غیبالغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
غیبالغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۲۰
، ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $3 '
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\|(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $3 ') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۲. آیتالله مصباح یزدی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۲. آیتالله مصباح یزدی؛ | ||
| تصویر = 11196.jpg | | تصویر = 11196.jpg | ||
| پاسخدهنده = محمد تقی مصباح یزدی| | | پاسخدهنده = محمد تقی مصباح یزدی | ||
آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://mesbahyazdi.ir/node/3671 سجادههای سلوک]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://mesbahyazdi.ir/node/3671 سجادههای سلوک]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«مقام ذات و کنه باریتعالی، و به تعبیر دیگر مقام احدیت، مقام تجلی ذات برای ذات و مقام غیبالغیب است که هنوز اسماء و صفات ظاهر نشدهأند. این مقام، یعنی کنه ذات حق معلوم، مدرک و مشهودِ هیچکس نتواند بود و حتی [[پیامبر|رسول خدا]] {{صل}} به مقام ذات دسترس ندارد. در آثار عرفانی، گاهی لفظ "الله" اسم علم برای ذات دست نایافتنی خداوند و کنه خداوند است و معنای الوهیت، تدبیر و مانند اینها در آن لحاظ نشده است. در مقابل، مقام واحدیت قرار دارد که مقام ظهور اسماء و صفات و مظاهر آنها، یعنی ذوات و ماهیات اشیاست. اگر گفته میشود که ما نمیتوانیم به ذات خداوند علم داشته باشیم، منظور مقام ذات در اصطلاح عرفاست که مقدم بر مرتبه و مقام اسماء و صفات و تجلیات الهی است و حتی انبیاء و اولیا و ملائکه مقرب راهی به این مقام معرفت ندارند. این مقام، تنها معلوم و مشهودِ خود خداوند است. بر این اساس، از نگاه عرفا نمیتوان علم حضوری به مقام ذات پیدا کرد؛ زیرا درک این مقام که [[غیب]] محض است، منحصر به خود خداوند است که بر ذات خویش احاطه دارد و سایر موجودات چون نمیتوانند بر ذات الهی احاطه داشته باشند ـ چه آنکه، احاطه محدود بر نامحدود و نامتناهی محال است ـ راهی به ادراک مقام ذات الهی، که مستلزم احاطه بر آن است، ندارند. از اینرو قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَلا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا}} <ref>طه ۱۱۰،آنان بر او در دانش احاطه ندارند.</ref> روشن شد که منظور کسانی که علم به ذات الهی را ممکن و بلکه لازمه وجود معلول میدانند، ذات در اصطلاح فلسفه و کلام است که عین صفات است و هیچ نحو تعددی بین آن ذات و صفات وجود ندارد. در مقابل، کسانی که میگویند علم ما به وجه و تجلیات الهی تعلق میگیرد، نه به ذات او، منظورشان ذات در اصطلاح عرفانی، یعنی مقام غیبالغیوب است که در حیطه شهود، علم و ادراک ما نمیگنجد و درک و شهود آن اختصاص به خداوند دارد. پس بنابر اصطلاح ذات خداوند از دیدگاه فلسفی، میتوان به ذات خداوند علم حصولی و حضوری یافت و از این دیدگاه، علم حضوری به ذات خداوند، بهمعنای احاطه بر کنه و ذات خداوند نیست؛ زیرا هیچکس جز خداوند احاطه بر ذات او ندارد و علم حضوری دیگران به ذات الهی فروتر از آن مرتبه است. به علاوه، این علم حضوری که برای ما میسور و دستیافتنی است، شدت و ضعف دارد و بنا بر مقام و مرتبه انسانها از مراتب گوناگونی برخوردار است.»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/3671 سجادههای سلوک] جلد دوم، صفحه۲۲۳ و ۲۲۴ .</ref>. | ::::::«مقام ذات و کنه باریتعالی، و به تعبیر دیگر مقام احدیت، مقام تجلی ذات برای ذات و مقام غیبالغیب است که هنوز اسماء و صفات ظاهر نشدهأند. این مقام، یعنی کنه ذات حق معلوم، مدرک و مشهودِ هیچکس نتواند بود و حتی [[پیامبر|رسول خدا]] {{صل}} به مقام ذات دسترس ندارد. در آثار عرفانی، گاهی لفظ "الله" اسم علم برای ذات دست نایافتنی خداوند و کنه خداوند است و معنای الوهیت، تدبیر و مانند اینها در آن لحاظ نشده است. در مقابل، مقام واحدیت قرار دارد که مقام ظهور اسماء و صفات و مظاهر آنها، یعنی ذوات و ماهیات اشیاست. اگر گفته میشود که ما نمیتوانیم به ذات خداوند علم داشته باشیم، منظور مقام ذات در اصطلاح عرفاست که مقدم بر مرتبه و مقام اسماء و صفات و تجلیات الهی است و حتی انبیاء و اولیا و ملائکه مقرب راهی به این مقام معرفت ندارند. این مقام، تنها معلوم و مشهودِ خود خداوند است. بر این اساس، از نگاه عرفا نمیتوان علم حضوری به مقام ذات پیدا کرد؛ زیرا درک این مقام که [[غیب]] محض است، منحصر به خود خداوند است که بر ذات خویش احاطه دارد و سایر موجودات چون نمیتوانند بر ذات الهی احاطه داشته باشند ـ چه آنکه، احاطه محدود بر نامحدود و نامتناهی محال است ـ راهی به ادراک مقام ذات الهی، که مستلزم احاطه بر آن است، ندارند. از اینرو قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَلا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا}} <ref>طه ۱۱۰،آنان بر او در دانش احاطه ندارند.</ref> روشن شد که منظور کسانی که علم به ذات الهی را ممکن و بلکه لازمه وجود معلول میدانند، ذات در اصطلاح فلسفه و کلام است که عین صفات است و هیچ نحو تعددی بین آن ذات و صفات وجود ندارد. در مقابل، کسانی که میگویند علم ما به وجه و تجلیات الهی تعلق میگیرد، نه به ذات او، منظورشان ذات در اصطلاح عرفانی، یعنی مقام غیبالغیوب است که در حیطه شهود، علم و ادراک ما نمیگنجد و درک و شهود آن اختصاص به خداوند دارد. پس بنابر اصطلاح ذات خداوند از دیدگاه فلسفی، میتوان به ذات خداوند علم حصولی و حضوری یافت و از این دیدگاه، علم حضوری به ذات خداوند، بهمعنای احاطه بر کنه و ذات خداوند نیست؛ زیرا هیچکس جز خداوند احاطه بر ذات او ندارد و علم حضوری دیگران به ذات الهی فروتر از آن مرتبه است. به علاوه، این علم حضوری که برای ما میسور و دستیافتنی است، شدت و ضعف دارد و بنا بر مقام و مرتبه انسانها از مراتب گوناگونی برخوردار است.»<ref>[http://mesbahyazdi.ir/node/3671 سجادههای سلوک] جلد دوم، صفحه۲۲۳ و ۲۲۴ .</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛ | ||
| تصویر = 11253.jpg | | تصویر = 11253.jpg | ||
| پاسخدهنده = سید مرتضی حسینی شاهرودی| | | پاسخدهنده = سید مرتضی حسینی شاهرودی | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در دو مقاله ''«[[نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی (مقاله)|نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]»'' و مقاله''«[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951130000020 ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در دو مقاله ''«[[نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی (مقاله)|نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]»'' و مقاله''«[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951130000020 ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی]»'' در این باره گفته است: | ||
:::::*«هر باطنی را ظهوری و هر ظهوری را بطون و نهانی است. باطنترین و نهانترین وجود، غیب ذات و غیب الغیوب است، همان که در حدیث قدسی ازآن به "کنز مخفی" تعبیر شده است که در هیچ حد، اسم و رسمی درنگنجد.»<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۳.</ref> من گنجی پنهان بودم. دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.<ref>{{عربی|"کُنتُ کنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَف"}}، بحار الانوار، ۸۴/۱۹۹.