قصه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
# خلیفه در چگونگی، نوع و مقدار کاری که به قصهگو واگذار میشد، دخالت مستقیم داشت. عمر و [[عثمان]] [[زمان]]، مکان و مدّت قصهگویی را برای [[تمیم داری]] تعیین کردند. [[عمر بن عبد العزیز]] که خود نزد [[مسلم بن جندب]] قصهگو شاگردی کرده بود<ref>بنگرید: المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۵۹۶.</ref>، به [[والی حجاز]] نوشت: به قصهگویت دستور بده که هر سه [[روز]] یک بار قصّه بگوید<ref>القصّاص و المذکّرین، ص۲۸.</ref>. | # خلیفه در چگونگی، نوع و مقدار کاری که به قصهگو واگذار میشد، دخالت مستقیم داشت. عمر و [[عثمان]] [[زمان]]، مکان و مدّت قصهگویی را برای [[تمیم داری]] تعیین کردند. [[عمر بن عبد العزیز]] که خود نزد [[مسلم بن جندب]] قصهگو شاگردی کرده بود<ref>بنگرید: المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۵۹۶.</ref>، به [[والی حجاز]] نوشت: به قصهگویت دستور بده که هر سه [[روز]] یک بار قصّه بگوید<ref>القصّاص و المذکّرین، ص۲۸.</ref>. | ||
#امرا هم قصهگویی میکردند و چنان که از [[عبادة بن صامت]] و [[عوف بن مالک]] نقل شده، حتی آن را [[روایت]] منسوب به [[رسول خدا]]{{صل}} میدانند که قصّه نمیگوید، مگر [[امیر]] یا [[مأمور]] یا [[مختال]] یا گفت: متکلّف از سوی امیر<ref>بنگرید: قوّت القلوب، ج۲، ص۳۰۲- ۳۰۳؛ کنز العمّال، ج۱۰، ص۱۲۴ از طبرانی؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۱۶؛ ج۱، ص۲۱۶؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۸- ۹؛ التراتیب الاداریه، ج۲، ص۳۳۶ به نقل از احمد، ابو داود طبرانی و هیثمی؛ القصّاص و المذکّرین، ص۲۵ و ۲۸۵؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۲۳۵؛ مسند احمد، ج۴، ص۲۳۳؛ ج۶، ص۲۹؛ ربیع الابرار، ج۳، ص۵۸۸؛ سنن دارمی، ج۲، ص۳۱۹؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۲۴۰؛ ج۱۰، ص۳۳۸- ۳۳۹؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۹۰؛ النهایة فی اللغه، ج۴، ص۷۰؛ لسان العرب، ج۷، ص۷۴- ۷۵؛ تحذیر الخواص، ص۵۹؛ الحوادث و البدع، ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۷۵.</ref>. | #امرا هم قصهگویی میکردند و چنان که از [[عبادة بن صامت]] و [[عوف بن مالک]] نقل شده، حتی آن را [[روایت]] منسوب به [[رسول خدا]]{{صل}} میدانند که قصّه نمیگوید، مگر [[امیر]] یا [[مأمور]] یا [[مختال]] یا گفت: متکلّف از سوی امیر<ref>بنگرید: قوّت القلوب، ج۲، ص۳۰۲- ۳۰۳؛ کنز العمّال، ج۱۰، ص۱۲۴ از طبرانی؛ المعجم الصغیر، ج۱، ص۲۱۶؛ ج۱، ص۲۱۶؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۸- ۹؛ التراتیب الاداریه، ج۲، ص۳۳۶ به نقل از احمد، ابو داود طبرانی و هیثمی؛ القصّاص و المذکّرین، ص۲۵ و ۲۸۵؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۲۳۵؛ مسند احمد، ج۴، ص۲۳۳؛ ج۶، ص۲۹؛ ربیع الابرار، ج۳، ص۵۸۸؛ سنن دارمی، ج۲، ص۳۱۹؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۲۴۰؛ ج۱۰، ص۳۳۸- ۳۳۹؛ مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۹۰؛ النهایة فی اللغه، ج۴، ص۷۰؛ لسان العرب، ج۷، ص۷۴- ۷۵؛ تحذیر الخواص، ص۵۹؛ الحوادث و البدع، ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۷۵.</ref>. | ||
===قصهگویان در [[خدمت]] سیاست=== | |||
[[بینیاز]] از بیان است که قصّهگویان نقش فعّالی در تثبیت حکومتهای [[ظالمانه]] داشتند و به عنوان بوقهای [[تبلیغاتی]] این دستگاهها به اشاعه مطالبی پرداختند که خواسته حکومتگران بود و در خدمت [[مصالح]] آنان؛ به مواردی توجّه کنید: | |||
# [[معاویه]]، هنگامی که برای [[جنگ با امام]] حسن{{ع}} به [[عراق]] میآمد، قصّهگویان را همراه خود آورد. آنان هر [[روز]] قصّه میگفتند و [[مردم]] [[شام]] را به هنگام هر [[نماز]] به گرد خود جمع میکردند<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۰۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۴۶.</ref>. | |||
#هنگامی که معاویه شنید، علی{{ع}} در نماز، [[دشمنان]] خود را [[نفرین]] کرده، به قصّهگویی که پس از [[نماز صبح]] و [[مغرب]] قصّه میگفت، دستور داد که برای او و مردم شام [[دعا]] کند<ref>الخطط و الآثار، ج۲، ص۲۵۳؛ الولاة و القضاوة، ص۲۰۳.</ref>. | |||
# [[عبد الملک مروان]] از [[مخالفت]] [[رعیّت]] و [[ترس]] خود به [[عالمان]] [[شکایت]] برد. [[ابوحبیب حمصی قاضی]] نظر داد که با بالا بردن دستهای خود به درگاه [[خداوند]]، بر ضدّ آنان [[یاری]] بخواهد. [[عبد]] الملک دستهایش را بالا میبرد و دعا میکرد. به قصهگویان هم نوشت که چنین کنند. آنان نیز [[صبح و شام]] دستان خود را به دعا بالا میبردند<ref>الخطط و الآثار، ج۲، ص۲۵۴.</ref>. | |||
# [[محمد بن واسع ازدی]] یکی از قصهگویان و موعظهگران [[سپاه]] [[قتیبة بن مسلم]] در [[خراسان]] بود. قتیبه او را برای خود از هزار [[شمشیر]] و نیزه کارسازتر میدانست<ref>بنگرید: البیان و التبیین، ج۳، ص۲۷۳؛ العقد الفرید، ج۲، ص۱۷۰.</ref>. | |||
# [[عبدالملک بن مروان]] به [[غضیف بن حارث]] گفت: ما مردم را برای دو کار جمع کردیم. گفت: کدام [[کارها]]؟ عبد الملک گفت: بالا بردن دستها در روی [[منابر]] در [[روز جمعه]] و قصّههای پس از نماز صبح و عصر...<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۰۵؛ تحذیر الخواص، ص۷۰.</ref>. | |||
#قصهگویان در [[فتنهانگیزی]] بین [[سنّی]] و [[شیعه]] [[بغداد]] نقش مهمّی [[بازی]] کردند. از اینرو [[امیر]] دیلمی آنان را از قصهگویی منع کرد. این کار به سال ۷۶۳ ه بود<ref>بنگرید: البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۲۸۹؛ طبقات الحنابله، ج۱، ص۱۵۸؛ المنتظم، ج۷، ص۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۵۰۹؛ تاریخ الاسلام (ذهبی، حوادث سالهای ۳۵۰- ۳۸۰ ه)، ص۱۵۳.</ref>. در سال ۳۹۸ ه نیز چنین حوادثی به وقوع پیوست. سپس به قصهگویان اجازه داده شد که به کار خود مشغول شوند، مشروط بر آنکه [[فتنهانگیزی]] نکنند<ref>بنگرید: المنتظم، ج۷، ص۳۳۷- ۳۳۸؛ تاریخ الاسلام (ذهبی، حوادث سالهای ۳۸۰- ۴۰۰ ه)، ص۳۳۷- ۳۳۸؛ شذرات الذهب، ج۳، ص۱۴۹- ۱۵۰؛ صراع الحریه، ص۲۴- ۲۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۷۶.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |