پرش به محتوا

اصحاب امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۳۵: خط ۲۳۵:
یعنی [[بشارت]] باد تو را به راه رستگاری، [[هدایت]] شوی، تو [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[ملاقات]] خواهی کرد. در [[بهشت]] فردوس مقامی عالی خواهی داشت. من گفتم: این شخص کیست؟ گفتند: [[ابوعمرو نهشلی]] است. ابو عمرو مردی بود که [[اهل]] [[تهجد]] و کثیر الصلاه بود. پس از نبردی عاشقانه چهره [[مسخ]] شده‌ای از سپاه عمر سعد به نام عامر بن نهشل بر او حمله برد و سر از بدنش جدا کرد و به [[شهادت]] رسید<ref>بحار، ج۴۵، ص۳۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۸۱.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۷۸.</ref>
یعنی [[بشارت]] باد تو را به راه رستگاری، [[هدایت]] شوی، تو [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[ملاقات]] خواهی کرد. در [[بهشت]] فردوس مقامی عالی خواهی داشت. من گفتم: این شخص کیست؟ گفتند: [[ابوعمرو نهشلی]] است. ابو عمرو مردی بود که [[اهل]] [[تهجد]] و کثیر الصلاه بود. پس از نبردی عاشقانه چهره [[مسخ]] شده‌ای از سپاه عمر سعد به نام عامر بن نهشل بر او حمله برد و سر از بدنش جدا کرد و به [[شهادت]] رسید<ref>بحار، ج۴۵، ص۳۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۸۱.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۷۸.</ref>


===شهادت [[انس بن حارث کاهلی]]===
=== شهادت انس بن حارث کاهلی ===
انس بن حارث کاهلی پیرمرد سالخورده‌ای بود که در [[روز عاشورا]] حضور داشت، او از [[اصحاب پیامبر]] و در [[جنگ بدر]] و حنین شرکت داشت. ماجرای [[شهادت امام]] را از زبان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شنیده بود. ایشان نقل کرده از [[پیامبر]] شنیدم که فرمود: {{متن حدیث|ابْنِي هَذَا يُقْتَلُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْيَنْصُرْهُ}} فرزندم حسین در [[سرزمین عراق]] کشته خواهد شد هر کس تا آن [[روز]] زنده باشد و او را [[درک]] کند باید به [[یاری]] او بشتابد. در روز عاشورا از [[امام حسین]]{{ع}} [[اجازه]] رفتن به میدان گرفت [[امام]] اجازه داد. او با [[شور]] و [[شوق]] عمامه‌اش را از سرش گرفت و به کمر بست، [[پیشانی]] بندش را بست و ابروانش را که بر اثر [[پیری]] روی چشمش افتاده بود زیر آن جای داد تا مانع دیدنش نگردد، وقتی امام این [[حال]] را از او دید منقلب شد و بی‌اختیار قطرات [[اشک]] از دیده‌ها به گونه‌هایش سرازیر شد خطاب به او فرمود: {{عربی|شكر الله سعيك يا شيخ}}؛ [[خداوند]] عمل تو را به بهترین وجه قبول و تقدیر کند ای پیرمرد، او با آن سن پیری به میدان رزم رفت و با [[دشمنان]] جنگید و پس از کشتن هیجده نفر از [[دشمن]] شربت شیرین شهادت نوشید<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۱۹؛ مقتل مقرم، ص۲۵۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۷۹.</ref>.
{{اصلی|انس بن حارث کاهلی}}
انس بن حارث کاهلی پیرمرد سالخورده‌ای بود که در [[روز عاشورا]] حضور داشت، او از [[اصحاب پیامبر]] و در [[جنگ بدر]] و حنین شرکت داشت. ماجرای شهادت امام را از زبان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شنیده بود. ایشان نقل کرده از [[پیامبر]] شنیدم که فرمود: {{متن حدیث|ابْنِي هَذَا يُقْتَلُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ فَمَنْ أَدْرَكَهُ مِنْكُمْ فَلْيَنْصُرْهُ}} فرزندم حسین در [[سرزمین عراق]] کشته خواهد شد هر کس تا آن [[روز]] زنده باشد و او را [[درک]] کند باید به [[یاری]] او بشتابد. در روز عاشورا از [[امام حسین]]{{ع}} [[اجازه]] رفتن به میدان گرفت [[امام]] اجازه داد. او با شور و [[شوق]] عمامه‌اش را از سرش گرفت و به کمر بست، پیشانی بندش را بست و ابروانش را که بر اثر [[پیری]] روی چشمش افتاده بود زیر آن جای داد تا مانع دیدنش نگردد، وقتی امام این حال را از او دید منقلب شد و بی‌اختیار قطرات [[اشک]] از دیده‌ها به گونه‌هایش سرازیر شد خطاب به او فرمود: {{عربی|شكر الله سعيك يا شيخ}}؛ [[خداوند]] عمل تو را به بهترین وجه قبول و تقدیر کند ای پیرمرد، او با آن سن پیری به میدان رزم رفت و با [[دشمنان]] جنگید و پس از کشتن هیجده نفر از [[دشمن]] شربت شیرین شهادت نوشید<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۱۹؛ مقتل مقرم، ص۲۵۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۷۹.</ref>


===شهادت [[نصر بن ابی نیزر]]===
===شهادت [[نصر بن ابی نیزر]]===
۱۱۵٬۶۳۵

ویرایش