امام در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام | عنوان مدخل = امام | مداخل مرتبط = امام در لغت - امام در قرآن - امام در تفسیر و علوم قرآنی - امام در کلام اسلامی - امام در فقه سیاسی - مقام امام - امام از دیدگاه اهل سنت - امام در فقه اسلامی | پرسش مرتبط...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
۴. از [[ظاهر قرآن]] استفاده میشود که دعای [[حضرت ابراهیم]] درباره ذریه خود در مورد [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]]{{عم}} [[مستجاب]] شده است. چون قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.، این دو که [[صاحب شریعت]] نبودهاند و باید بنا به قول مؤلفِ الفرقان، [[مأموم]] [[پیامبر اولوالعزم]] پیش از خود باشند. ایشان مینویسد: «[[انبیای اولوالعزم]] امامِ سایر [[انبیا]]، جز انبیای اولوالعزم پس از خود هستند؛ برای نمونه: {{عربی|فموسى إمام لكافة الرسل والإسرائيليين إلا المسيح}}. پس، اسحاق و [[یعقوب]] مانند دیگر [[انبیای بنی اسرائیل]]، مأموم و پیرو ابراهیم{{ع}} هستند ولی [[امام]] بقیه انبیای پس از خود تا [[زمان]] [[حضرت موسی]]{{ع}} خواهند بود. | ۴. از [[ظاهر قرآن]] استفاده میشود که دعای [[حضرت ابراهیم]] درباره ذریه خود در مورد [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]]{{عم}} [[مستجاب]] شده است. چون قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>.، این دو که [[صاحب شریعت]] نبودهاند و باید بنا به قول مؤلفِ الفرقان، [[مأموم]] [[پیامبر اولوالعزم]] پیش از خود باشند. ایشان مینویسد: «[[انبیای اولوالعزم]] امامِ سایر [[انبیا]]، جز انبیای اولوالعزم پس از خود هستند؛ برای نمونه: {{عربی|فموسى إمام لكافة الرسل والإسرائيليين إلا المسيح}}. پس، اسحاق و [[یعقوب]] مانند دیگر [[انبیای بنی اسرائیل]]، مأموم و پیرو ابراهیم{{ع}} هستند ولی [[امام]] بقیه انبیای پس از خود تا [[زمان]] [[حضرت موسی]]{{ع}} خواهند بود. | ||
ولی این معنا تام نیست؛ زیرا اولاً این دو در پی یکدیگرند و معلوم نیست بین آنان یا حتی همزمان با آنان انبیای دیگری وجود داشته باشد تا این دو امام آنان باشند؛ ثانیاً، با آنکه طبق اصلی که وی بنا کرده همه انبیا میان زمان ابراهیم{{ع}} تا زمان حضرت موسی{{ع}}، مأموم ابراهیم{{ع}} هستند - چون ایشان پیامبر اولوالعزم است- در این صورت [[امامت]] اسحاق و یعقوب{{عم}} بر انبیا وجهی نخواهد داشت، جز آنکه مقوله امامت را ذومراتب و برای [[حضرت اسحاق]] و یعقوب{{عم}} مرتبه نازله و مناسب با آنان را در نظر گیرد، که خلاف [[ظاهر آیه]] «ابتلی» است. چون [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} همان رتبهای را که بدان نائل شد، برای [[فرزندان]] خود درخواست کرد. باز طبق این نظریه باید گفت: حضرت ابراهیم{{ع}} تا پیش از [[مقام امامت]]، مأموم [[پیامبر]] پیش از خود بوده و پس از احراز [[رتبه امامت]]، امام انبیای پس از خود تا زمان حضرت موسی{{ع}} شده است. این ادعا نیاز به دلیل دارد، با آنکه طبق [[روایات]]، حضرت، پیش از امامت، همه [[مقامات]] از جمله [[مقام رسالت]] را داشتهاند و خود صاحب شریعت بودهاند و آخرین رتبهای که به آن نائل شده، امامت بوده است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۳</ref> | ولی این معنا تام نیست؛ زیرا اولاً این دو در پی یکدیگرند و معلوم نیست بین آنان یا حتی همزمان با آنان انبیای دیگری وجود داشته باشد تا این دو امام آنان باشند؛ ثانیاً، با آنکه طبق اصلی که وی بنا کرده همه انبیا میان زمان ابراهیم{{ع}} تا زمان حضرت موسی{{ع}}، مأموم ابراهیم{{ع}} هستند - چون ایشان پیامبر اولوالعزم است- در این صورت [[امامت]] اسحاق و یعقوب{{عم}} بر انبیا وجهی نخواهد داشت، جز آنکه مقوله امامت را ذومراتب و برای [[حضرت اسحاق]] و یعقوب{{عم}} مرتبه نازله و مناسب با آنان را در نظر گیرد، که خلاف [[ظاهر آیه]] «ابتلی» است. چون [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} همان رتبهای را که بدان نائل شد، برای [[فرزندان]] خود درخواست کرد. باز طبق این نظریه باید گفت: حضرت ابراهیم{{ع}} تا پیش از [[مقام امامت]]، مأموم [[پیامبر]] پیش از خود بوده و پس از احراز [[رتبه امامت]]، امام انبیای پس از خود تا زمان حضرت موسی{{ع}} شده است. این ادعا نیاز به دلیل دارد، با آنکه طبق [[روایات]]، حضرت، پیش از امامت، همه [[مقامات]] از جمله [[مقام رسالت]] را داشتهاند و خود صاحب شریعت بودهاند و آخرین رتبهای که به آن نائل شده، امامت بوده است.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۳</ref> | ||
===[[زمامداری]] و [[تدبیر امور]] [[جامعه]]=== | |||
پیش از بررسی این دیدگاه، لازم است پارهای از ارکان این دیدگاه را تجزیه و تحلیل کنیم، تا ارزیابی آن آسان شود و قضاوتی واقعبینانه به دست آید. | |||
# تدبیر امور جامعه که در این دیدگاه مطرح شده، به دو شکل قابل تصور است: یا در حد محدود است، مانند اجرای برخی از مراتب [[امر به معروف و نهی از منکر]] و برخی از [[احکام کیفری]] و [[پیشگیری]] از [[فساد]] که امکان آن در حد [[استطاعت]] برای هر فرد مؤمنی وجود دارد یا اینکه [[امامت]] به معنای [[ولایت بر جامعه]] و [[حاکمیت سیاسی]] است به گونهای که زمینههای آن از جمله [[برنامهریزی]] در سطح کلان و [[سیاستگذاری]] برای اداره [[شؤون]] جامعه برای [[امام]] فراهم است. چون فرض این است وی مبسوطالید و در مصدر امور قرار دارد. ظاهراً امامت - به معنای تدبیر امور جامعه- در این دیدگاه، ناظر به این سطح و مرتبه است؛ از این رو، برخی از آنان [[جهاد]] را به عنوان نماد این معنا، مطرح کردهاند چون در جهاد سخن از [[تصرف]] در [[جان]] و [[مال]] [[مردم]] است، که نمونه بارز [[تدبیر]] جامعه در عالیترین سطح آن است. | |||
#نکته دیگری که باید بدان توجه ویژه کرد، [[مشروعیت]] [[احکام اجرایی]] و [[اجرای احکام]] است. آنچه امام برای اجرای تعبدیّات به آن دستور میدهد، یا حکمی را که از ناحیه [[خدا]] انشاء شده، در سطح خُرد [[اجرا]] میکند، مانند تقسیم [[ارث]] و...؛ مبتنی بر [[حکم خدا]] و مشروعیت آن با [[ابلاغ]] [[وحی تشریعی]] است. اما در سطح کلان و [[اداره جامعه]]، چون امام با حوادث فراوانی مواجه میشود، باید [[منشأ مشروعیت]] تصمیمهای او مشخص باشد؛ به طور نمونه در مسئله [[جنگ]] و [[صلح]] با [[دشمنان]]، آیا باید دستور به جنگ دهد یا به صلح؟ کدام یک [[مشروع]] است؟ و نمونههای دیگر از [[مسائل مستحدثه]] که در [[مقام]] تدبیر جامعه با آن مواجه میشود. به طور قطع [[امام]] باید در این موارد، طبق [[حکم خدا]] عمل کند تا به [[شرک]] در [[ربوبیت]] – در [[تدبیر امور]] [[جامعه]] - منجر نشود. بر این اساس، اگر در هر حادثهای، فرمانی از [[طریق وحی]] دریافت کند خود او و مردمی که از دستور وی [[فرمانبرداری]] میکنند، بر مدار [[توحید]] - در ربوبیت و [[عبادت]] - خواهند بود. اما اگر فرمانی از طریق وحی به وی نرسد، اعم از آنکه وی پس از عصر [[پایان وحی]] باشد و یا به او [[وحی]] نشود، در این خصوص باید اندیشید و بحث را پی گرفت. ظاهراً مدار بحث این دسته از [[قرآنپژوهان]] که [[امامت]] در این [[آیه]] را به تدبیر امور جامعه معنا کردهاند، همین [[مسائل مستحدثه]] است که امام در [[مقام]] [[اجرا]] با آن مواجه میشود. بر فرض هم مرادِ همه آنان چنین معنایی نباشد، اما برخی از آنان مانند صاحب منشور جاوید به این معنا تصریح کردهاند و برای دیگران نیز میتوان این معنا را به عنوان یک احتمال موجه در نظر گرفت. در منشور جاوید آمده است: | |||
[[خداوند]]، امام را به مقام [[سرپرستی]] جامعه [[نصب]] میکند تا علاوه بر [[وظیفه]] [[ابلاغ رسالت]] و دادن [[بیم]] و نوید، [[پیشوایی]] باشد که شخصاً دارای [[امر و نهی]] و [[تکلیف]] و دستور باشد و [[جامعه بشری]] را با [[مدیریت]] صحیح به حد کمال برساند... خداوند به [[انسان]] کاملی.... [[ولایتی]] میبخشد و امام و [[پیشوا]]، [[ولیّ]] و [[سرپرست]]، [[مطاع]] و [[فرمانده]] جامعه قرار میدهد که به مقتضای کار خود دارای امر و نهی تکلیف و دستور و به صورت مستقل «[[واجب الطاعه]]» میشود<ref>سبحانی، منشور جاوید، ج۵، ص۲۵۲ و ۲۵۳.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۷</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |