پرش به محتوا

بنی هاشم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۴: خط ۷۴:


==[[بنی هاشم]] پس از [[پیامبر]]{{صل}}==
==[[بنی هاشم]] پس از [[پیامبر]]{{صل}}==
پس از رحلت پیامبر{{صل}} عده‌‌ای از بنی‌‌هاشم عهده‌‌دار [[تجهیز]] پیامبر ([[غسل]]، [[کفن]] و [[دفن]]) شدند. اگرچه برخی منابع از حضور برخی [[صحابه]] در تجهیز پیامبر{{صل}} یاد کرده‌‌اند؛<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> اما بسیاری منابع از [[علی]]{{ع}}، فضل‌‌بن [[عباس]] و [[اسامه]] از [[موالی]] بنی‌‌هاشم به عنوان افرادی از بنی‌‌هاشم که پیکر آن حضرت را درون [[قبر]] نهادند نام برده‌‌اند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۲۹؛ المصنف، ج ۸، ص ۵۶۷؛ مسند ابی یعلی، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref> برخی نیز عباس را در زمره این افراد دانسته‌‌اند.<ref>صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۶۰۰؛ احکام الجنائز، ص ۱۴۵.</ref> و این در حالی بود که [[انصار]] و [[مهاجران]] در این [[زمان]] در [[سقیفه]] بنی‌‌ساعده مشغول [[تعیین]] خلیفه‌‌ای از میان خود بدون [[مشورت]] با بنی‌‌هاشم به رغم اعلام [[وصایت]] و [[جانشینی علی]]{{ع}} از سوی پیامبر{{صل}} بودند. [[عباس بن عبدالمطلب]]، فرزندش [[فضل]] و [[عتبة]] بن ابی‌‌لهب از افراد بنی‌‌هاشم بودند که در [[حمایت]] از علی در روزهای آغازین [[خلافت ابوبکر]] با او [[بیعت]] نکردند و در این میان [[ملاقات]] [[ابوبکر]] با عباس برای جلب نظر او نیز نتیجه‌‌ای نداد.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ السقیفة والفدک، ص ۵۰؛ شرح نهج‌‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> از این زمان [[کشمکش]] میان بنی‌‌هاشم و خلفا و [[حاکمان]] پس از آنان در تمامی دوره‌‌ها وجود داشته، اگرچه با گذشت زمان این برخوردها شائبه و رنگ و بویی متفاوت به خود گرفته و گاه انگیزه‌‌ها و [[تعصبات قومی]] و قبیلگی در آن نقش ایفا کرده است؛ امری که حتی در [[دشمنی]] بسیاری از سرکردگان [[مشرک]] با [[پیامبر]]{{صل}} نیز دخالت داشت.
پس از رحلت پیامبر{{صل}} عده‌‌ای از بنی‌‌هاشم عهده‌‌دار [[تجهیز]] پیامبر ([[غسل]]، [[کفن]] و [[دفن]]) شدند. اگرچه برخی منابع از حضور برخی [[صحابه]] در تجهیز پیامبر{{صل}} یاد کرده‌‌اند؛<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> اما بسیاری منابع از [[علی]]{{ع}}، [[فضل‌‌ بن عباس]] و [[اسامه]] از [[موالی]] بنی‌‌هاشم به عنوان افرادی از بنی‌‌هاشم که پیکر آن حضرت را درون [[قبر]] نهادند نام برده‌‌اند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۲۹؛ المصنف، ج ۸، ص ۵۶۷؛ مسند ابی یعلی، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref> برخی نیز عباس را در زمره این افراد دانسته‌‌اند.<ref>صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۶۰۰؛ احکام الجنائز، ص ۱۴۵.</ref> و این در حالی بود که [[انصار]] و [[مهاجران]] در این [[زمان]] در [[سقیفه]] بنی‌‌ساعده مشغول [[تعیین]] خلیفه‌‌ای از میان خود بدون [[مشورت]] با بنی‌‌هاشم به رغم اعلام [[وصایت]] و [[جانشینی علی]]{{ع}} از سوی پیامبر{{صل}} بودند. [[عباس بن عبدالمطلب]]، فرزندش [[فضل]] و [[عتبة بن ابی‌‌لهب]] از افراد بنی‌‌هاشم بودند که در [[حمایت]] از علی در روزهای آغازین [[خلافت ابوبکر]] با او [[بیعت]] نکردند و در این میان [[ملاقات]] [[ابوبکر]] با عباس برای جلب نظر او نیز نتیجه‌‌ای نداد.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ السقیفة والفدک، ص ۵۰؛ شرح نهج‌‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۷۲.</ref> از این زمان [[کشمکش]] میان بنی‌‌هاشم و خلفا و [[حاکمان]] پس از آنان در تمامی دوره‌‌ها وجود داشته، اگرچه با گذشت زمان این برخوردها شائبه و رنگ و بویی متفاوت به خود گرفته و گاه انگیزه‌‌ها و [[تعصبات قومی]] و قبیلگی در آن نقش ایفا کرده است؛ امری که حتی در [[دشمنی]] بسیاری از سرکردگان [[مشرک]] با [[پیامبر]]{{صل}} نیز دخالت داشت.


با روی کار آمدن [[عثمان]] و [[رشد]] [[قدرت]] بنی‌‌امیه به عنوان [[دشمن]] دیرین بنی‌‌هاشم کینه‌‌ها و حسادتهای [[امویان]] با بنی‌‌هاشم که از [[زمان]] [[فتح مکه]] ([[سال ۸ هجری]]) موقعیتی برای [[ظهور]] پیدا نکرده بود دوباره آشکار گشت. سخنان [[ابوسفیان]] خطاب به عثمان که از او خواست تا [[خلافت]] را در میان بنی‌‌امیه موروثی کند، زیرا هیچ [[بهشت]] و [[جهنمی]] وجود ندارد<ref>الاغانی، ج ۶، ص ۳۷۱؛ النزاع والتخاصم، ص ۵۹؛ الفائق، ج ۲، ص ۱۱۷.</ref> به خوبی می‌‌تواند در تحلیل حوادث پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} مورد توجه قرار گیرد. (‌‌ <= ‌‌بنی‌‌امیه) البته این همه بدان معنا نیست که [[علی]]{{ع}} و بنی‌‌هاشم در دوره [[سه خلیفه]] نسبت به وقایع سرزمینهای [[اسلامی]] و [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] بی‌‌توجه باشند، بلکه هم‌‌چنان‌‌که [[بیعت]] علی{{ع}} و بنی‌‌هاشم با این [[خلفا]] با [[هدف]] [[حفظ اسلام]] و [[اتحاد]] مسلمانان صورت گرفت اینان در اداره [[حکومت اسلامی]] نیز نقش ایفا کردند، چنان‌‌که از [[حارث بن نوفل]] بن [[حارث بن عبدالمطلب]] به عنوان [[والی]] [[مکه]] در زمان [[ابوبکر]]، [[عمر]] و عثمان <ref>ذخائرالعقبی، ص ۲۴۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۴۲؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۲۹۳.</ref> نام [[برده]] شده است.
با روی کار آمدن [[عثمان]] و [[رشد]] [[قدرت]] بنی‌‌امیه به عنوان [[دشمن]] دیرین بنی‌‌هاشم کینه‌‌ها و حسادتهای [[امویان]] با بنی‌‌هاشم که از [[زمان]] [[فتح مکه]] ([[سال ۸ هجری]]) موقعیتی برای [[ظهور]] پیدا نکرده بود دوباره آشکار گشت. سخنان [[ابوسفیان]] خطاب به عثمان که از او خواست تا [[خلافت]] را در میان بنی‌‌امیه موروثی کند، زیرا هیچ [[بهشت]] و [[جهنمی]] وجود ندارد<ref>الاغانی، ج ۶، ص ۳۷۱؛ النزاع والتخاصم، ص ۵۹؛ الفائق، ج ۲، ص ۱۱۷.</ref> به خوبی می‌‌تواند در تحلیل حوادث پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} مورد توجه قرار گیرد. البته این همه بدان معنا نیست که [[علی]]{{ع}} و بنی‌‌هاشم در دوره [[سه خلیفه]] نسبت به وقایع سرزمینهای [[اسلامی]] و [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] بی‌‌توجه باشند، بلکه هم‌‌چنان‌‌که [[بیعت]] علی{{ع}} و بنی‌‌هاشم با این [[خلفا]] با [[هدف]] [[حفظ اسلام]] و [[اتحاد]] مسلمانان صورت گرفت اینان در اداره [[حکومت اسلامی]] نیز نقش ایفا کردند، چنان‌‌که از [[حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب]] به عنوان [[والی]] [[مکه]] در زمان [[ابوبکر]]، [[عمر]] و عثمان <ref>ذخائرالعقبی، ص ۲۴۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۴۲؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۲۹۳.</ref> نام [[برده]] شده است.


با شروع [[حکومت]] علی{{ع}} (۳۵ ـ ۴۰ق‌‌.) بنی‌‌هاشم در تمامی وقایع در کنار آن [[حضرت]] حضور داشتند و گرچه در این زمان [[مدینه]]، [[شهر پیامبر]] [[مسکن]] بنی‌‌هاشم بود؛ ولی با [[تغییر]] [[مرکز حکومت]] و انتقال آن به [[کوفه]] گروهی از بنی‌‌هاشم نیز به این [[شهر]] رفتند. حضور برخی بنی‌‌هاشم در جمع [[کارگزاران حضرت علی]]{{ع}}<ref>الغارات، ج ۲، ص ۵۹۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> و در کنار او در [[صفین]]<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۵۲؛ المراجعات، ص ۴۰۰؛ وقعة صفین، ص ۳۸۵ ـ ۳۵۹.</ref> و توجه به تلقی [[معاویه]] که [[سپاه کوفه]] را «[[سپاه]] بنی‌‌هاشم» می‌‌خواند<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۵۲.</ref> حائز اهمیت است. پس از آن [[حضرت]] نیز در [[حکومت]] کوتاه مدت امام‌‌حسن{{ع}} (۴۰ ـ ۴۱ ق‌‌.) به رغم [[حمایت]] بنی‌‌هاشم از [[امام]] برخی از بزرگان بنی‌‌هاشم همچون [[عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب]] [[فرمانده سپاه]] امام با [[پیوستن]] به [[سپاه معاویه]] امام را مجبور به [[صلح]] کردند.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۴؛ مقاتل الطالبیین، ص ۴۲.</ref> بنی‌‌هاشم جملگی در جریان [[بیعت گرفتن]] برای [[یزید]] از [[بیعت]] با او خودداری کردند.<ref> انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۸.</ref> و در حادثه [[قیام امام حسین]]{{ع}} برخی از هاشمیان ([[آل عقیل]] و [[آل علی]]) او را [[همراهی]] کردند.<ref>مقتل الحسین{{ع}}، ص ۵۰؛ مقاتل الطالبیین، ص ۵۲، ۶۰ ـ ۶۱.</ref> بنی‌‌هاشم به رغم [[دشمنی]] با حکومت ظالمانه بنی‌‌امیه آنگاه که عبدالله‌‌بن [[زبیر]] در [[سال ۶۳ هجری]] [[مکه]] را [[تصرف]] کرد و آسیبهای فراوانی بر [[حکومت امویان]] وارد آورد از بیعت با او خودداری کردند تا جایی که [[عبدالله]] [[اقدام]] به [[تبعید]] و به [[نقلی]] زندانی کردن افرادی چون محمد‌‌بن حنیفه فرزند [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] کرد.<ref> الاغانی، ج ۹، ص ۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۱ ـ ۲۶۲.</ref> با [[سرکوب]] [[قیام]] [[عبدالله بن زبیر]] [[امویان]] دوباره متوجه بنی‌‌هاشم شدند و به [[آزار]] و [[اذیت]] و [[شکنجه]] حامیان آنان پرداختند. [[دستور]] [[هشام]] بن [[عبدالملک]] مبنی بر بریدن دست و [[زبان]] کمیت‌‌بن [[زید]] [[اسدی]] به [[جرم]] سرودن مرثیه برای زیدبن [[علی بن حسین]] نمونه‌‌ای از این [[واقعیت]] است.<ref>الاغانی، ج ۱۷، ص ۶.</ref> فعالیتها و اقدامات گروهها و تیره‌‌های مختلف بنی‌‌هاشم همچون [[علویان]] (زیدیان، بنی‌‌الحسن و بنی‌‌الحسین) و بنی‌‌عباس تا پایان حکومت امویان ادامه داشت تا آنکه بنی‌‌عباس توانستند با [[سوء]] استفاده از [[جایگاه]] [[خاندان پیامبر]] در میان [[مردم]]، با [[فریب]] مردم ناراضی از حکومت [[بنی امیه]] در [[سال ۱۳۲ هجری]] <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۹۲.</ref> امویان را ساقط و خود تا [[سال ۶۵۶ هجری]] <ref> الاعلام، ج ۴، ص ۱۴۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۳، ص ۱۷۱.</ref> [[حکومت]] را در [[اختیار]] گیرند.
با شروع [[حکومت]] علی{{ع}} بنی‌‌هاشم در تمامی وقایع در کنار آن [[حضرت]] حضور داشتند و گرچه در این زمان [[مدینه]]، [[شهر پیامبر]] [[مسکن]] بنی‌‌هاشم بود؛ ولی با [[تغییر]] [[مرکز حکومت]] و انتقال آن به [[کوفه]] گروهی از بنی‌‌هاشم نیز به این [[شهر]] رفتند. حضور برخی بنی‌‌هاشم در جمع [[کارگزاران حضرت علی]]{{ع}}<ref>الغارات، ج ۲، ص ۵۹۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> و در کنار او در [[صفین]]<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۵۲؛ المراجعات، ص ۴۰۰؛ وقعة صفین، ص ۳۸۵ ـ ۳۵۹.</ref> و توجه به تلقی [[معاویه]] که [[سپاه کوفه]] را "[[سپاه]] بنی‌‌هاشم" می‌‌خواند<ref>الفتوح، ج ۳، ص ۱۵۲.</ref> حائز اهمیت است. پس از آن [[حضرت]] نیز در [[حکومت]] کوتاه مدت [[امام‌‌ حسن]]{{ع}} به رغم [[حمایت]] بنی‌‌هاشم از [[امام]] برخی از بزرگان بنی‌‌هاشم همچون [[عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب]] [[فرمانده سپاه]] امام با [[پیوستن]] به [[سپاه معاویه]] امام را مجبور به [[صلح]] کردند.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۴؛ مقاتل الطالبیین، ص ۴۲.</ref> بنی‌‌هاشم جملگی در جریان [[بیعت گرفتن]] برای [[یزید]] از [[بیعت]] با او خودداری کردند.<ref> انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۸.</ref> و در حادثه [[قیام امام حسین]]{{ع}} برخی از هاشمیان ([[آل عقیل]] و [[آل علی]]) او را [[همراهی]] کردند.<ref>مقتل الحسین{{ع}}، ص ۵۰؛ مقاتل الطالبیین، ص ۵۲، ۶۰ ـ ۶۱.</ref> بنی‌‌هاشم به رغم [[دشمنی]] با حکومت ظالمانه بنی‌‌امیه آنگاه که [[عبدالله‌‌ بن زبیر]] در [[سال ۶۳ هجری]] [[مکه]] را [[تصرف]] کرد و آسیبهای فراوانی بر [[حکومت امویان]] وارد آورد از بیعت با او خودداری کردند تا جایی که [[عبدالله]] [[اقدام]] به [[تبعید]] و به [[نقلی]] زندانی کردن افرادی چون [[محمد‌‌ بن حنیفه]] فرزند [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] کرد.<ref> الاغانی، ج ۹، ص ۲۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۶۱ ـ ۲۶۲.</ref> با [[سرکوب]] [[قیام]] [[عبدالله بن زبیر]] [[امویان]] دوباره متوجه بنی‌‌هاشم شدند و به [[آزار]] و [[اذیت]] و [[شکنجه]] حامیان آنان پرداختند.


افزون بر اینان سلسله‌‌های [[هاشمی]] تبار دیگری چون [[فاطمیان]]، ادریسیان و [[علویان]] همزمان با‌‌عباسیان در [[مصر]]، مراکش و [[طبرستان]] حکومت کردند.<ref>[[سید علی خیرخواه علوی|خیرخواه علوی، سید علی]]، [[بنی عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «بنی عبدالمطلب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
[[دستور]] [[هشام بن عبدالملک]] مبنی بر بریدن دست و [[زبان]] [[کمیت‌‌ بن زید اسدی]] به [[جرم]] سرودن مرثیه برای [[زید بن علی بن حسین]] نمونه‌‌ای از این [[واقعیت]] است.<ref>الاغانی، ج ۱۷، ص ۶.</ref> فعالیت‌ها و اقدامات گروه‌ها و تیره‌‌های مختلف بنی‌‌هاشم همچون [[علویان]] (زیدیان، بنی‌‌الحسن و بنی‌‌الحسین) و بنی‌‌عباس تا پایان حکومت امویان ادامه داشت تا آنکه بنی‌‌عباس توانستند با [[سوء]] استفاده از [[جایگاه]] [[خاندان پیامبر]] در میان [[مردم]]، با [[فریب]] مردم ناراضی از حکومت [[بنی امیه]] در [[سال ۱۳۲ هجری]] <ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۹۲.</ref> امویان را ساقط و خود تا [[سال ۶۵۶ هجری]] <ref> الاعلام، ج ۴، ص ۱۴۰؛ البدایة والنهایه، ج ۱۳، ص ۱۷۱.</ref> [[حکومت]] را در [[اختیار]] گیرند.
 
افزون بر اینان سلسله‌‌های [[هاشمی]] تبار دیگری چون [[فاطمیان]]، ادریسیان و [[علویان]] همزمان با‌‌ عباسیان در [[مصر]]، مراکش و [[طبرستان]] حکومت کردند.<ref>[[سید علی خیرخواه علوی|خیرخواه علوی، سید علی]]، [[بنی عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «بنی عبدالمطلب»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.


==[[جایگاه]] و شان [[بنی هاشم]] در [[جهان اسلام]]==
==[[جایگاه]] و شان [[بنی هاشم]] در [[جهان اسلام]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش