پرش به محتوا

امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی        = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع اصلی        = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع فرعی        = امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟
| موضوع فرعی        = [[امام مهدی]]{{ع}} چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟
| تصویر            = 7626626268.jpg
| تصویر            = 7626626268.jpg
| اندازه تصویر      = 200px
| اندازه تصویر      = 200px
خط ۱۱: خط ۱۱:
| پاسخ‌دهندگان      = [[سید محمد صدر]] ؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]
| پاسخ‌دهندگان      = [[سید محمد صدر]] ؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]
}}
}}
'''امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
'''[[امام مهدی]]{{ع}} چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
خط ۱۹: خط ۱۹:
::::::آیت‌ الله شهید '''[[سید محمد صدر]]''' در کتاب ''«[[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌ الله شهید '''[[سید محمد صدر]]''' در کتاب ''«[[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«اهدافی را که می‌‏شود برای این موضوع در نظر گرفت، فراوان است. ما برای هر یک نمونه‌‏ای در نظر می‏‌گیریم و آنها را یادآور می‌‏شویم:
::::::«اهدافی را که می‌‏شود برای این موضوع در نظر گرفت، فراوان است. ما برای هر یک نمونه‌‏ای در نظر می‏‌گیریم و آنها را یادآور می‌‏شویم:
:::::*'''هدف اول:''' هدایت و راهنمایی یک فرد، و ملحق ساختن او به صف دوستان و یاران حضرت، بعد از آنکه نیت و تصمیم او بر این که می‏‌خواهد به پیروان حضرت بپیوندد، احراز گردد. نمونه این گونه افراد، شخصی است که برای خرید روغن از اعراب بادیه‏نشین به اطراف حله می‌‏رود، و از کاروان عقب افتاده و در بیابان سرگردان می‌‏شود، با خود می‏‌گوید: من از مادرم شنیده‌‏ام که می‌‏گفت: «ما [[امام]]ی زنده داریم که کنیه‏‌اش ابا صالح است. گمشدگان را راهنمائی و درماندگان را دستگیری و به بیچارگان کمک می‌‏کند.» سپس با خداوند تعهد می‏‌کند، اگر حضرت به داد او رسید و او را نجات داد، از دیانت مادرش پیروی کرده و مذهب او را بپذیرد. وی گوید: آنگاه حضرت را صدا زده و از او کمک خواستم. ناگهان دیدم کسی با من راه می‌‏رود و بر سرش عمامه‏‌ای سبز به رنگ این بود (اشاره به گیاهی کرد که بر لب رودخانه روئیده بود) به من راه را نشان داد و گفت: از این راه برو، بزودی به دهکده‏ای می‏‌رسی که ساکنانش همه [[شیعه]] هستند. گفتم: آقای من، شما با من اینجا نمی‌‏آیید؟ فرمود: نه، زیرا هزاران نفر در اطراف شهرها مرا می‏‌خوانند، و باید به نجات آنها بپردازم<ref>نجم ثاقب، ۳۴۶.</ref>.
:::::*'''هدف اول:''' هدایت و راهنمایی یک فرد، و ملحق ساختن او به صف دوستان و یاران حضرت، بعد از آنکه نیت و تصمیم او بر این که می‏‌خواهد به پیروان حضرت بپیوندد، احراز گردد. نمونه این گونه افراد، شخصی است که برای خرید روغن از اعراب بادیه‏نشین به اطراف حله می‌‏رود، و از کاروان عقب افتاده و در بیابان سرگردان می‌‏شود، با خود می‏‌گوید: من از مادرم شنیده‌‏ام که می‌‏گفت: "ما امامی زنده داریم که کنیه‏‌اش ابا صالح است. گمشدگان را راهنمائی و درماندگان را دستگیری و به بیچارگان کمک می‌‏کند". سپس با خداوند تعهد می‏‌کند، اگر حضرت به داد او رسید و او را نجات داد، از دیانت مادرش پیروی کرده و مذهب او را بپذیرد. وی گوید: آنگاه حضرت را صدا زده و از او کمک خواستم. ناگهان دیدم کسی با من راه می‌‏رود و بر سرش عمامه‏‌ای سبز به رنگ این بود (اشاره به گیاهی کرد که بر لب رودخانه روئیده بود) به من راه را نشان داد و گفت: از این راه برو، بزودی به دهکده‏ای می‏‌رسی که ساکنانش همه [[شیعه]] هستند. گفتم: آقای من، شما با من اینجا نمی‌‏آیید؟ فرمود: نه، زیرا هزاران نفر در اطراف شهرها مرا می‏‌خوانند، و باید به نجات آنها بپردازم<ref>نجم ثاقب، ۳۴۶.</ref>.
:::::*'''هدف دوم:''' به یاری یکی از دو طرف دعوا رفتن، و اگر مصلحت اقتضاء کرد، یکی از آن دو را کمک کردن. نمونه‌‏اش این داستان: دو دوست مسلمان که از لحاظ مذهب با یکدیگر اختلاف داشتند در یکی از مساجد همدان بر سر مذهب با یکدیگر مدت‌ها گفتگو داشتند. هیچ یک نتوانست دیگری را قانع کند. یکی از آن دو پیشنهاد کرد اولین نفری را که وارد مسجد شد، به حکمیت بپذیرند. و دیگری از این قرار داد وحشت داشت، زیرا بیشتر مردم همدان اهل مذهب او نبودند، لکن از روی ناچاری این قرارداد را پذیرفت. به مجرد اینکه این قرارداد بسته شد، جوانی که آثار بزرگواری از صورت و جبین او آشکار بود، وارد مسجد شد و معلوم بود که از مسافرت می‌‏آید. آن کس که پیشنهاد قرارداد کرده بود، نزد او آمده، مذهب و عقیده خود را به همراه ادل‌ه‏ای که داشت به او گفت، و او را سوگند داد که عقیده خود را همانطور که هست بگوید. آن جوان دو بیت شعر خواند، و عقیده خود را به طوری که هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه نداشته باشد، در ضمن آن دو بیت گفت؛ و سپس از دیده‌‏ها ناپدید شد. و این معجزه‌‏ای بود که حقیقت و صحت مذهب او را نیز فهمانید. دیگری از فصاحت و بلاغت این شخص به شگفت آمده و مذهب دوستش را که [[مهدی]] {{ع}} به یاری او آمده بود، پذیرفت<ref>نجم ثاقب، ۲۳۱.</ref>.
:::::*'''هدف دوم:''' به یاری یکی از دو طرف دعوا رفتن، و اگر مصلحت اقتضاء کرد، یکی از آن دو را کمک کردن. نمونه‌‏اش این داستان: دو دوست مسلمان که از لحاظ مذهب با یکدیگر اختلاف داشتند در یکی از مساجد همدان بر سر مذهب با یکدیگر مدت‌ها گفتگو داشتند. هیچ یک نتوانست دیگری را قانع کند. یکی از آن دو پیشنهاد کرد اولین نفری را که وارد مسجد شد، به حکمیت بپذیرند. و دیگری از این قرار داد وحشت داشت، زیرا بیشتر مردم همدان اهل مذهب او نبودند، لکن از روی ناچاری این قرارداد را پذیرفت. به مجرد اینکه این قرارداد بسته شد، جوانی که آثار بزرگواری از صورت و جبین او آشکار بود، وارد مسجد شد و معلوم بود که از مسافرت می‌‏آید. آن کس که پیشنهاد قرارداد کرده بود، نزد او آمده، مذهب و عقیده خود را به همراه ادل‌ه‏ای که داشت به او گفت، و او را سوگند داد که عقیده خود را همانطور که هست بگوید. آن جوان دو بیت شعر خواند، و عقیده خود را به طوری که هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه نداشته باشد، در ضمن آن دو بیت گفت؛ و سپس از دیده‌‏ها ناپدید شد. و این معجزه‌‏ای بود که حقیقت و صحت مذهب او را نیز فهمانید. دیگری از فصاحت و بلاغت این شخص به شگفت آمده و مذهب دوستش را که [[مهدی]] {{ع}} به یاری او آمده بود، پذیرفت<ref>نجم ثاقب، ۲۳۱.</ref>.
:::::*'''هدف سوم:''' حل برخی از مسائل مشکلی که علماء و دانشمندان بزرگ، از حل آنها عاجز شده‌‏اند. نمونه آن: مرحوم محقق اردبیلی که از علمای بزرگ و پرهیزگار [[شیعه]] است و ملقب به مقدس اردبیلی شده، مسائلی برای او مشکل شده و در پاسخ آنها مانده بود. در نیمه شبی از نجف به مسجد کوفه رفت و حضرت را در محراب حضرت [[امیر المؤمنین]] {{ع}} ملاقات کرده و سؤالات خود را از آن حضرت نمود. جوابش را گرفته و برگشت<ref>نجم ثاقب، ۳۳۴؛ منتهی الآمال ۲، ۳۱۹.</ref>.
:::::*'''هدف سوم:''' حل برخی از مسائل مشکلی که علماء و دانشمندان بزرگ، از حل آنها عاجز شده‌‏اند. نمونه آن: مرحوم محقق اردبیلی که از علمای بزرگ و پرهیزگار [[شیعه]] است و ملقب به مقدس اردبیلی شده، مسائلی برای او مشکل شده و در پاسخ آنها مانده بود. در نیمه شبی از نجف به مسجد کوفه رفت و حضرت را در محراب حضرت [[امیر المؤمنین]] {{ع}} ملاقات کرده و سؤالات خود را از آن حضرت نمود. جوابش را گرفته و برگشت<ref>نجم ثاقب، ۳۳۴؛ منتهی الآمال ۲، ۳۱۹.</ref>.
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش