پرش به محتوا

دانش اخلاق در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خارجی' به 'خارجی'
جز (جایگزینی متن - 'خارجی' به 'خارجی')
خط ۲۳: خط ۲۳:
*علمای [[اخلاق]] بر این باورند که [[هدف]] [[علم اخلاق]]، رساندن‌های [[انسان]] [[پسندیده]]، از اولین مرتبه خود که مرتبه حیوانیت یا پست‌تر از آن‌ است، حرکت می‌کند و در یک [[سیر]] تکاملی تا افق [[فرشتگان]] پیش می‌رود <ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۷.</ref>.
*علمای [[اخلاق]] بر این باورند که [[هدف]] [[علم اخلاق]]، رساندن‌های [[انسان]] [[پسندیده]]، از اولین مرتبه خود که مرتبه حیوانیت یا پست‌تر از آن‌ است، حرکت می‌کند و در یک [[سیر]] تکاملی تا افق [[فرشتگان]] پیش می‌رود <ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۷.</ref>.
*[[حکما]] معتقدند که افق [[فرشتگان]]، نهایت [[سیر]] [[آدمی]] نیست و با رسیدن به این [[مقام]]، [[مأموریت]] [[علم اخلاق]] پایان نمی‌پذیرد؛ چرا که مقصد نهایی [[انسان]]، اتصال و به بی‌نهایت است؛ بنابراین [[هدف]] [[علم اخلاق]] این است که [[روح انسان]] را از عالم [[فرشتگان]] است نیز بگذراند و به بی‌نهایت برساند.
*[[حکما]] معتقدند که افق [[فرشتگان]]، نهایت [[سیر]] [[آدمی]] نیست و با رسیدن به این [[مقام]]، [[مأموریت]] [[علم اخلاق]] پایان نمی‌پذیرد؛ چرا که مقصد نهایی [[انسان]]، اتصال و به بی‌نهایت است؛ بنابراین [[هدف]] [[علم اخلاق]] این است که [[روح انسان]] را از عالم [[فرشتگان]] است نیز بگذراند و به بی‌نهایت برساند.
*[[مولا]] [[مهدی نراقی]] از [[حکما]] [[نقل]] کرده است: نهایت [[سعادت انسان]] این است که در صفات خود به مبدأ شباهت پیدا کند، به این معنی که فعل [[زیبا]] به را فقط برای زیبایی‌اش انجام دهد نه به هدفی دیگر از قبیل جلب [[منفعت]] و دفع ضرر و این، زمانی تحقق می‌یابد که [[حقیقت انسان]] یعنی [[عقل]] الاهی و نفس ناطقه او به خیر محض تبدیل شود. یعنی از تمام پلیدی‌های جسمانی و کثافات حیوانی، [[پاک]] و منزه، هیچ عارضه طبیعی و [[خیال]] [[نفسانی]] بر گرد او نگردد و سراسر وجودش از [[انوار]] الاهی [[معارف]] [[حقیقی]] سرشار شود... و در این صورت است که همه افعالش شبیه [[افعال]] [[خدای سبحان]] می‌شود، به این معنی که چون خود [[حُسن]] محض است، [[کار نیک]] را اقتضا می‌کند و چون [[جمال]] یک‌دست است، بدون هیچ [[انگیزه]] [[خارجی]] کار [[زیبا]] انجام می‌دهد...<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۴۰.</ref>.
*[[مولا]] [[مهدی نراقی]] از [[حکما]] [[نقل]] کرده است: نهایت [[سعادت انسان]] این است که در صفات خود به مبدأ شباهت پیدا کند، به این معنی که فعل [[زیبا]] به را فقط برای زیبایی‌اش انجام دهد نه به هدفی دیگر از قبیل جلب [[منفعت]] و دفع ضرر و این، زمانی تحقق می‌یابد که [[حقیقت انسان]] یعنی [[عقل]] الاهی و نفس ناطقه او به خیر محض تبدیل شود. یعنی از تمام پلیدی‌های جسمانی و کثافات حیوانی، [[پاک]] و منزه، هیچ عارضه طبیعی و [[خیال]] [[نفسانی]] بر گرد او نگردد و سراسر وجودش از [[انوار]] الاهی [[معارف]] [[حقیقی]] سرشار شود... و در این صورت است که همه افعالش شبیه [[افعال]] [[خدای سبحان]] می‌شود، به این معنی که چون خود [[حُسن]] محض است، [[کار نیک]] را اقتضا می‌کند و چون [[جمال]] یک‌دست است، بدون هیچ [[انگیزه]] خارجی کار [[زیبا]] انجام می‌دهد...<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۴۰.</ref>.
*به نظر می‌رسد قول [[حکما]] به [[حقیقت]] نزدیک‌تر است؛ چرا که از دیدگاه [[قرآن]] نیز خط [[سیر]] [[انسان]] بی‌نهایت است.
*به نظر می‌رسد قول [[حکما]] به [[حقیقت]] نزدیک‌تر است؛ چرا که از دیدگاه [[قرآن]] نیز خط [[سیر]] [[انسان]] بی‌نهایت است.
*[[قرآن کریم]] هرگز [[هدف]] حرکت [[انسانی]] را به افق [[فرشتگان]] محدود نکرده است، بلکه به بیان‌های مختلف و با تأکید و تکرار، به صراحت [[انسان]] را مسافر کوی [[خدا]] می‌داند؛ از جمله:
*[[قرآن کریم]] هرگز [[هدف]] حرکت [[انسانی]] را به افق [[فرشتگان]] محدود نکرده است، بلکه به بیان‌های مختلف و با تأکید و تکرار، به صراحت [[انسان]] را مسافر کوی [[خدا]] می‌داند؛ از جمله:
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش