حکومت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←حکومت در عصر غیبت معصوم
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
برای [[اثبات]] [[لزوم]] تأسیس [[حکومت در عصر غیبت]] و [[ولایت فقیه عادل]] به [[دلایل]] مختلف بروندینی و دروندینی مانند [[سیره پیامبر]]{{صل}}، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[احادیث]] متعددی استناد شده است. مقبولۀ [[عمر بن حنظله]]<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}- عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}} قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً}} (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۸۶).</ref> و [[توقیع شریف]] [[امام عصر]]{{ع}}<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ}} (شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۸۴).</ref> از مهمترین مستندات [[روایی]] این نظریه است. [[امام خمینی]] تنها فقیهی است که توانست با [[رهبری]] [[انقلاب اسلامی]] [[ملت ایران]] [[نظام]] شاهنشاهی را براندازد و [[جمهوری اسلامی]] بر محور [[ولایت فقیه عادل]] را تأسیس کند. پیشتر، [[فقیهان]] در قلمروهای محدودی مثل [[امور حسبیه]] دخالت کرده و به [[اعمال]] [[ولایت]] میپرداختند، در برخی از مقاطع کوتاه [[تاریخی]] به [[قضاوت]] و [[اجرای حدود]] نیز مبادرت میورزیدند.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۹۸.</ref> | برای [[اثبات]] [[لزوم]] تأسیس [[حکومت در عصر غیبت]] و [[ولایت فقیه عادل]] به [[دلایل]] مختلف بروندینی و دروندینی مانند [[سیره پیامبر]]{{صل}}، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و [[احادیث]] متعددی استناد شده است. مقبولۀ [[عمر بن حنظله]]<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}- عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}} قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً}} (کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۸۶).</ref> و [[توقیع شریف]] [[امام عصر]]{{ع}}<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ}} (شیخ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۴۸۴).</ref> از مهمترین مستندات [[روایی]] این نظریه است. [[امام خمینی]] تنها فقیهی است که توانست با [[رهبری]] [[انقلاب اسلامی]] [[ملت ایران]] [[نظام]] شاهنشاهی را براندازد و [[جمهوری اسلامی]] بر محور [[ولایت فقیه عادل]] را تأسیس کند. پیشتر، [[فقیهان]] در قلمروهای محدودی مثل [[امور حسبیه]] دخالت کرده و به [[اعمال]] [[ولایت]] میپرداختند، در برخی از مقاطع کوتاه [[تاریخی]] به [[قضاوت]] و [[اجرای حدود]] نیز مبادرت میورزیدند.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۹۸.</ref> | ||
==شکل و [[ساختار حکومت]]== | |||
آیا [[اسلام]] دارای الگوی [[ثابت]] و معینی از [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] است یا [[انتخاب]] شکل و [[تعیین]] ساختار حکومت را به شرایط مختلف زمانی و مکانی واگذار کرده است؟ | |||
دستکم دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد. برخی بر عقیدهاند که اسلام الگوی ثابت “خلافت” را برای حکومت معین کرده و [[سرپیچی]] از آن [[ممنوع]] است. از آنجا که حکومت، شعبهای از [[ولایت تشریعی]] [[خداوند]] در [[زمین]] است، این [[حق]] به [[بندگان]] [[برگزیده خدا]] واگذار شده است تا در چارچوبی معین به [[اداره جامعه]] بپردازند. [[حاکم]] در [[حقیقت]] خلیفۀ [[خدا]] در زمین است. در این زمینه به آیاتی از [[قرآن]] استناد میشود که [[خدای متعال]] [[پیامبران]] را به [[خلافت]] [[برگزیده]] است<ref>{{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} «چگونه به خداوند کفر میورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را میمیراند، دگرباره زنده میگرداند و سپس به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>. [[جانشینان]] [[معصوم]] [[رسول خدا]]{{صل}} هم در [[حقیقت]] خلیفۀ پیامبرند که از جانب او به این [[منصب]] [[برگزیده]] شدهاند. در [[زمان غیبت]] نیز این [[مقام]] و [[وظیفه]] به [[فقیهان]] واجد شرایط واگذار شده است و آنان [[خلیفه]] باواسطۀ [[خدا]] برای اداره جامعهاند<ref>سیدمحمدحسین حسینی طهرانی: «حکومت و دولت اسلام بر پایۀ خود متّکی بوده و بر اصل اصیل حق اعتماد دارد؛ و هیچ یک از این قالبها نمیتوانند آن واقعیت را در خود بگیرند و به شکل خود در آورند.... حکومت اسلام، حکومت اسلام است. حکومت رسول الله است. نه یک حرف کم و نه یک حرف زیاد»؛ (ر.ک: مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، ج۵، ص۱۳۱-۱۳۲) دکتر محمد صادقی تهرانی: «حکومت اسلامی دارای سه چهره به ترتیب: رسالت، امامت و خلافت است و ما سومی را با ملاحظه اصطلاح روز به نام ریاست جمهور اسلامی نامیدهایم» (مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، ج۵، ص۷۱۳).</ref>. | |||
اما [[غالب]] [[اندیشمندان]] بر این باورند که [[اسلام]] برای [[حکومت]] اصول و ضوابطی کلی ترسیم کرده، اما شکل و نوع حکومت را به [[مردم]] واگذار نموده تا متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی [[انتخاب]] و محتوای اسلام را در آن قالب پیاده نمایند. برای [[زمامدار]] [[جامعه]] “شرایط”ی و برای چگونگی [[اداره جامعه]] “ضوابط”ی [[تعیین]] کرده تا [[امور جامعه]] به فرد یا افراد واجد آن شرایط سپرده شده و جامعه در چارچوب آن ضوابط اداره شود. آنچه اهمیت دارد رعایت اصول و ضوابط و سپردن امور به افراد [[امین]]، [[شایسته]] و [[وارسته]] است تا به خوبی از عهده تأمین [[حقوق]] اساسی مردم و [[اجرای احکام اسلام]] بهمنظور دستیابی به اهداف و [[آرمانهای اسلامی]] برآیند. | |||
نظریۀ رایج در میان متفکران [[مسلمان]] آن است که اسلام اصول و [[احکام]] ثابتی را که متناسب با نیازهای [[ثابت]] [[انسان]] است، تعیین کرده، ولی [[اختیار]] [[تصمیمگیری]] در امور متغیر را که در شرایط مختلف زمانی و مکانی متناسب با نیازهای متغیر [[انسان]] دگرگون میشود، به [[مردم]] و [[حکومت]] واگذار نموده تا در چارچوب اصول و [[احکام ثابت]] [[تصمیم]] بگیرند. شاید برای نخستین بار، [[علامه]] [[نائینی]] در پاسخ [[شبهات]] [[مخالفان]] [[مشروطه]] از تقسیم [[قوانین اسلام]] به ثابتات و متغیرات سخن گفت و تفاوت آنها را توضیح داد<ref>ر.ک: نائینی، تنبیه الامة و تنزیه الملة، ص۱۳۳-۱۳۸.</ref>. | |||
[[امام خمینی]] [[معتقد]] بود: شکل [[دولتها]] چندان اهمیت حیاتی در [[حفظ]] [[دموکراسی]] و تأمین هرچه بیشتر آرمانهای [[انسانی]] [[ملت]] ندارد. هرچند که بعضی از آنها نسبت به اشکال دیگر ترجیح دارد. ولی آنچه مهم است ضوابطی است که در افرادی که برای قبول [[مسئولیتها]] [[انتخاب]] میشوند باید رعایت شود، و نیز ضوابطی که عمل و رعایت آنها باید برای دولتها غیرقابل اجتناب شناخته شود<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۳۳۴، مصاحبه با روزنامه “اکسپرس”.</ref>. | |||
[[علامه طباطبایی]] نیز بر همین [[باور]] بود که “امر [[حکومت اسلامی]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} و بعد از [[غیبت]] آخرین [[جانشین]] آن جناب{{صل}}، یعنی در مثل همین عصر حاضر، بدون هیچ اختلافی بهدست [[مسلمین]] است، اما با در نظر گرفتن معیارهایی که [[قرآن کریم]] بیان نموده و آن این است که: | |||
اولاً، مسلمین باید حاکمی برای خود [[تعیین]] کنند؛ | |||
ثانیاً، آن [[حاکم]] باید کسی باشد که بتواند براساس [[سیره]] [[رسول الله]]{{صل}} حکومت نماید، و سیره آن جناب سیره [[رهبری]] و [[امامت]] بود، نه سیره [[سلطنت]] و امپراطوری؛ | |||
ثالثاً، باید [[احکام الهی]] را بدون هیچ کم و زیاد حفظ نماید؛ | |||
رابعاً، در مواردی که حکمی از احکام الهی وجود ندارد (از قبیل حوادثی که در زمانهای مختلف یا مکانهای مختلف پیش میآید با [[مشورت]]) عقلای [[قوم]] تصمیم بگیرند. | |||
دلیلِ همه اینها [[آیات]] مربوط به [[ولایت]] رسول خدا{{صل}} و [[آیه]] شریفهای است که [[پیامبر]] را [[اسوه]] دانسته، میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref><ref>جمعی از دانشمندان، بحثی در مرجعیت و روحانیت، مقاله ولایت و زعامت، ص۱۹۵-۱۹۶.</ref>. | |||
[[شهید مطهری]] نیز در پاسخ کسانی که “جمهوریت” و “اسلامیت” را [[متعارض]] و ناسازگار با یکدیگر میشمردند، به تشریح معنای “جمهوری اسلامی” پرداخته، اظهار داشتند: | |||
کلمه جمهوری [[شکل حکومت]] پیشنهاد شده را مشخص میکند. میدانیم که حکومتهای [[دنیا]]، چه در گذشته و چه در حاضر، شکلهای مختلفی داشتهاند، از قبیل [[حکومت]] فردی موروثی که نامش [[سلطنت]] و [[پادشاهی]] است؛ حکومت متخصصان، حکیمان، [[فیلسوفان]]، خبرگان، که در قدیم اریستوکراسی مینامیدند؛ حکومت متنفذان، [[سرمایهداران]]، مالیاتدهندگان. یکی از آنها هم حکومت [[عامه]] [[مردم]] است، یعنی [[حکومتی]] که [[حق]] [[انتخاب حاکم]] با همه مردم است [[قطع]] نظر از اینکه مرد هستند یا [[زن]]، سفید هستند یا سیاه و دارای هر [[فکر]] و هر عقیدهای هستند، فقط شرط [[بلوغ]] [[سنی]] و [[رشد عقلی]] در آن معتبر است و نه چیز دیگر. و به علاوه این حکومت، حکومت موقت است، یعنی هرچند سال یک بار باید [[تجدید]] شود، یعنی مردم حق تجدید نظر دارند که بخواهند آن [[حاکم]] را برای بار دوم و احیاناً برای بار سوم یا چهارم (اگر [[قانون اساسی]]شان اجازه بدهد) [[انتخاب]] کنند یا شخص دیگری را که از او بهتر میدانند. | |||
و اما کلمه “اسلامی” محتوای این حکومت را بیان میکند، یعنی پیشنهاد میشود که این حکومت با اصول و [[مقررات اسلامی]] اداره شود و در مدار [[اصول اسلامی]] حرکت کند، چون میدانیم که [[اسلام]] بهعنوان یک [[دین]]، در عین حال یک [[مکتب]] و [[ایدئولوژی]] است و طرحی است برای همه [[شئون زندگی]] [[بشر]]. | |||
بنابراین “جمهوری اسلامی” یعنی حکومتی که شکل آن انتخاب حاکم است از طرف عامه مردم برای مدت موقت و نه شکل موروثی، و محتوای آن [[اسلامی]] است یعنی براساس معیارها و [[موازین اسلامی]] است<ref>مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، ص۳۳۰، مصاحبه تلویزیونی.</ref>. | |||
با اوجگیری [[نهضت اسلامی]] [[ملت ایران]]، به [[رهبری امام خمینی]] که سخن از [[نظام]] جایگزین به میان آمد و پیشنهادهای گوناگونی مطرح شد، علمای متعدد ساختارهای گوناگونی را برای [[نظام سیاسی]] جدید ارائه نمودند که خود [[گواهی]] است بر [[ثابت]] و توقیفی نبودن شکل و [[ساختار حکومت]]<ref>ر.ک: مجموعه اسناد و مدارک تدوین قانون اساسی، به کوشش نویسنده، ج۱ و ۲؛ رساله حکومت اسلامی نوشته آیتالله ناصر مکارم شیرازی؛ حکومت اسلامی در چشم انداز ما، نوشته آیتالله جعفر سبحانی؛ جمهوری اسلامی اثر آیتالله علی مشکینی؛ جمهوی اسلامی نوشته آیتالله حسین نوری؛ لمحة فقهیة تمهیدیة مشروع دستور الجمهوریة الاسلامیة فی ایران در کتاب “الاسلام یقود الحیاة” نوشته آیتالله سیدمحمدباقر صدر و....</ref>.<ref>[[سید جواد ورعی|ورعی، سید جواد]]، [[درسنامه فقه سیاسی (کتاب)|درسنامه فقه سیاسی]]، ص ۹۹.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |