جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'حاکمیت سیاسی' به 'حاکمیت سیاسی') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
# [[پیامبر]] مامور به [[دعا]] وخواستن - [[سلطان]] نصیر - سلطنتی [[یاری]] شده از طرف [[خداوند]]، این معنی که مرا در تمامی کارهای مهمم و در هر کاری که مشغول میشوم [[یاری]] کن، اگر [[مردم]] را به [[دین]] تو [[دعوت]] میکنم مغلوب نشوم، و حجتهای باطله ایشان مرا مغلوب نسازد، و به فتنهای و مکری از [[ناحیه]] دشمنانت دچار نگردم، و به وسوسهای از [[شیطان]] [[گمراه]] نشوم. مرا نیرویی عطا کن که [[دشمنان دین]] به من دسترسی نداشته باشند و بتوانم برنامههای [[دینی]] را بمردم یاد دهم و خود بوظائف [[دینی]] عمل کنم {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.</ref>. و در [[تفسیر]] [[مجمع البیان]] (ج ۱۴ ص ۱۹۵) آمده است که [[مجاهد]] گوید: یعنی بمن [[دلیل]] روشنی عطا کن که بر [[ادیان]] [[باطل]] غالب گردم. این [[دلیل]] را «نصیر» نامیده است: زیرا او را در مقابل [[دشمنان دین]] [[یاری]] میکند. | # [[پیامبر]] مامور به [[دعا]] وخواستن - [[سلطان]] نصیر - سلطنتی [[یاری]] شده از طرف [[خداوند]]، این معنی که مرا در تمامی کارهای مهمم و در هر کاری که مشغول میشوم [[یاری]] کن، اگر [[مردم]] را به [[دین]] تو [[دعوت]] میکنم مغلوب نشوم، و حجتهای باطله ایشان مرا مغلوب نسازد، و به فتنهای و مکری از [[ناحیه]] دشمنانت دچار نگردم، و به وسوسهای از [[شیطان]] [[گمراه]] نشوم. مرا نیرویی عطا کن که [[دشمنان دین]] به من دسترسی نداشته باشند و بتوانم برنامههای [[دینی]] را بمردم یاد دهم و خود بوظائف [[دینی]] عمل کنم {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.</ref>. و در [[تفسیر]] [[مجمع البیان]] (ج ۱۴ ص ۱۹۵) آمده است که [[مجاهد]] گوید: یعنی بمن [[دلیل]] روشنی عطا کن که بر [[ادیان]] [[باطل]] غالب گردم. این [[دلیل]] را «نصیر» نامیده است: زیرا او را در مقابل [[دشمنان دین]] [[یاری]] میکند. | ||
# [[پیامبر]] مامور به اعلام این که [[شرک]] به [[خداوند]] از [[محرمات]] [[اعتقادی]] است که به دون [[دلیل]] - [[سلطان]] - و براساس اوهام است: {{متن قرآن|وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref> و در [[تفسیر]] الفرقان صادقی، (ج ۱۱، ص: ۱۰۱) آمده است: «شاید منظور از - [[سلطان]] - آن چه [[خداوند]] نازل میکند برای [[دلیل]] و [[برهان]] برالوهیت اوست و ازنمونه آن آمدن [[پیامبران]] که اگر [[خداوند]] شریکی داشت اوهم [[پیامبری]] میفرستاد پس نتیجه میگیریم که [[شرک]] بر اساس اوهام و تخیلات ساختگی است بدون هیچ [[سلطان]] و دلیلی. | # [[پیامبر]] مامور به اعلام این که [[شرک]] به [[خداوند]] از [[محرمات]] [[اعتقادی]] است که به دون [[دلیل]] - [[سلطان]] - و براساس اوهام است: {{متن قرآن|وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاریهای آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است و (نیز) اینکه برای خداوند چیزی را که برهانی بر آن فرو نفرستاده است شریک آورید و اینکه درباره خداوند چیزی بگویید که نمیدانید» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref> و در [[تفسیر]] الفرقان صادقی، (ج ۱۱، ص: ۱۰۱) آمده است: «شاید منظور از - [[سلطان]] - آن چه [[خداوند]] نازل میکند برای [[دلیل]] و [[برهان]] برالوهیت اوست و ازنمونه آن آمدن [[پیامبران]] که اگر [[خداوند]] شریکی داشت اوهم [[پیامبری]] میفرستاد پس نتیجه میگیریم که [[شرک]] بر اساس اوهام و تخیلات ساختگی است بدون هیچ [[سلطان]] و دلیلی. | ||
#با [[پیمان]] شکنان [[منافق]] و [[توطئه]] گر به جنگید: که: «آنان کسانی هستند که برای شما در برابر ایشان، [[برهان]] | #با [[پیمان]] شکنان [[منافق]] و [[توطئه]] گر به جنگید: که: «آنان کسانی هستند که برای شما در برابر ایشان، [[برهان]] آشکار قرار دادهایم: «{{متن قرآن|وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«دسته دیگری خواهید یافت که میخواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون میگردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکش» سوره نساء، آیه ۹۱.</ref> و بقولی یعنی برای شما نسبت بجنگ با ایشان، عذری آشکار قرار دادهایم. علت اینکه: [[دلیل]] و [[برهان]] را «[[سلطان]]» نامیدهاند آنست که [[انسان]] بهوسیله آن بر مخالف، غالب میشود، همانطوری که بهوسیله [[قدرت]] و [[تسلط]]، بر مخالف فایق میآید. ([[مجمع البیان]]، ج ۵، ص: ۲۹۰). | ||
# [[خداوند]] درمقابل [[مجادله]] کنندگان در [[آیات]] [[خدا]] بدون [[برهان]] - [[سلطان]] - {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref> خطاب به [[پیامبر]] میفرماید که: این مجادلین به آرزوی خود نمیرسند، و هرگز نخواهند رسید، پس تو از [[جدال]] ایشان غمناک مباش، و از این [[ناحیه]] دلخوش دار. در [[تفسیر]] [[المیزان]]، (ج ۱۷، ص: ۵۱۷) آمده است، جمله: {{متن قرآن|إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref> علت [[مجادله]] ایشان را منحصر در [[کبر]] ایشان میکند، و میفرماید: عاملی که ایشان را وادار به این [[جدال]] میکند، نه [[حس]] کنجکاوی و جستجوی آنان از [[حق]] است، و نه [[شک]] در [[حقانیت]] [[آیات]] ما است، تا بخواهند با [[مجادله]]، [[حق]] را روشن کنند، و [[حجت]] و برهانی هم ندارند، تا بخواهند با [[مجادله]]، آن [[حجت]] را اظهار بدارند؛ بلکه تنها عامل جدالشان آن کبریست که در سینه دارند. آری، آن [[کبر]] است که ایشان را وادار کرده تا در برابر [[حق]] جدالکنند، و به [[وسیله]] آن [[حق]] صریح روشن را [[باطل]] جلوه دهند: {{متن قرآن|مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref> - [[ضمیر]] در کلمه "ببالغیه" به [[کبر]] برمیگردد، به اعتبار سببی که موجب آنست، چون [[کبر]] سبب [[جدال]] است که میخواستند با آن، [[حق]] را و آورنده [[دعوت]] حقه را [[سرکوب]] کنند. و معنای جمله این است: ایشان به مراد [[دل]] خود و آرزوهایی که از [[جدال]] خود دارند نمیرسند، جدالی که بخاطر کبرشان مرتکب میشوند. «فَاسْتَعِذْ بِاللٰهِ» - یعنی پس از ایشان و تکبری که دارند به [[خدا]] [[پناه]] ببر، هم چنان که [[موسی]]{{ع}} از هر [[متکبر]] جدالگری به [[خدا]] [[پناه]] برد، و [[خدا]] آن را چنین حکایت میکند: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ}}<ref>«و موسی گفت: من از هر خویشتنبینی که روز شمار را باور ندارد به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم» سوره غافر، آیه ۲۷.</ref> {{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> - یعنی: او شنوای دعای [[بندگان]] و بینای به حوائج ایشان است، و شدت و رخای ایشان را میبیند. | # [[خداوند]] درمقابل [[مجادله]] کنندگان در [[آیات]] [[خدا]] بدون [[برهان]] - [[سلطان]] - {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref> خطاب به [[پیامبر]] میفرماید که: این مجادلین به آرزوی خود نمیرسند، و هرگز نخواهند رسید، پس تو از [[جدال]] ایشان غمناک مباش، و از این [[ناحیه]] دلخوش دار. در [[تفسیر]] [[المیزان]]، (ج ۱۷، ص: ۵۱۷) آمده است، جمله: {{متن قرآن|إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref> علت [[مجادله]] ایشان را منحصر در [[کبر]] ایشان میکند، و میفرماید: عاملی که ایشان را وادار به این [[جدال]] میکند، نه [[حس]] کنجکاوی و جستجوی آنان از [[حق]] است، و نه [[شک]] در [[حقانیت]] [[آیات]] ما است، تا بخواهند با [[مجادله]]، [[حق]] را روشن کنند، و [[حجت]] و برهانی هم ندارند، تا بخواهند با [[مجادله]]، آن [[حجت]] را اظهار بدارند؛ بلکه تنها عامل جدالشان آن کبریست که در سینه دارند. آری، آن [[کبر]] است که ایشان را وادار کرده تا در برابر [[حق]] جدالکنند، و به [[وسیله]] آن [[حق]] صریح روشن را [[باطل]] جلوه دهند: {{متن قرآن|مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش میورزند؛ در درونشان جز خویشبینی نیست که به آن (هم) نمیرسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.</ref> - [[ضمیر]] در کلمه "ببالغیه" به [[کبر]] برمیگردد، به اعتبار سببی که موجب آنست، چون [[کبر]] سبب [[جدال]] است که میخواستند با آن، [[حق]] را و آورنده [[دعوت]] حقه را [[سرکوب]] کنند. و معنای جمله این است: ایشان به مراد [[دل]] خود و آرزوهایی که از [[جدال]] خود دارند نمیرسند، جدالی که بخاطر کبرشان مرتکب میشوند. «فَاسْتَعِذْ بِاللٰهِ» - یعنی پس از ایشان و تکبری که دارند به [[خدا]] [[پناه]] ببر، هم چنان که [[موسی]]{{ع}} از هر [[متکبر]] جدالگری به [[خدا]] [[پناه]] برد، و [[خدا]] آن را چنین حکایت میکند: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ}}<ref>«و موسی گفت: من از هر خویشتنبینی که روز شمار را باور ندارد به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم» سوره غافر، آیه ۲۷.</ref> {{متن قرآن|إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> - یعنی: او شنوای دعای [[بندگان]] و بینای به حوائج ایشان است، و شدت و رخای ایشان را میبیند. | ||
# [[ابراهیم]]{{ع}} حجتی را علیه [[مشرکین]] اقامه میکند، که حاصل آن این است که: بین گفتار شما و کردارتان تناقض است، زیرا شما مرا امر میکنید به اینکه از چیزهایی بترسم که [[ترس]] از آنها لازم نیست در حالی که خودتان از کسی که باید از او بترسید، نمیترسید، و به همین جهت من در [[نافرمانی]] شما از خود شما ایمنترم. اما اینکه لازم نیست از آنچه امر به [[ترسیدن]] از آن میکنید بترسم، برای اینکه شما هیچ دلیلی بر [[استقلال]] [[بتها]] و ارباب انواع در نفع و ضرر ندارید تا به موجب آن [[ترس]] از آنها [[واجب]] باشد. اما اینکه شما از کسی که باید بترسید نمیترسید به [[دلیل]] این که شما از آنها [[واجب]] باشد. اما اینکه شما از کسی که باید بترسید نمیترسید به [[دلیل]] این که شما از پیش خود و بدون هیچ [[برهان]] آسمانی و قابل [[اعتماد]] برای [[خدای سبحان]] شرکایی [[اثبات]] کردهاید، با اینکه میدانید زمام امور تنها به دست [[خدای سبحان]] است و بس، چون صنع و ایجاد به دست او است. و اگر او بعضی از مخلوقات خود را برای شریک گرفته بود، و [[پرستش]] آن را بر ما [[واجب]] کرده بود میبایست خودش این معنا را بیان نموده و بیانش توأم با علائم و معجزاتی باشد، و معلوم است که چنین بیانی یا به [[وسیله]] [[وحی]] انجام میشود و یا به [[وسیله]] برهانی که متکی بر آثار خارجی باشد، و شما نه آن [[وحی]] را دارید و نه چنین برهانی را: «{{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref>... ([[المیزان]]، ج ۷، ص: ۲۷۷). | # [[ابراهیم]]{{ع}} حجتی را علیه [[مشرکین]] اقامه میکند، که حاصل آن این است که: بین گفتار شما و کردارتان تناقض است، زیرا شما مرا امر میکنید به اینکه از چیزهایی بترسم که [[ترس]] از آنها لازم نیست در حالی که خودتان از کسی که باید از او بترسید، نمیترسید، و به همین جهت من در [[نافرمانی]] شما از خود شما ایمنترم. اما اینکه لازم نیست از آنچه امر به [[ترسیدن]] از آن میکنید بترسم، برای اینکه شما هیچ دلیلی بر [[استقلال]] [[بتها]] و ارباب انواع در نفع و ضرر ندارید تا به موجب آن [[ترس]] از آنها [[واجب]] باشد. اما اینکه شما از کسی که باید بترسید نمیترسید به [[دلیل]] این که شما از آنها [[واجب]] باشد. اما اینکه شما از کسی که باید بترسید نمیترسید به [[دلیل]] این که شما از پیش خود و بدون هیچ [[برهان]] آسمانی و قابل [[اعتماد]] برای [[خدای سبحان]] شرکایی [[اثبات]] کردهاید، با اینکه میدانید زمام امور تنها به دست [[خدای سبحان]] است و بس، چون صنع و ایجاد به دست او است. و اگر او بعضی از مخلوقات خود را برای شریک گرفته بود، و [[پرستش]] آن را بر ما [[واجب]] کرده بود میبایست خودش این معنا را بیان نموده و بیانش توأم با علائم و معجزاتی باشد، و معلوم است که چنین بیانی یا به [[وسیله]] [[وحی]] انجام میشود و یا به [[وسیله]] برهانی که متکی بر آثار خارجی باشد، و شما نه آن [[وحی]] را دارید و نه چنین برهانی را: «{{متن قرآن|وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا}}<ref>«و چگونه از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بهراسم در حالی که خود نمیهراسید از اینکه چیزی را شریک خداوند قرار دادهاید که برهانی بر آن بر شما فرو نفرستاده است؛ پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟» سوره انعام، آیه ۸۱.</ref>... ([[المیزان]]، ج ۷، ص: ۲۷۷). |