پرش به محتوا

عصر امام باقر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:
روزی که یزید بن عبدالملک از دنیا رفت، برادرش هشام بن عبدالملک به [[خلافت]] رسید. هشام برخوردهای نامناسبی با امام باقر{{ع}} داشت مانند دستگیری آن حضرت و بردن ایشان به [[دمشق]] و [[زندانی]] کردن. هشام بن عبدالملک به [[حاکم]] خود در [[مدینه]] دستور داد امام باقر{{ع}} را به سوی دمشق روانه کند. امام باقر{{ع}} هنگامی که به دمشق رسید و هشام خبر آمدن آن حضرت را شنید به درباریان خود دستور داد تا پس از پایان سخن او با امام، برخوردی توهین‌آمیز با امام باقر{{ع}} داشته باشند. امام باقر{{ع}} بر هشام داخل شد و بر افرادی که در مجلس هشام نشسته بودند [[سلام]] کرد. امّا به‌عنوان [[خلافت]] به هشام سلام نکرد. هشام بسیار [[خشمگین]] شد، رو به امام باقر{{ع}} کرد و گفت: ای محمد بن علی همیشه یک نفر از شما باید باشد تا [[وحدت]] صفوف [[مسلمین]] را بشکند و [[مردم]] را به سوی خود خوانده، خود را از روی [[سفاهت]] و [[نادانی]] امام بداند...<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۱۲۴-۱۳۲؛ [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام محمد بن علی (مقاله)|مقاله «امام محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص۴۶۵-۴۸۰؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۲۳۲.</ref>.
روزی که یزید بن عبدالملک از دنیا رفت، برادرش هشام بن عبدالملک به [[خلافت]] رسید. هشام برخوردهای نامناسبی با امام باقر{{ع}} داشت مانند دستگیری آن حضرت و بردن ایشان به [[دمشق]] و [[زندانی]] کردن. هشام بن عبدالملک به [[حاکم]] خود در [[مدینه]] دستور داد امام باقر{{ع}} را به سوی دمشق روانه کند. امام باقر{{ع}} هنگامی که به دمشق رسید و هشام خبر آمدن آن حضرت را شنید به درباریان خود دستور داد تا پس از پایان سخن او با امام، برخوردی توهین‌آمیز با امام باقر{{ع}} داشته باشند. امام باقر{{ع}} بر هشام داخل شد و بر افرادی که در مجلس هشام نشسته بودند [[سلام]] کرد. امّا به‌عنوان [[خلافت]] به هشام سلام نکرد. هشام بسیار [[خشمگین]] شد، رو به امام باقر{{ع}} کرد و گفت: ای محمد بن علی همیشه یک نفر از شما باید باشد تا [[وحدت]] صفوف [[مسلمین]] را بشکند و [[مردم]] را به سوی خود خوانده، خود را از روی [[سفاهت]] و [[نادانی]] امام بداند...<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۱۲۴-۱۳۲؛ [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام محمد بن علی (مقاله)|مقاله «امام محمد بن علی»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص۴۶۵-۴۸۰؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص۲۳۲.</ref>.


== جلوه‌های [[انحراف]] در [[عصر امام باقر]]{{ع}} ‌==
== جلوه‌های [[انحراف]] در عصر امام باقر{{ع}} ‌==
# انحراف [[فکر]] و عقیده‌: در [[زمان]] [[حکومت]] پادشاهانی که یکی پس از دیگری در [[جهان اسلام]] به حکومت می‌رسیدند انحراف رو به افزایش گذاشت و در این میان عرصه فکر و عقیده بیشترین نصیب را از این انحراف دارا بود. [[حاکمان]] جامعه نیز نه‌تنها اهمیتی به این انحراف نمی‌دادند بلکه در جهت تقویت آن می‌کوشیدند؛ چراکه این‌گونه [[افکار]] [[منحرف]] در خدمت [[مصالح]] حکومت آنان بوده و مسلمانان را از دل‌مشغولی‌های اساسی‌شان به خصوص [[تفکر]] در عرصه [[تغییر]] اوضاع جامعه و بازگرداندن اوضاع به آنچه که در زمان پیامبر اکرم{{صل}} و [[حضرت علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود بازمی‌داشت. در زمان [[حکومت امویان]] انحرافات فکری و [[عقیدتی]] بسیار زیاد شد. چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی.
# انحراف [[فکر]] و عقیده‌: در [[زمان]] [[حکومت]] پادشاهانی که یکی پس از دیگری در [[جهان اسلام]] به حکومت می‌رسیدند انحراف رو به افزایش گذاشت و در این میان عرصه فکر و عقیده بیشترین نصیب را از این انحراف دارا بود. [[حاکمان]] جامعه نیز نه‌تنها اهمیتی به این انحراف نمی‌دادند بلکه در جهت تقویت آن می‌کوشیدند؛ چراکه این‌گونه [[افکار]] [[منحرف]] در خدمت [[مصالح]] حکومت آنان بوده و مسلمانان را از دل‌مشغولی‌های اساسی‌شان به خصوص [[تفکر]] در عرصه [[تغییر]] اوضاع جامعه و بازگرداندن اوضاع به آنچه که در زمان پیامبر اکرم{{صل}} و [[حضرت علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود بازمی‌داشت. در زمان [[حکومت امویان]] انحرافات فکری و [[عقیدتی]] بسیار زیاد شد. چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی.
# [[انحراف]] سیاسی: [[حکام اموی]] سیاست [[حاکمان]] پیش از خود را در پیش گرفتند که همان سیاست تبدیل [[خلافت]] [[پیغمبر]] به پادشاهی موروثی بود؛ [[حکومتی]] که پسران، آن را از پدران به [[ارث]] می‌بردند بدون اینکه در تصدّی [[پست]] [[حکومت]] [[جامعه اسلامی]] به معیارهایی همچون [[دانش]] و یا [[تقوا]] اهمیت داده شود. آنان همچنین پس از به دست گرفتن حکومت همه پست‌های مهمّ و حسّاس دولتی را به [[فرزندان]] و [[خویشاوندان]] و کسانی که بیشترین [[تملّق]] و [[چاپلوسی]] را در نزد آنان داشتند واگذار می‌کرده‌اند. چنین حکومتی کاملا مستبدّ بوده، هیچ‌گونه‌ شورایی در آن وجود نداشت؛ اگر هم گاه با کسانی [[مشورت]] می‌کردند آنان نیز از افراد [[منحرف]] و فاسقی بودند که از دارودسته خودشان بودند. آنان چون می‌دانستند که برای [[خلافت]] شایستگی ندارند همچون پیشینیان خود راه و روش ایجاد جوّ [[ترس]] و [[وحشت]] و دستگیری و [[شکنجه]] را وسیله تثبیت پایه‌های [[سلطنت]] خود قرار داده بودند.
# [[انحراف]] سیاسی: [[حکام اموی]] سیاست [[حاکمان]] پیش از خود را در پیش گرفتند که همان سیاست تبدیل [[خلافت]] [[پیغمبر]] به پادشاهی موروثی بود؛ [[حکومتی]] که پسران، آن را از پدران به [[ارث]] می‌بردند بدون اینکه در تصدّی [[پست]] [[حکومت]] [[جامعه اسلامی]] به معیارهایی همچون [[دانش]] و یا [[تقوا]] اهمیت داده شود. آنان همچنین پس از به دست گرفتن حکومت همه پست‌های مهمّ و حسّاس دولتی را به [[فرزندان]] و [[خویشاوندان]] و کسانی که بیشترین [[تملّق]] و [[چاپلوسی]] را در نزد آنان داشتند واگذار می‌کرده‌اند. چنین حکومتی کاملا مستبدّ بوده، هیچ‌گونه‌ شورایی در آن وجود نداشت؛ اگر هم گاه با کسانی [[مشورت]] می‌کردند آنان نیز از افراد [[منحرف]] و فاسقی بودند که از دارودسته خودشان بودند. آنان چون می‌دانستند که برای [[خلافت]] شایستگی ندارند همچون پیشینیان خود راه و روش ایجاد جوّ [[ترس]] و [[وحشت]] و دستگیری و [[شکنجه]] را وسیله تثبیت پایه‌های [[سلطنت]] خود قرار داده بودند.
۱۱۵٬۲۵۸

ویرایش