پرش به محتوا

فواید امام غایب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'غیبت امام مهدی' به 'غیبت امام مهدی')
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
خط ۵۷: خط ۵۷:
###اثرات مستقیمی که برای [[شیعیان]] خاص وجود دارد: یعنی اثراتی که برای بعضی از [[شیعیان]] بر اساس [[علل]] و عواملی مثل [[توسل به حضرت]] و یا بر اساس [[عنایت]] ویژۀ [[حضرت]] بر [[شیعیان]] خاص بار می‌‌شود، مانند [[دستگیری از درماندگان]]، [[دادرسی]] بینوایان و...<ref>ر.ک. [[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۶۶-۶۹؛[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۸۹-۹۷؛[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ص ۱۲۰-۱۲۳؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ ـ ۱۲۱.</ref>. البته در برخی موارد این اثرات خاص متوجه بعضی از غیر [[شیعیان]] هم می‌‌شود<ref>ر.ک.[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۸۹-۹۷.</ref>.
###اثرات مستقیمی که برای [[شیعیان]] خاص وجود دارد: یعنی اثراتی که برای بعضی از [[شیعیان]] بر اساس [[علل]] و عواملی مثل [[توسل به حضرت]] و یا بر اساس [[عنایت]] ویژۀ [[حضرت]] بر [[شیعیان]] خاص بار می‌‌شود، مانند [[دستگیری از درماندگان]]، [[دادرسی]] بینوایان و...<ref>ر.ک. [[محمد جواد خراسانی|خراسانی، محمد جواد]]، [[مهدی منتظر ۱ (کتاب)|مهدی منتظر]]، ص ۶۶-۶۹؛[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۸۹-۹۷؛[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ص ۱۲۰-۱۲۳؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ ـ ۱۲۱.</ref>. البته در برخی موارد این اثرات خاص متوجه بعضی از غیر [[شیعیان]] هم می‌‌شود<ref>ر.ک.[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۸۹-۹۷.</ref>.
*به این ترتیب مشخص شد [[غیبت امام]] صدمه ای به [[هدف امام]] که همان رابطۀ میان عالم مادی با عالم ربوبی است وارد نمی‌کند، چنانکه [[روایات]] متعدّد و گوناگونی در همین زمینه وجود دارد، مانند روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} که [[بیان]] می‌‌کنند در [[زمان غیبت]]، [[مردم]] چگونه از [[امام غائب]] بهره می‌‌گیرند: «آری [[سوگند]] به خدایی که مرا به [[نبوّت]] [[برگزیده]]، [[مردم]] از [[نور]] [[رهبری]] او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند همانگونه که از [[نور]] [[خورشید]] به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهرمند می‌‌شوند»<ref>{{متن حدیث|إِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ بِهِ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایَتِهِ‏ فِی‏ غَیْبَتِهِ‏ کَانْتِفَاعِ‏ النَّاسِ‏ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ}}؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳. </ref>.<ref>ر.ک. [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸؛ [[سید جعفر موسوی‌نسب]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۰۵-۲۰۸؛ [[حبیب‌الله طاهری|طاهری، حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰؛ [[عباس رحیمی|رحیمی، عباس]]، [[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]، ص۲۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۰؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ - ۱۲۱.</ref>
*به این ترتیب مشخص شد [[غیبت امام]] صدمه ای به [[هدف امام]] که همان رابطۀ میان عالم مادی با عالم ربوبی است وارد نمی‌کند، چنانکه [[روایات]] متعدّد و گوناگونی در همین زمینه وجود دارد، مانند روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} که [[بیان]] می‌‌کنند در [[زمان غیبت]]، [[مردم]] چگونه از [[امام غائب]] بهره می‌‌گیرند: «آری [[سوگند]] به خدایی که مرا به [[نبوّت]] [[برگزیده]]، [[مردم]] از [[نور]] [[رهبری]] او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند همانگونه که از [[نور]] [[خورشید]] به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهرمند می‌‌شوند»<ref>{{متن حدیث|إِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ بِهِ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایَتِهِ‏ فِی‏ غَیْبَتِهِ‏ کَانْتِفَاعِ‏ النَّاسِ‏ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ}}؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳. </ref>.<ref>ر.ک. [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸؛ [[سید جعفر موسوی‌نسب]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۰۵-۲۰۸؛ [[حبیب‌الله طاهری|طاهری، حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰؛ [[عباس رحیمی|رحیمی، عباس]]، [[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]، ص۲۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۰؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ - ۱۲۱.</ref>
*فواید گفته شده از [[وجود امام]] می‌‌تواند پاسخی به این [[شبهه]] باشد که می‌‌گویدشیعه [[وجود امام]] را برای [[بیان احکام]] [[دین]] و حقایق [[آیین]] و [[راهنمایی]] [[مردم]] لازم می‌‌دانند در حالی که [[غیبت امام]] موجب نقض چنین غرضی است. اما در یک پاسخ کلی می‌‌توان گفت [[وظیفه امام]] تنها بیان [[معارف]] و [[راهنمایی]] ظاهری [[مردم]] نیست، زیرا [[امام]] همچنان‌که وظیفۀ [[راهنمایی]] صوری [[مردم]] را به عهده دارد [[ولایت]] و [[رهبری]] [[باطنی]] [[اعمال]] را نیز عهده دار است. درواقع [[امام]] [[حیات]] [[معنوی]] [[مردم]] را تنظیم می‌‌کند و حقایق [[اعمال]] را به سوی [[خدا]] سوق می‌‌دهد. هرچند وجود جسمانی‌اش از دید [[مردمان]] [[پنهان]] است<ref>ر.ک: الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۸۰-۱۸۲ </ref>.
*فواید گفته شده از [[وجود امام]] می‌‌تواند پاسخی به این [[شبهه]] باشد که می‌‌گویدشیعه [[وجود امام]] را برای [[بیان احکام]] [[دین]] و حقایق [[آیین]] و [[راهنمایی]] [[مردم]] لازم می‌‌دانند در حالی که [[غیبت امام]] موجب نقض چنین غرضی است. اما در یک پاسخ کلی می‌‌توان گفت [[وظیفه امام]] تنها بیان [[معارف]] و [[راهنمایی]] ظاهری [[مردم]] نیست، زیرا [[امام]] همچنان‌که وظیفۀ [[راهنمایی]] صوری [[مردم]] را به عهده دارد [[ولایت]] و [[رهبری]] [[باطنی]] [[اعمال]] را نیز عهده دار است. درواقع [[امام]] [[حیات]] [[معنوی]] [[مردم]] را تنظیم می‌‌کند و حقایق [[اعمال]] را به سوی [[خدا]] سوق می‌‌دهد. هرچند وجود جسمانی‌اش از دید [[مردمان]] پنهان است<ref>ر.ک: الهامی، داوود، آخرین امید، ص ۱۸۰-۱۸۲ </ref>.


===مصادیق [[فواید امام غایب]]===
===مصادیق [[فواید امام غایب]]===
خط ۶۴: خط ۶۴:
*[[امید بخشی]]<ref>ر.ک. [[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۵۵-۱۵۸؛ [[سید جعفر موسوی‌نسب]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۰۵؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، [[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۷۳؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ - ۱۲۱؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۲۲-۲۲۹؛ [[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]، ص ۷۱-۷۴؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶.</ref>: [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادامی که زنده است، هر چند در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایۀ حیات و حرکت و [[امید]] و [[نظم]] و [[آرامش]] آن جمعیت است و برعکس از بین رفتن این [[فرمانده]] گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر آن جمیعت نازل می‌‌کند. طبق عقیده‌ای که [[مذهب شیعه]] به [[وجود امام]] غایبِ زنده دارد و همواره [[انتظار]] او را می‌‌کشد این [[انتظار]] سبب می‌‌شود همیشه بارقۀ [[امید]] در [[دل]] [[شیعیان]] زنده باشد چراکه هر روز احتمال [[ظهور امام]] غایبِ خود را می‌دهند؛ امّا اگر این [[رهبر]] وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند قطعاً چنین امیدی هم برای آنان حاصل نمی‌شد<ref>ر.ک. [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸؛[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۴۱-۴۳؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۹۱-۹۵؛ [[حبیب‌الله طاهری|طاهری، حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰.</ref>.
*[[امید بخشی]]<ref>ر.ک. [[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۵۵-۱۵۸؛ [[سید جعفر موسوی‌نسب]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۰۵؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، [[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۷۳؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ - ۱۲۱؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۲۲-۲۲۹؛ [[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]، ص ۷۱-۷۴؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶.</ref>: [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادامی که زنده است، هر چند در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایۀ حیات و حرکت و [[امید]] و [[نظم]] و [[آرامش]] آن جمعیت است و برعکس از بین رفتن این [[فرمانده]] گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر آن جمیعت نازل می‌‌کند. طبق عقیده‌ای که [[مذهب شیعه]] به [[وجود امام]] غایبِ زنده دارد و همواره [[انتظار]] او را می‌‌کشد این [[انتظار]] سبب می‌‌شود همیشه بارقۀ [[امید]] در [[دل]] [[شیعیان]] زنده باشد چراکه هر روز احتمال [[ظهور امام]] غایبِ خود را می‌دهند؛ امّا اگر این [[رهبر]] وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند قطعاً چنین امیدی هم برای آنان حاصل نمی‌شد<ref>ر.ک. [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸؛[[ محمد محمدی اشتهاردی|محمدی اشتهاردی، محمد]]، [[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]، ص ۴۱-۴۳؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۹۱-۹۵؛ [[حبیب‌الله طاهری|طاهری، حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰.</ref>.
====[[حفظ دین]] [[خدا]]====
====[[حفظ دین]] [[خدا]]====
*[[حفظ دین]] [[خدا]] و روشن شدن مسائل [[دینی]] و [[سیاسی]]، در حوزه [[امامت]]<ref>ر.ک. [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]، ص۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۰؛[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ص ۱۲۰-۱۲۳؛ [[یوسف مدن]]، [[روان‌شناسی انتظار ۱ (کتاب)|روان‌شناسی انتظار]]، ص ۱۸۹-۱۹۳.</ref>: با [[گذشت]] زمان و پیدایش سلیقه‌ها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایش‌های مختلف به سوی برنامه‌های فریبکارانۀ مکتب‌های [[انحرافی]] و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت [[دینی]] بعضی از مسائل [[اسلامی]] مخدوش شده، به گونه ای که این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده بود با عبور از محفظه‌های گل آلود تدریجاً تیره و تار شده است و این امر در حالی است که منبع [[وحی الهی]] با مسئلۀ [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} برای همیشه مختومه است. با این وجود، این سوال پیش می‌‌آید، چه کسی می‌‌تواند این آئین اصیل را از این همه [[انحرافات]] حفظ کند و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] را بگیرد و این آئین را برای نسل‌های [[آینده]] محفوظ بدارد؟ آیا جز این است که باید این رشته به وسیلۀ یک پیشوای [[معصوم]] [[هدایت]] شود، چنانکه علمای [[شیعه]] و تعداد زیادی از علمای [[اهل‌سنت]] براین باورند [[وجود امام]] هرچند [[غایب]] موجب روشن شدن دیدگاه [[دینی]] و [[سیاسی]] مسئله [[امامت]] نزد [[مسلمانان]] در دوره [[غیبت]] می‌‌شود<ref>ر.ک: [[یوسف مدن]]، [[روان‌شناسی انتظار ۱ (کتاب)|روان‌شناسی انتظار]]، ص ۱۸۹-۱۹۳.</ref> و چه زیبا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دربارۀ نقش آفرینی [[امام]] [[معصوم]] در تمام برهه‌ها اینچنین فرمودند: «آری هیچ گاه روی [[زمین]]، از [[قیام]] کننده با [[حجّت]] و [[دلیل]] خالی نمی‌ماند؛ خواه ظاهر و [[آشکار]] باشد، یا مخفی و [[پنهان]]، تا دلائل و اسناد روشن [[الهی]] ضایع نگردد، و به [[فراموشی]] نگراید»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ بَلَی‏ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَیِّنَاتُهُ‏}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷. </ref>.<ref>ر.ک. [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸؛ [[سید جعفر موسوی‌نسب]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۰۵-۲۰۸؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۹۱-۹۵؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ ـ ۱۲۱.</ref>
*[[حفظ دین]] [[خدا]] و روشن شدن مسائل [[دینی]] و [[سیاسی]]، در حوزه [[امامت]]<ref>ر.ک. [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]، ص۱۸۰ ـ ۱۸۲؛ [[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص۱۱۳ ـ ۱۱۶؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۳۰؛[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ص ۱۲۰-۱۲۳؛ [[یوسف مدن]]، [[روان‌شناسی انتظار ۱ (کتاب)|روان‌شناسی انتظار]]، ص ۱۸۹-۱۹۳.</ref>: با [[گذشت]] زمان و پیدایش سلیقه‌ها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایش‌های مختلف به سوی برنامه‌های فریبکارانۀ مکتب‌های [[انحرافی]] و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت [[دینی]] بعضی از مسائل [[اسلامی]] مخدوش شده، به گونه ای که این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده بود با عبور از محفظه‌های گل آلود تدریجاً تیره و تار شده است و این امر در حالی است که منبع [[وحی الهی]] با مسئلۀ [[خاتمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} برای همیشه مختومه است. با این وجود، این سوال پیش می‌‌آید، چه کسی می‌‌تواند این آئین اصیل را از این همه [[انحرافات]] حفظ کند و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] را بگیرد و این آئین را برای نسل‌های [[آینده]] محفوظ بدارد؟ آیا جز این است که باید این رشته به وسیلۀ یک پیشوای [[معصوم]] [[هدایت]] شود، چنانکه علمای [[شیعه]] و تعداد زیادی از علمای [[اهل‌سنت]] براین باورند [[وجود امام]] هرچند [[غایب]] موجب روشن شدن دیدگاه [[دینی]] و [[سیاسی]] مسئله [[امامت]] نزد [[مسلمانان]] در دوره [[غیبت]] می‌‌شود<ref>ر.ک: [[یوسف مدن]]، [[روان‌شناسی انتظار ۱ (کتاب)|روان‌شناسی انتظار]]، ص ۱۸۹-۱۹۳.</ref> و چه زیبا [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دربارۀ نقش آفرینی [[امام]] [[معصوم]] در تمام برهه‌ها اینچنین فرمودند: «آری هیچ گاه روی [[زمین]]، از [[قیام]] کننده با [[حجّت]] و [[دلیل]] خالی نمی‌ماند؛ خواه ظاهر و [[آشکار]] باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن [[الهی]] ضایع نگردد، و به [[فراموشی]] نگراید»<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ بَلَی‏ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَیِّنَاتُهُ‏}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷. </ref>.<ref>ر.ک. [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸؛ [[سید جعفر موسوی‌نسب]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص۲۰۵-۲۰۸؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۹۱-۹۵؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ص ۱۱۰ ـ ۱۲۱.</ref>


====[[ولایت تکوینی]]====
====[[ولایت تکوینی]]====
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
::::::[[آیت‌ الله]] [[شهید]] '''[[سید محمد صدر]]''' در کتاب ''«[[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::[[آیت‌ الله]] [[شهید]] '''[[سید محمد صدر]]''' در کتاب ''«[[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::: «به این پرسش در دو مرحله می‌‏توان پاسخ داد:
:::::: «به این پرسش در دو مرحله می‌‏توان پاسخ داد:
:::::#ما در این دوره نیز عملا طبق [[عقیده]] [[امامیه]] با [[امام]] مستور و [[پنهان]] می‏‌باشیم، و لذا فضائلی که در این [[روایت]] آمده است شامل حال ما هم می‌‏شود؛ زیرا آنچه که مهم است [[همراهی]] و معیت با [[امام]] از حیث [[ایمان]] و [[عقیده]] است، نه معیت جسمی و ظاهری. و علاوه بر این می‌‏توان معاصر بودن با آن [[حضرت]] را نیز برای تحقق مفهوم «با [[امام]] بودن» بر مطلب گذشته افزود. و هر کس که [[معتقد]] به‏ [[غیبت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} باشد، این دو جهت را دارا است؛ زیرا [[معتقد]] است که در زمان آن [[حضرت]] به سر می‌‏برد و در [[عقیده]] و [[ایمان]] با آن [[حضرت]] همراه است. و اما اینکه شخص هیئت و [[شمایل]] [[امام]] خود را بشناسد و تشخیص دهد، هیچ‏گونه دخالتی در [[صدق]] مفهوم [[همراهی]] با [[حضرت]] و با وی بودن، ندارد. و به تعبیر دقیقتر، آنچه که [[روایت]] بر آن تأکید دارد، آن است که امر [[امامت]] و [[حکومت]] [[امام]]{{ع}} از [[ترس]] [[ستمگران]] پوشیده و [[پنهان]] باشد، و فردی که [[معتقد]] به او است، در [[عقیده]] و [[رفتار]] خود، از او [[تبعیت]] کند. و این حالت در دوران [[غیبت]] برای یک فرد با [[اخلاص]] کاملا [[صدق]] می‏‌کند؛ چنانکه در دوران [[زندگی]] دیگر [[امامان]] نیز به همین صورت بوده است، زیرا هر دو دوره دارای فتنه‌‏ها و [[انحرافات]] و سرکوبی [[حق]] و پنهانی [[امام]] می‌‏باشد، و مشخص بودن [[امام]] و آشکاری ظاهر وی در این جهت چندان دخالتی ندارد.
:::::#ما در این دوره نیز عملا طبق [[عقیده]] [[امامیه]] با [[امام]] مستور و پنهان می‏‌باشیم، و لذا فضائلی که در این [[روایت]] آمده است شامل حال ما هم می‌‏شود؛ زیرا آنچه که مهم است [[همراهی]] و معیت با [[امام]] از حیث [[ایمان]] و [[عقیده]] است، نه معیت جسمی و ظاهری. و علاوه بر این می‌‏توان معاصر بودن با آن [[حضرت]] را نیز برای تحقق مفهوم «با [[امام]] بودن» بر مطلب گذشته افزود. و هر کس که [[معتقد]] به‏ [[غیبت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} باشد، این دو جهت را دارا است؛ زیرا [[معتقد]] است که در زمان آن [[حضرت]] به سر می‌‏برد و در [[عقیده]] و [[ایمان]] با آن [[حضرت]] همراه است. و اما اینکه شخص هیئت و [[شمایل]] [[امام]] خود را بشناسد و تشخیص دهد، هیچ‏گونه دخالتی در [[صدق]] مفهوم [[همراهی]] با [[حضرت]] و با وی بودن، ندارد. و به تعبیر دقیقتر، آنچه که [[روایت]] بر آن تأکید دارد، آن است که امر [[امامت]] و [[حکومت]] [[امام]]{{ع}} از [[ترس]] [[ستمگران]] پوشیده و پنهان باشد، و فردی که [[معتقد]] به او است، در [[عقیده]] و [[رفتار]] خود، از او [[تبعیت]] کند. و این حالت در دوران [[غیبت]] برای یک فرد با [[اخلاص]] کاملا [[صدق]] می‏‌کند؛ چنانکه در دوران [[زندگی]] دیگر [[امامان]] نیز به همین صورت بوده است، زیرا هر دو دوره دارای فتنه‌‏ها و [[انحرافات]] و سرکوبی [[حق]] و پنهانی [[امام]] می‌‏باشد، و مشخص بودن [[امام]] و آشکاری ظاهر وی در این جهت چندان دخالتی ندارد.
:::::#بر فرض بپذیریم که [[غیبت]] [[امام]]، [[مانع]] از این است که بودن با او [[صدق]] کند و یا فراتر از آن بر فرض عدم [[اعتقاد]] به [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] می‌‏گوییم بازهم می‌‏توان فضیلتی را که در این [[روایت]] ذکر شده شامل افراد با اخلاصی دانست که در دوران [[فتنه]] و [[انحراف]] به سر می‌‏برند؛ زیرا آنچه که موجب [[فضیلت]] و [[برتری]] می‏‌شود و در [[آزمایش الهی]]، پایه و اصل به حساب می‌‏آید، همان [[ترس]] از [[ظلم]] و جهت‏گیری همیشگی در مقابل [[حیله]] و [[نیرنگ]] [[دشمنان]] و رویاروئی با منحرفین است؛ و کوشش و [[پرستش]] در شرایط [[خوف]]، [[برتر]] و والاتر است از [[عبادت]] و هرگونه کاری در دوره راحتی و [[آسایش]]. و این حالت در این دوره‏های اخیر، به همان‏گونه که در دوران [[زندگی]] [[ائمه]]{{عم}} وجود داشته، موجود است، و تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا هر دو دوره از دوره‏های [[فتنه]] و [[انحراف]] می‌‏باشد، بلکه می‌‏توان گفت در این سالیان اخیر، [[ترس]] و [[مشکلات]] از چندین جهت از زمان [[ائمه]]{{عم}} بیشتر بوده است<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۴۶۲، ۴۶۳.</ref>.
:::::#بر فرض بپذیریم که [[غیبت]] [[امام]]، [[مانع]] از این است که بودن با او [[صدق]] کند و یا فراتر از آن بر فرض عدم [[اعتقاد]] به [[غیبت]] [[حضرت مهدی]] می‌‏گوییم بازهم می‌‏توان فضیلتی را که در این [[روایت]] ذکر شده شامل افراد با اخلاصی دانست که در دوران [[فتنه]] و [[انحراف]] به سر می‌‏برند؛ زیرا آنچه که موجب [[فضیلت]] و [[برتری]] می‏‌شود و در [[آزمایش الهی]]، پایه و اصل به حساب می‌‏آید، همان [[ترس]] از [[ظلم]] و جهت‏گیری همیشگی در مقابل [[حیله]] و [[نیرنگ]] [[دشمنان]] و رویاروئی با منحرفین است؛ و کوشش و [[پرستش]] در شرایط [[خوف]]، [[برتر]] و والاتر است از [[عبادت]] و هرگونه کاری در دوره راحتی و [[آسایش]]. و این حالت در این دوره‏های اخیر، به همان‏گونه که در دوران [[زندگی]] [[ائمه]]{{عم}} وجود داشته، موجود است، و تفاوتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا هر دو دوره از دوره‏های [[فتنه]] و [[انحراف]] می‌‏باشد، بلکه می‌‏توان گفت در این سالیان اخیر، [[ترس]] و [[مشکلات]] از چندین جهت از زمان [[ائمه]]{{عم}} بیشتر بوده است<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۴۶۲، ۴۶۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
:::::*اشعّه [[معنوی]] نامرئی [[وجود امام]]{{ع}} به هنگامی‌که در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظه‌ای است که علی‌رغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم، [[فلسفه وجودی]] او را [[آشکار]] می‌سازد. این آثار به صورت زیر است:
:::::*اشعّه [[معنوی]] نامرئی [[وجود امام]]{{ع}} به هنگامی‌که در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظه‌ای است که علی‌رغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم، [[فلسفه وجودی]] او را [[آشکار]] می‌سازد. این آثار به صورت زیر است:
::::#'''اثر [[امید بخشی]]:''' در میدانهای [[نبرد]] تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و [[فداکار]] این است که [[پرچم]]، در برابر حملات [[دشمن]] همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان [[دشمن]] دائماً می‌کوشند [[پرچم]] [[مخالفان]] را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن [[پرچم]] مایه دلگرمی‌سربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود [[فرمانده لشکر]] در مقرّ [[فرماندهی]] هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد [[خون]] گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در می‌آورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا می‌دارد که [[فرمانده]] ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر [[قتل]] [[فرمانده]] در میان [[سپاه]] پخش شود یک [[لشکر]] [[عظیم]] با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی می‌گردد، گوئی [[آب]] سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه [[روح]] از تنشان بیرون رفته! [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایه حیات و حرکت و [[نظم]] و [[آرامش]] آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر همه می‌پاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیده‌ای که به [[وجود امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمی‌بیند، خود را تنها نمی‌داند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های [[دل]] همراه اوست می‌کشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال [[ظهور]] او را می‌دهد. امّا اگر این [[رهبر]] اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند وضع بسیار فرق می‌کند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّی‌تری به خود می‌گیرد، و آن اینکه: طبق [[اعتقاد]] عمومی‌ [[شیعه]] که در [[روایات]] بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال [[پیروان]] خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] [[الهی]] از وضع [[اعمال]] آنها [[آگاه]] می‌گردد و به تعبیر [[روایات]] همه هفته برنامه [[اعمال]] آنها به نظر او می‌رسد و از چگونگی [[رفتار]] و [[کردار]] و گفتار آنها [[آگاه]] می‌گردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این [[فکر]] سبب می‌شود که همه معتقدان در یک حال [[مراقبت]] دائمی‌ فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "[[نظارت]] [[عالی]]" داشته باشند؛ اثر [[تربیتی]] این طرز [[فکر]] نیز قابل [[انکار]] نیست.
::::#'''اثر [[امید بخشی]]:''' در میدانهای [[نبرد]] تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و [[فداکار]] این است که [[پرچم]]، در برابر حملات [[دشمن]] همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان [[دشمن]] دائماً می‌کوشند [[پرچم]] [[مخالفان]] را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن [[پرچم]] مایه دلگرمی‌سربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود [[فرمانده لشکر]] در مقرّ [[فرماندهی]] هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد [[خون]] گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در می‌آورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا می‌دارد که [[فرمانده]] ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر [[قتل]] [[فرمانده]] در میان [[سپاه]] پخش شود یک [[لشکر]] [[عظیم]] با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی می‌گردد، گوئی [[آب]] سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه [[روح]] از تنشان بیرون رفته! [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایه حیات و حرکت و [[نظم]] و [[آرامش]] آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر همه می‌پاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیده‌ای که به [[وجود امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمی‌بیند، خود را تنها نمی‌داند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های [[دل]] همراه اوست می‌کشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال [[ظهور]] او را می‌دهد. امّا اگر این [[رهبر]] اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند وضع بسیار فرق می‌کند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّی‌تری به خود می‌گیرد، و آن اینکه: طبق [[اعتقاد]] عمومی‌ [[شیعه]] که در [[روایات]] بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال [[پیروان]] خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] [[الهی]] از وضع [[اعمال]] آنها [[آگاه]] می‌گردد و به تعبیر [[روایات]] همه هفته برنامه [[اعمال]] آنها به نظر او می‌رسد و از چگونگی [[رفتار]] و [[کردار]] و گفتار آنها [[آگاه]] می‌گردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این [[فکر]] سبب می‌شود که همه معتقدان در یک حال [[مراقبت]] دائمی‌ فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "[[نظارت]] [[عالی]]" داشته باشند؛ اثر [[تربیتی]] این طرز [[فکر]] نیز قابل [[انکار]] نیست.
::::#'''پاسداری آئین [[خدا]]:''' "[[امام علی|علی]]" آن [[ابر]] مرد [[تاریخ]] [[بشر]] در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به [[لزوم]] وجود [[رهبران الهی]] در هر عصر و زمان می‌کند می‌گوید: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ بَلَى‏ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً  لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمی‌ماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.</ref>. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با [[گذشت]] زمان و آمیختن سلیقه‌ها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامه‌های ظاهر [[فریب]] مکتب‌های [[انحرافی]]، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پاره‌ای از این [[قوانین]] از دست می‌رود و دستخوش تغییرات زیانبخشی می‌گردد. این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست می‌دهد. این [[نور]] پرفروغ با عبور از شیشه‌های ظلمانی [[افکار]] تاریک، کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌گردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان می‌شود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال می‌گردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع [[مسلمانان]] کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر [[تعالیم]] اسلامی‌ را در شکل اصلی‌اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً [[وحی]] آسمانی بر کسی نازل می‌شود؟ مسلّماً نه! باب [[وحی]] با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] گرفته شود و این آئین برای نسلهای [[آینده]] محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته به‌وسیله یک پیشوای [[معصوم]] ادامه یابد، خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا [[پنهان]] و ناشناس {{عربی|" لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. می‌دانیم در هر مؤسّسه مهمی‌ "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری می‌کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا [[آتش]] سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه [[امام]] و [[روح]] بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین [[الهی]] است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری می‌کند "تا دلائل [[الهی]] و نشانه‌های روشن [[پروردگار]] [[باطل]] نگردد و به [[خاموشی]] نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است.
::::#'''پاسداری آئین [[خدا]]:''' "[[امام علی|علی]]" آن [[ابر]] مرد [[تاریخ]] [[بشر]] در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به [[لزوم]] وجود [[رهبران الهی]] در هر عصر و زمان می‌کند می‌گوید: {{عربی|" اللَّهُمَ‏ بَلَى‏ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً  لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمی‌ماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.</ref>. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با [[گذشت]] زمان و آمیختن سلیقه‌ها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامه‌های ظاهر [[فریب]] مکتب‌های [[انحرافی]]، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پاره‌ای از این [[قوانین]] از دست می‌رود و دستخوش تغییرات زیانبخشی می‌گردد. این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست می‌دهد. این [[نور]] پرفروغ با عبور از شیشه‌های ظلمانی [[افکار]] تاریک، کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌گردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان می‌شود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال می‌گردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع [[مسلمانان]] کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر [[تعالیم]] اسلامی‌ را در شکل اصلی‌اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً [[وحی]] آسمانی بر کسی نازل می‌شود؟ مسلّماً نه! باب [[وحی]] با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] گرفته شود و این آئین برای نسلهای [[آینده]] محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته به‌وسیله یک پیشوای [[معصوم]] ادامه یابد، خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا پنهان و ناشناس {{عربی|" لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. می‌دانیم در هر مؤسّسه مهمی‌ "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری می‌کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا [[آتش]] سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه [[امام]] و [[روح]] بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین [[الهی]] است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری می‌کند "تا دلائل [[الهی]] و نشانه‌های روشن [[پروردگار]] [[باطل]] نگردد و به [[خاموشی]] نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است.
::::#'''[[تربیت]] یک گروه انقلابی [[آگاه]]:''' بر خلاف آنچه بعضی [[فکر]] می‌کنند، رابطه [[امام]] در زمان [[غیبت]] بکلّی از [[مردم]] بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از [[روایات]] اسلامی‌بر می‌آید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از [[عشق]] [[خدا]]، و دلی پر [[ایمان]]، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به [[آرمان]] [[اصلاح]] [[جهان]] دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته می‌شوند؛ و [[روح]] انقلابی بیشتری کسب می‌کنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه [[ظلم]] و [[بیدادگری]] در [[جهان]]! ممکن است آنها خودشان پیش از این [[قیام]] از [[دنیا]] بروند ولی به هر حال [[آمادگی]] و تعلیمات انقلابی را به [[نسل]] های [[آینده]] شان، و به دیگران منتقل می‌سازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی [[غیبت امام]] این نیست که او به شکل یک [[روح]] نامرئی و یا اشعّه‌ای [[ناپیدا]] در می‌آید، بلکه او از یک [[زندگی]] طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین [[انسان‌ها]] رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر می‌گزیند؛ و در [[اختیار]] می‌گیرد و بیش از پیش آماده می‌کند و می‌سازد. افراد مستعد به تفاوت [[میزان]] استعداد و [[شایستگی]] خود، [[توفیق]] [[درک]] این [[سعادت]] را پیدا می‌کنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند [[ساعت]] و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشن‌تر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر [[دانش]] و [[تقوا]] قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار می‌گیرند؛ آنجا که هیچ گاه [[حجاب]] و مانعی بر سر راه تابش جانبخش [[آفتاب]] نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در [[تاریکی]] و [[نور]] کمرنگ به سر می‌برند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید [[انتظار]] داشته باشم که [[آفتاب]] را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و [[خیال]] خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه [[آفتاب]] را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، [[تربیت]] این گروه یکی دیگر از فلسفه‌های وجود او در این دوران است.
::::#'''[[تربیت]] یک گروه انقلابی [[آگاه]]:''' بر خلاف آنچه بعضی [[فکر]] می‌کنند، رابطه [[امام]] در زمان [[غیبت]] بکلّی از [[مردم]] بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از [[روایات]] اسلامی‌بر می‌آید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از [[عشق]] [[خدا]]، و دلی پر [[ایمان]]، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به [[آرمان]] [[اصلاح]] [[جهان]] دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته می‌شوند؛ و [[روح]] انقلابی بیشتری کسب می‌کنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه [[ظلم]] و [[بیدادگری]] در [[جهان]]! ممکن است آنها خودشان پیش از این [[قیام]] از [[دنیا]] بروند ولی به هر حال [[آمادگی]] و تعلیمات انقلابی را به [[نسل]] های [[آینده]] شان، و به دیگران منتقل می‌سازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی [[غیبت امام]] این نیست که او به شکل یک [[روح]] نامرئی و یا اشعّه‌ای [[ناپیدا]] در می‌آید، بلکه او از یک [[زندگی]] طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین [[انسان‌ها]] رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر می‌گزیند؛ و در [[اختیار]] می‌گیرد و بیش از پیش آماده می‌کند و می‌سازد. افراد مستعد به تفاوت [[میزان]] استعداد و [[شایستگی]] خود، [[توفیق]] [[درک]] این [[سعادت]] را پیدا می‌کنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند [[ساعت]] و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشن‌تر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر [[دانش]] و [[تقوا]] قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار می‌گیرند؛ آنجا که هیچ گاه [[حجاب]] و مانعی بر سر راه تابش جانبخش [[آفتاب]] نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در [[تاریکی]] و [[نور]] کمرنگ به سر می‌برند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید [[انتظار]] داشته باشم که [[آفتاب]] را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و [[خیال]] خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه [[آفتاب]] را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، [[تربیت]] این گروه یکی دیگر از فلسفه‌های وجود او در این دوران است.
::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' می‌دانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا می‌شود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت می‌گیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که می‌توان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمی‌کند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار می‌کند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] می‌خوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر می‌دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می‌شد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازه‌ای را [[انتخاب]] می‌کردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در می‌آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونی‌های تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمی‌تواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز می‌شود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کرده‌اند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل می‌شود؛ و خود را در میان هاله‌ای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی می‌بینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسان‌های بزرگ برمی‌خیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ می‌بینیم که جز از این راه نمی‌توان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلوده‌ای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بت‌پرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] می‌گذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می‌داشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمه‌ای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس می‌کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می‌لرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونه‌هایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می‌توان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جمله‌ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب می‌شود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم می‌کنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها می‌پردازد و از آنها انسان‌هایی کاملتر می‌سازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمی‌بینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی می‌یابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمی‌توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمی‌گذارد بلکه روی عقربه‌های ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خورده‌اند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کرده‌اند اثر می‌گذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نموده‌اند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار می‌گیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفه‌های وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی [[آشکار]] می‌گردد.
::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' می‌دانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا می‌شود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت می‌گیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که می‌توان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمی‌کند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار می‌کند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] می‌خوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر می‌دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می‌شد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازه‌ای را [[انتخاب]] می‌کردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در می‌آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونی‌های تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمی‌تواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز می‌شود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کرده‌اند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل می‌شود؛ و خود را در میان هاله‌ای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی می‌بینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسان‌های بزرگ برمی‌خیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ می‌بینیم که جز از این راه نمی‌توان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلوده‌ای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بت‌پرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] می‌گذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می‌داشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمه‌ای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس می‌کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می‌لرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونه‌هایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می‌توان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جمله‌ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب می‌شود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم می‌کنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها می‌پردازد و از آنها انسان‌هایی کاملتر می‌سازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمی‌بینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی می‌یابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمی‌توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمی‌گذارد بلکه روی عقربه‌های ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خورده‌اند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کرده‌اند اثر می‌گذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نموده‌اند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار می‌گیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفه‌های وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی [[آشکار]] می‌گردد.
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
::::::[[سلیمان]] می‌گوید عرض کردم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غائب]]، منتفع می‌شوند فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] انتفاع می‌برند<ref>{{عربی|"عن جعفر الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین{{ع}} قال: نحن ائمة المسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المؤمنین و قادة الغر المحجلین و موالی المسلمین و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنا یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه و بنا ینزل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الارض و لو لا ما علی الارض منا لساخت باهلها. ثم قال: و لم تخل منذ خلق الله آدم من حجة الله فیها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، و لا تخلو الارض الی ان تقوم الساعة من حجة و لو لا ذلک لم یعبد الله. قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق{{ع}} کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب"}}. ینابیع المودة، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>.
::::::[[سلیمان]] می‌گوید عرض کردم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غائب]]، منتفع می‌شوند فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] انتفاع می‌برند<ref>{{عربی|"عن جعفر الصادق عن ابیه عن جده علی بن الحسین{{ع}} قال: نحن ائمة المسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المؤمنین و قادة الغر المحجلین و موالی المسلمین و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنا یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه و بنا ینزل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الارض و لو لا ما علی الارض منا لساخت باهلها. ثم قال: و لم تخل منذ خلق الله آدم من حجة الله فیها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، و لا تخلو الارض الی ان تقوم الساعة من حجة و لو لا ذلک لم یعبد الله. قال سلیمان: فقلت لجعفر الصادق{{ع}} کیف ینتفع الناس بالحجة الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب"}}. ینابیع المودة، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>.
::::::در این [[حدیث]] و چندین [[حدیث]] دیگر، وجود [[مقدس]] [[صاحب الامر]] و انتفاع [[مردم]] از وی، [[تشبیه]] شده به [[خورشید پشت ابر]] و انتفاع [[مردم]] از آن. وجه [[تشبیه]] از این قرار است: در [[علوم]] طبیعی و فلکیات ثابت شده است که [[خورشید]] مرکز منظومه شمسی است، جاذبه‌اش [[حافظ]] [[زمین]] و آن را از سقوط نگه می‌دارد. [[زمین]] را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ایجاد می‌کند. حرارتش سبب حیات و [[زندگی]] حیوانات و گیاهان و انسانست و نورش روشنی‌بخش [[زمین]] می‌باشد.
::::::در این [[حدیث]] و چندین [[حدیث]] دیگر، وجود [[مقدس]] [[صاحب الامر]] و انتفاع [[مردم]] از وی، [[تشبیه]] شده به [[خورشید پشت ابر]] و انتفاع [[مردم]] از آن. وجه [[تشبیه]] از این قرار است: در [[علوم]] طبیعی و فلکیات ثابت شده است که [[خورشید]] مرکز منظومه شمسی است، جاذبه‌اش [[حافظ]] [[زمین]] و آن را از سقوط نگه می‌دارد. [[زمین]] را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ایجاد می‌کند. حرارتش سبب حیات و [[زندگی]] حیوانات و گیاهان و انسانست و نورش روشنی‌بخش [[زمین]] می‌باشد.
::::::در ترتب این آثار بین اینکه ظاهر باشد یا پشت [[ابر]]، تفاوتی وجود ندارد. یعنی [[جاذبه]] و [[نور]] و حرارتش در هردو حال موجود است، گرچه کم‌وبیش دارد. هنگامی که [[خورشید]] در پس ابرهای تیره [[پنهان]] است یا شبانگاه، جهال [[گمان]] دارند که موجودات از [[نور]] و حرارت [[خورشید]] بی‌بهره‌اند، در صورتی که سخت در اشتباهند، زیرا اگر دقیقه‌ای [[نور]] و حرارتش به جانداران نرسد یخ زده هلاک می‌گردند و به [[برکت]] تأثیرات همان [[خورشید]] است که ابرهای تیره پراکنده می‌شوند و چهره [[حقیقی]] آن نمایان می‌گردد.
::::::در ترتب این آثار بین اینکه ظاهر باشد یا پشت [[ابر]]، تفاوتی وجود ندارد. یعنی [[جاذبه]] و [[نور]] و حرارتش در هردو حال موجود است، گرچه کم‌وبیش دارد. هنگامی که [[خورشید]] در پس ابرهای تیره پنهان است یا شبانگاه، جهال [[گمان]] دارند که موجودات از [[نور]] و حرارت [[خورشید]] بی‌بهره‌اند، در صورتی که سخت در اشتباهند، زیرا اگر دقیقه‌ای [[نور]] و حرارتش به جانداران نرسد یخ زده هلاک می‌گردند و به [[برکت]] تأثیرات همان [[خورشید]] است که ابرهای تیره پراکنده می‌شوند و چهره [[حقیقی]] آن نمایان می‌گردد.
::::::وجود [[مقدس]] [[امام]] هم [[خورشید]] و [[قلب]] عالم [[انسانیت]] و مربی و [[هادی]] [[تکوینی]] اوست و در ترتب این آثار، بین حضور و [[غیبت]] آنجناب تفاوتی نیست. از [[دوستان]] عزیزم تقاضا می‌کنم بحث چند جلسه قبل را که درباره [[نبوت عامه]] و [[امامت]] بود<ref>بحث نبوت عامه و امامت: از صفحه ۷۰ تا صفحه ۸۳ همین کتاب.</ref>، در نظر داشته و یکبار دیگر با کمال دقت و تأمل آن را مرور کنند، تا به [[حقیقت]] معنای [[ولایت]] پی ببرند و مهم‌ترین فائده [[وجود امام]] را دریابند و بفهمند که نوع [[بشر]] هم‌اکنون هرچه دارد به [[برکت]] وجود همان [[امام غائب]] است.
::::::وجود [[مقدس]] [[امام]] هم [[خورشید]] و [[قلب]] عالم [[انسانیت]] و مربی و [[هادی]] [[تکوینی]] اوست و در ترتب این آثار، بین حضور و [[غیبت]] آنجناب تفاوتی نیست. از [[دوستان]] عزیزم تقاضا می‌کنم بحث چند جلسه قبل را که درباره [[نبوت عامه]] و [[امامت]] بود<ref>بحث نبوت عامه و امامت: از صفحه ۷۰ تا صفحه ۸۳ همین کتاب.</ref>، در نظر داشته و یکبار دیگر با کمال دقت و تأمل آن را مرور کنند، تا به [[حقیقت]] معنای [[ولایت]] پی ببرند و مهم‌ترین فائده [[وجود امام]] را دریابند و بفهمند که نوع [[بشر]] هم‌اکنون هرچه دارد به [[برکت]] وجود همان [[امام غائب]] است.
::::::اما راجع به فوائد دیگری که ذکر نمودید، گو اینکه [[عامه]] [[مردم]] در [[زمان غیبت]]، از آنها محرومند لکن از جانب [[خداوند متعال]] و وجود [[مقدس]] [[امام]]، منع فیضی وجود ندارد بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از [[ناحیه]] خود افراد [[انسان]] است. اگر موانع [[ظهور]] را برطرف می‌ساختند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[توحید]] و دادگستری را فراهم می‌نمودند و [[افکار]] عموم جهانیان را آماده و مساعد می‌کردند، [[امام زمان]] ظاهر می‌شد و [[جامعه]] [[انسانیت]] را از فوائد بی‌شماری بهره‌مند می‌گردانید.
::::::اما راجع به فوائد دیگری که ذکر نمودید، گو اینکه [[عامه]] [[مردم]] در [[زمان غیبت]]، از آنها محرومند لکن از جانب [[خداوند متعال]] و وجود [[مقدس]] [[امام]]، منع فیضی وجود ندارد بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از [[ناحیه]] خود افراد [[انسان]] است. اگر موانع [[ظهور]] را برطرف می‌ساختند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[توحید]] و دادگستری را فراهم می‌نمودند و [[افکار]] عموم جهانیان را آماده و مساعد می‌کردند، [[امام زمان]] ظاهر می‌شد و [[جامعه]] [[انسانیت]] را از فوائد بی‌شماری بهره‌مند می‌گردانید.
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
[[پرونده:152012.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد محمدی اشتهاردی]]]]
[[پرونده:152012.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد محمدی اشتهاردی]]]]
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[محمد محمدی اشتهاردی]]'''، در کتاب ''«[[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]»''  در این‌باره گفته است:
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[محمد محمدی اشتهاردی]]'''، در کتاب ''«[[حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)|حضرت مهدی فروغ تابان ولایت]]»''  در این‌باره گفته است:
:::::: «[[امام]] [[قائم]]{{ع}} به خاطر عدم پذیرش [[جامعه]]، از نظرها [[پنهان]] است، او همچون [[امامان]] [[معصوم]] دیگر{{عم}} اگر [[آشکار]] بود، [[مردم]] همان کاری که با آن [[امامان]] کردند، با او می‌کردند، اما او [[غائب]] است تا [[مردم]] [[آمادگی]] پذیرش او را در طول زمان و با برنامه‌ریزی‌های درازمدت و [[تکامل]] [[معنوی]] و مادی پیدا کنند. [[غیبت]] او چنانچه در [[روایات]] آمده، همچون [[پنهان]] شدن [[خورشید]] پشت ابرها است، گرچه ابرها از تابش مستقیم [[خورشید]] ممانعت می‌کنند، ولی هرگز نمی‌توانند تابش [[خورشید]] را به کلی محو سازند. [[غیبت]] [[امام]] [[قائم]]{{ع}} ده‌ها فایده دارد که در اینجا به طور اختصار به چند فایده آن اشاره می‌کنیم:
:::::: «[[امام]] [[قائم]]{{ع}} به خاطر عدم پذیرش [[جامعه]]، از نظرها پنهان است، او همچون [[امامان]] [[معصوم]] دیگر{{عم}} اگر [[آشکار]] بود، [[مردم]] همان کاری که با آن [[امامان]] کردند، با او می‌کردند، اما او [[غائب]] است تا [[مردم]] [[آمادگی]] پذیرش او را در طول زمان و با برنامه‌ریزی‌های درازمدت و [[تکامل]] [[معنوی]] و مادی پیدا کنند. [[غیبت]] او چنانچه در [[روایات]] آمده، همچون پنهان شدن [[خورشید]] پشت ابرها است، گرچه ابرها از تابش مستقیم [[خورشید]] ممانعت می‌کنند، ولی هرگز نمی‌توانند تابش [[خورشید]] را به کلی محو سازند. [[غیبت]] [[امام]] [[قائم]]{{ع}} ده‌ها فایده دارد که در اینجا به طور اختصار به چند فایده آن اشاره می‌کنیم:
:::::#[[غیبت]] او به پیروانش [[امید]] می‌بخشد و آنها را دلگرم می‌کند که دارای چنین [[رهبری]] هستند، با توجه به اینکه [[امید]]، آن هم امیدی این چنین، سازنده است.
:::::#[[غیبت]] او به پیروانش [[امید]] می‌بخشد و آنها را دلگرم می‌کند که دارای چنین [[رهبری]] هستند، با توجه به اینکه [[امید]]، آن هم امیدی این چنین، سازنده است.
:::::#[[غیبت]] آن [[حضرت]] پیروانش را قدم‌ به‌ قدم آماده می‌سازد تا آن [[حضرت]] را از [[عزلت]] بیرون آورند.
:::::#[[غیبت]] آن [[حضرت]] پیروانش را قدم‌ به‌ قدم آماده می‌سازد تا آن [[حضرت]] را از [[عزلت]] بیرون آورند.
خط ۱۹۵: خط ۱۹۵:
:::::: «[[امام]] [[واسطه فیض الهی]] است و او است که رابط میان عالم مادّی و ربوبی است؛ اگر [[امام]] در روی کره خاکی نبود نوع [[انسان]] منقرض می‌گشت و اگر او نباشد [[خداوند]] به حدّ کامل شناخته نمی‌شود، و در نتیجه [[عبادت]] نمی‌شود و رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] قطع می‌شود.
:::::: «[[امام]] [[واسطه فیض الهی]] است و او است که رابط میان عالم مادّی و ربوبی است؛ اگر [[امام]] در روی کره خاکی نبود نوع [[انسان]] منقرض می‌گشت و اگر او نباشد [[خداوند]] به حدّ کامل شناخته نمی‌شود، و در نتیجه [[عبادت]] نمی‌شود و رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] قطع می‌شود.
::::::[[قلب]] [[مقدّس]] [[امام]] است که به منزله ترانسفورماتوری است که جریان برق کارخانه را به میلیون‌ها لامپ می‌رساند، [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربّی نوع [[انسان‌ها]] است.
::::::[[قلب]] [[مقدّس]] [[امام]] است که به منزله ترانسفورماتوری است که جریان برق کارخانه را به میلیون‌ها لامپ می‌رساند، [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربّی نوع [[انسان‌ها]] است.
::::::در همین راستا روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} است که [[حضرت]] می‌فرمایند: از روزی که [[خداوند متعال]] [[حضرت آدم|آدم]] را خلق کرد تا کنون هیچگاه [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نبوده است ولی آن [[حج]] گاهی ظاهر و مشهود بوده و گاهی [[غایب]] و [[پنهان]] و [[زمین]] تا [[قیامت]] از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد ماند، از حضرتش سؤال شد چگونه [[مردم]] از [[امام مهدی|امام غایب]] نفع می‌برند؟ فرمود: همان‌گونه که از [[خورشید]] پس [[ابر]] منتفع می‌گردند<ref>ینابیع المودّة، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>.
::::::در همین راستا روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} است که [[حضرت]] می‌فرمایند: از روزی که [[خداوند متعال]] [[حضرت آدم|آدم]] را خلق کرد تا کنون هیچگاه [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نبوده است ولی آن [[حج]] گاهی ظاهر و مشهود بوده و گاهی [[غایب]] و پنهان و [[زمین]] تا [[قیامت]] از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد ماند، از حضرتش سؤال شد چگونه [[مردم]] از [[امام مهدی|امام غایب]] نفع می‌برند؟ فرمود: همان‌گونه که از [[خورشید]] پس [[ابر]] منتفع می‌گردند<ref>ینابیع المودّة، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>.
::::::در [[احادیث]] متعددی که پیرامون [[فلسفه]] و فایده [[امام مهدی|امام]] در دوران [[غیبت]] به ما رسیده است فواید گوناگونی را برای ما عنوان فرموده‌اند که ما در اینجا به برخی از آنها می‌پردازیم.
::::::در [[احادیث]] متعددی که پیرامون [[فلسفه]] و فایده [[امام مهدی|امام]] در دوران [[غیبت]] به ما رسیده است فواید گوناگونی را برای ما عنوان فرموده‌اند که ما در اینجا به برخی از آنها می‌پردازیم.
::::::۱. '''[[امام غایب]] [[واسطه فیض]] و [[امان اهل زمین]] است'''‏: از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} سؤال شد وجود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در عصر [[غیبت]] چه فایده‌ای دارد؟ [[حضرت]] فرمودند: به خداوندی که مرا به [[پیامبری]] [[مبعوث]] فرموده است، [[مردم]] از وجود آن [[امام مهدی|امام غایب]] [[منفعت]] می‌برند و از [[نور]] ولایتش در طول غیبتش بهره می‌گیرند، چنانچه از [[آفتاب پشت ابر]] استفاده می‌کنند<ref>قندوزى حنفى، ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۷۰.</ref>. و خود وجود نازنین [[حضرت]] [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} فرموده‌اند همان‌گونه که از [[خورشید پشت ابر]] [[مردم]] بهره‏مند می‌شوند از من در زمان غیبتم بهره‏مند می‌شوند و همانا من سبب [[آرامش]] و [[امنیت]] [[مردم]] روی کره [[زمین]] هستم چنانچه [[ستارگان]] [[امان]] اهل [[آسمان]] باشند<ref>صدوق، کمال الدین، ص ۴۸۵.</ref>.
::::::۱. '''[[امام غایب]] [[واسطه فیض]] و [[امان اهل زمین]] است'''‏: از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} سؤال شد وجود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در عصر [[غیبت]] چه فایده‌ای دارد؟ [[حضرت]] فرمودند: به خداوندی که مرا به [[پیامبری]] [[مبعوث]] فرموده است، [[مردم]] از وجود آن [[امام مهدی|امام غایب]] [[منفعت]] می‌برند و از [[نور]] ولایتش در طول غیبتش بهره می‌گیرند، چنانچه از [[آفتاب پشت ابر]] استفاده می‌کنند<ref>قندوزى حنفى، ینابیع المودّة، ج ۳، ص ۱۷۰.</ref>. و خود وجود نازنین [[حضرت]] [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} فرموده‌اند همان‌گونه که از [[خورشید پشت ابر]] [[مردم]] بهره‏مند می‌شوند از من در زمان غیبتم بهره‏مند می‌شوند و همانا من سبب [[آرامش]] و [[امنیت]] [[مردم]] روی کره [[زمین]] هستم چنانچه [[ستارگان]] [[امان]] اهل [[آسمان]] باشند<ref>صدوق، کمال الدین، ص ۴۸۵.</ref>.
خط ۲۶۱: خط ۲۶۱:
:::::*'''نگهبانی از [[آیین]] [[خداوند]] با هدایت‌های باطنی‌''': بی‌گمان [[پیشوایان معصوم]]{{عم}}، معلمان و [[مربیان]] اصلی [[انسان‌ها]] هستند و [[مردم]]، همواره از زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در [[زمان غیبت]] نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همه‌جانبه از محضر [[امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راه‌های مختلف، گره از [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز می‌کند.
:::::*'''نگهبانی از [[آیین]] [[خداوند]] با هدایت‌های باطنی‌''': بی‌گمان [[پیشوایان معصوم]]{{عم}}، معلمان و [[مربیان]] اصلی [[انسان‌ها]] هستند و [[مردم]]، همواره از زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگواران بهره‌ها برده‌اند. در [[زمان غیبت]] نیز، اگرچه دسترسی مستقیم و استفاده همه‌جانبه از محضر [[امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راه‌های مختلف، گره از [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز می‌کند.
::::::این مهم نه فقط در در دوره [[غیبت صغرا]]، با پاسخگویی به پرسش‌های [[مردم]] و [[دانشمندان]]، از طریق نامه‌های [[امام]] که به [[توقیعات]] مشهور است، تحقق یافت، بلکه در [[دوران غیبت کبرا]] نیز به صورت هدایت‌های [[باطنی]] صورت پذیرفت.
::::::این مهم نه فقط در در دوره [[غیبت صغرا]]، با پاسخگویی به پرسش‌های [[مردم]] و [[دانشمندان]]، از طریق نامه‌های [[امام]] که به [[توقیعات]] مشهور است، تحقق یافت، بلکه در [[دوران غیبت کبرا]] نیز به صورت هدایت‌های [[باطنی]] صورت پذیرفت.
::::::بنابراین شکی نیست که بقای [[مکتب]] [[تشیع]] در گرو حمایت‌های آن [[امام]] [[پنهان]] بوده است. [[شیعه]] بر این [[باور]] است که آن [[حضرت]] همواره در هنگامه‌های حساس و حوادث تعیین‌کننده، بسان دستی غیبی اراده‌های نقش‌آفرین را در جهت [[اصلاح]] امور، [[هدایت]] کرده، این [[باور]] [[الهی]] را از نابودی در [[پناه]] گرفته است. این [[اصلاحات]] به طور عمده با هدایت‌های [[باطنی]] صورت می‌پذیرد. هدایت‌هایی که گاهی به وسیله شخص [[امام]] و گاهی به وسیله دیگران درباره [[صالحان]] و شایستگان انجام می‌گیرد.
::::::بنابراین شکی نیست که بقای [[مکتب]] [[تشیع]] در گرو حمایت‌های آن [[امام]] پنهان بوده است. [[شیعه]] بر این [[باور]] است که آن [[حضرت]] همواره در هنگامه‌های حساس و حوادث تعیین‌کننده، بسان دستی غیبی اراده‌های نقش‌آفرین را در جهت [[اصلاح]] امور، [[هدایت]] کرده، این [[باور]] [[الهی]] را از نابودی در [[پناه]] گرفته است. این [[اصلاحات]] به طور عمده با هدایت‌های [[باطنی]] صورت می‌پذیرد. هدایت‌هایی که گاهی به وسیله شخص [[امام]] و گاهی به وسیله دیگران درباره [[صالحان]] و شایستگان انجام می‌گیرد.
::::::[[امام]] از راه [[باطن]]، بر [[نفوس]] افراد اشراف دارد و آنان را مورد [[هدایت]] و [[تربیت]] خود قرار می‌دهد. با القاهای [[نیکو]]، یا با نگه‌داشتن‌های [[باطنی]]، راه برخی از افراد را عوض می‌کند یا آنها را در راه صحیحی که دارند، [[استوار]] و [[ثابت قدم]] می‌دارد؛ گرچه این [[هدایت]]، از دیدگان [[پنهان]] است.
::::::[[امام]] از راه [[باطن]]، بر [[نفوس]] افراد اشراف دارد و آنان را مورد [[هدایت]] و [[تربیت]] خود قرار می‌دهد. با القاهای [[نیکو]]، یا با نگه‌داشتن‌های [[باطنی]]، راه برخی از افراد را عوض می‌کند یا آنها را در راه صحیحی که دارند، [[استوار]] و [[ثابت قدم]] می‌دارد؛ گرچه این [[هدایت]]، از دیدگان پنهان است.
::::::چه بسیار افرادی که یکباره از راهی که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسیار افرادی که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولی یکباره در آن مستقر شدند.
::::::چه بسیار افرادی که یکباره از راهی که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسیار افرادی که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولی یکباره در آن مستقر شدند.
:::::*'''نگهداشت [[جامعه]] از [[ناامیدی]] و سرخوردگی‌''': بدون [[شک]] [[باور]] به [[امام غایب]]{{ع}} سبب [[امیدواری]] [[مسلمانان]] به [[آینده]] روشن می‌شود. این [[امیدواری]]، از بزرگ‌ترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] است. [[جامعه]] [[شیعی]]، طبق [[باور]] خویش به [[وجود امام]] [[شاهد]] و زنده، همواره [[منتظر ظهور]] آن [[حضرت]] است. او را در میان خود نمی‌بیند؛ اما خود را یگانه و جدا از او نمی‌داند. باری، [[امام]] [[پنهان]]، همواره مراقب حال و وضع [[شیعیان]] است و همین مسأله باعث می‌شود پیروانشان به [[امید]] [[لطف]] و [[عنایت]] حضرتش، برای [[رسیدن به وضع مطلوب]] جهانی تلاش کنند.
:::::*'''نگهداشت [[جامعه]] از [[ناامیدی]] و سرخوردگی‌''': بدون [[شک]] [[باور]] به [[امام غایب]]{{ع}} سبب [[امیدواری]] [[مسلمانان]] به [[آینده]] روشن می‌شود. این [[امیدواری]]، از بزرگ‌ترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] است. [[جامعه]] [[شیعی]]، طبق [[باور]] خویش به [[وجود امام]] [[شاهد]] و زنده، همواره [[منتظر ظهور]] آن [[حضرت]] است. او را در میان خود نمی‌بیند؛ اما خود را یگانه و جدا از او نمی‌داند. باری، [[امام]] پنهان، همواره مراقب حال و وضع [[شیعیان]] است و همین مسأله باعث می‌شود پیروانشان به [[امید]] [[لطف]] و [[عنایت]] حضرتش، برای [[رسیدن به وضع مطلوب]] جهانی تلاش کنند.
::::::به [[بیان]] دیگر، [[امام]]- اگرچه [[غایب]]- نقطه اتکایی است که [[پیروان]] خود را در ورطه‌های نابودی و [[ناامیدی]] در [[حمایت]] و [[پناه]] خود می‌گیرد و بسان پناهگاهی مطمئن [[پیروان]] خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالی وامی‌دارد.
::::::به [[بیان]] دیگر، [[امام]]- اگرچه [[غایب]]- نقطه اتکایی است که [[پیروان]] خود را در ورطه‌های نابودی و [[ناامیدی]] در [[حمایت]] و [[پناه]] خود می‌گیرد و بسان پناهگاهی مطمئن [[پیروان]] خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالی وامی‌دارد.
::::::بنابراین حالت [[امید]] و [[انتظار]] به [[آینده]] از فواید دیگری است که بر وجود آن [[حضرت]] مترتب است. بدون تردید جامعه‌ای که به پیشوای زنده- اگرچه [[غایب]]- [[معتقد]] است،
::::::بنابراین حالت [[امید]] و [[انتظار]] به [[آینده]] از فواید دیگری است که بر وجود آن [[حضرت]] مترتب است. بدون تردید جامعه‌ای که به پیشوای زنده- اگرچه [[غایب]]- [[معتقد]] است،
::::::همواره از فرو افتادن در [[ناامیدی]] در [[امان]] خواهد بود. و شکی نیست جامعه‌ای که دچار [[ناامیدی]] شد، رو به [[انحطاط]] خواهد رفت. امروزه [[جامعه]] [[شیعی]]، [[استواری]]، [[پویایی]] و [[شادابی]] خود را مرهون این باورمندی می‌داند که از فواید آن [[امام]] [[پنهان]] به حساب می‌آید.
::::::همواره از فرو افتادن در [[ناامیدی]] در [[امان]] خواهد بود. و شکی نیست جامعه‌ای که دچار [[ناامیدی]] شد، رو به [[انحطاط]] خواهد رفت. امروزه [[جامعه]] [[شیعی]]، [[استواری]]، [[پویایی]] و [[شادابی]] خود را مرهون این باورمندی می‌داند که از فواید آن [[امام]] پنهان به حساب می‌آید.
::::::آری، اوضاع نابسامان و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیان‌کن [[ستم]] و [[بیداد]]، خیرخواهان [[بشریت]] را نگران کرده است؛ به گونه‌ای که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. در این صورت، یگانه روزنه امیدی که برای [[بشر]] بازمی‌ماند و یگانه بارقه امیدی که در این [[جهان]] ظلمت‌زده، [[امید]] می‌آفریند، همان [[انتظار فرج]] و فرارسیدن عصر سراسر [[عدل]] [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[دستورهای الهی]] است.
::::::آری، اوضاع نابسامان و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیان‌کن [[ستم]] و [[بیداد]]، خیرخواهان [[بشریت]] را نگران کرده است؛ به گونه‌ای که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. در این صورت، یگانه روزنه امیدی که برای [[بشر]] بازمی‌ماند و یگانه بارقه امیدی که در این [[جهان]] ظلمت‌زده، [[امید]] می‌آفریند، همان [[انتظار فرج]] و فرارسیدن عصر سراسر [[عدل]] [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[دستورهای الهی]] است.
:::::*'''[[ایمنی‌بخش از بلاها]]''': بدون تردید، [[امنیت]]، از اساسی‌ترین نیازهای [[زندگی]] است. پدیدآمدن رخدادهای ناگوار، همواره این [[نیاز]] را مورد تهدید جدی قرار داده، [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را به مخاطره انداخته است. بخشی از این نگرانی‌ها با کنترل عوامل شناخته شده برطرف می‌شود؛ اما در موارد فراوانی عواملی ناشناخته و خارج از کنترل، ناامنی‌هایی را بر [[زندگی]] تحمیل می‌کند.
:::::*'''[[ایمنی‌بخش از بلاها]]''': بدون تردید، [[امنیت]]، از اساسی‌ترین نیازهای [[زندگی]] است. پدیدآمدن رخدادهای ناگوار، همواره این [[نیاز]] را مورد تهدید جدی قرار داده، [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را به مخاطره انداخته است. بخشی از این نگرانی‌ها با کنترل عوامل شناخته شده برطرف می‌شود؛ اما در موارد فراوانی عواملی ناشناخته و خارج از کنترل، ناامنی‌هایی را بر [[زندگی]] تحمیل می‌کند.
خط ۲۹۴: خط ۲۹۴:
:::::#[[ابر]]، فقط چهره [[خورشید]] را بر زمینی‌ها می‌پوشاند؛ ولی هرگز [[زمین]] را تاریک نمی‌کند. پرده [[غیبت]] نیز فقط [[انسان‌ها]] را از [[دیدار]] مستقیم [[حضرت]] [[محروم]] می‌کند و هرگز مانعی بر نورافشانی او بر [[مردمان]] نخواهد شد.
:::::#[[ابر]]، فقط چهره [[خورشید]] را بر زمینی‌ها می‌پوشاند؛ ولی هرگز [[زمین]] را تاریک نمی‌کند. پرده [[غیبت]] نیز فقط [[انسان‌ها]] را از [[دیدار]] مستقیم [[حضرت]] [[محروم]] می‌کند و هرگز مانعی بر نورافشانی او بر [[مردمان]] نخواهد شد.
:::::#ابری شدن از عوارض [[زمین]] و زمینیان است، نه [[خورشید]]؛ [[غیبت]] نیز نتیجه [[رفتار]] [[انسان‌ها]] است.
:::::#ابری شدن از عوارض [[زمین]] و زمینیان است، نه [[خورشید]]؛ [[غیبت]] نیز نتیجه [[رفتار]] [[انسان‌ها]] است.
:::::#[[ابر]]، فقط برای کسانی [[مانع]] است که زیر آن باشند. اگر کسی بر [[جاذبه]] [[زمین]] غالب شد و از ابرها بالا رفت، دیگر [[ابر]] [[مانع]] او نخواهد بود. در [[غیبت]] نیز اگر کسی بر جاذبه‌های [[دنیایی]] چیره و غالب شد و آن‌سان که [[شایسته]] است، تعالی یافت، ممکن است از پرده [[غیبت]] فراتر رفته به [[دیدار]] آن [[خورشید]] [[پنهان]] نایل شود.
:::::#[[ابر]]، فقط برای کسانی [[مانع]] است که زیر آن باشند. اگر کسی بر [[جاذبه]] [[زمین]] غالب شد و از ابرها بالا رفت، دیگر [[ابر]] [[مانع]] او نخواهد بود. در [[غیبت]] نیز اگر کسی بر جاذبه‌های [[دنیایی]] چیره و غالب شد و آن‌سان که [[شایسته]] است، تعالی یافت، ممکن است از پرده [[غیبت]] فراتر رفته به [[دیدار]] آن [[خورشید]] پنهان نایل شود.
:::::#در بهره‌مندی از [[خورشید]]، میان افرادی که [[خورشید]] را [[باور]] کرده‌اند با افرادی که منکر او هستند تفاوتی نیست. در بهره‌مندی از فواید [[تکوینی]] [[امام]] نیز بین منکر و قائل به [[امام]] فرقی نیست.
:::::#در بهره‌مندی از [[خورشید]]، میان افرادی که [[خورشید]] را [[باور]] کرده‌اند با افرادی که منکر او هستند تفاوتی نیست. در بهره‌مندی از فواید [[تکوینی]] [[امام]] نیز بین منکر و قائل به [[امام]] فرقی نیست.
:::::# فقط مردمی در [[انتظار]] [[راستین]] کناررفتن ابرها به سر می‌برند که به فواید [[خورشید]] [[آگاهی]] کامل دارند. در [[دوران غیبت]] نیز [[معرفت]] به [[امام]]، باعث حقیقی‌تر شدن [[انتظار]] می‌شود.
:::::# فقط مردمی در [[انتظار]] [[راستین]] کناررفتن ابرها به سر می‌برند که به فواید [[خورشید]] [[آگاهی]] کامل دارند. در [[دوران غیبت]] نیز [[معرفت]] به [[امام]]، باعث حقیقی‌تر شدن [[انتظار]] می‌شود.
خط ۳۱۱: خط ۳۱۱:
::::#[[انسان کامل]] [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] است؛
::::#[[انسان کامل]] [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] است؛
::::#حدوث و بقای [[خلقت]] به تحقق [[غایت]] و [[فلسفه]] آن بستگی دارد.
::::#حدوث و بقای [[خلقت]] به تحقق [[غایت]] و [[فلسفه]] آن بستگی دارد.
:::::*چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بی‌تردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کامل‌ترین]] [[انسان]] روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[انسان]] [[خلیفه خداوند]] در [[زمین]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نماینده‌ای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این [[مقام]]، همه [[فرزندان]] [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمی‌شود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ [[کافران]]، [[مشرکان]] و گنه‌کاران، یعنی همه کسانی که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] می‌کنند، [[ستم]] کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، [[شایسته]] دست‌یابی به [[مقام]] والای [[خلافت الهی]] نیستند؛ زیرا این [[مقام]] "[[عهد الهی]]" است و [[ستمگران]] از آن بی‌بهره‌اند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمی‌رسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که [[خداوند]]، [[جهان]] را برای [[انسان]] آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمت‌ها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، [[فلسفه آفرینش]] [[زمین]] و مواهب طبیعی، آزمودن [[آدمیان]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن [[الهی]] از طریق [[پرستش]] [[خداوند]] و [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر [[ناملایمات]]، که از [[ایمان]] سرشار به [[خداوند]] سرچشمه می‌گیرد، به انجام می‌رسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به [[مقام]] [[امامت]] را به [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر آزمودن‌های [[الهی]] مشروط می‌داند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت می‌کردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این [[آیه]]، علاوه بر [[صبر]] و [[استقامت]]، از [[یقین]] نیر سخن به میان آمده است. در [[حقیقت]]، [[یقین]] منشأ و عامل [[صبر]] و [[پایداری]] در راه خداست؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین [[یقینی]]، از [[امتحان الهی]] سرافراز بیرون می‌آید و به [[مقام]] والای [[امامت]] نایل می‌شود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این [[آیات]] و نظایر آن ها به روشنی نشان می‌دهد [[امام]]، نمونه [[انسان کامل]] و بلکه [[کامل‌ترین]] [[انسان]] در روزگار خویش است و [[فلسفه]] [[عالی]] [[آفرینش جهان]] به شمار می‌رود. از آن جا که [[جهان]]، [[فعل خداوند]] [[حکیم]] است و در فعل [[الهی]] لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای [[جهان]] در گرو وجود چنین [[انسانی]] است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ‏ الْإِمَامَ‏ رُفِعَ‏ مِنَ‏ الْأَرْضِ‏ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ‏‏"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که [[خداوند]] هرگز [[زمین]] را از [[حجت الهی]] ظاهر و شناخته شده یا [[پنهان]] و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه‌هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را [[خلفای الهی]] در [[زمین]] می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا می‌توان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به [[نیکی]] باز [[شناخت]] که می‌فرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref>
:::::*چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بی‌تردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کامل‌ترین]] [[انسان]] روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[انسان]] [[خلیفه خداوند]] در [[زمین]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ‏ فِي‏ الْأَرْضِ‏ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نماینده‌ای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این [[مقام]]، همه [[فرزندان]] [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمی‌شود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ [[کافران]]، [[مشرکان]] و گنه‌کاران، یعنی همه کسانی که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] می‌کنند، [[ستم]] کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، [[شایسته]] دست‌یابی به [[مقام]] والای [[خلافت الهی]] نیستند؛ زیرا این [[مقام]] "[[عهد الهی]]" است و [[ستمگران]] از آن بی‌بهره‌اند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمی‌رسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که [[خداوند]]، [[جهان]] را برای [[انسان]] آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمت‌ها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، [[فلسفه آفرینش]] [[زمین]] و مواهب طبیعی، آزمودن [[آدمیان]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن [[الهی]] از طریق [[پرستش]] [[خداوند]] و [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر [[ناملایمات]]، که از [[ایمان]] سرشار به [[خداوند]] سرچشمه می‌گیرد، به انجام می‌رسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به [[مقام]] [[امامت]] را به [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر آزمودن‌های [[الهی]] مشروط می‌داند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت می‌کردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این [[آیه]]، علاوه بر [[صبر]] و [[استقامت]]، از [[یقین]] نیر سخن به میان آمده است. در [[حقیقت]]، [[یقین]] منشأ و عامل [[صبر]] و [[پایداری]] در راه خداست؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین [[یقینی]]، از [[امتحان الهی]] سرافراز بیرون می‌آید و به [[مقام]] والای [[امامت]] نایل می‌شود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این [[آیات]] و نظایر آن ها به روشنی نشان می‌دهد [[امام]]، نمونه [[انسان کامل]] و بلکه [[کامل‌ترین]] [[انسان]] در روزگار خویش است و [[فلسفه]] [[عالی]] [[آفرینش جهان]] به شمار می‌رود. از آن جا که [[جهان]]، [[فعل خداوند]] [[حکیم]] است و در فعل [[الهی]] لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای [[جهان]] در گرو وجود چنین [[انسانی]] است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ‏ الْإِمَامَ‏ رُفِعَ‏ مِنَ‏ الْأَرْضِ‏ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ‏‏"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که [[خداوند]] هرگز [[زمین]] را از [[حجت الهی]] ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانه‌هایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را [[خلفای الهی]] در [[زمین]] می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا می‌توان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به [[نیکی]] باز [[شناخت]] که می‌فرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref>
:::::*'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده می‌شود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر می‌کنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راه‌های گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راه‌های آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایت‌های او نیز همه این ابعاد را شامل می‌شود؛ ولی آنچه از ویژگی‌های [[بشر]] به شمار می‌رود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده می‌شود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاری‌اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعت‌ها و نبوت‌های [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایت‌گری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود می‌رساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان می‌دهد، [[پیشوایان الهی]] در دل‌های آماده نفوذ می‌کنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، می‌کشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت می‌کردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می‌کردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید : «موجود باش!» آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ می‌کند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار می‌دهد؛ به عبارت دیگر، همان‌گونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسان‌ها]] منتشر می‌سازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار می‌دهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بوده‌اند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بوده‌اند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنان‌که تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شده‌اند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بوده‌اند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری می‌داند که دل‌های [[مؤمنان]] را روشن می‌کند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابنده‌تر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دل‌های [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشان‌تر است. البته همه [[دل‌ها]] برای بهره‌مندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهره‌مندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنان‌که [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد.
:::::*'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده می‌شود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر می‌کنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راه‌های گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راه‌های آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایت‌های او نیز همه این ابعاد را شامل می‌شود؛ ولی آنچه از ویژگی‌های [[بشر]] به شمار می‌رود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده می‌شود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاری‌اش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعت‌ها و نبوت‌های [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایت‌گری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود می‌رساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان می‌دهد، [[پیشوایان الهی]] در دل‌های آماده نفوذ می‌کنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، می‌کشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت می‌کردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می‌کردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید : «موجود باش!» آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ می‌کند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار می‌دهد؛ به عبارت دیگر، همان‌گونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسان‌ها]] منتشر می‌سازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار می‌دهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بوده‌اند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بوده‌اند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنان‌که تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شده‌اند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بوده‌اند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری می‌داند که دل‌های [[مؤمنان]] را روشن می‌کند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابنده‌تر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دل‌های [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشان‌تر است. البته همه [[دل‌ها]] برای بهره‌مندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهره‌مندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنان‌که [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد.
:::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور می‌شود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقه‌ای دور دست [[زندگی]] می‌کند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمی‌کند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}}  میان [[مردم]] [[زندگی]] می‌کند و آنان را می‌بیند و می‌شناسد، ولی [[مردم]] او را نمی‌بینند یا می‌بینند و نمی‌شناسند. این [[روایات]] تأکید می‌کنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را می‌بیند، ولی [[حاجیان]] او را نمی‌بینند یا نمی‌شناسند. [[نعمانی]] می‌نویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله [[وجود امام]]، [[سوگند]] یادکرده است [[حجت خداوند]] در میانم [[مردم]] به سر می‌برد، سخن آنان را می‌شوند و [[مردم]] را می‌بیند، ولی آنان او را نمی‌بینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[زمین]] هرگز از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد بود ولی در [[آینده]]، [[خداوند]] [[مردم]] را به [[دلیل]] [[ستم]] کاری‌شان از دیدن [[حجت الهی]] [[محروم]] می‌سازد. [[حجت خداوند]] [[مردم]] را می‌شناسد و آنان او را نمی‌شناسد؛ همان گونه که [[حضرت یوسف]] [[مردم]] را می‌شناخت و آنان او را [[انکار]] می‌کردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "[[مردم]] به [[امام]] خویش دست‌رسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] حضور دارد و [[مردم]] را می‌بیند و آنان او را نمی‌بینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس [[حدیث]] دوم، [[مردم]] [[امام]] را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند. مطابق دو [[حدیث]] دیگر، [[مردم]] شخص [[امام]] را نمی‌بینند. مفاد [[حدیث]] دوم در [[کلامی]] که [[شیخ طوسی]] از [[دومین نایب خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است نیز به چشم می‌خورد؛ [[محمد بن عثمان]] می‌گوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم [[حج]] حاضر می‌شود؛ [[مردم]] را می‌بیند و آنان را می‌شناسد. [[مردم]] نیز او را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از [[توقیعات]] [[امام عصر]]{{ع}}  دیده می‌شود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته [[روایات]] با یکدیگر [[سازگاری]] دارند. می‌توان مقصود از [[روایات]] دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن [[حضرت]] دانست، زیرا:  
:::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور می‌شود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقه‌ای دور دست [[زندگی]] می‌کند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمی‌کند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}}  میان [[مردم]] [[زندگی]] می‌کند و آنان را می‌بیند و می‌شناسد، ولی [[مردم]] او را نمی‌بینند یا می‌بینند و نمی‌شناسند. این [[روایات]] تأکید می‌کنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را می‌بیند، ولی [[حاجیان]] او را نمی‌بینند یا نمی‌شناسند. [[نعمانی]] می‌نویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله [[وجود امام]]، [[سوگند]] یادکرده است [[حجت خداوند]] در میانم [[مردم]] به سر می‌برد، سخن آنان را می‌شوند و [[مردم]] را می‌بیند، ولی آنان او را نمی‌بینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[زمین]] هرگز از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد بود ولی در [[آینده]]، [[خداوند]] [[مردم]] را به [[دلیل]] [[ستم]] کاری‌شان از دیدن [[حجت الهی]] [[محروم]] می‌سازد. [[حجت خداوند]] [[مردم]] را می‌شناسد و آنان او را نمی‌شناسد؛ همان گونه که [[حضرت یوسف]] [[مردم]] را می‌شناخت و آنان او را [[انکار]] می‌کردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "[[مردم]] به [[امام]] خویش دست‌رسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] حضور دارد و [[مردم]] را می‌بیند و آنان او را نمی‌بینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس [[حدیث]] دوم، [[مردم]] [[امام]] را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند. مطابق دو [[حدیث]] دیگر، [[مردم]] شخص [[امام]] را نمی‌بینند. مفاد [[حدیث]] دوم در [[کلامی]] که [[شیخ طوسی]] از [[دومین نایب خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است نیز به چشم می‌خورد؛ [[محمد بن عثمان]] می‌گوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم [[حج]] حاضر می‌شود؛ [[مردم]] را می‌بیند و آنان را می‌شناسد. [[مردم]] نیز او را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از [[توقیعات]] [[امام عصر]]{{ع}}  دیده می‌شود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته [[روایات]] با یکدیگر [[سازگاری]] دارند. می‌توان مقصود از [[روایات]] دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن [[حضرت]] دانست، زیرا:  
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است.  
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است.  
::::#می‌توان [[روایات]] دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این [[روایات]]، [[تأویل]] نادیدن به ناشناختن نیست؛ می‌توان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکان‌ها، زمان‌ها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این [[روایات]]، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] می‌کند و می‌تواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه [[معارف]] [[احکام دینی]]، در [[فرهنگ]] و [[معارف]] تأثیر گذارد. بنابراین، [[باب ]] [[هدایت‌جویی]] از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است.  
::::#می‌توان [[روایات]] دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این [[روایات]]، [[تأویل]] نادیدن به ناشناختن نیست؛ می‌توان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکان‌ها، زمان‌ها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این [[روایات]]، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] می‌کند و می‌تواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه [[معارف]] [[احکام دینی]]، در [[فرهنگ]] و [[معارف]] تأثیر گذارد. بنابراین، [[باب ]] [[هدایت‌جویی]] از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است.  
:::::*'''ملاقات‌های ویژه:''' در میان [[شیعیان]]، پیوسته کسانی بوده‌اند که با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[دیدار]] کرده‌اند. در دوران [[غیبت صغرا]]، چهارتن از برجسته‌ترین [[شیعیان]] ([[نایبان خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}}  با آن [[حضرت]] [[دیدار]] کرده و واسطه میان [[امام]] و [[امت]] شمرده می‌شدند.<ref> نواب خاص امام عصر{{ع}} عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).</ref> البته [[دیدار]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دوران [[غیبت صغرا]] به [[نواب خاص]] آن [[حضرت]]، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن [[حضرت]] به طور دقیق [[آگاهی]] داشتند.<ref> بحارالانوار، ج۵۳ ، ص۳۲۵. </ref> در عصر [[غیبت کبرا]] نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، می‌توانند با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ارتباط برقرار کنند. [[سید مرتضی]] در پاسخ این [[شبهه]] که: اگر [[امام]]، [[غایب]] باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یک‌سان خواهد بود؟ می‌گوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دوران[[غیبت]] هیچ کس با [[امام]] رابطه نخواهد داشت."<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۲۳۵. </ref> وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر [[هراس]] از [[دشمنان]] سبب [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} شده است، چرا او از شیعیانش [[غایب]] است؟ می‌گوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که [[امام]]{{ع}} برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از [[شیعیان]] درباره خویش [[آگاه]] است و کسی از حال دیگری [[آگاه]] نیست.<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز در این باره گفته است: "ما هر گز [[علم]] نداریم که [[امام]]{{ع}} از همه [[دوستان]] و پیروانش [[پنهان]] است. ممکن است [[امام]] برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود [[انسان]] از حال خویش خبر ندارد. <ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۹۹.</ref> افزون بر این، درباره ارتباط [[شیعیان]] در دوران[[غیبت کبرا]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و بهره‌گیری از [[فیض]] وجود او، حکایت‌های بسیاری وجود دارد. این حکایت‌ها به اشخاص، زمان‌ها و مکان‌های گوناگونی مروط است و هرگز نمی‌توان همه آنها را ساختگی و بی‌اساس دانست؛ به ویژه آن‌که بسیاری از آنها را افرادی برجسته‌ای [[نقل]] کرده‌اند؛ برای نمونه، شخصیت‌های گران‌قدری چون [[علامه]] حلّی و [[سید بحرالعلوم]] چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این [[ملاقات‌ها]]، گاه مسائل و [[مشکلات]] فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل [[دینی]] و [[اعتقادی]]. بدین ترتیب، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[شیعیان]] تأثیر نهاده است.<ref>ملاقات‌هایی که در عصر[[غیبت]] کبرا با امام عصر{{ع}} صورت گرفته است، در بسیاری از کتاب‌ها مطرح شده است؛ از جمله کتاب‌های: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم: </ref> ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با [[لزوم]] [[تکذیب]] [[مدعیان مشاهده]] که در برخی [[روایات]] آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این [[روایات]] آن است که فردی مدعی شود، مانند [[نایبان خاص]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ارتباط دارد و او را [[ملاقات]] می‌کند؛ به عبارت دیگر، [[ادعای نیابت خاص]] در عصر [[غیبت کبرا]] مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط <ref> ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص۷۱۷ ـ ۷۲۸.</ref>  
:::::*'''ملاقات‌های ویژه:''' در میان [[شیعیان]]، پیوسته کسانی بوده‌اند که با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[دیدار]] کرده‌اند. در دوران [[غیبت صغرا]]، چهارتن از برجسته‌ترین [[شیعیان]] ([[نایبان خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}}  با آن [[حضرت]] [[دیدار]] کرده و واسطه میان [[امام]] و [[امت]] شمرده می‌شدند.<ref> نواب خاص امام عصر{{ع}} عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).</ref> البته [[دیدار]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دوران [[غیبت صغرا]] به [[نواب خاص]] آن [[حضرت]]، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن [[حضرت]] به طور دقیق [[آگاهی]] داشتند.<ref> بحارالانوار، ج۵۳ ، ص۳۲۵. </ref> در عصر [[غیبت کبرا]] نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، می‌توانند با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ارتباط برقرار کنند. [[سید مرتضی]] در پاسخ این [[شبهه]] که: اگر [[امام]]، [[غایب]] باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یک‌سان خواهد بود؟ می‌گوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دوران[[غیبت]] هیچ کس با [[امام]] رابطه نخواهد داشت."<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۲۳۵. </ref> وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر [[هراس]] از [[دشمنان]] سبب [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} شده است، چرا او از شیعیانش [[غایب]] است؟ می‌گوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که [[امام]]{{ع}} برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از [[شیعیان]] درباره خویش [[آگاه]] است و کسی از حال دیگری [[آگاه]] نیست.<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز در این باره گفته است: "ما هر گز [[علم]] نداریم که [[امام]]{{ع}} از همه [[دوستان]] و پیروانش پنهان است. ممکن است [[امام]] برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود [[انسان]] از حال خویش خبر ندارد. <ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۹۹.</ref> افزون بر این، درباره ارتباط [[شیعیان]] در دوران[[غیبت کبرا]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و بهره‌گیری از [[فیض]] وجود او، حکایت‌های بسیاری وجود دارد. این حکایت‌ها به اشخاص، زمان‌ها و مکان‌های گوناگونی مروط است و هرگز نمی‌توان همه آنها را ساختگی و بی‌اساس دانست؛ به ویژه آن‌که بسیاری از آنها را افرادی برجسته‌ای [[نقل]] کرده‌اند؛ برای نمونه، شخصیت‌های گران‌قدری چون [[علامه]] حلّی و [[سید بحرالعلوم]] چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این [[ملاقات‌ها]]، گاه مسائل و [[مشکلات]] فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل [[دینی]] و [[اعتقادی]]. بدین ترتیب، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[شیعیان]] تأثیر نهاده است.<ref>ملاقات‌هایی که در عصر[[غیبت]] کبرا با امام عصر{{ع}} صورت گرفته است، در بسیاری از کتاب‌ها مطرح شده است؛ از جمله کتاب‌های: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم: </ref> ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با [[لزوم]] [[تکذیب]] [[مدعیان مشاهده]] که در برخی [[روایات]] آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این [[روایات]] آن است که فردی مدعی شود، مانند [[نایبان خاص]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ارتباط دارد و او را [[ملاقات]] می‌کند؛ به عبارت دیگر، [[ادعای نیابت خاص]] در عصر [[غیبت کبرا]] مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط <ref> ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص۷۱۷ ـ ۷۲۸.</ref>  
:::::*'''پیوند از طریق [[دعا]] و [[توسل]]:''' راه دیگری که می توان برای ارتباط با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، [[دعا]] و [[توسل]] است. [[دعا]] و [[توسل]] دو مفهوم اصیل است که [[سیره مسلمانان]] بر آن استقرار یافته است و [[قرآن کریم]] و [[پیامبر گرامی اسلام]] بر آنها تأکید ورزیده‌اند. [[انسان]] از طریق [[دعا]] با [[خداوند بزرگ]] ارتباط برقرار می‌کند، خواسته‌هایش را به پیشگاه وی عرضه می‌دارد و از او [[یاری]] می‌جوید. این نوع رابطه، بیان‌گر [[اخلاص]] در [[بندگی]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است؛ بدین جهت، ترک [[دعا]]، [[تکبر]] و سر بر تافتن از [[عبادت]] [[خداوند]] شمرده می‌شود؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ‌ رَبُّکُمُ‌ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ‌ لَکُمْ‌ إِنَ‌ الَّذِينَ‌ يَسْتَکْبِرُونَ‌ عَنْ‌ عِبَادَتِي‌ سَيَدْخُلُونَ‌ جَهَنَّمَ‌ دَاخِرِينَ}}<ref>پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر می‌ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند. سوره غافر، آیه:۶۰.</ref> از سوی دیگر، [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[فرمان]] داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. {{متن قرآن|یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از[ مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.</ref> بی‌تردید، [[پیامبران الهی]] یو [[جانشینان]] آنان از مناسب‌ترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راه‌های [[توسل]] به آنان این است که [[انسان]] از آن [[مقربان]] درگاه [[الهی]] بخواهد درباره‌اش [[دعا]] کنند و برایش [[آمرزش]] بخواهند. [[قرآن کریم]] رد [[تأیید]] این روش می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}<ref>و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند[ و فرمان‌های خدا را زیر پا می‌گذاشتند] به نزد تو می‌آمدند و از خداوند طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.</ref>. چنان که در جای دیگر یاد‌آور می‌شود، [[فرزندان]] [[یعقوب]]{{ع}} از او خواستند برایشان از درگاه [[خداوند]] [[آمرزش]] بخواهد و [[وعده]] داد این کار را انجام دهد: {{متن قرآن|قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ}}<ref>گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‌طلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.</ref>. روشن است، در وسیله قرار‌دادن [[انبیا]] و [[اولیا]] و درخواست [[دعا]] از آنان، مشاهده آنان [[ضرورت]] ندارد. آنچه ضروری می‌نماید، تقاضای درخواست کننده و [[آگاهی]] آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به [[شخصیت معنوی]] [[امام]] و [[آگاهی]] وی از درخواست‌های [[شیعیان]] و [[استغاثه]] کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به [[مقام]] و منزلتش در پیشگاه [[خداوند]] [[ایمان]] دارند، می‌‌توانند از او درخواست کنند تا در حل [[مشکلات]] و رفع [[ناملایمات]] و [[بخشش]] گناهانشان از [[خداوند]] طلب [[عنایت]] و [[مغفرت]] کنند. [[روایات]] و حکایات بسیاری که از افراد مورد [[اعتماد]] [[نقل]] شده است، بر درستی این طریق و [[توفیق]] گروهی از [[مردم]] و در دست‌یابی به خواسته‌هایشان دلالت دارد. ارتباط با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از طریق [[دعا]] در [[استغاثه]] و درخواست [[کمک]] و طلب [[دعا]] و [[استغفار]] توسط آن [[حضرت]]{{ع}} در پیشگاه [[خداوند]]، خلاصه نمی‌شود؛ گونه دیگر [[دعا]] این است که [[انسان]] برای [[سلامتی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و تحقق سریع‌تر ظهورش [[دعا]] کند. نتیجه این [[دعاها]]، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز می‌گردد، زیرا [[انسان]] از این طریق با [[حجت]] و [[خلیفه]] خاص [[خداوند]] ارتباط برقرار می‌سازد و [[عشق]] و ارادتش را به آن [[انسان]] والا اظهار می‌کند؛ بدیهی است، [[عشق]] و [[محبت]] به [[پاکان]] و [[نیکان]]، نقش [[تربیتی]] ویژه‌ای در [[عاشقان]] و [[محبان]] دارد.
:::::*'''پیوند از طریق [[دعا]] و [[توسل]]:''' راه دیگری که می توان برای ارتباط با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، [[دعا]] و [[توسل]] است. [[دعا]] و [[توسل]] دو مفهوم اصیل است که [[سیره مسلمانان]] بر آن استقرار یافته است و [[قرآن کریم]] و [[پیامبر گرامی اسلام]] بر آنها تأکید ورزیده‌اند. [[انسان]] از طریق [[دعا]] با [[خداوند بزرگ]] ارتباط برقرار می‌کند، خواسته‌هایش را به پیشگاه وی عرضه می‌دارد و از او [[یاری]] می‌جوید. این نوع رابطه، بیان‌گر [[اخلاص]] در [[بندگی]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است؛ بدین جهت، ترک [[دعا]]، [[تکبر]] و سر بر تافتن از [[عبادت]] [[خداوند]] شمرده می‌شود؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ‌ رَبُّکُمُ‌ ادْعُونِي‌ أَسْتَجِبْ‌ لَکُمْ‌ إِنَ‌ الَّذِينَ‌ يَسْتَکْبِرُونَ‌ عَنْ‌ عِبَادَتِي‌ سَيَدْخُلُونَ‌ جَهَنَّمَ‌ دَاخِرِينَ}}<ref>پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر می‌ورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ می‌شوند. سوره غافر، آیه:۶۰.</ref> از سوی دیگر، [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[فرمان]] داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. {{متن قرآن|یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از[ مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.</ref> بی‌تردید، [[پیامبران الهی]] یو [[جانشینان]] آنان از مناسب‌ترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راه‌های [[توسل]] به آنان این است که [[انسان]] از آن [[مقربان]] درگاه [[الهی]] بخواهد درباره‌اش [[دعا]] کنند و برایش [[آمرزش]] بخواهند. [[قرآن کریم]] رد [[تأیید]] این روش می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}<ref>و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند[ و فرمان‌های خدا را زیر پا می‌گذاشتند] به نزد تو می‌آمدند و از خداوند طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.</ref>. چنان که در جای دیگر یاد‌آور می‌شود، [[فرزندان]] [[یعقوب]]{{ع}} از او خواستند برایشان از درگاه [[خداوند]] [[آمرزش]] بخواهد و [[وعده]] داد این کار را انجام دهد: {{متن قرآن|قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ}}<ref>گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‌طلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.</ref>. روشن است، در وسیله قرار‌دادن [[انبیا]] و [[اولیا]] و درخواست [[دعا]] از آنان، مشاهده آنان [[ضرورت]] ندارد. آنچه ضروری می‌نماید، تقاضای درخواست کننده و [[آگاهی]] آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به [[شخصیت معنوی]] [[امام]] و [[آگاهی]] وی از درخواست‌های [[شیعیان]] و [[استغاثه]] کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به [[مقام]] و منزلتش در پیشگاه [[خداوند]] [[ایمان]] دارند، می‌‌توانند از او درخواست کنند تا در حل [[مشکلات]] و رفع [[ناملایمات]] و [[بخشش]] گناهانشان از [[خداوند]] طلب [[عنایت]] و [[مغفرت]] کنند. [[روایات]] و حکایات بسیاری که از افراد مورد [[اعتماد]] [[نقل]] شده است، بر درستی این طریق و [[توفیق]] گروهی از [[مردم]] و در دست‌یابی به خواسته‌هایشان دلالت دارد. ارتباط با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از طریق [[دعا]] در [[استغاثه]] و درخواست [[کمک]] و طلب [[دعا]] و [[استغفار]] توسط آن [[حضرت]]{{ع}} در پیشگاه [[خداوند]]، خلاصه نمی‌شود؛ گونه دیگر [[دعا]] این است که [[انسان]] برای [[سلامتی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و تحقق سریع‌تر ظهورش [[دعا]] کند. نتیجه این [[دعاها]]، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز می‌گردد، زیرا [[انسان]] از این طریق با [[حجت]] و [[خلیفه]] خاص [[خداوند]] ارتباط برقرار می‌سازد و [[عشق]] و ارادتش را به آن [[انسان]] والا اظهار می‌کند؛ بدیهی است، [[عشق]] و [[محبت]] به [[پاکان]] و [[نیکان]]، نقش [[تربیتی]] ویژه‌ای در [[عاشقان]] و [[محبان]] دارد.
:::::*'''وجود [[امام]] [[لطف]] است:''' [[لطف]]، در اصطلاح [[متکلمان]]، یعنی فعلی که [[خداوند]] درباره [[مکلفان]] انجام می‎‌دهد و نتیجه‌اش تقویت [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت خداوند]] در آنان، بدون سلب [[اختیار]] است. بر این اساس، [[متکلمان]] وجود [[پیامبران الهی]]{{عم}} را از مصادیق بارز [[لطف خداوند]] بر سر [[مکلفان]] دانسته‌اند. از دیدگاه [[متکلمان]] [[شیعه]] ، [[وجود امام]] نیز چون [[پیامبر]]، مصداق [[لطف]] است، زیرا در ایجاد [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت]] در آنان مؤثر است. البته اگر شرایط [[اجتماعی]] چنان باشد که [[امام]] بتواند عهده‌دار [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] گردد و [[احکام]] و [[حدود الهی]] را در [[جامعه]] [[اجرا]] کند، [[لطف]] [[امامت]] به گونه‌ای کامل‌تر تبلور خواهد یافت. در عصر[[غیبت]] نیز [[وجود امام]] [[لطف]] است، زیرا در میان [[امت]] به سر می‌برد، آنان را می‌شناسد و از [[اعمال]] و رفتارشان [[آگاه]] است. بی‌تردید، چنین باوری [[انگیزه]] [[اطاعت]] و [[عبادت]] را در میان [[مردم]] فزونی می‌بخشد؛ از سوی دیگر، [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز به طور دقیق [[آشکار]] نیست. از نظر [[عقل]] و [[نقل]]، [[انسانی]] که [[منتظر ظهور]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است، باید هر لحظه خود را برای چنان واقعه عظیمی آماده کند و در حالت [[آمادگی]] به سر‌برد تا بتواند در شمار [[یاران]] و پیروانش جای گیرد. این [[اعتقاد]] در [[تربیت دینی]] [[مؤمنان]]، نقشی بسیار سازنده دارد و [[انگیزه]] [[اطاعت]] و عبادتش را تقویت می‌کند.
:::::*'''وجود [[امام]] [[لطف]] است:''' [[لطف]]، در اصطلاح [[متکلمان]]، یعنی فعلی که [[خداوند]] درباره [[مکلفان]] انجام می‎‌دهد و نتیجه‌اش تقویت [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت خداوند]] در آنان، بدون سلب [[اختیار]] است. بر این اساس، [[متکلمان]] وجود [[پیامبران الهی]]{{عم}} را از مصادیق بارز [[لطف خداوند]] بر سر [[مکلفان]] دانسته‌اند. از دیدگاه [[متکلمان]] [[شیعه]] ، [[وجود امام]] نیز چون [[پیامبر]]، مصداق [[لطف]] است، زیرا در ایجاد [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت]] در آنان مؤثر است. البته اگر شرایط [[اجتماعی]] چنان باشد که [[امام]] بتواند عهده‌دار [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] گردد و [[احکام]] و [[حدود الهی]] را در [[جامعه]] [[اجرا]] کند، [[لطف]] [[امامت]] به گونه‌ای کامل‌تر تبلور خواهد یافت. در عصر[[غیبت]] نیز [[وجود امام]] [[لطف]] است، زیرا در میان [[امت]] به سر می‌برد، آنان را می‌شناسد و از [[اعمال]] و رفتارشان [[آگاه]] است. بی‌تردید، چنین باوری [[انگیزه]] [[اطاعت]] و [[عبادت]] را در میان [[مردم]] فزونی می‌بخشد؛ از سوی دیگر، [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز به طور دقیق [[آشکار]] نیست. از نظر [[عقل]] و [[نقل]]، [[انسانی]] که [[منتظر ظهور]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است، باید هر لحظه خود را برای چنان واقعه عظیمی آماده کند و در حالت [[آمادگی]] به سر‌برد تا بتواند در شمار [[یاران]] و پیروانش جای گیرد. این [[اعتقاد]] در [[تربیت دینی]] [[مؤمنان]]، نقشی بسیار سازنده دارد و [[انگیزه]] [[اطاعت]] و عبادتش را تقویت می‌کند.
خط ۳۲۵: خط ۳۲۵:
[[پرونده:11773.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رسول رضوی]]]]
[[پرونده:11773.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رسول رضوی]]]]
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[رسول رضوی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[رسول رضوی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::: «[[متکلمان]] [[امامیه]]، در اثبات [[ضرورت]] [[وجود امام]] در هر زمان، به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] استناد می‌کنند که یکی از آنها "[[قاعده لطف]]" است. براساس دلائل [[عقلی]]، [[وجود امام]]، زمینه را برای [[اطاعت]] [[انسان‌ها]] مهیا کرده و آنان را از [[گناه]] دور می‌سازد. بنابراین، [[وجود امام]]، [[لطف]] است و چون [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است، باید در هر زمان، امامی برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] وجود داشته باشد<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص ۱۸۱.</ref>. طبق این توضیح، [[وجود امام]] در هر عصر و زمانی، لازم و ضروری می‌شود، اما نحوه حضور [[امام]]{{ع}} بستگی تام به اوضاع و احوال [[جامعه‌ انسانی]] دارد؛ زیرا، اگر شرایط لازم برای حضور [[امام]] مهیا باشد، [[امام]] در میان [[جامعه]]، حضوری [[آشکار]] خواهد داشت، ولی اگر چنین شرایطی آماده نبود، [[امام]]{{ع}} مستور خواهد شد. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} درباره [[ضرورت]] [[وجود امام]] در میان [[انسان‌ها]] و چگونگی این حضور، می‌فرماید: "هرگز، روی [[زمین]]، از قیام‌کننده‌ای با [[حجت]] و [[دلیل]]، خالی نمی‌ماند، خواه ظاهر و [[آشکار]] باشد، خواه بیم‌ناک و [[پنهان]]. این چنین است‌ تا دلائل و اسناد روشن [[الهی]] از بین نرود و به [[فراموشی]] نگراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۳۴۷، حکمت ۱۴۳.</ref>. بنابراین، نقش [[امام]]، حفظ [[دین]] و [[احکام الهی]] است و این نقش، از سوی [[امام]] در هر زمانی ایفا می‌شود، حال، [[امام]] حاضر باشد یا [[غائب]]. هم‌چنین از [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده است که درباره فوائد وجود [[ائمه]]{{عم}} فرمود: "در پرتو وجود ما است که [[خداوند]]، [[آسمان]] را از [[فروپاشی]]، [[زمین]] را از لرزش و سلب [[آرامش]] ساکنانش، نگه می‌دارد؛ به واسطه ما است که [[خداوند]] [[باران]] نازل می‌کند و [[رحمت]] خود را می‌گستراند و [[برکات]] و نعمت‌های [[زمین]] را بیرون می‌آورد. و اگر از ما، کسی در [[زمین]] نباشد، [[زمین]]، اهل خود را فرومی‌برد<ref>شیخ صدوق، امالی، ص ۱۱۲، مجلس ۳۵.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[امامان]]، علاوه بر نقش [[تشریعی]]، نقش [[تکوینی]] دارند و در صورت [[غیبت]]، هرچند نقش [[تشریعی]] آنان در پس پرده می‌ماند، اما آنان به نقش [[تکوینی]] خود عمل می‌کنند و وجودشان باعث استمرار حیات و [[زندگی]] و [[اتمام حجت]] [[الهی]] بر روی [[زمین]] می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} در [[بیان]] [[ضرورت]] [[وجود امام]] بر روی [[زمین]]، می‌فرماید: "اگر [[زمین]]، بدون [[وجود امام]] بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو می‌برد<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۱ و ۲۱۰.</ref>. بنابراین، نقش [[تکوینی]] [[امام]]، منحصر در حضور نیست و در دوره [[غیبت]] نیز این تأثیر ادامه دارد و ساکنان [[زمین]] از [[وجود امام]] بهره‌مند می‌شوند.
:::::: «[[متکلمان]] [[امامیه]]، در اثبات [[ضرورت]] [[وجود امام]] در هر زمان، به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] استناد می‌کنند که یکی از آنها "[[قاعده لطف]]" است. براساس دلائل [[عقلی]]، [[وجود امام]]، زمینه را برای [[اطاعت]] [[انسان‌ها]] مهیا کرده و آنان را از [[گناه]] دور می‌سازد. بنابراین، [[وجود امام]]، [[لطف]] است و چون [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است، باید در هر زمان، امامی برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] وجود داشته باشد<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص ۱۸۱.</ref>. طبق این توضیح، [[وجود امام]] در هر عصر و زمانی، لازم و ضروری می‌شود، اما نحوه حضور [[امام]]{{ع}} بستگی تام به اوضاع و احوال [[جامعه‌ انسانی]] دارد؛ زیرا، اگر شرایط لازم برای حضور [[امام]] مهیا باشد، [[امام]] در میان [[جامعه]]، حضوری [[آشکار]] خواهد داشت، ولی اگر چنین شرایطی آماده نبود، [[امام]]{{ع}} مستور خواهد شد. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} درباره [[ضرورت]] [[وجود امام]] در میان [[انسان‌ها]] و چگونگی این حضور، می‌فرماید: "هرگز، روی [[زمین]]، از قیام‌کننده‌ای با [[حجت]] و [[دلیل]]، خالی نمی‌ماند، خواه ظاهر و [[آشکار]] باشد، خواه بیم‌ناک و پنهان. این چنین است‌ تا دلائل و اسناد روشن [[الهی]] از بین نرود و به [[فراموشی]] نگراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۳۴۷، حکمت ۱۴۳.</ref>. بنابراین، نقش [[امام]]، حفظ [[دین]] و [[احکام الهی]] است و این نقش، از سوی [[امام]] در هر زمانی ایفا می‌شود، حال، [[امام]] حاضر باشد یا [[غائب]]. هم‌چنین از [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده است که درباره فوائد وجود [[ائمه]]{{عم}} فرمود: "در پرتو وجود ما است که [[خداوند]]، [[آسمان]] را از [[فروپاشی]]، [[زمین]] را از لرزش و سلب [[آرامش]] ساکنانش، نگه می‌دارد؛ به واسطه ما است که [[خداوند]] [[باران]] نازل می‌کند و [[رحمت]] خود را می‌گستراند و [[برکات]] و نعمت‌های [[زمین]] را بیرون می‌آورد. و اگر از ما، کسی در [[زمین]] نباشد، [[زمین]]، اهل خود را فرومی‌برد<ref>شیخ صدوق، امالی، ص ۱۱۲، مجلس ۳۵.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[امامان]]، علاوه بر نقش [[تشریعی]]، نقش [[تکوینی]] دارند و در صورت [[غیبت]]، هرچند نقش [[تشریعی]] آنان در پس پرده می‌ماند، اما آنان به نقش [[تکوینی]] خود عمل می‌کنند و وجودشان باعث استمرار حیات و [[زندگی]] و [[اتمام حجت]] [[الهی]] بر روی [[زمین]] می‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} در [[بیان]] [[ضرورت]] [[وجود امام]] بر روی [[زمین]]، می‌فرماید: "اگر [[زمین]]، بدون [[وجود امام]] بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو می‌برد<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۱ و ۲۱۰.</ref>. بنابراین، نقش [[تکوینی]] [[امام]]، منحصر در حضور نیست و در دوره [[غیبت]] نیز این تأثیر ادامه دارد و ساکنان [[زمین]] از [[وجود امام]] بهره‌مند می‌شوند.
::::::با بررسی این [[احادیث]]، می‌توان نتیجه گرفت که [[وجود امام]] بر روی [[زمین]]، فوائد زیر را دارد و فرقی نمی‌کند که حضور [[امام]] به صورت [[آشکار]] باشد یا به صورت پنهانی و مستور:
::::::با بررسی این [[احادیث]]، می‌توان نتیجه گرفت که [[وجود امام]] بر روی [[زمین]]، فوائد زیر را دارد و فرقی نمی‌کند که حضور [[امام]] به صورت [[آشکار]] باشد یا به صورت پنهانی و مستور:
:::::#وجود [[امام]]، موجب ارتباط میان [[خالق]] و مخلوق و زنده بودن [[حجت‌ها]] و دلائل [[الهی]] در [[جامعه انسانی]] می‌شود.
:::::#وجود [[امام]]، موجب ارتباط میان [[خالق]] و مخلوق و زنده بودن [[حجت‌ها]] و دلائل [[الهی]] در [[جامعه انسانی]] می‌شود.
خط ۳۷۶: خط ۳۷۶:
::::::نمونه سوم: [[امام علی|امیر المؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: آری، [[زمین]] از [[قائم]] [[الهی]] و [[حجت]] او خالی نمی‌شود، حال آن [[قائم]] یا ظاهر و شناخته شده است یا ترسان و ناشناخته و این بدین سبب است که [[حجت‌ها]] و دلیل‌های [[خدا]] از بین نروند<ref>محمد عبده؛ نهج البلاغه، خطبه ۴، ص ۳۷.</ref>.
::::::نمونه سوم: [[امام علی|امیر المؤمنین علی]]{{ع}} فرمود: آری، [[زمین]] از [[قائم]] [[الهی]] و [[حجت]] او خالی نمی‌شود، حال آن [[قائم]] یا ظاهر و شناخته شده است یا ترسان و ناشناخته و این بدین سبب است که [[حجت‌ها]] و دلیل‌های [[خدا]] از بین نروند<ref>محمد عبده؛ نهج البلاغه، خطبه ۴، ص ۳۷.</ref>.
::::::نمونه چهارم: الأعمش از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرد که ایشان فرمود: از زمانی که [[خداوند]] [[آدم]] را آفریده است، [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نبوده است. اگر چنین بود، کسی [[خدا]] را [[پرستش]] نمی‌کرد.
::::::نمونه چهارم: الأعمش از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرد که ایشان فرمود: از زمانی که [[خداوند]] [[آدم]] را آفریده است، [[زمین]] از [[حجت خدا]] خالی نبوده است. اگر چنین بود، کسی [[خدا]] را [[پرستش]] نمی‌کرد.
::::::[[سلیمان الاعمش]] گفت: پس از آن به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم، [[مردم]] چگونه از [[حجت]] [[غایب]] و [[پنهان]] سود می‌برند و از او استفاده می‌برند؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: همان‌گونه که [[مردم]] از [[خورشید]]، زمانی که پشت ابرها است، فایده می‌برند، در این حال، از [[امام]] نیز این‌گونه سود می‌برند<ref>شیخ صدوق؛ الامالی، ص ۲۵۳.</ref>.
::::::[[سلیمان الاعمش]] گفت: پس از آن به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم، [[مردم]] چگونه از [[حجت]] [[غایب]] و پنهان سود می‌برند و از او استفاده می‌برند؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: همان‌گونه که [[مردم]] از [[خورشید]]، زمانی که پشت ابرها است، فایده می‌برند، در این حال، از [[امام]] نیز این‌گونه سود می‌برند<ref>شیخ صدوق؛ الامالی، ص ۲۵۳.</ref>.
::::::نمونه پنجم: توقیعی است که به وسیله [[محمد بن عثمان]] به ما رسیده است؛ [[امام]]{{ع}} در آن فرموده بودند: نحوه فایده بردن از من در [[زمان غیبت]]، مانند فایده بردن [[مردم]] از [[خورشید]] است، (هنگامی که ابرها [[خورشید]] را از دیدگان [[پنهان]] بدارند و همان گونه که [[ستارگان]] باعث [[امنیت]] اهل آسمان‌اند، من هم باعث [[امنیت]] اهل زمین‌ام)<ref>شیخ صدوق؛ کمال الدین، ص ۴۸۵.</ref>.
::::::نمونه پنجم: توقیعی است که به وسیله [[محمد بن عثمان]] به ما رسیده است؛ [[امام]]{{ع}} در آن فرموده بودند: نحوه فایده بردن از من در [[زمان غیبت]]، مانند فایده بردن [[مردم]] از [[خورشید]] است، (هنگامی که ابرها [[خورشید]] را از دیدگان پنهان بدارند و همان گونه که [[ستارگان]] باعث [[امنیت]] اهل آسمان‌اند، من هم باعث [[امنیت]] اهل زمین‌ام)<ref>شیخ صدوق؛ کمال الدین، ص ۴۸۵.</ref>.
::::::ده‌ها [[حدیث]] دیگر وجود دارد که چنین مفاهیم و موضوعاتی را در خود دارند و حاکی‌ از آنند که [[امام]] فواید غیرمستقیم برای [[مردم]] دارند. برخی از این [[احادیث]]، این فایده را به صورت (اگر [[امام]] نباشد، [[زمین]] ساکنان خود را فرو می‌بلعد) عنوان کرده و در برخی [[روایت‌ها]]، آن فایده به صورت (باعث در [[امان]] بودن اهل [[زمین]]) [[بیان]] شده است و برخی دیگر (ایشان را به [[خورشید]] پشت ابرها) [[تشبیه]] کرده‌اند.
::::::ده‌ها [[حدیث]] دیگر وجود دارد که چنین مفاهیم و موضوعاتی را در خود دارند و حاکی‌ از آنند که [[امام]] فواید غیرمستقیم برای [[مردم]] دارند. برخی از این [[احادیث]]، این فایده را به صورت (اگر [[امام]] نباشد، [[زمین]] ساکنان خود را فرو می‌بلعد) عنوان کرده و در برخی [[روایت‌ها]]، آن فایده به صورت (باعث در [[امان]] بودن اهل [[زمین]]) [[بیان]] شده است و برخی دیگر (ایشان را به [[خورشید]] پشت ابرها) [[تشبیه]] کرده‌اند.
::::::از این [[احادیث]] این‌گونه برمی‌آید که علاوه بر اینکه این فایده غیرمستقیم است، این فایده، عام و فراگیر نیز هست و اختصاص به عده‌ای خاص و گروهی ویژه ندارد، زیرا اگر [[زمین]] بخواهد ساکنان خود را فرو بلعد، هیچ‌یک از اهل [[زمین]] برای آن تفاوتی ندارند.
::::::از این [[احادیث]] این‌گونه برمی‌آید که علاوه بر اینکه این فایده غیرمستقیم است، این فایده، عام و فراگیر نیز هست و اختصاص به عده‌ای خاص و گروهی ویژه ندارد، زیرا اگر [[زمین]] بخواهد ساکنان خود را فرو بلعد، هیچ‌یک از اهل [[زمین]] برای آن تفاوتی ندارند.
خط ۳۸۳: خط ۳۸۳:
::::::خلاصه [[کلام]] اینکه [[روایت‌ها]]، حاکی و بیانگر فایده غیرمستقیم [[امام]] برای تمام [[انسان‌ها]] هستند.
::::::خلاصه [[کلام]] اینکه [[روایت‌ها]]، حاکی و بیانگر فایده غیرمستقیم [[امام]] برای تمام [[انسان‌ها]] هستند.
:::::*'''تحقق یافتن فایده غیرمستقیم [[امام]] به صورت آشکارا''': [[امام زمان]]{{ع}} احیانا در مقابل برخی از [[مردم]] که از راه راست و درست [[منحرف]] شده و برخی که در راه راست گام برمی‌داشته و پیوسته در راه راست و در مسیر [[حق]] گام برمی‌داشتند، ظاهر شده است. به‌عنوان مثال [[امام]]{{ع}} هنگامی که ابو [[طاهر]] بن [[بلال]] به [[دروغ]] [[ادعای نیابت]] ایشان را کرد و اموالی به نام [[امام]] از [[مردم]] گرفت و برای خود نگه داشت، خودشان را به او نشان دادند. [[ابو جعفر]] العمری، ابو [[طاهر]] را به جای خاصی برد و آن‌گونه که او می‌گوید از بالای خانه‌اش، به من [[دستور]] داد که [[اموال]] نزد خود را برای او ببرم. ما در اینجا نمی‌خواهیم به بررسی این مسائل بپردازیم و این‌گونه مثال‌ها را شرح دهیم، زیرا در بخش‌های گذشته، عنوان کردیم که برخی که پیرو [[امام]]{{ع}} بودند و در مسیر [[حق]] گام برمی‌داشتند و برخی دیگر که از جاده [[دین]] [[منحرف]] شده بودند، به صورت فردی یا گروهی [[توفیق]] [[زیارت]] [[امام]]{{ع}} را پیدا کرده‌اند، تا این‌گونه، [[حجت]] بر آنها تمام شود.
:::::*'''تحقق یافتن فایده غیرمستقیم [[امام]] به صورت آشکارا''': [[امام زمان]]{{ع}} احیانا در مقابل برخی از [[مردم]] که از راه راست و درست [[منحرف]] شده و برخی که در راه راست گام برمی‌داشته و پیوسته در راه راست و در مسیر [[حق]] گام برمی‌داشتند، ظاهر شده است. به‌عنوان مثال [[امام]]{{ع}} هنگامی که ابو [[طاهر]] بن [[بلال]] به [[دروغ]] [[ادعای نیابت]] ایشان را کرد و اموالی به نام [[امام]] از [[مردم]] گرفت و برای خود نگه داشت، خودشان را به او نشان دادند. [[ابو جعفر]] العمری، ابو [[طاهر]] را به جای خاصی برد و آن‌گونه که او می‌گوید از بالای خانه‌اش، به من [[دستور]] داد که [[اموال]] نزد خود را برای او ببرم. ما در اینجا نمی‌خواهیم به بررسی این مسائل بپردازیم و این‌گونه مثال‌ها را شرح دهیم، زیرا در بخش‌های گذشته، عنوان کردیم که برخی که پیرو [[امام]]{{ع}} بودند و در مسیر [[حق]] گام برمی‌داشتند و برخی دیگر که از جاده [[دین]] [[منحرف]] شده بودند، به صورت فردی یا گروهی [[توفیق]] [[زیارت]] [[امام]]{{ع}} را پیدا کرده‌اند، تا این‌گونه، [[حجت]] بر آنها تمام شود.
::::::بنابراین، [[امام]] برای ساکنان و اهل [[زمین]]، فایده عام و غیرمستقیم دارد، زیرا [[امام]]{{ع}} یا همان‌گونه که [[روایت‌ها]] یادآور شده‌اند، باعث [[امنیت]] آنها است. برخی از این [[روایت‌ها]]، [[امام]] را [[تشبیه]] به [[خورشید]] کرده‌اند که توضیح و شرح این مطلب در [[بیان]] و سخن نمی‌گنجد، در مورد سخنان نویسنده البحار در مورد همانند بودن [[امام]] با [[خورشید]] و [[تشبیه]] ایشان به آنکه به وسیله ابرها پوشیده و [[پنهان]] شده است، نیز باید گفت که این امر هم بیانگر فایده عام و غیرمستقیم [[امام]] است و به [[دلیل]] دقت و ظرافت و نکته‌سنجی این وجوه تشابه، در اینجا آنها را به صورت خلاصه می‌آوریم:
::::::بنابراین، [[امام]] برای ساکنان و اهل [[زمین]]، فایده عام و غیرمستقیم دارد، زیرا [[امام]]{{ع}} یا همان‌گونه که [[روایت‌ها]] یادآور شده‌اند، باعث [[امنیت]] آنها است. برخی از این [[روایت‌ها]]، [[امام]] را [[تشبیه]] به [[خورشید]] کرده‌اند که توضیح و شرح این مطلب در [[بیان]] و سخن نمی‌گنجد، در مورد سخنان نویسنده البحار در مورد همانند بودن [[امام]] با [[خورشید]] و [[تشبیه]] ایشان به آنکه به وسیله ابرها پوشیده و پنهان شده است، نیز باید گفت که این امر هم بیانگر فایده عام و غیرمستقیم [[امام]] است و به [[دلیل]] دقت و ظرافت و نکته‌سنجی این وجوه تشابه، در اینجا آنها را به صورت خلاصه می‌آوریم:
:::::#[[نور]] وجود و [[علم]] و [[هدایت]]، به واسطه و به وسیله ایشان{{ع}} به [[مردم]] می‌رسد؛ زیرا در [[اخبار]] [[مستفیض]] ثابت شده که ایشان [[علت]] اصلی و غایی آفریده شدن مخلوقات هستند، اگر اینان نبودند، [[نور]] وجود به دیگران نمی‌رسید و با [[برکت]] آنان و با [[شفاعت]] خواستن از آنها و [[توسل]] جستن به آنها است که جویبار [[دانش‌ها]] و آگاهی‌ها روان می‌شود و [[بلاها]] و [[مصیبت‌ها]] از [[مردم]] دفع می‌شود. اگر آنان نبودند، مخلوقات به [[علت]] [[اعمال]] زشتشان، [[شایسته]] انواع مختلف [[عذاب]] بودند و همان‌گونه که [[خداوند]] بلندمرتبه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ}}<ref>«[ولی‌] تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref>‌.
:::::#[[نور]] وجود و [[علم]] و [[هدایت]]، به واسطه و به وسیله ایشان{{ع}} به [[مردم]] می‌رسد؛ زیرا در [[اخبار]] [[مستفیض]] ثابت شده که ایشان [[علت]] اصلی و غایی آفریده شدن مخلوقات هستند، اگر اینان نبودند، [[نور]] وجود به دیگران نمی‌رسید و با [[برکت]] آنان و با [[شفاعت]] خواستن از آنها و [[توسل]] جستن به آنها است که جویبار [[دانش‌ها]] و آگاهی‌ها روان می‌شود و [[بلاها]] و [[مصیبت‌ها]] از [[مردم]] دفع می‌شود. اگر آنان نبودند، مخلوقات به [[علت]] [[اعمال]] زشتشان، [[شایسته]] انواع مختلف [[عذاب]] بودند و همان‌گونه که [[خداوند]] بلندمرتبه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ}}<ref>«[ولی‌] تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref>‌.
:::::#همان‌گونه که [[خورشید]] پشت ابرها [[پنهان]] می‌شود و در آن حال هم [[مردم]] از آن سود می‌برند و هر لحظه [[منتظر]] کنار رفتن ابرها هستند تا [[خورشید]] پدیدار شود تا از آن سود بیشتری ببرند، احوال [[مردم]] در مورد [[امام مهدی]]{{ع}} در زمان غیبتش نیز چنین است، [[مردم]] هر لحظه [[منتظر]] پایان [[غیبت]] و استفاده بردن بیشتر از ایشان هستند؛
:::::#همان‌گونه که [[خورشید]] پشت ابرها پنهان می‌شود و در آن حال هم [[مردم]] از آن سود می‌برند و هر لحظه [[منتظر]] کنار رفتن ابرها هستند تا [[خورشید]] پدیدار شود تا از آن سود بیشتری ببرند، احوال [[مردم]] در مورد [[امام مهدی]]{{ع}} در زمان غیبتش نیز چنین است، [[مردم]] هر لحظه [[منتظر]] پایان [[غیبت]] و استفاده بردن بیشتر از ایشان هستند؛
:::::#هرکس [[وجود امام]] را با وجود نشانه‌های زیاد آن [[انکار]] کند، مانند این است که کسی منکر وجود [[خورشید]] شود که ابرها آن‌را از دیدگان پوشانده و [[پنهان]] ساخته‌اند؛
:::::#هرکس [[وجود امام]] را با وجود نشانه‌های زیاد آن [[انکار]] کند، مانند این است که کسی منکر وجود [[خورشید]] شود که ابرها آن‌را از دیدگان پوشانده و پنهان ساخته‌اند؛
:::::#گاهی ممکن است وجود [[خورشید]] در پشت ابرها برای [[مردم]]، بهتر از پدیدار بودن آن بدون [[حجاب]] باشد، [[غیبت امام]] نیز این‌گونه است و البته این امر برای [[مردم]] بهتر است... الخ؛
:::::#گاهی ممکن است وجود [[خورشید]] در پشت ابرها برای [[مردم]]، بهتر از پدیدار بودن آن بدون [[حجاب]] باشد، [[غیبت امام]] نیز این‌گونه است و البته این امر برای [[مردم]] بهتر است... الخ؛
:::::#اگر [[خورشید]] مستقیما بتابد، [[انسان]] به‌طور مستقیم نمی‌تواند به آن نگاه کند و شاید به [[دلیل]] [[ضعف]] چشمان [[بشر]]، نگاه مستقیم به [[خورشید]] باعث کور شدن او شود؛ [[خورشید]] [[ذات مقدس]] [[امام مهدی]]{{ع}} نیز این‌گونه است، چه‌بسا که [[ظهور]] و پدیدار شدن ایشان، برای دیدگان ضعیف و [[ناتوان]] [[بشر]]، مضر باشد و سبب [[نابینایی]] آنان و ندیدن [[حق]] شود؛
:::::#اگر [[خورشید]] مستقیما بتابد، [[انسان]] به‌طور مستقیم نمی‌تواند به آن نگاه کند و شاید به [[دلیل]] [[ضعف]] چشمان [[بشر]]، نگاه مستقیم به [[خورشید]] باعث کور شدن او شود؛ [[خورشید]] [[ذات مقدس]] [[امام مهدی]]{{ع}} نیز این‌گونه است، چه‌بسا که [[ظهور]] و پدیدار شدن ایشان، برای دیدگان ضعیف و [[ناتوان]] [[بشر]]، مضر باشد و سبب [[نابینایی]] آنان و ندیدن [[حق]] شود؛
خط ۴۱۰: خط ۴۱۰:
::::#طبق [[احادیث]] وارده در موضوع [[امامت]] و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود [[مقدس]] [[امام]] [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد، نوع [[انسان]] منتقرض خواهد شد، اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمی‌شود، اگر [[امام]] نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع می‌شود، اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولاً، بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]]، سپس به وسیله او بر دل‌های سایر افراد نازل می‌شود. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در [[تربت]] این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم می‌توان گفت [[امام غایب]] چه نفعی دارد؟ [[امام سجاد]] می‌فرماید: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنان]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[مسلمین]] هستیم، ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند، به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمی‌اید، مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد و به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج می‌شود، اگر ما روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرود می‌برد، آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچ‌گاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نبوده است، ولی آن [[حجت]] گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غایب]] و مستور بوده است و تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمی‌شود. روای می‌گوید، گفتم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غایب]] منتفع می‌شوند؟ فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] بهره می‌برند<ref> نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در آن [[کلام]] نورانیش فرمود: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"}}<ref>آری، هیچ‌گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمی‌ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. </ref>؛ برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]] به دعای [[شریف]] [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید، که اساس [[آفرینش]] به [[وجود امام]] بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل [[وجود امام]] است، خواه [[امام]] ظاهر باشد خواه [[غایب]] اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کرده‌اید و گفته‌اید که [[مردم]] از آن محرومند، باید دید [[علت]] و سبب [[محرومیت]] چیست و کیست؟ آیا از طرف [[پروردگار]] منع فیضی شده و یا از جانب [[امام عصر]] امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از جانب خود افراد [[بشر]] است. اگر آنان موانع [[ظهور]] را برطرف سازند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[حضرت مهدی]] را فراهم سازند و [[افکار]] جهانیان را آماده و مساعد می‌کردند، قطعاً [[امام زمان]] ظاهر می‌شد و [[جامعه]] [[انسانیت]] از فواید وجودیش بهره‌مند می‌گردید.  
::::#طبق [[احادیث]] وارده در موضوع [[امامت]] و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود [[مقدس]] [[امام]] [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد، نوع [[انسان]] منتقرض خواهد شد، اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمی‌شود، اگر [[امام]] نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع می‌شود، اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولاً، بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]]، سپس به وسیله او بر دل‌های سایر افراد نازل می‌شود. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در [[تربت]] این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم می‌توان گفت [[امام غایب]] چه نفعی دارد؟ [[امام سجاد]] می‌فرماید: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنان]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[مسلمین]] هستیم، ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند، به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمی‌اید، مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد و به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج می‌شود، اگر ما روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرود می‌برد، آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچ‌گاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نبوده است، ولی آن [[حجت]] گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غایب]] و مستور بوده است و تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمی‌شود. روای می‌گوید، گفتم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غایب]] منتفع می‌شوند؟ فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] بهره می‌برند<ref> نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در آن [[کلام]] نورانیش فرمود: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ‏ مِنْ‏ قَائِمٍ‏ لِلَّهِ‏ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"}}<ref>آری، هیچ‌گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمی‌ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. </ref>؛ برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]] به دعای [[شریف]] [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید، که اساس [[آفرینش]] به [[وجود امام]] بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل [[وجود امام]] است، خواه [[امام]] ظاهر باشد خواه [[غایب]] اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کرده‌اید و گفته‌اید که [[مردم]] از آن محرومند، باید دید [[علت]] و سبب [[محرومیت]] چیست و کیست؟ آیا از طرف [[پروردگار]] منع فیضی شده و یا از جانب [[امام عصر]] امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از جانب خود افراد [[بشر]] است. اگر آنان موانع [[ظهور]] را برطرف سازند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[حضرت مهدی]] را فراهم سازند و [[افکار]] جهانیان را آماده و مساعد می‌کردند، قطعاً [[امام زمان]] ظاهر می‌شد و [[جامعه]] [[انسانیت]] از فواید وجودیش بهره‌مند می‌گردید.  
::::#[[ایمان]] به [[مهدی]] [[غایب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} مایه [[امیدواری]] و آرامش‌بخش دلهای [[مسلمین]] است. این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] و [[هدف]] است، هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسف‌بار [[جهان]] و سیل بنیان‌کن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] [[معارف]] و [[محرومیت]] روز افزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگ‌های سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک سوسو می‌زند، همان [[انتظار]] و [[فرج]] فرا رسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلب‌های [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده، مرهم دلهای زخم‌دار طبقه [[محروم]] می‌شود. نویدهای مسرت بخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقاید]] [[مؤمنان]] را نگهداری کرده و در [[دین]] پایدارشان می‌سازد، [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] می‌دهد و در شاه راه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد می‌کند. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح [[حکومت]] جهانی [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است. خلاصه آنکه [[ایمان]] به [[مهدی]] [[موعود]]، [[آینده]] روشن و فرح بخشی را برای [[شیعیان]] مجسم کرده به [[امید]] آن روز دلخوشند، [[روح]] [[یأس]] و [[شکست]] را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه [[هدف]] و [[تهذیب]] [[اخلاق]] و علاقه به [[معارف]] وادارشان کرده است<ref> دادگستر جهان، ص ۱۵۷.</ref>.
::::#[[ایمان]] به [[مهدی]] [[غایب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} مایه [[امیدواری]] و آرامش‌بخش دلهای [[مسلمین]] است. این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] و [[هدف]] است، هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسف‌بار [[جهان]] و سیل بنیان‌کن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] [[معارف]] و [[محرومیت]] روز افزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگ‌های سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک سوسو می‌زند، همان [[انتظار]] و [[فرج]] فرا رسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلب‌های [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده، مرهم دلهای زخم‌دار طبقه [[محروم]] می‌شود. نویدهای مسرت بخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقاید]] [[مؤمنان]] را نگهداری کرده و در [[دین]] پایدارشان می‌سازد، [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] می‌دهد و در شاه راه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد می‌کند. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح [[حکومت]] جهانی [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است. خلاصه آنکه [[ایمان]] به [[مهدی]] [[موعود]]، [[آینده]] روشن و فرح بخشی را برای [[شیعیان]] مجسم کرده به [[امید]] آن روز دلخوشند، [[روح]] [[یأس]] و [[شکست]] را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه [[هدف]] و [[تهذیب]] [[اخلاق]] و علاقه به [[معارف]] وادارشان کرده است<ref> دادگستر جهان، ص ۱۵۷.</ref>.
::::#در [[احادیث]] وارده، مکرر [[حضرت مهدی]]{{ع}} در عصر [[غیبت]] به [[آفتاب]] در پس [[ابر]] [[تشبیه]] شده و گفته شده، همچنان که [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات عالم مفید است، [[امام]] در پرده [[غیبت]] نیز وجودش [[نافع]] و مفید است، چنانکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} پس از سؤال اینکه چه فایده‌ای بر وجود [[امام غایب]] مترتب است، فرمود: " آری [[سوگند]] به خدایی که مرا به [[نبوت]] [[برگزیده]]، [[مردم]] از [[نور]] [[رهبری]] او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند، همانطور که از [[خورشید]] به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره‌مند می‌شوند"<ref>{{عربی|"إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ‏ جَلَّلَهَا السَّحَابُ"}}</ref>. برای [[فهم]] این [[تشبیه]]، نخست باید نقش [[خورشید]] را به‌طور کلی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها [[پنهان]] می‌شود دریابیم، سپس به رمز این [[تشبیه]] پی‌ببریم: [[خورشید]] دارای دو نوع [[نور افشانی]] است: [[نور افشانی]] [[آشکار]] و [[نور افشانی]] مخفی. و یا به تعبیر دیگر، [[نور افشانی]] مستقیم و [[نور افشانی]] غیرمستقیم. در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، [[نور]] مستقیم [[خورشید]] را گرفته و پخش می‌کنند و [[نور]] [[آفتاب]] به خوبی دیده نمی‌شود، اما در تابش مستقیم و [[آشکار]] اشعه [[آفتاب]] به خوبی دیده می‌شود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره [[زمین]] را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیم‌کار می‌کند، شیشه‌ای که هم از شدت تابش [[آفتاب]] می‌کاهد و آن را قابل [[تحمل]] می‌سازد و هم [[نور]] [[آفتاب]] را تصفیه می‌کند و شعاع‌های مرگبارش را خنثی و بی‌اثر می‌سازد، ولی به هر حال، [[مانع]] از تابش مستقیم [[آفتاب]] نیست. به هر حال، [[نور]] و حرارتی که از [[خورشید]] به هر سو پخش می‌شود، تنها انرژی خلاق موتورهای [[زندگی]] در گیاهان و حیوانات و [[انسان]] است و سرانجام، اگر [[نور]] [[خورشید]] نباشد، حیات از کره [[زمین]] رخت می‌بندد، چرا که رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، [[حس]] و حرکت و جنبش، آبیاری زمین‌های مرده، غرش امواج دریاها، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانه‌ها [[زندگی]] آفرین [[باران]] و برف، نغمه‌های مرغان، [[زیبایی]] خیره‌کننده گل‌ها، گردش [[خون]] در عروق [[انسان]] و تپش قلب‌ها، عبور برق آسای [[اندیشه]] و لابلای پرده‌های مغز و سرانجام، لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ، مانند یک [[کودک شیرخوار]] نقش می‌بندد، همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به [[نور]] [[آفتاب]] بستگی دارد، بدون آن، همه اینها به [[خاموشی]] خواهد‌گرایید و این موضوع با کمی دقت قابل [[فهم]] برای هر اندیشوری است. اینک سؤال این است که آیا این [[برکات]] و آثار [[زندگی]] بخش مخصوص زمانی است که [[نور]] به طور مستقیم می‌تابد؟ پاسخ این سؤال روشن است که منفی است، زیرا بسیاری از این آثار در [[نور]] مات [[خورشید]] از پشت ابرها نیز وجود دارد. بنابراین، تابش [[خورشید]] از پشت پرده ابرها قسمت‌ مهمی از [[برکات]] خود را در بر دارد و تنها برخی آثار است که ثمره تابش مستقیم [[آفتاب]] است. نتیجه اینکه هر چند پرده‌های [[ابر]] برخی آثار [[آفتاب]] را می‌گیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان باقی می‌ماند.این بود شمه‌ای از حال مُشبه‌‌ به، یعنی [[آفتاب]]، اما وضع "مشبه"، یعنی وجود [[حضرت]] [[بقیة الله الاعظم]]{{ع}} در حال [[غیبت]] از این قرار است: اشعه [[معنوی]] نامرئی وجود [[امام زمان]]{{ع}} به هنگامی ک در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون و قابل ملاحظه‌ای است که علی‌رغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم (که در سؤال مطرح شده بود) [[آثار وجودی]] او را [[آشکار]] می‌سازد که به بعضی‌ها در اینجا اشاره شده و قسمتی هم درکتب مفصله [[بیان]] شدند. بنابراین، کسی نمی‌تواند فواید وجودی [[امام]] را در حال [[غیبت]] [[انکار]] نماید، بلکه او همانند [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات [[نافع]] و مفید است<ref> [[مهدی]] انقلابی بزرگ، ص ۲۵۱.</ref>»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری، حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰.</ref>.
::::#در [[احادیث]] وارده، مکرر [[حضرت مهدی]]{{ع}} در عصر [[غیبت]] به [[آفتاب]] در پس [[ابر]] [[تشبیه]] شده و گفته شده، همچنان که [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات عالم مفید است، [[امام]] در پرده [[غیبت]] نیز وجودش [[نافع]] و مفید است، چنانکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} پس از سؤال اینکه چه فایده‌ای بر وجود [[امام غایب]] مترتب است، فرمود: " آری [[سوگند]] به خدایی که مرا به [[نبوت]] [[برگزیده]]، [[مردم]] از [[نور]] [[رهبری]] او در دوران غیبتش بهره می‌گیرند، همانطور که از [[خورشید]] به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره‌مند می‌شوند"<ref>{{عربی|"إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ‏ جَلَّلَهَا السَّحَابُ"}}</ref>. برای [[فهم]] این [[تشبیه]]، نخست باید نقش [[خورشید]] را به‌طور کلی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها پنهان می‌شود دریابیم، سپس به رمز این [[تشبیه]] پی‌ببریم: [[خورشید]] دارای دو نوع [[نور افشانی]] است: [[نور افشانی]] [[آشکار]] و [[نور افشانی]] مخفی. و یا به تعبیر دیگر، [[نور افشانی]] مستقیم و [[نور افشانی]] غیرمستقیم. در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، [[نور]] مستقیم [[خورشید]] را گرفته و پخش می‌کنند و [[نور]] [[آفتاب]] به خوبی دیده نمی‌شود، اما در تابش مستقیم و [[آشکار]] اشعه [[آفتاب]] به خوبی دیده می‌شود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره [[زمین]] را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیم‌کار می‌کند، شیشه‌ای که هم از شدت تابش [[آفتاب]] می‌کاهد و آن را قابل [[تحمل]] می‌سازد و هم [[نور]] [[آفتاب]] را تصفیه می‌کند و شعاع‌های مرگبارش را خنثی و بی‌اثر می‌سازد، ولی به هر حال، [[مانع]] از تابش مستقیم [[آفتاب]] نیست. به هر حال، [[نور]] و حرارتی که از [[خورشید]] به هر سو پخش می‌شود، تنها انرژی خلاق موتورهای [[زندگی]] در گیاهان و حیوانات و [[انسان]] است و سرانجام، اگر [[نور]] [[خورشید]] نباشد، حیات از کره [[زمین]] رخت می‌بندد، چرا که رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، [[حس]] و حرکت و جنبش، آبیاری زمین‌های مرده، غرش امواج دریاها، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانه‌ها [[زندگی]] آفرین [[باران]] و برف، نغمه‌های مرغان، [[زیبایی]] خیره‌کننده گل‌ها، گردش [[خون]] در عروق [[انسان]] و تپش قلب‌ها، عبور برق آسای [[اندیشه]] و لابلای پرده‌های مغز و سرانجام، لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ، مانند یک [[کودک شیرخوار]] نقش می‌بندد، همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به [[نور]] [[آفتاب]] بستگی دارد، بدون آن، همه اینها به [[خاموشی]] خواهد‌گرایید و این موضوع با کمی دقت قابل [[فهم]] برای هر اندیشوری است. اینک سؤال این است که آیا این [[برکات]] و آثار [[زندگی]] بخش مخصوص زمانی است که [[نور]] به طور مستقیم می‌تابد؟ پاسخ این سؤال روشن است که منفی است، زیرا بسیاری از این آثار در [[نور]] مات [[خورشید]] از پشت ابرها نیز وجود دارد. بنابراین، تابش [[خورشید]] از پشت پرده ابرها قسمت‌ مهمی از [[برکات]] خود را در بر دارد و تنها برخی آثار است که ثمره تابش مستقیم [[آفتاب]] است. نتیجه اینکه هر چند پرده‌های [[ابر]] برخی آثار [[آفتاب]] را می‌گیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان باقی می‌ماند.این بود شمه‌ای از حال مُشبه‌‌ به، یعنی [[آفتاب]]، اما وضع "مشبه"، یعنی وجود [[حضرت]] [[بقیة الله الاعظم]]{{ع}} در حال [[غیبت]] از این قرار است: اشعه [[معنوی]] نامرئی وجود [[امام زمان]]{{ع}} به هنگامی ک در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون و قابل ملاحظه‌ای است که علی‌رغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم (که در سؤال مطرح شده بود) [[آثار وجودی]] او را [[آشکار]] می‌سازد که به بعضی‌ها در اینجا اشاره شده و قسمتی هم درکتب مفصله [[بیان]] شدند. بنابراین، کسی نمی‌تواند فواید وجودی [[امام]] را در حال [[غیبت]] [[انکار]] نماید، بلکه او همانند [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات [[نافع]] و مفید است<ref> [[مهدی]] انقلابی بزرگ، ص ۲۵۱.</ref>»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری، حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۴۶۹: خط ۴۶۹:
[[پرونده:1368303.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]]]
[[پرونده:1368303.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]]]
::::::'''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::'''[[پژوهشگران مؤسسه آینده روشن]]'''، در کتاب ''«[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
:::::: «هرگز [[غیبت]] [[حضرت]]، [[مانع]] از برکت‌های آن [[حضرت]] نیست. [[حضرت رسول]] اکرم{{صل}} دراین‌باره فرموده‌اند: بهره و انتفاع [[مردم]] از [[حضرت مهدی]]{{ع}} در [[زمان غیبت]]، مانند نفع و بهره بردن [[انسان]] از [[آفتاب]] است در زمانی که زیر [[ابر]] [[پنهان]] است<ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، ج ۵۳، ص ۱۸۰.</ref>
:::::: «هرگز [[غیبت]] [[حضرت]]، [[مانع]] از برکت‌های آن [[حضرت]] نیست. [[حضرت رسول]] اکرم{{صل}} دراین‌باره فرموده‌اند: بهره و انتفاع [[مردم]] از [[حضرت مهدی]]{{ع}} در [[زمان غیبت]]، مانند نفع و بهره بردن [[انسان]] از [[آفتاب]] است در زمانی که زیر [[ابر]] پنهان است<ref>[[بحار الانوار (کتاب)|بحار الانوار]]، ج ۵۳، ص ۱۸۰.</ref>
::::::در ذیل به بعضی از فواید به صورت فهرست‌وار اشاره می‌شود:
::::::در ذیل به بعضی از فواید به صورت فهرست‌وار اشاره می‌شود:
:::::#[[امام]] در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بی‌وجود او [[برکات]] [[الهی]] بر زمینیان نازل نمی‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده‌اند: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه فرومی‌ریزد<ref>[[کافی (کتاب)|کافی]]، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref>
:::::#[[امام]] در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بی‌وجود او [[برکات]] [[الهی]] بر زمینیان نازل نمی‌شود. [[امام صادق]]{{ع}} فرموده‌اند: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه فرومی‌ریزد<ref>[[کافی (کتاب)|کافی]]، ج ۱، ص ۲۰۱.</ref>
خط ۵۰۳: خط ۵۰۳:
::::#'''[[امیدبخشی]]:''' از سرمایه‌های مهم [[زندگی]]، [[امید]] است که مایه حیات و [[نشاط]] و [[پویایی]] است. [[وجود امام]] در عالم، موجب [[امید به آینده‌ای روشن]] و سراسر شور و [[اشتیاق]] است. [[شیعه]]، پیوسته و در طول [[تاریخ]] هزار و چهار صد ساله، به انواع [[بلاها]] و [[سختی‌ها]] گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانه‌ای [[استوار]]، او را به [[ایستادگی]] و [[تسلیم]] نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، [[امید به آینده]] سبز [[مؤمنان]] و [[دین]] باوران بوده است؛ آینده‌ای که خیالی و افسانه‌ای نیست؛ آینده‌ای که نزدیک است و می‌تواند نزدیک‌تر باشد؛ زیرا آن که باید [[رهبری]] [[قیام]] را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم.
::::#'''[[امیدبخشی]]:''' از سرمایه‌های مهم [[زندگی]]، [[امید]] است که مایه حیات و [[نشاط]] و [[پویایی]] است. [[وجود امام]] در عالم، موجب [[امید به آینده‌ای روشن]] و سراسر شور و [[اشتیاق]] است. [[شیعه]]، پیوسته و در طول [[تاریخ]] هزار و چهار صد ساله، به انواع [[بلاها]] و [[سختی‌ها]] گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانه‌ای [[استوار]]، او را به [[ایستادگی]] و [[تسلیم]] نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، [[امید به آینده]] سبز [[مؤمنان]] و [[دین]] باوران بوده است؛ آینده‌ای که خیالی و افسانه‌ای نیست؛ آینده‌ای که نزدیک است و می‌تواند نزدیک‌تر باشد؛ زیرا آن که باید [[رهبری]] [[قیام]] را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم.
::::#'''[[پایداری]] [[مکتب]]:''' هر جامعه‌ای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود [[رهبری]] [[آگاه]] [[نیاز]] دارد، تا اجتماع، تحت نظر و [[فرماندهی]] او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود [[رهبر]]، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامه‌های [[آینده]]، همّت گمارند. [[رهبر]] زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمی‌کند و به واسطه‌های گوناگون، دربارۀ راه‌های [[انحرافی]]، هشدارمی‌دهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ [[مکتب]] [[شیعه]] است. او با [[آگاهی]] کامل از توطئه‌های [[دشمنان]]، به شیوه‌های مختلف، مرزهای [[فکری]] [[شیعیان]] را پاسداری می‌کند و آن گاه که [[دشمن]] [[فریبکار]] با وسیله‌ها و ابزارهای گوناگون، اصول [[مکتب]] و [[اعتقادات]] [[مردم]] را نشانه می‌گیرد، با [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[عالمان]] و برگزیدگان، راه‌های نفود او را می‌بندد. برای نمونه، [[عنایت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[شیعیان]] [[بحرین]] را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروف‌ترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعه‌ای گران‌سنگ از کلمات اهل بیت{{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> می‌شنویم: در روزگار گذشته، [[فرمانروایی]] [[ناصبی]] بر [[بحرین]] [[حکومت]] می‌کرد که وزیرش در [[دشمنی]] با [[شیعیان]]، گوی [[سبقت]] را از او ربوده بود. روزی [[وزیر]] بر [[فرمانروا]] وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ‏ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ ‏‏‏‏‏‏‏"}}. [[فرمانروا]] از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به [[وزیر]] گفت: این، نشانه‌ای [[آشکار]] و دلیلی نیرومند بر بطلان [[مذهب تشیع]] است. نظر تو درباره [[شیعیان]] [[بحرین]] چیست؟ [[وزیر]] پاسخ داد: به [[باور]] من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از [[مذهب]] خود دست می‌کشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را [[انتخاب]] کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا [[جزیه]]<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می‌کنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی می‌پردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را می‌کشیم و [[زنان]] و فرزندانشان را [[اسیر]] می‌کنیم و اموالشان را به [[غنیمت]] می‌بریم. [[فرمانروا]]، [[رأی]] او را پذیرفت و [[دانشمندان]] [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را می‌کشم و [[زنان]] و فرزندانتان را [[اسیر]] می‌کنم یا این که باید [[جزیه]] بدهید. [[دانشمندان]] [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از [[صالحان]] و [[پرهیزگاران]] [[بحرین]] را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[استغاثه]] کن و از او، راه رهایی از این [[مصیبت]] را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و [[صاحب]] ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به [[زیارت]] [[حضرت]] نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با [[گریه و زاری]] از [[حضرت]]، [[کمک]] خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او می‌گوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال می‌بینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده‌ای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. [[حاجت]] خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو [[صاحب الزمانی]]، داستان مرا می‌دانی و به گفتن من [[نیاز]] نیست. فرمود: راست می‌گویی. تو به [[دلیل]] آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمده‌ای. عرض کرد: آری، شما می‌دانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و [[پناه]] ما هستید. پس آن [[حضرت]] فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن [[وزیر]] درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از [[گِل]]، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روی آن نقش بست. فردا نزد [[فرمانروا]] می‌روی و به او می‌گویی که من پاسخ تو را در خانه [[وزیر]] می‌دهم: چون به خانه [[وزیر]] رفتید، پیش از [[وزیر]] به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به [[فرمانروا]] نشان ده. نشانه دیگر این که به [[فرمانروا]] بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز [[دود]] و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد [[شیعیان]] بازگشت. روز دیگر، آنان پیش [[فرمانروا]] رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، [[آشکار]] شد. فرمانروای [[بحرین]] با دیدن این [[معجزه]] به [[تشیع]] گروید و [[دستور]] داد [[وزیر]] حیله‌گر را به [[قتل]] رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref>
::::#'''[[پایداری]] [[مکتب]]:''' هر جامعه‌ای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود [[رهبری]] [[آگاه]] [[نیاز]] دارد، تا اجتماع، تحت نظر و [[فرماندهی]] او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود [[رهبر]]، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامه‌های [[آینده]]، همّت گمارند. [[رهبر]] زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمی‌کند و به واسطه‌های گوناگون، دربارۀ راه‌های [[انحرافی]]، هشدارمی‌دهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ [[مکتب]] [[شیعه]] است. او با [[آگاهی]] کامل از توطئه‌های [[دشمنان]]، به شیوه‌های مختلف، مرزهای [[فکری]] [[شیعیان]] را پاسداری می‌کند و آن گاه که [[دشمن]] [[فریبکار]] با وسیله‌ها و ابزارهای گوناگون، اصول [[مکتب]] و [[اعتقادات]] [[مردم]] را نشانه می‌گیرد، با [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[عالمان]] و برگزیدگان، راه‌های نفود او را می‌بندد. برای نمونه، [[عنایت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[شیعیان]] [[بحرین]] را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروف‌ترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعه‌ای گران‌سنگ از کلمات اهل بیت{{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> می‌شنویم: در روزگار گذشته، [[فرمانروایی]] [[ناصبی]] بر [[بحرین]] [[حکومت]] می‌کرد که وزیرش در [[دشمنی]] با [[شیعیان]]، گوی [[سبقت]] را از او ربوده بود. روزی [[وزیر]] بر [[فرمانروا]] وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ‏ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ ‏‏‏‏‏‏‏"}}. [[فرمانروا]] از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به [[وزیر]] گفت: این، نشانه‌ای [[آشکار]] و دلیلی نیرومند بر بطلان [[مذهب تشیع]] است. نظر تو درباره [[شیعیان]] [[بحرین]] چیست؟ [[وزیر]] پاسخ داد: به [[باور]] من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از [[مذهب]] خود دست می‌کشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را [[انتخاب]] کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا [[جزیه]]<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی می‌کنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی می‌پردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را می‌کشیم و [[زنان]] و فرزندانشان را [[اسیر]] می‌کنیم و اموالشان را به [[غنیمت]] می‌بریم. [[فرمانروا]]، [[رأی]] او را پذیرفت و [[دانشمندان]] [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را می‌کشم و [[زنان]] و فرزندانتان را [[اسیر]] می‌کنم یا این که باید [[جزیه]] بدهید. [[دانشمندان]] [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از [[صالحان]] و [[پرهیزگاران]] [[بحرین]] را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[استغاثه]] کن و از او، راه رهایی از این [[مصیبت]] را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و [[صاحب]] ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به [[زیارت]] [[حضرت]] نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با [[گریه و زاری]] از [[حضرت]]، [[کمک]] خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او می‌گوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال می‌بینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده‌ای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. [[حاجت]] خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو [[صاحب الزمانی]]، داستان مرا می‌دانی و به گفتن من [[نیاز]] نیست. فرمود: راست می‌گویی. تو به [[دلیل]] آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمده‌ای. عرض کرد: آری، شما می‌دانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و [[پناه]] ما هستید. پس آن [[حضرت]] فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن [[وزیر]] درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از [[گِل]]، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روی آن نقش بست. فردا نزد [[فرمانروا]] می‌روی و به او می‌گویی که من پاسخ تو را در خانه [[وزیر]] می‌دهم: چون به خانه [[وزیر]] رفتید، پیش از [[وزیر]] به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به [[فرمانروا]] نشان ده. نشانه دیگر این که به [[فرمانروا]] بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز [[دود]] و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد [[شیعیان]] بازگشت. روز دیگر، آنان پیش [[فرمانروا]] رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، [[آشکار]] شد. فرمانروای [[بحرین]] با دیدن این [[معجزه]] به [[تشیع]] گروید و [[دستور]] داد [[وزیر]] حیله‌گر را به [[قتل]] رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref>
::::#'''[[خودسازی]]:''' [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را می‌بینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref>. در [[روایات]] آمده است که مراد از "[[مؤمنین]]" در این [[آیه]] [[شریف]]، [[امامان]]{{عم}} هستند؛<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.</ref> بنابراین [[اعمال]] [[مردم]] به نظر [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} می‌رسد و او از پس پرده [[غیبت]]، [[شاهد]] و ناظر [[کارها]] است. آن بزرگوار خود فرموده است: "[[علم]] ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از [[اخبار]] شما بر ما پوشیده و [[پنهان]] نیست"<ref>{{عربی|" فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ‏ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref>. این [[حقیقت]] اثر [[تربیتی]] بزرگی دارد و [[شیعیان]] را به [[اصلاح]] کارهای خود وامی‌ دارد و از این که در برابر ححّت [[خدا]] و [[امام]] [[خوبی‌ها]] و [[زشتی‌ها]] و [[گناهان]] آلوده شوند، باز می‌دارد. البته به هر اندازه توجه [[انسان]] به آن معدن [[صفا]] و [[پاکی]]، بیشتر باشد، آیینه [[دل]] و جانش، صفای بیشتری می‌یابد و این روشنی و زلالی در گفتار و [[رفتار]] او آشکارتر می‌شود.
::::#'''[[خودسازی]]:''' [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را می‌بینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref>. در [[روایات]] آمده است که مراد از "[[مؤمنین]]" در این [[آیه]] [[شریف]]، [[امامان]]{{عم}} هستند؛<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.</ref> بنابراین [[اعمال]] [[مردم]] به نظر [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} می‌رسد و او از پس پرده [[غیبت]]، [[شاهد]] و ناظر [[کارها]] است. آن بزرگوار خود فرموده است: "[[علم]] ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از [[اخبار]] شما بر ما پوشیده و پنهان نیست"<ref>{{عربی|" فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ‏ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ ‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref>. این [[حقیقت]] اثر [[تربیتی]] بزرگی دارد و [[شیعیان]] را به [[اصلاح]] کارهای خود وامی‌ دارد و از این که در برابر ححّت [[خدا]] و [[امام]] [[خوبی‌ها]] و [[زشتی‌ها]] و [[گناهان]] آلوده شوند، باز می‌دارد. البته به هر اندازه توجه [[انسان]] به آن معدن [[صفا]] و [[پاکی]]، بیشتر باشد، آیینه [[دل]] و جانش، صفای بیشتری می‌یابد و این روشنی و زلالی در گفتار و [[رفتار]] او آشکارتر می‌شود.
::::#'''[[پناهگاه]] [[علمی]] و [[فکری]]:''' [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی [[جامعه]] هستند و [[مردم]]، همواره از سرچشمه زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگوار بهره‌ها برده‌اند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز می‌کند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات [[مردم]] و [[علما]]، از طریقِ [[نامه‌های امام]] به [[توقیعات]] مشهور است، پاسخ داده می‌شد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤال‌های او، نوشته است: [[خداوند]] تو را [[هدایت]] کند و [[ثابت قدم]] بدارد! اما اینکه درباره منکران از [[خاندان]] و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین [[خدا]] و هیچ کس [[خویشاوندی]] نیست و کسی که مرا [[انکار]] کند، از من نیست و [[عاقبت]] او همانند سرانجام [[پسر نوح]] است... و اما اموالتان را تا [[پاکیزه]] نکنید، قبول نمی‌کنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو می‌پذیریم که [[پاکیزه]] و [[طاهر]] است... و کسی که [[اموال]] ما را [[حلال]] شمرده و آن را بخورد، همانا [[آتش]] خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهره‌مندی از خورشیدِ پشت [[ابر]] است و من [[امان]] [[مردم]] روی [[زمین]] هستم؛ همان‌طور که [[ستارگان]]، [[امان]] اهل [[آسمان‌ها]] هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در [[آموختن]] آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای [[تعجیل فرج]]، بسیار [[دعا]] کنید که همان، [[فرج]] شماست. [[سلام]] بر تو ای [[اسحاق بن یعقوب]] و [[سلام]] بر هر کسی که پیرو [[هدایت]] است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. [[میر]] علّام یکی از [[شاگردان]] [[مقدس اردبیلی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر{{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> چنین می‌گوید: "نیمه شبی در [[نجف اشرف]] در صحن [[مطهر]] [[حضرت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی [[حرم]] می‌رود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که [[شیخ]] و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او [[پنهان]] کردم. نزدیک [[حرم مطهر]] شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل [[حرم]] گردید. پس از مدتی کوتاه از [[حرم]] خارج شد و به سمت [[کوفه]] متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمی‌دید، تا آن که داخل [[مسجد کوفه]] شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زده‌اند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از [[مسجد]] بیرون رفت و به سمت [[نجف]] متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون [[اختیار]] سرفه‌ام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا [[شناخت]]. فرمود: [[میر]] [[غلام]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه می‌کنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل [[حرم]] [[حضرت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به [[صاحب]] این [[قبر]] قسم می‌دهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او [[اطمینان]] دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل می‌شود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[متوسل]] می‌شوم. امشب نیز مسأله‌ای برای من مشکل شد و در آن [[فکر]] می‌کردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به [[خدمت]] آن [[حضرت]] [[روم]] و سؤال کنم. چون به [[حرم مطهر]] رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به [[خدا]] نالیدم که جواب آن را از آن [[حضرت]] دریابم. ناگاه از [[قبر مطهر]]، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد [[محراب]] [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود می‌روم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref>
::::#'''[[پناهگاه]] [[علمی]] و [[فکری]]:''' [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی [[جامعه]] هستند و [[مردم]]، همواره از سرچشمه زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگوار بهره‌ها برده‌اند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راه‌های مختلف، گره از مشکلاتِ [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز می‌کند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات [[مردم]] و [[علما]]، از طریقِ [[نامه‌های امام]] به [[توقیعات]] مشهور است، پاسخ داده می‌شد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤال‌های او، نوشته است: [[خداوند]] تو را [[هدایت]] کند و [[ثابت قدم]] بدارد! اما اینکه درباره منکران از [[خاندان]] و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین [[خدا]] و هیچ کس [[خویشاوندی]] نیست و کسی که مرا [[انکار]] کند، از من نیست و [[عاقبت]] او همانند سرانجام [[پسر نوح]] است... و اما اموالتان را تا [[پاکیزه]] نکنید، قبول نمی‌کنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو می‌پذیریم که [[پاکیزه]] و [[طاهر]] است... و کسی که [[اموال]] ما را [[حلال]] شمرده و آن را بخورد، همانا [[آتش]] خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهره‌مندی از خورشیدِ پشت [[ابر]] است و من [[امان]] [[مردم]] روی [[زمین]] هستم؛ همان‌طور که [[ستارگان]]، [[امان]] اهل [[آسمان‌ها]] هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در [[آموختن]] آنچه از شما نخواسته‌اند، به زحمت نیفکنید و برای [[تعجیل فرج]]، بسیار [[دعا]] کنید که همان، [[فرج]] شماست. [[سلام]] بر تو ای [[اسحاق بن یعقوب]] و [[سلام]] بر هر کسی که پیرو [[هدایت]] است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نموده‌اند. [[میر]] علّام یکی از [[شاگردان]] [[مقدس اردبیلی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر{{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> چنین می‌گوید: "نیمه شبی در [[نجف اشرف]] در صحن [[مطهر]] [[حضرت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی [[حرم]] می‌رود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که [[شیخ]] و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او پنهان کردم. نزدیک [[حرم مطهر]] شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل [[حرم]] گردید. پس از مدتی کوتاه از [[حرم]] خارج شد و به سمت [[کوفه]] متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمی‌دید، تا آن که داخل [[مسجد کوفه]] شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زده‌اند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از [[مسجد]] بیرون رفت و به سمت [[نجف]] متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون [[اختیار]] سرفه‌ام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا [[شناخت]]. فرمود: [[میر]] [[غلام]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه می‌کنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل [[حرم]] [[حضرت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به [[صاحب]] این [[قبر]] قسم می‌دهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او [[اطمینان]] دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل می‌شود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[متوسل]] می‌شوم. امشب نیز مسأله‌ای برای من مشکل شد و در آن [[فکر]] می‌کردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به [[خدمت]] آن [[حضرت]] [[روم]] و سؤال کنم. چون به [[حرم مطهر]] رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به [[خدا]] نالیدم که جواب آن را از آن [[حضرت]] دریابم. ناگاه از [[قبر مطهر]]، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد [[محراب]] [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود می‌روم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref>
::::#'''[[هدایت باطنی]] و نفوذ [[روحانی]]:''' [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[هدایت مردم]] را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت [[نور هدایت]] او هستند، [[راهنمایی]] کند. برای انجام این [[مأموریت الهی]]، گاهی آشکارا و بی‌پرده، با [[انسان‌ها]] ارتباط برقرار می‌کند و با گفتار و [[کردار]] [[زندگی]] ساز خود، راه [[سعادت]] و بهروزی آنها را نشان می‌دهد، و زمانی دیگر با استفاده از [[قدرت]] [[ولایت]] خود که [[نیروی غیبی]] و [[الهی]] است در درون قلب‌ها اثر می‌گذارد. در این بخش، به [[حضور ظاهری امام]] و [[ارتباط مستقیم]] با او نیازی نیست؛ بلکه هدایت‌ها از راه‌های درونی و ارتباطات [[قلبی]] انجام می‌گیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[بیان]] بخش از فعالیت‌های [[امام]] می‌فرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در [[زمین]] باشد، تا خلق را به سوی [[آیین]] تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از [[مردم]] [[پنهان]] باشد؛ ولی بی‌شک [[تعالیم]] و [[آداب]] او در دل‌های [[مؤمنان]] پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل می‌کنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایت‌ها به کار [[نیروسازی]] برای [[قیام]] و [[انقلاب جهانی]]، همّت می‌گمارد. آنها که شایستگی‌های لازم را دارا باشند تحت [[تربیت]] ویژه‌ [[امام]]، برای حضور در رکابِ آن [[حضرت]] آماده می‌شوند و این یکی از برنامه‌های [[امام غایب]] است که به [[برکت]] وجود او انجام می‌شود.
::::#'''[[هدایت باطنی]] و نفوذ [[روحانی]]:''' [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[هدایت مردم]] را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت [[نور هدایت]] او هستند، [[راهنمایی]] کند. برای انجام این [[مأموریت الهی]]، گاهی آشکارا و بی‌پرده، با [[انسان‌ها]] ارتباط برقرار می‌کند و با گفتار و [[کردار]] [[زندگی]] ساز خود، راه [[سعادت]] و بهروزی آنها را نشان می‌دهد، و زمانی دیگر با استفاده از [[قدرت]] [[ولایت]] خود که [[نیروی غیبی]] و [[الهی]] است در درون قلب‌ها اثر می‌گذارد. در این بخش، به [[حضور ظاهری امام]] و [[ارتباط مستقیم]] با او نیازی نیست؛ بلکه هدایت‌ها از راه‌های درونی و ارتباطات [[قلبی]] انجام می‌گیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[بیان]] بخش از فعالیت‌های [[امام]] می‌فرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در [[زمین]] باشد، تا خلق را به سوی [[آیین]] تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از [[مردم]] پنهان باشد؛ ولی بی‌شک [[تعالیم]] و [[آداب]] او در دل‌های [[مؤمنان]] پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل می‌کنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایت‌ها به کار [[نیروسازی]] برای [[قیام]] و [[انقلاب جهانی]]، همّت می‌گمارد. آنها که شایستگی‌های لازم را دارا باشند تحت [[تربیت]] ویژه‌ [[امام]]، برای حضور در رکابِ آن [[حضرت]] آماده می‌شوند و این یکی از برنامه‌های [[امام غایب]] است که به [[برکت]] وجود او انجام می‌شود.
::::#'''ایمنی [[بلاها]]:''' بدون تردید، [[امنیّت]]، از اصلی‌ترین سرمایه‌های [[زندگی]] است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفت‌ها و [[بلاها]] با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل [[معنوی]] نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در [[روایات]] [[پیشوایان]] ما، [[وجود امام]] و [[حجّت الهی]]، در مجموعه [[جهان آفرینش]]، به عنوان عامل [[امنیّت]] [[زمین]] و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]]{{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از [[بلاها]] برای ساکنان [[زمین]] هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي‏ لَأَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> [[وجود امام]]، [[مانع]] از آن است که [[مردم]] به سبب انواع [[گناهان]] و مفاسدی که انجام می‌دهند به عذاب‌های سخت [[الهی]] گرفتار آیند و طومار حیات [[زمین]] و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که [[مظهر]] [[رحمت]] و مهر [[پروردگار]] است نیز با [[عنایت خاص]] خود بلاهای بزرگ را به ویژه از [[جامعه]] [[شیعیان]] و فرد آنها دور می‌کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، [[شیعیان]] به [[لطف]] و [[کرامت]] او توجه نداشته باشند و دست یاری‌گری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین [[جانشین]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. [[خدای متعال]] به سبب وجود من، [[بلاها]] را از [[خاندان]] و شیعیانم دور می‌کند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکل‌گیری [[انقلاب]] شکوهمند [[اسلامی]] [[ایران]] و سال‌های پرالتهاب [[دفاع]] [[مقدّس]]، بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدی]] را از گردنه توطئه‌های سنگین [[دشمن]]، عبور داد. شکسته شدن [[حکومت]] نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی [[آمریکا]] در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، [[کشف]] کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی [[دشمنان]] در [[جنگ]] هشت ساله و نیز در توطئه‌های پس از [[جنگ]] و ده‌ها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این [[عنایات]] است.
::::#'''ایمنی [[بلاها]]:''' بدون تردید، [[امنیّت]]، از اصلی‌ترین سرمایه‌های [[زندگی]] است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفت‌ها و [[بلاها]] با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل [[معنوی]] نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در [[روایات]] [[پیشوایان]] ما، [[وجود امام]] و [[حجّت الهی]]، در مجموعه [[جهان آفرینش]]، به عنوان عامل [[امنیّت]] [[زمین]] و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]]{{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از [[بلاها]] برای ساکنان [[زمین]] هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي‏ لَأَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> [[وجود امام]]، [[مانع]] از آن است که [[مردم]] به سبب انواع [[گناهان]] و مفاسدی که انجام می‌دهند به عذاب‌های سخت [[الهی]] گرفتار آیند و طومار حیات [[زمین]] و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که [[مظهر]] [[رحمت]] و مهر [[پروردگار]] است نیز با [[عنایت خاص]] خود بلاهای بزرگ را به ویژه از [[جامعه]] [[شیعیان]] و فرد آنها دور می‌کند؛ گرچه در بسیاری از موارد، [[شیعیان]] به [[لطف]] و [[کرامت]] او توجه نداشته باشند و دست یاری‌گری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین [[جانشین]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. [[خدای متعال]] به سبب وجود من، [[بلاها]] را از [[خاندان]] و شیعیانم دور می‌کند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ‏ أَهْلِي‏ وَ شِيعَتِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکل‌گیری [[انقلاب]] شکوهمند [[اسلامی]] [[ایران]] و سال‌های پرالتهاب [[دفاع]] [[مقدّس]]، بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدی]] را از گردنه توطئه‌های سنگین [[دشمن]]، عبور داد. شکسته شدن [[حکومت]] نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی [[آمریکا]] در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، [[کشف]] کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی [[دشمنان]] در [[جنگ]] هشت ساله و نیز در توطئه‌های پس از [[جنگ]] و ده‌ها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این [[عنایات]] است.
::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دل‌های [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جان‌های مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخم‌های آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان‌ها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی‌کسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظه‌های سرد [[ناامیدی]]، دل‌های [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونه‌های آن، فراوان است.
::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دل‌های [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جان‌های مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخم‌های آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابان‌ها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بی‌کسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظه‌های سرد [[ناامیدی]]، دل‌های [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونه‌های آن، فراوان است.
۲۱۸٬۱۰۷

ویرایش