حسد در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  1. أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا[۱]
  2. يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ[۲]
  3. قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ[۳]

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح شده است:

  1. مقامات الهی عطا شده به پیامبر موجب حسادت یهود به پیامبر و اعراض آنان از ایمان به او: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۴]... فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ[۵]
  2. برخورداری پیامبر و مؤمنان، از فضل خدا موجب حسادت منافقان به آنان: وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ[۶]
  3. پیامبر در معرض حسادت و شرآفرینی برخی حسودان: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ[۷].... وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ[۸][۹].

بازشناسی مفهوم حسد در سیر نزول آیات

پیامبر(ص) در تبلیغ رسالت خود با دو گروه معارض روبه‌رو بود: از طرفی، اهل کتاب به ویژه برخی یهود قرار داشتند و از سوی دیگر، مشرکان مکه و منافقان مدینه از پیروی پیامبر سر باز می‌زدند. گزارش قرآن درباره کراهت گروه‌های یاد شده از نزول خیر بر پیامبر و یاران وی، بر مفهوم حسد تطبیق‌پذیر است: مَّا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ وَلَا ٱلْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍۢ مِّن رَّبِّكُمْ وَٱللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِۦ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ ذُو ٱلْفَضْلِ ٱلْعَظِيمِ[۱۰] به همین مطلب با بیانی دیگر در آیه ۹۰ بقره درباره اهل کتاب اشاره و از کفر که نتیجه بغی و حسد آنان است به عنوان «معامله زیانبار جان خود» یاد شده است[۱۱]: بِئْسَمَا ٱشْتَرَوْا۟ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُوا۟ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍۢ وَلِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابٌۭ مُّهِينٌۭ[۱۲]. اهل کتاب که منتظر ظهور پیامبر آخرالزمان بودند با دیدن نبوت در نسل اسماعیل(ع) از روی تعصّب، آن را انکار کردند و کافر شدند.

آنان که وجود این مقام را در غیر یهود منافی با ریاست خود می‌دیدند، با آنکه پیامبر را مانند فرزندان خود می‌شناختند[۱۳] حسادت، آنان را واداشت تا از ایمان به پیامبر خودداری کنند و همیشه در فکر توطئه ضد ایشان باشند[۱۴]،[۱۵] از این رو به مخالفت با وی پرداخته و در بازگرداندن مسلمان‌ها از آیین حق سعی داشتند[۱۶]: وَدَّ كَثِيرٌۭ مِّنْ أَهْلِ ٱلْكِتَـٰبِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّنۢ بَعْدِ إِيمَـٰنِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًۭا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْحَقُّ فَٱعْفُوا۟ وَٱصْفَحُوا۟ حَتَّىٰ يَأْتِىَ ٱللَّهُ بِأَمْرِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌۭ[۱۷] گروهی از آنان جهت رفع اتهام حسد از خویش و پنهان ساختن آن تصمیم گرفتند صبحگاهان ایمان به پیامبر را ادعا کنند و در پایان روز از ایمان دست کشیده و پیامبر را تکذیب کنند تا بدین ترتیب مردم گمان برند تکذیب آنها نه از روی حسد بلکه فقط به جهت نادرستی ادعای پیامبر در رسالت خویش است و در عقیده مسلمانان تزلزل ایجاد شود[۱۸]. داستان هابیل و قابیل نمونه برجسته‌ای از صفت نکوهیده حسادت است که ذکر آن در خلال آیات مربوط به یهود، نوعی یادآوری برای آنان به شمار رفته و درصدد برحذر داشتن آنها از بدخواهی و توطئه درباره پیامبر است[۱۹]. در آیه دیگری از حسد برخی یهود به پیامبر به جهت نبوت یا برخی ویژگی‌های دیگر ایشان نکوهش شده و ضمن یادآوری نعمت‌های گذشته خدا به خاندان ابراهیم(ع) حسد آنان را در واقع مقابله با فضل الهی به پیامبر و یاران وی می‌داند[۲۰]: أَمْ يَحْسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ فَقَدْ ءَاتَيْنَآ ءَالَ إِبْرَٰهِيمَ ٱلْكِتَـٰبَ وَٱلْحِكْمَةَ وَءَاتَيْنَـٰهُم مُّلْكًا عَظِيمًۭا[۲۱]. این آیه در برخی روایات بر حسادت به اهل بیت(ع) به جهت مقام امامت تطبیق شده است[۲۲]. اهل مکه گروه دیگری بودند که به پیامبر حسادت ورزیدند؛ آنان با آنکه از نزدیکان پیامبر بودند و ایشان را به خوبی می‌شناختند، از روی حسادت نبوتش را انکار و با او دشمنی می‌کردند. نزول سوره یوسف در مکه که بیان آشکاری از حسد برادران و آزارهای آنها نسبت به یوسف و پیروزی او در پایان کار است، اهل مکه را از بدخواهی و اقدام شرارت‌آمیز ضد پیامبر برحذر می‌دارد[۲۳]. برادران یوسف بر اثر کبر و غرور به مرزی از حسد رسیده بودند که یعقوب از ترس بروز توطئه، یوسف را از باز گفتن رؤیای خود برای آنها باز می‌دارد[۲۴]: قَالَ يَـٰبُنَىَّ لَا تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلَىٰٓ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا۟ لَكَ كَيْدًا إِنَّ ٱلشَّيْطَـٰنَ لِلْإِنسَـٰنِ عَدُوٌّۭ مُّبِينٌۭ[۲۵] و محبت بسیار پدر به یوسف به ویژه پس از رؤیا، حسد را در آنها شدت بخشید، به شکلی که پدر را به اشتباهکاری در این امر متهم می‌کردند: إِذْ قَالُوا۟ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰٓ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِى ضَلَـٰلٍۢ مُّبِينٍ[۲۶]، نقشه توطئه ضد یوسف (آیه ۹)، انداختن در چاه (آیه ۱۵) و دروغگویی (آیات ۱۶ ـ ۱۸) از پیامدهای رذیله حسد در این داستان[۲۷] و مشابه کارهایی است که مکّیان در مورد پیامبر اراده کردند: وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَـٰكِرِينَ[۲۸] نقش تحریک کنندگی شیطان به همراه حسد سبب انجام دادن توطئه دانسته شده است.[۲۹].[۳۰]. شدت حسادت[۳۱] کافران به مسلمانان نیز سبب گردید هرگونه خوشی برای مسلمانان، آنان را ناراحت و هر مصیبت و گزندی شادشان کند. «صبر» و «تقوا» دو عنصری هستند که برای مقابله با بدخواهی کافران به آن دو توصیه و احاطه خدا به کارهای آنها علت نرسیدن هرگونه زیان به مسلمان‌ها یاد گردیده است: إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌۭ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌۭ يَفْرَحُوا۟ بِهَا وَإِن تَصْبِرُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْـًٔا إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌۭ[۳۲] گروهی از منافقان متخلّف با دیدن پیروزی مؤمنان در غزوه خیبر از ایشان خواستند در غنیمت‌های جنگ شریکشان کنند؛ ولی با خودداری پیامبر و مؤمنان روبه‌رو شدند، از این رو آنان را به حسادت متهم کردند. خدا ضمن خبر دادن از این ماجرا و رفع اتّهام از مؤمنان، منافقان را گرفتار فهم اندک و جهل به امور دین می‌داند[۳۳]: سَيَقُولُ ٱلْمُخَلَّفُونَ إِذَا ٱنطَلَقْتُمْ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا۟ كَلَـٰمَ ٱللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَٰلِكُمْ قَالَ ٱللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا۟ لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًۭا[۳۴] افزون بر آیات یاد شده، روایات و تفاسیر، موارد دیگری را نیز در پیوند با مفهوم حسد دانسته یا به آن معنا کرده‌اند: حسد ابلیس به آدم در نتیجه کبر، عجب و خودداری از سجده بر وی و وسوسه کردن آدم در خوردن از درخت ممنوعه: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَـٰٓئِكَةِ ٱسْجُدُوا۟ لِـَٔادَمَ فَسَجَدُوٓا۟ إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَٱسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلْكَـٰفِرِينَ[۳۵]،[۳۶] پاک شمردن پیامبر از جنون که تهمت کافران مکه از روی دشمنی و حسادت به آن حضرت بود: مَآ أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍۢ[۳۷]؛[۳۸] وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَـٰرِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا۟ ٱلذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجْنُونٌۭ[۳۹]،[۴۰]. خودداری اهل کتاب از اقرار به حقانیت قرآن به جهت حسد: وَلَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِلَّا لِمَن تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْهُدَىٰ هُدَى ٱللَّهِ أَن يُؤْتَىٰٓ أَحَدٌۭ مِّثْلَ مَآ أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَآجُّوكُمْ عِندَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ ٱلْفَضْلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌۭ[۴۱]،[۴۲]. کفر و طغیان اهل کتاب بر اثر حسادت به پیامبر: وَقَالَتِ ٱلْيَهُودُ يَدُ ٱللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا۟ بِمَا قَالُوا۟ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَآءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًۭا مِّنْهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَـٰنًۭا وَكُفْرًۭا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ ٱلْعَدَٰوَةَ وَٱلْبَغْضَآءَ إِلَىٰ يَوْمِ ٱلْقِيَـٰمَةِ كُلَّمَآ أَوْقَدُوا۟ نَارًۭا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا ٱللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِى ٱلْأَرْضِ فَسَادًۭا وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلْمُفْسِدِينَ[۴۳]،[۴۴]. حسد اهل کتاب به مسلمانان به دنبال نزول آیه ۲۸ حدید: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ وَءَامِنُوا۟ بِرَسُولِهِۦ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِۦ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًۭا تَمْشُونَ بِهِۦ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَٱللَّهُ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ[۴۵] و نزول ادامه آیه مبنی بر فضل الهی بودن نعمت‌های خدا به مسلمانان: لِّئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ ٱلْكِتَـٰبِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَىْءٍۢ مِّن فَضْلِ ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱلْفَضْلَ بِيَدِ ٱللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَّهُ ذُو ٱلْفَضْلِ ٱلْعَظِيمِ[۴۶]،[۴۷]. ترس منافقان مدینه از نزول سوره‌ای که حسد و دشمنی آنان را آشکار کند: يَحْذَرُ ٱلْمُنَـٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌۭ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِى قُلُوبِهِمْ قُلِ ٱسْتَهْزِءُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ مُخْرِجٌۭ مَّا تَحْذَرُونَ[۴۸]،[۴۹]. حسادت منافقان متخلّف از جهاد به جهادگران بر اثر از دست دادن غنیمت‌های جنگی: وَلَئِنْ أَصَـٰبَكُمْ فَضْلٌۭ مِّنَ ٱللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمْ تَكُنۢ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُۥ مَوَدَّةٌۭ يَـٰلَيْتَنِى كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًۭا[۵۰]،[۵۱]. ذکر حسد به عنوان مصداق فواحش باطنی در آیه ۳۳ اعراف: قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ ٱلْفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلْإِثْمَ وَٱلْبَغْىَ بِغَيْرِ ٱلْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا۟ بِٱللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِۦ سُلْطَـٰنًۭا وَأَن تَقُولُوا۟ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۵۲].[۵۳]. نوشاندن شراب طهور به بهشتیان و پاک کردن آنها از اخلاق پست، از جمله حسد: عَـٰلِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌۭ وَإِسْتَبْرَقٌۭ وَحُلُّوٓا۟ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍۢ وَسَقَىٰهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًۭا طَهُورًا[۵۴][۵۵].[۵۶]

حسد در نظام اخلاقی اسلام

در آیات گوناگونی، ابعاد اخلاقی حسد از جمله عوامل، آثار و راه رهایی از آن بیان شده است: از جمله خاستگاه اصلی حسادت برادران یوسف(ع) را جهل دانسته: قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَـٰهِلُونَ[۵۷] و برای پیشگیری از پدید آمدن هرگونه حسد در جامعه اسلامی از چشم دوختن به نعمت‌های خدا به دیگران نهی کرده است[۵۸]؛ زیرا این عادت سرانجام، پدید آورنده حسد است و در صورت استقرار در خُلق، به عمل سرایت کرده و فساد می‌آورد[۵۹]: وَلَا تَتَمَنَّوْا۟ مَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بِهِۦ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ...[۶۰] مفسّران شأن نزول‌های مختلفی برای آیه یاد کرده‌اند؛ از جمله آرزوی برخی همسران پیامبر برای شرکت در جهاد و بهره‌وری از ارث کامل، امید بعضی مردان به بهره‌مندی از فضل ویژه خدا در آخرت نسبت به زنان[۶۱]. در ادامه آیه اخیر، راه رسیدن به نعمت‌ها و فضل الهی درخواست از خدا همراه کار و تلاش دانسته و از حسدورزی و آرزوهای بیجا نهی شده است[۶۲]: لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌۭ مِّمَّا ٱكْتَسَبُوا۟ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌۭ مِّمَّا ٱكْتَسَبْنَ وَسْـَٔلُوا۟ ٱللَّهَ مِن فَضْلِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا[۶۳].

به نظر برخی مفسران، مفسده‌های نابحق خوردن اموال دیگران و کشتن آنها که در آیه ۲۹ نساء[۶۴] از آن نهی شده است، از آثار رذیلت حسد است و راه رهایی از حسد و به تبع آن، مفاسد یاد شده براساس مفاد آیه ۳۲ نساء[۶۵] دوری از آرزوهای نابجا و رضایت به روزی الهی است[۶۶]. از نگاه قرآن، بغی و حسد عامل بروز اختلاف و تفرقه در دین‌اند و ریاست و برتری‌جویی عالمان دینی و عدم استفاده صحیح آنان از علم، سبب این مسئله است[۶۷]: كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةًۭ وَٰحِدَةًۭ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّـۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلْكِتَـٰبَ بِٱلْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ ٱلنَّاسِ فِيمَا ٱخْتَلَفُوا۟ فِيهِ وَمَا ٱخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا ٱلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ ٱلْبَيِّنَـٰتُ بَغْيًۢا بَيْنَهُمْ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لِمَا ٱخْتَلَفُوا۟ فِيهِ مِنَ ٱلْحَقِّ بِإِذْنِهِۦ وَٱللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٍۢ مُّسْتَقِيمٍ[۶۸]؛ وَمَا تَفَرَّقُوٓا۟ إِلَّا مِنۢ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلْعِلْمُ بَغْيًۢا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌۭ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰٓ أَجَلٍۢ مُّسَمًّۭى لَّقُضِىَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ أُورِثُوا۟ ٱلْكِتَـٰبَ مِنۢ بَعْدِهِمْ لَفِى شَكٍّۢ مِّنْهُ مُرِيبٍۢ[۶۹]؛ وَءَاتَيْنَـٰهُم بَيِّنَـٰتٍۢ مِّنَ ٱلْأَمْرِ فَمَا ٱخْتَلَفُوٓا۟ إِلَّا مِنۢ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلْعِلْمُ بَغْيًۢا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِى بَيْنَهُمْ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ فِيمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ[۷۰] در پرتو تعالیم اخلاقی قرآن وقتی پیامبر از مال بنی‌نضیر به مهاجران می‌دهد، انصار با داشتن نیاز فراوان هیچ‌گونه حسدی در درون خود حس نمی‌کنند[۷۱]: وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ[۷۲] اطلاق لفظ حاجت درباره حسادت به جهت ملازمه این دو مفهوم با یکدیگر و از روی کنایه است[۷۳]. از دیدگاه قرآن رستگاری واقعی با ایثار به دست می‌آید که خود میوه دوری از حسد و بخل است؛ همچنین نداشتن کینه و حسد به مؤمنان از ویژگی‌های پیروان مؤمنان صدر اسلام است[۷۴]: وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلْإِيمَـٰنِ وَلَا تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلًّۭا لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٌۭ رَّحِيمٌ[۷۵] دوری بهشتیان از غلّ و حسد بر اثر نوشیدن از شربت‌های بهشتی در آیه ۴۷ حجر آمده است[۷۶]: وَنَزَعْنَا مَا فِى صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٍۢ مُّتَقَـٰبِلِينَ[۷۷]. به عقیده برخی این امر بر اثر نبودن هرگونه محدویت در نعمت‌های بهشتی، در نتیجه انتفای زمینه حسد در میان اهل بهشت است[۷۸]. دانشمندان اخلاق با بهره‌گیری از آیات و روایات به تحلیل مفهوم حسد پرداخته و عوامل، آثار، مراتب، راه‌های پیشگیری و درمان آن را به تفصیل کاویده‌اند[۷۹]. بررسی گستره مفهوم حسد از مباحث مهم اخلاقی است که کم و بیش در آن اختلاف نظر هست: گروهی حسد را تنها در صورتی حرام شمرده‌اند که به مرحله اظهار در گفتار یا رفتار بینجامد[۸۰] و دسته‌ای دیگر حسد را صفتی نفسانی دانسته‌اند که اظهار آن در گفتار و رفتار به شکل غیبت، دروغ و... از پیامدهای آن است[۸۱]. در تحلیل رذیلت حسد، آن را ترکیبی از جهل و شره (حرص و بخل) دانسته[۸۲] و سبب پیدایش آن را صفاتی چون تکبر[۸۳]، تعجب همراه ناراحتی از برخورداری دیگران از نعمتی و ترس از دست دادن نعمت (حسادت علمای یهود) شمرده‌اند[۸۴]. درباره پیوند آن با بخل گفته‌اند که بخیل و حسود هر دو از رسیدن نعمت به دیگری جلوگیری می‌کنند؛ با این تفاوت که بخیل نعمت خود را به دیگری نمی‌دهد و حسود نعمت خدا را از دیگران باز می‌دارد[۸۵]؛ همچنین آثار فراوان فردی (مانند اضطراب نفس، بدی عاقبت) و اجتماعی (همچون: چشم زخم، ظلم به دیگران از راه زبان و دست، کتمان حق، غیبت، بهتان و قتل) حسد را علمای اخلاق پرسیده‌اند[۸۶]. آمیزه‌ای از علم و عمل (علم به اینکه نعمت‌های دیگران فضل الهی است و بدخواهی برای آنان سبب زیان به دین و دنیای خود است و چشم ندوختن به مال دیگران و...) را هم برای پیشگیری و درمان حسد سفارش کرده‌اند. البته در مؤلفه علم به شکل طبیعی نوع اندیشه کلامی مذاهب نیز اثرگذار است. برای نمونه اشاعره گرچه حسن و قبح عقلی را نمی‌پذیرند، با اعتقاد به حسن و قبح شرعی و تمسک به آیاتی مانند فَعَّالٌۭ لِّمَا يُرِيدُ[۸۷] و لَا يُسْـَٔلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْـَٔلُونَ[۸۸] افعال خدا را نیکو می‌دانند، در نتیجه خدا را برای نعمت‌هایی که به بندگان داده است شایسته اعتراض نمی‌دانند. معتزله هم حسن و قبح عقلی را پذیرفته‌اند؛ ولی معتقدند خدا در بخشیدن نعمت‌ها به بندگان مصلحت‌ها و حکمت‌هایی را در نظر گرفته است: عَلَّـٰمُ ٱلْغُيُوبِ[۸۹]، به هر روی، دو گروه افعال الهی را نیکو دانسته و رضا به قضای خدا را سبب و ریشه درمان این رذیلت می‌دانند[۹۰]. فقیهان در حرمت رذیلت حسد اختلاف دارند؛ ولی اظهار آن را سبب نابودی عدالت، در نتیجه عدم پذیرش شهادت دانسته‌اند[۹۱].[۹۲]

منابع

پانویس

  1. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ * پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس» سوره نساء، آیه ۵۴-۵۵.
  2. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را» سوره توبه، آیه ۷۴.
  3. «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی‌که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها * و از بدی رشک‌آورنده هنگامی‌که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵.
  4. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
  5. «پس برخی از آنها به آن ایمان آوردند و برخی از ایشان روی از آن برتافتند و (برافروختن) آتش فروزان را، دوزخ بس» سوره نساء، آیه ۵۵.
  6. «به خداوند سوگند می‌خورند که (سخنی) نگفته‌اند در حالی که بی‌گمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آورده‌اند و پس از اسلام خویش کفر ورزیده‌اند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافته‌اند و کینه‌جویی نکرده‌اند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را» سوره توبه، آیه ۷۴.
  7. «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم» سوره فلق، آیه ۱.
  8. «و از بدی رشک‌آورنده هنگامی‌که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۵.
  9. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۴۵۱.
  10. «کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی می‌دهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است» سوره بقره، آیه ۱۰۵.
  11. جامع البیان، ج ۱، ص۵۸۴ ـ ۵۸۵؛ روح المعانی، ج ۱، ص۵۰۸.
  12. «خود را به بد چیزی فروختند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است، از سر افزونجویی کفر می‌ورزند (و می‌گویند:) چرا خداوند برای برخی از بندگانش که بخواهد، از بخشش خویش، فرو می‌فرستد! و سزاوار خشمی از پی خشمی گشتند و برای کافران، عذابی خواری آور، خواهد بود» سوره بقره، آیه ۹۰.
  13. ٱلَّذِينَ ءَاتَيْنَـٰهُمُ ٱلْكِتَـٰبَ يَعْرِفُونَهُۥ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَآءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًۭا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ ٱلْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ «کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.
  14. فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَـٰقَهُمْ لَعَنَّـٰهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَـٰسِيَةًۭ يُحَرِّفُونَ ٱلْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُوا۟ حَظًّۭا مِّمَّا ذُكِّرُوا۟ بِهِۦ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٍۢ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًۭا مِّنْهُمْ فَٱعْفُ عَنْهُمْ وَٱصْفَحْ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلْمُحْسِنِينَ «پس، برای پیمان‌شکنی لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان - جز شمار اندکی از ایشان - آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
  15. الدرالمنثور، ج ۲، ص۶۰۷؛ مخزن العرفان، ج ۲، ص۲۴.
  16. مجمع البیان، ج ۱، ص۳۵۳؛ تفسیر نسفی، ج ۱، ص۶۷.
  17. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  18. مفاتیح الغیب، ج ۳، ص۲۵۷.
  19. همان، ج ۴، ص۳۳۷.
  20. همان، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص۹۵.
  21. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  22. تفسیر فرات الکوفی، ج ۱، ص۱۰۶؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۶۸؛ روض الجنان، ج ۵، ص۳۹۷.
  23. مفاتیح الغیب، ج ۶، ص۴۲۲.
  24. المیزان، ج ۱۱، ص۷۸.
  25. «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
  26. «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)‌اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است» سوره یوسف، آیه ۸.
  27. مفاتیح الغیب، ج ۶، ص۴۲۴.
  28. «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  29. قَالَ يَـٰبُنَىَّ لَا تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلَىٰٓ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا۟ لَكَ كَيْدًا إِنَّ ٱلشَّيْطَـٰنَ لِلْإِنسَـٰنِ عَدُوٌّۭ مُّبِينٌۭ «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
  30. المیزان، ج ۱۱، ص۷۹.
  31. روح‌المعانی، ج ۴، ص۶۴.
  32. «چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آلعمران، آیه ۱۲۰.
  33. جوامع الجامع، ج ۲، ص۴۹۶؛ کنزالدقائق، ج ۱۲، ص۲۸۵ - ۲۸۶. المیزان، ج ۱۸، ص۲۸۰ - ۲۸۱.
  34. «چون برای گرفتن غنیمت‌هایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک می‌برید! (چنین نیست) بلکه» سوره فتح، آیه ۱۵.
  35. «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  36. تفسیر قمی، ج ۱، ص۶۵؛ جامع البیان، ج ۱۵، ص۳۲۱ - ۳۲۲.
  37. «تو، به (برکت) نعمت پروردگارت، دیوانه نیستی» سوره قلم، آیه ۲.
  38. زبدة التفاسیر، ج ۷، ص۱۳۹.
  39. «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را می‌شنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و می‌گویند بی‌گمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.
  40. تفسیر نسفی، ج ۴، ص۲۸۵؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۳۷۷؛ تفسیر جلالین، ص۷۶۱.
  41. «و جز به کسی که از دین شما پیروی کند اعتماد نکنید، بگو: بی‌گمان رهنمود، رهنمود خداوند است تا کسی نپندارد که به کسی مانند آنچه به شما داده‌اند می‌دهند یا بتوانند با شما نزد پروردگارتان چون و چرا کنند، بگو: به راستی بخشش در دست خداوند است، به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره آل‌عمران، آیه ۷۳.
  42. جوامع الجامع، ج ۱، ص۱۹۵.
  43. «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفته‌اند لعنت بر ایشان باد بلکه دست‌های او باز است و هرگونه بخواهد می‌بخشد و بی‌گمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینه‌جویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی می‌کوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
  44. جامع‌البیان، ج ۶، ص۴۰۷ - ۴۰۸؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۱۴.
  45. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.
  46. «تا اهل کتاب بدانند که بر چیزی از بخشش خداوند دسترسی ندارند و بخشش در دست خداوند است، به هر که بخواهد می‌دهد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره حدید، آیه ۲۹.
  47. جامع‌البیان، ج ۲۷، ص۳۱۸؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص۲۷۵.
  48. «منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
  49. تفسیر بغوی، ج ۲، ص۲۵۹.
  50. «و اگر بخششی از خداوند به شما رسد- چنان که گویی شما را با او دوستی در میان نبوده است - می‌گوید: کاش من نیز با آنان (همراه) می‌بودم تا به رستگاری سترگی می‌رسیدم!» سوره نساء، آیه ۷۳.
  51. تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۱۷۹.
  52. «بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمی‌دانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.
  53. التبیان، ج ۴، ص۳۹۰؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۲۵۵.
  54. «بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند» سوره انسان، آیه ۲۱.
  55. الکافی، ج ۸، ص۹۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۴۸۷؛ الاصفی، ج ۲، ص۱۳۸۸.
  56. ملک‌محمدی، مهدی، مقاله «حسد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص ۶۵۰.
  57. «گفت: آیا می‌دانید که با یوسف و برادرش هنگامی که نادان بودید چه کردید؟» سوره یوسف، آیه ۸۹.
  58. جوامع الجامع، ج ۱، ص۲۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص۱۰۷؛ الاخلاق الاسلامیه، ج ۱، ص۸۱۸.
  59. المیزان، ج ۴، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  60. «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛» سوره نساء، آیه ۳۲.
  61. التبیان، ج ۳، ص۱۸۴؛ مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۶۶.
  62. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص۱۸۱.
  63. «مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  64. يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَأْكُلُوٓا۟ أَمْوَٰلَكُم بَيْنَكُم بِٱلْبَـٰطِلِ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَـٰرَةً عَن تَرَاضٍۢ مِّنكُمْ وَلَا تَقْتُلُوٓا۟ أَنفُسَكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًۭا «ای مؤمنان! دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد و یکدیگر را نکشید بی‌گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.
  65. وَلَا تَتَمَنَّوْا۟ مَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بِهِۦ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍۢ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌۭ مِّمَّا ٱكْتَسَبُوا۟ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٌۭ مِّمَّا ٱكْتَسَبْنَ وَسْـَٔلُوا۟ ٱللَّهَ مِن فَضْلِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمًۭا «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  66. مفاتیح الغیب، ج ۴، ص۶۴.
  67. مفاتیح الغیب، ج ۹، ص۶۷۵؛ ج ۲، ص۳۷۲؛ المیزان، ج ۱۸، ص۳۰ ـ ۳۱.
  68. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  69. «و به پراکندگی نیفتادند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود و اگر سخنی از سوی پروردگارت تا زمانی معیّن پیشی نگرفته بود بی‌گمان میان آنان داوری می‌شد و آنان که پس از ایشان به کتاب (آسمانی) رسیدند از آن در تردیدی گمان‌انگیزند» سوره شوری، آیه ۱۴.
  70. «و به آنان از کار (شریعت) برهان‌هایی (روشن) بخشیدیم پس، اختلاف نورزیدند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند (آن هم) از سر افزونجویی میان خود؛ بی‌گمان پروردگارت روز رستخیز میان آنان در آنچه اختلاف می‌ورزیدند داوری خواهد کرد» سوره جاثیه، آیه ۱۷.
  71. المغازی، ج ۱، ص۳۸۲؛ التبیان، ج ۹، ص۵۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۲۳.
  72. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  73. مفاتیح الغیب، ج ۱۰، ص۵۰۸.
  74. تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۳۳.
  75. «و کسانی که پس از آنان آمده‌اند می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای» سوره حشر، آیه ۱۰.
  76. تفسیر قمی، ج ۲، ص۵۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۲۰۸.
  77. «و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.
  78. معراج السعاده، ص۴۲۴؛ جامع السعادات، ج ۲، ص۲۰۴.
  79. احیاء علوم‌الدین، مج ۳، ج ۹، ص۱۲۷ به بعد؛ معراج‌السعاده، ص۴۱۷ به بعد؛ جامع‌السعادات، ج ۲، ص۱۹۳ به بعد.
  80. جامع السعادات، ج ۲، ص۲۱۱.
  81. مصطلحات التصوف، ص۲۸۶؛ المستخلص فی تزکیة الانفس، ص۱۸۴.
  82. اخلاق ناصری، ص۲۰۰.
  83. وَقَالُوا۟ لَوْلَا نُزِّلَ هَـٰذَا ٱلْقُرْءَانُ عَلَىٰ رَجُلٍۢ مِّنَ ٱلْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟» سوره زخرف، آیه ۳۱.
  84. احیاء علوم الدین، مج ۳، ج ۹، ص۱۳۵ ـ ۱۳۷؛ التبیان، ج ۳، ص۲۲۸؛ معراج السعاده، ص۴۲۳.
  85. روح البیان، ج ۲، ص۲۲۲.
  86. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه، ج ۱۷، ص۵۰۸؛ معراج‌السعاده، ص۴۲۸؛ الاخلاق الاسلامیة، ج ۱، ص۸۰۲.
  87. سوره هود، آیه ۱۰۷ و سوره بروج آیه ۱۶.
  88. «او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.
  89. سوره مائده، آیه ۱۰۹ و سبأ آیه ۴۸.
  90. معراج السعاده، ص۴۲۶ ـ ۴۲۸؛ جامع السعادات، ج ۲، ص۲۰۶؛ الاخلاق الاسلامیة، ج ۱، ص۸۱۷.
  91. مسالک الافهام، ج ۱۴، ص۱۸۴؛ مجمع الفائدة والبرهان، ج ۵، ص۳۴۳؛ جواهرالکلام، ج ۴۱، ص۵۲ ـ ۵۳.
  92. ملک‌محمدی، مهدی، مقاله «حسد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص ۶۵۳.