بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
وی پس از [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}} از یاران صدیق و حامیان [[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بود و با آن حضرت [[بیعت]] کرد؛ و در اثر [[گریه]] بسیار بر فقدان امیرالمؤمنین{{ع}} [[چشم]] خود را از دست داد و نابینا شد<ref>طبقات الکبری، ج۲، ص۲۰۷.</ref>. شاید همین نابینایی سبب شد که او در رکاب [[امام حسین]]{{ع}} در [[کربلا]] حضور نیافت. | وی پس از [[شهادت امیرالمؤمنین]]{{ع}} از یاران صدیق و حامیان [[خلافت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بود و با آن حضرت [[بیعت]] کرد؛ و در اثر [[گریه]] بسیار بر فقدان امیرالمؤمنین{{ع}} [[چشم]] خود را از دست داد و نابینا شد<ref>طبقات الکبری، ج۲، ص۲۰۷.</ref>. شاید همین نابینایی سبب شد که او در رکاب [[امام حسین]]{{ع}} در [[کربلا]] حضور نیافت. | ||
عبدالله بن عباس با اینکه [[دل]] در گرو [[خاندان رسالت]] داشت و از [[وفاداران]] به امیرالمؤمنین{{ع}} بود، اما نزد [[خلفا]] و [[حاکمان]] عصر خود همواره مورد وثوق و اعتماد بود و از مقامی والا و شخصیتی ممتاز برخوردار بود، از اینرو [[عمر بن خطاب]] او را [[مشاور]] [[امین]] و مورد وثوق خود میدانست. و [[عثمان خلیفه سوم]] او را [[امیرالحاج]] قرار داد<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۴۹.</ref>. عبدالله پس از شهادت امیرالمؤمنین{{ع}} جلسات متعدد بحث و گفت و گو با معاویه داشت<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۸۹۵-۸۹۷.</ref>. | |||
== عبدالله بن عباس و تفسیر قرآن == | == عبدالله بن عباس و تفسیر قرآن == | ||
{{اصلی|عبدالله بن عباس در علوم قرآنی}} | {{اصلی|عبدالله بن عباس در علوم قرآنی}} | ||
ابن عباس<ref>تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» میخواندند<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref>. پیامبر {{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرمودهاند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان<ref>مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref. پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در | ابن عباس<ref>تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۷؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۳۱.</ref> مشهورترین [[صحابی]] [[مفسر قرآن کریم]] است که به سبب [[دانش]] فراوانش به «بحر» و «[[حبر]] الأُمّه» [[لقب]] یافته<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۵، ۱۲۸، ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ التفسیر والمفسرون ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و در دانش [[تفسیر]] به پایهای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی [[امت]]» میخواندند<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶ - ۱۲۷، ۱۳۰.</ref>. پیامبر {{صل}} بارها او را [[دعا]] کرده و از جمله فرمودهاند: خدایا! او را [[فقیه]] در [[دین]] و [[عالم به تأویل قرآن]] گردان<ref>مسند احمد، ج ۱، ص۲۶۶؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.</ref>. پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۸۵؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.</ref> در پی جبران اموری برآمد که در زمان حیات پیامبر {{صل}} به علت کمی سن از دست داده بود<ref>التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۶۹.</ref> و با کوششی تحسین برانگیز به کسب [[علوم]] و معارف اسلامی و [[قرآنی]] از محضر [[صحابه]] بزرگ پرداخت<ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۲۵.</ref>، اما بیشترین بهره [[علمی]] را از محضر [[امام علی]] {{ع}} برد و اساس و پایههای [[تفسیر]] را از آن حضرت آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را [[تربیت یافته]] [[مکتب]] علی {{ع}} دانست<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} او را در تفسیر، ستوده<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۲۷؛ المحرر الوجیز، ج ۱، ص۴۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۱.</ref> و [[ابن مسعود]] او را «ترجمان القرآن» میخوانده است<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۶؛ الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.</ref>. بسیاری از صحابه در [[تفسیر قرآن]] به او مراجعه میکردند<ref>الاصابه، ج ۴، ص۱۲۸؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۷۰، ۷۴.</ref> و حتی [[خلیفه دوم]] در مجالس خود با بزرگان از [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} او را شرکت و گاهی نظرهای [[تفسیری]] وی را بر آرای دیگران ترجیح میداد<ref>الاتقان، ج ۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۶۷ - ۶۸.</ref>. مفسران [[تابعی]] بزرگی چون [[سعید بن جبیر]]، [[مجاهد]]، طاوس، [[عکرمه]]، [[عطاء بن ابی رباح]] و [[ابوشعثاء ازدی]]، [[دست]] پروردگان مکتب تفسیری اویند<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱؛ التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۰۷.</ref>.<ref>[[سید حبیب دشتی|دشتی، سید حبیب]]، [[تفسیر علمی (مقاله)|مقاله «تفسیر علمی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۸]].</ref> | ||
== ابن عباس در خدمت [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} == | == ابن عباس در خدمت [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} == | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
== [[دفاع]] [[ابن عباس]] از [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} در برابر عمر == | == [[دفاع]] [[ابن عباس]] از [[خلافت حضرت علی]]{{ع}} در برابر عمر == | ||
مسئله حقانیت حضرت علی{{ع}} و خلافت بلافصل او پس از [[رسول خدا]]{{صل}} چیزی نبود که بتوان آن را [[انکار]] کرد و نادیده گرفت اما به بهانههای واهی، حضرت را از [[حق الهی]] و قطعیاش [[محروم]] ساختند و به مدت ۲۴ سال خانهنشین شد و به جای اداره جامعه اسلامی به [[کشاورزی]] و کارهای شخصی مشغول شد. اینک جریانی را که ابن عباس نقل میکند، میآوریم: ابو زید عمر بن شبه نقل میکند که | مسئله حقانیت حضرت علی{{ع}} و خلافت بلافصل او پس از [[رسول خدا]]{{صل}} چیزی نبود که بتوان آن را [[انکار]] کرد و نادیده گرفت اما به بهانههای واهی، حضرت را از [[حق الهی]] و قطعیاش [[محروم]] ساختند و به مدت ۲۴ سال خانهنشین شد و به جای اداره جامعه اسلامی به [[کشاورزی]] و کارهای شخصی مشغول شد. اینک جریانی را که ابن عباس نقل میکند، میآوریم: ابو زید عمر بن شبه نقل میکند که عبدالله بن عباس گفت: روزی در کوچههای [[مدینه]] همراه [[عمر بن خطاب]] [[خلیفه دوم]] میرفتم و دست او در دست من بود. عمر در بین راه گفت: من [[دوست]] تو یعنی علی را [[مظلوم]] میدانم. ابن عباس میگوید: با خود گفتم: به [[خدا]] [[سوگند]]، نباید او بر من پیشی گیرد و خودش پاسخی دهد؛ لذا فوراً گفتم: ای [[امیرالمؤمنین]] (ای عمر)، اگر چنین است [[حق]] او را به او برگردان و دادِ او را بستان. این را که گفتم، دستش را از دستم بیرون کشید و لحظاتی با خود همهمه کرد و [[حدیث]] نفس نمود و چند قدمی جلو رفت و پس از آن ایستاد، من خود را به او رساندم، گفت: ای ابن عباس، خیال نمیکنم چیزی این [[مردم]] را از دوست تو (علی) بازداشته باشد، جز این که آنان سن او را کم میدانستند. ابن عباس میگوید: با خود گفتم این سخن عمر از سخن نخست او بدتر بود، به او گفتم: به خدا سوگند که [[خداوند]] سن او را کم نشمرد در آن هنگامی که به او [[فرمان]] داد [[سوره]] [[برائت]] را از [[ابوبکر]] بگیرد و برای [[مردم]] بخواند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۵.</ref>. یعنی اگر ملاک اولویت در سن بالاست، پس چرا [[رسول خدا]]{{صل}} او را برای خواندن[[سوره]] برائت بر ابوبکر ترجیح داد؟ | ||
به [[نقلی]] دیگر: [[ابن عباس]] میگوید: روزی [[عمر بن خطاب]] از کنار من و علی{{ع}} گذشت و [[سلام]] کرد، پس از جواب از او پرسیدیم: به کجا میروی؟ گفت: به مزرعۀ خویش در [[ینبع]] میروم. علی{{ع}} به او فرمود: "آیا با تو همراه شویم؟" عمر گفت: آری. حضرت به من فرمود: "تو همراه عمر برو". ابن عباس میگوید: من برخاستم و عمر دست در دست من داد و انگشتهایش را وارد انگشتانم کرد و به راه افتادیم و چون [[بقیع]] را پشت سر گذاشتیم، گفت: ای ابن عباس، به [[خدا]] [[سوگند]]، این [[خویشاوند]] تو (علی) پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} شایستهترین و سزاوارترین افراد به [[خلافت]] بود، جز این که ما از دو چیز بر او ترسیدیم. | به [[نقلی]] دیگر: [[ابن عباس]] میگوید: روزی [[عمر بن خطاب]] از کنار من و علی{{ع}} گذشت و [[سلام]] کرد، پس از جواب از او پرسیدیم: به کجا میروی؟ گفت: به مزرعۀ خویش در [[ینبع]] میروم. علی{{ع}} به او فرمود: "آیا با تو همراه شویم؟" عمر گفت: آری. حضرت به من فرمود: "تو همراه عمر برو". ابن عباس میگوید: من برخاستم و عمر دست در دست من داد و انگشتهایش را وارد انگشتانم کرد و به راه افتادیم و چون [[بقیع]] را پشت سر گذاشتیم، گفت: ای ابن عباس، به [[خدا]] [[سوگند]]، این [[خویشاوند]] تو (علی) پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} شایستهترین و سزاوارترین افراد به [[خلافت]] بود، جز این که ما از دو چیز بر او ترسیدیم. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
== نقش [[ابن عباس]] در [[جنگ جمل]] == | == نقش [[ابن عباس]] در [[جنگ جمل]] == | ||
ابن عباس از جمله [[یاران امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود که از همان [[روز]] اول بیعت مردم با حضرت علی{{ع}} با آن [[امام]]{{ع}} تا پای [[جان]] [[بیعت]] کرد و [[وفاداری]] خود را اعلام نمود<ref>الجمل، ص۱۰۷.</ref> و هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای مقابله با فتنه [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] عازم [[بصره]] شد، | ابن عباس از جمله [[یاران امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود که از همان [[روز]] اول بیعت مردم با حضرت علی{{ع}} با آن [[امام]]{{ع}} تا پای [[جان]] [[بیعت]] کرد و [[وفاداری]] خود را اعلام نمود<ref>الجمل، ص۱۰۷.</ref> و هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} برای مقابله با فتنه [[عایشه]] و [[طلحه]] و [[زبیر]] عازم [[بصره]] شد، عبدالله بن عباس از همان ابتدای حرکت از [[مدینه]] به سوی بصره امام{{ع}} را [[همراهی]] کرد و در تقویت سپاهیان حضرت نقش بسزایی داشت. از جمله کارهای مهمی که [[حضرت علی]]{{ع}} به او واگذار نمود، اعزام وی با [[مالک اشتر]] به [[کوفه]] بود که در [[تشویق]] و ترغیب [[کوفیان]] به حمایت از حضرت و نیز برخورد [[قاطع]] با [[مخالفت]] [[ابو موسی اشعری]] که [[استاندار کوفه]] از طرف حضرت بود برآید. او و مالک به کوفه رفتند و ضمن عزل [[ابو موسی]] از [[حکومت]]، جمع کثیری از نیروهای [[کوفی]] را برای پیوستن به سپاه امیرالمؤمنین{{ع}} تشویق نمودند و [[سپاه]] حضرت را تقویت کردند. | ||
ابن عباس در میدان [[نبرد]] با عهدشکنان در جنگ جمل فعالانه تلاش نمود و از جمله کارهای مهم او بعد از پایان [[جنگ]] و [[پیروزی]] علی{{ع}} بر [[ناکثین]] به دستور امام{{ع}} به نزد عایشه رفت و او را به بازگشتن به مدینه [[راضی]] نمود و با این تلاش، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را شاد کرد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۹۰۲.</ref>. | ابن عباس در میدان [[نبرد]] با عهدشکنان در جنگ جمل فعالانه تلاش نمود و از جمله کارهای مهم او بعد از پایان [[جنگ]] و [[پیروزی]] علی{{ع}} بر [[ناکثین]] به دستور امام{{ع}} به نزد عایشه رفت و او را به بازگشتن به مدینه [[راضی]] نمود و با این تلاش، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را شاد کرد<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۹۰۲.</ref>. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
به هنگامی که امیرالمؤمنین{{ع}} عازم صفین بودند. ابن عباس به همراه سپاه بصره به یاری امام{{ع}} شتافت و [[فرماندهی]] بخش عمدهای از سپاه عراق را به عهده گرفت، وی در طول مدتی که در [[صفین]] در کنار [[امام]]{{ع}} بود، معاویه و [[عمروعاص]] بسیار کوشیدند تا او را بفریبند و او را از [[حضرت علی]]{{ع}} جدا کنند، و با نامههای متعددی او را به ترک سپاه عراق و پیوستن به [[شامیان]] فراخواندند، اما [[ابن عباس]] هر بار با جوابی [[قاطع]] و دندانشکن آنان را [[مأیوس]] کرد و از ارسال نامه [[ناامید]] میساخت<ref>ر.ک: وقعة صفین، ص۴۱۰ و ۴۱۵.</ref>. | به هنگامی که امیرالمؤمنین{{ع}} عازم صفین بودند. ابن عباس به همراه سپاه بصره به یاری امام{{ع}} شتافت و [[فرماندهی]] بخش عمدهای از سپاه عراق را به عهده گرفت، وی در طول مدتی که در [[صفین]] در کنار [[امام]]{{ع}} بود، معاویه و [[عمروعاص]] بسیار کوشیدند تا او را بفریبند و او را از [[حضرت علی]]{{ع}} جدا کنند، و با نامههای متعددی او را به ترک سپاه عراق و پیوستن به [[شامیان]] فراخواندند، اما [[ابن عباس]] هر بار با جوابی [[قاطع]] و دندانشکن آنان را [[مأیوس]] کرد و از ارسال نامه [[ناامید]] میساخت<ref>ر.ک: وقعة صفین، ص۴۱۰ و ۴۱۵.</ref>. | ||
و روی همین [[پایمردی]] که از خود نشان داد مورد وثوق کامل [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود؛ لذا در [[جنگ صفین]] که [[روز]] چهارشنبه اول صفر ۳۷ هجری با رویارویی دو سپاه عراق و [[شام]] آغاز شد، امیرالمؤمنین{{ع}} برای سرکوبی و ریشهکن ساختن سپاه شام [[برنامهریزی]] کرد و هر روز یکی از دلاوران مورد وثوق خود را به جانب شامیان اعزام نمود. روز اول [[مالک اشتر]] و روز دوم [[هاشم بن عتبه]] و روز سوم [[عمار یاسر]] و روز چهارم [[محمد بن حنفیه]] فرزند خود و روز پنجم را برای | و روی همین [[پایمردی]] که از خود نشان داد مورد وثوق کامل [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود؛ لذا در [[جنگ صفین]] که [[روز]] چهارشنبه اول صفر ۳۷ هجری با رویارویی دو سپاه عراق و [[شام]] آغاز شد، امیرالمؤمنین{{ع}} برای سرکوبی و ریشهکن ساختن سپاه شام [[برنامهریزی]] کرد و هر روز یکی از دلاوران مورد وثوق خود را به جانب شامیان اعزام نمود. روز اول [[مالک اشتر]] و روز دوم [[هاشم بن عتبه]] و روز سوم [[عمار یاسر]] و روز چهارم [[محمد بن حنفیه]] فرزند خود و روز پنجم را برای عبدالله بن عباس قرار داد<ref>وقعة صفین، ص۲۲۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۷۹.</ref>، وی تا پایان جنگ صفین در کنار امام{{ع}} باقی ماند و [[توطئه]] [[عمرو عاص]] و معاویه که قرآنها را سر نیزه کردند او را به تردید نینداخت و مردانه و دلاورانه جنگید و بر [[اعتقاد]] خود بر راه علی{{ع}} باقی ماند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۹۰۳.</ref>. | ||
== ابن عباس در [[ماجرای حکمیت]] == | == ابن عباس در [[ماجرای حکمیت]] == | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
== ابن عباس و [[اتهام]] [[خیانت]] == | == ابن عباس و [[اتهام]] [[خیانت]] == | ||
یکی از موضوعاتی که در [[تاریخ]] [[زندگی]] | یکی از موضوعاتی که در [[تاریخ]] [[زندگی]] عبدالله بن عباس مورد بحث قرار گرفته و از نقاط [[ضعف]] او به شمار آمده، نسبت خیانت او به [[بیت المال]] است؛ زیرا گفته شده هنگامی که او از جانب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بر [[بصره]] [[حکومت]] میکرد تمام آنچه در بیت المال بود، برداشت و با خود به [[مکه]] برد و دست از [[حضرت علی]]{{ع}} کشید<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۲]]، ص۹۰۸-۹۰۹.</ref>. | ||
در منابع تاریخی و [[حدیثی]] مانند: [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]]، [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، [[رجال الکشی (کتاب)|رجال الکشی]]، [[نهج البلاغة]] (بدون یادکردِ نام ابن عباس) چنگاندازی به بیت المال بصره یاد شده است و پژوهشگران، دیدگاههای گوناگونی در این باره ابراز داشتهاند: | در منابع تاریخی و [[حدیثی]] مانند: [[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، [[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل فی التاریخ]]، [[أنساب الأشراف (کتاب)|أنساب الأشراف]]، [[رجال الکشی (کتاب)|رجال الکشی]]، [[نهج البلاغة]] (بدون یادکردِ نام ابن عباس) چنگاندازی به بیت المال بصره یاد شده است و پژوهشگران، دیدگاههای گوناگونی در این باره ابراز داشتهاند: | ||
# برخی محققان و رجالیان، با توجه به: نااستواری اسناد این نقلها، بزرگی و جلالت [[شخصیت]] و دانش و [[فضیلت]] ابن عباس، پیوند [[استوار]] او با [[علی]] {{ع}} و [[اخلاص]] و شیفتگی او نسبت به آن حضرت، و نقش [[بنی امیه]] در وارونهسازی چهره [[یاران علی]] {{ع}}، به [[انکار]] آن پرداختهاند. | # برخی محققان و رجالیان، با توجه به: نااستواری اسناد این نقلها، بزرگی و جلالت [[شخصیت]] و دانش و [[فضیلت]] ابن عباس، پیوند [[استوار]] او با [[علی]] {{ع}} و [[اخلاص]] و شیفتگی او نسبت به آن حضرت، و نقش [[بنی امیه]] در وارونهسازی چهره [[یاران علی]] {{ع}}، به [[انکار]] آن پرداختهاند. | ||
# برخی ضمن اعتراف به پارهای از آنچه آمد، از آن رو که مطلب یاد شده در کتابهای بسیاری آمده است و در همان [[روزگار]] نیز [[نقل]] شده و بر ابن عباسْ خُردهگیری شده است، [[نفی]] آن را به سهولت، ممکن ندانستهاند. | # برخی ضمن اعتراف به پارهای از آنچه آمد، از آن رو که مطلب یاد شده در کتابهای بسیاری آمده است و در همان [[روزگار]] نیز [[نقل]] شده و بر ابن عباسْ خُردهگیری شده است، [[نفی]] آن را به سهولت، ممکن ندانستهاند. | ||
# برخی ضمن | # برخی ضمن پذیرش اصل ماجرا و [[تذکر]] علی {{ع}}، بر این [[باور]] رفتهاند که [[ابن عباس]]، متوجه خطای خود شد و همه یا اکثر [[اموال]] را برگردانْد. چنین گزارشی، از جمله در [[تاریخ]] الیعقوبی آمده است. نقل یعقوبی ـ گو این که منفرد است ـ ولی میتواند در تحلیل جریان، سودمند افتد. | ||
نکته مهمی که نباید در قضایایی اینگونه فراموش کرد، نقش حادثهآفرینان و گزارشسازان است. [[حسن بن زین الدین]]، مشهور به «صاحب معالم»، هوشمندانه نقش [[بنیامیه]] را در ساختن این ماجرا یافته است و در میان معاصران ما، محققانی چون [[سید جعفر مرتضی عاملی]] بر آن، تأکید کردهاند. اگر بدانیم که ابن عباس با توجه به جایگاه بلند و [[شهرت]] [[علمی]] انکار ناپذیر در آن روزگار تیره، مدافع بیباک و نستوه علی {{ع}} و [[آل]] او و منتقد و افشاگر [[حاکمان]] بنی امیه بوده است، فهم این دیدگاه، سهل خواهد بود. ضمن آنکه ابن عباس را [[معصوم]] نمیشماریم و احتمال خطای او را نفی نمیکنیم، قبول تمام آنچه را درباره این جریان در کتب [[تاریخی]] آمده است، کاری غیر محققانه و دور از [[شخصیت]] ابن عباس میدانیم. از این رو، [[ابن ابی الحدید]] میگوید: ماجرای این نامه برای من مشکل شده است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۴-۸۴۷.</ref>. | نکته مهمی که نباید در قضایایی اینگونه فراموش کرد، نقش حادثهآفرینان و گزارشسازان است. [[حسن بن زین الدین]]، مشهور به «صاحب معالم»، هوشمندانه نقش [[بنیامیه]] را در ساختن این ماجرا یافته است و در میان معاصران ما، محققانی چون [[سید جعفر مرتضی عاملی]] بر آن، تأکید کردهاند. اگر بدانیم که ابن عباس با توجه به جایگاه بلند و [[شهرت]] [[علمی]] انکار ناپذیر در آن روزگار تیره، مدافع بیباک و نستوه علی {{ع}} و [[آل]] او و منتقد و افشاگر [[حاکمان]] بنی امیه بوده است، فهم این دیدگاه، سهل خواهد بود. ضمن آنکه ابن عباس را [[معصوم]] نمیشماریم و احتمال خطای او را نفی نمیکنیم، قبول تمام آنچه را درباره این جریان در کتب [[تاریخی]] آمده است، کاری غیر محققانه و دور از [[شخصیت]] ابن عباس میدانیم. از این رو، [[ابن ابی الحدید]] میگوید: ماجرای این نامه برای من مشکل شده است<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۴-۸۴۷.</ref>. |