پرش به محتوا

حسد در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حضرت حق' به 'حضرت حق'
جز (جایگزینی متن - '، ص: ' به '، ص')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت حق' به 'حضرت حق')
خط ۱۵: خط ۱۵:
*با این همه امّا، آن‌چه در اثر این [[رذیلت اخلاقی]] بیش از دیگر رذائل پدید می‌آید، [[غیبت]] دیگران، [[تهمت]] زدن به آنان و [[دروغ]] بستن به ایشان است. از همین روست که [[روایات]] ما، بر این نکته هم‌داستان هستند که: [[حسد]] کفرآور است. تجربه و [[تاریخ]] نیز بر این مطلب [[شهادت]] می‌دهند، که [[حسد]]، هم‌چون آتشی است که [[صاحب]] خود را، قبل از کسی که مورد [[حسد]] واقع شده، در خود می‌سوزاند؛ چه موجب [[اندوه]]، [[غم]]، [[ترس]] و [[اضطراب]] دائمی او شده، تنگی معیشت و از بین بردن دارائی‌های او در آن‌چه که هیچ فایده‌ای بر آن مترتّب نخواهد بود را، از پی خواهد داشت.
*با این همه امّا، آن‌چه در اثر این [[رذیلت اخلاقی]] بیش از دیگر رذائل پدید می‌آید، [[غیبت]] دیگران، [[تهمت]] زدن به آنان و [[دروغ]] بستن به ایشان است. از همین روست که [[روایات]] ما، بر این نکته هم‌داستان هستند که: [[حسد]] کفرآور است. تجربه و [[تاریخ]] نیز بر این مطلب [[شهادت]] می‌دهند، که [[حسد]]، هم‌چون آتشی است که [[صاحب]] خود را، قبل از کسی که مورد [[حسد]] واقع شده، در خود می‌سوزاند؛ چه موجب [[اندوه]]، [[غم]]، [[ترس]] و [[اضطراب]] دائمی او شده، تنگی معیشت و از بین بردن دارائی‌های او در آن‌چه که هیچ فایده‌ای بر آن مترتّب نخواهد بود را، از پی خواهد داشت.
*پر واضح است که تنها یکی از این امور، کافی است تا [[انسان]] را به [[بدبختی]] همیشگی دچار نماید.
*پر واضح است که تنها یکی از این امور، کافی است تا [[انسان]] را به [[بدبختی]] همیشگی دچار نماید.
*گذشته از این امور ۔ که بر [[خوی]] [[زشت]] [[حسد]] مترتّب شده از پی آن به‌وجود می‌آید-؛ رذائلی دیگر نیز با این [[خوی]] [[زشت]] ملازمت داشته، معمولاً به‌همراه آن بروز می‌نماید. [[شک]]، [[حیرت]]، [[سوء ظن]] به [[حضرت]] [[حق]]، مکر، [[حیله]]، [[غضب]]، پست‌همّتی، سخت‌دلی و حبّ‌دنیا، در این شمار است. امروزه در متون [[تاریخی]] از بسیاری از [[سلاطین]] می‌توان نشان جست، که [[فرزندان]] خویش را به [[قتل]] رسانیده و یا چشمان آنان را کور کرده‌اند، آیا این [[سیره]] آنان علّتی جز از [[حسد]] نسبت به [[نزدیکان]] خود داشته است؟!.
*گذشته از این امور ۔ که بر [[خوی]] [[زشت]] [[حسد]] مترتّب شده از پی آن به‌وجود می‌آید-؛ رذائلی دیگر نیز با این [[خوی]] [[زشت]] ملازمت داشته، معمولاً به‌همراه آن بروز می‌نماید. [[شک]]، [[حیرت]]، [[سوء ظن]] به [[حضرت حق]]، مکر، [[حیله]]، [[غضب]]، پست‌همّتی، سخت‌دلی و حبّ‌دنیا، در این شمار است. امروزه در متون [[تاریخی]] از بسیاری از [[سلاطین]] می‌توان نشان جست، که [[فرزندان]] خویش را به [[قتل]] رسانیده و یا چشمان آنان را کور کرده‌اند، آیا این [[سیره]] آنان علّتی جز از [[حسد]] نسبت به [[نزدیکان]] خود داشته است؟!.
*آن‌چه گذشت، تنها شماری از اموری است که از پی [[حسد]] پدید می‌آید، و یا با آن ملازمت دارد؛ چه ذکر تمامی رذائلی که از پی این [[خوی]] [[ناپسند]] پدید می‌آید، به تنظیم فهرستی بلند احتیاج خواهد داشت!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۲.</ref>.
*آن‌چه گذشت، تنها شماری از اموری است که از پی [[حسد]] پدید می‌آید، و یا با آن ملازمت دارد؛ چه ذکر تمامی رذائلی که از پی این [[خوی]] [[ناپسند]] پدید می‌آید، به تنظیم فهرستی بلند احتیاج خواهد داشت!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۲.</ref>.
*از همین روست که [[حسد]] را مجمع رذائل میدانیم، و آن را هم‌چون منبعی برای پیدایش دیگر [[رذائل اخلاقی]] به‌حساب می‌آوریم. آیا اِنکار [[انبیاء الهی]] {{عم}} جز از [[حسد]] حاسدان ریشه‌ای دیگر داشته است؟ آیا اجتماع گروهی کم‌شمار در [[سقیفه بنی‌ساعده]] و [[منحرف]] ساختن [[جامعه اسلامی]] از [[امامت]] آن، علّتی جز از حسدِ شماری از [[حسودان]] داشت؟، آنان که سر در پی [[ریاست]] چندروزه دنیائی داشته مسیر [[الهی]] [[جامعه]] را از پی [[حسد]] خویش دیگرگون ساختند.
*از همین روست که [[حسد]] را مجمع رذائل میدانیم، و آن را هم‌چون منبعی برای پیدایش دیگر [[رذائل اخلاقی]] به‌حساب می‌آوریم. آیا اِنکار [[انبیاء الهی]] {{عم}} جز از [[حسد]] حاسدان ریشه‌ای دیگر داشته است؟ آیا اجتماع گروهی کم‌شمار در [[سقیفه بنی‌ساعده]] و [[منحرف]] ساختن [[جامعه اسلامی]] از [[امامت]] آن، علّتی جز از حسدِ شماری از [[حسودان]] داشت؟، آنان که سر در پی [[ریاست]] چندروزه دنیائی داشته مسیر [[الهی]] [[جامعه]] را از پی [[حسد]] خویش دیگرگون ساختند.
خط ۲۳: خط ۲۳:
==نکاتی [[قرآنی]] پیرامون [[حسد]]==
==نکاتی [[قرآنی]] پیرامون [[حسد]]==
*[[قرآن کریم]] را نیز در این زمینه آیاتی بسیار است، که نسبت به چیستی و نیز عواقب این [[رذیلت اخلاقی]] تنبّه داده، [[مؤمنان]] را از آلوده شدن به آن برحذر می‌دارد. در این زمینه می‌توان به این موارد اشاره کرد:
*[[قرآن کریم]] را نیز در این زمینه آیاتی بسیار است، که نسبت به چیستی و نیز عواقب این [[رذیلت اخلاقی]] تنبّه داده، [[مؤمنان]] را از آلوده شدن به آن برحذر می‌دارد. در این زمینه می‌توان به این موارد اشاره کرد:
#این [[کتاب آسمانی]]، در مرحله نخست اشاره می‌نماید که [[حسد]]، موجب [[کتمان]] [[حقیقت]] می‌شود؛ از این رو نه تنها خود [[حسود]] را به [[گمراهی]] [[مبتلا]] می‌سازد، که دیگران را نیز به‌واسطه او به [[گمراهی]] در می‌افکند. این صفت هم خود [[حسود]] و هم دیگران را به [[خروج]] از [[اسلام]] به سوی [[کفر]]، و از [[هدایت]] به سوی [[گمراهی]] می‌کشاند. [[حضرت]] [[حق]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۴.</ref>.
#این [[کتاب آسمانی]]، در مرحله نخست اشاره می‌نماید که [[حسد]]، موجب [[کتمان]] [[حقیقت]] می‌شود؛ از این رو نه تنها خود [[حسود]] را به [[گمراهی]] [[مبتلا]] می‌سازد، که دیگران را نیز به‌واسطه او به [[گمراهی]] در می‌افکند. این صفت هم خود [[حسود]] و هم دیگران را به [[خروج]] از [[اسلام]] به سوی [[کفر]]، و از [[هدایت]] به سوی [[گمراهی]] می‌کشاند. [[حضرت حق]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۴.</ref>.
#آن‌گاه اشاره می‌فرماید، که [[حسد]] باعث می‌شود [[انسان]] [[حسود]] به هر دست‌آویزی چنگ زند، تا بر آن که مورد [[حسد]] او واقع شده است دست یابد، و بر او [[غلبه]] کند. این دست‌آویز حتّی می‌تواند [[کفر]] باشد و یا [[کافر]]!، از این رو [[مسلمان]] [[حسود]] دست به دامن [[کافران]] می‌زند، تا [[برادر]] [[مسلمان]] خود را از موفّقیتی که به‌دست آورده است دور کند؛ از این رو به [[لعنت]] [[الهی]] و دوری از [[رحمت]] او دچار می‌گردد: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«آیا به کسانی که بهره‌ای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریسته‌ای (که چگونه) به "جبت" و "طاغوت" ایمان دارند و درباره کافران می‌گویند که اینان رهیافته‌تر از مؤمنانند؟! * آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت * آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند * یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۱-۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۳-۴۲۴.</ref>.
#آن‌گاه اشاره می‌فرماید، که [[حسد]] باعث می‌شود [[انسان]] [[حسود]] به هر دست‌آویزی چنگ زند، تا بر آن که مورد [[حسد]] او واقع شده است دست یابد، و بر او [[غلبه]] کند. این دست‌آویز حتّی می‌تواند [[کفر]] باشد و یا [[کافر]]!، از این رو [[مسلمان]] [[حسود]] دست به دامن [[کافران]] می‌زند، تا [[برادر]] [[مسلمان]] خود را از موفّقیتی که به‌دست آورده است دور کند؛ از این رو به [[لعنت]] [[الهی]] و دوری از [[رحمت]] او دچار می‌گردد: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«آیا به کسانی که بهره‌ای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریسته‌ای (که چگونه) به "جبت" و "طاغوت" ایمان دارند و درباره کافران می‌گویند که اینان رهیافته‌تر از مؤمنانند؟! * آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت * آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند * یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۱-۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۳-۴۲۴.</ref>.
#سپس به شماری از مفاسدی که از پیِ این [[خوی]] ناشایست پدید می‌آید، اشاره می‌فرماید. در این زمینه، به آیاتی که درباره [[برادران]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} نازل شده است، می‌نگریم. در این [[آیات]]، [[خداوند متعال]] به [[فریب‌کاری]] [[برادران]] ایشان، دروغ‌زنی آنان، درانداختن او به [[چاه]]، فروختنش به قیمتی حقیر، و سرانجام نسبت دزدی دادن به او، و منسوب داشتن [[پدر]] به [[نادانی]] وظلالت اشاره می‌فرماید. می‌دانیم که [[برادران]] او دست‌کم از [[نبوّت]] [[پدر]] خویش [[آگاه]] بودند؛ با این همه امّا [[رذیلت]] [[حسد]] آنان را واداشت تا او را [[گمراه]] و [[نادان]] بخوانند!: {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۸-۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۵.</ref>.
#سپس به شماری از مفاسدی که از پیِ این [[خوی]] ناشایست پدید می‌آید، اشاره می‌فرماید. در این زمینه، به آیاتی که درباره [[برادران]] [[حضرت یوسف]] {{ع}} نازل شده است، می‌نگریم. در این [[آیات]]، [[خداوند متعال]] به [[فریب‌کاری]] [[برادران]] ایشان، دروغ‌زنی آنان، درانداختن او به [[چاه]]، فروختنش به قیمتی حقیر، و سرانجام نسبت دزدی دادن به او، و منسوب داشتن [[پدر]] به [[نادانی]] وظلالت اشاره می‌فرماید. می‌دانیم که [[برادران]] او دست‌کم از [[نبوّت]] [[پدر]] خویش [[آگاه]] بودند؛ با این همه امّا [[رذیلت]] [[حسد]] آنان را واداشت تا او را [[گمراه]] و [[نادان]] بخوانند!: {{متن قرآن|إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۸-۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۵.</ref>.
#این [[کتاب الهی]]، در مرحله چهارم به این نکته اشاره می‌نماید، که [[حسد]] [[برترین]] مراتب [[نادانی]] و سفاهت است؛ چراکه علّت تفاوت موجود در میان [[مردمان]]، از امور پوشیده‌ای است که تنها [[حضرت]] [[حق]] بر اساس [[مصالح]] خلقت، از آن [[آگاه]] است، و دیگران [[زندگی]] را به علّت آن راهی نیست. [[حسود]] امّا با چشم پوشیدن از این مطلب- که [[نظام]] [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]] بر آن [[استوار]] است-، به [[خطا]] سر در پی [[انکار]] [[فضائل]] دیگران می‌نهد آیا، این مطلب چیزی جز از [[نادانی]] است؟{{متن قرآن|وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۵-۴۲۶.</ref>.
#این [[کتاب الهی]]، در مرحله چهارم به این نکته اشاره می‌نماید، که [[حسد]] [[برترین]] مراتب [[نادانی]] و سفاهت است؛ چراکه علّت تفاوت موجود در میان [[مردمان]]، از امور پوشیده‌ای است که تنها [[حضرت حق]] بر اساس [[مصالح]] خلقت، از آن [[آگاه]] است، و دیگران [[زندگی]] را به علّت آن راهی نیست. [[حسود]] امّا با چشم پوشیدن از این مطلب- که [[نظام]] [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]] بر آن [[استوار]] است-، به [[خطا]] سر در پی [[انکار]] [[فضائل]] دیگران می‌نهد آیا، این مطلب چیزی جز از [[نادانی]] است؟{{متن قرآن|وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.</ref>؛ {{متن قرآن|نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ}}<ref>«آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۵-۴۲۶.</ref>.
#آن‌گاه اشاره می‌فرماید، که [[انکار]] عموم مردمانِ هر عصر نسبت به [[پیامبران]] آن روزگاران، علّتی جز از [[حسد]] آنان نداشته است. [[خداوند متعال]] این مطلب را به تکرار در کتاب خود ذکر فرموده، تا [[حسودان]] دست از [[حسد]] بردارند، و این درخت [[ناپاک]] را از [[نفس]] خود ریشه‌کن نمایند: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ}}<ref>«سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید» سوره مؤمنون، آیه ۲۴.</ref>. به این دو [[آیه]] نیز بنگرید: {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ * وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَرًا مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ}}<ref>«و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد * و اگر از آدمی مانند خویش فرمان برید بی‌گمان در آن صورت زیانکار خواهید بود » سوره مؤمنون، آیه ۳۳-۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ * فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ}}<ref>«آنگاه گفتند: آیا (سخن) دو تن آدمی همچون خویش را باور کنیم در حالی که قوم آنها بندگان ما هستند؟ * پس آن دو را دروغگو شمردند؛ بنابراین از نابودشدگان گردیدند» سوره مؤمنون، آیه ۴۷-۴۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۶-۴۲۷.</ref>.
#آن‌گاه اشاره می‌فرماید، که [[انکار]] عموم مردمانِ هر عصر نسبت به [[پیامبران]] آن روزگاران، علّتی جز از [[حسد]] آنان نداشته است. [[خداوند متعال]] این مطلب را به تکرار در کتاب خود ذکر فرموده، تا [[حسودان]] دست از [[حسد]] بردارند، و این درخت [[ناپاک]] را از [[نفس]] خود ریشه‌کن نمایند: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ}}<ref>«سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید» سوره مؤمنون، آیه ۲۴.</ref>. به این دو [[آیه]] نیز بنگرید: {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ * وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَرًا مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ}}<ref>«و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد * و اگر از آدمی مانند خویش فرمان برید بی‌گمان در آن صورت زیانکار خواهید بود » سوره مؤمنون، آیه ۳۳-۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ * فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ}}<ref>«آنگاه گفتند: آیا (سخن) دو تن آدمی همچون خویش را باور کنیم در حالی که قوم آنها بندگان ما هستند؟ * پس آن دو را دروغگو شمردند؛ بنابراین از نابودشدگان گردیدند» سوره مؤمنون، آیه ۴۷-۴۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۶-۴۲۷.</ref>.
#سپس اشاره می‌فرماید، که [[حسد]] [[صاحب]] خود را به [[اندوه]] [[مبتلا]] می‌سازد؛ چه [[حسود]] چون دیگران را پیروزمند یابد، به [[اندوه]] فرو می‌شود؛ و چون آنان را کامیاب بیند، به بخت بد خویش [[لعنت]] می‌فرستد. این در حالی است که طرح‌واره [[اسلام]] برای زندگانی [[اجتماعی]] [[مردمان]]، آن است که هر مسلمانی می‌باید دست‌کم آن‌چه را برای خود خوش می‌دارد، برای دیگران نیز خوش بدارد؛ و آن‌چه را برای خویش ناخوشایند می‌شمارد، برای آنان نیز ناخوشایند بشمارد<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۶۹.</ref>. [[حضرت]] [[حق]] خود در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا}}<ref>«چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۷.</ref>.
#سپس اشاره می‌فرماید، که [[حسد]] [[صاحب]] خود را به [[اندوه]] [[مبتلا]] می‌سازد؛ چه [[حسود]] چون دیگران را پیروزمند یابد، به [[اندوه]] فرو می‌شود؛ و چون آنان را کامیاب بیند، به بخت بد خویش [[لعنت]] می‌فرستد. این در حالی است که طرح‌واره [[اسلام]] برای زندگانی [[اجتماعی]] [[مردمان]]، آن است که هر مسلمانی می‌باید دست‌کم آن‌چه را برای خود خوش می‌دارد، برای دیگران نیز خوش بدارد؛ و آن‌چه را برای خویش ناخوشایند می‌شمارد، برای آنان نیز ناخوشایند بشمارد<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۶۹.</ref>. [[حضرت حق]] خود در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا}}<ref>«چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۷.</ref>.
#آن‌گاه تصریح می‌فرماید، که [[مؤمنان]] می‌باید از دست [[حسودان]] و شرّ آنان به هنگام برافروخته‌شدن لهیب حسدشان، به [[خداوند]] [[پناه]] برند. از این رو [[حسد]] را نیز مانند دیگر اموری که موجب پناه‌بردن به [[ذات اقدس الهی]] است، قلمداد فرموده است. مخلوقات جنّی و انسی [[شرور]]، [[ظلمت]] شب که پرده انجام [[گناهان]] و جنایت‌ها است، [[ظلمت]] [[نفس]] امّاره، و [[ظلمت]] وسوسه‌های [[شیاطین]] جنّی و انسی، در این شمار است، و فوَران [[آتش]] [[حسد]] [[حسودان]] هم در همین شمار!: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ* وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها * و از بدی رشک‌آورنده هنگامی که به رشک خیزد » سوره فلق، آیه ۱-۵.</ref>. در این سوره [[شریف]]، [[خداوند]] به این چهار امر اشاره می‌فرماید؛ و پر واضح است که بنا بر قاعده [[وحدت]] سیاق، [[حسود]] نیز هم‌چون بدترین مخلوقات [[خدا]] بوده، [[مؤمنان]] می‌بایست از او دوری گزیده به [[حضرت]] [[حق]] پناهنده شوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۷-۴۲۸.</ref>.
#آن‌گاه تصریح می‌فرماید، که [[مؤمنان]] می‌باید از دست [[حسودان]] و شرّ آنان به هنگام برافروخته‌شدن لهیب حسدشان، به [[خداوند]] [[پناه]] برند. از این رو [[حسد]] را نیز مانند دیگر اموری که موجب پناه‌بردن به [[ذات اقدس الهی]] است، قلمداد فرموده است. مخلوقات جنّی و انسی [[شرور]]، [[ظلمت]] شب که پرده انجام [[گناهان]] و جنایت‌ها است، [[ظلمت]] [[نفس]] امّاره، و [[ظلمت]] وسوسه‌های [[شیاطین]] جنّی و انسی، در این شمار است، و فوَران [[آتش]] [[حسد]] [[حسودان]] هم در همین شمار!: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ* وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها * و از بدی رشک‌آورنده هنگامی که به رشک خیزد » سوره فلق، آیه ۱-۵.</ref>. در این سوره [[شریف]]، [[خداوند]] به این چهار امر اشاره می‌فرماید؛ و پر واضح است که بنا بر قاعده [[وحدت]] سیاق، [[حسود]] نیز هم‌چون بدترین مخلوقات [[خدا]] بوده، [[مؤمنان]] می‌بایست از او دوری گزیده به [[حضرت حق]] پناهنده شوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۷-۴۲۸.</ref>.


==مراتب [[رذیلت اخلاقی]] [[حسد]]==
==مراتب [[رذیلت اخلاقی]] [[حسد]]==
خط ۴۰: خط ۴۰:
===مرتبه شدید===
===مرتبه شدید===
*در این مرتبه، [[انسان]] [[حسود]] نه تنها در پی [[زوال نعمت]] از دیگران است، که همواره چشم به‌راه آن می‌باشد که آنان به [[بلایا]] و مصائبی جان‌گزا [[مبتلا]] شده، نعمت‌شان به نقمت و رحمت‌شان به [[بلا]] تبدیل شود!؛ به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا}}<ref>«چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند » سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>.
*در این مرتبه، [[انسان]] [[حسود]] نه تنها در پی [[زوال نعمت]] از دیگران است، که همواره چشم به‌راه آن می‌باشد که آنان به [[بلایا]] و مصائبی جان‌گزا [[مبتلا]] شده، نعمت‌شان به نقمت و رحمت‌شان به [[بلا]] تبدیل شود!؛ به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا}}<ref>«چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند » سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.</ref>.
*[[دانشمندان]]، [[پادشاهان]] و ثروتمندانی که خود را [[تهذیب]] نکرده و [[نفس]] خود را از رذائل نپالوده‌اند، در تمامی روزگاران به این [[مصیبت]] دچار بوده‌اند؛ [[حضرت]] [[حق]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۹-۴۳۰.</ref>.
*[[دانشمندان]]، [[پادشاهان]] و ثروتمندانی که خود را [[تهذیب]] نکرده و [[نفس]] خود را از رذائل نپالوده‌اند، در تمامی روزگاران به این [[مصیبت]] دچار بوده‌اند؛ [[حضرت حق]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ}}<ref>«ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۲۹-۴۳۰.</ref>.


==تقسیمی دیگر برای [[حسد]]==
==تقسیمی دیگر برای [[حسد]]==
خط ۵۳: خط ۵۳:
#نوعی که به آبروی او و یا خاندانش ضرر وارد می‌سازد؛
#نوعی که به آبروی او و یا خاندانش ضرر وارد می‌سازد؛
#نوعی که به حیات او و نزدیکانش نظر می‌دوزد، تا آنجا که از کشتن او و خانوادهاش نیز احتراز نمی‌نماید!.
#نوعی که به حیات او و نزدیکانش نظر می‌دوزد، تا آنجا که از کشتن او و خانوادهاش نیز احتراز نمی‌نماید!.
*از این رو می‌باید از تمامی رذائل، به‌ویژه این صفت ناشایست [[اخلاقی]]، به [[خداوند متعال]] [[پناه]] برد؛ چه این صفت می‌تواند [[انسان]] را به حیوانی [[قاتل]] تبدیل کند، که تنها برای [[آرامش]] [[نفس]] خویش سر در پی [[قتل]] دیگران می‌نهد!. به این [[حدیث]] که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است بنگرید: "چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را در روز [[غدیر خم]] به [[ریاست]] [[مسلمین]] [[نصب]] فرمود... این خبر در تمامی مناطق مسکونی [[مسلمین]] شهره شد. روزی نعمان بن حارث فِهری به نزد [[پیامبر]] آمد و عرض کرد: تو از جانب [[خداوند متعال]] ما را امر کردی که [[شهادت به توحید]] او و [[رسالت]] تو دهیم، نیز ما را به [[جهاد]] و [[حج]] و [[روزه]] و [[نماز]] و زکوه امر فرمودی، که تمامی آن‌ها را پذیرفتیم؛ آن‌گاه به این مقدار [[راضی]] نشدی تا آن‌جا که این [[جوان]] را به [[ریاست]] ما [[نصب]] کردی و گفتی که: "هرکس من سرور و آقای او هستم، این [[جوان]] نیز سرور و آقای اوست"، آیا این مطلب را از سوی خود گفته‌ای؟ یا مطلبی است که از سوی [[خداوند متعال]] مشخص شده است؟؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: آری! قسم به خدائی که هیچ پروردگاری جز او نیست، آن امر از سوی [[خداوند]] است، و من به‌دستور او علیّ بن ابیطالب را به [[پیشوائی]] شما [[منصوب]] نموده‌ام. در این حال [[نعمان بن حارث]] بازگشت، و در حالی که دور می‌شد گفت: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref>؛ [[حضرت]] [[حق]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref><ref>{{متن حدیث|لَمَّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} عَلِيّاً يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ. طَارَ ذَلِكَ فِي الْبِلَادِ، فَقَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ النُّعْمَانُ بْنُ الْحَرْثِ الْفِهْرِيُّ فَقَالَ: أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَمَرْتَنَا بِالْجِهَادِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ فَقَبِلْنَاهَا مِنْكَ، ثُمَّ لَمْ تَرْضَ حَتَّى‌ نَصَبْتَ هَذَا الْغُلَامَ- فَقُلْتَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَهَذَا شَيْ‌ءٌ مِنْكَ أَوْ أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَالَ: أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. قَالَ: اللَّهِ‌ الَّذِي‌ لَا إِلَهَ‌ إِلَّا هُوَ إِنَ‌ هَذَا مِنَ‌ اللَّهِ‌ قَالَ: فَوَلَّى النُّعْمَانُ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}؛ البرهان، ج۵، ص۳۸۲.</ref>. آیا روی‌گردانی نعمان از [[حق]]، علّتی جز از [[حسد]] او نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} داشت؟.
*از این رو می‌باید از تمامی رذائل، به‌ویژه این صفت ناشایست [[اخلاقی]]، به [[خداوند متعال]] [[پناه]] برد؛ چه این صفت می‌تواند [[انسان]] را به حیوانی [[قاتل]] تبدیل کند، که تنها برای [[آرامش]] [[نفس]] خویش سر در پی [[قتل]] دیگران می‌نهد!. به این [[حدیث]] که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است بنگرید: "چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را در روز [[غدیر خم]] به [[ریاست]] [[مسلمین]] [[نصب]] فرمود... این خبر در تمامی مناطق مسکونی [[مسلمین]] شهره شد. روزی نعمان بن حارث فِهری به نزد [[پیامبر]] آمد و عرض کرد: تو از جانب [[خداوند متعال]] ما را امر کردی که [[شهادت به توحید]] او و [[رسالت]] تو دهیم، نیز ما را به [[جهاد]] و [[حج]] و [[روزه]] و [[نماز]] و زکوه امر فرمودی، که تمامی آن‌ها را پذیرفتیم؛ آن‌گاه به این مقدار [[راضی]] نشدی تا آن‌جا که این [[جوان]] را به [[ریاست]] ما [[نصب]] کردی و گفتی که: "هرکس من سرور و آقای او هستم، این [[جوان]] نیز سرور و آقای اوست"، آیا این مطلب را از سوی خود گفته‌ای؟ یا مطلبی است که از سوی [[خداوند متعال]] مشخص شده است؟؛ [[پیامبر]] {{صل}} فرمودند: آری! قسم به خدائی که هیچ پروردگاری جز او نیست، آن امر از سوی [[خداوند]] است، و من به‌دستور او علیّ بن ابیطالب را به [[پیشوائی]] شما [[منصوب]] نموده‌ام. در این حال [[نعمان بن حارث]] بازگشت، و در حالی که دور می‌شد گفت: {{متن قرآن|اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref>؛ [[حضرت حق]] در این زمینه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.</ref><ref>{{متن حدیث|لَمَّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} عَلِيّاً يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ. طَارَ ذَلِكَ فِي الْبِلَادِ، فَقَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ النُّعْمَانُ بْنُ الْحَرْثِ الْفِهْرِيُّ فَقَالَ: أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَمَرْتَنَا بِالْجِهَادِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ فَقَبِلْنَاهَا مِنْكَ، ثُمَّ لَمْ تَرْضَ حَتَّى‌ نَصَبْتَ هَذَا الْغُلَامَ- فَقُلْتَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَهَذَا شَيْ‌ءٌ مِنْكَ أَوْ أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَالَ: أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. قَالَ: اللَّهِ‌ الَّذِي‌ لَا إِلَهَ‌ إِلَّا هُوَ إِنَ‌ هَذَا مِنَ‌ اللَّهِ‌ قَالَ: فَوَلَّى النُّعْمَانُ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}؛ البرهان، ج۵، ص۳۸۲.</ref>. آیا روی‌گردانی نعمان از [[حق]]، علّتی جز از [[حسد]] او نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} داشت؟.
*شگفت‌آورتر آن‌که بنا بر برخی از [[اخبار]]، در صحنه [[قیامت]]، چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر جهنّم گذر می‌کنند و از این رو [[نسیم]] [[رحمت]]، لحظاتی بر آن وزیدن می‌گیرد، شماری از [[دوزخیان]] از نگهبانان جهنّم درخواست می‌کنند که درب آن را برایشان ببندند، تا چهره [[مبارک]] [[پیامبر]] [[رحمت]] را نبینند؛ چه [[حسد]] نسبت به آن [[حضرت]] آن‌چنان در [[جان]] پلید آنان متمکّن شده، که به [[عذاب الهی]] [[رضایت]] می‌دهند امّا به مشاهده چهره جان‌فزای آن سرور عالمیان نه!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۳۱-۴۳۳.</ref>.
*شگفت‌آورتر آن‌که بنا بر برخی از [[اخبار]]، در صحنه [[قیامت]]، چون [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بر جهنّم گذر می‌کنند و از این رو [[نسیم]] [[رحمت]]، لحظاتی بر آن وزیدن می‌گیرد، شماری از [[دوزخیان]] از نگهبانان جهنّم درخواست می‌کنند که درب آن را برایشان ببندند، تا چهره [[مبارک]] [[پیامبر]] [[رحمت]] را نبینند؛ چه [[حسد]] نسبت به آن [[حضرت]] آن‌چنان در [[جان]] پلید آنان متمکّن شده، که به [[عذاب الهی]] [[رضایت]] می‌دهند امّا به مشاهده چهره جان‌فزای آن سرور عالمیان نه!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۴۳۱-۴۳۳.</ref>.
*در این‌جا اشاره به نکته‌ای مهم، سخت لازم است؛ و آن این‌که هرچند [[حسد]] نیز همچون [[دنیادوستی]] در شمار امور ذاتی [[انسان]] است، امّا در شمار امور ذاتی غیرقابل تغییر نمی‌باشد؛ بلکه [[آدمی]] می‌تواند به‌وسیله ریاضت‌های شرعی و با استفاده از راه‌هائی که پیش از این به تفصیل از آن سخن گفتیم، نفْس خود را از این [[رذیلت]] تخلیه نموده، به خوی‌های مقابل آن زینت بخشد.
*در این‌جا اشاره به نکته‌ای مهم، سخت لازم است؛ و آن این‌که هرچند [[حسد]] نیز همچون [[دنیادوستی]] در شمار امور ذاتی [[انسان]] است، امّا در شمار امور ذاتی غیرقابل تغییر نمی‌باشد؛ بلکه [[آدمی]] می‌تواند به‌وسیله ریاضت‌های شرعی و با استفاده از راه‌هائی که پیش از این به تفصیل از آن سخن گفتیم، نفْس خود را از این [[رذیلت]] تخلیه نموده، به خوی‌های مقابل آن زینت بخشد.
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش