مدیریت نظام سیاسی اسلام: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
از نظر این گروه گستره [[دین]]، فقط به مسائل [[عبادی]] و فردی محدود نشده؛ بلکه امور عمومی و حتی برخی از مهمترین سرفصلهای برنامه [[رشد]] و توسعه را نیز در بر میگیرد؛ یعنی [[اسلام]] نه تنها برای [[تربیت]] [[روح]] و روان افراد برنامه دارد، بلکه برای [[هدایت]] [[جامعه]] و تنظیم بهینه [[امور اجتماعی]] و تأمین معاش و [[امنیت عمومی]] هم اصول و ضوابط مشخصی را بیان فرموده است؛ بنابراین اگر [[حکومت دینی]] در صدد [[اداره جامعه]] بر پایه [[احکام]] و [[تعالیم دینی]] است، باید این اصول و ضوابط را مدنظر قرار داده و روش اداره را مبتنی بر [[احکام دین]]، طراحی نماید. | از نظر این گروه گستره [[دین]]، فقط به مسائل [[عبادی]] و فردی محدود نشده؛ بلکه امور عمومی و حتی برخی از مهمترین سرفصلهای برنامه [[رشد]] و توسعه را نیز در بر میگیرد؛ یعنی [[اسلام]] نه تنها برای [[تربیت]] [[روح]] و روان افراد برنامه دارد، بلکه برای [[هدایت]] [[جامعه]] و تنظیم بهینه [[امور اجتماعی]] و تأمین معاش و [[امنیت عمومی]] هم اصول و ضوابط مشخصی را بیان فرموده است؛ بنابراین اگر [[حکومت دینی]] در صدد [[اداره جامعه]] بر پایه [[احکام]] و [[تعالیم دینی]] است، باید این اصول و ضوابط را مدنظر قرار داده و روش اداره را مبتنی بر [[احکام دین]]، طراحی نماید. | ||
نکته مهمی که باید در این دیدگاه مورد توجه قرار گیرد، [[میزان]] و نحوه تأثیرپذیری روش اداره از تعالیم دینی است؛ یعنی این که چگونه میتوان به یک روش اداره مبتنی بر دین دست یافت و این روش در چه ابعاد و بخشهایی متأثر از [[تعالیم دین]] است؟ آیا همانگونه که برخی از افراطیون مدعی شدهاند؛ تمامی جزئیات مربوط به شیوه [[برنامهریزی]] و اداره جامعه در [[منابع دینی]] ذکر شده است یا این که دین، اصول و کلیّاتی را بیان فرموده و باید برنامهریزی با [[تکیه]] بر این اصول و کلیات انجام پذیرد؟<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۳۵.</ref> | نکته مهمی که باید در این دیدگاه مورد توجه قرار گیرد، [[میزان]] و نحوه تأثیرپذیری روش اداره از تعالیم دینی است؛ یعنی این که چگونه میتوان به یک روش اداره مبتنی بر دین دست یافت و این روش در چه ابعاد و بخشهایی متأثر از [[تعالیم دین]] است؟ آیا همانگونه که برخی از افراطیون مدعی شدهاند؛ تمامی جزئیات مربوط به شیوه [[برنامهریزی]] و اداره جامعه در [[منابع دینی]] ذکر شده است یا این که دین، اصول و کلیّاتی را بیان فرموده و باید برنامهریزی با [[تکیه]] بر این اصول و کلیات انجام پذیرد؟<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۳۵.</ref> | ||
==[[تعیین]] اهداف و [[آرمانها]]== | |||
نخستین گام در جریان تنظیم روش اداره و برنامهریزی برای اداره جامعه، تعیین اهداف و آرمانهای [[اجتماعی]] است. با تعیین اهداف و آرمانهای اجتماعی، سمت و سوی کلی حرکت جامعه معین شده و جهتگیری برنامهها مشخص میگردد. | |||
در [[نظامهای سیاسی]] [[سکولار]]، دستیابی به [[رفاه]] و [[آسایش]] مادی، اصلیترین [[هدف]] برنامههای توسعه شناخته میشود و تمامی امکانات و بودجههای عمومی در این مسیر به کار میروند؛ اما در [[نظام الهی]]، اهداف [[مادّی]] به شکل مستقل مورد توجه قرار نمیگیرند؛ یعنی [[حکومت دینی]]، صرفاً به دنبال ایجاد [[رفاه]] و افزایش سطح بهرهمندیهای [[مردم]] نیست؛ بلکه این امر را در [[ارتباط]] تنگاتنگ با مسائل [[معنوی]] و [[اخلاقی]] ملاحظه کرده و تحقق میبخشد. | |||
مهمترین [[هدف]] حکومت دینی “تقرّب به [[خداوند]] سبحان” و خداگونه ساختن همه ابعاد [[زندگی فردی]] و جمعی انسانهاست و در این مسیر است که رفاه و [[آسایش]] مادی نیز معنا و مفهوم صحیح خود را باز مییابد. به عبارت دیگر “تقرّب به خداوند سبحان” هدف اصلی، محوری و درازمدت [[نظام اسلامی]] است و در این مسیر است که جایگاه سایر اهداف و مطلوبیتها مشخص میگردد؛ از اینرو نظام اسلامی شکلی از رفاه و آسایش مادی را میپذیرد که با [[قرب الهی]] سازگار باشد، به [[تکامل]] [[ابعاد روحی]] و معنوی [[انسانها]] کمک کند و در چارچوب سیاستهای عدالتخواهانه [[نظام]] تحقق یابد. | |||
متفاوت بودن هدف نظام اسلامی با سایر [[نظامها]]، اولین و مهمترین [[نشانه]] [[اختلافات]] اساسی این نظام با حکومتهای لائیک در شیوه [[اداره جامعه]] است. بدون [[شک]]، مقصدی که نظام اسلامی برای مردم و [[جامعه]] در نظر میگیرد، از هر [[راه]] و شیوهای قابل تحقق نیست؛ یعنی نمیتوان همان الگوهای [[سرمایهداری]] [[غرب]] را در زمینه تنظیم [[امور سیاسی]]، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] به کار گرفت و در عین حال [[انتظار]] داشت که جامعه به [[خداوند سبحان]] [[تقرب]] بیشتری پیدا میکند، بلکه این الگوها، همانگونه که تجربه چند قرن گذشته کشورهای غربی نشان داده است، مردم را از هر آنچه که نشانه [[مذهب]] و [[معنویت]] دارد، دور ساخته و زمینههای به [[بردگی]] کشیدن اقشار مختلف توسط [[احزاب سیاسی]]، رسانههای فرهنگی و کمپانیهای اقتصادی را فراهم میآورد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۳۳۷.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |