اصحاب امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شهادت نافع بن هلال
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
پس از شهادت وهب، عمرو بن خالد ازدی برای [[مبارزه]] [[قیام]] کرد، به [[سیدالشهدا]] عرض کرد فدایت شوم میخواهم به یارانم ملحق شوم و [[دوست]] ندارم بمانم و شما را بییاور ببینم. [[امام]] به او فرمود: {{متن حدیث|تَقَدَّمْ فَإِنَّا لَاحِقُونَ بِكَ عَنْ سَاعَةٍ}}؛ برو هم به زودی به شما ملحق میشویم! عمرو وارد صحنه معرکه شد و رجزی را خواند. سپس آن مرد [[خدا]] جنگید تا [[شهید]] شد<ref>بحار، ج۴۵، ص۱۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۵۷.</ref> | پس از شهادت وهب، عمرو بن خالد ازدی برای [[مبارزه]] [[قیام]] کرد، به [[سیدالشهدا]] عرض کرد فدایت شوم میخواهم به یارانم ملحق شوم و [[دوست]] ندارم بمانم و شما را بییاور ببینم. [[امام]] به او فرمود: {{متن حدیث|تَقَدَّمْ فَإِنَّا لَاحِقُونَ بِكَ عَنْ سَاعَةٍ}}؛ برو هم به زودی به شما ملحق میشویم! عمرو وارد صحنه معرکه شد و رجزی را خواند. سپس آن مرد [[خدا]] جنگید تا [[شهید]] شد<ref>بحار، ج۴۵، ص۱۸؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۵۷.</ref> | ||
===شهادت | === شهادت نافع بن هلال === | ||
نافع بن هلال از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] بود، مردی [[شجاع]] و [[قاری قرآن]] و نویسنده [[حدیث]] بود و در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب مولایش [[شمشیر]] میزد، در بین راه [[کربلا]] به سیدالشهدا پیوست. سیدالشهدا آن [[روز]] که در محاصره [[سپاه حر]] قرار گرفت بیاناتی فرمود و در [[تأیید]] بیانات امام، نافع به سخن ایستاد | {{اصلی|نافع بن هلال}} | ||
نافع بن هلال از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] بود، مردی [[شجاع]] و [[قاری قرآن]] و نویسنده [[حدیث]] بود و در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب مولایش [[شمشیر]] میزد، در بین راه [[کربلا]] به سیدالشهدا پیوست. سیدالشهدا آن [[روز]] که در محاصره [[سپاه حر]] قرار گرفت بیاناتی فرمود و در [[تأیید]] بیانات امام، نافع به سخن ایستاد. | |||
[[روز عاشورا]] بسیار [[صبور]] و [[تسلیم امر الهی]] بود. در آن روز به [[امام]] میگفت: «به خدا قسم ما از [[مقدرات]] خدا وحشتی نداریم و دوست داریم به [[لقاء الله]] برسیم و ما با این [[عقیده]] و با این [[بینش]] با [[دوستان]] شما [[دوستی]] و با [[دشمنان]] شما دشمنی خواهیم کرد»<ref>{{عربی|وَ اللَّهِ مَا أَشْفَقْنَا مِنْ قَدَرِ اللَّهِ وَ لَا كَرِهْنَا لِقَاءَ رَبِّنَا وَ إِنَّا عَلَى نِيَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا نُوَالِي مَنْ وَالاكَ وَ نُعَادِي مَنْ عَادَاكَ}}؛ بحار، ج۴۴، ص۳۸۳.</ref>. | |||
بعد از محاصره او را مجروح و به [[اسارت]] درآوردند. وقتی نزد [[عمر سعد]] بردند، عمر به او گفت: ای نافع وای بر تو چرا با خود چنین کردی؟ نافع گفت: [[پروردگار]] من از قصدم [[آگاه]] است! در حالی که [[خونها]] بر [[محاسن]] او جاری بود به او گفتند: مگر نمیبینی که با خود چه کردهای؟ نافع گفت: | [[ابومخنف]] مینویسد: نافع نامش را بر روی تیرهای خود نوشته و آنها را [[مسموم]] میکرد و پرتاب مینمود. از [[سپاه عمر سعد]] دوازده نفر را کشت و بسیاری را مجروح ساخت، وقتی تیرهایش تمام شد، [[شمشیر]] خود را برهنه نمود و حمله کرد. [[دشمن]] در مقابل نافع حمله دسته جمعی نمودند. بعد از محاصره او را مجروح و به [[اسارت]] درآوردند. وقتی نزد [[عمر سعد]] بردند، عمر به او گفت: ای نافع وای بر تو چرا با خود چنین کردی؟ نافع گفت: [[پروردگار]] من از قصدم [[آگاه]] است! در حالی که [[خونها]] بر [[محاسن]] او جاری بود به او گفتند: مگر نمیبینی که با خود چه کردهای؟ نافع گفت: دوازده نفر] شما را کشتهام و خودم را ملامت نمیکنم! [[شمر]] به عمر سعد گفت: او را بکش! عمر سعد گفت: تو او را آوردهای اگر میخواهی تو او را بکش، شمر [[شمشیر]] از نیام کشید، نافع گفت: [[خدا]] را [[سپاس]] میگویم که [[مرگ]] ما را در دست بدترین [[خلق]] قرار داد پس شمر او را به [[شهادت]] رساند<ref>ابصار العین، ص۸۷؛ مقتل مقرم، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۵۷.</ref> | ||
[[شمر]] به عمر سعد گفت: او را بکش! عمر سعد گفت: تو او را آوردهای اگر میخواهی تو او را بکش، شمر [[شمشیر]] از نیام کشید، نافع گفت: [[خدا]] را [[سپاس]] میگویم که [[مرگ]] ما را در دست بدترین [[خلق]] قرار داد پس شمر او را به [[شهادت]] رساند<ref>ابصار العین، ص۸۷؛ مقتل مقرم، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، | |||
===شهادت [[مسلم بن عوسجه]]=== | ===شهادت [[مسلم بن عوسجه]]=== |