پرش به محتوا

احمد بن موسی الکاظم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر'
جز (جایگزینی متن - 'نفر' به 'نفر')
خط ۱۷: خط ۱۷:
[[علامه مجلسی]] نقل می‌کند: پس از [[شهادت امام کاظم]]{{ع}}، جماعات زیادی از [[مردم مدینه]] به در [[خانه]] امّ‌احمد آمدند تا با أحمد بن موسی{{ع}} به عنوان “امام” بیعت کنند. [[مجلسی]] علت این کار را آن می‌داند که ایشان شخصی [[عابد]]، [[پارسا]]، [[فاضل]]، صاحب جلالت و [[کرامت]] بود و همه این [[فضائل]]، [[خلق]] را به این [[گمان]] افکنده بود که وی [[امام]] پس از [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} است. احمد بن موسی{{ع}} با همه افرادی که برای [[بیعت]] حاضر شده بودند به [[مسجد]] رفت و از همه آنان بیعت گرفت. سپس بر فراز [[منبر]] رفت و خطبه‌ای در نهایت [[بلاغت]] و [[فصاحت]] ایراد کرد و سپس فرمود: همانطور که اکنون همه شما با من بیعت کردید و بیعت من به گردن شماست، من نیز با برادرم [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} بیعت کرده‌ام. بدانید که او امام و [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} است و پس از پدرم او [[ولیّ]] خداست که اطاعتش بر من و شما از جانب [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} [[واجب]] شده است. تمام حاضران سخن ایشان را [[تصدیق]] کردند و با احمد بن موسی{{ع}} به در [[خانه امام]] [[رضا]]{{ع}} رفتند و با ایشان بیعت کردند. امام نیز [[برادر]] را بدین خاطر [[دعا]] کرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸.</ref>. نکته‌ای مهم در این نقل وجود دارد و آن این است که حتی [[شیعیان]] نیز پس از [[شهادت امام کاظم]]{{ع}} نمی‌دانستند [[وصیّ]] امام کیست. این ابهام تنها ناشی از وضعیت خفقان‌آوری بود که [[عباسیان]] علیه [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و به ویژه [[امامان]]{{ع}} به وجود آورده بودند، به گونه‌ای که نه تنها شیعیان، بلکه نزدیک‌ترین [[همسر]] [[امام کاظم]]{{ع}} نیز از این مسأله بی‌خبر بود و تنها از طریق نشانه‌ای که امام به وی داده بود، امام پس از خود را [[شناخت]].
[[علامه مجلسی]] نقل می‌کند: پس از [[شهادت امام کاظم]]{{ع}}، جماعات زیادی از [[مردم مدینه]] به در [[خانه]] امّ‌احمد آمدند تا با أحمد بن موسی{{ع}} به عنوان “امام” بیعت کنند. [[مجلسی]] علت این کار را آن می‌داند که ایشان شخصی [[عابد]]، [[پارسا]]، [[فاضل]]، صاحب جلالت و [[کرامت]] بود و همه این [[فضائل]]، [[خلق]] را به این [[گمان]] افکنده بود که وی [[امام]] پس از [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} است. احمد بن موسی{{ع}} با همه افرادی که برای [[بیعت]] حاضر شده بودند به [[مسجد]] رفت و از همه آنان بیعت گرفت. سپس بر فراز [[منبر]] رفت و خطبه‌ای در نهایت [[بلاغت]] و [[فصاحت]] ایراد کرد و سپس فرمود: همانطور که اکنون همه شما با من بیعت کردید و بیعت من به گردن شماست، من نیز با برادرم [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} بیعت کرده‌ام. بدانید که او امام و [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} است و پس از پدرم او [[ولیّ]] خداست که اطاعتش بر من و شما از جانب [[خدا]] و [[پیامبر]]{{صل}} [[واجب]] شده است. تمام حاضران سخن ایشان را [[تصدیق]] کردند و با احمد بن موسی{{ع}} به در [[خانه امام]] [[رضا]]{{ع}} رفتند و با ایشان بیعت کردند. امام نیز [[برادر]] را بدین خاطر [[دعا]] کرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸.</ref>. نکته‌ای مهم در این نقل وجود دارد و آن این است که حتی [[شیعیان]] نیز پس از [[شهادت امام کاظم]]{{ع}} نمی‌دانستند [[وصیّ]] امام کیست. این ابهام تنها ناشی از وضعیت خفقان‌آوری بود که [[عباسیان]] علیه [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و به ویژه [[امامان]]{{ع}} به وجود آورده بودند، به گونه‌ای که نه تنها شیعیان، بلکه نزدیک‌ترین [[همسر]] [[امام کاظم]]{{ع}} نیز از این مسأله بی‌خبر بود و تنها از طریق نشانه‌ای که امام به وی داده بود، امام پس از خود را [[شناخت]].


نظیر این واقعه برای خود امام کاظم{{ع}} نیز واقع شد و [[امام صادق]]{{ع}} از [[بیم]] به‌خطر افتادن [[جان]] ایشان، به [[وصایت]] حضرت موسی بن جعفر{{ع}} تصریح نفرمود. منقول است که چون امام صادق{{ع}} از [[دنیا]] رفت، [[منصور عباسی]] [[دستور]] داد هر کس را که امام، وصیّ خود قرار داده گردن بزنند. به وی خبر رسید که امام به جای یک [[نفر]]، پنج نفر ([[منصور عباسی]]، [[محمد بن سلیمان]] [[والی مدینه]]، [[عبدالله]] و [[موسی بن جعفر]] و [[حمیده همسر امام صادق]]{{ع}}) را [[وصیّ]] خود نموده است. [[منصور]] مجبور شد از [[فرمان]] خود بازگردد<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. یکی از علل [[اختلاف]] در [[تعیین جانشین]] [[امامان]] همین [[تقیه]] ناگزیر بوده است. تنها افراد خاصی از این سرّ مطلع بودند و آنان نیز در [[زمان]] مقتضی سرّ [[امام]] را در [[اختیار]] [[خلق]] قرار می‌دادند. احمد بن موسی نیز بدون تردید از حاملان [[اسرار]] پدرش بود که با [[آگاهی]] کامل [[مردم]] را به [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} دلالت کرده.
نظیر این واقعه برای خود امام کاظم{{ع}} نیز واقع شد و [[امام صادق]]{{ع}} از [[بیم]] به‌خطر افتادن [[جان]] ایشان، به [[وصایت]] حضرت موسی بن جعفر{{ع}} تصریح نفرمود. منقول است که چون امام صادق{{ع}} از [[دنیا]] رفت، [[منصور عباسی]] [[دستور]] داد هر کس را که امام، وصیّ خود قرار داده گردن بزنند. به وی خبر رسید که امام به جای یک نفر، پنج نفر ([[منصور عباسی]]، [[محمد بن سلیمان]] [[والی مدینه]]، [[عبدالله]] و [[موسی بن جعفر]] و [[حمیده همسر امام صادق]]{{ع}}) را [[وصیّ]] خود نموده است. [[منصور]] مجبور شد از [[فرمان]] خود بازگردد<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. یکی از علل [[اختلاف]] در [[تعیین جانشین]] [[امامان]] همین [[تقیه]] ناگزیر بوده است. تنها افراد خاصی از این سرّ مطلع بودند و آنان نیز در [[زمان]] مقتضی سرّ [[امام]] را در [[اختیار]] [[خلق]] قرار می‌دادند. احمد بن موسی نیز بدون تردید از حاملان [[اسرار]] پدرش بود که با [[آگاهی]] کامل [[مردم]] را به [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} دلالت کرده.


[[شهرستانی]] از جماعتی از [[امامیه]] سخن می‌گوید که پس از [[شهادت امام کاظم]]{{ع}}، [[امامت امام رضا]]{{ع}} را نپذیرفتند و امامت را خاص احمد بن موسی دانستند<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>.این [[جماعت]] به عکس برخی از جماعات مشابه دیگر در میان امامیه چندان بروز و ظهوری در [[تاریخ]] [[تشیع]] نیافتند و پس از اندکی در تاریخ محو شدند. این مهم تا حدّ زیادی مرهون مواضع مدبرانه و دقیقی است که احمد بن موسی{{ع}} در قبال چنین کسانی اتخاذ کرده است. دلالت و [[هدایت]] سریع خلق پس از [[شهادت]] موسی بن جعفر{{ع}} به سوی [[امام رضا]]{{ع}}، مهم‌ترین عامل قوّت‌نگرفتن این [[فرقه]] در تاریخ تشیع بود. اما عجیب این است که بحث امامت احمد بن موسی{{ع}} تنها پس از شهادت پدرش در میان خلق مطرح نشد و پس از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} نیز در سطحی وسیع‌تر مطرح گردید. از این حیث ایشان در تاریخ تشیع یگانه است. چنان‌که [[نوبختی]] گزارش کرده، قائلان به امامت احمد بن موسی{{ع}} پس از امام رضا{{ع}} بر این [[باور]] بودند که [[امام کاظم]]{{ع}} به [[وصایت]] [[احمد]] پس از علی بن موسی الرضا{{ع}} [[وصیت]] کرده و امر امامت را در دو [[برادر]] جمع کرده است<ref>فرق الشیعة، ص۷۶.</ref>.
[[شهرستانی]] از جماعتی از [[امامیه]] سخن می‌گوید که پس از [[شهادت امام کاظم]]{{ع}}، [[امامت امام رضا]]{{ع}} را نپذیرفتند و امامت را خاص احمد بن موسی دانستند<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>.این [[جماعت]] به عکس برخی از جماعات مشابه دیگر در میان امامیه چندان بروز و ظهوری در [[تاریخ]] [[تشیع]] نیافتند و پس از اندکی در تاریخ محو شدند. این مهم تا حدّ زیادی مرهون مواضع مدبرانه و دقیقی است که احمد بن موسی{{ع}} در قبال چنین کسانی اتخاذ کرده است. دلالت و [[هدایت]] سریع خلق پس از [[شهادت]] موسی بن جعفر{{ع}} به سوی [[امام رضا]]{{ع}}، مهم‌ترین عامل قوّت‌نگرفتن این [[فرقه]] در تاریخ تشیع بود. اما عجیب این است که بحث امامت احمد بن موسی{{ع}} تنها پس از شهادت پدرش در میان خلق مطرح نشد و پس از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} نیز در سطحی وسیع‌تر مطرح گردید. از این حیث ایشان در تاریخ تشیع یگانه است. چنان‌که [[نوبختی]] گزارش کرده، قائلان به امامت احمد بن موسی{{ع}} پس از امام رضا{{ع}} بر این [[باور]] بودند که [[امام کاظم]]{{ع}} به [[وصایت]] [[احمد]] پس از علی بن موسی الرضا{{ع}} [[وصیت]] کرده و امر امامت را در دو [[برادر]] جمع کرده است<ref>فرق الشیعة، ص۷۶.</ref>.
خط ۲۵: خط ۲۵:
جنید شیرازی [[معتقد]] است ایشان به قصد [[خونخواهی]] امام رضا{{ع}} از مأمون با سپاهی متشکل از [[خاندان]] و شیعیان عازم [[خراسان]] و مرو شد<ref>تذکره هزار مزار، ص۳۳۳.</ref>. برخی منابع دیگر حرکت کاروان احمد بن موسی{{ع}} را متعلق به زمانی پیش از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} می‌دانند و بر این باورند که احمد بن موسی{{ع}} آنگاه که از [[توطئه]] مأمون [[آگاه]] شد، قصد مرو کرد و در نزدیکی [[شیراز]] با [[سپاه]] [[حاکم]] وقت، قتلغ خان، مواجه شد و در آنجا بود که از شهادت امام رضا{{ع}} آگاه شد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵.</ref>. فارغ از اینکه احمد بن موسی{{ع}} در چه زمانی قصد مرو کرده، آشکار است که ایشان به قصد [[حمایت]] و [[یاری امام]] [[رضا]]{{ع}} از مدینه حرکت کرده و موفق به [[دیدار امام]] نشده است. البته برخی از منابع متأخر معتقدند که احمد بن موسی{{ع}} و کثیری از خاندان و شیعیان امام رضا{{ع}} که در میانه [[راه]] بدیشان پیوستند و کاروانی حدوداً پانزده‌هزار نفری را تشکیل می‌دادند، با اجازه پیشینی که از مأمون گرفته بودند، راهی خراسان شدند و در نزدیکی‌های شیراز توسط حاکم [[فارس]] متوقف و امر به بازگشت شدند. علت این امر را [[وحشت]] مأمون و [[کارگزاران]] وی از [[جمعیت]] بسیار کاروان مزبور دانسته‌اند<ref>شب‌های پیشاور، ص۱۱۷-۱۱۵.</ref>.
جنید شیرازی [[معتقد]] است ایشان به قصد [[خونخواهی]] امام رضا{{ع}} از مأمون با سپاهی متشکل از [[خاندان]] و شیعیان عازم [[خراسان]] و مرو شد<ref>تذکره هزار مزار، ص۳۳۳.</ref>. برخی منابع دیگر حرکت کاروان احمد بن موسی{{ع}} را متعلق به زمانی پیش از [[شهادت امام رضا]]{{ع}} می‌دانند و بر این باورند که احمد بن موسی{{ع}} آنگاه که از [[توطئه]] مأمون [[آگاه]] شد، قصد مرو کرد و در نزدیکی [[شیراز]] با [[سپاه]] [[حاکم]] وقت، قتلغ خان، مواجه شد و در آنجا بود که از شهادت امام رضا{{ع}} آگاه شد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵.</ref>. فارغ از اینکه احمد بن موسی{{ع}} در چه زمانی قصد مرو کرده، آشکار است که ایشان به قصد [[حمایت]] و [[یاری امام]] [[رضا]]{{ع}} از مدینه حرکت کرده و موفق به [[دیدار امام]] نشده است. البته برخی از منابع متأخر معتقدند که احمد بن موسی{{ع}} و کثیری از خاندان و شیعیان امام رضا{{ع}} که در میانه [[راه]] بدیشان پیوستند و کاروانی حدوداً پانزده‌هزار نفری را تشکیل می‌دادند، با اجازه پیشینی که از مأمون گرفته بودند، راهی خراسان شدند و در نزدیکی‌های شیراز توسط حاکم [[فارس]] متوقف و امر به بازگشت شدند. علت این امر را [[وحشت]] مأمون و [[کارگزاران]] وی از [[جمعیت]] بسیار کاروان مزبور دانسته‌اند<ref>شب‌های پیشاور، ص۱۱۷-۱۱۵.</ref>.


اینکه کاروان همراه احمد بن موسی{{ع}} متشکل از چند [[نفر]] بوده محل تردید است. منابع تعداد کاروانیان را هفتصد<ref>بحر الأنساب، ص۱۴۵.</ref>، سه هزار تا شش هزار<ref>زندگی سیاسی هشتمین امام، ص۲۱۴.</ref>، [[دوازده]] هزار<ref>قیام سادات علوی، ص۱۶۹.</ref> و پانزده هزار<ref>شب‌های پیشاور، ص۱۱۷.</ref> گفته‌اند. در باب مسیر این کاروان نیز اختلاف‌نظر وجود دارد. بیشتر منابع معتقدند این کاروان از [[اهواز]] و [[شیراز]] راهی [[خراسان]] بود، اما در نزدیکی‌های شیراز متوقف شد و پس از [[جنگی]] خونین بسیاری از آنان در همین منطقه به [[شهادت]] رسیده و به [[خاک]] سپرده شدند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیراز نامه، ص۱۹۰- ۱۹۱؛ تذکره هزار مزار، ص۳۳۳؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵؛ نزهة القلوب، ص۱۱۶؛ رحلة ابن بطوطة، ج۲، ص۴۷.</ref>. برخی نیز معتقدند که آنان به رغم جنگ‌های خونینی که با [[حاکمان]] [[قم]] و [[ری]] داشتند، از قم و ری به خراسان رفتند، اما در اسفراین کشته شدند و در همین [[سرزمین]] نیز به خاک سپرده شدند<ref>أعیان الشیعة، ج۳، ص۱۹۲.</ref>.
اینکه کاروان همراه احمد بن موسی{{ع}} متشکل از چند نفر بوده محل تردید است. منابع تعداد کاروانیان را هفتصد<ref>بحر الأنساب، ص۱۴۵.</ref>، سه هزار تا شش هزار<ref>زندگی سیاسی هشتمین امام، ص۲۱۴.</ref>، [[دوازده]] هزار<ref>قیام سادات علوی، ص۱۶۹.</ref> و پانزده هزار<ref>شب‌های پیشاور، ص۱۱۷.</ref> گفته‌اند. در باب مسیر این کاروان نیز اختلاف‌نظر وجود دارد. بیشتر منابع معتقدند این کاروان از [[اهواز]] و [[شیراز]] راهی [[خراسان]] بود، اما در نزدیکی‌های شیراز متوقف شد و پس از [[جنگی]] خونین بسیاری از آنان در همین منطقه به [[شهادت]] رسیده و به [[خاک]] سپرده شدند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیراز نامه، ص۱۹۰- ۱۹۱؛ تذکره هزار مزار، ص۳۳۳؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵؛ نزهة القلوب، ص۱۱۶؛ رحلة ابن بطوطة، ج۲، ص۴۷.</ref>. برخی نیز معتقدند که آنان به رغم جنگ‌های خونینی که با [[حاکمان]] [[قم]] و [[ری]] داشتند، از قم و ری به خراسان رفتند، اما در اسفراین کشته شدند و در همین [[سرزمین]] نیز به خاک سپرده شدند<ref>أعیان الشیعة، ج۳، ص۱۹۲.</ref>.
منابعی که [[سیر]] حرکت کاروان احمد بن موسی{{ع}} را از اهواز و شیراز دانسته‌اند، به یک صورت کشته‌شدن ایشان را تشریح نکرده‌اند و [[اختلاف]] بیان در میان آنها دیده می‌شود. برخی منابع معتقدند قتلغ خان، [[حاکم]] [[فارس]]، در محلی به نام خان‌زنیان به مصاف احمد بن موسی{{ع}} و همراهانش رفت و بسیاری از ایشان را به شهادت رساند و عده‌ای نیز در اطراف شیراز پراکنده شدند. در این منابع آمده که در بحبوحه [[جنگ]] یکی از [[سپاهیان]] قتلغ خطاب به همراهان احمد بن موسی{{ع}} می‌گوید: اگر برای [[دیدار]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} آمده‌اید باید بدانید که وی از [[دنیا]] رفته است. این سخن موجب پراکندگی بسیاری از همراهان و تنها شدن احمد بن موسی و [[خانواده]] و [[یاران]] نزدیکش شد و او ناگزیر به سوی شیراز رفت و در آنجا به دست مأموران [[حکومتی]] به [[قتل]] رسید<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸؛ أثار عجم، ج۲، ص۷۴۵؛ هدیة أحمدیة، ص۱۴- ۱۶؛ شب‌های پیشاور، ص۱۱۷.</ref>. برخی از منابع متأخر نیز حکایت دیگری را در این باب نقل کرده‌اند. بر اساس نقل این منابع، احمد بن موسی{{ع}} در [[شیراز]] به [[منزل]] یکی از [[شیعیان]] وارد شد و مدتی را در آنجا به صورت مخفیانه سر برد. [[جاسوسان]] [[حکومت]] از محل اختفای ایشان [[آگاه]] شدند و برای دستگیری‌اش [[اقدام]] نمودند، اما با [[مقاومت]] احمد بن موسی{{ع}} مواجه شدند و چون دیدند که نمی‌توانند وی را دستگیر کنند، پس از آنکه او را مجروح ساختند، خانه‌ای را که در آن به سر می‌برد، بر سرش ویران کردند و ایشان را بدین نحو به [[شهادت]] رساندند<ref>شب‌های پیشاور، ص۱۱۸- ۱۱۹.</ref>. برخی منابع نیز به جای آنکه از شهادت ایشان سخن بگویند، اشاراتی به [[مرگ طبیعی]] ایشان کرده‌اند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹.</ref>.
منابعی که [[سیر]] حرکت کاروان احمد بن موسی{{ع}} را از اهواز و شیراز دانسته‌اند، به یک صورت کشته‌شدن ایشان را تشریح نکرده‌اند و [[اختلاف]] بیان در میان آنها دیده می‌شود. برخی منابع معتقدند قتلغ خان، [[حاکم]] [[فارس]]، در محلی به نام خان‌زنیان به مصاف احمد بن موسی{{ع}} و همراهانش رفت و بسیاری از ایشان را به شهادت رساند و عده‌ای نیز در اطراف شیراز پراکنده شدند. در این منابع آمده که در بحبوحه [[جنگ]] یکی از [[سپاهیان]] قتلغ خطاب به همراهان احمد بن موسی{{ع}} می‌گوید: اگر برای [[دیدار]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} آمده‌اید باید بدانید که وی از [[دنیا]] رفته است. این سخن موجب پراکندگی بسیاری از همراهان و تنها شدن احمد بن موسی و [[خانواده]] و [[یاران]] نزدیکش شد و او ناگزیر به سوی شیراز رفت و در آنجا به دست مأموران [[حکومتی]] به [[قتل]] رسید<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸؛ أثار عجم، ج۲، ص۷۴۵؛ هدیة أحمدیة، ص۱۴- ۱۶؛ شب‌های پیشاور، ص۱۱۷.</ref>. برخی از منابع متأخر نیز حکایت دیگری را در این باب نقل کرده‌اند. بر اساس نقل این منابع، احمد بن موسی{{ع}} در [[شیراز]] به [[منزل]] یکی از [[شیعیان]] وارد شد و مدتی را در آنجا به صورت مخفیانه سر برد. [[جاسوسان]] [[حکومت]] از محل اختفای ایشان [[آگاه]] شدند و برای دستگیری‌اش [[اقدام]] نمودند، اما با [[مقاومت]] احمد بن موسی{{ع}} مواجه شدند و چون دیدند که نمی‌توانند وی را دستگیر کنند، پس از آنکه او را مجروح ساختند، خانه‌ای را که در آن به سر می‌برد، بر سرش ویران کردند و ایشان را بدین نحو به [[شهادت]] رساندند<ref>شب‌های پیشاور، ص۱۱۸- ۱۱۹.</ref>. برخی منابع نیز به جای آنکه از شهادت ایشان سخن بگویند، اشاراتی به [[مرگ طبیعی]] ایشان کرده‌اند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹.</ref>.


۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش