اصحاب امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شهادت حبیب بن مظاهر
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
ظهر [[روز عاشورا]] که [[امام]] اقامه نماز کرد، [[زهیر بن قین]] و [[سعید بن عبدالله]] در جلو آن [[بزرگوار]] ماندند تا آن حضرت با نصفی از [[اصحاب]] خود نماز خوف خواندند. [[روایت]] شده: [[سعید بن عبدالله حنفی]] جلو [[امام حسین]]{{ع}} قرار گرفت و برای حمایت از او سفارش میکرد و با اینکه بدنش در اثر اصابت ضربات فراوان مجروح و خونین بود، دست برنمیداشت و در حالی که اباعبدالله در همان میدان [[جنگ]] مشغول انجام نماز ظهر بود، سعید بدن خود را [[هدف]] تیرها قرار داد و نمیگذاشت تیرها به بدن سید الشهدا{{ع}} اصابت کند تا اینکه در حضور حضرت به [[زمین]] افتاد و وقتی امام بالای سرش آمد از امام پرسید: {{عربی|أ وفيت يابن رسول الله؟}} آیا من [[رسالت]] خود را ادا کردم؟ و به عهدی که با تو بسته بودم [[وفا]] کردم؟ امام{{ع}} به او [[اطمینان]] داد که با رسیدن به [[فیض]] [[شهادت]]، [[سعادتمند]] شده است: {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ}}؛ تو پیشاپیش من در [[بهشت]] خواهی بود<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۱؛ مقتل مقرم، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۶۹.</ref> | ظهر [[روز عاشورا]] که [[امام]] اقامه نماز کرد، [[زهیر بن قین]] و [[سعید بن عبدالله]] در جلو آن [[بزرگوار]] ماندند تا آن حضرت با نصفی از [[اصحاب]] خود نماز خوف خواندند. [[روایت]] شده: [[سعید بن عبدالله حنفی]] جلو [[امام حسین]]{{ع}} قرار گرفت و برای حمایت از او سفارش میکرد و با اینکه بدنش در اثر اصابت ضربات فراوان مجروح و خونین بود، دست برنمیداشت و در حالی که اباعبدالله در همان میدان [[جنگ]] مشغول انجام نماز ظهر بود، سعید بدن خود را [[هدف]] تیرها قرار داد و نمیگذاشت تیرها به بدن سید الشهدا{{ع}} اصابت کند تا اینکه در حضور حضرت به [[زمین]] افتاد و وقتی امام بالای سرش آمد از امام پرسید: {{عربی|أ وفيت يابن رسول الله؟}} آیا من [[رسالت]] خود را ادا کردم؟ و به عهدی که با تو بسته بودم [[وفا]] کردم؟ امام{{ع}} به او [[اطمینان]] داد که با رسیدن به [[فیض]] [[شهادت]]، [[سعادتمند]] شده است: {{متن حدیث|نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّةِ}}؛ تو پیشاپیش من در [[بهشت]] خواهی بود<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۱؛ مقتل مقرم، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۶۹.</ref> | ||
=== | === شهادت حبیب بن مظاهر === | ||
حبیب ابن مظاهر [[رسول خدا]] را [[درک]] کرده بود و از [[یاران خاص]] [[امیرالمؤمنین]] بود او در تمام [[جنگها]] در | {{اصلی|حبیب بن مظاهر}} | ||
[[ | حبیب ابن مظاهر [[رسول خدا]] را [[درک]] کرده بود و از [[یاران خاص]] [[امیرالمؤمنین]] بود او در تمام [[جنگها]] در خدمت علی{{ع}} بوده و [[علوم]] بسیاری را از آن حضرت فرا گرفت. او [[علم]] منایا «[[زمان مرگ]] افراد» و [[بلایا]] «حوادثی که بعدها اتفاق میافتد» را از [[امام]] فرا گرفت. شاهدش گفتگویی است که با [[میثم تمار]] داشت که در [[کوفه]] به [[میثم]] گفت گویا میبینم در راه [[محبت اهل بیت]] به دار آویخته میشوی. میثم هم به او گفت گویا میبینم در حمایت از [[فرزند پیامبر]] به شهادت میرسی و سرت را از بدن جدا کرده در کوفه میگردانند. | ||
ایشان بزرگ [[قبیله بنیاسد]] بود که در کوفه [[شیعیان]] را به حمایت از [[سیدالشهدا]] [[دعوت]] کرد، او بیهیچ مسامحهکاری بلکه با روحیهای [[جوان]] و شاداب و پر انرژی خود را از کوفه به [[کربلا]] رساند. وقتی اطراف سیدالشهدا را [[خلوت]] دید [[اجازه]] گرفت به قبیله بنیاسد آمد و [[مردم]] را جمع کرد و ورود امام به کربلا را به آنها رساند و با [[بسیج]] [[احساسات]] و برخوردی حماسی از آنها خواست خود را برای [[یاری]] فرزند [[زهرا]] به کربلا برسانند، ولی متأسفانه [[جاسوسی]] به [[ابن زیاد]] خبر داد که [[بنیاسد]] به کربلا میروند و او هم نیرویی اعزام کرد، حبیب موقع حرکت بنیاسد خود را در محاصره نیروهای ابن زیاد دید و لذا حلقه محاصره را پاره کرد با اسب تاخت و به کربلا آمد و با نقل گزارش دعوتش از بنیاسد و ممانعت نیروهای [[کوفه]] به حضور امام خود را [[وقف]] خدمت به امام کرد. | |||
این پیرمرد سالخورده موقعی که برای [[پیکار]] با [[دشمن]] آماده شده بود و میخواست به میدان [[جنگ]] برود از [[شادی]] میخندید! [[یزید بن حصین همدانی]] که بزرگ [[قاریان قرآن]] بود به حبیب گفت: [[برادر]] اکنون با این صحنه خونبار چه جای خندیدن است؟ جواب داد: کجا و چه وقت برای [[شادمانی]] و مسرت شایستهتر از این موقع است؟ چون طولی نمیکشد که با [[شمشیر]] این [[ستمکاران]] کشته میشویم و به [[سعادت ابدی]] نائل میگردیم<ref>سفینه، ص۲۰۶.</ref>. | این پیرمرد سالخورده موقعی که برای [[پیکار]] با [[دشمن]] آماده شده بود و میخواست به میدان [[جنگ]] برود از [[شادی]] میخندید! [[یزید بن حصین همدانی]] که بزرگ [[قاریان قرآن]] بود به حبیب گفت: [[برادر]] اکنون با این صحنه خونبار چه جای خندیدن است؟ جواب داد: کجا و چه وقت برای [[شادمانی]] و مسرت شایستهتر از این موقع است؟ چون طولی نمیکشد که با [[شمشیر]] این [[ستمکاران]] کشته میشویم و به [[سعادت ابدی]] نائل میگردیم<ref>سفینه، ص۲۰۶.</ref>. | ||
[[ظهر]] [[روز عاشورا]] در نزاعی بین حبیب و [[حصین بن تمیم]] بر سر جسارتی که آن [[ملعون]] به [[نماز]] [[سید الشهدا]] کرد موضوع به درگیری کشیده شد و جنگ سختی در گرفت، حبیب با اینکه پیر بود شصت و دو نفر از آنها را کشت و سرانجام با ضرب شمشیر [[بدیل بن صریم]] و نیزه دیگری از [[بنیتمیم]] از اسب به [[زمین]] افتاد، همین که خواست از زمین بلند شود، حصین بن تمیم شمشیری بر فرق سرش فرود آورد و با صورت به زمین افتاد، در این هنگام آن تمیمی دیگر که نیزه به او زده بود، سر از بدنش جدا کرد<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۷۰.</ref>. | |||
[[ظهر]] [[روز عاشورا]] در نزاعی بین حبیب و [[حصین بن تمیم]] بر سر جسارتی که آن [[ملعون]] به [[نماز]] [[سید الشهدا]] کرد موضوع به درگیری کشیده شد و جنگ سختی در گرفت، حبیب با اینکه پیر بود شصت و دو نفر از آنها را کشت و سرانجام با ضرب شمشیر [[بدیل بن صریم]] و نیزه دیگری از [[بنیتمیم]] از اسب به [[زمین]] افتاد، همین که خواست از زمین بلند شود، حصین بن تمیم شمشیری بر فرق سرش فرود آورد و با صورت به زمین افتاد، در این هنگام آن تمیمی دیگر که نیزه به او زده | |||
===شهادت [[جناده بن حارث انصاری]]=== | ===شهادت [[جناده بن حارث انصاری]]=== |