امام در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
۳. در خصوص اشکالهایی که براساس تحلیل [[زندگی]] ابراهیم{{ع}} به این نظریه صورت گرفت، باید گفت: اگر در این نظریه، تنها بر بُعد زعامت سیاسی-اجتماعی [[امام]] تأکید کنیم، به اینکه ابراهیم{{ع}} تا پیش از [[مقام امامت]]، زعامت سیاسی-اجتماعی [[جامعه]] را بر عهده نداشتهاند، یا آنکه ابراهیم{{ع}} در گذشته، پیش از دریافت مقام امامت، [[زعیم]] و [[رهبر]] بوده یا آنکه نه در گذشته و نه در [[آینده]] پس از [[امامت]] [[حکومت]] تشکیل نداده است، در تمام این موارد، مناقشههایی که بر این نظریه شده، وارد خواهد بود اما اگر بر بُعد «[[اطاعت]] مستقل امام» تأکید کنیم و آن را فارغ از بُعد زعامت سیاسی بنگریم، این مناقشهها قابل ردّ و [[ابطال]] خواهد بود. چون در این صورت، تفاوتی آشکار میان [[زمان]] [[مقام رسالت]] ابراهیم{{ع}} با امامت وی به وجود میآید. | ۳. در خصوص اشکالهایی که براساس تحلیل [[زندگی]] ابراهیم{{ع}} به این نظریه صورت گرفت، باید گفت: اگر در این نظریه، تنها بر بُعد زعامت سیاسی-اجتماعی [[امام]] تأکید کنیم، به اینکه ابراهیم{{ع}} تا پیش از [[مقام امامت]]، زعامت سیاسی-اجتماعی [[جامعه]] را بر عهده نداشتهاند، یا آنکه ابراهیم{{ع}} در گذشته، پیش از دریافت مقام امامت، [[زعیم]] و [[رهبر]] بوده یا آنکه نه در گذشته و نه در [[آینده]] پس از [[امامت]] [[حکومت]] تشکیل نداده است، در تمام این موارد، مناقشههایی که بر این نظریه شده، وارد خواهد بود اما اگر بر بُعد «[[اطاعت]] مستقل امام» تأکید کنیم و آن را فارغ از بُعد زعامت سیاسی بنگریم، این مناقشهها قابل ردّ و [[ابطال]] خواهد بود. چون در این صورت، تفاوتی آشکار میان [[زمان]] [[مقام رسالت]] ابراهیم{{ع}} با امامت وی به وجود میآید. | ||
در هر صورت، اگر در این نظریه به طور مشخص بین زعامت سیاسی با اطاعت مستقل، مرزبندی میشد، این نظریه در بُعد اطاعت مستقل امام، قابل [[دفاع]] بود. توضیح بیشتر در این باره را به زودی خواهید دید.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۹</ref> | در هر صورت، اگر در این نظریه به طور مشخص بین زعامت سیاسی با اطاعت مستقل، مرزبندی میشد، این نظریه در بُعد اطاعت مستقل امام، قابل [[دفاع]] بود. توضیح بیشتر در این باره را به زودی خواهید دید.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۳۹</ref> | ||
===[[پیشوا]] در [[هدایت به امر]]=== | |||
به نظر میرسد این نظریه نیز با چند ابهام روبهروست؛ ابتدا برای [[کشف]] این ابهامها، لازم است ارکان این نظریه را - که از مجموع دیدگاه طرفداران آن به دست میآید- تبیین کنیم. این نظریه بر این امور مبتنی است: | |||
# [[هدایت]] به دو نوع [[تشریعی]] و [[باطنی]] [[تکوینی]] تقسیم میشود؛ | |||
# [[هدایت تشریعی]] [[ارائه طریق]] و [[هدایت باطنی]]، ایجاد هدایت و به مقصد رساندن (ایصال به مطلوب) است؛ | |||
# [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پیش از [[مقام امامت]] به دلیل آنکه [[پیامبر خدا]] بوده، [[جامعه]] را با هدایت تشریعی بهرهمند میساخت؛ | |||
#همواره هدایت تشریعی وابسته به [[وحی]] و در دایره [[نبوت]] و [[رسالت]] انبیاست؛ | |||
# [[قرآن کریم]] از هدایت باطنی با تعبیر «هدایت به امر» یاد کرده است و مراد از «امر» چهره ثَبات و [[ملکوتی]] [[جهان طبیعت]] و همان کلمه «کُن» است؛ | |||
#هرگز هدایت باطنیِ تکوینی از کسی صورت نمیبندد، جز آنکه وی به مقام امامت نائل شده باشد. | |||
پیش از بررسی و ارزیابی این ارکان، اشاره به این نکته ضروری است که بر طبق تحلیلی که [[علامه طباطبایی]] -مبتکر این نظریه- از [[حقیقت]] واژه «[[امام]]» و معنای «هدایت» و نیز تقسیمبندی آن به هدایت تشریعی و تکوینی، به دست داده، نمیتوان وجه جمع بین دو معنا از امام تحت عنوان «معنای جامع ایصال به مطلوب»، را که در برخی از [[تفاسیر شیعی]] - مانند [[تفسیر نمونه]]- پیشنهاد شده، پذیرفت. چون از نظر [[علامه]]، افزون بر آنکه [[ریاست]] امر [[دین]] و [[دنیا]] - همانند [[اطاعت]] و مطاعیّت درباره امام - از لوازم رسالت و نبوت است و حضرت ابراهیم{{ع}} پیش از مقام امامت، آن را داشتهاند؛ افزون بر این، «هدایت به امر» در حقیقت معنای امام اشراب شده چنانکه گویی لفظ «امام» منصرف بدین معناست<ref>مانند این عبارت علامه که مینویسد: {{عربی|إن الهداية بالأمر يجري مجرى المفسر لمعنى الإمامة}} (ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴).</ref>. پس هر آنچه که بیرون از این حقیقت باشد، مانند «[[تدبیر]] [[جامعه]]» و... با این معنا مغایرت دارد و جامع مشترکی با دیگر معانی نخواهد داشت. به همین رو، معنایِ جامع «ایصال به مطلوب» که در [[تفسیر نمونه]] برای وجه جمع این دو معنا -[[هدایت به امر]] و [[تدبیر]] جامعه- پیشنهاد شده<ref>ر.ک: مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۴۲.</ref>، پذیرفتنی نیست. چون این دو معنا تنها اشتراک لفظی دارند؛ «ایصال به مطلوب در هدایت به امر»، براساس چهره ثابت و [[ملکوتی]] [[جهان]] است که با [[تصرف تکوینی]] در [[باطن]] [[دلها]] پدید میآید و [[امام]] به وسیله [[عالم ملکوت]] یا به سبب ارتباط با عالم ملکوت، دلهای مستعد را به طور دفعی به [[مقامات]] آن نائل میکند. اما «ایصال به مطلوب در تدبیر جامعه»، [[اجرای احکام]] و فرمانهای [[حق تعالی]] برای دستیابی به [[جامعه دینی]] و آرمانی است و از نظر [[علامه]] واژه امام و کارکرد آن با این معنا [[بیگانه]] است. | |||
[[تفسیر تسنیم]] در بحث [[روایی]] نیز از [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} به معنای [[رهبری سیاسی]] - [[اجتماعی]]، یاد کرده و فی الجمله آن را پذیرفته است<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۵۱۶.</ref>. با آنکه وصف {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> را برای تعریف [[ائمه]] میداند (نه آنکه وصف ائمه باشد) و چنین تصریح میکند: | |||
طبق تحلیل سباق و [[سیاق]] و ملاحظه شواهد متصل و منفصل معلوم شد که مقصود از عنوان [[امامت]] در آیه مورد بحث، امامت ملکوتی (ایصال به مطلوب) است، نه [[نبوت]] و [[رسالت]] و [[هدایت تشریعی]] ([[ارائه طریق]])؛ زیرا همه این [[وظایف]] قبلاً برای [[حضرت ابراهیم]] حاصل بوده است. بنابراین، چون «باء» در {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} برای [[مصاحبت]] است، چنین امامتی با [[هدایت تکوینی]] یا امر ملکوتی مصاحب است<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۶۶.</ref>. | |||
وجه جمع بین امامت به معنای [[زعامت سیاسی]] و اجتماعی، با هدایت به امر که در این [[تفسیر]] آن را [[تعریف امام]] دانسته و به آن تصریح دارد، آشکار نیست. | |||
به هر روی، موارد ابهامی که از تحلیل ارکان این نظریه به دست میآید، چنین است: | |||
بند اول تا سوم از ارکان این نظریه قابل قبول است و امکان [[دفاع]] از آنها وجود دارد، ولی، بند چهارم آن، که بر اطلاق [[وابستگی]] [[هدایت تشریعی]] به [[وحی]] مبتنی میباشد، ناتمام است و به زودی در بحث بعدی -[[امامت]] به معنای [[اطاعت]] مستقل- ملاحظه خواهید کرد، مواردی از هدایت تشریعی وجود دارد -که بر اثر [[تفویض]] [[دین]] به [[پیامبری]] که به [[مقام امامت]] رسیده- رخ میدهد و مبتنی بر وحی مستقیم نیست. | |||
بند پنجم، اساس ابهامها را در این نظریه فراهم میآورد؛ چون دلیلی بر اینکه «[[هدایت به امر]]» همان [[هدایت باطنی]] [[تکوینی]] است، در دست نیست، جز ادعای اشتراک در لفظ و معنای کلمه «امر» در تعبیر {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} با تعبیر «[[أمر]]» در [[آیات]] نظیر {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref> با آنکه تنها اشتراک در لفظ در آنها به چشم میخورد و این [[پرسش]] اساسی را پدید میآورد که به چه دلیل باید واژه «أمر» در {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} را که وصف [[امام]] است به [[عالم امر]] معنا کنیم و در [[تفسیر]] آن از امثال [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref> بهره گیریم. | |||
طرفداران این نظریه برای [[اثبات]] این ادعا از دو دسته دلیل درونمتن، با تحلیل فراز {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} و برونمتن از برخی [[روایات]] در این زمینه مدد گرفتهاند. از نظر [[علامه]] «باء» در «بأمرنا» برای سبب یا آلت است و امام که خود متلبّس به امر خداست- برخی از- [[مردم]] را به سبب، یا به وسیله [[امر الهی]]، [[هدایت]] کرده به مقاماتشان [[واصل]] میکند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.</ref>. | |||
[[آیت الله جوادی آملی]] نیز «باء» را به معنای [[مصاحبت]] یا ملابست دانسته، مینویسد: | |||
هدایت [[امام]] که در صحبت امر خداست و [[امر خدا]] مصاحب آن است، یا هدایت امام که در کسوت امر خداست و [[لباس]] امر خدا را در بر کرده، مردم را [[راهنمایی]] -به معنای ایصال به مطلوب- میکند<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۶۲.</ref>. | |||
«باء» را به هر معنا بدانیم امکان توجیه آن هست، اما چرا باید «امر [[الله]]» را که هدایت امام در مصاحبت یا کسوت آن صورت میگیرد، یا به وسیله و سبب آن مردم را هدایت میکند، به امری ثابت و غیر تدریجی معنا کنیم و آن را چهره [[ملکوتی]] اشیا بدانیم؟ دلیل [[آیتالله]] [[جوادی آملی]] بر این امر چنین است: | |||
اگر در مواردی ثابت شد که مقصود از عنوان «[[امامت]]» در آنجا، [[نبوت]]، [[رسالت]] و بالأخره صرف [[هدایت تشریعی]] نیست، معلوم میشود که امام با [[امر تکوینی]]، [[رهبری]] باطنها را بر عهده دارد<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۶۵.</ref>. | |||
ایشان در جای دیگر میگوید: | |||
در هدایت به معنای [[ارائه طریق]]، همه [[پیامبران]] و حتی شاگردان آنان سهیم و شریکند و در آن نیازی به [[مقام امامت]] نیست... بنابراین، هدایت به معنای راهنمایی، ویژه [[ائمه]] نیست و از اینرو، هدایت در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} به معنای ارائه طریق نیست<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۶۲.</ref>. | |||
دلیل برونمتن، بخشی از [[حدیث]] [[ابو خالد کابلی]] است که در [[تفسیر تسنیم]] نقل شده و از آن معنای [[هدایت تکوینی]] [[باطنی]] را استفاده کرده است. ابو خالد کابلی از [[امام باقر]]{{ع}} چنین نقل میکند: | |||
{{متن حدیث|... وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ...}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۲، ح۴.</ref>. | |||
آیت الله جوادی آملی درباره این [[حدیث]] مینویسد: | |||
[[روایت]] فوق ناظر به [[هدایت]] [[ملکوتی]] [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} است؛ زیرا هدایت به معنای [[ارائه طریق]] که مقامی ظاهری است، از راه چشم و گوش به [[انسانها]] میرسد در حالی که [[امام باقر]]{{ع}} در این روایت فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[نور امام]] در [[دلها]] روشنتر و تابناکتر از [[نور]] [[خورشید]] در [[روز]] است. به خدا سوگند [[امامان]]، دلهای [[مؤمنان]] را [[نورانی]] و روشن میکنند و [[خداوند]] نور آنان را از افراد نالایق بازمیدارد و اینان از [[نور معنوی]] محجوب خواهند بود<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۵۲۶.</ref>. | |||
این [[ادله]] درونمتنی و برونمتنی برای [[اثبات]] معنای [[امامت]] به [[هدایت به امر]] [[تکوینی]] با مناقشههایی روبهروست؛ از جمله: | |||
#این دلیل که امامت را منحصر در دو معنا کنیم -یا به معنای [[نبوت]] و [[رسالت]] با صِرف [[هدایت تشریعی]] از [[طریق وحی]]، یا [[هدایت تکوینی]]- [[استوار]] نیست، بلکه میتوان برای آن واسطه در نظر گرفت و امامت را به معنای هدایت تشریعی، ولی نه از طریق وحیِ رسالی، بلکه از طریق [[تفویض]] [[دین]] معنا کرد که تفصیل آن را در بحث [[آینده]] خواهید دید. | |||
#چنانکه هدایت، به معنای «[[راهنمایی]]»، ویژه [[ائمه]] نیست، به معنای «ایصال به مطلوب» نیز ویژه ائمه نخواهد بود، بلکه چه بسا افرادی، تحت تأثیر [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] ناگاه منقلب شده، به نقطه شایسته و مطلوب خود نائل شوند و در واقع [[هدایت باطنی]] تکوینی یابند. از همینجا ابهام بند ششم از ارکان این نظریه، نمایان میگردد و دلیلی بر تخصیص این نوع هدایت به شخصی که به [[مقام امامت]] نائل آمده، در دست نیست. | |||
#در معنای «هدایت به امر» یا «[[تصرف تکوینی]]»، [[امتثال امر امام]] و [[پیروی]] از وی معنای محصَّلی نخواهد داشت. چون بر طبق تحلیلی که از اصطلاح امام مبتنی بر معنای لغوی آن به دست میآید و [[علامه طباطبایی]] و [[آیتالله]] [[جوادی آملی]] نیز به آن ملتزم هستند، این واژه در فراز {{متن قرآن|...إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} بدین معناست: {{عربی|أي مقتدى يقتدى بك الناس و يتبعوك في أقوالك و أفعالك فالإمام هو الذي يقتدى و يأتم به الناس}}<ref>ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴؛ آیتالله جوادی آملی نیز در توضیح فراز {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} مینویسند: «جمله {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} در مقام تعریف ائمه میباشد و هرچند در ظاهر خبر است ولی پیام انشاء را به همراه دارد. به طوری که همگان باید بدانند سِمَت هدایت به جعل خداوند است و امامان مأمور به راهنماییاند و امت اسلامی مانند خود امامان، مأمور به امتثال هستند» (ر.ک: جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۶۶).</ref>. براساس این تحلیل، باید [[مأموم]] به [[امام]] [[اقتدا]] و از [[افعال]] و اقوال وی [[پیروی]] کند، تا معنای امام «بما هو امام» تحقق یابد. اما در تصرفِ تکوینیِ امام در [[دلها]]، سخن از [[پیروی از امام]] و اقتدای به وی در افعال و اقوال و به طور کلی پیروی از [[سیره]] و [[سنت]] او، نیست؛ بلکه بر این [[تصرف]] باید [[هدایت]] و یا نوعی از [[ولایت]] و نه [[امامت]]، نام نهاد چون مأموم در این [[تصرف تکوینی]] از امام پیروی نمیکند و نسبت به [[فرمان]] او امتثالی ندارد. | |||
#اگر بر طبق «[[قاعده لطف]]» مشی کنیم، میتوانیم بر مبنای این قاعده، اشکالی را بدین شرح بر این نظریه وارد سازیم: یک، باید [[لطف خداوند]]، شاملِ افراد مستعد گردد که با [[هدایت تکوینی]] آماده برای ایصال به مطلوبند؛ دو، پس در هر عصری باید افراد صالحی وجود داشته باشند که چنین کاری از آنان ساخته باشد؛ سه، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} - بنا به این نظریه- تا پیش از [[جعل]] [[مقام امامت]]، امکان چنین تصرفِ [[تکوینی]] را نداشته است. نتیجه این مقدمات چنین میشود که بگوییم: [[خداوند]] [[لطف]] خود را از افراد مستعد در مقطع پیش از [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} دریغ کرده است. جز آنکه قاعده لطف را محدود سازیم و آن را تنها در [[ارائه طریق]] به کار بریم. | |||
#از [[تقابل]] بین کارکرد امامانِ [[نار]] و [[نور]] در [[روایات]] -که در مناقشه بعدی ملاحظه خواهید کرد- و در [[آیات قرآن]] که میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...}} و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ...}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> میتوان استفاده کرد که مراد از [[هدایت به امر]]، [[هدایت باطنی]] نیست؛ زیرا [[ائمه]] [[نار]] که به سوی [[آتش]] [[دعوت]] میکنند، با هدایت باطنی [[تکوینی]] چنین امری را انجام نمیدهند. | |||
#چرا انبیایی که به [[مقام امامت]] نرسیدهاند با آنکه از اوصافی والا همچون «[[صالحان]]» ([[انبیاء]]، ۸۶)، «[[نعمت]] دادهشدگان» ([[نساء]]، ۶۹)، «خاشعان» (انبیاء، ۹۰) و... برخوردار بودهاند، نمیتوانند در [[دلها]] [[تصرف تکوینی]] کنند؟ آیا برای [[انبیا]] [[ملکوت]] عالَم از جمله ملکوت دلها منکشف نیست؟! آیا خود ابراهیم{{ع}} در [[زمان]] [[نبوت]]، به [[مشاهده ملکوت]] بارنیافت؟! [[قرآن کریم]] پس از آنکه [[احتجاج حضرت ابراهیم]] را با [[آزر]] بیان میدارد، میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>. این [[احتجاج]] در زمان نبوت ایشان بوده است. آیا برای [[تصرف]] در [[باطن]] دلها که برای آنان منکشف است، نیاز به [[جعل]] خاص مقام امامت از ناحیه [[حق تعالی]] دارد؟ با آنکه مقتضی برای این تصرف موجود است و دلیلی بر وجود مانع در دست نیست. | |||
#چنانکه ملاحظه شد، یکی از مناقشههای [[تفسیر تسنیم]] بر نظریه [[امامت]] به معنای [[زعامت]]، آن بود که: «قرآن کریم، روش و [[آیین]] [[حضرت ابراهیم]] را [[اسوه]] دیگران معرفی میکند، بر این اساس، [[قرآن]] باید حتی اگر آن حضرت در [[پیری]] به زعامت [[منصوب]] شده باشد، نشانههایی از [[حکومت]] و [[رهبری]] او را نقل میکرد... پس نمیتوان پذیرفت که قرآن کریم، امامت را با آن [[شکوه]] نقل کند، با این وصف رهاورد آن را بیان نکند.»..<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۴۵۵.</ref>. همین اشکال بر نظریه [[امامت]] به معنای [[هدایت به امر]] هست. [[قرآن کریم]] رهاورد این نوع [[هدایت]] را بیان نکرده است. بلکه در [[روایات]] نیز تصریح به چنین معنایی برای [[امام]] نشده با آنکه میتوان گفت: بعید است روایات با این نقلِ باشکوه، از [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} در قرآن کریم، ساکت بمانند و از این معنا سخن به میان نیاورند. | |||
#آنچه در روایات درباره معنای {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} رسیده، با [[نظریه]] [[هدایت باطنی]] [[تکوینی]] ناهمخوان است. مانند [[حدیث]] مرحوم از [[امام صادق]]{{ع}} که میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}} لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ...}} يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}} یقدمون أمرهم قبل [[أمر]] [[الله]] و حکمهم قبل [[حکم]] الله و یأخذون بأهوائهم خلاف ما فی [[کتاب الله]] عزوجل}}<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱۶، ح۲.</ref>؛ «همانا [[پیشوایان]] در [[کتاب خدا]] دو گروهاند، [[خداوند متعال]] میفرماید: «و ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکنند» نه به دستور و [[خواست مردم]]؛ پس [[امر خدا]] را بر امر خود مقدم میدارند و [[حکم خدا]] را پیش از حکم خود قرار میدهند. [[حق تعالی]] میفرماید: «و ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به [[آتش]] [[دعوت]] میکنند» یعنی خواست و دستور خود را پیش از [[خواست خداوند]] و حکم خویش را پیش از حکم خدا قرار میدهند و [[خواهشهای نفسانی]] را گرفته، برخلاف آموزههای [[کتاب خداوند]] حکم میرانند. این حدیث در [[تفسیر قمی]] نیز از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است<ref>قمی، تفسیر منسوب الی قمی، ج۲، ص۱۷۰.</ref>. [[محمد بن العباس]] الماهیار نیز از امام باقر{{ع}} درباره [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا...}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> چنین میآورد: {{متن حدیث|... أي لما صبروا على البلاء في الدنيا و علم الله منهم الصبر جعلهم أئمة يهدون بأمره عباده إلى طاعته المؤدية إلى جنته...}}<ref>استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ص۴۳۷.</ref>؛ چون بر بلاهای [[دنیا]]، [[شکیبایی]] کردند و [[خداوند]] [[صبر]] آنان را دانست، آنان را پیشوایانی قرار داد که بندگانش را به دستور و خواست [[حق تعالی]] به سوی طاعتش [[هدایت]] کنند تا به [[بهشت]] او، نائل آیند. | |||
توضیح بیشتر درباره مفاد این [[احادیث]] در بحث [[آینده]] خواهد آمد. | |||
[[علامه طباطبایی]] در بحث [[روایی]] [[تفسیر آیه]] «ابتلی» و [[آیه]] ۲۴ [[سوره سجده]] و ۷۳ [[سوره انبیاء]] - که سخن از «[[هدایت به امر]]» است - به این [[روایات]] اشاره نکرده است. [[آیتالله]] [[جوادی آملی]] نیز در بحث روایی تفسیر آیه {{متن قرآن|إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ}} از این روایات سخن نگفته است و در ازای آن از [[حدیث]] [[امام صادق]]{{ع}} یاد کرده که میفرماید: | |||
{{متن حدیث|يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...}}}}<ref>صفار، بصائر الدرجات، باب «النوادر فی الأئمة{{عم}}»، ص۵۹، ح۱۲.</ref>؛ «آنان امامی را که اطاعتش [[واجب]] است [[انکار]] کرده و از آن سرباز میزنند. به [[خدا]] [[سوگند]] منزلتی [[برتر]] از «[[مفترض الطاعه]]» در [[زمین]] یافت نمیشود؛ [[حضرت ابراهیم]] روزگاری را سپری کرد و از ناحیه [[حقتعالی]] بر ایشان دستور میرسید و مفترض الطاعه نبود تا آنکه خداوند ایشان را [[ارج]] نهاد و بزرگ داشت و به وی فرمود: «من تو را برای [[مردم]] [[امام]] مفترض الطاعه قرار میدهم.»... | |||
[[آیت الله جوادی آملی]] درباره معنای این حدیث برخلاف [[نظریه]] [[هدایت تکوینی]] که به آن ملتزم است، مشی کرده مینویسد: | |||
[[امامت]] به معنای [[رهبری سیاسی]] - [[اجتماعی]] که عهدهدار تبیین و [[تعلیم کتاب و حکمت]] و [[حمایت]] [[علمی]] و عملی از [[وحی الهی]] و بالأخره [[اجرای حدود]] و [[حقوق]] [[خالق]] و [[خلق]] است از بهترین مجاری [[عبادی]] است. این [[فریضه]] بزرگ [[دینی]] با پذیرش مفروض بودن [[طاعت]] و [[واجب]] بودن [[فرمانبرداری]] حاصل میشود<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۶، ص۵۱۶.</ref>. | |||
تبیین [[آیتالله]] [[جوادی آملی]] از حدیثِ یاد شده، با مقوله [[هدایت باطنی]] [[امام]] تناسبی ندارد. ظاهر [[حدیث]] نیز با [[هدایت]] تکوینیِ [[باطنی]] همخوان نیست. | |||
مفاد حدیث [[ابو خالد کابلی]] نیز که به عنوان دلیل برونمتن مورد استناد [[تفسیر تسنیم]] بود، برای مدعا، ناتمام است چون [[نورانیت]] [[دل]] [[مؤمنان]] به وسیله امام حقیقتی انکارناپذیر است، اما آیا این [[نور]] یاد شده در آن حدیث همان معنای «[[هدایت به امر]]» در [[آیات قرآن]] خواهد بود؟! موضع بحث، [[کشف]] ارتباط معنایی بین این دو است که باید برای [[اثبات]] آن دلیل اقامه کرد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۴۵</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |