عصمت امام در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
[[مفسران شیعی]]، [[ظالم]] را در برابر [[معصوم]] و در پی آن به [[عصمت مطلق امام]] (در همه زمانها) [[باور]] دارند و آن را با چند دلیل و [[شاهد]] [[اثبات]] کردهاند از جمله: تلقی شیعه از [[مقام]] والای امامت (که همانند [[نبوت]] و دیگر مقاماتی) که به [[نصب خاص]] از ناحیه حقتعالی [[جعل]] میشود و با [[سوء]] پیشینه فرد سر [[سازش]] نخواهد داشت. اطلاق فراز {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نسبت به همه زمانها و [[دلالت روایات]] [[شیعی]] که در برخی از آنها به این امر تصریح شده است. | [[مفسران شیعی]]، [[ظالم]] را در برابر [[معصوم]] و در پی آن به [[عصمت مطلق امام]] (در همه زمانها) [[باور]] دارند و آن را با چند دلیل و [[شاهد]] [[اثبات]] کردهاند از جمله: تلقی شیعه از [[مقام]] والای امامت (که همانند [[نبوت]] و دیگر مقاماتی) که به [[نصب خاص]] از ناحیه حقتعالی [[جعل]] میشود و با [[سوء]] پیشینه فرد سر [[سازش]] نخواهد داشت. اطلاق فراز {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} نسبت به همه زمانها و [[دلالت روایات]] [[شیعی]] که در برخی از آنها به این امر تصریح شده است. | ||
در [[روایات شیعه]] بر این نکته تأکید شده که [[مقام امامت]] مقامی بسیار والا و ستودنی است، به گونهای که چنان در چشم حضرت ابراهیم{{ع}}، بزرگ و فضیلتی پربها مینمود که حضرت را به وَجد آورد و در پی آن، این مقام را برای فرزندانش نیز درخواست کرد. همین [[عظمت]] و والایی است که موجب میشود امامت دستکم به افرادی که زمانی را با [[بتپرستی]] سپری کردهاند، نرسد و تنها برای [[برگزیدگان]] و [[پاکان]] باشد. این معنا با [[درک]] تناسب درخواست حضرت ابراهیم{{ع}} با پاسخ حقتعالی که پیش از این در چهار احتمال مورد بررسی قرار گرفت، هماهنگ است و به طور روشنتر با اصطلاح امامت که گفتیم، «[[مفترض الطاعه]] به طور مطلق» میباشد، همخوانی دارد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۹۴-۲۰۸</ref> | در [[روایات شیعه]] بر این نکته تأکید شده که [[مقام امامت]] مقامی بسیار والا و ستودنی است، به گونهای که چنان در چشم حضرت ابراهیم{{ع}}، بزرگ و فضیلتی پربها مینمود که حضرت را به وَجد آورد و در پی آن، این مقام را برای فرزندانش نیز درخواست کرد. همین [[عظمت]] و والایی است که موجب میشود امامت دستکم به افرادی که زمانی را با [[بتپرستی]] سپری کردهاند، نرسد و تنها برای [[برگزیدگان]] و [[پاکان]] باشد. این معنا با [[درک]] تناسب درخواست حضرت ابراهیم{{ع}} با پاسخ حقتعالی که پیش از این در چهار احتمال مورد بررسی قرار گرفت، هماهنگ است و به طور روشنتر با اصطلاح امامت که گفتیم، «[[مفترض الطاعه]] به طور مطلق» میباشد، همخوانی دارد.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۹۴-۲۰۸</ref> | ||
==ارزیابی دیدگاههای [[فریقین]]== | |||
بررسی درست و ارزیابی واقعبینانه از دیدگاههای فریقین مبتنی بر چند نکته ضروری است: | |||
#از جمله این نکته که در [[تفسیر تسنیم]] آمده است: هر معصیتی [[ظلم]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>؛ چنانکه [[شرک]] و [[کفر]]، ظلم بزرگ است: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> و {{متن قرآن|وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>. همه [[ظلمها]]، [[ظلم به نفس]] است؛ خواه شرک باشد که به ظاهر، [[ظلم به دین]] خداست: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ}}<ref>«بیگمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید» سوره بقره، آیه ۵۴.</ref>، خواه [[ظلم به دیگران]]: {{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ... وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید... و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref> و خواه [[معاصی]] دیگر: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.</ref>؛ زیرا در موطن مناسب خود ثابت شده که عقلاً محال است کسی بتواند [[بالاصاله]] به دیگری [[بدی]] و [[ستم]] کند، بلکه هر ظلمی مانند هر [[عدل]]، بالاصاله در محدوده نفس فاعل خود، اعم از [[ظالم]] یا [[عادل]] اثر میکندم. آنگاه [[سایه]] آن به دیگری میرسد: {{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید» سوره اسراء، آیه ۷. حرف «لام» در این آیه برای اختصاص است، نه انتفاع؛ یعنی عمل مختص به عامل است.</ref>. بیان حصرآموز [[قرآن کریم]] در این باره نیز، به همین نکته [[عقلی]] ناظر است که فرمود: {{متن قرآن|لَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ}}<ref>«و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>. اگر کسی با [[توطئه]] و [[فریب]]، دیگری را از [[حق]] فردی یا [[اجتماعی]] [[محروم]] کرد، خود را دوزخی ساخته و دیگری را تنها از بهرهمندی از متاع [[دنیایی]] بازداشته است<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۴۷۱.</ref>. | |||
# [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میدانند که [[امامت]]، [[صبر]] و [[یقین]] میخواهد و باید در مواجهه با ابتلاها جوهره [[تسلیم]] افراد نسبت به [[اراده]] و [[خواست خداوند]] نمایان گردد؛ | |||
# [[خداوند]] در پاسخ به حضرت ابراهیم نمیفرماید، امامت پس از [[موفقیت]] در ابتلاها برای [[فرزندان]] وی امکانپذیر خواهد بود؛ بلکه از نرسیدن [[عهد امامت]] به [[ظالم]] سخن میگوید؛ | |||
#به طور قطع، حضرت ابراهیم{{ع}} همانگونه که مقصود [[حقتعالی]] را از «امامت» میفهمند معنای «[[ظلم]]» را نیز [[درک]] میکنند پس باید [[آیه شریفه]] متناسب با درک ایشان از مقوله ظلم و [[سیره]] حضرت در برخورد با ظلم و ظالم، معنا شود. حضرت ابراهیم با آن [[مقام]] و موقعیت ممتاز خود میدانند که هر معصیتی ظلم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref> و میداند بیشتر [[مؤمنان]] گرفتار [[شرک]] در اطاعتند و شرک خود ظلم است: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان میآورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>. [[قرآن]] در این [[آیه]] میفرماید: [[ایمان]] بیشتر مؤمنان به شرک [[آلوده]] است، هرچند این نوع شرک در برابر ایمان نیست، بلکه با ایمان قابل جمع است ولی به اندازه خود [[ظلم به نفس]] خواهد بود. و تنها [[انسان]] [[معصوم]] از این شرک مبراست. باز حضرت ابراهیم{{ع}} میداند: شرک – دستکم [[شرک جلی]] - [[ظلم عظیم]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. قرآن نیز در [[آیات]] متعدد بر این اصل تأکید دارد که حضرت ابراهیم{{ع}} در هیچ بُعدی و زمانی [[مشرک]] نبوده است<ref>مانند: {{متن قرآن|وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵؛ {{متن قرآن|قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}} «بگو خداوند راست فرموده است؛ بنابراین از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کنید و او از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۹۵؛ {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ *... وَآتَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}} «به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود *... و به او در این جهان نیکی دادیم و او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره نحل، آیه ۱۲۰ و ۱۲۲.</ref>. | |||
#اطلاق در تعبیر {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} موجب حمل [[آیه]] بر همه اوقات خواهد بود. اگر گفته شود، [[حکم]] در اکثر قضایا به ویژه قضایای سالبه، [[مقید]] به قید وصف در آنهاست. مانند این آیه {{متن قرآن|... إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ}}<ref>«... او گزافکاران را دوست نمیدارد» سوره انعام، آیه ۱۴۱.</ref> که به این معناست: [[خداوند]] آنان را [[دوست]] ندارد مادامی که متصف به صفت اسرافند. پس در آیه مورد بحث نیز، حکم به نرسیدن به [[مقام امامت]] تا وقتی است که آنان متصف به قید [[ظلم]] هستند. در پاسخ میگوییم: این آیه خصوصیتی دارد که به اطلاق خود باقی است؛ چون به طور قطع [[خلیل الرحمن]] [[نبوت]] یا [[امامت]] را برای [[ذریه]] [[ظالم]] خود در حین اتصافشان به ظلم نمیخواهد؛ چون [[قبح]] این درخواست برای وی با توجه به [[شناخت]] او از مقام امامت و نبوت، پوشیده نیست. آنچه برای وی پوشیده بود، صلاحیت احراز مقام امامت برای ظالم پس از [[توفیق]] [[توبه]] و [[تطهیر]] و [[اصلاح]] است به اینکه آیا وی میتواند به [[مقام امامت]] برسد و [[خداوند]] آن را منتفی دانسته است. | |||
#برای [[حضرت ابراهیم]] آشکار بوده که [[امامت]] با این رتبه بسیار والا، به ذریهای که [[ظالم]] بالفعلاند و یا پس از احراز مقام امامت، متصف به [[ظلم]] میشوند، نمیرسد پس درخواست حضرت برای رسیدن مقام امامت به [[ذریه]] خود برای افرادی از ذریه است که یا معصوماند، یا گرفتار نوعی از ظلم میشوند و پس از آن [[توبه]] میکنند؛ [[حقتعالی]] نیز با {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} امامت را برای [[ظالمان]] تائب [[ابطال]] و آن را فقط برای [[معصومان]] از ذریه حضرت ابراهیم{{ع}} [[وعده]] داد. [[شاهد]]، بلکه دلیل این مطلب آن است که حضرت ابراهیم اولاً: امامت را برای برخی از ذریه خود خواست، ثانیاً: [[دعا]] کرد خود و فرزندانش به [[بتپرستی]] دچار نشوند: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ * رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار * پروردگارا! به راستی آنان بسیاری از مردم را گمراه کردهاند پس هر که از من پیروی کند از من است و هر که با من سرکشی ورزد بیگمان تو آمرزندهای بخشایندهای» سوره ابراهیم، آیه ۳۵-۳۶.</ref>. این دعا برای آن است که [[فرزندان حضرت]] نیز، صلاحیت رسیدن به مقام امامت را از دست ندهند، ولی نه درباره فرزندانی که به بتپرستی دچار شدهاند و بعداً توبه کردهاند؛ چون قطعاً این نوع [[فرزندان]] با فرض توبه نکردن در این درخواست که فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} داخل نیستند و حضرت هم از خداوند امامت را برای این افراد نخواست و پاسخ حقتعالی هم که فرمود: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} در فرض افراد [[بتپرست]] غیر تائب نیست. شاهد آن هم این است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} خودش را داخل این [[دعا]] قرار داد و گفت: {{متن قرآن|وَاجْنُبْنِي...}} «پروردگارا، مرا نیز از [[گرایش]] به [[بتپرستی]] دور نگه دار». حضرت در زمانی دعا کرد که به [[مقام امامت]] نائل شده و صاحب فرزند بود و با این دعا از [[خدا]] خواست به بتپرستی دچار نگردد تا پس از [[توبه]] از وی سلب صلاحیت نشود و الا در حین بتپرستی، سلب صلاحیت [[قطعی]] است. البته هرگز [[حقتعالی]] مقام امامت بلکه هر نوع [[سفارت]] آسمانی که به [[جعل]] خاص از [[خداوند]] پدید میآید (مانند [[نبوت]]، [[رسالت]] و...) به کسی نمیدهد که داند بعد از آن [[مرتد]] شده به [[شرک]] و بتپرستی روی میآورد. | |||
#نکته کلیدی دیگر که در بررسی دیدگاههای [[فریقین]] راهگشاست، آن است که آیا آنان «عَهد» را در {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} به معنای خاص میدانند، یا آن را به معنای عام در نظر میآورند. این نکتهای است که در دیدگاههای فریقین خلط شده و ارزیابی را با [[دشواری]] مواجه ساخته است. بنابراین در اینجا باید بحث را با تفکیک این دو معنا پی بگیریم<ref>در واقع قرآنپژوهان شیعی، عهد را به معنای خاص «امامت» میدانند و بر دیدگاه اهل تسنن که عهد را به معنای عام تلقی میکنند، مناقشه میکنند و حال آنکه اهل سنت دستکم یکی از مصادیق عهد را همان معنای امام در صدر آیه دانسته و – همانگونه که در معناشناسی امام ملاحظه کردید- آن را به معنای «نبوت» و یا «پیشوایی حضرت ابراهیم پس از نبوت در خیر و خصلتهای مثبت» به شمار میآورند و تنها در این معنا، با دیدگاه شیعه همسو میشوند.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۲۱۵</ref> | |||
===[[عهد]] به معنای خاص=== | |||
قطعاً ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} ناظر به صدر آیه است، اگر معنای مطابقی «عهد»، همان معنای خاص [[امامت]] در صدر آیه باشد در این فرض، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از خداوند همان امامتی را برای [[ذریه]] خود میخواهد که خود به آن [[منصوب]] شد و پاسخ [[حقتعالی]] هم متناسب با این درخواست از دست نیافتن [[ذریه]] [[ظالم]] او به این معنای خاص از [[امامت]] است. | |||
ادلهای که این معنا را [[تأیید]] میکنند عبارتاند از: | |||
# [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای ذریه خود از [[خداوند]] همان امامتی را میخواهد که خود بدان [[منصوب]] شد و چنان که در [[روایات]] نیز از حالت [[روحی]] و [[معنوی]] حضرت خبر داد، وی [[مقام امامت]] را مقامی والا و [[منیع]] و فضلی از ناحیه حقتعالی دید و با [[شادمانی]] آن را برای برخی از ذریه خود درخواست کرد؛ پاسخ حقتعالی هم متناسب با این درخواست، از دست نیافتن ذریه ظالم او به این معنای خاص از امامت است؛ | |||
# قدر متیقن [[اجابت]] دعای حضرت ابراهیم درباره [[حضرت اسحاق]] و [[یعقوب]] است که [[قرآن]] با صراحت از مقام امامت آنان پرده برداشت و فرمود: {{متن قرآن|وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا...}}<ref>«و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند.».. سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.</ref>. مقام امامت حضرت اسحاق و یعقوب – همانگونه که در فصل پیشین ملاحظه شد - غیر از [[مقام نبوت]] و [[برتر]] از آن است و همان معنای خاص «امامت» درباره حضرت ابراهیم است. افزون بر آن، اگر از [[ظاهر آیات]] [[سوره صافات]] که میفرماید: {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ *... وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«درود بر ابراهیم *... و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود» سوره صافات، آیه ۱۰۹ و ۱۱۲.</ref> بتوان استفاده کرد که حضرت ابراهیم{{ع}} پیش از تولد حضرت اسحاق (نه تنها مژده به ولادت، بلکه مژده به [[پیامبری]] حضرت اسحاق به ایشان داده شده بود و حضرت ابراهیم از قبل) میدانستند که اسحاق{{ع}} [[پیامبر خدا]] خواهد بود؛ در این صورت درخواست {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} در [[آیه]] مورد بحث برای [[مقام امامت]] [[حضرت اسحاق]] است و [[خداوند]] آن را [[اجابت]] کرد. پس معنای «عَهد» همان «[[امامت]]» خواهد بود. | |||
اکنون که «عَهد» به معنای خاص «امامت» در صدر [[آیه]] است باید معنایی که [[فریقین]] از «امامت» داشتهاند را دوباره در نظر آورد تا براساس آن، معنا و مرتبه [[ظلم]] شناخته شود. چنانکه ملاحظه شد، [[قرآنپژوهان]] [[شیعی]]، [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} را به معنای «امامت بر همگان و [[انبیا]]» یا «[[زمامداری]] و [[تدبیر امور]] [[جامعه]]» یا «[[هدایت به امر]]» و یا «[[وجوب پیروی]] با اطاعتِ مستقل» دانستهاند و نیز تقریباً در این قول متفق بودند که «عَهد» در این آیه به معنای «امامت» است. در تمام این معانی، امامت یا [[عهد]] به افرادی که سابقه [[شرک]] یا [[کفر]] دارند، یا حتی دچار [[معاصی]] دیگرند، نمیرسد و فراز {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]]، پیش از امامت و بعد از آن دلالت دارد. چون فرض این است همه این [[مقامات]] پس از [[مقام نبوت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[جعل]] شده است و اگر به تصریح فریقین، مقام نبوت (همانگونه که ابن [[عطیه]] اندلسی<ref>ابن عطیه، المحرر الوجیز، ج۱، ص۲۰۷.</ref>، [[فخر رازی]]<ref>رازی، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۳۹. وی مینویسد: {{عربی|فمن كفر بالله طرفة عين فإنه لا يصلح للنبوة}}.</ref> و [[بیضاوی]]<ref>بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۸۶.</ref> تصریح کردند) به چنان افرادی نمیرسد، به طریق اولی، [[مقام]] امامتی که [[برتر]] از آن است به این افراد نخواهد رسید. | |||
براساس دیدگاه [[اهل تسنن]] نیز که -ملاحظه شد – دستکم یکی از مصادیق «عهد» را همان امامت حضرت ابراهیم{{ع}} به معنای «[[پیشوایی]] در خیر و [[خصلتها]] پس از [[نبوت]]» یا «نبوت» دانستهاند، باز این مقام به افرادی که دارای سابقه شرک و کفر یا معصیتاند، نخواهد رسید و ناگزیر برای احراز این مقام، شرط [[عصمت]] ضروری خواهد بود. چون شرط احراز مقام نبوت در نزد اهل تسنن، عصمت از شرک و [[معصیت]] [[کبیره]] پیش از نبوت است و مقام پیشوایی در خیر و [[خصلتها]] نیز، چون پس از [[مقام نبوت]] برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[جعل]] شده، به طریق اولی شرط [[عصمت]] را میطلبد<ref>ذکر این نکته لازم است که اهل تسنن که شرط احراز مقام نبوت و فراتر از آن را عدم شرک و کفر و عدم ارتکاب معاصی کبیره پیش از این مقام میدانند اگر به دلیل نقلی همین آیه باشد، باید عدم ارتکاب به معاصی صغیره را نیز در این امر دخیل بدانند. چون هر معصیتی اعم از کبیره و صغیره خود ظلم است. همانگونه که قرآن فرمود: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}} «و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱ و آیه شریفه «ابتلی» نیز به طور مطلق ظالمان را از دستیابی به این مقامها محروم میداند و اگر به دلیل عقل یا سیره عقلا باشد، باز ظاهراً تفاوتی بین معصیت کبیره و صغیره نخواهد بود.</ref>. | |||
برخی [[قرآنپژوهان]] [[سنّی]] از [[سلف]] و [[خلف]] نیز که تصریح کردهاند «[[عهد]]» به معنای «[[نبوت]]» یا «امامتِ فراتر از آن» است<ref>مانند «سُدّی»، «مجاهد»، «فرّاء»، «فخر رازی» و «بیضاوی» و....</ref> لابد به این رتبه از عصمت برای احراز [[امامت]] [[اذعان]] دارند. | |||
در این میان، [[آلوسی]]، عهد را به معنای «نبوت» و مراد از «[[ظلم]]» را «[[کفر]]» دانسته است و آن را متبادر از معنای ظلم به عنوان فرد کامل به [[حساب]] میآورد. وی در پی این مطلب مینویسد: | |||
[[آیه]] دلالتی بر [[عصمت انبیاء]]{{عم}} از کبائر [[قبل از بعثت]] و بر عدم صلاحیت [[فاسق]] برای [[خلافت]] ندارد و نسبت به آن ساکت است و آیه، تنها تمنای [[کافران]] را برای احراز مقام نبوت قطع کرده و آرزوی آنان را برای دستیابی به مقام نبوت در حین کفر، نقش بر آب کرده است<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۵۹۳.</ref>. | |||
تبادرِ ادعایی آلوسی قابل [[اثبات]] نیست. ضمن آنکه آلوسی با این نظریه، [[شأن]] حضرت ابراهیم{{ع}} را نادیده گرفته و از این امر [[غفلت]] کرده است که چگونه [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با آنکه خود [[پیامبر]] خداست و قطعاً بر این امر واقف است که [[مقام]] والای [[نبوت]] هرگز به [[کافران]] نمیرسد (بلکه باید آزمونهای متعدد و [[دشواری]] را پشت سر گذاشت تا صلاحیتها احراز شود) با این وصف، از [[خداوند]] [[طلب]] [[مقام نبوت]] برای مطلق [[ذریه]] خود اعم از کافران میکند و خداوند پاسخ میدهد این مقام به کافران نمیرسد؛ عجیبتر آنکه [[آلوسی]] خود معترف است که «مِنْ» در «من ذریتی» برای [[تبعیض]] است و حضرت ابراهیم برای برخی از ذریه خود این مقام را درخواست کرده است<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۵۹۲.</ref> و لابد منظور حضرت ابراهیم از برخی از ذریه خود، دستکم افرادی هستند که در حین احراز مقام نبوت، [[کافر]] نیستند. | |||
به هر روی، با این تحلیل که معنای«عَهْد» در فراز پایانی [[آیه]]، به معنای خاص «[[امامت]]» در فراز صدر آیه باشد؛ شرط عدم [[ظلم]] در [[آیه شریفه]] در مدار مقام نبوت و فراتر از آن است و آیه نفیاً و اثباتاً نسبت به [[خلفا]]، [[فرمانروایان]]، [[عالمان]]، قاضیان و هر کس مقام [[پیشوایی]] [[فروتر]] از نبوت دارد، ساکت خواهد بود و متعرض مصونیت افراد از [[شرک]] یا [[عصمت]] آنان از [[معصیت]]، پیش از احراز این مقام یا پس از احراز آن نیست. | |||
مناقشه [[شیعه]] درباره صلاحیت [[خلافت]] [[خلفای سهگانه]]، به این دلیل که آنان پیش از [[اسلام]] [[بتپرست]] بودهاند و عنوان «[[ظالم]]» بر آنان [[صدق]] میکرده است، براساس تلقی شیعه درباره نظریه امامت و [[اجماع]] آنان درباره معنای «[[عهد]]» است که آن را به معنای خاص «امامت» دانستهاند و نیز مبتنی بر تناسب [[پرسش]] حضرت ابراهیم{{ع}} و [[الهام]] از روایاتی است که در آنها به این مطلب (عدم [[صلاحیت خلفا]]) تصریح شده است. | |||
قول رایج و کهن [[شیعی]] درباره اصطلاح «امامت» که آن را به معنای «[[زمامداری]] و [[تدبیر امور]] [[جامعه]]» میداند، آنان را به این سمت [[سوق]] میدهد که [[رتبه امامت]] را بسی والا و حساس بنگرند؛ چون [[زمامدار]] در [[مقام]] [[حکمرانی]]، امور سرنوشتساز [[جامعه]] را [[تدبیر]] مینماید و ناگزیر در تمام [[شؤون]] [[اجتماعی]]، [[فرهنگی]]، [[دینی]] و... جامعه دخالت میکند. بنابراین، اگر [[اوامر و نواهی]] وی در [[سیاستگذاری]] و دخالتهای او در [[اجرای قوانین]]، مورد [[تأیید]] و تصویب [[حقتعالی]] نباشد، به [[شرک]] [[ربوبی]] در [[تدبیر امور]] جامعه میانجامد که [[نقض غرض]] در [[جعل]] [[مقام امامت]] خواهد بود. اطلاق [[نفی]] اعطای [[امامت]] به [[ظالمان]] نیز این آموزه را تأیید میکند. اگر [[امام]] پس از احراز این مقام از [[حدود الهی]] بیرون رود، دچار [[ظلم]] خواهد شد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>. در این صورت میتوان گفت: [[عهد]]، به [[ظالم]] رسیده است و این تکاذب [[عرفی]] دارد. بنابراین، [[حفظ]] حدود الهی مستلزم ویژگیهایی برای امام است که از جمله آنها رسیدن به [[مقام صبر]] و [[یقین]] و گذر موفقیتآمیز از ابتلاهاست که [[عصمت امام]] را به نمایش میگذارد و [[موقعیت امام]] را ممتاز میدارد. | |||
از نظر [[شیعه]]، [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]]{{صل}} در امر [[زمامداری]] و تدبیر شؤون جامعه و نیز [[وجوب اطاعت]] از [[خلیفه]] بنا به [[ظاهر آیه]] مورد بحث مساوی با رتبه [[نبوت]]، بلکه بالاتر از آن است. به همین رو، شرایطی که برای [[نبی]] نیاز است، برای امام به طریق اولی لازم است که از جمله آنها جعل خاص [[الهی]] و عصمت امام پیش از احراز مقام امامت و از جمله مصادیق بارز آن عدم [[بتپرستی]] است. اگر [[اهل سنت]] هم به این مساوقت گردن نهند، آنان نیز به طور قطع بر [[عصمت]] [[خلیفه رسول خدا]] پیش از احراز [[مقام خلافت]] [[اذعان]] خواهند کرد؛ مهم آن است که [[اهل تسنن]] بپذیرند معنای امامت در این [[آیه]] -همانگونه که در معناشناسی امام آمد- به معنای «وجوبِ [[پیروی]] و اطاعتِ مستقل» و نوعی [[تفویض]] [[دین]] است، به گونهای که [[اوامر و نواهی]] او [[لازم الاتباع]] و عین فرمانهای خداست و [[تخلف]] از آن [[حرام]] [[شرعی]] است و [[عقوبت]] دارد. قطعاً چنین مقامی طبق [[ظاهر آیه]]، فراتر از [[نبوت]] و بسی والاتر از آن است که تنها به [[انسان]] [[عادل]] میرسد، بلکه [[عصمت]] میخواهد، آن هم عصمت در [[مقام]] حدوث و در مقام بقا والّا [[صلاحیت امامت]] از وی سلب خواهد شد<ref>اگر اهل تسنن به این معنا رضایت نمیدهند، دستکم آنان امامت خلفای سهگانه را به معنای «نبوت»، «پیشوایی در خصال خیر» و «هدایت به امر» نمیدانند و تنها از بین معانی امامت در این آیه، آن را به معنای زمامداری یا اطاعه مفروضه محسوب میکنند؛ این معنا نیز پس از مقام نبوت حضرت ابراهیم پدید آمده و از مقام نبوت فراتر است.</ref>. [[شاهد]] این ادعا دیدگاه [[حضرت یوسف]]{{ع}} است که [[خداوند]] از قول وی فرمود: {{متن قرآن|وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ}}<ref>«و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی میکنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره یوسف، آیه ۳۸.</ref>. در این [[آیه]] میفرماید: ما را نرسد که چیزی را [[شریک]] [[خدا]] سازیم، تعبیر {{متن قرآن|مَا كَانَ لَنَا...}} نکره در [[سیاق]] [[نفی]] است و هر نوع [[شرک خفی]] و جلی را هر چند در یک لحظه نفی میکند و بر [[عصمت مطلق]] [[حضرت ابراهیم]] و اسحاق و [[یعقوب]] که در [[قرآن]] به [[امامت]] آنان تصریح شده دلالت دارد<ref>ضمن آن این آیه - همانگونه که در فصل اول گفتیم- بر این نکته دلالت میکند که گفتگوی حضرت ابراهیم{{ع}} ما با مشرکان در آیات ۷۱ تا ۷۶ سوره انعام در مقام محاجّه بوده است.</ref>. | |||
نتیجه آنکه، اساس تفاوت دیدگاه [[شیعه]] با [[اهل تسنن]] درباره تبیین {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و شرط [[عصمت برای امام]]، در تلقی آنان از [[مقام امامت]] است؛ [[شیعه]] «عَهد» را به معنای خاص [[امامت]] و آن را مقامی والا و فراتر از [[نبوت]] و نیز به [[نصب خاص]] از ناحیه [[حقتعالی]] میداند که تنها برای [[آل ابراهیم]] که [[خداوند]] به آنان «کتاب» و «[[حکمت]]» داده، تحقق دارد و دیگران در این امر [[نصیبی]] نخواهند داشت<ref>{{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}} «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟ بیگمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>؛ برخلاف بیشتر [[اهل تسنن]] که معنای «عَهد» را در خصوص این [[آیه]] [[توسعه]] داده و آن را شامل هر نوع سِمَتی در [[دین]] میدانند و در پی به [[عدالت]] [[فرمانروایان]] اکتفا میکنند. دیدگاه شیعه مبتنی بر [[ظاهر آیه]] و روایاتی است که بالاتفاق از [[مقام]] بلند امامت در این آیه پرده برمیدارد. از جمله روایاتی که - ملاحظه شد - [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از رسیدن به مقام امامت آن را تفضلی ویژه از ناحیه حقتعالی دید و آن را مقامی سترگ و عظیم ملاحظه کرد. از نظر شیعه، امامت، به ویژه به معنای اطاعتِ مفروضه جز برای [[معصومان]]{{عم}} [[جعل]] نمیشود. این مقام هرگز [[فروتر]] از [[مقام نبوت]] نیست و آن قدر والاست که تنها برای این افراد [[معصوم]] خواهد بود. شیعه از این آیه عصمتِ [[امام]] را [[استنباط]] میکند و بنا به گفته برخی [[دانشمندان]] که در این نظر اتفاق دارند<ref>ر.ک: بیاضی عاملی، الصراط المستقیم، فصل ۷، ص۸۰ و باب ۸، ص۲۴۹؛ ابن بطریق، العمده، فصل ۱۹، ص۱۶۶؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۵.</ref>.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۲۱۹</ref> | |||
===[[عهد]] به معنای عام=== | |||
در این فرض، معنای «عَهد» در ذیل [[آیه]]، وسیعتر از معنای «[[امام]]» در صدر آیه است و امام فقط، مصداقی از آن عهد به شمار میآید، پس، با آنکه محور آیه مورد بحث در خصوص مسئله [[امامت]] است، اما خاص بودن سؤال [[حضرت ابراهیم]] منافاتی با عام بودن جواب [[حقتعالی]] و استفاده قاعده کلی از آن ندارد و هر یک از [[نبوت]] امامت، [[خلافت]]، [[وصایت]] و.... هر آنچه که فراتر یا [[فروتر]] از [[مقام نبوت]] باشد، میتواند از مصادیق این قاعده به شمار آیند و طبق فرموده حقتعالی، این [[مقامات]] [[عهد الهی]] است و به [[ظالمان]] نمیرسد. | |||
ابتدا باید دید، آیا اصل این نظریه که معنای «عهد» در این آیه را، مفهوم فراگیر و عام میداند و فراز {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} را در [[مقام]] بیان قاعده کلی به شمار میآورد، قابل [[اثبات]] است یا نه؟ و در پی آن باید بررسی کرد که نرسیدن ظالمان به این مقامات به چه معناست. آیا ظالمان در برابر معصوماناند یا در برابر افراد [[عادل]]؟ | |||
به نظر ما اثبات معنای عام برای «عهد» در این آیه دشوار، بلکه ناممکن است؛ چون: | |||
اولاً: همانگونه که برخی از [[اهل تسنن]] نیز، [[اذعان]] دارند<ref>ر.ک: رازی، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۳۰؛ بروسوی، روح البیان، ج۱، ص۲۵۶؛ قاسمی، محاسن التأویل، ج۱، ص۲۴۵؛ آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۵۹۲.</ref>، [[ظاهر آیه]] نشان میدهد حضرت ابراهیم{{ع}} همان مقام از امامت را برای [[ذریه]] خود درخواست کرد که [[خداوند]] به وی داده بود و پاسخ حقتعالی مبتنی بر همان درخواست است و [[توسعه]] در معنای آن دلیل میخواهد؛ | |||
ثانیاً: قریب به [[اتفاق]] [[مفسران شیعی]]، معنای «عَهد» را همان معنای «امامت» در صدر آیه دانستهاند و بیشتر [[مفسران]] [[سنی]] نیز به این معنا به عنوان یکی از مصادیق اذعان دارند؛ پس در این معنا، [[اجماع]] کردهاند؛ | |||
ثالثاً: بر فرض که «عَهد» به معنای عام باشد و هر نوع امانتی را شامل شود؛ در این فرض باید به قرینه صدر [[آیه]]، بین سِمتها و [[سفارتها]] تفکیکی صورت داد. چون احتمال [[قوی]] دارد، مراد از «عَهد» تنها سفارتهایی باشد که به [[جعل]] خاص [[حقتعالی]] صورت میپذیرد. مانند [[مقام نبوت]]، [[رسالت]] که در [[روایت]] [[ابن مسعود]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[روایات]] دیگر که در نقل [[روایات شیعه]]، ملاحظه کردید، یا [[خلافت]] مانند خلافت [[حضرت داود]]{{ع}} که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ...}}<ref>«ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم.».. سوره ص، آیه ۲۶.</ref> پس [[عهد]]، شامل هر نوع امارت و امانتی نمیشود که افراد با [[انتخاب]] یا [[انتصاب]] و یا با [[قهر و غلبه]] به آن دست مییابند. در این فرض نیز، [[آیه شریفه]] نسبت به [[فرمانروایان]]، [[عالمان]]، قاضیان منتخب ساکت است؛ | |||
رابعاً: اگر مراد از «عَهد»، به معنای عام و فراتر از اموری باشد که با جعل خاص صورت میگیرد، در این صورت «[[ظالم]]» معانی متعدد مییابد و جمع آنها امکانپذیر نیست؛ چون در این فرض که مصداق عهد، [[امامت]] یا [[نبوت]] باشد، ظالم در برابر [[معصوم]] خواهد بود و امامت و نبوت به غیر معصوم نمیرسد و در این فرض که مصداق عهد هر نوع امانتی باشد که [[فروتر]] از امامت یا نبوت است مانند [[خلفا]]، فرمانروایان، عالمان قاضیان و...، ظالم در برابر [[عادل]] خواهد بود و این [[مقامات]] به غیر عادل نمیرسد. ضمن آنکه، در این فرض که ظالم در برابر عادل باشد، نیازی به ابتلاها برای اکتشاف جوهره [[یقین]] و احراز [[مقام صبر]] نیست؛ بنابراین با این مناقشهها نمیتوان عهد را به معنای عام و ظالم را در برابر هر دو سنخ از معصوم و عادل دانست. | |||
اساس دیدگاه [[اهل تسنن]] و در پی آن پاسخ آنان به مناقشه [[شیعه]] درباره صلاحیت [[خلفای سهگانه]]، مبتنی بر تلقی آنان از معنای عامِ «عَهد» و رتبه [[مقام امامت]] و خلافت است؛ اهل تسنن شرط احراز [[عدالت]] را در این امر کافی میدانند. آنچه در اینجا اهمیت دارد آن است که آیا این تلقی را میتوان از [[آیه]] مورد بحث استفاده کرد؟ آیا آنان میتوانند «عَهد» در این آیه را به معنای عام بگیرند تا از این آیه، [[امامت]] [[فاسق]] را [[ابطال]] و [[مشروعیت امامت]] [[عادل]] را که از [[ظلم]] مبرّاست، بدون [[احتساب]] [[سوء]] سابقه وی برای [[اداره جامعه]] به دست آورند یا نه؟ | |||
ظاهراً [[اهل تسنن]] در این باره دلیلی اقامه نکردهاند؛ مناقشهها درباره عام بودن معنای «عَهد» نیز پابرجاست. اقوال [[سلف]] از [[تابعین]] نیز در این باره –همانگونه که ملاحظه شد- متفاوت بلکه متشتت است و [[اجماعی]] در کار نیست. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[صحابه]] نیز قول موثقی در دست نیست. آری اگر تابعین و دیگران در این باره تبیینی از پیامبر اکرم{{صل}} و یا صحابه در دست داشتند، به این [[اختلاف]] دچار نمیشدند. چنانکه گفتیم، [[حدیث]] [[رسول]] مکرم{{صل}} که [[اهل سنت]] در ذیل این آیه نقل کردهاند که فرموده است: {{متن حدیث|لَا طَاعَةً إِلَّا فِي الْمَعْرُوفِ}} و یا قول [[ابن عباس]] که گفته است: {{عربی|لَيْسَ لِظالِمِ عَهْدٌ}} بر فرض صدور و بر فرض آنکه ناظر به این آیه باشد، تنها [[توسعه]] در معنای آیه است، نه آنکه [[تفسیر آیه]] به شمار آید. این [[احادیث]] در [[مقام]] بیان این معنا هستند که چنان که [[خداوند]]، [[عهد]] خود را به [[ظالم]] نمیدهد و با ظالم عهدی ندارد (تا ظالم هم نزد خداوند عهدی داشته باشد)، ظالم نیز تعهدی بر گردن دیگران ندارد، تا از او [[پیروی]] کنند؛ اما در این احادیث درباره [[تفسیر]] تعابیر این آیه به اینکه مراد از «عَهد» چیست و ظالم کیست، سخنی به میان نیامده است. البته ظالم در [[حدیثی]] که [[ابن مغازلی]] و [[حاکم حسکانی]] از پیامبر اکرم{{صل}} نقل کردهاند - و پیش از این ملاحظه شد- به کسی اطلاق شده که به [[بت]] [[سجده]] کرده هرچند پس از آن [[توبه]] کند و نیز حدیث ابن عباس که عهد را به معنای [[نبوت]] دانسته در [[مقام]] [[تفسیر آیه]] خواهد بود و در این صورت [[عهد]] به معنای خاص و [[ظالم]] در برابر [[معصوم]] است و این قول [[شیعه]] درباره [[عصمت امام]] خواهد بود. | |||
نتیجه آنکه چون دلیلی بر عام بودن معنای عهد و نیز تطبیق ظالم بر هر دو نوع از معنای نبودن [[عصمت]] و نبودن [[عدالت]] در دست نیست و نیز مناقشهها درباره عمومیت عهد و ظالم [[استوار]] و پابرجاست. بر این اساس، مناقشه شیعه درباره صلاحیت [[خلفای سهگانه]] تمام بوده و پاسخ [[اهل سنت]] به آن ناتمام خواهد بود.<ref>[[فتحالله نجارزادگان|نجارزادگان، فتحالله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۲۲۴</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |