حسد در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  • حسد، ملکه‌ای است که انسان را آرزومند از بین‌رفتن نعمت دیگران، و یا نرسیدن آنان به آن نعمت می‌سازد. از این‌رو، این رذیلت در مقابل فضیلت نُصح و خیرخواهی قرار دارد.
  • شاید بتوان این رذیلت را زشت‌ترین رذائل دانست؛ با این وجود، به‌سختی در میان مردمان شایع بوده و تنها کاملان روزگارند که از آن پیراسته می‌باشند. جانی که این رذیلت در آن رسوخ کرده است، از هیچ امر قبیحی روی‌گردان نیست، کشتن دیگران و ریختن خون آنان در این شمار است؛ بلکه می‌توان گفت که اولین قتلی که بر روی کره زمین انجام شد، و در آن پیامبرزاده‌ای قابیل نام، برادر خویش هابیل را به قتل رسانید، هیچ علّتی جز از فوران همین حسد نداشته است. به این آیات مبارک بنگرید: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ... فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱][۲].
  • بر این رذیلت، مفاسدی بزرگ وگناهانی سخت مترتب می‌شود. در این شمار است ظلم بر پدر و مادر، فرزندان و نزدیکان؛ و نیز قتل، غارت اموال و سوزاندن و نابود کردن آن به هر وجهی که ممکن باشد؛ و ترک نمودن کمک به دیگران هرچند برادر خود باشد!؛ و نیز ترک امر به معروف و نهی از منکر، قطع رحم، بدزبانی نسبت به دیگران و تمسخر زبانی آنان، و آشکار نمودن اسرارشان.
  • با این همه امّا، آن‌چه در اثر این رذیلت اخلاقی بیش از دیگر رذائل پدید می‌آید، غیبت دیگران، تهمت زدن به آنان و دروغ بستن به ایشان است. از همین روست که روایات ما، بر این نکته هم‌داستان هستند که: حسد کفرآور است. تجربه و تاریخ نیز بر این مطلب شهادت می‌دهند، که حسد، هم‌چون آتشی است که صاحب خود را، قبل از کسی که مورد حسد واقع شده، در خود می‌سوزاند؛ چه موجب اندوه، غم، ترس و اضطراب دائمی او شده، تنگی معیشت و از بین بردن دارائی‌های او در آن‌چه که هیچ فایده‌ای بر آن مترتّب نخواهد بود را، از پی خواهد داشت.
  • پر واضح است که تنها یکی از این امور، کافی است تا انسان را به بدبختی همیشگی دچار نماید.
  • گذشته از این امور ۔ که بر خوی زشت حسد مترتّب شده از پی آن به‌وجود می‌آید-؛ رذائلی دیگر نیز با این خوی زشت ملازمت داشته، معمولاً به‌همراه آن بروز می‌نماید. شک، حیرت، سوء ظن به حضرت حق، مکر، حیله، غضب، پست‌همّتی، سخت‌دلی و حبّ‌دنیا، در این شمار است. امروزه در متون تاریخی از بسیاری از سلاطین می‌توان نشان جست، که فرزندان خویش را به قتل رسانیده و یا چشمان آنان را کور کرده‌اند، آیا این سیره آنان علّتی جز از حسد نسبت به نزدیکان خود داشته است؟!.
  • آن‌چه گذشت، تنها شماری از اموری است که از پی حسد پدید می‌آید، و یا با آن ملازمت دارد؛ چه ذکر تمامی رذائلی که از پی این خوی ناپسند پدید می‌آید، به تنظیم فهرستی بلند احتیاج خواهد داشت![۳].
  • از همین روست که حسد را مجمع رذائل میدانیم، و آن را هم‌چون منبعی برای پیدایش دیگر رذائل اخلاقی به‌حساب می‌آوریم. آیا اِنکار انبیاء الهی (ع) جز از حسد حاسدان ریشه‌ای دیگر داشته است؟ آیا اجتماع گروهی کم‌شمار در سقیفه بنی‌ساعده و منحرف ساختن جامعه اسلامی از امامت آن، علّتی جز از حسدِ شماری از حسودان داشت؟، آنان که سر در پی ریاست چندروزه دنیائی داشته مسیر الهی جامعه را از پی حسد خویش دیگرگون ساختند.
  • آیا حق را با تمامی وضوحش چیزی جز از حسد می‌پوشاند؟، و آیا حسد همان حجاب اعظمی نیست که بسیاری از فضائل را پشت پرده غلیظ خود محو و نابود می‌سازد؟.
  • تأسّف آور است که رذیلت حسد، تنها مخصوص هم‌شویان نیست، که گذشته از عموم مردمان حتّی عالمان بزرگ نیز گه‌گاه به آن مبتلا می‌شوند!؛ از همین روست که خداوند متعال به‌خاطر رحمتی که بر امّت اسلام داشته است، عقابی بر این رذیلت اخلاقی مترتّب نداشته، و تنها در صورتی که آثار آن بر زبان و دیگر اندام‌ها ظاهر شود، عقاب اُخروی را بر آن وعده نموده است. این رحمت را، می‌توان در شمار بزرگ‌ترین رحمت‌های الهی محسوب داشت. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می‌فرمایند:"نُه مسأله بر امّت من بخشیده شده است: اشتباه، فراموشی، آن‌چه را نمی‌دانند، آن‌چه از توان آنان خارج است، آن‌چه را از سر ناچاری انجام می‌دهند، آن‌چه را ناخواسته بدان مجبور می‌شوند، بددلی، وسوسه‌های ذهنی درباره آفرینش، و حسد تا آن‌گاه که بر زبان نیاید و یا در عمل ظاهر نشود"[۴][۵].

نکاتی قرآنی پیرامون حسد

  • قرآن کریم را نیز در این زمینه آیاتی بسیار است، که نسبت به چیستی و نیز عواقب این رذیلت اخلاقی تنبّه داده، مؤمنان را از آلوده شدن به آن برحذر می‌دارد. در این زمینه می‌توان به این موارد اشاره کرد:
  1. این کتاب آسمانی، در مرحله نخست اشاره می‌نماید که حسد، موجب کتمان حقیقت می‌شود؛ از این رو نه تنها خود حسود را به گمراهی مبتلا می‌سازد، که دیگران را نیز به‌واسطه او به گمراهی در می‌افکند. این صفت هم خود حسود و هم دیگران را به خروج از اسلام به سوی کفر، و از هدایت به سوی گمراهی می‌کشاند. حضرت حق در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ[۶][۷].
  2. آن‌گاه اشاره می‌فرماید، که حسد باعث می‌شود انسان حسود به هر دست‌آویزی چنگ زند، تا بر آن که مورد حسد او واقع شده است دست یابد، و بر او غلبه کند. این دست‌آویز حتّی می‌تواند کفر باشد و یا کافر!، از این رو مسلمان حسود دست به دامن کافران می‌زند، تا برادر مسلمان خود را از موفّقیتی که به‌دست آورده است دور کند؛ از این رو به لعنت الهی و دوری از رحمت او دچار می‌گردد: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا * أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۸][۹].
  3. سپس به شماری از مفاسدی که از پیِ این خوی ناشایست پدید می‌آید، اشاره می‌فرماید. در این زمینه، به آیاتی که درباره برادران حضرت یوسف (ع) نازل شده است، می‌نگریم. در این آیات، خداوند متعال به فریب‌کاری برادران ایشان، دروغ‌زنی آنان، درانداختن او به چاه، فروختنش به قیمتی حقیر، و سرانجام نسبت دزدی دادن به او، و منسوب داشتن پدر به نادانی وظلالت اشاره می‌فرماید. می‌دانیم که برادران او دست‌کم از نبوّت پدر خویش آگاه بودند؛ با این همه امّا رذیلت حسد آنان را واداشت تا او را گمراه و نادان بخوانند!: ﴿إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ[۱۰][۱۱].
  4. این کتاب الهی، در مرحله چهارم به این نکته اشاره می‌نماید، که حسد برترین مراتب نادانی و سفاهت است؛ چراکه علّت تفاوت موجود در میان مردمان، از امور پوشیده‌ای است که تنها حضرت حق بر اساس مصالح خلقت، از آن آگاه است، و دیگران زندگی را به علّت آن راهی نیست. حسود امّا با چشم پوشیدن از این مطلب- که نظام زندگی اجتماعی انسان بر آن استوار است- به خطا سر در پی انکار فضائل دیگران می‌نهد آیا، این مطلب چیزی جز از نادانی است؟﴿وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ[۱۲]؛ ﴿نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۳][۱۴].
  5. آن‌گاه اشاره می‌فرماید، که انکار عموم مردمانِ هر عصر نسبت به پیامبران آن روزگاران، علّتی جز از حسد آنان نداشته است. خداوند متعال این مطلب را به تکرار در کتاب خود ذکر فرموده، تا حسودان دست از حسد بردارند، و این درخت ناپاک را از نفس خود ریشه‌کن نمایند: ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ[۱۵]. به این دو آیه نیز بنگرید: ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ * وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَرًا مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ[۱۶]؛ ﴿فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ * فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ[۱۷][۱۸].
  6. سپس اشاره می‌فرماید، که حسد صاحب خود را به اندوه مبتلا می‌سازد؛ چه حسود چون دیگران را پیروزمند یابد، به اندوه فرو می‌شود؛ و چون آنان را کامیاب بیند، به بخت بد خویش لعنت می‌فرستد. این در حالی است که طرح‌واره اسلام برای زندگانی اجتماعی مردمان، آن است که هر مسلمانی می‌باید دست‌کم آن‌چه را برای خود خوش می‌دارد، برای دیگران نیز خوش بدارد؛ و آن‌چه را برای خویش ناخوشایند می‌شمارد، برای آنان نیز ناخوشایند بشمارد[۱۹]. حضرت حق خود در این زمینه می‌فرماید: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا[۲۰][۲۱].
  7. آن‌گاه تصریح می‌فرماید، که مؤمنان می‌باید از دست حسودان و شرّ آنان به هنگام برافروخته‌شدن لهیب حسدشان، به خداوند پناه برند. از این رو حسد را نیز مانند دیگر اموری که موجب پناه‌بردن به ذات اقدس الهی است، قلمداد فرموده است. مخلوقات جنّی و انسی شرور، ظلمت شب که پرده انجام گناهان و جنایت‌ها است، ظلمت نفس امّاره، و ظلمت وسوسه‌های شیاطین جنّی و انسی، در این شمار است، و فوَران آتش حسد حسودان هم در همین شمار!: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ* وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ[۲۲]. در این سوره شریف، خداوند به این چهار امر اشاره می‌فرماید؛ و پر واضح است که بنا بر قاعده وحدت سیاق، حسود نیز هم‌چون بدترین مخلوقات خدا بوده، مؤمنان می‌بایست از او دوری گزیده به حضرت حق پناهنده شوند[۲۳].

مراتب رذیلت اخلاقی حسد

  • این رذیلت اخلاقی را نیز - همچون دیگر رذائل - مراتبی است که از سویۀ ضعف رو به سویه شدّت می‌نهد. در این‌جا به پاره‌ای از این مراتب اشاره می‌نمائیم.

مرتبه ضعیف

  • در این مرتبه، انسان حسود آرزو می‌کند که نعمت از دیگران سلب شده، و تنها فرادست او آید. قرآن کریم به‌وضوح اشاره می‌نماید که این مرتبه، در بسیاری از مردمان موجود است: ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ * قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ[۲۴][۲۵].

مرتبه میانه

مرتبه شدید

  • در این مرتبه، انسان حسود نه تنها در پی زوال نعمت از دیگران است، که همواره چشم به‌راه آن می‌باشد که آنان به بلایا و مصائبی جان‌گزا مبتلا شده، نعمت‌شان به نقمت و رحمت‌شان به بلا تبدیل شود!؛ به این آیه شریفه بنگرید: ﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا[۲۷].
  • دانشمندان، پادشاهان و ثروتمندانی که خود را تهذیب نکرده و نفس خود را از رذائل نپالوده‌اند، در تمامی روزگاران به این مصیبت دچار بوده‌اند؛ حضرت حق در این زمینه می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ[۲۸][۲۹].

تقسیمی دیگر برای حسد

  • حسد را به‌اعتبار آن‌چه به آن تعلّق می‌گیرد و محسود واقع می‌شود نیز، اقسامی چند است. ما در این‌جا به‌شماری از این اقسام اشاره می‌نمائیم:
  1. حسد بر کافران و بیگانگان: در این نوع از حسد، انسان حسود در پیِ زوال نعمت از کافران و بیگانگانی است، که با اسلام عناد داشته در پی تفوّق بر آن هستند. این حسد هرچند در شمار رذائل اخلاقی است، امّا از آن‌جا که برخاسته از غیرت دینی می‌باشد، می‌تواند از وجهه‌ای نیکو نیز برخوردار گردد. از این‌ رو این نوع از حسد را می‌توان از سوئی نیکو، و از سوئی دیگر قبیح شمرد. پر واضح است که در این‌جا نیز هم‌چون دیگر موارد اخلاقی، قاعده اهم و مهم جریان داشته، و مقدار حسن و قبح این صفت به‌واسطه اهمیت دو طرف آن مشخّص می‌گردد.
  2. حسد بر عموم هم‌نوعان: در این نوع از حسد، انسان حسود به هم‌نوعان صالح خود حسد ورزیده، گذشته از مسلمان و یا غیرمسلمان بودن آنان، تنها به بهره‌مندی آنان از نعمت‌ها نظر خواهد داشت. این نوع از حسد بدترین نوع آن است، که از شیوعی وافر برخوردار بوده، می‌توان گفت که عموم مردمان به مراتبی از آن دچارند. از این‌رو، ما در ادامه این مبحث، از همین نوع از حسد سخن خواهیم داشت.
  3. حسد بر نزدیکان: در این نوع از حسد، فرد حسود به نزدیکان خود - همچون فرزندان، برادران و دیگر خویشانش ۔ حسد برده، از دست‌شدن نعمت آنان را آرزو می‌نماید. این قسم، از دو نوع دیگر زشت‌تر بوده کفر، مکر بازی و بی‌آبروئی را در پی خواهد داشت[۳۰].

اقسام حسد به اعتبار ضرر آن

  • حسد به اعتبار ضرری که برای فرد مورد حسد به‌همراه خواهد داشت، نیز اقسامی دارد. این اقسام عبارتند از:
  1. نوعی که تنها به نعمت‌های او آسیب وارد می‌سازد؛
  2. نوعی که به آبروی او و یا خاندانش ضرر وارد می‌سازد؛
  3. نوعی که به حیات او و نزدیکانش نظر می‌دوزد، تا آنجا که از کشتن او و خانوادهاش نیز احتراز نمی‌نماید!.
  • از این رو می‌باید از تمامی رذائل، به‌ویژه این صفت ناشایست اخلاقی، به خداوند متعال پناه برد؛ چه این صفت می‌تواند انسان را به حیوانی قاتل تبدیل کند، که تنها برای آرامش نفس خویش سر در پی قتل دیگران می‌نهد!. به این حدیث که از امام صادق (ع) نقل شده است بنگرید: "چون پیامبر اکرم (ص) امیرالمؤمنین (ع) را در روز غدیر خم به ریاست مسلمین نصب فرمود... این خبر در تمامی مناطق مسکونی مسلمین شهره شد. روزی نعمان بن حارث فِهری به نزد پیامبر آمد و عرض کرد: تو از جانب خداوند متعال ما را امر کردی که شهادت به توحید او و رسالت تو دهیم، نیز ما را به جهاد و حج و روزه و نماز و زکوه امر فرمودی، که تمامی آن‌ها را پذیرفتیم؛ آن‌گاه به این مقدار راضی نشدی تا آن‌جا که این جوان را به ریاست ما نصب کردی و گفتی که: "هرکس من سرور و آقای او هستم، این جوان نیز سرور و آقای اوست"، آیا این مطلب را از سوی خود گفته‌ای؟ یا مطلبی است که از سوی خداوند متعال مشخص شده است؟؛ پیامبر (ص) فرمودند: آری! قسم به خدائی که هیچ پروردگاری جز او نیست، آن امر از سوی خداوند است، و من به‌دستور او علیّ بن ابی‌طالب را به پیشوائی شما منصوب نموده‌ام. در این حال نعمان بن حارث بازگشت، و در حالی که دور می‌شد گفت: ﴿اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۱]؛ حضرت حق در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۲][۳۳]. آیا روی‌گردانی نعمان از حق، علّتی جز از حسد او نسبت به امیرالمؤمنین (ع) داشت؟.
  • شگفت‌آورتر آن‌که بنا بر برخی از اخبار، در صحنه قیامت، چون پیامبر اکرم (ص) بر جهنّم گذر می‌کنند و از این رو نسیم رحمت، لحظاتی بر آن وزیدن می‌گیرد، شماری از دوزخیان از نگهبانان جهنّم درخواست می‌کنند که درب آن را برایشان ببندند، تا چهره مبارک پیامبر رحمت را نبینند؛ چه حسد نسبت به آن حضرت آن‌چنان در جان پلید آنان متمکّن شده، که به عذاب الهی رضایت می‌دهند امّا به مشاهده چهره جان‌فزای آن سرور عالمیان نه![۳۴].
  • در این‌جا اشاره به نکته‌ای مهم، سخت لازم است؛ و آن این‌که هرچند حسد نیز همچون دنیادوستی در شمار امور ذاتی انسان است، امّا در شمار امور ذاتی غیرقابل تغییر نمی‌باشد؛ بلکه آدمی می‌تواند به‌وسیله ریاضت‌های شرعی و با استفاده از راه‌هائی که پیش از این به تفصیل از آن سخن گفتیم، نفْس خود را از این رذیلت تخلیه نموده، به خوی‌های مقابل آن زینت بخشد.
  • به عبارت دیگر، به فعلیّت درآمدن این ذاتیّات در دست آدمی است؛ او خود می‌تواند از بروز آن‌ها جلوگیری کرده، و یا نفس را در تمایلات خود رها نماید، تا رذیلت حسد همچون دیوی سرکش مهار نفس را در دست گرفته او را به هر سوی که دلخواه اوست، رهنمون شود!. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ[۳۵].
  • بر این اساس، می‌توان گفت که اگر پیراستن نفس آدمی از رذائل، و آراستن آن به فضائل ممکن نمی‌بود، بعثت پیامبران (ص) عبث می‌نمود و فائدتی بر آن مترتّب نمی‌گشت - ﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا[۳۶]
  • در این زمینه، هرچند قانون وراثت، قانون محیط رشد انسان، قانون تغذیه و قانون دوستان و هم‌نشینان او را نیز نمی‌توان از نظر دور داشت، امّا با این همه به نظر ما ذاتی بودن این رذیلت، و نیز تشدید آن به‌وسیله یکایک این قوانین، نمی‌تواند آن را بر آدمی غالب نماید. آری! انسان تنها در صورتی اسیر این رذیلت اخلاقی می‌گردد، که خود به مبارزه با آن برنخیزد و نفس خود را از چنگال سیاه آن رها ننماید[۳۷].

منابع

پانویس

  1. «و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد ... نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۲۷ و ۳۰.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۱.
  3. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۲.
  4. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‌ وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعُ خِصَالٍ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ‌ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَدٍ»؛اصول کافی، ج۲، ص۴۶۳.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۳.
  6. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  7. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۴.
  8. «آیا به کسانی که بهره‌ای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریسته‌ای (که چگونه) به "جبت" و "طاغوت" ایمان دارند و درباره کافران می‌گویند که اینان رهیافته‌تر از مؤمنانند؟! * آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت * آیا ایشان را بهره‌ای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمی‌دهند * یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۱-۵۴.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۳-۴۲۴.
  10. «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۸-۹.
  11. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۵.
  12. «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  13. «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کرده‌ایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایه‌هایی برتری داده‌ایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم می‌آورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۵-۴۲۶.
  15. «سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید» سوره مؤمنون، آیه ۲۴.
  16. «و سرکردگان از قوم او که کفر ورزیده و لقای جهان واپسین را دروغ شمرده بودند و ما در زندگانی این جهان به آنها رفاه بخشیده بودیم گفتند: این (پیامبر) جز بشری مانند شما نیست، از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌آشامید می‌آشامد * و اگر از آدمی مانند خویش فرمان برید بی‌گمان در آن صورت زیانکار خواهید بود» سوره مؤمنون، آیه ۳۳-۳۴.
  17. «آنگاه گفتند: آیا (سخن) دو تن آدمی همچون خویش را باور کنیم در حالی که قوم آنها بندگان ما هستند؟ * پس آن دو را دروغگو شمردند؛ بنابراین از نابودشدگان گردیدند» سوره مؤمنون، آیه ۴۷-۴۸.
  18. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۶-۴۲۷.
  19. اصول کافی، ج۲، ص۲۶۹.
  20. «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
  21. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۷.
  22. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها * و از بدی رشک‌آورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵.
  23. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۷-۴۲۸.
  24. «این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد *"(داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند» سوره ص، آیه ۲۳-۲۴.
  25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۸.
  26. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۹.
  27. «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند» سوره آل عمران، آیه ۱۲۰.
  28. «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۲۹-۴۳۰.
  30. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۳۰-۴۳۱.
  31. «بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  32. «و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  33. «لَمَّا نَصَبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ. طَارَ ذَلِكَ فِي الْبِلَادِ، فَقَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ النُّعْمَانُ بْنُ الْحَرْثِ الْفِهْرِيُّ فَقَالَ: أَمَرْتَنَا عَنِ اللَّهِ أَنْ نَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَمَرْتَنَا بِالْجِهَادِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ فَقَبِلْنَاهَا مِنْكَ، ثُمَّ لَمْ تَرْضَ حَتَّى‌ نَصَبْتَ هَذَا الْغُلَامَ- فَقُلْتَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا مَوْلَاهُ، فَهَذَا شَيْ‌ءٌ مِنْكَ أَوْ أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَالَ: أَمْرٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. قَالَ: اللَّهِ‌ الَّذِي‌ لَا إِلَهَ‌ إِلَّا هُوَ إِنَ‌ هَذَا مِنَ‌ اللَّهِ‌ قَالَ: فَوَلَّى النُّعْمَانُ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»؛ البرهان، ج۵، ص۳۸۲.
  34. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۳۱-۴۳۳.
  35. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  36. «پاکا و فرا برترا به برتری بزرگ که اوست از آنچه (آنان) می‌گویند» سوره اسراء، آیه ۴۳.
  37. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۴۳۳-۴۳۴.