پرش به محتوا

توقیع به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بکار' به 'به‌کار'
جز (جایگزینی متن - 'موعودنامه]]، ص:' به 'موعودنامه]]، ص ')
جز (جایگزینی متن - 'بکار' به 'به‌کار')
خط ۵۱: خط ۵۱:
::::::«[[توقیع]] اسم مصدر از ماده "وَقَعَ" و در لغت به معنی نشان گذاشتن یا خراش دادن بر پشت حیوان است<ref>وَقَعَ... و منه‌التوقیع، و هو أثر الدبَر یظهرالبعیر (نشان خراشیدگی بر پشت شتر) مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن زکریا ۱۳۴،۶؛ التوقیع: سَجع بأطراف عظام الدابة من‌الرکوب (زخم و یا علائمی که در اطراف استخوان‌های پشت حیوان است)، ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.</ref>.  
::::::«[[توقیع]] اسم مصدر از ماده "وَقَعَ" و در لغت به معنی نشان گذاشتن یا خراش دادن بر پشت حیوان است<ref>وَقَعَ... و منه‌التوقیع، و هو أثر الدبَر یظهرالبعیر (نشان خراشیدگی بر پشت شتر) مقاییس اللغة، احمد بن فارس بن زکریا ۱۳۴،۶؛ التوقیع: سَجع بأطراف عظام الدابة من‌الرکوب (زخم و یا علائمی که در اطراف استخوان‌های پشت حیوان است)، ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.</ref>.  
::::::[[توقیع]] در اصطلاح عام و مباحث [[مهدویت]] بی‌مناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته [[ابن انباری]]: [[توقیع]] نویسی یعنی اینکه مقصود و [[حاجت]] اصلی را از یک نوشته طولانی [[گزینش]] کنند و باقی را حذف کنند، پس در [[حقیقت]] [[توقیع]] نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید می‌آورد<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.</ref>. ابن [[فارس]] می‌گوید: [[توقیع]] چیزی است که به کتاب یا نوشته‌ای که به پایان رسیده ملحق می‌شود<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴؛ ابن فارس، مقاییس‌اللغة، ۱۳۴،۶.</ref>. فخرالدین طریحی معنایی از [[توقیع]] ارایه می‌دهد که به اصطلاح [[مهدویت]] نزدیک می‌شود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید می‌آید؛ [[توقیع]] العسکری از همین باب می‌باشد<ref>مجمع‌البحرین، طریحی، ۵۳۵،۴.</ref>.  
::::::[[توقیع]] در اصطلاح عام و مباحث [[مهدویت]] بی‌مناسبت با معنی لغوی آن نیست، در اصطلاح عام به گفته [[ابن انباری]]: [[توقیع]] نویسی یعنی اینکه مقصود و [[حاجت]] اصلی را از یک نوشته طولانی [[گزینش]] کنند و باقی را حذف کنند، پس در [[حقیقت]] [[توقیع]] نویس یک اثر و نشان و علامتی را در نوشته پدید می‌آورد<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴.</ref>. ابن [[فارس]] می‌گوید: [[توقیع]] چیزی است که به کتاب یا نوشته‌ای که به پایان رسیده ملحق می‌شود<ref>ازهری، معجم تهذیب اللغة، ۳۹۳۵،۴؛ ابن فارس، مقاییس‌اللغة، ۱۳۴،۶.</ref>. فخرالدین طریحی معنایی از [[توقیع]] ارایه می‌دهد که به اصطلاح [[مهدویت]] نزدیک می‌شود: جواب و پاسخی که در کتاب و یا نوشته پدید می‌آید؛ [[توقیع]] العسکری از همین باب می‌باشد<ref>مجمع‌البحرین، طریحی، ۵۳۵،۴.</ref>.  
::::::مرحوم صدر می‌فرماید: [[توقیع]] در لسان [[روایات]] ما به همان معنی رایج آن زمان بکار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان [[نامه‌ها]] و درخواست‌ها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم می‌داشتند.  
::::::مرحوم صدر می‌فرماید: [[توقیع]] در لسان [[روایات]] ما به همان معنی رایج آن زمان به‌کار رفته است یعنی سخنان کوتاهی که بزرگان در پایان [[نامه‌ها]] و درخواست‌ها به منظور پاسخ و حل مشکل مرقوم می‌داشتند.  
::::::در مباحث روایی و [[مهدویت]] واژه [[توقیع]] بیشتر در مورد مکاتبات و نوشته‌های [[امام زمان]] در عصر [[غیبت]] بکار می‌رود<ref>صدر، تاریخ الغیبة‌الصغری، ص ۴۳۴.</ref>، ولی به [[نامه]] دیگر [[امامان]] به ویژه [[امام عسکری]] {{ع}} نیز [[توقیع]] اطلاق شده است<ref>طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۴، ح۱۰۸۸.</ref>.  
::::::در مباحث روایی و [[مهدویت]] واژه [[توقیع]] بیشتر در مورد مکاتبات و نوشته‌های [[امام زمان]] در عصر [[غیبت]] به‌کار می‌رود<ref>صدر، تاریخ الغیبة‌الصغری، ص ۴۳۴.</ref>، ولی به [[نامه]] دیگر [[امامان]] به ویژه [[امام عسکری]] {{ع}} نیز [[توقیع]] اطلاق شده است<ref>طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۴، ح۱۰۸۸.</ref>.  
::::::شیعیانی که مستقیماً به [[امام]] دسترسی نداشتند پرسش‌های دینی و درخواست‌ها و گرفتاری‌های شخصی خود را می‌نوشتند و به [[وکلاء]] و [[سفرا]] [[ائمه]] می‌دادند تا به دست [[امام]] {{ع}} برسانند و [[امام]] {{ع}} نیز پاسخ و یا [[دستور]] خود را در پایان یا بین خطوط آن [[نامه]] و یا در [[نامه]] جداگانه می‌نوشتند، البته گاهی [[ائمه]] بدون دریافت پرسش و یا [[نامه]] از طرف [[امت]]، [[اقدام]] به صدور [[فرمان]]، [[راهنمایی]] و یا [[آگاهی]] در قالب بخشنامه می‌کردند، که به این قسم [[نامه‌ها]] نیز [[توقیع]] اطلاق می‌شود، مانند [[توقیع]] [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} به [[سفیر دوم]] که [[رحلت]] پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به [[سفیر]] چهارم صادر شد و از [[وفات]] او و عدم [[وصیت]] [[سفارت]] به دیگری و پایان [[غیبت صغری]] خبر داده بود<ref>طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۴۳۴، ۴۳۵.</ref>. توقیعی که برای پدر [[اسدی]] خارج شده بود نیز از همین قسم می‌باشد. [[ابوعلی اسدی]] از پدرش [[نقل]] می‌کند که ابتداء و بدون پرسشی، [[سفیر دوم]] توقیعی برایم آورد که [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، [[لعنت خدا]] و [[ملائکه]] و تمام [[مردم]] بر کسی که درهمی از [[اموال]] ما را [[حلال]] بشمارد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص ۵۲۲ باب ۴۵، ح۵۱.</ref>.  [[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]] می‌گوید: وارد [[عراق]] شدم در حالی که [[شک]] و [[تردید]] داشتم توقیعی برایم صادر گشت<ref>ر.ک: حاج صدر جوادی، دایرة‌المعارف تشیع، ۱۵۲،۵.</ref>.  
::::::شیعیانی که مستقیماً به [[امام]] دسترسی نداشتند پرسش‌های دینی و درخواست‌ها و گرفتاری‌های شخصی خود را می‌نوشتند و به [[وکلاء]] و [[سفرا]] [[ائمه]] می‌دادند تا به دست [[امام]] {{ع}} برسانند و [[امام]] {{ع}} نیز پاسخ و یا [[دستور]] خود را در پایان یا بین خطوط آن [[نامه]] و یا در [[نامه]] جداگانه می‌نوشتند، البته گاهی [[ائمه]] بدون دریافت پرسش و یا [[نامه]] از طرف [[امت]]، [[اقدام]] به صدور [[فرمان]]، [[راهنمایی]] و یا [[آگاهی]] در قالب بخشنامه می‌کردند، که به این قسم [[نامه‌ها]] نیز [[توقیع]] اطلاق می‌شود، مانند [[توقیع]] [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} به [[سفیر دوم]] که [[رحلت]] پدرشان را تسلیت گفته بودند و توقیعی که به [[سفیر]] چهارم صادر شد و از [[وفات]] او و عدم [[وصیت]] [[سفارت]] به دیگری و پایان [[غیبت صغری]] خبر داده بود<ref>طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۴۳۴، ۴۳۵.</ref>. توقیعی که برای پدر [[اسدی]] خارج شده بود نیز از همین قسم می‌باشد. [[ابوعلی اسدی]] از پدرش [[نقل]] می‌کند که ابتداء و بدون پرسشی، [[سفیر دوم]] توقیعی برایم آورد که [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} فرموده بود: بسم الله الرحمن الرحیم، [[لعنت خدا]] و [[ملائکه]] و تمام [[مردم]] بر کسی که درهمی از [[اموال]] ما را [[حلال]] بشمارد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین، ص ۵۲۲ باب ۴۵، ح۵۱.</ref>.  [[محمد بن ابراهیم بن مهزیار]] می‌گوید: وارد [[عراق]] شدم در حالی که [[شک]] و [[تردید]] داشتم توقیعی برایم صادر گشت<ref>ر.ک: حاج صدر جوادی، دایرة‌المعارف تشیع، ۱۵۲،۵.</ref>.  
::::::آخرین [[توقیع]] در عصر [[غیبت صغری]]، همان [[توقیع]] معروفی است که برای [[سفیر چهارم]] صادر شد و در آن آمده بود: بنام [[خداوند]] بخشنده مهربان:‌ای [[علی بن محمد سمری]]، [[خداوند]] [[پاداش]] برادرانت را بخاطر ([[مرگ]]) تو عظیم گرداند، تو پس از شش روز خواهی مرد، کارهایت را جمع وجور کن و به کسی [[وصیت]] نکن به اینکه پس از تو به جای تو بنشیند که [[غیبت]] کلی (کبری) آغاز شد و تا [[اذن خداوند]] ظهوری در کار نیست<ref>طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵، ح۳۶۵، علی‌بن‌محمد سمری.</ref>.
::::::آخرین [[توقیع]] در عصر [[غیبت صغری]]، همان [[توقیع]] معروفی است که برای [[سفیر چهارم]] صادر شد و در آن آمده بود: بنام [[خداوند]] بخشنده مهربان:‌ای [[علی بن محمد سمری]]، [[خداوند]] [[پاداش]] برادرانت را بخاطر ([[مرگ]]) تو عظیم گرداند، تو پس از شش روز خواهی مرد، کارهایت را جمع وجور کن و به کسی [[وصیت]] نکن به اینکه پس از تو به جای تو بنشیند که [[غیبت]] کلی (کبری) آغاز شد و تا [[اذن خداوند]] ظهوری در کار نیست<ref>طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵، ح۳۶۵، علی‌بن‌محمد سمری.</ref>.
۲۱۸٬۶۶۰

ویرایش