امام در فقه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ائمّه جمع امام و امام در اطلاقات فقها در دو مفهوم عام و خاص به کار رفته است.

مفهوم عام: امام در مفهوم عام، عبارت است از حاکم و ولیّ مسلمانان، امام جماعت و امام جمعه.

مفهوم خاص: امام در مفهوم خاص نزد امامیّه بر دوازده نفْس مقدّس و پاک اطلاق می‌شود که از جانب خداوند متعال دارای منصب والای امامت و ولایت‌اند.

امام به این معنا، دارای ولایت مطلق و معصوم از گناه و هر گونه لغزش، اشتباه و فراموشی است و نیز حجّت خدا بر خلق و خلیفه او در زمین است ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ[۱]، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۲].

امام به مفهوم نخست یا به صورت اضافه به‌کار می‌رود ـ مانند امام جماعت و امام مسلمانان ـ و یا با قرینه، و چنانچه بدون اضافه و قرینه به کار رود، مراد، معنای خاص آن می‌باشد که موضوع این مقاله است و از آن به «امام عادل» یا «امام عدل» و یا «امام المسلمین» نیز تعبیر شده است[۳].

از این عنوان در بابهای بسیاری همچون طهارت، صلات، زکات، خمس، انفال، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، نکاح، اطعمه و اشربه، احیاء موات، ارث، قضاء، حدود، قصاص و دیات، از جهات مختلف سخن رفته است.

اسامی امامان

امامان معصوم(ع) عبارتند از: ابوالحسن علی بن ابی طالب امیر مؤمنان؛ ابومحمد حسن بن علی المجتبی؛ ابوعبدالله حسین بن علی سید الشّهدا؛ ابومحمد علی بن حسین زین العابدین؛ ابو جعفر محمد بن علی باقر العلوم؛ ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق؛ ابوالحسن موسی بن جعفر الکاظم؛ ابوالحسن علی بن موسی الرضا؛ ابو جعفر محمد بن علی التقی الجواد؛ ابوالحسن علی بن محمد الهادی؛ ابومحمد حسن بن علی العسکری الزکی و امام زمان حجة بن الحسن القائم(ع)[۴].

احکام صادر از امامان

احکام صادر از ائمّه(ع)، خواه مفاد قول آنان باشد یا مستفاد از فعل یا تقریر ایشان، به ضرورت مذهب شیعه و اتّفاق همه فقها، حجّت است[۵].

اعتقاد به امامت و لزوم پیروی از امامان

اعتقاد به امامت و ولایت ائمّه(ع) و شناخت امام زمان(ع) و نیز پیروی از ایشان و اطاعت از دستورهایشان و برائت از دشمنانشان بر همه مکلّفان واجب است[۶]. از شرایط مرجع تقلید، امام جماعت و نیز صحّت عبادت و غیر آن، اعتقاد به امامت امامان(ع) است.

محبّت و صلوات

دوست داشتن ائمّه(ع) و نیز دوستانشان واجب، و رکن ایمان است[۷]. درود فرستادن بر پیامبر و آل او در تشهّد نماز، واجب است[۸]. از آنجا که صلوات بر پیامبر(ص) ملازم با صلوات بر خاندان آن حضرت است، هر جا که صلوات بر آن حضرت واجب باشد ـ مانند خطبه نماز جمعه و تشهّد ـ صلوات بر آل او نیز به تبع، واجب خواهد بود و در مواردی که مستحب است ـ مانند هنگام ذکر نام آن حضرت بنابر قول مشهور ـ صلوات بر آل او نیز مستحب خواهد بود.

احترام اسامی امامان و مشاهد مشرّفه

آیات و روایات بسیاری بر عظمت و جلالت اهل بیت(ع) تصریح دارد و فقها بر اساس آن در بابهای مختلف، فروعی را ذکر کرده‌اند، از جمله:

  1. حرمت مسّ اسامی امامان بدون طهارت به قول مشهور[۹].
  2. کراهت استنجاء ـ به قول مشهور ـ با دستی که در آن انگشتری مزیّن به نام ائمّه باشد؛ در صورتی که نجس نشود و گرنه حرام است[۱۰].
  3. الحاق مشاهد مشرّفه به مساجد در حرمت دخول جنب[۱۱] و نجس کردن آنها و وجوب فوری ازاله نجاست از آنها[۱۲] و نیز فضیلت نماز گزاردن در آنها، بلکه افضل بودن نماز در آنها از مساجد[۱۳].
  4. کراهت تقدّم بر قبور امامان در نماز بنابر قول منسوب به مشهور؛ بلکه کراهت تساوی با قبر بنابر قول برخی. قول مقابل، حرمت تقدّم یا مساوات است[۱۴].

گرامیداشت یاد و نام امامان

آباد کردن مشاهد ائمّه با ساختن، تعمیر و تجدید بنای آنها[۱۵] و ذکر و نشر فضائل ایشان مستحب است[۱۶]. زیارت قبور امامان و حزن و اندوه و گریستن در مصائب وارد بر ایشان، به‌ویژه مصائب اباعبداللّه الحسین(ع) مستحب است. آداب ویژه‌ای برای زیارت قبور امامان وارد شده که رعایت آنها برای زائر مستحب است[۱۷]. فقها در باب حج، بابی با عنوان «باب المزار» برای بیان این موضوع اختصاص داده‌اند. برخی نیز کتابی مستقل در این خصوص نوشته‌اند، مانند «کامل‌الزّیارات» نگاشته ابوالقاسم جعفر بن محمّد بن قولویه قمی و «المزار» نگاشته ابوعبدالله محمّد بن مکّی معروف به شهید اوّل.

توسّل و تبرّک

توسّل به ائمّه(ع) جهت برآوردن حاجت، رفع گرفتاری و نائل شدن به درجات کمال به نصّ آیه شریفه﴿وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ[۱۸] که به وسیله جستن برای توجّه به خداوند امر شده، امری راجح و مطلوب است.

تبرّک به ایشان نیز که از مقرّبان درگاه الهی و از هر نوع پلیدی پاکند، امری محبوب و پسندیده است. در فقه به مواردی از تبرّک اشاره شده است، از جمله:

  1. استحباب تبرّک جستن به مشاهد مشرّفه امامان[۱۹].
  2. استحباب تبرّک جستن به نام‌های امامان با نوشتن آنها بر کفن و جریدتین[۲۰]؛ و نامگذاری فرزندان به نام آنان[۲۱].
  3. استحباب نقل جنازه به مشاهد مشرّفه به جهت تبرّک[۲۲].
  4. استحباب تبرّک جستن به تربت امام حسین(ع)[۲۳].

غُلُوّ نسبت به امامان

ادّعای الوهیّت و خدایی ائمّه(ع) و یا اعتقاد به استقلال یا شراکت آنان با خداوند در آفریدن و روزی دادن، حرام، بلکه موجب کفر است[۲۴].

دشمنی با امامان

دشمنی و کینه نسبت به ائمّه(ع) که از آن به «نَصب» تعبیر شده است، حرام، بلکه موجب کفر و نجاست فرد ناصبی است[۲۵].

سبّ امامان

دشنام دادن امامان(ع)، حرام و کشتن دشنام دهنده در صورت امکان، واجب است[۲۶]، لکن در اینکه نفس ناسزاگویی هرچند منشأ آن عداوت و دشمنی نباشد، مانند آنکه منشأ آن شدّت غضب باشد، موجب ارتداد و نجاست می‌شود یا در صورتی که نشأت گرفته از دشمنی باشد، اختلاف است[۲۷].

ادّعای امامت

از آنجا که منصب امامت همچون نبوّت، منصبی الهی است و زمام آن به دست خداوند است، برخی فقیهان، الحاق مدّعی امامت را به مدّعی نبوّت در وجوب کشتن وی، بی‌وجه ندانسته‌اند[۲۸].

تصدیق امامان

پذیرفتن سخن امامان(ع) در آنچه خبر می‌دهند، بدون بینّه واجب است و سوگند دادن آنان جایز نیست[۲۹]. به قول مشهور قدما، دروغ بستن به ائمّه موجب بطلان روزه می‌شود. مشهور متأخّران، آن را نپذیرفته‌اند[۳۰]؛ لکن نظر بسیاری از معاصران قول اوّل است[۳۱].

ولایت مطلقه امامان

ائمّه(ع) همانند پیامبر(ص) دارای ولایت مطلقه‌اند و به موجب ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۳۲] دارای ولایت بر نفوس، اموال و سایر شئون شخصی افراد هستند.

شئون امامان علیهم‌السّلام

بخشی از مسئولیّت‌ها و احکام به عنوان‌امامان(ع) مطرح شده که به طور اجمال برای فقهای واجد شرایط در زمان غیبت نیز ثابت است این شئون عبارت‌اند از:

  1. اقامه نماز جمعه، عیدین و میّت: وجوب عینی نماز جمعه[۳۳] و نماز عید فطر و قربان[۳۴] مشروط به حضور امام است[۳۵]. امام در صورت حضور بر سر جنازه، در اقامه نماز بر میّت از همه اولی است[۳۶].
  2. گرفتن زکات: در زمان حکومت امام توزیع زکات میان مستحقّان توسّط مالک بدون اذن امام بنابر قول تعدادی از فقها جایز نیست[۳۷]. اگر امام زکات مال کسی را بخواهد، پرداخت آن واجب است[۳۸]. بر امام واجب است هر سال افرادی را برای گرفتن و گردآوری زکات به بلاد اسلامی گسیل کند. البته در صورتی که تحصیل زکات متوقّف بر آن باشد. برای این افراد نیز، پخش زکات بین مستحقّان بدون اذن امام جایز نیست[۳۹].
  3. خمس و انفال: به قول مشهور، خمس به شش سهم تقسیم می‌شود. سه سهم آن بعد از پیامبر(ص) از آنِ امام(ع) است که از آن به سهم امام تعبیر می‌شود و تصرف در آن بدون اذن امام جایز نیست. در زمان حضور امام، پرداخت تمامی خمس (شش سهم) به وی واجب است، لکن در زمان غیبت، در چگونگی آن دیدگاهها متفاوت است[۴۰]. انفال، ملک رسول خدا(ص) و پس از ایشان، ملک امام(ع) است که هر گونه مصلحت دانست در آن تصرف می‌کند و تصرف دیگران در آن بدون اذن امام جایز نیست[۴۱].
  4. جهاد و شئون مربوط به آن: مشروعیّت جهاد ابتدایی و نیز وجوب آن، مشروط به وجود امام یا کسی است که امام او را بر امر جهاد گمارده است[۴۲]. جهاد با باغیان در صورت فراخوانی امام، واجب است[۴۳]. در صورتی که جهاد با اذن امام باشد، خمس غنائمی که به دست مجاهدان اسلام می‌افتد باید پرداخت شود و چنانچه بدون اذن باشد، همه آنها جزء انفال به شمار می‌رود و ملک امام است[۴۴]. امام یا نایب ایشان می‌تواند به عموم کفّار یا برخی از آنان بر حسب مصلحت یا عدم مفسده، امان دهد[۴۵]. قرارداد ذمّه و صلح توسّط امام یا نایب او بسته می‌شود.
  5. قضاء و اقامه حدود: قضاوت، مستلزم تصرف در جان، مال و آبروی افراد است؛ از این جهت، نوعی ولایت به شمار می‌رود. این ولایت برای پیامبر(ص) و امام(ع) ثابت است و تصدّی منصب قضاوت برای دیگران جز با نصب خاص یا عام یا اذن از سوی ایشان جایز نیست[۴۶]. اقامه حدود تنها در صلاحیّت امام یا منصوب از جانب او است[۴۷]. تعزیر نیز از شئون امام و نایب او می‌باشد؛ بلکه به قول مشهور، امر به معروف و نهی از منکر در صورتی که متوقّف بر وارد کردن جراحت یا کشتن مرتکب منکر باشد، مشروط به اذن امام است[۴۸]. امام می‌تواند در مواردی مجرمی را عفو کند، مانند مورد تعزیر و نیز موارد ثبوت حدّی که از حقوق‌اللّه است و به اقرار (-->اقرار)ثابت شده است، نه به بیّنه[۴۹].
  6. اِقطاع: از دیگر شئون امام، جواز اقطاع است، به هر نحوی که صلاح بداند[۵۰].
  7. ارث: اگر کسی بمیرد و وارثی نداشته باشد، اموال او از آنِ امام خواهد بود؛ زیرا امام وارث بی‌وارثان است[۵۱].
  8. قصاص و دیه: کسی که کشته شود و ولیّ دم نداشته باشد، امام ولیّ دم او و اختیار قصاص قاتل یا گرفتن دیه از وی، به دست او است[۵۲].[۵۳]

منابع

پانویس

  1. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
  2. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  3. النهایة، ص۴۰ و ۱۰۳.
  4. المقنعة، ص۳۲؛ الکافی (کلینی)، ج ۱، ص۵۲۵.
  5. جامع احادیث الشیعة، ج۱، ص۱۷۹ ـ ۲۶۸.
  6. الهدایة، ص۲۵ ـ ۴۰؛ المقنعة، ص۳۲.
  7. مجمع الفائدة، ج ۷، ص۵۲۷.
  8. جواهر الکلام، ج ۱۰، ص۲۵۳ ـ ۲۵۷؛ مستند العروة (الصلاة)، ج ۴، ص۲۶۹ ـ ۲۷۵.
  9. مستمسک العروة، ج ۳، ص۴۵؛ کتاب الطهارة (شیخ انصاری)، ج ۲، ص۵۸۵.
  10. الحدائق الناضرة، ج ۲، ص۸۲.
  11. جواهر الکلام، ج ۳، ص۵۲.
  12. جواهر الکلام، ج ۶، ص۹۸.
  13. کشف الغطاء، ج ۳، ص۶۷؛ العروة الوثقی، ج ۱، ص۵۹۶.
  14. الحبل‌المتین، ص۱۵۹؛الحدائق الناضرة، ج۷، ص۲۱۹ ـ ۲۲۴؛ مستمسک العروة، ج۵، ص۴۶۲ ـ ۴۶۷.
  15. جواهر الکلام، ج ۴، ص۳۴۱؛ الدروس الشرعیة، ج ۱، ص۱۱۶؛ مصباح الفقیه، ج ۵، ص۴۲۸.
  16. کتاب السرائر، ج ۳، ص۶۲۵.
  17. وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص۴۵۶، ۵۰۰ و ۵۲۷.
  18. «به سوی او راه جویید » سوره مائده، آیه ۳۵.
  19. وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص۵۶۱.
  20. جواهر الکلام، ج ۴، ص۲۲۵؛ العروة الوثقی، ج ۱، ص۴۱۷.
  21. کشف اللثام، ج ۷، ص۵۲۷.
  22. جواهر الکلام، ج ۴، ص۳۴۳.
  23. وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص۵۱۰.
  24. جواهر الکلام، ج ۶، ص۵۰.
  25. مفتاح الکرامة، ج۱، ص۲۴۸.
  26. مسالک الافهام، ج ۳، ص۷۵، ۹۴ و ج ۱۴، ص۴۵۲؛ مبانی تکملة المنهاج، ج ۱، ص۲۶۴.
  27. کشف الغطاء، ج ۲، ص۳۵۵؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۳۴۴ ـ ۳۴۵؛ التنقیح (الطهارة)، ج ۲، ص۸۷.
  28. جواهر الکلام، ج ۴۱، ص۴۴۲؛ مهذب الاحکام، ج ۲۸، ص۳۴.
  29. الدروس الشرعیة، ج ۲، ص۹۰.
  30. الحدائق الناضرة، ج ۱۳، ص۱۴۱؛ جواهر الکلام، ج ۱۶، ص۲۲۳ ـ ۲۲۵؛ مستند الشیعة، ج ۱۰، ص۲۵۱ ـ ۲۵۴.
  31. العروة الوثقی (و حواشی)، ج ۳، ص۵۴۹.
  32. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  33. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۱۵۱.
  34. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۳۳ و ۳۴۷.
  35. المراسم العلویة، ص۷۷؛ کشف اللثام، ج ۴، ص۲۰۱.
  36. جواهر الکلام، ج ۱۲، ص۲۱.
  37. جواهر الکلام، ج ۱۵، ص۴۱۶ ـ ۴۲۰.
  38. جواهر الکلام، ج ۱۵، ص۴۲۱.
  39. جواهر الکلام، ج ۱۵، ص۳۳۸ و ۴۲۳ ـ ۴۲۴.
  40. جواهر الکلام، ج ۱۶، ص۱۰۹ و ۱۳۴.
  41. جواهر الکلام، ج ۱۶، ص۱۳۴.
  42. جواهر الکلام، ج ۱۱، ۲۱.
  43. شرائع الاسلام، ج ۱، ص۲۵۷.
  44. جواهر الکلام، ج ۱۶، ص۵ و ۱۲۶.
  45. جواهر الکلام، ج ۱۶، ص۹۷.
  46. جواهر الکلام، ج ۲۳، ص۴۰.
  47. جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۳۸۶.
  48. جواهر الکلام، ج ۲۱، ص۳۸۳ ـ ۳۸۵.
  49. جواهر الکلام، ج ۴۱، ص۲۹۳ ـ ۲۹۵.
  50. جواهر الکلام، ج ۳۸، ۱۰۱ ـ ۱۰۳ و۱۱۱.
  51. جواهر الکلام، ج ۳۹، ص۲۶۰.
  52. فقه الصادق، ج ۲۶، ص۳۴۷.
  53. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۸۳-۸۹.