حکومت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص') |
(←منابع) |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*نزدیک به همین معنا نیز در تعریف "السیاده" که واژۀ [[عربی]] "حاکمیت" است، آمده است: "مقصود از "السیاده" [[قدرت]] [[برترین]] است که نمیتوان در برابر [[تصمیم]] آن به تجدید نظرخواهی [[پناه]] آورد"<ref>{{عربی|و يقصد بالسيادة، السلطة النهائية التي لا يمكن اللجوء إلی استئناف منها}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فی النظریات و النظم السیاسیه، ص۲۳.</ref>. | *نزدیک به همین معنا نیز در تعریف "السیاده" که واژۀ [[عربی]] "حاکمیت" است، آمده است: "مقصود از "السیاده" [[قدرت]] [[برترین]] است که نمیتوان در برابر [[تصمیم]] آن به تجدید نظرخواهی [[پناه]] آورد"<ref>{{عربی|و يقصد بالسيادة، السلطة النهائية التي لا يمكن اللجوء إلی استئناف منها}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فی النظریات و النظم السیاسیه، ص۲۳.</ref>. | ||
*بنابر آنچه گفته شد، [[دولت]]، نهاد [[قدرت سیاسی]] است که برخوردار از [[حاکمیت]] است و بدین ترتیب، [[قدرت]] عالی و بالاترین [[قدرت]] تصمیمگیری و اجرایی یک [[ملت]] و [[کشور]] است و [[حکومت]]، بازوی اجرایی [[دولت]] و نهادی است درون [[دولت]] که اجرای تصمیمات و [[قوانین]] [[دولت]] را بر عهده دارد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۶۳-۶۸.</ref>. | *بنابر آنچه گفته شد، [[دولت]]، نهاد [[قدرت سیاسی]] است که برخوردار از [[حاکمیت]] است و بدین ترتیب، [[قدرت]] عالی و بالاترین [[قدرت]] تصمیمگیری و اجرایی یک [[ملت]] و [[کشور]] است و [[حکومت]]، بازوی اجرایی [[دولت]] و نهادی است درون [[دولت]] که اجرای تصمیمات و [[قوانین]] [[دولت]] را بر عهده دارد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص۶۳-۶۸.</ref>. | ||
==حکومت در واژهنامه فقه سیاسی== | |||
[[حکومت]]، در معنای عام خود، به دستگاه [[حاکم]] یا [[نظام]] [[حاکم]] بر یک [[کشور]] اطلاق میگردد<ref>فرهنگ معین، ج۱، ص۱۳۶۷.</ref>. [[حکومت]] از دیدگاه [[اسلام]] آن است که تمامی ارکان آن بر [[اساس دین]] شکل گرفته و [[قوانین]] و مقررات اجرائی آن بر گرفته از [[احکام دینی]] باشد. [[قرآن]] [[حکومت]] را وسیلهای برای رسیدن به سه [[هدف]] اساسی میداند: | |||
#رهانیدن [[انسانها]] از [[اسارت]] [[طاغوت]] و [[استکبار]]<ref>{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}} «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref>؛ | |||
#اقامه [[قسط و عدل]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}} «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸؛ {{متن قرآن|سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}} «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمیتوانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۴۲.</ref>؛ | |||
#[[هدایت]] فردی و جمعی [[انسان]] به سوی [[خدا]]<ref>{{متن قرآن|وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۷۰؛ {{متن قرآن|وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۸۸؛ {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}} «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا}} «این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.</ref>. | |||
از [[سیره]] بنیانگذار [[حکومت اسلامی]]، [[پیامبراسلام]]{{صل}}، بر میآید که در نخستین دورۀ رسالتش، در صدد [[تأسیس حکومت]] بود. برای نمونه، در [[شهر]] [[مکه]] [[اقدام]] به [[دعوت پنهانی]] نمود و با افراد کمی، هستۀ مرکزی [[حکومت]] را تشکیل و پیمانهایی نظیر [[پیمان]] "[[عقبه]]" بست<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱؛ طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۲۳-\۲۲۱.</ref> و اقداماتی نظیر انعقاد [[پیمان]] [[برادری]] میان [[مهاجر]] و [[انصار]]<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۳.</ref>، ساخت [[مسجد]]<ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص۴۹۶؛ سیره حلبی، ج۲، ص۷۶؛ مستدرک، ج۳، ص۳۸۵.</ref>، ارسال [[نامه]] به برخی از [[زمامداران]] و [[دعوت]] آنها به [[پذیرش]] [[حاکمیت اسلام]]<ref>طبقات ابن سعد، ج۱، ص۲۵۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۳۷۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۴۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۴.</ref>، [[نصب]] مسؤولین اجرایی، تشکیل [[ارتش]]، انعقاد پیمانهایی گوناگون با [[کفار]]<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۵۰۱؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۱۱۱-۱۱۰؛ المغازی، ج۱، ص۱۹-۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۷؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۹.</ref> و مانند آن انجام داد. در [[حکومت اسلامی]]، [[حاکم]] واقعی [[خداوند]] است و افرادی که این سمت را بر عهده میگیرند، [[وظیفه]] دارند خود را در چارچوب [[قوانین الهی]] قرار دهند. [[الهی]] بودن [[حاکمیت]] در [[حکومت اسلامی]]، وسیلهای برای جلوگیری [[دولت]] از [[طغیان]] و [[استبداد]] است. عوامل مؤثر در شکلگیری [[حکومت]] واحد توسط [[پیامبر]]{{صل}} عبارت بودند از: | |||
#همگونی [[پیامبر]]{{صل}} با [[مردم]] در نحوۀ [[زندگی]] و برخورداری از [[حس]] مشترک با [[قبایل]] [[صحرانشین]]؛ | |||
#خلأ [[اعتقادی]] در [[قبایل]] و دوری از [[یهود]] و [[مسیحیت]]؛ | |||
#پایبندی [[مردم]] به [[پیمانها]]، [[احساس]] تعلق به [[قبیله]] واحد، همنژادی و همخونی با [[پیامبر]]{{صل}}؛ | |||
#اعلام [[پیامبر]]{{صل}} مبنی بر این که [[اسلام]] شکل تداوم یافته [[دین حنیف]] [[ابراهیم]]{{ع}} ([[دین]] اصلی نیاکان [[عرب]]) است؛ | |||
#جاذبیت [[اسلام]] و انطباق آن با [[فطرت]]<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۸۵.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']] | * [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']] | ||
* [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} |