حسد در معارف دعا و زیارات

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

یکی از گناهان خطرساز و ریشه‌ای که گناهان دیگری را در پی می‌آورد، "حسد" است. راغب اصفهانی در تعریف حسد می‌نویسد: حسد، آرزوی زوال نعمت است از کسی که استحقاق آن نعمت را دارد و گاه همراه این آرزو، تلاشی (هم، از سوی حسود) در زوال نعمت انجام می‌گیرد"[۱]. در روایات نیز به این معنی اشاره شده است: از جمله امام علی (ع) می‌فرماید: «الْحَاسِدُ يَرَى‏ أَنَّ زَوَالَ‏ النِّعْمَةِ عَمَّنْ يَحْسُدُهُ نِعْمَةٌ عَلَيْهِ»[۲]؛«حسود [زوال نعمت را از دیگران آرزو می‌کند و] فکر می‌کند زوال نعمت از [دیگران و] کسی که به او حسادت ورزیده، نعمتی برای اوست [در حالی که چنین نیست]».

قرآن از جمله عوامل انگیزش حسادت نسبت به آشنایان و دوستان را، جهل و نادانی نسبت به نقش مشیّت و اراده الهی در رخدادها و امور هستی می‌داند. اگر انسان‌ها به این امر یقین داشته باشند که خداوند علیم و خبیر و قادر و حکیم است که جهان را مدیریت می‌کند، کمتر دچار حسادت می‌شوند. ائمه هدی (ع) به صراحت به نفی حسد پرداخته و آن را ریشه کفر دانسته‌اند. امام صادق (ع) می‌فرماید: «إِيَّاكُمْ أَنْ يَحْسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَإِنَّ الْكُفْرَ أَصْلُهُ‏ الْحَسَدُ»[۳]؛ «بر شما باد که از حسدورزی به یکدیگر اجتناب کنید زیرا ریشه کفر حسادت‌ورزیدن است». آیات قرآن: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ[۴] به ما می‌آموزد ایمنی کامل از گزند حسود به وسیله پناه بردن به خدا محقق می‌شود. در صحیفه سجادیه در مواردی در باب حسد سخن گفته شده است. بیانات امام را در قالب عناوین زیر بررسی می‌کنیم:

  • پناه بردن به خدا از نفوذ حسادت در دل: امام (ع) در مناجات با خدا از وی چنین درخواست می‌کند: «اللَّهُمَّ‏ إِنيِ‏ أَعُوذُ بِكَ‏ مِنْ‏ هَيَجَانِ‏ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ»[۵]؛»بار خدایا به تو پناه می‌برم از شر و شور آزمندی و شدّت خشم و غلبه حسد». و در جای دیگر عرض می‌کند: «بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و سینه مرا از حسد خالی گردان، آن‌سان که بر هیچ یک از بندگان تو که در حق آنان احسان کرده‌ای رشک نبرم تا به جایی رسم که چون بنگرم که به یکی از بندگانت، در دین و دنیا، تندرستی و پرهیزگاری و توانگری و آسودگی داده‌ای، من نیز برای خود از تو آرزوی برتر از آن کنم، ای خدای یکتای بی‌همتا»[۶]. امام (ع) به ما می‌آموزد که، به جای حسادت ورزیدن نسبت به دیگران، از خدایی که همه نعمت‌ها و فضیلت‌ها به دست اوست درخواست درجات بالاتری از نعمت و فضیلت، که در دست دیگران است، بنماییم؛ زیرا همان خدایی که ما را از حسادت برحذر داشته از ما خواسته است از فضل وی مسئلت نماییم.

و نیز: «ای خداوند، هر آرزو و گمان و حسد را که اهریمن در دل من افکند تو به ذکر عظمتت و تفکر در قدرتت و تدبیر خود بر ضد دشمنت بدل نمای»[۷].

  • پناه بردن به خدا از شرّ حسودان و تبدیل حسادت آنها به مودّت: حسودان همه جا هستند: «ای خداوند من، حمد باد تو را؛ بسا پرده بر عیب‌های من کشیده‌ای و رسوایم نساخته‌ای،... و از همسایگان من، عیب‌جویان مرا و کسانی را که بر نعمتی که بر من عنایت کرده‌ای حسد می‌برند، از عیب و عار من آگاه نکرده‌ای»[۸]. اما در عین حال چون قلب‌ها در دست خداست، می‌توان از او خواست که این صفت بد را که در دل بدخواهان است به دوستی و مودّت مبدّل سازد. به این ترتیب نه تنها از حسد حسودان در امان مانده‌ایم بلکه خیری را برای دیگران خواستار شده‌ایم. بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و بدل بفرمای کینه‌توزی دشمنان مرا به محبت، و حسد حسودان مرا به مودّت[۹].[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. المفردات فی غریب القرآن.
  2. غررالحکم و دررالکلم، ص۲۰۱.
  3. بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۱۷.
  4. «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گره‌ها * و از بدی رشک‌آورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵.
  5. دعای ۸.
  6. نیایش بیست‌ودوم.
  7. نیایش بیستم.
  8. نیایش شانزدهم و نیز: نیایش‌های بیست‌و‌سوم و چهل‌و‌نهم.
  9. نیایش بیستم.
  10. بحارالانوار، محمدباقر بن محمد تقی مجلسی، محقق / مصحح: جنتی از محققان، ج۷۵، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ه‍؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، محقق / مصحح: مصطفی درایتی، دفتر تبلیغات، چاپ اول، ۱۳۶۶؛ صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، سروش، تهران، چاپ نهم، ۱۳۹۴؛ المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ج۱، دارالعلم الدار الشامیه، چاپ اول ۱۴۱۲ ه‍.
  11. حیدرپور، راضیه، مقاله «حسد»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۱۸۴.