پرش به محتوا

امام در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۵: خط ۳۵:
#نکته دیگری که باید بدان توجه ویژه کرد، [[مشروعیت]] [[احکام اجرایی]] و [[اجرای احکام]] است. آنچه امام برای اجرای تعبدیّات به آن دستور می‌دهد، یا حکمی را که از ناحیه [[خدا]] انشاء شده، در سطح خُرد [[اجرا]] می‌کند، مانند تقسیم [[ارث]] و...؛ مبتنی بر [[حکم خدا]] و مشروعیت آن با [[ابلاغ]] [[وحی تشریعی]] است. اما در سطح کلان و [[اداره جامعه]]، چون امام با حوادث فراوانی مواجه می‌شود، باید [[منشأ مشروعیت]] تصمیم‌های او مشخص باشد؛ به طور نمونه در مسئله [[جنگ]] و [[صلح]] با [[دشمنان]]، آیا باید دستور به جنگ دهد یا به صلح؟ کدام یک [[مشروع]] است؟ و نمونه‌های دیگر از [[مسائل مستحدثه]] که در [[مقام]] تدبیر جامعه با آن مواجه می‌شود. به طور قطع [[امام]] باید در این موارد، طبق [[حکم خدا]] عمل کند تا به [[شرک]] در [[ربوبیت]] – در [[تدبیر امور]] [[جامعه]] - منجر نشود. بر این اساس، اگر در هر حادثه‌ای، فرمانی از [[طریق وحی]] دریافت کند خود او و مردمی که از دستور وی [[فرمانبرداری]] می‌کنند، بر مدار [[توحید]] - در ربوبیت و [[عبادت]] - خواهند بود. اما اگر فرمانی از طریق وحی به وی نرسد، اعم از آنکه وی پس از عصر [[پایان وحی]] باشد و یا به او [[وحی]] نشود، در این خصوص باید اندیشید و بحث را پی گرفت. ظاهراً مدار بحث این دسته از [[قرآن‌پژوهان]] که [[امامت]] در این [[آیه]] را به تدبیر امور جامعه معنا کرده‌اند، همین [[مسائل مستحدثه]] است که امام در [[مقام]] [[اجرا]] با آن مواجه می‌شود. بر فرض هم مرادِ همه آنان چنین معنایی نباشد، اما برخی از آنان مانند صاحب منشور جاوید به این معنا تصریح کرده‌اند و برای دیگران نیز می‌توان این معنا را به عنوان یک احتمال موجه در نظر گرفت. در منشور جاوید آمده است:
#نکته دیگری که باید بدان توجه ویژه کرد، [[مشروعیت]] [[احکام اجرایی]] و [[اجرای احکام]] است. آنچه امام برای اجرای تعبدیّات به آن دستور می‌دهد، یا حکمی را که از ناحیه [[خدا]] انشاء شده، در سطح خُرد [[اجرا]] می‌کند، مانند تقسیم [[ارث]] و...؛ مبتنی بر [[حکم خدا]] و مشروعیت آن با [[ابلاغ]] [[وحی تشریعی]] است. اما در سطح کلان و [[اداره جامعه]]، چون امام با حوادث فراوانی مواجه می‌شود، باید [[منشأ مشروعیت]] تصمیم‌های او مشخص باشد؛ به طور نمونه در مسئله [[جنگ]] و [[صلح]] با [[دشمنان]]، آیا باید دستور به جنگ دهد یا به صلح؟ کدام یک [[مشروع]] است؟ و نمونه‌های دیگر از [[مسائل مستحدثه]] که در [[مقام]] تدبیر جامعه با آن مواجه می‌شود. به طور قطع [[امام]] باید در این موارد، طبق [[حکم خدا]] عمل کند تا به [[شرک]] در [[ربوبیت]] – در [[تدبیر امور]] [[جامعه]] - منجر نشود. بر این اساس، اگر در هر حادثه‌ای، فرمانی از [[طریق وحی]] دریافت کند خود او و مردمی که از دستور وی [[فرمانبرداری]] می‌کنند، بر مدار [[توحید]] - در ربوبیت و [[عبادت]] - خواهند بود. اما اگر فرمانی از طریق وحی به وی نرسد، اعم از آنکه وی پس از عصر [[پایان وحی]] باشد و یا به او [[وحی]] نشود، در این خصوص باید اندیشید و بحث را پی گرفت. ظاهراً مدار بحث این دسته از [[قرآن‌پژوهان]] که [[امامت]] در این [[آیه]] را به تدبیر امور جامعه معنا کرده‌اند، همین [[مسائل مستحدثه]] است که امام در [[مقام]] [[اجرا]] با آن مواجه می‌شود. بر فرض هم مرادِ همه آنان چنین معنایی نباشد، اما برخی از آنان مانند صاحب منشور جاوید به این معنا تصریح کرده‌اند و برای دیگران نیز می‌توان این معنا را به عنوان یک احتمال موجه در نظر گرفت. در منشور جاوید آمده است:
[[خداوند]]، امام را به مقام [[سرپرستی]] جامعه [[نصب]] می‌کند تا علاوه بر [[وظیفه]] [[ابلاغ رسالت]] و دادن [[بیم]] و نوید، [[پیشوایی]] باشد که شخصاً دارای [[امر و نهی]] و [[تکلیف]] و دستور باشد و [[جامعه بشری]] را با [[مدیریت]] صحیح به حد کمال برساند... خداوند به [[انسان]] کاملی.... [[ولایتی]] می‌بخشد و امام و [[پیشوا]]، [[ولیّ]] و [[سرپرست]]، [[مطاع]] و [[فرمانده]] جامعه قرار می‌دهد که به مقتضای کار خود دارای امر و نهی تکلیف و دستور و به صورت مستقل «[[واجب الطاعه]]» می‌شود<ref>سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۵۲ و ۲۵۳.</ref>.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۷</ref>
[[خداوند]]، امام را به مقام [[سرپرستی]] جامعه [[نصب]] می‌کند تا علاوه بر [[وظیفه]] [[ابلاغ رسالت]] و دادن [[بیم]] و نوید، [[پیشوایی]] باشد که شخصاً دارای [[امر و نهی]] و [[تکلیف]] و دستور باشد و [[جامعه بشری]] را با [[مدیریت]] صحیح به حد کمال برساند... خداوند به [[انسان]] کاملی.... [[ولایتی]] می‌بخشد و امام و [[پیشوا]]، [[ولیّ]] و [[سرپرست]]، [[مطاع]] و [[فرمانده]] جامعه قرار می‌دهد که به مقتضای کار خود دارای امر و نهی تکلیف و دستور و به صورت مستقل «[[واجب الطاعه]]» می‌شود<ref>سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۵۲ و ۲۵۳.</ref>.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۷</ref>
====بررسی و ارزیابی نظریه====
آنان که در این نظریه مناقشه کرده‌اند، به دو دسته [[دلیل عقلی]] و [[نقلی]] [[تمسک]] جسته‌اند. در دلیل عقلی گفته‌اند لازمه [[نبوت]] و [[رسالت]]، [[زعامت سیاسی]] و [[اجتماعی]] است؛ این دو از یکدیگر جدا نیست تا [[خداوند]] پس از مدتی آن را برای [[انبیا]] و [[رسولان]] [[جعل]] کند. در [[تفسیر تسنیم]] در تبیین دلیل عقلی در این زمینه می‌نویسد:
اگر [[دین]] در مسائل جزایی و مانند آن برنامه نداشته باشد، یا چگونگی اجرای آنها را [[پیش‌بینی]] نکرده باشد، چنین [[دینی]] ناقص و مخالف با دلیل عقلی [[ضرورت نبوت]] و رسالت است. بنابراین، [[پیامبران]] [[مسئول]] اجرای احکامند نه صرف مبیِّنِ [[احکام]]. [[اجرای احکام]] نیز بدون زعامت سیاسی اجتماعی بر [[مردم]] ممکن نیست.
حاصل آنکه هر نبوت و رسالتی با [[امامت]] فی الجمله به معنای زعامت سیاسی- اجتماعی، همراه است، اگرچه مردم تنها در پاره‌ای از مقاطع، [[توفیق]] بهره‌وری از [[زعامت]] و [[رهبری]] پیامبران را داشته‌اند پس عقلاً پذیرفته نیست که [[پیامبری]] [[امام]] نباشد<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۴۹.</ref>.
تفسیر تسنیم در تبیین [[دلیل نقلی]] بر تلازم نبوت و امامت (به معنای زعامت سیاسی و اجتماعی) نیز به آیاتی تمسک کرده که حاصل آن چنین است:
# [[قیام]] و [[اقدام عملی]] پیامبران علیه [[شرک]] و [[کفر]]: اگر [[وظیفه]] پیامبران{{عم}} تنها [[تبلیغ احکام]] بود و وظیفه [[امر به معروف و نهی از منکر]]<ref>وظیفه امر به معروف و نهی از منکر که کاملاً از تعلیم، ارشاد، هدایت و موعظت جداست، بلکه صبغه اجرایی دارد و از مراتب جهاد محسوب می‌شود؛ چنان‌که مبحث آن در کتاب جهاد مطرح است و قانون جهاد بدون نظام حکومتی میسور نیست.</ref> و [[مسئولیت]] اجرای احکام نداشتند، دیگر به درگیری با [[مشرکان]] و [[اعلام بیزاری]] و [[انزجار]] از آنها نیازی نبود. اگر کسی مسئول اجرای احکام در [[اداره جامعه]] نباشد، نمی‌تواند مانند [[حضرت ابراهیم]] دست به تبر برده، خود را در معرض سخت‌ترین [[کیفر]] از سوی مردم، یعنی خطر سوخته شدن، قرار دهد؛ {{متن قرآن|قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.</ref>. [[قیام]] در برابر [[کفر]] و [[الحاد]] و [[ظلم]] و [[اقدام عملی]] به انگیزه برچیدن بساط [[تباهی]] و [[ستم]] و [[گسترش عدل]]، از مصادیق بارز [[زعامت سیاسی]]- [[اجتماعی]] است.
# [[دفاع]] مسلحانه [[پیامبران]] از [[دین]]: [[خدای سبحان]] در [[قرآن کریم]] افزون بر بیان [[سیره]] خاص برخی پیامبران، خطوط کلی و اوصاف مشترک [[انبیا]]{{عم}} را تبیین فرموده است؛ از جمله اینکه پیامبران را با دو نیروی [[فرهنگی]] و نظامی [[تجهیز]] کرده است:یکی کتاب، برای [[دعوت]] [[مردم]] به [[قسط]]، و دیگری آهن، برای جلوگیری از [[هرج و مرج]] و برخورد با [[متجاوزان]]؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. همۀ [[انبیاء]]{{عم}} یا صاحب کتاب بوده‌اند یا [[حافظ]] آن. آهن نیز که در دست بعضی پیامبران به صورت [[شمشیر]] و در دست برخی دیگر همچون [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به صورت تبر بوده، برای [[حمایت]] از آن کتاب است.
# [[شهادت]] بسیاری از انبیا در [[نبردها]]: در آیاتی از قرآن کریم به درگیری و [[نبرد]] بسیاری از پیامبران با سران کفر و ستم و شادخواران زراندوز و نیز کشته شدن انبیا{{عم}} به دست [[طاغیان]] [[تبهکار]]، تصریح شده است: {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref> و [[آیات]] شبیه به آنکه متعدد است<ref>مانند: {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}} «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱؛ {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}} «و چون به آنان گفته شود به آنچه خداوند (بر پیامبر اسلام) فرو فرستاده است؛ ایمان آورید؛ می‌گویند: ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان فرو فرستاده شده است ایمان می‌آوریم؛ و جز آن را انکار می‌کنند با آنکه آن (قرآن)، راستین است و کتابی را که آنان دارند، راست می‌شمارد؛ (نیز) بگو، اگر ایمان دارید، چرا از این پیش، پیامبران خداوند را می‌کشتید؟» سوره بقره، آیه ۹۱؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ}} «بی‌گمان ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و به سوی آنان پیامبرانی فرستادیم؛ هرگاه پیامبری نزد آنان چیزی آورد که دلخواهشان نبود دسته‌ای را دروغگو شمردند و دسته‌ای (دیگر) را کشتند» سوره مائده، آیه ۷۰ و....</ref>. اگر [[مسئولیت]] [[پیامبران]]{{عم}} [[اجرای احکام]] و [[قوانین الهی]] نمی‌بود و تنها به [[تبیین احکام]] و [[موعظه]] و همچنین به خودداری از [[شؤون]] [[دنیایی]] و [[حکومت]] موظف بودند، کار آنها به درگیری و کشته شدن نمی‌انجامید. [[انبیا]]{{عم}} پس از رسیدن [[احتجاج]] و موعظه [[حسنه]] به حد نصاب، و [[نومیدی]] از تأثیر آن، برای [[دفاع]] از [[حریم]] [[دین]] و [[حفظ]] [[حقوق محرومان]]، دست به تبر یا [[شمشیر]] می‌بردند.
بنابراین، [[نبوت]] و [[رسالت]] همواره با [[امامت]] ([[سیاسی]] – [[اجتماعی]]) همراه است و هر [[پیامبری]] [[امام]] هم بوده است.
دسته سوم مناقشه‌ها به این نظریه، براساس تحلیل [[زندگی]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} شکل گرفته است که در آن [[حصر]] امامت در [[زعامت سیاسی]] را [[ابطال]] کند. در این مناقشه می‌خوانیم:
انطباق نداشتن [[زعامت]] با واقعیت‌ها: زعامت سیاسی اجتماعی و [[تشکیل حکومت]] را می‌توان از [[شؤون امامت]] دانست، ولی لازمه حصر امامت مذکور در [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]]، در این معنا آن است که اولاً، حضرت ابراهیم{{ع}} این [[مقام]] را در گذشته نداشته و در [[پیری]] به آن رسیده باشد؛ ثانیاً، بر اثر دعای آن حضرت [[ذریه]] [[معصوم]] وی نیز به این در پیری به مقام نائل شده باشند؛ زیرا [[خدای سبحان]] دعای [[ابراهیم خلیل]] را درباره همه ذریه معصوم او [[اجابت]] کرد.
پس اگر ثابت شد که ابراهیم{{ع}} در گذشته نیز [[زعیم]] و [[رهبر]] بوده است، یا اینکه، نه در گذشته و نه در [[آینده]]، حکومت تشکیل نداده است، یا اگر خود به [[مقام رهبری]] رسیده، ولی همه ذریه معصوم او به آن مقام نائل نشده‌اند، نمی‌توان امامت را به معنای زعامت و مانند آن دانست. چون، از یک سو همان‌گونه که در بحث از [[همراهی]] پیامبری با امامت بیان شد، قابل تصور نیست که خدای سبحان به پیامبری مانند حضرت ابراهیم، نبوت و [[رسالت]] و کتاب بدهد، اما او را [[مسئول]] [[اجرای حدود]] و استیفای [[حقوق]] [[تشریع]] شده نکند. اگر او مسئول [[اجرا]] نمی‌بود و تنها به [[تبیین احکام]] و [[انذار]] و [[تبشیر]] مکلّف بود، دیگر به همه [[خطرها]] تن نمی‌داد و برای [[شکستن بت‌ها]] دست به تبر نمی‌برد.
از سوی دیگر [[قرآن کریم]] روش و [[آیین]] ابراهیم{{ع}} را [[اسوه]] دیگران معرفی می‌کند؛ بر این اساس حتی اگر آن حضرت در [[پیری]] - که [[زمان]] [[جعل امامت]] برای اوست - به [[زعامت]] [[منصوب]] شده باشد، باید نشانه‌هایی از [[حکومت]] و [[رهبری]] او را نقل می‌کرد تا به عنوان اسوه عملی از سوی دیگران [[تبعیت]] شود؛ چنان‌که درباره داوود{{ع}} در کنار بیان {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> و {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> [[قضا]] و [[داوری]] او را نقل می‌کند؛ حال آنکه هیچ اثری از حکومت ابراهیم{{ع}} در زمان پیری وی در [[قرآن]] نیامده است.
هرچند عده‌ای در توجیه [[راز]] نقل نشدن آثاری از حکومت [[حضرت ابراهیم]] در [[کهنسالی]]، گفته‌اند حکومت گذشتگان همچون [[زندگی]] آنان ساده بوده و به همین رو [[تاریخ]] درباره آن ساکت است<ref>ر.ک: سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۶۴.</ref>. اما این توجیه از دیدگاه [[تفسیر تسنیم]] ناتمام است؛ چون اولاً، نمی‌توان پذیرفت که قرآن کریم، [[امامت]] را با آن [[شکوه]] نقل کند، اما رهاورد آن را بیان نکند؛ ثانیاً، قرآن باید خطوط کلی تاریخ را اجمالاً بیان کند و تفصیل آن بر عهده [[احادیث]] و [[منابع تاریخی]] است. ثالثاً، [[خدای سبحان]] درباره زندگی گذشتگان می‌فرماید: در گذشته اقوامی با وضع مادی بهتر از شما و در قصرهایی بی‌نظیر می‌زیسته‌اند؛ {{متن قرآن|إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستون‌های بزرگ بود * که مانند آن در میان شهرها نیافریده‌اند» سوره فجر، آیه ۷-۸.</ref> همچنین پس از بیان اینکه فراوانی گنج‌های [[قارون]] به حدی بود که حمل مخازن یا کلیدهایش بر افراد نیرومند نیز دشوار می‌نمود؛ {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ}}<ref>«و ما بدو از گنج‌ها چندان دادیم که (حمل) مخزن‌های آن بر گروه نیرومند هم گرانبار می‌آمد» سوره قصص، آیه ۷۶.</ref> می‌فرماید: پیش از قارون افرادی قدرتمندتر و با دارایی‌های افزون‌تر از او بوده‌اند که [[خداوند]] آنها را نابود کرده است: {{متن قرآن|...أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا}}<ref>«(قارون می) گفت: تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من داده‌اند، آیا نمی‌دانست که خداوند پیش از او از نسل‌ها کسانی را نابود کرده است که از او توانمندتر و مال‌اندوزتر بوده‌اند؟ و از بزهکاران گناه آنان را نمی‌پرسند» سوره قصص، آیه ۷۸.</ref>؛ از این‌رو، به [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: آیا ندیده‌اند که پیش از آنها چه بسیار [[امت‌ها]] را هلاک کردیم؟ امت‌هایی که به آنان چنان مکانتی دادیم که برای شما فراهم نکرده‌ایم؛ {{متن قرآن|أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ}}<ref>«آیا در نیافته‌اند که پیش از آنان چه بسیار مردم یک دوره را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم (و) به شما آن توانمندی را نداده‌ایم؟» سوره انعام، آیه ۶.</ref>. همچنین می‌فرماید: امکانات و [[دارایی]] سران متموّل و زورمند [[قریش]] که تو را [[تکذیب]] می‌کنند به ده یک آنچه به پیشینیان داده بودیم نمی‌رسد؛ {{متن قرآن|وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ}}<ref>«و آنان که پیش از ایشان بودند (پیامبران را) دروغگو شمردند و اینان به ده یک آنچه به آنان داده بودیم دست نیافتند» سوره سبأ، آیه ۴۵.</ref>.
بنابراین، نمی‌توان گفت: [[زندگی]] گذشتگان ساده بوده و به همین رو، [[قرآن کریم]] درباره حکومت‌های آنان سخن نگفته است.
پاره‌ای از این مناقشه‌ها بر این نظریه در [[تفسیر من وحی القرآن]] نیز به چشم می‌خورد<ref>ر.ک: فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۳، ص۱۶.</ref>. اما به نظر می‌آید با توجه به تحلیلی که از ارکان این نظریه مطرح شده، دست‌کم برخی از این اشکال‌ها بر این نظریه وارد نیست. از جمله:
۱. هر چند هر [[نبوت]] و رسالتی فی الجمله با معنای [[زعامت سیاسی]]- [[اجتماعی]] همراه است و عقلاً نمی‌توان پذیرفت هر [[پیامبری]] به این معنا، [[امام]] نیست، اما مدار اصلی بحث بر این است که هر پیامبری که بالفعل در رأس [[امور جامعه]] قرار می‌گیرد، یا چنین صلاحیتی را بالقوه برای [[مقام]] اجرایی [[دین]] دارد، در مواجهه با [[اداره جامعه]] از چه امری [[پیروی]] می‌کند؟ اگر هر پیامبری در مواجهه با [[اجرای دین]] در متن [[جامعه]]، فرمانی را صادر کند که از طریق [[دریافت وحی]] از ناحیه [[حق‌تعالی]] و [[ابلاغ]] آن صورت پذیرفته باشد، این تصمیم و [[اجرا]] مشمول [[وحی]] است و این نظریه، مورد بحث نیست؛ بلکه آنچه مورد بحث است [[تصمیم‌ها]] و دستورهای مستقل [[پیامبران]] در اداره جامعه است که از [[طریق وحی]] دریافت نمی‌شود. آنان که بر این نظریه اشکال می‌کنند، باید [[اثبات]] نمایند که [[خداوند]] به همه پیامبران در مقام [[تدبیر]] جامعه و [[اجرای احکام]]، [[حق امر و نهی]] داده و آنان احکامی مستقل - بدون دریافت از طریق وحی- داشته‌اند. به دیگر سخن، باید اثبات کنند هر نبوت و رسالتی فی الجمله با معنای زعامت سیاسی و اجتماعی همراه است و خداوند [[احکام]] [[امور اداری]] و اجرایی را به این نبوت و [[رسالت]] در مقام تدبیر جامعه، [[تفویض]] کرده است. برخی از صاحبان این نظریه بدین مطلب تصریح کرده‌اند که فقط پیامبری که به [[مقام امامت]] می‌رسد، اطاعتِ مستقل پیدا می‌کند؛ مانند این تعبیر صاحب منشور جاوید که می‌نویسد:
در نبوت و رسالتِ مجرد از [[امامت]]، اطاعتِ [[رسول]] عین اطاعتِ [[خدا]] بوده و هرگز دو نوع [[اطاعت]] وجود ندارد، ولی آن‌گاه که به مقام امامت مفتخر گردید، با [[جعل]] و [[نصب الهی]] دارای [[امر و نهی]] می‌گردد و [[حق]] اطاعتِ مستقل پیدا می‌کند<ref>سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۵۲ و ۲۵۳.</ref>.
این تصریح بدان معناست که پیامبرانی که به [[مقام امامت]] نرسیده‌اند تنها از طریق [[دریافت وحی]] در همه امور [[تبلیغی]] و اجرایی [[انجام وظیفه]] می‌کنند و [[اطاعت]] آنان [[اطاعت خدا]] و اطاعتی مستقل نیست. بر همین اساس، [[دفاع]] مسلحانه [[پیامبران]] از [[دین]] نیز پاسخ می‌گیرد؛ چون دفاع مسلحانه [[انبیا]] از کیان دین و دفع [[متجاوزان]] به [[حریم]] [[آیین الهی]]، مساوی با [[امامت]] اصطلاحی پیامبران نیست، چون در این دفاع، حق [[طاعت]] مستقل برای انبیا [[اثبات]] نمی‌شود، و امکان دارد هر [[دستوری]] که در این [[جهاد]] و [[جنگ]] صادر می‌کنند از ناحیه [[وحی]] باشد و اطاعت آنان عین [[خداوند]] تلقی شود.
۲. پیش از این گفتیم، [[تدبیر امور]] [[جامعه]] و [[اجرای احکام]] که در این دیدگاه مطرح شده به دو شکل قابل تصور است؛ در سطح محدود، مانند اجرای برخی مراتب [[امر به معروف و نهی از منکر]] و [[مبارزه]] با [[شرک]] و... و نیز در سطح کلان که با [[زعامت سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[امام]] در رأس امور صورت می‌پذیرد. مدار بحث در این نظریه، ناظر به این سطح است؛ بنابراین، هر چند همه انبیا در معرض [[تهدید]] و [[قتل]] بوده‌اند، اما نه به دلیل آنکه لزوماً در [[مقام]] زعامت سیاسی جامعه قرار داشته‌اند مانند نقشه برای قتل [[حضرت صالح]] که گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ}}<ref>«گفتند: به خداوند هم‌سوگند شوید که به او و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم سپس به خونخواه او می‌گوییم که ما هنگام کشتن (وی و) خانواده‌اش حضور نداشتیم و بی‌گمان ما راستگوییم» سوره نمل، آیه ۴۹.</ref> و نیز نقشه برای قتل [[پیامبر مکرم اسلام]]{{صل}} در [[مکه]]، با آنکه در [[منصب]] زعامت سیاسی جامعه نبوده‌اند. پس [[مسئولیت]] اجرای احکام، [[وظیفه]] امر به معروف و نهی از منکر و درگیری با [[مشرکان]]، [[اعلان بیزاری]] از آنان و دست به تبر بردن برای [[شکستن بت‌ها]] و حتی [[شهادت]] آنان مساوی با معنای [[زعامت سیاسی]] [[انبیا]] که صاحبان این نظریه بدان [[باور]] دارند، نیست. [[خداوند]] به [[مؤمنان]] نیز دستور می‌دهد برای اجرای [[قسط]] به پا خیزند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>. [[برپایی قسط]] به معنای [[زعامت]] مؤمنان در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیست.
۳. در خصوص اشکال‌هایی که براساس تحلیل [[زندگی]] ابراهیم{{ع}} به این نظریه صورت گرفت، باید گفت: اگر در این نظریه، تنها بر بُعد زعامت سیاسی-اجتماعی [[امام]] تأکید کنیم، به اینکه ابراهیم{{ع}} تا پیش از [[مقام امامت]]، زعامت سیاسی-اجتماعی [[جامعه]] را بر عهده نداشته‌اند، یا آنکه ابراهیم{{ع}} در گذشته، پیش از دریافت مقام امامت، [[زعیم]] و [[رهبر]] بوده یا آنکه نه در گذشته و نه در [[آینده]] پس از [[امامت]] [[حکومت]] تشکیل نداده است، در تمام این موارد، مناقشه‌هایی که بر این نظریه شده، وارد خواهد بود اما اگر بر بُعد «[[اطاعت]] مستقل امام» تأکید کنیم و آن را فارغ از بُعد زعامت سیاسی بنگریم، این مناقشه‌ها قابل ردّ و [[ابطال]] خواهد بود. چون در این صورت، تفاوتی آشکار میان [[زمان]] [[مقام رسالت]] ابراهیم{{ع}} با امامت وی به وجود می‌آید.
در هر صورت، اگر در این نظریه به طور مشخص بین زعامت سیاسی با اطاعت مستقل، مرزبندی می‌شد، این نظریه در بُعد اطاعت مستقل امام، قابل [[دفاع]] بود. توضیح بیشتر در این باره را به زودی خواهید دید.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۹</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۴۹۹

ویرایش