عصر امام کاظم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
== امام و خلفای عباسی == | == امام و خلفای عباسی == | ||
=== منصور عباسی === | === منصور عباسی === | ||
{{اصلی|منصور عباسی| منصور عباسی در معارف و سیره امام کاظم}} | |||
دوران [[امامت امام کاظم]] {{ع}} با دوران [[خلافت]] چهار [[خلیفه عباسی]] یعنی [[منصور دوانیقی]]، مهدی، [[هادی]] و [[هارونالرشید]] همزمان بود<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ إعلام الوری، ص۲۹۵.</ref>. پس از شهادت امام صادق{{ع}} در عصر منصور دوانیقی و تحیّر وی در کیستی [[وصیّ]] حضرت، [[منصور]] متعرّض [[امام کاظم]] {{ع}} نشد تا از دنیا رفت<ref>عیون المعجزات، ص۹۷.</ref>. منصور [[دوست]] داشت امام کاظم {{ع}} را به خود نزدیک کند و از [[مشروعیت]] و محبوبیت وی بهره گیرد؛ اما امام که از وی و اعمالش [[خشنود]] نبود در مقابل این درخواست، [[مقاومت]] مینمود. در برخی [[روایتها]] آمده که منصور در یکی از [[اعیاد]] غیراسلامی از حضرت خواست به جای وی بنشیند و هدایای [[مردم]] را دریافت کند. [[امام]] نخست ابا کرد و چون در ادامه اصرار او را دید، پذیرفت. حضرت بر [[کرسی]] نشست و [[امیران]] و [[حاکمان]] [[هدایا]] و تحفههایی را نزد وی آوردند. از آخرین کسانی که نزد وی آمد، پیرمردی کهنسال بود که اظهار [[فقر]] نمود و گفت من چیزی برای تحفه دادن ندارم و تنها ابیاتی را که جدّم در رثای جدّ تو [[حسین بن علی]] {{ع}} گفته است آوردهام. پس از اینکه آن پیرمرد ابیات خود را خواند امام فرمود هدیهات را پذیرفتم. بنشین که [[خداوند]] تو را خیر دهد. پس از دیدار امام با همه [[مهمانان]]، به [[منصور دوانیقی]] اعلام کرد با این هدایا چه میکنی؟ [[منصور]] نیز همه آنها را به امام بخشید. حضرت نیز همه آن هدایا را به آن پیرمرد داد و فرمود این [[اموال]] را بردار که [[هدیه]] من به توست<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | دوران [[امامت امام کاظم]] {{ع}} با دوران [[خلافت]] چهار [[خلیفه عباسی]] یعنی [[منصور دوانیقی]]، مهدی، [[هادی]] و [[هارونالرشید]] همزمان بود<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۲۳؛ إعلام الوری، ص۲۹۵.</ref>. پس از شهادت امام صادق{{ع}} در عصر منصور دوانیقی و تحیّر وی در کیستی [[وصیّ]] حضرت، [[منصور]] متعرّض [[امام کاظم]] {{ع}} نشد تا از دنیا رفت<ref>عیون المعجزات، ص۹۷.</ref>. منصور [[دوست]] داشت امام کاظم {{ع}} را به خود نزدیک کند و از [[مشروعیت]] و محبوبیت وی بهره گیرد؛ اما امام که از وی و اعمالش [[خشنود]] نبود در مقابل این درخواست، [[مقاومت]] مینمود. در برخی [[روایتها]] آمده که منصور در یکی از [[اعیاد]] غیراسلامی از حضرت خواست به جای وی بنشیند و هدایای [[مردم]] را دریافت کند. [[امام]] نخست ابا کرد و چون در ادامه اصرار او را دید، پذیرفت. حضرت بر [[کرسی]] نشست و [[امیران]] و [[حاکمان]] [[هدایا]] و تحفههایی را نزد وی آوردند. از آخرین کسانی که نزد وی آمد، پیرمردی کهنسال بود که اظهار [[فقر]] نمود و گفت من چیزی برای تحفه دادن ندارم و تنها ابیاتی را که جدّم در رثای جدّ تو [[حسین بن علی]] {{ع}} گفته است آوردهام. پس از اینکه آن پیرمرد ابیات خود را خواند امام فرمود هدیهات را پذیرفتم. بنشین که [[خداوند]] تو را خیر دهد. پس از دیدار امام با همه [[مهمانان]]، به [[منصور دوانیقی]] اعلام کرد با این هدایا چه میکنی؟ [[منصور]] نیز همه آنها را به امام بخشید. حضرت نیز همه آن هدایا را به آن پیرمرد داد و فرمود این [[اموال]] را بردار که [[هدیه]] من به توست<ref>المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۱۸.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | ||
=== مهدی عباسی === | === مهدی عباسی === | ||
{{اصلی|مهدی عباسی| مهدی عباسی در معارف و سیره امام کاظم}} | |||
در [[زمان]] [[خلافت]] [[مهدی عباسی]]، به جهت [[شهرت]] و محبوبیت امام، توجه بیشتری از ناحیه [[اهل]] [[قدرت]] به وی معطوف شد، به گونهای که مهدی عباسی [[دستور]] بازداشت حضرت و [[حکم]] [[قتل]] او را صادر کرد. منابع متعددی نوشتهاند که شبانگاه [[خلیفه]] در [[خواب]]، امیرالمؤمنین علی {{ع}} را دید که او را به جهت [[آزار]] موسی بن جعفر{{ع}} توبیخ و [[سرزنش]] میکند. خلیفه چون از خواب برخاست، [[امام کاظم]] {{ع}} را احضار کرد و ضمن دلجویی از وی، امام را [[آزاد]] کرد و دیگر متعرّض ایشان نشد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۷؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۰۰؛ مدینة المعاجز، ج۶، ص۴۲۶.</ref>. از دیگر مواجهات امام با مهدی عباسی میتوان به موردی اشاره کرد که در آن [[موسی بن جعفر]] {{ع}} درباره [[فدک]] سخن گفت. روایت شده است که روزی خلیفه به دادرسی [[مظلومان]] نشسته بود و هرکس با وی از ظلمی که بر او رفته بود سخن میگفت و داد خود را میستاند. امام کاظم {{ع}} در این موقعیت بر او وارد شد و خواست که [[خلیفه]] آنچه را به [[زور]] از [[فاطمه]] و خاندانش {{عم}} ستانده شده بازپس دهد. حضرت به تفصیل داستان [[هدیه]] [[فدک]] به فاطمه {{س}} و حوادث پیرامون آن را در [[زمان]] [[ابوبکر]] تشریح کرد و آن را [[حقّ]] [[فرزندان]] وی دانست. [[مهدی]] از [[امام]] خواست که حدود فدک را مشخص کند تا به وی پس داده شود اما چون دید که آنچه باید پس بدهد، منطقه وسیعی را دربر میگیرد، از این کار منصرف شد<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ المقنعة، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸-۱۴۹؛ فقه القران. ج۱، ص۲۴۸.</ref>. [[مهدی عباسی]] نیز چون دیگر [[خلفا]] به [[مرجعیت علمی]] و [[معنوی]] [[ائمه]] [[آگاه]] بود و از اینرو در مواضع [[دشواری]] به [[امام کاظم]] {{ع}} مراجعه میکرد. نقل شده وقتی مهدی عباسی قصد تجدید بنای [[مسجدالحرام]] را نمود، خانهای در زاویهای از [[مسجد]] باقی ماند که صاحبانش از فروش آن [[امتناع]] میورزیدند. از فقهای عصر در این باب [[پرسش]] کردند و همه گفتند نباید [[مال]] غصبی را جزء مسجدالحرام نمود. خلیفه برای حلکردن این معضل [[متوسل]] به امام کاظم {{ع}} شد و حضرت طی نامهای کوتاه فرمود اگر [[مردم]] آنجا سکونت داشتهاند و [[کعبه]] پس از آن در آنجا پدید آمده، [[خلق]] [[اولی به تصرف]] [[ملک]] خود هستند، اما اگر کعبه پیش از آن بوده و مردم آمده و آنجا سکونت کردهاند، کعبه سزاوارتر است. پس از این خلیفه [[مالی]] به صاحبان [[خانه]] داد و آنان را [[راضی]] کرد<ref>کتاب الوافی، ج۱۸، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴؛ مکاتیب الأئمة {{عم}}، ج۴، ص۴۱۴-۴۱۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | در [[زمان]] [[خلافت]] [[مهدی عباسی]]، به جهت [[شهرت]] و محبوبیت امام، توجه بیشتری از ناحیه [[اهل]] [[قدرت]] به وی معطوف شد، به گونهای که مهدی عباسی [[دستور]] بازداشت حضرت و [[حکم]] [[قتل]] او را صادر کرد. منابع متعددی نوشتهاند که شبانگاه [[خلیفه]] در [[خواب]]، امیرالمؤمنین علی {{ع}} را دید که او را به جهت [[آزار]] موسی بن جعفر{{ع}} توبیخ و [[سرزنش]] میکند. خلیفه چون از خواب برخاست، [[امام کاظم]] {{ع}} را احضار کرد و ضمن دلجویی از وی، امام را [[آزاد]] کرد و دیگر متعرّض ایشان نشد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۷؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۳۰۰؛ مدینة المعاجز، ج۶، ص۴۲۶.</ref>. از دیگر مواجهات امام با مهدی عباسی میتوان به موردی اشاره کرد که در آن [[موسی بن جعفر]] {{ع}} درباره [[فدک]] سخن گفت. روایت شده است که روزی خلیفه به دادرسی [[مظلومان]] نشسته بود و هرکس با وی از ظلمی که بر او رفته بود سخن میگفت و داد خود را میستاند. امام کاظم {{ع}} در این موقعیت بر او وارد شد و خواست که [[خلیفه]] آنچه را به [[زور]] از [[فاطمه]] و خاندانش {{عم}} ستانده شده بازپس دهد. حضرت به تفصیل داستان [[هدیه]] [[فدک]] به فاطمه {{س}} و حوادث پیرامون آن را در [[زمان]] [[ابوبکر]] تشریح کرد و آن را [[حقّ]] [[فرزندان]] وی دانست. [[مهدی]] از [[امام]] خواست که حدود فدک را مشخص کند تا به وی پس داده شود اما چون دید که آنچه باید پس بدهد، منطقه وسیعی را دربر میگیرد، از این کار منصرف شد<ref>الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ المقنعة، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تهذیب الأحکام، ج۴، ص۱۴۸-۱۴۹؛ فقه القران. ج۱، ص۲۴۸.</ref>. [[مهدی عباسی]] نیز چون دیگر [[خلفا]] به [[مرجعیت علمی]] و [[معنوی]] [[ائمه]] [[آگاه]] بود و از اینرو در مواضع [[دشواری]] به [[امام کاظم]] {{ع}} مراجعه میکرد. نقل شده وقتی مهدی عباسی قصد تجدید بنای [[مسجدالحرام]] را نمود، خانهای در زاویهای از [[مسجد]] باقی ماند که صاحبانش از فروش آن [[امتناع]] میورزیدند. از فقهای عصر در این باب [[پرسش]] کردند و همه گفتند نباید [[مال]] غصبی را جزء مسجدالحرام نمود. خلیفه برای حلکردن این معضل [[متوسل]] به امام کاظم {{ع}} شد و حضرت طی نامهای کوتاه فرمود اگر [[مردم]] آنجا سکونت داشتهاند و [[کعبه]] پس از آن در آنجا پدید آمده، [[خلق]] [[اولی به تصرف]] [[ملک]] خود هستند، اما اگر کعبه پیش از آن بوده و مردم آمده و آنجا سکونت کردهاند، کعبه سزاوارتر است. پس از این خلیفه [[مالی]] به صاحبان [[خانه]] داد و آنان را [[راضی]] کرد<ref>کتاب الوافی، ج۱۸، ص۱۰۶۳-۱۰۶۴؛ مکاتیب الأئمة {{عم}}، ج۴، ص۴۱۴-۴۱۵.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | ||
=== هادی عباسی === | === هادی عباسی === | ||
در یک سالی که [[موسی بن مهدی]] مشهور به [[هادی عباسی]] خلیفه بود، روابط وی با امام کاظم {{ع}} به هیچروی [[نیکو]] نبود و او که از [[قیام]] برخی از [[علویان]] مانند [[حسین بن علی]] مشهور به [[شهید فخ]] بسیار عصبانی بود، [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را خطری بزرگ برای خود میدانست. او حتی پیگیر به [[قتل]] رساندن امام بود که البته موفق به این کار نشد. گفته شده موسی بن جعفر{{ع}} به جهت [[رفتار]] و گفتار نامناسب وی او را [[نفرین]] کرد و او پس از مدتی کوتاه از [[دنیا]] رفت<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۹؛ مهج الدعوات، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>. [[امام کاظم]] {{ع}} با آنکه مانند پدر و جدّ خود طریق [[تقیه]] پیش گرفته بود و [[اعتقادی]] به [[قیام]] اظهار نمیکرد و در ماجرای قیام | {{اصلی|هادی عباس|حسین شهید فخ}} | ||
در یک سالی که [[موسی بن مهدی]] مشهور به [[هادی عباسی]] خلیفه بود، روابط وی با امام کاظم {{ع}} به هیچروی [[نیکو]] نبود و او که از [[قیام]] برخی از [[علویان]] مانند [[حسین بن علی]] مشهور به [[شهید فخ]] بسیار عصبانی بود، [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را خطری بزرگ برای خود میدانست. او حتی پیگیر به [[قتل]] رساندن امام بود که البته موفق به این کار نشد. گفته شده موسی بن جعفر{{ع}} به جهت [[رفتار]] و گفتار نامناسب وی او را [[نفرین]] کرد و او پس از مدتی کوتاه از [[دنیا]] رفت<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۹؛ مهج الدعوات، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref>. [[امام کاظم]] {{ع}} با آنکه مانند پدر و جدّ خود طریق [[تقیه]] پیش گرفته بود و [[اعتقادی]] به [[قیام]] اظهار نمیکرد و در ماجرای قیام شهید فخ نیز نه آمر بود و نه عامل؛ با این همه شهید فخ را مردی [[مؤمن]] و صاحب [[فضیلت]] و قیامکننده به [[امر به معروف و نهی از منکر]] معرفی فرمود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[امام موسی بن جعفر (مقاله)|مقاله «امام موسی بن جعفر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]]، ص ۴۸۷-۴۹۷.</ref> | |||
=== هاورن عباسی === | === هاورن عباسی === | ||
{{اصلی|هارون عباسی| هارون عباسی در معارف و سیره امام کاظم}} | |||
[[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} قریب پانزده سال با [[هارونالرشید]] معاصر بود. [[هارون]] خلیفهای محتاط و بیرحم بود و به محض [[احساس]] خطر، در زندانی کردن و کشتن مخالفانش تردید نمیکرد. در ابتدای [[خلافت]] او با امام کاظم {{ع}} [[دشمنی]] آشکاری اظهار نمیکرد. حتی برخی [[اخبار]] حکایت از آن دارد که او در ابتدای کار خود در حق امام به جهت [[خویشاوندی]] و مقام معنوی حضرت رفتارهای متواضعانهای انجام میداد و وی را گرامی میداشت. یکی از این اخبار به نقل از [[مأمون]] فرزند هارونالرشید در موسم [[حج]] نقل شده است که نشان از [[آگاهی]] هارون به جایگاه امام کاظم {{ع}} دارد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۸۸-۸۹.</ref>. [[امام]] دیدار هارون را خوش نداشت و او را به جهت [[دنیادوستی]]، [[دوست]] نمیداشت و صراحتاً میفرمود اگر از جدّم [[رسول خدا]] {{صل}} نشنیده بودم که [[اطاعت]] از [[سلطان]] به جهت تقیه [[واجب]] است؛ هرگز او را [[ملاقات]] نمیکردم. در ملاقاتهای نخست، هارونالرشید مقدار قابلتوجهی [[هدیه]] به حضرت میداد که امام آن را به [[مصرف]] [[نیازمندان]] میرساند<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۶-۷۸.</ref>. | [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} قریب پانزده سال با [[هارونالرشید]] معاصر بود. [[هارون]] خلیفهای محتاط و بیرحم بود و به محض [[احساس]] خطر، در زندانی کردن و کشتن مخالفانش تردید نمیکرد. در ابتدای [[خلافت]] او با امام کاظم {{ع}} [[دشمنی]] آشکاری اظهار نمیکرد. حتی برخی [[اخبار]] حکایت از آن دارد که او در ابتدای کار خود در حق امام به جهت [[خویشاوندی]] و مقام معنوی حضرت رفتارهای متواضعانهای انجام میداد و وی را گرامی میداشت. یکی از این اخبار به نقل از [[مأمون]] فرزند هارونالرشید در موسم [[حج]] نقل شده است که نشان از [[آگاهی]] هارون به جایگاه امام کاظم {{ع}} دارد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۸۸-۸۹.</ref>. [[امام]] دیدار هارون را خوش نداشت و او را به جهت [[دنیادوستی]]، [[دوست]] نمیداشت و صراحتاً میفرمود اگر از جدّم [[رسول خدا]] {{صل}} نشنیده بودم که [[اطاعت]] از [[سلطان]] به جهت تقیه [[واجب]] است؛ هرگز او را [[ملاقات]] نمیکردم. در ملاقاتهای نخست، هارونالرشید مقدار قابلتوجهی [[هدیه]] به حضرت میداد که امام آن را به [[مصرف]] [[نیازمندان]] میرساند<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۶-۷۸.</ref>. | ||