</ref> آن "حقیقت ذات ازلاً و ابداً، کنز مخفی و غیبالغیوب و متصف به احدیت ذاتیه است که نه کسی زو نام دارد، نه نشان و عین ممکن در عدمیت بطون باقی است". این ذات نهان که هیچ اسم و وصفی را برنمیتابد و از این رو [[غیب]] بودن نیز وصفش نیست<ref>ر.ک: تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیب الغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی".<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۱ـ۲۴.</ref> ذات حق تعالی به تصریح ارباب کشف و یقین و عترت طاهره{{ع}} اسم ندارد و وضع اسم نیز برای آن محال است، حتی اطلاق عناوینی همچون "موجود"، "مطلق"، "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "باطن" نیز هرگز راجع به آن ذات نهان نیست<ref>ر.ک: تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، بلکه تنها عناوینی از باب تفهیماند و نه اسم او.<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۴؛ رسائل قیصری، ص۵۰.</ref> نه اشارت میپذیرد، نه بیان ،نه کسی زو علم دارد، نه نشان <ref>منطق الطیر، ص ۱۴.</ref> همچنین، به نقل از حضرت [[امام صادق]] {{ع}} "هو" در آیهی {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}} <ref> توحید/ ۱، بگو او خداوند یگانه است .</ref> از باب اشاره نیست، زیرا آن [[غیب]] نهان هیچگاه به ظهور و تعیّن درنمیآید تا قابل اشاره باشد، چون هر اشارهای مانند "الله"، "أحد"، "صمد" و(...) موجب تنزّل از مقام وجود محض است.<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۴.</ref> طبق نقل از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شد که {{عربی|"کَیفَ هُو"}} یا {{عربی|"حَیثَ هُو"}}؟ خداوند دارای چه کیفیت و یا چه حیثیتی است؟ حضرت پاسخ دادند: {{عربی|"حَیثُ الحَیث فَلاحَیثَ له"}}، او را حیثیت، کیفیت و اینونیتی نیست، زیرا او خود خالق آنهاست. او را با حواس ظاهری نتوان ادراک کرد و با هیچ چیز نمیتوان مقایسه نمود.<ref>اصول کافی، ۱/۷۸.</ref> این بطون بیاسم و رسم، در پس پردهی ابهام و بینشانی نمیماند، بلکه ظاهر میشود.»<ref>حسینی شاهرودی،[http://www.tahour.ir/index.php/2014-01-07-13-05-28/72-2013-12-06-07-09-09/998-2016-02-14-18-35-37 نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]، ص ۷۰ و ۷۱.</ref>. | :::::*«هر باطنی را ظهوری و هر ظهوری را بطون و نهانی است. باطنترین و نهانترین وجود، غیب ذات و غیب الغیوب است، همان که در حدیث قدسی ازآن به "کنز مخفی" تعبیر شده است که در هیچ حد، اسم و رسمی درنگنجد.»<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۳.</ref> من گنجی پنهان بودم. دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.<ref>{{عربی|"کُنتُ کنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَف"}}، بحار الانوار، ۸۴/۱۹۹.</ref> آن "حقیقت ذات ازلاً و ابداً، کنز مخفی و غیبالغیوب و متصف به احدیت ذاتیه است که نه کسی زو نام دارد، نه نشان و عین ممکن در عدمیت بطون باقی است". این ذات نهان که هیچ اسم و وصفی را برنمیتابد و از این رو [[غیب]] بودن نیز وصفش نیست<ref>ر.ک: تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیب الغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی".<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۱ـ۲۴.</ref> ذات حق تعالی به تصریح ارباب کشف و یقین و عترت طاهره{{ع}} اسم ندارد و وضع اسم نیز برای آن محال است، حتی اطلاق عناوینی همچون "موجود"، "مطلق"، "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "باطن" نیز هرگز راجع به آن ذات نهان نیست<ref>ر.ک: تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، بلکه تنها عناوینی از باب تفهیماند و نه اسم او.<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۴؛ رسائل قیصری، ص۵۰.</ref> نه اشارت میپذیرد، نه بیان ،نه کسی زو علم دارد، نه نشان <ref>منطق الطیر، ص ۱۴.</ref> همچنین، به نقل از حضرت [[امام صادق]] {{ع}} "هو" در آیهی {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}} <ref> توحید/ ۱، بگو او خداوند یگانه است .</ref> از باب اشاره نیست، زیرا آن [[غیب]] نهان هیچگاه به ظهور و تعیّن درنمیآید تا قابل اشاره باشد، چون هر اشارهای مانند "الله"، "أحد"، "صمد" و(...) موجب تنزّل از مقام وجود محض است.<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۴.</ref> طبق نقل از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شد که {{عربی|"کَیفَ هُو"}} یا {{عربی|"حَیثَ هُو"}}؟ خداوند دارای چه کیفیت و یا چه حیثیتی است؟ حضرت پاسخ دادند: {{عربی|"حَیثُ الحَیث فَلاحَیثَ له"}}، او را حیثیت، کیفیت و اینونیتی نیست، زیرا او خود خالق آنهاست. او را با حواس ظاهری نتوان ادراک کرد و با هیچ چیز نمیتوان مقایسه نمود.<ref>اصول کافی، ۱/۷۸.</ref> این بطون بیاسم و رسم، در پس پردهی ابهام و بینشانی نمیماند، بلکه ظاهر میشود.»<ref>حسینی شاهرودی،[http://www.tahour.ir/index.php/2014-01-07-13-05-28/72-2013-12-06-07-09-09/998-2016-02-14-18-35-37 نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]، ص ۷۰ و ۷۱.</ref>. | ||
:::::*«برای تبیین مقامات تکوینی انسان کامل به خصوص مظهریت وی نسبت به ذات و صفات خدای متعال، باید به بررسی مرتبه ذات و صفات و اسماء خدای متعال و نسبت انسان کامل با این مراتب پرداخت. ذات خدای متعال در دیدگاه عرفانی، هویت مطلقی است که اطلاق نیز وصف و قید او نیست، بلکه عنوان مشیری است که از عدم محدودیت و تعین آن خبر میدهد <ref>جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۲۵ .</ref> در عرفان از این ذات نهان به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیبالغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی"، "عنقاء مغرب"، "هویت مطلقه"، "حق مطلق"، "هستی مطلق"، "حقیقت کلیه"، "حقیقة الحقایق"، "احدیت ذاتی"، "ابطن کل باطن"، "مجهول مطلق"، "کنز مخفی" و "وجود لابشرط مقسمی" <ref>امام، مصباح الهدایه، ۱۱-۲۴؛ جوادی آملی، همان، ۲۰۵ ،۴۰۲و ۴۰۶؛ آشتیانی، ۲۲ ، ۲۴ و ۶۴۴ .</ref> این مرتبه، به علت مطلق بودنش از هر قیدی حتی قید اطلاق منزه است. آن مقام، مقام صرافت هستی است که "نه کسی زو نام دارد نه نشان". هیچ تعینی از قبیل کثرت، ترکیب، صفت، نعت، اسم و رسم ندارد و نسبت و حکم نیز در آن مرتبه اعتبار نمیشود، مرتبه ای که حتی تعبیر به "مرتبه" هم از آن حقیقت خالی از تسامح نیست و هر تعبیری آن را از مقام [[غیب]] خود تنزل میدهد، زیرا هر تعبیری مفهم اشاره است، حال آنکه او هیچ نشانهإی نمیپذیرد، حتی "وجوب" وجود نیز از تعین حقیقت او و در مقام متأخر از ذات اعتبار میشود؛ در نتیجه به علت نداشتن هیچ اسم و رسمی، غیب محض است که اطلاق لفظ وجود و وحدت ذاتی نیز بر آن حقیقت از باب تفهیم است، نه اینکه اسمی برای آن ذات باشد، از این رو "موجود" و "معدوم" را نیز همانند سایر صفات نمیتوان به این مرتبه نسبت داد. (...) به بیان سید حیدر آملی "ذات مقدس واجب تعالی بزرگتر از آن است که داخل در ممکن و محدث شود، مگر از حیث تنزل و ظهور به صورت مظاهر علوی و سفلی و تحقیقاً این فضائل و شرف و تعظیم و کرامت برای نبی اکرم {{صل}} به واسطه آنکه مظهر اعظم پروردگار و خلیفه کامل اوست، حاصل گردیده است" <ref>آملی، مقدمه کتاب نص النصوص، ۵۲.</ref> به تعبیری غیب الغیوب به حکم حب ذاتی اشتیاق پیوسته به ظهور دارد و بنابر حدیث شریف قدسی "من گنج نهان بودم، دوست داشتم که معروف (تفصیلی خویش) واقع شوم، پس خلق و کثرات را آفریدم تا شناخته شوم" <ref>مجلسی، ۸۴ /۱۹۹و ۳۴۵ .</ref> این حب ذاتی، علت آفرینش کائنات و برپایی آسمانها و زمین است و اگر این حب نبود، هیچ یک از عوالم و موجودات از عدم پا به وجود نمینهاد و به هیچ کمالی دست نمییافت <ref>امام، همان، ۷۱.</ref>»<ref>[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951130000020 ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی، ص ۶۷ و ۶۸ ].</ref>. | :::::*«برای تبیین مقامات تکوینی انسان کامل به خصوص مظهریت وی نسبت به ذات و صفات خدای متعال، باید به بررسی مرتبه ذات و صفات و اسماء خدای متعال و نسبت انسان کامل با این مراتب پرداخت. ذات خدای متعال در دیدگاه عرفانی، هویت مطلقی است که اطلاق نیز وصف و قید او نیست، بلکه عنوان مشیری است که از عدم محدودیت و تعین آن خبر میدهد <ref>جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۲۵ .</ref> در عرفان از این ذات نهان به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیبالغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی"، "عنقاء مغرب"، "هویت مطلقه"، "حق مطلق"، "هستی مطلق"، "حقیقت کلیه"، "حقیقة الحقایق"، "احدیت ذاتی"، "ابطن کل باطن"، "مجهول مطلق"، "کنز مخفی" و "وجود لابشرط مقسمی" <ref>امام، مصباح الهدایه، ۱۱-۲۴؛ جوادی آملی، همان، ۲۰۵ ،۴۰۲و ۴۰۶؛ آشتیانی، ۲۲ ، ۲۴ و ۶۴۴ .</ref> این مرتبه، به علت مطلق بودنش از هر قیدی حتی قید اطلاق منزه است. آن مقام، مقام صرافت هستی است که "نه کسی زو نام دارد نه نشان". هیچ تعینی از قبیل کثرت، ترکیب، صفت، نعت، اسم و رسم ندارد و نسبت و حکم نیز در آن مرتبه اعتبار نمیشود، مرتبه ای که حتی تعبیر به "مرتبه" هم از آن حقیقت خالی از تسامح نیست و هر تعبیری آن را از مقام [[غیب]] خود تنزل میدهد، زیرا هر تعبیری مفهم اشاره است، حال آنکه او هیچ نشانهإی نمیپذیرد، حتی "وجوب" وجود نیز از تعین حقیقت او و در مقام متأخر از ذات اعتبار میشود؛ در نتیجه به علت نداشتن هیچ اسم و رسمی، غیب محض است که اطلاق لفظ وجود و وحدت ذاتی نیز بر آن حقیقت از باب تفهیم است، نه اینکه اسمی برای آن ذات باشد، از این رو "موجود" و "معدوم" را نیز همانند سایر صفات نمیتوان به این مرتبه نسبت داد. (...) به بیان سید حیدر آملی "ذات مقدس واجب تعالی بزرگتر از آن است که داخل در ممکن و محدث شود، مگر از حیث تنزل و ظهور به صورت مظاهر علوی و سفلی و تحقیقاً این فضائل و شرف و تعظیم و کرامت برای نبی اکرم {{صل}} به واسطه آنکه مظهر اعظم پروردگار و خلیفه کامل اوست، حاصل گردیده است" <ref>آملی، مقدمه کتاب نص النصوص، ۵۲.</ref> به تعبیری غیب الغیوب به حکم حب ذاتی اشتیاق پیوسته به ظهور دارد و بنابر حدیث شریف قدسی "من گنج نهان بودم، دوست داشتم که معروف (تفصیلی خویش) واقع شوم، پس خلق و کثرات را آفریدم تا شناخته شوم" <ref>مجلسی، ۸۴ /۱۹۹و ۳۴۵ .</ref> این حب ذاتی، علت آفرینش کائنات و برپایی آسمانها و زمین است و اگر این حب نبود، هیچ یک از عوالم و موجودات از عدم پا به وجود نمینهاد و به هیچ کمالی دست نمییافت <ref>امام، همان، ۷۱.</ref>»<ref>[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951130000020 ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی، ص ۶۷ و ۶۸ ].</ref>. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ | ||
| تصویر = 120129.jpg | | تصویر = 120129.jpg | ||
| پاسخدهنده = سید امین موسوی| | | پاسخدهنده = سید امین موسوی | ||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمانها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است: | ::::::«غیب مطلق، غیبی است که از مرحله شهادت خارج است و به هیچ وجهی قابل ادراک نیست. و به بیان دیگر غیبی است که از تمام آسمانها و زمین خارج و مخفی است. <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰ </ref>. و مراد از غیب مطلق دو چیز است: | ||
:::::#غیبالغیوب و غیبالمکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیبالمصون ذات حق است. روایات اهلبیت{{عم}} بیانگر این مطلب است: ابیحمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت میکرد که، خدا جسمی است پاینده و بینیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را میپرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیدهای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دلها او را به حقیقت ایمان دیدهاند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوریاش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref> | :::::#غیبالغیوب و غیبالمکنون "غیب مکنون یک اصطلاح عرفانی است که غیب مبطون هم گویند مراد ذات و کنه ذات است". <ref>فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .</ref> و غیبالمصون ذات حق است. روایات اهلبیت{{عم}} بیانگر این مطلب است: ابیحمزه گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: من از هشام بن حکم شنیدم که از شما روایت میکرد که، خدا جسمی است پاینده و بینیاز، نورانی، شناختنش ضروری، به هر کس از مخلوقاتش خواهد منت نهد. حضرت فرمود: منزّه باد آن کسی که جز او نداند که او چگونه است! چیزی مانندش نیست و او شنوا و بیناست، محدود نگردد، به حسی درنیاید، مَسّ نشود، حواس درکش نکنند، چیزی بر او احاطه نکند، نه جسم است و نه صورت و نه ترسیم و نه محدود. <ref> اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.</ref> مردی بر [[امام باقر]]{{ع}} داخل شد گفت: یا اباجعفر، چه چیز را میپرستی؟ حضرت فرمود: خدای تعالی را. گفت: او را دیدهای؟ فرمود: دیدگان او را به بینایی چشم نبینند، ولی دلها او را به حقیقت ایمان دیدهاند؛ با سنجش شناخته نشود و با حواس درک نشود و مانند مردم نیست، با آیاتش توصیف شده و با علامات شناخته شده؛ در داوریاش ستم نکند، اوست خدا، سزاوار پرستشی جز او نیست. <ref> بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ﻫ)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.</ref> | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۹. آقای دکتر ابراهیمی دینانی؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۹. آقای دکتر ابراهیمی دینانی؛ | ||
| تصویر = 11332.jpg | | تصویر = 11332.jpg | ||
| پاسخدهنده = غلام حسین ابراهیمی دینانی| | | پاسخدهنده = غلام حسین ابراهیمی دینانی | ||
آقای دکتر '''[[غلام حسین ابراهیمی دینانی]]''' در کتاب ''«[[کلمات طاهر (کتاب)|کلمات طاهر]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[غلام حسین ابراهیمی دینانی]]''' در کتاب ''«[[کلمات طاهر (کتاب)|کلمات طاهر]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::« در علم مقام ذات مقام {{عربی|"لایدرک الی ازل الی ابد"}} و یک پردهایت است هرگز کنار نخواهد رفت که در ازل و ابد کنار هرگز نمیرود حرم حرم ذات اون پرده کنار نخواهد رفت غیب الغیوب مطلق نه نسبی غیب مطلق یعنی هرگز راه نیست حضرت ختمی مرتبت {{عربی|"مَا عرفناک حق مَعرفتک لا اُحصی عَلَیک"}}: به ذات تو راه نیافتم هر چه کوشش کردم»<ref>[[کلمات طاهر (کتاب)|کلمات طاهر]].http://ebrahimi-dinani.blogfa.com/post-256.aspx</ref>. | ::::::« در علم مقام ذات مقام {{عربی|"لایدرک الی ازل الی ابد"}} و یک پردهایت است هرگز کنار نخواهد رفت که در ازل و ابد کنار هرگز نمیرود حرم حرم ذات اون پرده کنار نخواهد رفت غیب الغیوب مطلق نه نسبی غیب مطلق یعنی هرگز راه نیست حضرت ختمی مرتبت {{عربی|"مَا عرفناک حق مَعرفتک لا اُحصی عَلَیک"}}: به ذات تو راه نیافتم هر چه کوشش کردم»<ref>[[کلمات طاهر (کتاب)|کلمات طاهر]].http://ebrahimi-dinani.blogfa.com/post-256.aspx</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} |