پرش به محتوا

ادراک در فلسفه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عین' به 'عین'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'عین' به 'عین')
خط ۵۳: خط ۵۳:
#جمعی نیز (مانند ملا صدرا) اساسا علم را خارج از مقولات [[عشر]] می‌‌دانند و برآنند که علم وجود است نه ماهیت، بنابراین تحت هیچ یک از مقولات عشر که اقسام ماهیات هستند، قرار نمی‌گیرد<ref>ملاصدرا، الهیات اسفار، از ص ۲۷۰ به بعد، مخصوصا ص ۲۹۵. </ref>.  
#جمعی نیز (مانند ملا صدرا) اساسا علم را خارج از مقولات [[عشر]] می‌‌دانند و برآنند که علم وجود است نه ماهیت، بنابراین تحت هیچ یک از مقولات عشر که اقسام ماهیات هستند، قرار نمی‌گیرد<ref>ملاصدرا، الهیات اسفار، از ص ۲۷۰ به بعد، مخصوصا ص ۲۹۵. </ref>.  


بنابر این عقیده، علم وجود است نه ماهیت و چون وجود فی [[حد]] ذاته نه [[جوهر]] است و نه عرض، بلکه ما به التحقق جواهر و [[اعراض]] است، علم نه از مقوله جوهر است و نه از مقولات اعراض و مانند وجود امری مقول به تشکیک است. در یک مورد مانند [[علم واجب]] [[عین]] ذات [[واجب]] است و در یک مورد مانند [[علم حصولی]] کیف نفسانی است<ref>منطق صوری، ص ۸. </ref>.
بنابر این عقیده، علم وجود است نه ماهیت و چون وجود فی [[حد]] ذاته نه [[جوهر]] است و نه عرض، بلکه ما به التحقق جواهر و [[اعراض]] است، علم نه از مقوله جوهر است و نه از مقولات اعراض و مانند وجود امری مقول به تشکیک است. در یک مورد مانند [[علم واجب]] عین ذات [[واجب]] است و در یک مورد مانند [[علم حصولی]] کیف نفسانی است<ref>منطق صوری، ص ۸. </ref>.


==انواع مدرَکات [[انسان]]==
==انواع مدرَکات [[انسان]]==
خط ۷۱: خط ۷۱:
#یک دسته از مفاهیم که با مصادیق [[خارجی]] و وجودات [[عینی]] قابل انطباق هستند، این مفاهیم را "حقیقت" می‏نامند، مانند تصوراتی که از [[انسان‌ها]]، حیوانات و دیگر اجسام و اشیاء خارجی دارد.
#یک دسته از مفاهیم که با مصادیق [[خارجی]] و وجودات [[عینی]] قابل انطباق هستند، این مفاهیم را "حقیقت" می‏نامند، مانند تصوراتی که از [[انسان‌ها]]، حیوانات و دیگر اجسام و اشیاء خارجی دارد.
#در مقابل دسته اول، مفاهیم دیگری وجود دارد که هرگز قابل انطباق با مصادیق خارجی نبوده و تنها در نظر کسی که آن را [[تصور]] نموده، دارای "ما به الازاء" است و حال آنکه در واقع ما به الازائی برای آن وجود ندارد. در حقیقت این دسته از مفاهیم "[[پندار]] سراب حقیقت‌اند"، بدون اینکه کوچکترین بهره‏ای از حقیقت برده باشند. به مفاهیمی از این دست "[[وهم]]" گفته می‏‌شود، مانند مفاهیم: سیمرغ، غول، [[پری]]، [[بخت]] و... که همگی زائیده توهم و [[گمان]] است.
#در مقابل دسته اول، مفاهیم دیگری وجود دارد که هرگز قابل انطباق با مصادیق خارجی نبوده و تنها در نظر کسی که آن را [[تصور]] نموده، دارای "ما به الازاء" است و حال آنکه در واقع ما به الازائی برای آن وجود ندارد. در حقیقت این دسته از مفاهیم "[[پندار]] سراب حقیقت‌اند"، بدون اینکه کوچکترین بهره‏ای از حقیقت برده باشند. به مفاهیمی از این دست "[[وهم]]" گفته می‏‌شود، مانند مفاهیم: سیمرغ، غول، [[پری]]، [[بخت]] و... که همگی زائیده توهم و [[گمان]] است.
#دسته سوم، از سنخ مفاهیم قسم دوم، یعنی"پندار حقیقت" است، با این فرق که مفهوم قسم دوم، صاحب خود را [[فریب]] داده و خود را نزد وی به عنوان "حقیقت" به نمایش می‏گذارد و روی همین جهت وی از حیث لا یشعر و به گمان اینکه چنین پنداری [[عین]] حقیقت است، با آن [[معامله]] "واقع" را نموده و آثار حقیقت را بر آن مترتب می‏سازد، همانطور که مجذوب حقیقت می‏‌شود، مجذوب آن شده و یا از آن فرار می‏نماید.
#دسته سوم، از سنخ مفاهیم قسم دوم، یعنی"پندار حقیقت" است، با این فرق که مفهوم قسم دوم، صاحب خود را [[فریب]] داده و خود را نزد وی به عنوان "حقیقت" به نمایش می‏گذارد و روی همین جهت وی از حیث لا یشعر و به گمان اینکه چنین پنداری عین حقیقت است، با آن [[معامله]] "واقع" را نموده و آثار حقیقت را بر آن مترتب می‏سازد، همانطور که مجذوب حقیقت می‏‌شود، مجذوب آن شده و یا از آن فرار می‏نماید.
در قسم سوم "صاحب [[پندار]]" با [[علم]] به اینکه این مفهوم، پنداری بیش نیست اما بنا بر [[مصالح]] و اغراضی با آن [[معامله]] [[حقیقت]] نموده و آثار حقیقت را بر آن مترتب می‏سازد و لذا چنین مفهومی را می‏توان "شبه حقیقت" نامید.
در قسم سوم "صاحب [[پندار]]" با [[علم]] به اینکه این مفهوم، پنداری بیش نیست اما بنا بر [[مصالح]] و اغراضی با آن [[معامله]] [[حقیقت]] نموده و آثار حقیقت را بر آن مترتب می‏سازد و لذا چنین مفهومی را می‏توان "شبه حقیقت" نامید.
[[هنر]] [[فلسفه]] هم این است که [[فیلسوف]] را از دام "پندار و [[وهم]]" رهانیده و دیده او را نسبت به "شبه حقیقت" [[بینا]] نموده، وی را همنشین با "حقایق" و بلکه "[[عین]] حقایق" نماید. چنانکه در تعریف فلسفه گفته‏اند: "صیرورة الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی" و این رسالتی بس دشوار و طریقی بس طولانی است و در عین حال نتیجه آن وصول به گوهری بی‏بها ـ از فرط بهاء ـ است.
[[هنر]] [[فلسفه]] هم این است که [[فیلسوف]] را از دام "پندار و [[وهم]]" رهانیده و دیده او را نسبت به "شبه حقیقت" [[بینا]] نموده، وی را همنشین با "حقایق" و بلکه "عین حقایق" نماید. چنانکه در تعریف فلسفه گفته‏اند: "صیرورة الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی" و این رسالتی بس دشوار و طریقی بس طولانی است و در عین حال نتیجه آن وصول به گوهری بی‏بها ـ از فرط بهاء ـ است.
در این مقال به [[قدر]] وسعت مجال، بنا بر بحث از قسم نخستین و آخرین این اقسام سه گانه است، بدین منظور بایسته می‏نماید قدری به کاووش در زمینه "اعتباریات" پرداخته شود:
در این مقال به [[قدر]] وسعت مجال، بنا بر بحث از قسم نخستین و آخرین این اقسام سه گانه است، بدین منظور بایسته می‏نماید قدری به کاووش در زمینه "اعتباریات" پرداخته شود:
===مفاهیم اعتباری===
===مفاهیم اعتباری===
۲۱۸٬۱۱۸

ویرایش