حدیث غدیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
*همچنان که [[امامیه]] برای [[اثبات]] ادعایش درباره [[حدیث غدیر]] به روایاتی [[استدلال]] میکند که خود [[نقل]] کرده، [[اهل سنت]] نیز مجازند در اخباری که [[نقل]] میکنند، آن مطالبی را [[روایت]] نمایند که بر اساس [[حدیث غدیر]] برخلاف مدعای [[امامیه]] [[تغییر]] یابد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱.</ref>. [[ابن قبه رازی]] بر این [[باور]] است که این اظهار نظر نمیتواند صحیح باشد؛ چون بر [[اهل سنت]] لازم است آنچه از [[اخبار]] [[امامیه]] را که به معنای [[حدیث غدیر]] دلالت دارد، بیان کنند. با این توضیح که [[عقیده امامیه]] که {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را مختص به [[امامت علی]] میداند، با خبر شما که [[خبر غدیر]] را بر اساس آن به معنایی دیگر حمل کردهاید معارض میشود. این [[حدیث]] از آن جهت که نقلش [[مورد اتفاق]] است، برای [[امامیه]] [[حجت]] خواهد بود بر پایه همان دلالتی که پیش از این درباره [[مولی]] [[تبیین]] شد (اولی به [[تصرف]] بودن) و این سخن درخور تردید و کم و زیادکردن نیست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱-۷۲.</ref>. | *همچنان که [[امامیه]] برای [[اثبات]] ادعایش درباره [[حدیث غدیر]] به روایاتی [[استدلال]] میکند که خود [[نقل]] کرده، [[اهل سنت]] نیز مجازند در اخباری که [[نقل]] میکنند، آن مطالبی را [[روایت]] نمایند که بر اساس [[حدیث غدیر]] برخلاف مدعای [[امامیه]] [[تغییر]] یابد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱.</ref>. [[ابن قبه رازی]] بر این [[باور]] است که این اظهار نظر نمیتواند صحیح باشد؛ چون بر [[اهل سنت]] لازم است آنچه از [[اخبار]] [[امامیه]] را که به معنای [[حدیث غدیر]] دلالت دارد، بیان کنند. با این توضیح که [[عقیده امامیه]] که {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را مختص به [[امامت علی]] میداند، با خبر شما که [[خبر غدیر]] را بر اساس آن به معنایی دیگر حمل کردهاید معارض میشود. این [[حدیث]] از آن جهت که نقلش [[مورد اتفاق]] است، برای [[امامیه]] [[حجت]] خواهد بود بر پایه همان دلالتی که پیش از این درباره [[مولی]] [[تبیین]] شد (اولی به [[تصرف]] بودن) و این سخن درخور تردید و کم و زیادکردن نیست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱-۷۲.</ref>. | ||
===اشکال پنجم=== | ===اشکال پنجم=== | ||
*چرا [[رسول خدا]] با صراحت و [[فصاحت]] [[جانشینی علی]] را اعلام نفرمود؟ چرا [[پیامبر]] جملهای فرمود که تأویلبردار باشد و باعث این همه بحث و [[جدل]] شود؟ [[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این [[پرسش]] میگوید به صرف احتمال [[تأویل]] در خبر نمیتوان آن را از معنای اصلی دور کرد و [[لزوم]] [[اطاعت از امام علی]] را در نظر [[رسول خدا]] منتفی دانست. [[ابن قبه رازی]] در ادامه چند مثال از اندیشههای [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[اصحاب]] همراه با [[ادله قرآنی]] یا [[روایی]] آنها را با احتمالهای | *چرا [[رسول خدا]] با صراحت و [[فصاحت]] [[جانشینی علی]] را اعلام نفرمود؟ چرا [[پیامبر]] جملهای فرمود که تأویلبردار باشد و باعث این همه بحث و [[جدل]] شود؟ [[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این [[پرسش]] میگوید به صرف احتمال [[تأویل]] در خبر نمیتوان آن را از معنای اصلی دور کرد و [[لزوم]] [[اطاعت از امام علی]] را در نظر [[رسول خدا]] منتفی دانست. [[ابن قبه رازی]] در ادامه چند مثال از اندیشههای [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[اصحاب]] همراه با [[ادله قرآنی]] یا [[روایی]] آنها را با احتمالهای رقیب بیان میکند... [[ابن قبه رازی]] سپس میگوید هیچ کس به صرف احتمالات [[مخالف]] از اندیشههای خود [[دست]] بر نمیدارد. او [[معتقد]] است اینگونه ایرادگیری خود را به [[سختی]] انداختن است که هیچ فایدهای ندارد؛ زیرا هر [[دلیل]] چه از [[قرآن]] یا از [[سنت]] که عدهای از [[مسلمانان]] به آن [[تمسک]] میکنند مورد [[اختلاف]] است. با این حال آن را [[دلیل]] [[قاطع]] میدانند و به مجرد احتمال خلاف [[دست]] از [[حجیت]] آن برنمی دارند<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲.</ref>. | ||
*[[ابن قبه رازی]] سپس به پاسخ [[علامه حلی]] اشکال روی میآورد. او بر این [[باور]] است که برای [[فهم]] سخن [[رسول خدا]] در [[روز غدیر]] [[خم]]، باید فضای آن موقع را در نظر گرفت و در چارچوب همان مقتضیات، [[سخن]] ایشان را [[تفسیر]] کرد. او در [[تبیین]] این بحث اشاره میکند که کلمات [[قرآن]] و [[اخبار]] [[رسول خدا]] به لغت [[عربی]] است؛ همچنین در [[روز غدیر]] [[خم]] مخاطبان [[سخن پیامبر]] [[مردم]] [[عرب]] فصیحی بودند که با توجه به اوضاع و احوال (قرائن حالیه و مقامیه) [[حاکم]] بر آن جلسه به [[راحتی]] منظور [[پیامبر]] را فهمیدند؛ از اینرو نیاز به لفظ صریحتری نبود تا ایشان مقصود خود را بیان کند و باید گفت که این احتمال [[تأویل]] بعدها به وجود آمد. | *[[ابن قبه رازی]] سپس به پاسخ [[علامه حلی]] اشکال روی میآورد. او بر این [[باور]] است که برای [[فهم]] سخن [[رسول خدا]] در [[روز غدیر]] [[خم]]، باید فضای آن موقع را در نظر گرفت و در چارچوب همان مقتضیات، [[سخن]] ایشان را [[تفسیر]] کرد. او در [[تبیین]] این بحث اشاره میکند که کلمات [[قرآن]] و [[اخبار]] [[رسول خدا]] به لغت [[عربی]] است؛ همچنین در [[روز غدیر]] [[خم]] مخاطبان [[سخن پیامبر]] [[مردم]] [[عرب]] فصیحی بودند که با توجه به اوضاع و احوال (قرائن حالیه و مقامیه) [[حاکم]] بر آن جلسه به [[راحتی]] منظور [[پیامبر]] را فهمیدند؛ از اینرو نیاز به لفظ صریحتری نبود تا ایشان مقصود خود را بیان کند و باید گفت که این احتمال [[تأویل]] بعدها به وجود آمد. | ||
*[[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این قسمت از اشکال که چرا [[پیامبر]] [[سخن]] را به گونهای ادا نکردهاند تا روشن باشد، میگوید شاید بدین علت باشد که معنای آن را به خردها و [[عقلها]] واگذاشتهاند؛ زیرا [[بهترین]] [[دلیل]] برای برداشت [[وجوب اطاعت]] از کلمه "مولی" این دو پاره [[کلام]] [[رسول]] خداست: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} و {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}}. معنای جمله دوم همان مفاد جمله اول است و در واقع {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}} [[استمرار]] معنایی {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى}} است؛ به عبارتی "مولا"ی اول همان بار معناییای را دارد که کلمه {{متن حدیث|أَوْلى}} دارد و از آنجا که بر سر "مولا"ی دوم فای عاطفه آمده، از لحاظ ادبی، "مولا"ی دوم نمیتواند معنایی غیر از "مولا"ی اول داشته باشد، چون در غیر این صورت [[کلام]] هرگز نه [[نظم]] و مفهوم خواهد داشت و نه صحیح است، بلکه نوعی هذیانگویی است و هر کس چنین نسبتی به [[رسول خدا]] بدهد به [[خداوند بزرگ]] [[کفر]] ورزیده است. چنین سخن مختلط، [[فاسد]]، بیمفهوم و بیمعنا را هم هیچ [[انسان]] [[عاقل]] و حکیمی بر زبان نمیآورد، چه برسد به [[پیامبر اسلام]] که فرستاده خداست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲-۷۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۷۹-۱۸۴.</ref>. | *[[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این قسمت از اشکال که چرا [[پیامبر]] [[سخن]] را به گونهای ادا نکردهاند تا روشن باشد، میگوید شاید بدین علت باشد که معنای آن را به خردها و [[عقلها]] واگذاشتهاند؛ زیرا [[بهترین]] [[دلیل]] برای برداشت [[وجوب اطاعت]] از کلمه "مولی" این دو پاره [[کلام]] [[رسول]] خداست: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} و {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}}. معنای جمله دوم همان مفاد جمله اول است و در واقع {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}} [[استمرار]] معنایی {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى}} است؛ به عبارتی "مولا"ی اول همان بار معناییای را دارد که کلمه {{متن حدیث|أَوْلى}} دارد و از آنجا که بر سر "مولا"ی دوم فای عاطفه آمده، از لحاظ ادبی، "مولا"ی دوم نمیتواند معنایی غیر از "مولا"ی اول داشته باشد، چون در غیر این صورت [[کلام]] هرگز نه [[نظم]] و مفهوم خواهد داشت و نه صحیح است، بلکه نوعی هذیانگویی است و هر کس چنین نسبتی به [[رسول خدا]] بدهد به [[خداوند بزرگ]] [[کفر]] ورزیده است. چنین سخن مختلط، [[فاسد]]، بیمفهوم و بیمعنا را هم هیچ [[انسان]] [[عاقل]] و حکیمی بر زبان نمیآورد، چه برسد به [[پیامبر اسلام]] که فرستاده خداست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲-۷۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۷۹-۱۸۴.</ref>. |