اقسام و انواع غیب کداماند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] \:\:\:\:\:\:' به 'ه = $1 | پاسخ = ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان جمع شدن}} +}})) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
:::::#نوعی که تمام مردم را از آن باخبر میکند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ. | :::::#نوعی که تمام مردم را از آن باخبر میکند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ. | ||
::::::بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه میتوان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه میکند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر میسازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب میداند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل میکند و کسی که از این ناقل نقل میکند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref> | ::::::بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه میتوان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه [[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛]] و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه میکند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر میسازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب میداند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل میکند و کسی که از این ناقل نقل میکند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/230/31378 تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
::::::*«[[غیب]] یعنی نهان. [[غیب]] یا نهان دو گونه است: نسبی و مطلق [[غیب]]. نسبی یعنی چیزی که از حواس یک نفر به علت دور بودن او از آن یا علتی نظیر این نهان است، مثلاً برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان [[غیب]] است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان [[شهادت]] است و تهران [[غیب]] است . در قرآن کریم در مواردی کلمه [[غیب]] به همین مفهوم نسبی آمده است ، مثل آنجا که میفرماید : {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}<ref> این از خبرهای [[غیب]] است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹</ref>. اینها از جمله خبرهای [[غیب]] است که بر تو وحی میکنیم. بدیهی است که قصص گذشتگان برای مردم این زمان [[غیب]] است ، اما برای خود آنها [[شهادت]] است. ولی در مواردی دیگر قرآن کریم کلمه [[غیب]] را به حقایقی اطلاق میکند که "نادیدنی" است . فرق است میان واقعیتی که قابل حس و لمس باشد ولی به علت دوری یا مانع دیده نشودو میان واقعیتهایی که به علت نامحدودی و غیر مادی بودن، قابل احساس به حواس ظاهره نیست و به این اعتبار نهان است. بدیهی است آنجا که قرآن مؤمنان را توصیف میکند که به [[غیب]] ایمان دارند ، مقصود [[غیب]] نسبی نیست، به [[غیب]] نسبی همه مردم - اعم از کافر و مؤمن - ایمان و اعتراف دارند. همچنین آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> که اطلاع بر [[غیب]] را منحصر به ذات حق میکند ، مقصود [[غیب]] مطلق است و با [[غیب]] نسبی سازگار نیست. آنجا که [[غیب]] و [[شهادت]] با یکدیگر ذکر میشوند ، مثلاً میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> یعنی دانای محسوس و نامحسوس است ، باز ناظر به غیب نادیدنی است نه غیب نسبی»<ref>[http://lib.eshia.ir/50069/1/87 جهان بینی توحیدی، ص ۸۷.]</ref>. | ::::::*«[[غیب]] یعنی نهان. [[غیب]] یا نهان دو گونه است: نسبی و مطلق [[غیب]]. نسبی یعنی چیزی که از حواس یک نفر به علت دور بودن او از آن یا علتی نظیر این نهان است، مثلاً برای کسی که در تهران است، تهران شهادت است و اصفهان [[غیب]] است، اما برای کسی که در اصفهان است، اصفهان [[شهادت]] است و تهران [[غیب]] است . در قرآن کریم در مواردی کلمه [[غیب]] به همین مفهوم نسبی آمده است ، مثل آنجا که میفرماید : {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}<ref> این از خبرهای [[غیب]] است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹</ref>. اینها از جمله خبرهای [[غیب]] است که بر تو وحی میکنیم. بدیهی است که قصص گذشتگان برای مردم این زمان [[غیب]] است ، اما برای خود آنها [[شهادت]] است. ولی در مواردی دیگر قرآن کریم کلمه [[غیب]] را به حقایقی اطلاق میکند که "نادیدنی" است . فرق است میان واقعیتی که قابل حس و لمس باشد ولی به علت دوری یا مانع دیده نشودو میان واقعیتهایی که به علت نامحدودی و غیر مادی بودن، قابل احساس به حواس ظاهره نیست و به این اعتبار نهان است. بدیهی است آنجا که قرآن مؤمنان را توصیف میکند که به [[غیب]] ایمان دارند ، مقصود [[غیب]] نسبی نیست، به [[غیب]] نسبی همه مردم - اعم از کافر و مؤمن - ایمان و اعتراف دارند. همچنین آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> که اطلاع بر [[غیب]] را منحصر به ذات حق میکند ، مقصود [[غیب]] مطلق است و با [[غیب]] نسبی سازگار نیست. آنجا که [[غیب]] و [[شهادت]] با یکدیگر ذکر میشوند ، مثلاً میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> یعنی دانای محسوس و نامحسوس است ، باز ناظر به غیب نادیدنی است نه غیب نسبی»<ref>[http://lib.eshia.ir/50069/1/87 جهان بینی توحیدی، ص ۸۷.]</ref>. | ||
::::::*«ما یک [[غیب]] نسبی داریم و یک [[غیب]] به یک اعتبار مطلق. برای ما این غیبها همه نسبی است، یعنی اکثر این چیزهایی که شهادت است نسبی است، چطور؟ مثلا ما الان در این منزل و در این اتاقها که هستیم آنچه که در شعاع دید چشم ما قرار گرفته است برای ما شهادت است، دیگر ماورای آن، همه برای ما [[غیب]] است و نهان. ما حتی از جیب یکدیگر اطلاع نداریم. (...) [[غیب]] یعنی یک امر نادیدنی نه امر دیدنیای که فعلاً ما آن را نمیبینیم. اما چیزهایی هست که [[غیب]] است به معنی نادیدنی ، یعنی اصلا قابل رؤیت و قابل احساس نیست. پس فرق است میان دیدنی و ندیدنی. [[غیب]] در اینجا به معنی "ندیدنی" است، نه آن که ما نمیبینیم. فرق است میان آن که نمیبینیم ولی دیدنی هست "مشهد را الان ما نمیبینیم ولی امری است دیدنی" و آن که اصلاٌ دیدنی نیست»<ref>[http://lib.eshia.ir/50056/1/187 آشنایی با قرآن ج۶، ص ۱۸۷.]</ref>. | ::::::*«ما یک [[غیب]] نسبی داریم و یک [[غیب]] به یک اعتبار مطلق. برای ما این غیبها همه نسبی است، یعنی اکثر این چیزهایی که شهادت است نسبی است، چطور؟ مثلا ما الان در این منزل و در این اتاقها که هستیم آنچه که در شعاع دید چشم ما قرار گرفته است برای ما شهادت است، دیگر ماورای آن، همه برای ما [[غیب]] است و نهان. ما حتی از جیب یکدیگر اطلاع نداریم. (...) [[غیب]] یعنی یک امر نادیدنی نه امر دیدنیای که فعلاً ما آن را نمیبینیم. اما چیزهایی هست که [[غیب]] است به معنی نادیدنی ، یعنی اصلا قابل رؤیت و قابل احساس نیست. پس فرق است میان دیدنی و ندیدنی. [[غیب]] در اینجا به معنی "ندیدنی" است، نه آن که ما نمیبینیم. فرق است میان آن که نمیبینیم ولی دیدنی هست "مشهد را الان ما نمیبینیم ولی امری است دیدنی" و آن که اصلاٌ دیدنی نیست»<ref>[http://lib.eshia.ir/50056/1/187 آشنایی با قرآن ج۶، ص ۱۸۷.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیتالله '''[[شهابالدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد فاضل لنکرانی|فاضل لنکرانی]]''' و آیتالله '''[[شهابالدین اشراقی|اشراقی]]''' در کتاب ''«[[پاسداران وحی (کتاب)|پاسداران وحی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«در آموزههای دینی دو قسم است؛ غیبِ مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق، آن واقعیت ناشناختهای است که هیچگاه و در هیچ شرائطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجهای از تعالی که باشد، به کنه آن پینمی برد. مانند غیب ذات احدیت حق، که نه در دسترسِ عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف؛ هر حکیمی و هر عارفی. [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} فرمود: {{عربی|« أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِك»}}. و امّا غیب نسبی، آن قسم واقعیتهایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است. مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمیدانیم فردا و پس از آن، چه رخدادهایی پدید میآید. ولی با گذشت زمان، برای ما مشهود میگردد. البتّه، موضوع آگاهی پیامبران و امامان از غیب و غایب، در مورد آدمیان است و گرنه برای خداوند همه چیز آشکار است و هیچ چیز از قلمروِ علم خداوند پنهان و پوشیده نیست: {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} </ref> سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند و خردتر و کلانتر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است؛ سوره سبأ، آیه: ۳.</ref>، {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}} </ref> دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref>»»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۸.]</ref>. | ::::::«در آموزههای دینی دو قسم است؛ غیبِ مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق، آن واقعیت ناشناختهای است که هیچگاه و در هیچ شرائطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجهای از تعالی که باشد، به کنه آن پینمی برد. مانند غیب ذات احدیت حق، که نه در دسترسِ عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف؛ هر حکیمی و هر عارفی. [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} فرمود: {{عربی|« أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِكَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَ لَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِك»}}. و امّا غیب نسبی، آن قسم واقعیتهایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است. مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمیدانیم فردا و پس از آن، چه رخدادهایی پدید میآید. ولی با گذشت زمان، برای ما مشهود میگردد. البتّه، موضوع آگاهی پیامبران و امامان از غیب و غایب، در مورد آدمیان است و گرنه برای خداوند همه چیز آشکار است و هیچ چیز از قلمروِ علم خداوند پنهان و پوشیده نیست: {{متن قرآن|عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} </ref> سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند و خردتر و کلانتر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است؛ سوره سبأ، آیه: ۳.</ref>، {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}} </ref> دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۷۳.</ref>»»<ref>[http://www.lankarani.com/far/library/view.php?action=view&id_book=209&page=163 پاسداران وحی، ص ۱۶۸.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 وبگاه رسمی خود]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[ناصر مکارم شیرازی]]''' در ''«[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 وبگاه رسمی خود]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[شیعه امامیه]] معتقد است: [[امامت]] [[منصب]] [[جانشینی]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] بشر است، لذا [[امام]]{{ع}} نیز باید تمام خصوصیات [[پیامبر]]{{صل}} مانند [[عصمت]]، [[علم لدنی]]، کمالات و فضایل و دوری از صفات ناپسند را داشته باشد. شیعه امامیه میگوید: از آنجا که امام مبیّن و تطبیق دهنده و حافظ شریعت است، لذا باید از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] و [[اشتباه]] [[معصوم]] باشد. علاوه بر این باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد، همان طوری که باید کاملترین شخص در زمینه صفات کمال باشد، تا مردم تسلیم محض او شوند که از جمله آنها علم به غیب است. در توضیح این مطلب میگوییم: غیب در مقابل شهود، بر چیزی اطلاق میشود که با حواس ظاهری قابل درک نیست. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و ... عوالمی هستند که با حواسّ ظاهری انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شدهاند. غیب را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبی است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهی که غیب الغیوب است، به خلاف غیب نسبی که با شرایطی خاص برای افرادی ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و تنها کسی که به عالَم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند»سوره نمل آیه۶۵</ref> که دلالت میکند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 پایگاه اظلاعرسانی دفتر آیت الله مکارم]</ref>. | ::::::«[[شیعه امامیه]] معتقد است: [[امامت]] [[منصب]] [[جانشینی]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] بشر است، لذا [[امام]]{{ع}} نیز باید تمام خصوصیات [[پیامبر]]{{صل}} مانند [[عصمت]]، [[علم لدنی]]، کمالات و فضایل و دوری از صفات ناپسند را داشته باشد. شیعه امامیه میگوید: از آنجا که امام مبیّن و تطبیق دهنده و حافظ شریعت است، لذا باید از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] و [[اشتباه]] [[معصوم]] باشد. علاوه بر این باید عالم به حقیقت شریعت و نیز هر چه را که امت در جهت کمال به آن محتاج است باشد، همان طوری که باید کاملترین شخص در زمینه صفات کمال باشد، تا مردم تسلیم محض او شوند که از جمله آنها علم به غیب است. در توضیح این مطلب میگوییم: غیب در مقابل شهود، بر چیزی اطلاق میشود که با حواس ظاهری قابل درک نیست. قیامت، برزخ، ملائکه، جنّ و ... عوالمی هستند که با حواسّ ظاهری انسان قابل درک نیستند، از این رو داخل در عالَم غیب شمرده شدهاند. غیب را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق غیبی است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهی که غیب الغیوب است، به خلاف غیب نسبی که با شرایطی خاص برای افرادی ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و تنها کسی که به عالَم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند»سوره نمل آیه۶۵</ref> که دلالت میکند بر اینکه علم غیب مخصوص خدا است»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=43&catid=45929&pageindex=6&mid=324218 پایگاه اظلاعرسانی دفتر آیت الله مکارم]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
آیتالله '''[[سید حسن مصطفوی]]''' و حجت الاسلام و المسلمین '''[[احمد مروی]]''' در مقاله ''«[[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]»'' در اینباره گفتهاند: | آیتالله '''[[سید حسن مصطفوی]]''' و حجت الاسلام و المسلمین '''[[احمد مروی]]''' در مقاله ''«[[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«غیب و امور غیبی دو قسماند: [[غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] و [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]. غیب مطلق آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد و چرایی عدم اطلاع بر غیب الغیوب نیاز به استدلال ندارد، چه اینکه مقوم اساسی آگاهی و احاطه عالم بر معلوم است، و در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند. آگاهی بر غیب نسبی نیز، غیبی که با شرایط خاص زمانی و مکانی برای افراد قابل درک است که خود دارای مراتب است، و اینگونه نیست که هر کس به این وادی قدم گذاشت، بر تمامی امور آگاهی یابد»<ref>دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۱۵</ref>. | ::::::«غیب و امور غیبی دو قسماند: [[غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] و [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]. غیب مطلق آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد و چرایی عدم اطلاع بر غیب الغیوب نیاز به استدلال ندارد، چه اینکه مقوم اساسی آگاهی و احاطه عالم بر معلوم است، و در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند. آگاهی بر غیب نسبی نیز، غیبی که با شرایط خاص زمانی و مکانی برای افراد قابل درک است که خود دارای مراتب است، و اینگونه نیست که هر کس به این وادی قدم گذاشت، بر تمامی امور آگاهی یابد»<ref>دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۱۵</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
:::::#اخبار گذشتگان: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} <ref> سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. | :::::#اخبار گذشتگان: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} <ref> سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. | ||
:::::#شخصیت معنوی [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، [[امام مهدی|وجود مبارک امام عصر]] {{ع}} و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: {{عربی|"من أقر بقیام القائم علت"}} {{عربی|"والغیب هو الحجة اعلی"}} <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. [[علامه طباطبائی|استاد علامه طباطبائی]] به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ {{عربی|"و هو من الجری"}} <ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>. یعنی حضرت حجت را [[غیب]] دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۳ ص۴۱۴.</ref>. | :::::#شخصیت معنوی [[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} جنبه غیبی داشته است، ولی بعد ظاهری آنان مشهود همگان بود. از این جهت، [[امام مهدی|وجود مبارک امام عصر]] {{ع}} و قیام او از مصادیق غیب شمرده شده است: {{عربی|"من أقر بقیام القائم علت"}} {{عربی|"والغیب هو الحجة اعلی"}} <ref>تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>؛ چون نه تنها شخصیت او، بلکه شخص او نیز برای اکثر مردم غیر قابل ادراک است. [[علامه طباطبائی|استاد علامه طباطبائی]] به پس از نقل این روایت فرموده است: این، از قبیل جری و تطبیق است؛ {{عربی|"و هو من الجری"}} <ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۶، ذیل آیه ۳ سوره بقره.</ref>. یعنی حضرت حجت را [[غیب]] دانستن، از سنخ تطبیق مصداقی است، نه تفسیر مفهومی»<ref>[[ادب فنای مقربان (کتاب)|ادب فنای مقربان]] ج۳ ص۴۱۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
| پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آیتالله '''[[محمد تقی مصباح یزدی]]'''، در کتاب ''«[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«كلمه غيب كه به معناى نهان است، در چند مورد بكار مىرود كه در هر مورد خصوصيّتى دارد و به جهتى و لحاظى، به آن اطلاق مىگردد: گاه غيب يعنى آنچه كه از حواسّ ما پنهان است؛ طبعاً اين ديك معناى نسبىاست ممكن است چيزى را چشم يكى ببيند و چشم ديگرى نبيند: چيزهاى آنسوى كره زمين براى ما غيب و براى ساكنان آنجا، شهادت است.اين غيب، يعنى غايب از حسّ، كه عقل مىتواند آن را درك و بر وجود آن برهان اقامه كند و يا از راه امارات به آن پى ببرد؛ به همين معنى در قرآن بكار رفته است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب}}<ref>سوره بقره: ۳.</ref> همه مؤمنان بايد به غيب ايمان داشته باشند و آن را بدانند، تا ندانند كه نمىتوانند ايمان داشته باشند، همه ما عالم به خدا و وحى و قيامت هستيم و همه اينها غيب است. پس غيب به اين معنا از علوم عادى و در اختيار همه انسانهاست؛ هر انسانى به اينها مىتواند آگاهى يابد اگرچه غايب از حسّ باشند. گاهى غيب گفته مىشود به معناى پنهان از ادراكات افراد عادى؛ خواه ادراكاتِ حسى يا ادراكات عقلى. ما نمىتوانيم از وقايع هزار سال پيش آگاه شويم، اندامهاى حسّى ما به قبل از وجودمان امتداد نمىيابد [نيز به جريانهاى آينده]، امّا اگر كسى كه در گذشته بوده است به ما خبر دهد، ما عالم مىشويم: غيب بدين معنى نيز در قرآن آمده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران: ۴۴.</ref> و {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف: ۱۰۲.</ref> اين علم غيب ممكن است براى برخى از انسانهايى كه از طرق غير عادى مثل وحى، اطلاّع مىيابند؛ حاصل شود. گاهى علم غيب به علمى گفته مىشود كه اكتسابى نيست، اين ويژه خداست؛ بشر خود به خود به آنها دست نمىيابد. اگر هم كسى بخواهد به آنها نائل شود بايد تعليم الهى باشد ماوراءِ بُرْدِ ادراكات ما، غيب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن ج۱،ص ۳۹۹]</ref>. | ::::::«كلمه غيب كه به معناى نهان است، در چند مورد بكار مىرود كه در هر مورد خصوصيّتى دارد و به جهتى و لحاظى، به آن اطلاق مىگردد: گاه غيب يعنى آنچه كه از حواسّ ما پنهان است؛ طبعاً اين ديك معناى نسبىاست ممكن است چيزى را چشم يكى ببيند و چشم ديگرى نبيند: چيزهاى آنسوى كره زمين براى ما غيب و براى ساكنان آنجا، شهادت است.اين غيب، يعنى غايب از حسّ، كه عقل مىتواند آن را درك و بر وجود آن برهان اقامه كند و يا از راه امارات به آن پى ببرد؛ به همين معنى در قرآن بكار رفته است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب}}<ref>سوره بقره: ۳.</ref> همه مؤمنان بايد به غيب ايمان داشته باشند و آن را بدانند، تا ندانند كه نمىتوانند ايمان داشته باشند، همه ما عالم به خدا و وحى و قيامت هستيم و همه اينها غيب است. پس غيب به اين معنا از علوم عادى و در اختيار همه انسانهاست؛ هر انسانى به اينها مىتواند آگاهى يابد اگرچه غايب از حسّ باشند. گاهى غيب گفته مىشود به معناى پنهان از ادراكات افراد عادى؛ خواه ادراكاتِ حسى يا ادراكات عقلى. ما نمىتوانيم از وقايع هزار سال پيش آگاه شويم، اندامهاى حسّى ما به قبل از وجودمان امتداد نمىيابد [نيز به جريانهاى آينده]، امّا اگر كسى كه در گذشته بوده است به ما خبر دهد، ما عالم مىشويم: غيب بدين معنى نيز در قرآن آمده است: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران: ۴۴.</ref> و {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی» سوره یوسف: ۱۰۲.</ref> اين علم غيب ممكن است براى برخى از انسانهايى كه از طرق غير عادى مثل وحى، اطلاّع مىيابند؛ حاصل شود. گاهى علم غيب به علمى گفته مىشود كه اكتسابى نيست، اين ويژه خداست؛ بشر خود به خود به آنها دست نمىيابد. اگر هم كسى بخواهد به آنها نائل شود بايد تعليم الهى باشد ماوراءِ بُرْدِ ادراكات ما، غيب است»<ref>[http://lib.eshia.ir/10194/1/400/%22%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%D9%8A%D8%A8_%22 معارف قرآن ج۱،ص ۳۹۹]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد تقی نقوی]]''' در کتاب ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد تقی نقوی]]''' در کتاب ''«[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[غیب]] بر دو قسم است، قسم اول غیبی که آگاهی بر آن برای مخلوق ممکن نیست مانند ذات حق که از حواس و ادراکات غایب است به این معنی که ادراک آن محال است چون ذات حق غیرمتناهی است و بشر متناهی و موجود متناهی نمیتواند احاطه به غیر متناهی پیدا کند و تا احاطه علمی و ادراکی تحقق نیابد علم محقق نمیگردد چون علم عبارت است از احاطه مدرک بر مدرک از نظر ادراک و بدیهی است که مخلو قادر بر آن نیست، و قسم دوم آن است که شیای از حواس غایب است ولی ادراک آن برای مخلوق محال نیست مثل اینکه مثلا ما نمیدانیم پشت دیوار کیست چون دیوار مانع است که ببینیم پس ممکن است مانع یعنی دیوار برداشته شو و برای ما علم به وجود آید، و به عبارت دیگر علم به بعضی از اشیاء ذاتا محال است و علم به بعضی ذات محال نیست بلکه بالعرض محال است و هر دو قسم داخل در غیباند چون پنهان از حواساند وقتی معنای لغوی غیب و اقسام آن از نظر اصطلاع علمی معلوم گشت پس برمیگردیم به اصل مطلب و میگوییم آیاتی که به ظاهر دلالت دارند بر اینکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مختص به خدا است]] و دیگری بر آن واقف نیست و خداوند آن را به کسی نداده است مانند آیه {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال ذلک ناظر به قسم اول است و این مسئله قابل انکار نیست و اما قول خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال آن ناظر به قسم دوم است یعنی خداوند علم به مغیباتی را که ذاتا برای مخلوق محال نیست در اختیار کسی که بخواهد قرار میدهد یعنی موانع ادراک را از سر راه او بر میدارد و این چه اشکالی دارد مثل اینکه خداوند بنده خود را از آنچه دیگران نمیدانند آگاه سازد مثلا [[آیا علم به عجایب یا راههای آسمان و زمین یا خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|بداند در آسمانها چیست و کیست]] و فردا چه خواهد شد و [[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|در قلب دیگری چه معنایی خطور میکند]] و امثان آن از اموری که آگاهی بر آنها عقلا و شرعا محال نیست فقط بستگی به خوا خدا و اراده او دارد و علوم انبیاء و اوصیاء بر مغیبات از این قبیل است، ولی اینجا تذکر یک نکته قابل اهمیت است و آن این است که مخلوق آنچه میداند به اذن خدا میداند و از خود نمیداند و خدا بر هر چیزی قادر و تواناست پس نمیتوان [[علم غیب]] را به طور کلی درباره مخلوق منتفی دانست»<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]؛ ص۲۰۳ و ۲۰۴.</ref> | ::::::«[[غیب]] بر دو قسم است، قسم اول غیبی که آگاهی بر آن برای مخلوق ممکن نیست مانند ذات حق که از حواس و ادراکات غایب است به این معنی که ادراک آن محال است چون ذات حق غیرمتناهی است و بشر متناهی و موجود متناهی نمیتواند احاطه به غیر متناهی پیدا کند و تا احاطه علمی و ادراکی تحقق نیابد علم محقق نمیگردد چون علم عبارت است از احاطه مدرک بر مدرک از نظر ادراک و بدیهی است که مخلو قادر بر آن نیست، و قسم دوم آن است که شیای از حواس غایب است ولی ادراک آن برای مخلوق محال نیست مثل اینکه مثلا ما نمیدانیم پشت دیوار کیست چون دیوار مانع است که ببینیم پس ممکن است مانع یعنی دیوار برداشته شو و برای ما علم به وجود آید، و به عبارت دیگر علم به بعضی از اشیاء ذاتا محال است و علم به بعضی ذات محال نیست بلکه بالعرض محال است و هر دو قسم داخل در غیباند چون پنهان از حواساند وقتی معنای لغوی غیب و اقسام آن از نظر اصطلاع علمی معلوم گشت پس برمیگردیم به اصل مطلب و میگوییم آیاتی که به ظاهر دلالت دارند بر اینکه [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مختص به خدا است]] و دیگری بر آن واقف نیست و خداوند آن را به کسی نداده است مانند آیه {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال ذلک ناظر به قسم اول است و این مسئله قابل انکار نیست و اما قول خداوند که میفرماید: {{متن قرآن|[[ با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ -۲۷.</ref> و امثال آن ناظر به قسم دوم است یعنی خداوند علم به مغیباتی را که ذاتا برای مخلوق محال نیست در اختیار کسی که بخواهد قرار میدهد یعنی موانع ادراک را از سر راه او بر میدارد و این چه اشکالی دارد مثل اینکه خداوند بنده خود را از آنچه دیگران نمیدانند آگاه سازد مثلا [[آیا علم به عجایب یا راههای آسمان و زمین یا خشکی و دریا علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|بداند در آسمانها چیست و کیست]] و فردا چه خواهد شد و [[آیا علم به خطورات قلبی یا ضمائر و نهان آدمیان علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|در قلب دیگری چه معنایی خطور میکند]] و امثان آن از اموری که آگاهی بر آنها عقلا و شرعا محال نیست فقط بستگی به خوا خدا و اراده او دارد و علوم انبیاء و اوصیاء بر مغیبات از این قبیل است، ولی اینجا تذکر یک نکته قابل اهمیت است و آن این است که مخلوق آنچه میداند به اذن خدا میداند و از خود نمیداند و خدا بر هر چیزی قادر و تواناست پس نمیتوان [[علم غیب]] را به طور کلی درباره مخلوق منتفی دانست»<ref>[[شرح زیارت جامعه کبیره ۵ (کتاب)|شرح زیارت جامعه کبیره]]؛ ص۲۰۳ و ۲۰۴.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
:::::# بعضی [[امور غیبی]] هستند که به طور مطلق از قلمرو [[حس]] و [[عقل]] و حتی [[یافت حضوری]] انسان خارجاند. مانند ذات خداوند که در هیچ انسانی امکان راهیابی علمی به آن وجود ندارد<ref>چرا که علت از آن حیث که علت است با تمام ذات، معلوم معلول نمیگردد</ref>.(...) | :::::# بعضی [[امور غیبی]] هستند که به طور مطلق از قلمرو [[حس]] و [[عقل]] و حتی [[یافت حضوری]] انسان خارجاند. مانند ذات خداوند که در هیچ انسانی امکان راهیابی علمی به آن وجود ندارد<ref>چرا که علت از آن حیث که علت است با تمام ذات، معلوم معلول نمیگردد</ref>.(...) | ||
:::::# اموری است که برای بعضی از انسانها امور غیبی و برای بعضی دیگر غیر غیبی و آشکار به حساب میآیند که مناسب است این نوع غیب را "[[غیب اضافی]]" نام کنیم»<ref>[[بحثی مبسوط در آموزش عقاید (کتاب)|بحثی مبسوط در آموزش عقاید]]، ج٢، ص٢۴.</ref>. | :::::# اموری است که برای بعضی از انسانها امور غیبی و برای بعضی دیگر غیر غیبی و آشکار به حساب میآیند که مناسب است این نوع غیب را "[[غیب اضافی]]" نام کنیم»<ref>[[بحثی مبسوط در آموزش عقاید (کتاب)|بحثی مبسوط در آموزش عقاید]]، ج٢، ص٢۴.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[رضا برنجکار]]''' و '''[[محمد تقی شاکر]]''' در مقاله ''«[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''[[رضا برنجکار]]''' و '''[[محمد تقی شاکر]]''' در مقاله ''«[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«میتوان [[غیب]] را دو قسم دانست: یکی مختص افرادی که مورد عنایت ویژه خدا هستند و دیگری، مشترک میان همه انسانهاست. <ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص ۲۸ ـ ۲۷؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۵، ص ۸۲ ـ ۸۱؛ فخرالدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب ج۲، ص ۲۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۳۵۷.</ref> <ref>[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۷-۶۶.</ref>. | ::::::«میتوان [[غیب]] را دو قسم دانست: یکی مختص افرادی که مورد عنایت ویژه خدا هستند و دیگری، مشترک میان همه انسانهاست. <ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص ۲۸ ـ ۲۷؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۵، ص ۸۲ ـ ۸۱؛ فخرالدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب ج۲، ص ۲۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص ۳۵۷.</ref> <ref>[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۷-۶۶.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است مانند اخبار گذشتگان {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. یا مانند قیامت و فرشتگان: زیرا قیامت مشهود برخی انسآنها است. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسآنها ممکن است {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }} <ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> او در شکل انسانی بیعیب و نقص بر مریم ظاهر شد و مشاهدهاش میسور انبیاء و اولیای الهی است البته همگان حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت. بعضی از فرشتگان را مشاهده میکند {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>. | ::::#'''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' آن است که در برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است مانند اخبار گذشتگان {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>. یا مانند قیامت و فرشتگان: زیرا قیامت مشهود برخی انسآنها است. فرشته نیز تمثلش برای برخی انسآنها ممکن است {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }} <ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref> او در شکل انسانی بیعیب و نقص بر مریم ظاهر شد و مشاهدهاش میسور انبیاء و اولیای الهی است البته همگان حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت. بعضی از فرشتگان را مشاهده میکند {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ}} <ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژدهای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>. | ||
::::::مورد بحث ما غیب نسبی است و غیب مطلق از مختصّات خداوند متعال است که وجودش غیر محدود و چیزی از او غایب نیست اوست که بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و علومش احتیاجی به غیر ندارد و به او همه احتیاج دارند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص ۸ و ۹.</ref>. | ::::::مورد بحث ما غیب نسبی است و غیب مطلق از مختصّات خداوند متعال است که وجودش غیر محدود و چیزی از او غایب نیست اوست که بالذات بر جهان غیب احاطه دارد و علومش احتیاجی به غیر ندارد و به او همه احتیاج دارند»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایاننامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص ۸ و ۹.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
::::::ب) غیبی که به صورت نسبی برای بعضی افراد پنهان و برای بعضی آشکار است. | ::::::ب) غیبی که به صورت نسبی برای بعضی افراد پنهان و برای بعضی آشکار است. | ||
::::::در این صورت اطلاق [[غیب|عالم الغیب]] بر خدا و اولیای الهی به این معناست که خدا، [[انبیا]] و [[ائمه]]، عالم به غیوبی هستند که برای دیگران [[غیب]] به شمار میآید، نه برای اولیای الهی یا خدا. از سوی دیگر اگر [[غیب]] و شهود با ملاکهای ظاهری سنجیده شوند، با توجه به شدت و ضعف حواس، [[غیب]] و شهود هم باید متفاوت باشند،در نتیجه [[غیب]] و شهود مطلق نخواهیم داشت؛ بلکه [[غیب]]، حقیقتی نسبی است.»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۶-۶۷ ]</ref>. | ::::::در این صورت اطلاق [[غیب|عالم الغیب]] بر خدا و اولیای الهی به این معناست که خدا، [[انبیا]] و [[ائمه]]، عالم به غیوبی هستند که برای دیگران [[غیب]] به شمار میآید، نه برای اولیای الهی یا خدا. از سوی دیگر اگر [[غیب]] و شهود با ملاکهای ظاهری سنجیده شوند، با توجه به شدت و ضعف حواس، [[غیب]] و شهود هم باید متفاوت باشند،در نتیجه [[غیب]] و شهود مطلق نخواهیم داشت؛ بلکه [[غیب]]، حقیقتی نسبی است.»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) امامت از دیدگاه امامیه و زیدیه، ص۶۶-۶۷ ]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
::::::'''ب:''' آنچه که از طریق حواس و عقل امکان ندارد بلکه از طریق غیر عادی مثل [[وحی]] و [[الهام]] و مانند آن میتوان به آن دسترسی پیدا کرد. مانند گزارشهای قرآن از حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. مثل: حوادث بد و خلقت، قیامت و خصوصیات آن، ملائکه و حقیقت آنان. بنابر آنچه گفته شد میتوان [[علم غیب]] را چنین تعریف کرد: | ::::::'''ب:''' آنچه که از طریق حواس و عقل امکان ندارد بلکه از طریق غیر عادی مثل [[وحی]] و [[الهام]] و مانند آن میتوان به آن دسترسی پیدا کرد. مانند گزارشهای قرآن از حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. مثل: حوادث بد و خلقت، قیامت و خصوصیات آن، ملائکه و حقیقت آنان. بنابر آنچه گفته شد میتوان [[علم غیب]] را چنین تعریف کرد: | ||
::::::علم غیب، علم به امور غایب (ممکن الشهود) است که مستند به حس، عقل، علل و اسباب عادی نباشد حال چه متعلق علم غیب (امور غایب) از اموری باشد که امکان دسترسی به آنها به وسیله حواس و عقل وجود دارد و چه از اموری باشدکه چنین امکانی عادتا وجود ندارد. شرط اساسی چنین علمی این استکه از راههای عادی و از طریق حس و عقل حاصل نشده باشد بلکه از طریق غیر عادی و به افاضه خداوند باشد. مطابق این تعریف، پیشبینیهای علمی و سیاسی و کشاورزی و هواشناسی و مانند آن که بر طبق یک سلسله اطلاعات عادی بهدست میآید و ممکن است درست هم باشند علم غیب شمرده نمیشود همچنین اکتشافات و اختراعات دانشمندان از امور غیر محسوس ظاهری مثل نیروی جاذبه و مانند آن که از راههای عادی بهدست میآید خارج از تعریف [[علم غیب]] مصطلح میباشند. همچنین پیشگوییهای کاهنان و منجمین مرتاضان و امثال آنان که از طریق حرکت ستارگان و مانند آن و یا ریاضتهای شاق که ممکن است برخی مواقع هم درست باشد [[علم غیب]] نخواهد بود»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۲۳.</ref>. | ::::::علم غیب، علم به امور غایب (ممکن الشهود) است که مستند به حس، عقل، علل و اسباب عادی نباشد حال چه متعلق علم غیب (امور غایب) از اموری باشد که امکان دسترسی به آنها به وسیله حواس و عقل وجود دارد و چه از اموری باشدکه چنین امکانی عادتا وجود ندارد. شرط اساسی چنین علمی این استکه از راههای عادی و از طریق حس و عقل حاصل نشده باشد بلکه از طریق غیر عادی و به افاضه خداوند باشد. مطابق این تعریف، پیشبینیهای علمی و سیاسی و کشاورزی و هواشناسی و مانند آن که بر طبق یک سلسله اطلاعات عادی بهدست میآید و ممکن است درست هم باشند علم غیب شمرده نمیشود همچنین اکتشافات و اختراعات دانشمندان از امور غیر محسوس ظاهری مثل نیروی جاذبه و مانند آن که از راههای عادی بهدست میآید خارج از تعریف [[علم غیب]] مصطلح میباشند. همچنین پیشگوییهای کاهنان و منجمین مرتاضان و امثال آنان که از طریق حرکت ستارگان و مانند آن و یا ریاضتهای شاق که ممکن است برخی مواقع هم درست باشد [[علم غیب]] نخواهد بود»<ref>[[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۲۳.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
:::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیبهایی که در خزائن الهی دربسته و در پردههای ابهام قرار دارند. آیه{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}. بیانگر این غیبهاست برای این که خزینههای غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاسهای محسوس نمیتواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیبها از این جهت مکتوم هستند که بیپایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشدهاند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک میکند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینههای غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بودهاند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینههای غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیبهایی که پا به عرصه شهود گذاشتهاند، و دیگری غیبهایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق مینامیم. البته آن غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود. | :::::# به بیان [[علامه طباطبایی]] غیبهایی که در خزائن الهی دربسته و در پردههای ابهام قرار دارند. آیه{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}. بیانگر این غیبهاست برای این که خزینههای غیب را عبارت دانسته از اموری که مقیاسهای محسوس نمیتواند آن را تحدید کند، و بدون شک این چنین غیبها از این جهت مکتوم هستند که بیپایان و از اندازه و حد بیرونند و مادامی که از آن عالم، به عالم شهود و منزلی که در آن، هر چیزی محدود و مقدر است، نازل نشدهاند و خلاصه مادامی که به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته، به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوتند، در عین حال علم ما که تنها امور محدود و مقدر را درک میکند، از درک آنها عاجز است. پس اموری که در این عالم و در چهار دیواری زمان قرار دارند، قبل از این که موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزینههای غیب او، دارای نوعی ثبوت مبهم و غیر مقدر بودهاند، اگر چه ما نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشند. بنابراین، باید گفت خزینههای غیب خدا مشتمل بر دو نوع از غیب است: یکی غیبهایی که پا به عرصه شهود گذاشتهاند، و دیگری غیبهایی که از مرحله شهادت خارجند و ما آنها را غیاب مطلق مینامیم. البته آن غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند، در حقیقت و صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند، باز به غیب مطلق برمیگردند، و باز همان غیب مطلق هستند، و اگر به آنها شهود میگوییم با حفظ حد و قدری است که دارند، و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند، پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند، وگرنه غیب خواهند بود. | ||
:::::* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمانها متفاوت میباشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب میشود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب میباشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه میفرماید: غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفتهاند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی مینامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبتها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب میباشد و همچنین نور و رنگها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدنها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیبهایی را خدای تعالی در آیه {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} فرموده از نوع همین غیبهای نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>. | :::::* '''[[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]]''': غیب نسبی، غیبی است که با شرایط خاص و با راهنمایی اسباب و علل و تشبث به وسایل گوناگون به حسب اشخاص و زمانها متفاوت میباشد. مثلاً آن چه در ذهن آدمی است نسبت به خود آن شخص، حضور اما نسبت به افراد دیگر غیب محسوب میشود، یا مثلاَ وحی برای پیامبر، شهادت اما نسبت به بقیه غیب است، و یا حوادث گذشته نسبت به افرادهای آن، حضور اما نسبت به افرادهای بعدی غیب میباشد. مرحوم [[علامه طباطبایی]] در این زمینه میفرماید: غیبهایی که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حد و قدر نهادهاند و متعلق علم ما قرار گیرند، شهودند اما وقتی متعلق علم ما قرار نگرفتهاند و ما نسبت به آنها ناآگاه هستیم آنها را غیب نسبی مینامیم، چون این گونه غیب بودن وصفی است نسبی، که بر حسب نسبتها و اضافات مختلف هستند. مثلاَ موجودی که در خانه برای ما محسوس است نسبت به ما شهود است اما نسبت به کسی که بیرون خانه است غیب میباشد و همچنین نور و رنگها برای حاسه بینایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است، و شنیدنها برای حاسه شنوایی شهود و برای حاسه بینایی غیب است و محسوسات این دو حاسه نسبت به انسانی که دارای آن دو حاسه است، شهود و نسبت به انسان کر و کور غیب است روی این حساب غیبهایی را خدای تعالی در آیه {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}} فرموده از نوع همین غیبهای نسبی است، برای این که همه آنها امور محدود و مقدوری است که تعلق علم به آن محال نیست <ref>المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.</ref>»<ref>[[گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]؛ ص ۲۷ - ۳۰.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد رضا ایزدپور]]''' در مقاله ''«[[چشمهسار علوم اهل بیت (مقاله)|چشمهسار علوم اهل بیت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد رضا ایزدپور]]''' در مقاله ''«[[چشمهسار علوم اهل بیت (مقاله)|چشمهسار علوم اهل بیت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«میتوان در یک تقسیم بندی، [[غیب]] را به: "[[غیب مطلق]]" و "[[غیب نسبی]]" تقسیم کرد. "غیب مطلق" یعنی: آگاهی بر مسائلی که هیچ کس جز خداوند از آن اطلاعی ندارد، اما غیب نسبی، آگاهی بر مسائلی است که برخی انسانها که به درجاتی از عرفان و عبودیّت رسیدهاند، به آن دست یافتهاند و چنین انسانهایی فقط به اذن خداوند متعال میتوانند بر بخشی از امور پنهان هستی، آگاه گردند؛ چنانکه [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: "گاهی دریچه علم برای ما گشوده میشود و ما از آن آگاه میگردیم و گاهی نیز بسته میشود و ما نیز آگاه نمیشویم"»<ref>[[چشمهسار علوم اهل بیت (مقاله)|چشمهسار علوم اهل بیت]].</ref>. | ::::::«میتوان در یک تقسیم بندی، [[غیب]] را به: "[[غیب مطلق]]" و "[[غیب نسبی]]" تقسیم کرد. "غیب مطلق" یعنی: آگاهی بر مسائلی که هیچ کس جز خداوند از آن اطلاعی ندارد، اما غیب نسبی، آگاهی بر مسائلی است که برخی انسانها که به درجاتی از عرفان و عبودیّت رسیدهاند، به آن دست یافتهاند و چنین انسانهایی فقط به اذن خداوند متعال میتوانند بر بخشی از امور پنهان هستی، آگاه گردند؛ چنانکه [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: "گاهی دریچه علم برای ما گشوده میشود و ما از آن آگاه میگردیم و گاهی نیز بسته میشود و ما نیز آگاه نمیشویم"»<ref>[[چشمهسار علوم اهل بیت (مقاله)|چشمهسار علوم اهل بیت]].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
::::::«غیب میتواند مطلق یا نسبی باشد. غیب مطلق بسان ذات حضرت حق است که هیچگاه فراچنگ آدمی نمیآید. اما غیب نسبی آن است که ممکن است در مقایسه با شخص یا مکان یا زمان خاص غیب تلقی گردد، اما در برابر شخص یا مکان و زمان دیگر شهود باشد یا به شهود مبدل گردد. مثلاً وقتی انسان برگزیده بسان امام به شخصی خبر میدهد که همسر او در وطن دارای فرزند شده است، این رخداد برای این شخص امر غیبی است، اما برای همسرش امر شهودی خواهد بود. یا آن هنگام که پیامبری{{صل}} از وجود غذایی در خانه شخص خبر میدهد برای خود [[پیامبر]]{{صل}} امر غیبی است؛ زیرا در خانه آن شخص حضور ندارد و از راهی دیگر نیز از اشیاء موجود در آن خانه اطلاع نیافته است. اما برای خود آن شخصی که در آن مکان زندگی میکند و از محتویات آن آگاه است، امری شهودی خواهد بود. چنانکه قیامت به عنوان یک رخدادی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، امروزه برای ما غیب قلمداد میگردد، اما پس از وقوع قیامت به شهود تبدیل خواهد شد. | ::::::«غیب میتواند مطلق یا نسبی باشد. غیب مطلق بسان ذات حضرت حق است که هیچگاه فراچنگ آدمی نمیآید. اما غیب نسبی آن است که ممکن است در مقایسه با شخص یا مکان یا زمان خاص غیب تلقی گردد، اما در برابر شخص یا مکان و زمان دیگر شهود باشد یا به شهود مبدل گردد. مثلاً وقتی انسان برگزیده بسان امام به شخصی خبر میدهد که همسر او در وطن دارای فرزند شده است، این رخداد برای این شخص امر غیبی است، اما برای همسرش امر شهودی خواهد بود. یا آن هنگام که پیامبری{{صل}} از وجود غذایی در خانه شخص خبر میدهد برای خود [[پیامبر]]{{صل}} امر غیبی است؛ زیرا در خانه آن شخص حضور ندارد و از راهی دیگر نیز از اشیاء موجود در آن خانه اطلاع نیافته است. اما برای خود آن شخصی که در آن مکان زندگی میکند و از محتویات آن آگاه است، امری شهودی خواهد بود. چنانکه قیامت به عنوان یک رخدادی که در آینده اتفاق خواهد افتاد، امروزه برای ما غیب قلمداد میگردد، اما پس از وقوع قیامت به شهود تبدیل خواهد شد. | ||
::::::با توضیحی که برای تبیین مفهوم غیب بیان کردیم، براحتی میتوانیم دریابیم که چرا خداوند ایمان به غیب، چه غیب مطلق و چه غیب نسبی، را جزء صفات اوّلیه پرهیزکاران برشمرده است. زیرا محور بنیادین ایمان دینداران همین باور اموری پنهانی است که فراتر از حوزه مادیت بوده و با حواس مسلح و غیرمسلح قابل درک و دریافت نمیباشد. چنانکه نقطه فارق ملحدان با دینداران انحصار راه معرفت به حوزه امور مادی است. دعوای ادیان آسمان در گذشته با ملحدان و در این دوران با فیلسوفان مادیگرا همچون جان لاک همین نکته است. همچنین درمییابیم که اگر عیسای [[پیامبر]]{{صل}} از جمله معجزات خود را آگاهی از اندوختههای درون خانهها میداند بدین خاطر است که چنین اِخباری به معنای کنار زدن حجاب مکان بوده و در حوزه امور غیبی قرار دارد و تنها [[پیامبران]]{{صل}} از آن خبر دارند. از سویی دیگر، اگر اِخبار غیبی را یکی از وجوه اعجاز قرآن برشمرده و برای آن نمونههایی همچون پیروزی روم پس از شکست در برابر ایرانیان، برشمردهاند، باز بدین خاطر است که قرآن از حوادث آینده خبر داده و حجاب زمان را کنار زده است. این امر بدان معناست که آگاهی از علم غیب به نوعی اتصال به آسمان و مبدأ فیاض نیازمند است»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | ::::::با توضیحی که برای تبیین مفهوم غیب بیان کردیم، براحتی میتوانیم دریابیم که چرا خداوند ایمان به غیب، چه غیب مطلق و چه غیب نسبی، را جزء صفات اوّلیه پرهیزکاران برشمرده است. زیرا محور بنیادین ایمان دینداران همین باور اموری پنهانی است که فراتر از حوزه مادیت بوده و با حواس مسلح و غیرمسلح قابل درک و دریافت نمیباشد. چنانکه نقطه فارق ملحدان با دینداران انحصار راه معرفت به حوزه امور مادی است. دعوای ادیان آسمان در گذشته با ملحدان و در این دوران با فیلسوفان مادیگرا همچون جان لاک همین نکته است. همچنین درمییابیم که اگر عیسای [[پیامبر]]{{صل}} از جمله معجزات خود را آگاهی از اندوختههای درون خانهها میداند بدین خاطر است که چنین اِخباری به معنای کنار زدن حجاب مکان بوده و در حوزه امور غیبی قرار دارد و تنها [[پیامبران]]{{صل}} از آن خبر دارند. از سویی دیگر، اگر اِخبار غیبی را یکی از وجوه اعجاز قرآن برشمرده و برای آن نمونههایی همچون پیروزی روم پس از شکست در برابر ایرانیان، برشمردهاند، باز بدین خاطر است که قرآن از حوادث آینده خبر داده و حجاب زمان را کنار زده است. این امر بدان معناست که آگاهی از علم غیب به نوعی اتصال به آسمان و مبدأ فیاض نیازمند است»<ref>[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایاننامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
:::::#[[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|نسبت دادن علم غیب، به طور مطلق به امامان، صحیح نیست؛ چراکه چنین چیزی از ویژگیهای خداوند است.]] | :::::#[[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)|نسبت دادن علم غیب، به طور مطلق به امامان، صحیح نیست؛ چراکه چنین چیزی از ویژگیهای خداوند است.]] | ||
::::::با توجه به آنچه گذشت، [[شیخ مفید]]، علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} را به غیب فی الجمله پذیرفته است، و تصریح میکند که مخالف با اصل علم غیب [[امام]]{{ع}} نیست. بلکه چنان که خودش بیان کرده است: {{عربی|<ref>فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد</ref>}}. لذا شیخ مفید با مطلق نگریستن به دانش امام و آگاهی او از علم غیب مخالف است؛ اما چنین دیدگاهی نمیتواند او را جزء مخالفین و منکرین علم غیب امامان قرار دهد؛ چرا که آیات و روایات هم چنین نظریههای را تأیید نمیکند؛ چون علم غیب مطلق از آن خداوند است.»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.</ref>. | ::::::با توجه به آنچه گذشت، [[شیخ مفید]]، علم و آگاهی [[ائمه]]{{عم}} را به غیب فی الجمله پذیرفته است، و تصریح میکند که مخالف با اصل علم غیب [[امام]]{{ع}} نیست. بلکه چنان که خودش بیان کرده است: {{عربی|<ref>فاطلاق القول علیهم بانهم یعلمون الغیب فهو منکر بین الفساد</ref>}}. لذا شیخ مفید با مطلق نگریستن به دانش امام و آگاهی او از علم غیب مخالف است؛ اما چنین دیدگاهی نمیتواند او را جزء مخالفین و منکرین علم غیب امامان قرار دهد؛ چرا که آیات و روایات هم چنین نظریههای را تأیید نمیکند؛ چون علم غیب مطلق از آن خداوند است.»<ref>[[ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]، [[فلسفی کلامی (نشریه)|فصلنامه فلسفی کلامی]]، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
:::::*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref> | :::::*علم به ذات و کنه و حقیقت خود واجب بالذات، که این علم شهود تام ذات نامحدود به ذات خویش بوده و علم غیر بر آن ذات به دلیل عدم امکان آگاهی محدود بر نامحدود عقلاً محال است؛ چه اینکه در روایت ابوبصیر از [[امام صادق]]{{ع}}آمده است: قال: {{عربی|"ان الله علمین: علم لا یعلمه الا هو، و علم یعلمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله فنحن نعلمه"}}<ref>مجلسی،۱۳۸۲ش، ج۲۶ ،ص۱۶۵ . هر آنچه را که خداوند به تمام پیامبران و تمام فرشتگان داده، اهل بیت یکجا برخوردارند. پس آنچه را که اهل بیت ندانستند یکی از آن دو اموری است که بیان کردیم.</ref> | ||
:::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات میشناسند و معرفی میکنند؛ چنانکه در روایات و ادعیه توصیف نمودهاند، و آیاتی نظیر {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت میکنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمیشد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمیآمد؛ چه اینکه قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref> | :::::۲. علم غیب مکشوف یا مرضی، و این علم غیبی است که خداوند به پیامبران و تمامش را به [[رسول خدا]] و [[اهل بیت]] ([[راسخون در علم]]) داده است و لذا خداوند را به تمام صفات میشناسند و معرفی میکنند؛ چنانکه در روایات و ادعیه توصیف نمودهاند، و آیاتی نظیر {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ}}<ref>جن: ۲۷-۲۶</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا }}<ref>کهف:۶۵ </ref> به خوبی دلالت میکنند بر اینکه خداوند علم لدنی را به عنوان رحمت ویژه خویش به ملائکه، پیامبران و [[اهل بیت]]{{عم}} عطا کرده و اگر این عنایت ویژه تفضل نمیشد، با تلاش و تحصیل حصولی و مانند آن به دست نمیآمد؛ چه اینکه قرآن میفرماید: {{متن قرآن|وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}} <ref>نساء: ۱۱۳ </ref>و بدون شک فضل عظیم خداوند بر پیامبر کمتر از [[علم لدنی]] و [[علم به غیب]] نیست و [[علم به تأویل قرآن]] نیز از مصادیق علم به غیب است. خلاصه آنکه "راسخون در علم" که در خطبه حضرت آمده و اعتراف به عجز و عدم احاطه علمی آنان سخن گفته شد، در مقام نفی علم به غیب محجوب است، نه علم به غیب مرضی و رحمتی و فضلی که احاطه به آن را خداوند داده است <ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲ ،ص۲۹۳.</ref>»<ref>[http://qabasat.iict.ac.ir/article_17615_5a64947858cd0b3d134b00edbff010bc.pdf [[قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل (مقاله)|قرآن و مرجعیت علمی اهل بیت در تأویل؛ ص ۱۳۹۷]]]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
::::::[[علامه طباطبایی]] میفرماید: " غیب خدا مشتمل بر دو گونه غیب است. یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلقاند. البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آوردهاند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازهای که در سیر نزول به خود گرفتهاند، به غیب مطلق بازگشت دارند و همان غیب مطلقاند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق میشود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و میتوانند متعلق علم بشر قرار بگیرند. پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلّق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب میشوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه "غیب بودن" وصف نسبی است که بر حسب نسبتها مختلف میشود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ماست نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب میباشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگها برای حاسه بنیایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنیها برای حاسه شنوایی مشهود و برای حاسه بنیایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آندو حاسه است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیبیهایی که خدای متعال در آیه فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}} <ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref>. از نوع همین غیبهای نسبی است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست<ref> محمد حسین، طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۱۲۶</ref>. | ::::::[[علامه طباطبایی]] میفرماید: " غیب خدا مشتمل بر دو گونه غیب است. یکی امور غیبی که پا به عرصه شهود گذاشته و دیگر اموری که در غیب مطلقاند. البته اموری که پا به عرصه وجود و شهود گذاشته و عالم قدر را به وجود آوردهاند بدون در نظر گرفتن حدود و اندازهای که در سیر نزول به خود گرفتهاند، به غیب مطلق بازگشت دارند و همان غیب مطلقاند و اگر به آنها شهود و اموری دارای غیب اطلاق میشود بدلیل این است که در یک اندازه و شکل و قدر خاص ظهور دارند و میتوانند متعلق علم بشر قرار بگیرند. پس موجودات وقتی از امور شهودی هستند که متعلّق علم ما قرار گیرند و گرنه بدون حد و اندازه از امور غیبی محسوب میشوند، البته جا دارد که به موجودات عالم در وقتی که متعلق علم ما قرار نگرفته است غیب نسبی نام گذاریم، چون این گونه "غیب بودن" وصف نسبی است که بر حسب نسبتها مختلف میشود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس برای ماست نسبت به کسی که بیرون خانه است، غیب میباشد، لکن برای کسی که داخل منزل است غیب نیست، و همینطور نور و رنگها برای حاسه بنیایی شهود و برای حاسه شنوایی غیب است. و شنیدنیها برای حاسه شنوایی مشهود و برای حاسه بنیایی غیب است و محسوسات این دو نسبت به انسانی که دارای آندو حاسه است مشهود است و نسبت به انسان کر و کور غیب است و روی این حساب غیبیهایی که خدای متعال در آیه فرموده: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}} <ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref>. از نوع همین غیبهای نسبی است. برای اینکه همه آنچه در آیه ذکر شده است اموری محدود و دارای قدر است که تعلق علم انسان به آن محال نیست<ref> محمد حسین، طباطبایی، المیزان، ج ۷، ص۱۲۶</ref>. | ||
::::::بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد. اما بدلیل اینکه شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است و از بیان علامه بهدست میآید که انسان میتواند به اموری که در قوس نزول لباس حد و اندازه به خود پوشیدهاند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»<ref>[[عسکری امامخان]]، [[منشأ و قلمرو علم امام (پایاننامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]، فصل چهارم.</ref>. | ::::::بنابراین امور غیبی بر دو گونه است. غیب مطلق و آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن را ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت احاطه بر آن را دارد. اما بدلیل اینکه شرایط بر او آماده نشده است فعلاً از او غایب است و از بیان علامه بهدست میآید که انسان میتواند به اموری که در قوس نزول لباس حد و اندازه به خود پوشیدهاند احاطه علمی پیدا کنند و همه آن امور بر او مشهود و او بر همه شاهد باشد»<ref>[[عسکری امامخان]]، [[منشأ و قلمرو علم امام (پایاننامه)|منشأ و قلمرو علم امام]]، فصل چهارم.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۴۹: | ||
::::::در برابر غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر غیب مطلق است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان است<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>. | ::::::در برابر غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر غیب مطلق است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان است<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>. | ||
::::::غـب و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از یک شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، میتواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»<ref>[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، شماره ۲۱۶، ص٢۶.</ref>. | ::::::غـب و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از یک شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، میتواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»<ref>[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، شماره ۲۱۶، ص٢۶.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
:::::#آنچه مخصوص خداوند است و کسی را بر آن آگاه نمیسازد مانند زمان قیامت. | :::::#آنچه مخصوص خداوند است و کسی را بر آن آگاه نمیسازد مانند زمان قیامت. | ||
:::::#آنچه مالکیت آن در اختیار خداوند است و برای مخلوقات نیز قابل درک است. اگر مخلوقات راه درک آن را بیابند، میتوانند کشف نمایند؛ مانند اکتشافات حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی بشر. ولی اگر مخلوقات نتوانند راهی بدان بیابند، تنها برای برگزیدگان از رسولان الهی امکان آگاهی از طریق [[وحی]] وجود دارد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6_%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)]]]</ref>. | :::::#آنچه مالکیت آن در اختیار خداوند است و برای مخلوقات نیز قابل درک است. اگر مخلوقات راه درک آن را بیابند، میتوانند کشف نمایند؛ مانند اکتشافات حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی بشر. ولی اگر مخلوقات نتوانند راهی بدان بیابند، تنها برای برگزیدگان از رسولان الهی امکان آگاهی از طریق [[وحی]] وجود دارد»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87_%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D8%B6_%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) [[نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)]]]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۶۷: | خط ۲۶۷: | ||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[اسحاق طاهری]]''' در کتاب ''«[[درسهایی پیرامون نبوت و امامت (کتاب)|درسهایی پیرامون نبوت و امامت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[اسحاق طاهری]]''' در کتاب ''«[[درسهایی پیرامون نبوت و امامت (کتاب)|درسهایی پیرامون نبوت و امامت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«غیب در دو معنای خاص و عام بهکار رفته است؛ غیب در معنای عام شامل هر حقیقتی است که از دیدگاه انسان غایب است؛ یعنی میان انسان و آن حقیقت موانعی وجود دارد که از رابطه درکی میان انسان و آن حقیقت فاصله و حجاب انداخته است. بنابر این هر حقیقت و واقعیتی که ماورای درک انسان جاهل است، نسبت به او غیب خوانده میشود. اما غیب به معنای خاص حقایق پشت پردهای است که حواس و ذهن و دیگر ابزارهای شناخت معمولی به آن راه ندارد. آنچه را که قرآن غیب خوانده و بارها به آن اشاره کره است همین معنای خاص غیب است. (...) بنابر این میتوان گفت که دانای مطلق غیب تنها خداست و اگر بخواهد از این دانش کسی را آگاه کند منعی نیست. از این رو بعید دانستن علم غیب برای غیر خدا اجتهاد در مقابل نص صریح است»<ref>[[درسهایی پیرامون نبوت و امامت (کتاب)|درسهایی پیرامون نبوت و امامت امام]]، ص۱۷۹ و ۱۸۱.</ref> | ::::::«غیب در دو معنای خاص و عام بهکار رفته است؛ غیب در معنای عام شامل هر حقیقتی است که از دیدگاه انسان غایب است؛ یعنی میان انسان و آن حقیقت موانعی وجود دارد که از رابطه درکی میان انسان و آن حقیقت فاصله و حجاب انداخته است. بنابر این هر حقیقت و واقعیتی که ماورای درک انسان جاهل است، نسبت به او غیب خوانده میشود. اما غیب به معنای خاص حقایق پشت پردهای است که حواس و ذهن و دیگر ابزارهای شناخت معمولی به آن راه ندارد. آنچه را که قرآن غیب خوانده و بارها به آن اشاره کره است همین معنای خاص غیب است. (...) بنابر این میتوان گفت که دانای مطلق غیب تنها خداست و اگر بخواهد از این دانش کسی را آگاه کند منعی نیست. از این رو بعید دانستن علم غیب برای غیر خدا اجتهاد در مقابل نص صریح است»<ref>[[درسهایی پیرامون نبوت و امامت (کتاب)|درسهایی پیرامون نبوت و امامت امام]]، ص۱۷۹ و ۱۸۱.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۷۵: | خط ۲۷۵: | ||
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی|رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعهشناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعهشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[غیب]] را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: [[غیب مطلق]] و [[غیب نسبی]]. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و غالب غیبها از این قبیل است. و تنها کسى که به عالم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}} </ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حسر، آیه: ۲۲.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1085 شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص ۵۴۱ - ۵۵۴.]</ref>. | ::::::«[[غیب]] را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: [[غیب مطلق]] و [[غیب نسبی]]. غیب مطلق غیبى است که به هیچ نحو و در هیچ زمان و مکان قابل ادراک نیست، مثل ذات الهى که غیب الغیوب است؛ به خلاف غیب نسبى که با شرایطى خاص براى افرادى ویژه قابل ادراک به غیر حواس ظاهری است. و غالب غیبها از این قبیل است. و تنها کسى که به عالم غیب و شهادت به طور کامل احاطه دارد، خداوند است. در قرآن کریم آمده: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}} </ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حسر، آیه: ۲۲.</ref>»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1085 شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۲، ص ۵۴۱ - ۵۵۴.]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۲۹۰: | خط ۲۹۰: | ||
::::::خلاصه اینکه امور غیبی بر دو گونه است: | ::::::خلاصه اینکه امور غیبی بر دو گونه است: | ||
::::::غیب مطلق آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت و احاطه بر آن دارد اما به دلیل آماده نبودن شرایط فعلا از او غایب است»<ref>پایاننامه [[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایاننامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۱۰۲.</ref>. | ::::::غیب مطلق آن اموری است که انسان توانایی احاطه علمی بر آن ندارد و غیب نسبی اموری است که انسان قدرت و احاطه بر آن دارد اما به دلیل آماده نبودن شرایط فعلا از او غایب است»<ref>پایاننامه [[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایاننامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۱۰۲.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۴: | ||
::::::{{عربی|"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله{{عم}} فنحن نعلمه"}}<ref>خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.</ref> <ref> الکافی، ۲۵۶ .</ref> | ::::::{{عربی|"ان لله عزوجل علمین علم لا یعلمه الا هو و علم علمه ملائکته و رسله فما علمه ملائکته و رسله{{عم}} فنحن نعلمه"}}<ref>خداوند متعال دو گونه علم دارد: ۱) علمی که جز خود او کس دیگری از آن آگاه نیست. ۲) علمی که به ملائکه و رسولانش آموخته است.</ref> <ref> الکافی، ۲۵۶ .</ref> | ||
::::::آن علمی را که به ملائکه و رسولانش {{عم}} آموخته است، ما آن را میدانیم. کتاب "[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}" دوگانگی علم غیب را چنین جمعبندی مینماید: "علم غیب دو گونه است: علم به کلیّات؛ علم به جزئیات. منظور از کلیّات، قواعد و قوانین کلّی بر جهان و نیز همه قوانین مسلّم علوم مختلف است که بخشی از آن، علوم و معارف اسلامی است. مراد از جزئیّات، علم به احوال جزئیّه اعیان خارجیّه و نیز حوادث گذشته و آینده (علم به ما کان و ما یکون) است. علم غیب در تعریف این دو بخش میتواند موجبه کلیّه یا موجبه جزئیّه باشد. محل نزاع، علم غیب امام در هر دو بخش، موجبه کلیّه است که در این هنگام علم امام مساوی با علم باری خواهد بود. در این جهت، تقسیم علم غیب به استقلالی و ذاتی –که علم غیب خداوند است- و به علم غیب غیر ذاتی و غیر استقلالی –که علم پیامبر و امام است- تأثیری ندارد؛ زیرا غالیان نیز قائل به علم غیب استقلالی برای امام نشدهاند. به عبارت دیگر، بحث ما در این جا تنها بر سر علم غیب فعلی به صورت موجبه کلیّه و غیر استقلالی امام است. گفتنی است بسیاری از قائلان به این نوع علم، هنگام ارائه استدلال، به اموری همچون: وجود جفر، جامعه، صحیفه امام علی {{ع}} و مصحف فاطمه زهرا {{س}} تکیه میکنند؛ یا مواردی را که ائمه {{عم}} از امور غیبیه خبر دادهاند، شاهد میآورند؛ و یا عالم بودن ائمه {{عم}} را به علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و نیز گشوده شدن یک میلیون باب علم از سوی پیامبر برای حضرت علی{{ع}} و سپس به ارث رسیدن آن برای امامان بعدی را مثال میآورند؛ یا به اموری همچون علم ایشان به زبانهای مختلف دنیا استدلال میکنند. هیچ یک از این امور، نمیتوانند دلیل علم غیب کلی فعلی باشند و تنها در علم غیب، به صورت موجبه جزئیّه جای میگیرند<ref>[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}، ۳، ۳۸۶.</ref>»<ref>[[بازاندیشی در علم امام (کتاب)|بازاندیشی در علم امام]]، ص۵۵ الی ۵۷.</ref> | ::::::آن علمی را که به ملائکه و رسولانش {{عم}} آموخته است، ما آن را میدانیم. کتاب "[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}" دوگانگی علم غیب را چنین جمعبندی مینماید: "علم غیب دو گونه است: علم به کلیّات؛ علم به جزئیات. منظور از کلیّات، قواعد و قوانین کلّی بر جهان و نیز همه قوانین مسلّم علوم مختلف است که بخشی از آن، علوم و معارف اسلامی است. مراد از جزئیّات، علم به احوال جزئیّه اعیان خارجیّه و نیز حوادث گذشته و آینده (علم به ما کان و ما یکون) است. علم غیب در تعریف این دو بخش میتواند موجبه کلیّه یا موجبه جزئیّه باشد. محل نزاع، علم غیب امام در هر دو بخش، موجبه کلیّه است که در این هنگام علم امام مساوی با علم باری خواهد بود. در این جهت، تقسیم علم غیب به استقلالی و ذاتی –که علم غیب خداوند است- و به علم غیب غیر ذاتی و غیر استقلالی –که علم پیامبر و امام است- تأثیری ندارد؛ زیرا غالیان نیز قائل به علم غیب استقلالی برای امام نشدهاند. به عبارت دیگر، بحث ما در این جا تنها بر سر علم غیب فعلی به صورت موجبه کلیّه و غیر استقلالی امام است. گفتنی است بسیاری از قائلان به این نوع علم، هنگام ارائه استدلال، به اموری همچون: وجود جفر، جامعه، صحیفه امام علی {{ع}} و مصحف فاطمه زهرا {{س}} تکیه میکنند؛ یا مواردی را که ائمه {{عم}} از امور غیبیه خبر دادهاند، شاهد میآورند؛ و یا عالم بودن ائمه {{عم}} را به علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و نیز گشوده شدن یک میلیون باب علم از سوی پیامبر برای حضرت علی{{ع}} و سپس به ارث رسیدن آن برای امامان بعدی را مثال میآورند؛ یا به اموری همچون علم ایشان به زبانهای مختلف دنیا استدلال میکنند. هیچ یک از این امور، نمیتوانند دلیل علم غیب کلی فعلی باشند و تنها در علم غیب، به صورت موجبه جزئیّه جای میگیرند<ref>[[دانشنامه امام علی (کتاب)|دانشنامه امام علی]]{{ع}}، ۳، ۳۸۶.</ref>»<ref>[[بازاندیشی در علم امام (کتاب)|بازاندیشی در علم امام]]، ص۵۵ الی ۵۷.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۱۵: | خط ۳۱۵: | ||
::::::ثانیاً: اگر کسی از رویدادی پرده بردارد، بیگمان غیب گویی کرده است، در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیدهاند یا خواهند دید، غیب نمیباشد. | ::::::ثانیاً: اگر کسی از رویدادی پرده بردارد، بیگمان غیب گویی کرده است، در حالی که همین رویداد برای کسانی که آن را دیدهاند یا خواهند دید، غیب نمیباشد. | ||
::::::پس با توجه به مطالبی که بیان شد، میتوان گفت که غیب نسبت به انسان بر دو قسم است: یک: غیب مطلق دوم: غیب نسبی.»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایاننامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۱۵.</ref>. | ::::::پس با توجه به مطالبی که بیان شد، میتوان گفت که غیب نسبت به انسان بر دو قسم است: یک: غیب مطلق دوم: غیب نسبی.»<ref>[[بررسی علم غیب معصومان (پایاننامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]، ص۱۵.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۲۶: | خط ۳۲۶: | ||
:::::#غیب خاص: بسا مسائلی نهفته و اسرار ناشناخته هستی در لوح محفوظ و در خزاین غیبی الهی که اراده خداوندی بنا به مصالحی بر افشای جزئیاتی از آن و تا آنجا که در ظرفیت درک بشری بوده، در اختیار انسانهای مقرب درگاهش قرار داده است. نمونههای قرآنی از غیب خاص: {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}<ref>« خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمیکنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref>«از تو درباره روح میپرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشدهاید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>؛ | :::::#غیب خاص: بسا مسائلی نهفته و اسرار ناشناخته هستی در لوح محفوظ و در خزاین غیبی الهی که اراده خداوندی بنا به مصالحی بر افشای جزئیاتی از آن و تا آنجا که در ظرفیت درک بشری بوده، در اختیار انسانهای مقرب درگاهش قرار داده است. نمونههای قرآنی از غیب خاص: {{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ}}<ref>« خزائن همه چیز تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمیکنیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>«چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند، ولی خداوند از میان فرستادگان خویش هر کس را بخواهد (برای آگاهی از آن) برمی گزیند [و قسمتی از اسرار نهان را در اختیار او می گذارد تا به اطلاع شما برساند»؛ سوره آل عمران، آیه۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}<ref>«از تو درباره روح میپرسند؛ بگو: روح، کار پروردگار من است؛ و شما از دانش آن جز اندکی داده نشدهاید»؛ سوره اسراء، آیه۸۵.</ref>؛ | ||
:::::#غیب أخص: چنان که گفتیم، تشکیلات آفرینش، سراسر غرق در اسرار و غیب است. برخی از آنها با ابزار و دانشی که خداوند در اختیار بشر نهاده، قابل کشف و شهود میباشد. برخی دیگر تنها برای ابرار و مقرّبان درگاه الهی که از دانش خدادادی برخوردارند، قابل درک و تشخیص میباشد. در این میان چه بسا اسرار و غیبهایی که خارج از ظرفیت درک بشری بوده و در خزینه علم خداوندی و در لوح محفوظ همواره مستور میباشد و جز حضرت حق، کسی را از آن آگاهی نیست»<ref>[http://www.akbarahmadi.ir/index.php/2014-01-14-20-18-26/165-elmfazl علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]</ref>. | :::::#غیب أخص: چنان که گفتیم، تشکیلات آفرینش، سراسر غرق در اسرار و غیب است. برخی از آنها با ابزار و دانشی که خداوند در اختیار بشر نهاده، قابل کشف و شهود میباشد. برخی دیگر تنها برای ابرار و مقرّبان درگاه الهی که از دانش خدادادی برخوردارند، قابل درک و تشخیص میباشد. در این میان چه بسا اسرار و غیبهایی که خارج از ظرفیت درک بشری بوده و در خزینه علم خداوندی و در لوح محفوظ همواره مستور میباشد و جز حضرت حق، کسی را از آن آگاهی نیست»<ref>[http://www.akbarahmadi.ir/index.php/2014-01-14-20-18-26/165-elmfazl علم پیامبر و امام در تفسیر "من وحی القرآن"]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۳۷: | خط ۳۳۷: | ||
::::::'''ب) [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' یعنی چیزهای که از حواس یک نفر به علت دور بودن از آن یا علتی دیگر آن پنهان است و در برخی از مقاطع وجودی و یا برای برخی از افراد غیب است مثلاً کسی که در تهران است تهران برای او شهادت و اصفهان غیب است و بالعکس و نیز مانند اخبار گذشتگان و در قرآن کریم نیز در بعضی آیات مراد همان غیب نسبی است مانند: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}} <ref>این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. | ::::::'''ب) [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی:]]''' یعنی چیزهای که از حواس یک نفر به علت دور بودن از آن یا علتی دیگر آن پنهان است و در برخی از مقاطع وجودی و یا برای برخی از افراد غیب است مثلاً کسی که در تهران است تهران برای او شهادت و اصفهان غیب است و بالعکس و نیز مانند اخبار گذشتگان و در قرآن کریم نیز در بعضی آیات مراد همان غیب نسبی است مانند: {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}} <ref>این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. | ||
::::::در نتیجه غیب نسبی قابل حس و لمس بوده اما به علت دوری یا موانع دیگر دیده نمیشود به علاوه اینکه نسبت به غیب نسبی همه مردم اعم از مؤمنین و کافر ایمان و اعتراف دارند»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص ۱۱ و ۱۲.</ref>. | ::::::در نتیجه غیب نسبی قابل حس و لمس بوده اما به علت دوری یا موانع دیگر دیده نمیشود به علاوه اینکه نسبت به غیب نسبی همه مردم اعم از مؤمنین و کافر ایمان و اعتراف دارند»<ref>[[رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا (پایاننامه)|رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا]]؛ ص ۱۱ و ۱۲.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۴۷: | خط ۳۴۷: | ||
::::::[[علامه طباطبایی]] در مورد غیب میفرماید: غیب گاهی مطلق است و گاهی نسبی. [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی درباره اموری است که وجود عینی یافتهاند]] و عالم قدر را پدید آوردهاند و بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه آنها که در سیر نزولی واجد آن شدهاند، غیب مطلقاند.<ref>[[علامه طباطبایی]]، همان، ج ۷، ص ۱۲۶.</ref> چنان که از بیان علامه طباطبایی پیداست امور آنگاه که وجود علمی آنها در سیر نزولی وجود عینی و دارای اندازه میشوند، موجودات قابل شهودند و در دایره [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]] قرار میگیرند و این، همان غیبی است که امکان آگاهی بر آن برای انسان هست، لکن انسان توانایی بر [[غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] ندارد. | ::::::[[علامه طباطبایی]] در مورد غیب میفرماید: غیب گاهی مطلق است و گاهی نسبی. [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی درباره اموری است که وجود عینی یافتهاند]] و عالم قدر را پدید آوردهاند و بدون در نظر گرفتن حدود و اندازه آنها که در سیر نزولی واجد آن شدهاند، غیب مطلقاند.<ref>[[علامه طباطبایی]]، همان، ج ۷، ص ۱۲۶.</ref> چنان که از بیان علامه طباطبایی پیداست امور آنگاه که وجود علمی آنها در سیر نزولی وجود عینی و دارای اندازه میشوند، موجودات قابل شهودند و در دایره [[غیب اضافی یا نسبی چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب نسبی]] قرار میگیرند و این، همان غیبی است که امکان آگاهی بر آن برای انسان هست، لکن انسان توانایی بر [[غیب مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)|غیب مطلق]] ندارد. | ||
::::::به شهادت قرآن، انسان در بدو تولد، بر چیزی آگاهی ندارد، ليکن استعداد و توان آگاهشدن در وجود او به ودیعت نهاده شده است. انسان از راههای گوناگون حس و تجربه، عقل و استدلال، الهام و اشراق میتواند بر سه ضلع اساسی هستی خدا، خود و جهان پیرامونی آگاهی یابد. پرداختن تفصیلی به همه راههای اساسی شناخت، بیرون از وظیفه این پژوهش است، لکن بیان چگونگی آگاهی از راه الهام و اشراق برای تبیین [[آگاهی از غیب]] ضروری است»<ref>[[بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید (پایاننامه)|بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید]]، ص۲۲.</ref>. | ::::::به شهادت قرآن، انسان در بدو تولد، بر چیزی آگاهی ندارد، ليکن استعداد و توان آگاهشدن در وجود او به ودیعت نهاده شده است. انسان از راههای گوناگون حس و تجربه، عقل و استدلال، الهام و اشراق میتواند بر سه ضلع اساسی هستی خدا، خود و جهان پیرامونی آگاهی یابد. پرداختن تفصیلی به همه راههای اساسی شناخت، بیرون از وظیفه این پژوهش است، لکن بیان چگونگی آگاهی از راه الهام و اشراق برای تبیین [[آگاهی از غیب]] ضروری است»<ref>[[بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید (پایاننامه)|بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید]]، ص۲۲.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۶۰: | خط ۳۶۰: | ||
:::::#غيب اخروی و ملکوتی، مانند بهشت و جهنم و فرشتگان و ارواح و امثال آن که در قرآن به ایمان به آنها دعوت شدهایم. | :::::#غيب اخروی و ملکوتی، مانند بهشت و جهنم و فرشتگان و ارواح و امثال آن که در قرآن به ایمان به آنها دعوت شدهایم. | ||
::::::غیب و شهادت اموری نسبی هستند، یعنی این تقسیم نسبت به ما معنا دارد، چون اموری از ما غایب و اموری مشهود ما هستند و این به خاطر محدودیت علم ماست. بنابراین برای خداوند همه چیز عين شهود است و ذرهای از او مخفی نیست»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۱۷.</ref>. | ::::::غیب و شهادت اموری نسبی هستند، یعنی این تقسیم نسبت به ما معنا دارد، چون اموری از ما غایب و اموری مشهود ما هستند و این به خاطر محدودیت علم ماست. بنابراین برای خداوند همه چیز عين شهود است و ذرهای از او مخفی نیست»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص۱۷.</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۷۲: | خط ۳۷۲: | ||
::::#اکتشافات علمی بشر هستند که مدتها برای انسان غایب بود و پس از آن وارد قلمرو حس انسان شد. قوانینی مانند قانون جاذبه زمین، قانون گریز از مرکز و ... از جمله این قوانین هستند. | ::::#اکتشافات علمی بشر هستند که مدتها برای انسان غایب بود و پس از آن وارد قلمرو حس انسان شد. قوانینی مانند قانون جاذبه زمین، قانون گریز از مرکز و ... از جمله این قوانین هستند. | ||
::::::با نظر به این اقسام سهگانه روشن شد که برخی امور غیبی مانند شناخت حقیقت ذات خداوند متعال محال است به صید قوای انسان در آید و برخی دیگر ممکن است، انسان بتواند به آنها دست پیدا کند»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی]</ref>. | ::::::با نظر به این اقسام سهگانه روشن شد که برخی امور غیبی مانند شناخت حقیقت ذات خداوند متعال محال است به صید قوای انسان در آید و برخی دیگر ممکن است، انسان بتواند به آنها دست پیدا کند»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۸۲: | خط ۳۸۲: | ||
::::#قسمی که مخصوص خداست و هیچکس جز او آن را نمیداند، مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن. در آیه ۳۴ سوره لقمان به این اسرار غیب خداوند اشاره شده است، آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمیکند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است».</ref> آیه مورد نظر به اسرار غیبِ خاص خداوند، چون قیامت (زمان آن)، آنچه در رحمهاست، باران و مکان و زمان مرگ انسانها اشاره دارد و تصریح کرده است که جز خدا کسی از آنها خبر ندارد. [[امام علی|علی]]{{ع}} در شرح این آیه میفرماید: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقی، اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر خدا کسی آن را نمیداند و غیر آن علومی است که خدا به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است. البته ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران و مانند آنها پیدا کنند. علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست و اگر پیامبر یا امامان از بعضی نوزادان یا پایان عمر برخی افراد خبر دادهاند مربوط به علم اجمالی است. | ::::#قسمی که مخصوص خداست و هیچکس جز او آن را نمیداند، مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن. در آیه ۳۴ سوره لقمان به این اسرار غیب خداوند اشاره شده است، آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمیکند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است».</ref> آیه مورد نظر به اسرار غیبِ خاص خداوند، چون قیامت (زمان آن)، آنچه در رحمهاست، باران و مکان و زمان مرگ انسانها اشاره دارد و تصریح کرده است که جز خدا کسی از آنها خبر ندارد. [[امام علی|علی]]{{ع}} در شرح این آیه میفرماید: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است که پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند است یا شقی، اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر خدا کسی آن را نمیداند و غیر آن علومی است که خدا به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است. البته ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران و مانند آنها پیدا کنند. علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست و اگر پیامبر یا امامان از بعضی نوزادان یا پایان عمر برخی افراد خبر دادهاند مربوط به علم اجمالی است. | ||
::::#علومی است که قسمتی از آن را به [[انبیا]] و [[اولیا]] میآموزد. چنانکه در خطبه بالا [[امام علی|علی]]{{ع}} به آن اشاره فرمودهاند. پس علم غیب دو قسم است: قسمی که در علم خدا گذشته و تقدیر شده ولی در عالم هستی نیامده یا به ملائکه تعلیم نشده. این علم غیب، مخصوص خداست و قسمی که تقدیر شده و از راه وحی به [[انبیا]] رسیده و پس از آن به اولیای گرامی آنان میرسد»<ref>[[آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ (مقاله)|آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟]] [[فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی]] شماره۷۹</ref>. | ::::#علومی است که قسمتی از آن را به [[انبیا]] و [[اولیا]] میآموزد. چنانکه در خطبه بالا [[امام علی|علی]]{{ع}} به آن اشاره فرمودهاند. پس علم غیب دو قسم است: قسمی که در علم خدا گذشته و تقدیر شده ولی در عالم هستی نیامده یا به ملائکه تعلیم نشده. این علم غیب، مخصوص خداست و قسمی که تقدیر شده و از راه وحی به [[انبیا]] رسیده و پس از آن به اولیای گرامی آنان میرسد»<ref>[[آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟ (مقاله)|آیا غیر از خدا کسی علم غیب می داند یا نه؟]] [[فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی]] شماره۷۹</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۹۰: | خط ۳۹۰: | ||
| پاسخ = خانم '''[[گلافشان پارسانسب]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با موضوع ''«[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = خانم '''[[گلافشان پارسانسب]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با موضوع ''«[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«اسرار غیب دوگونه است: قسمتی مخصوص به خداست و هیچ کس جز او نمیداند مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء میآموزد چنانکه در [[نهج البلاغه]] در ذیل همان خطبهای که اشاره کردیم میفرماید: [[علم غیب]] تنها علم قیامت و آنچه خداوند در این آیه بر شمرده است میباشد آنجا که میفرماید: [[آیا علم به زمان قیامت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداست]] و اوست که باران را نازل میکند و آنچه در رحم مادران است میداند و هیچکس نمیداند فردا چه میکند و یا در چه سرزمینی میمیرد سپس [[امام]]{{ع}} در شرح این معنی افزود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است، پسر یا دختر؟ زشت یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل؟ سعادتمند است یا شقی؟ اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر از خدا کسی نمیداند و غیر از آن علومی است که خدا به پیامبرانش تعلیم کرده و او به من آموخته است. ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران مانند آن پیدا کند اما علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست».<ref>[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]، ص۴۲.</ref> | «اسرار غیب دوگونه است: قسمتی مخصوص به خداست و هیچ کس جز او نمیداند مانند قیام قیامت و اموری از قبیل آن و قسمتی از آن را به انبیاء و اولیاء میآموزد چنانکه در [[نهج البلاغه]] در ذیل همان خطبهای که اشاره کردیم میفرماید: [[علم غیب]] تنها علم قیامت و آنچه خداوند در این آیه بر شمرده است میباشد آنجا که میفرماید: [[آیا علم به زمان قیامت علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)|آگاهی از زمان قیامت مخصوص خداست]] و اوست که باران را نازل میکند و آنچه در رحم مادران است میداند و هیچکس نمیداند فردا چه میکند و یا در چه سرزمینی میمیرد سپس [[امام]]{{ع}} در شرح این معنی افزود: خداوند سبحان از آنچه در رحمها قرار دارد آگاه است، پسر یا دختر؟ زشت یا زیبا؟ سخاوتمند است یا بخیل؟ سعادتمند است یا شقی؟ اهل دوزخ است یا بهشت؟ اینها علوم غیبی است که غیر از خدا کسی نمیداند و غیر از آن علومی است که خدا به پیامبرانش تعلیم کرده و او به من آموخته است. ممکن است بعضی از انسانها علم اجمالی به وضع جنین یا نزول باران مانند آن پیدا کند اما علم تفصیلی و آگاهی بر جزئیات این امور مخصوص ذات پاک خداست».<ref>[[پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا (پایاننامه)|پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا]]، ص۴۲.</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۹۸: | خط ۳۹۸: | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.hawzah.net/fa/Question/View/9889/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://www.hawzah.net/fa/Question/View/9889/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
::::::«غیب در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم میشود: یک: غیب نسبی دوم: غیب مطلق. غیب نسبی آن غیبی است که نسبت به گروهی از افراد و موجودات شهود است و نسبت به گروه دیگر غیب محسوب میشود مانند حوادث گذشته در تاریخ و مانند اموری از این قبیل که از حواس ما خارج هستند. غیب مطلق آن غیبی است که اولاً از حواس ما خارج است و ثانیاً مادی نبوده و توجیه مادی هم ندارد. مثلاً جریان الکتریسیته اگر چه از حواس ما خارج است ولی توجیه مادی دارد و در نتیجه غیب مطلق محسوب نمیشود مصادیق غیب مطلق اموری مانند فرشتگان وحی الهی و ... میباشند»<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/9889/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه]</ref>. | ::::::«غیب در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم میشود: یک: غیب نسبی دوم: غیب مطلق. غیب نسبی آن غیبی است که نسبت به گروهی از افراد و موجودات شهود است و نسبت به گروه دیگر غیب محسوب میشود مانند حوادث گذشته در تاریخ و مانند اموری از این قبیل که از حواس ما خارج هستند. غیب مطلق آن غیبی است که اولاً از حواس ما خارج است و ثانیاً مادی نبوده و توجیه مادی هم ندارد. مثلاً جریان الکتریسیته اگر چه از حواس ما خارج است ولی توجیه مادی دارد و در نتیجه غیب مطلق محسوب نمیشود مصادیق غیب مطلق اموری مانند فرشتگان وحی الهی و ... میباشند»<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Question/View/9889/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8/?SearchText=%D8%BA%DB%8C%D8%A8&LPhrase= پایگاه اطلاعرسانی حوزه]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۱۱: | خط ۴۱۱: | ||
:::::# معارفی که به آن دسترسی نداریم. مانند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَیبِ...}}<ref>«دانای غیب اوست...».</ref> و {{متن قرآن|ارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ}} یعنی ای امامان معصوم، خداوند شما را برای آگاهی بر غیب خود و مطالبی که حواس ظاهری بدان دسترسی ندارد و علم و معرفتی که دیگران از درک آن عاجز هستند، برگزید و بر دارا بودن غیب برای شما رضایت داد و شما را با رضایت کامل، علم و معرفت غیبی عنایت فرمود و بر تمامی امور غیب آگاه نمود. | :::::# معارفی که به آن دسترسی نداریم. مانند: {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَیبِ...}}<ref>«دانای غیب اوست...».</ref> و {{متن قرآن|ارْتَضاكُمْ لِغَيبِهِ}} یعنی ای امامان معصوم، خداوند شما را برای آگاهی بر غیب خود و مطالبی که حواس ظاهری بدان دسترسی ندارد و علم و معرفتی که دیگران از درک آن عاجز هستند، برگزید و بر دارا بودن غیب برای شما رضایت داد و شما را با رضایت کامل، علم و معرفت غیبی عنایت فرمود و بر تمامی امور غیب آگاه نمود. | ||
::::::حمران ابن اعین میگوید: [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: تفسیر عالم الغیب" این است که خداوند دانا به مقدّراتی است که از مخلوقاتش پنهان است و آنها را در علم خودش، قبل از آفرینش و قبل از آنکه به فرشتگان فرمان دهد، در عالم قضا میآفریند و این علمی است که در نزد خداوند است و زمانی که اراده کند بر آن لباس وجود میپوشاند و هر گاه بداء یا تغییر در علم خداوند حاصل شود، از آن صرف نظر مینماید. امّا علمی که خداوند در عالم قضا آفریده و به آن لباس وجود پوشانده، همان علمی است که به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] و سپس به ما [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. پس امام به علم غیب الهی آگاه است»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>. | ::::::حمران ابن اعین میگوید: [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: تفسیر عالم الغیب" این است که خداوند دانا به مقدّراتی است که از مخلوقاتش پنهان است و آنها را در علم خودش، قبل از آفرینش و قبل از آنکه به فرشتگان فرمان دهد، در عالم قضا میآفریند و این علمی است که در نزد خداوند است و زمانی که اراده کند بر آن لباس وجود میپوشاند و هر گاه بداء یا تغییر در علم خداوند حاصل شود، از آن صرف نظر مینماید. امّا علمی که خداوند در عالم قضا آفریده و به آن لباس وجود پوشانده، همان علمی است که به [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]] و سپس به ما [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. پس امام به علم غیب الهی آگاه است»<ref>[http://www.ashoora.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/categories.html پایگاه تخصصی عاشورا]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۲۲: | خط ۴۲۲: | ||
:::::#غیب نسبی که جزء عالم ماده است و قابل احساس با حواس نیز هست، ولی در بعضی شرایط قابل احساس است، نه در همه شرایط. | :::::#غیب نسبی که جزء عالم ماده است و قابل احساس با حواس نیز هست، ولی در بعضی شرایط قابل احساس است، نه در همه شرایط. | ||
::::::وصف شیء به غایب و غیبی بودن، وصف به حال متعلّق موصوف است، یعنی به اعتبار نسبت او با دیگران گفته میشود غایب است و گرنه هر چیزی برای خودش حاضر است و هیچ چیزی در محدوده هستی خود از خودش غایب نیست.»<ref>[http://www.welayatnet.com/fa/news/52755 وبگاه رهروان ولایت]</ref>. | ::::::وصف شیء به غایب و غیبی بودن، وصف به حال متعلّق موصوف است، یعنی به اعتبار نسبت او با دیگران گفته میشود غایب است و گرنه هر چیزی برای خودش حاضر است و هیچ چیزی در محدوده هستی خود از خودش غایب نیست.»<ref>[http://www.welayatnet.com/fa/news/52755 وبگاه رهروان ولایت]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۳۳: | خط ۴۳۳: | ||
:::::#قسم دوم از اقسام غیب کشفهای علمی بشر است خواه قوانینی را کشف کند که بر پهنه هستی طبیعت حکومت میکنند و یا از روی موجوداتی پرده بردارد که قرنها از افق حس او بیرون بودهاند هر کدام باشد از اقسام آگاهی غیب حساب میگردند مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانونگریز از مرکز آگاه نبود و نمیدانست که کاخ بیستون منظومة شمسی و تمام کهکشانها و سحابها بر اساس این دو قانون استوار است از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام «مغیبات» بودند. اگر قرآن بهگونهای از چنین قوانین خبر داده و فرموده است {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا }} <ref> خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.</ref> این نوع گزارش، خبر از غیب بود و گزارش چنین قوانین مستور از علم بشر در زمان نزول قرآن خود یکی از جهات اعجاز قرآن به شمار میرود. | :::::#قسم دوم از اقسام غیب کشفهای علمی بشر است خواه قوانینی را کشف کند که بر پهنه هستی طبیعت حکومت میکنند و یا از روی موجوداتی پرده بردارد که قرنها از افق حس او بیرون بودهاند هر کدام باشد از اقسام آگاهی غیب حساب میگردند مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانونگریز از مرکز آگاه نبود و نمیدانست که کاخ بیستون منظومة شمسی و تمام کهکشانها و سحابها بر اساس این دو قانون استوار است از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام «مغیبات» بودند. اگر قرآن بهگونهای از چنین قوانین خبر داده و فرموده است {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا }} <ref> خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت؛ سوره رعد، آیه:۲.</ref> این نوع گزارش، خبر از غیب بود و گزارش چنین قوانین مستور از علم بشر در زمان نزول قرآن خود یکی از جهات اعجاز قرآن به شمار میرود. | ||
:::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد مثل گزارشهای قرآن راجع به امتهای پیشین به وسیله پیامبر اسلام یا خبر از پیروزی رومیها در سوره روم در آینده هر دو نوعی خبر از غیب میباشند. فرق پیشبینی با خبر از غیب گاهی اوقات افرادی بر اساس اطلاعاتی که از وضع دولتها و ملتها دارند اوضاع آینده افراد و جهان را پیشبینی کرده و اطلاعاتی منتشر میکنند که این همان پیشبینی است و اگر به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند از این پیشبینی خبری نیست. این از غیب مستثنی میباشد، مانند پیشبینی کارشناسان هواشناسی از اوضاع جوی آینده»<ref>[http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی]</ref>. | :::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد مثل گزارشهای قرآن راجع به امتهای پیشین به وسیله پیامبر اسلام یا خبر از پیروزی رومیها در سوره روم در آینده هر دو نوعی خبر از غیب میباشند. فرق پیشبینی با خبر از غیب گاهی اوقات افرادی بر اساس اطلاعاتی که از وضع دولتها و ملتها دارند اوضاع آینده افراد و جهان را پیشبینی کرده و اطلاعاتی منتشر میکنند که این همان پیشبینی است و اگر به این اطلاعات دسترسی نداشته باشند از این پیشبینی خبری نیست. این از غیب مستثنی میباشد، مانند پیشبینی کارشناسان هواشناسی از اوضاع جوی آینده»<ref>[http://eporsesh.com/content/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D9%87%D8%9F مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی]</ref>. | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۴۳: | خط ۴۴۳: | ||
::::::[[غیب]] مطلق آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد. در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند. | ::::::[[غیب]] مطلق آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد. در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند. | ||
::::::آگاهی بر [[غیب]] نسبی نیز، غیبی که با شرایط خاص زمانی و مکانی برای افراد قابل درک است که خود دارای مراتب است، و این گونه نیست که هرکس به این وادی قدم گذاشت، بر تمامی امور آگاهی یابد»<ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref> | ::::::آگاهی بر [[غیب]] نسبی نیز، غیبی که با شرایط خاص زمانی و مکانی برای افراد قابل درک است که خود دارای مراتب است، و این گونه نیست که هرکس به این وادی قدم گذاشت، بر تمامی امور آگاهی یابد»<ref>[http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۵۱: | خط ۴۵۱: | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://borhan.blog.ir/1391/09/27/Martyrdom-of-Imam-AS-according-to-the-their-knowledge-of-the-Unseen وبگاه برهان]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://borhan.blog.ir/1391/09/27/Martyrdom-of-Imam-AS-according-to-the-their-knowledge-of-the-Unseen وبگاه برهان]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
::::::«درباره [[علم غیب]] در قرآن کریم دو گونه آیات وجود دارند؛ در برخی آیات، اطّلاع از [[علم غیب]] فقط و فقط به خدا نسبت داده شده و از غیر خدا نفی گردیده است؛ امّا در برخی آیات دیگر اطّلاع از [[علم غیب]] با اذن خدا برای برخی انسانها نیز اثبات شده است. لذا باید دانست که [[علم غیب]] [[معصوم]]{{ع}} به امری نهان، علم خداست؛ و علم خدا تخلّف بردار نبوده، واقع شدنش حتمیاست. به تعبیر دیگر، متعلّق [[علم غیب]]، قضای حتمیاست؛ لذا قابل جلوگیری نمیباشد. [[معصوم]]{{ع}} دو حیثیّت وجودی دارد. او از آن جهت که فردی است مکلّف، ابداً [[علم غیب]] ندارد؛ و مثل افراد عادی است؛ لذا مثل مردم عادی رفتار میکند. امّا از آن حیث که [[امام]]{{ع}} یا [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} میباشد، علم او علم خداست؛ دیدن او دیدن خداست؛ شنیدن او شنیدن خداست و.... لذا از این حیث او دیگر در ردیف مکلّفین عادی نیست؛ بلکه مأمور تکوینی خدا بوده، دست و زبان خداست. لذا مقتضای قضای حتمی خدا را محقّق خواهد ساخت. اگر آیات ۶۰ به بعد سوره کهف را مطالعه فرمایید و به عملکرد [[حضرت خضر]]{{ع}} توجّه فرمایید این معنا را متوجّه میشوید. در چنین حالتی، انسان [[معصوم]]{{ع}} به حکم مکلّف بودن کار انجام نمیدهد، بلکه به عنوان مأمور خدا عمل میکند. [[حضرت خضر]]{{ع}} کشتی مردم را خراب میکند، کودکی را میکشد، امّا نه خرابهکار است و نه قاتل. چون او دست خداست. نقش او در این جریانات مثل نقش فرشته هاست. مثلاً او در کشتن کودک، همانند [[حضرت عزرائیل]]{{ع}} عمل میکند. در جریان [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت خضر]]{{ع}}، در حقیقت دو نفر مطرح نیست؛ بلکه آن دو بزرگوار، دو روی یک انسانند. هر پیامبر و امامی ظاهری دارد و باطنی؛ که از حیث ظاهرش مثل افراد عادی، مکلّف است به تکالیف شرعی؛ و از حیث باطنش، مأمور تکوینی خداست؛ و هر چه اراده ی خدا بدان تعلّق گرفته به دست او جریان مییابد. در این جریان، [[حضرت خضر]]{{ع}} به عنوان باطن [[حضرت موسی]]{{ع}} عمل میکند. در او حیثیّت باطن نمودار شده و در [[حضرت موسی]]{{ع}} حیثیّت ظاهر؛ و الّا [[حضرت خضر]]{{ع}} نیز در محضر مردم، مثل یک انسان مکلّف رفتار مینمود؛ کما اینکه [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز مثل [[حضرت خضر]]{{ع}} [[علم غیب]] داشت؛ بلکه [[حضرت موسی]]{{ع}} یقیناً افضل از [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است. در روایات نیز تصریح شده که [[حضرت موسی]]{{ع}} اعلم از [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است؛ لکن در این جریان، خدا میخواهد دو روی انسان کامل را به نمایش بگذارد»<ref>[http://borhan.blog.ir/1391/09/27/Martyrdom-of-Imam-AS-according-to-the-their-knowledge-of-the-Unseen وبگاه برهان]</ref> | ::::::«درباره [[علم غیب]] در قرآن کریم دو گونه آیات وجود دارند؛ در برخی آیات، اطّلاع از [[علم غیب]] فقط و فقط به خدا نسبت داده شده و از غیر خدا نفی گردیده است؛ امّا در برخی آیات دیگر اطّلاع از [[علم غیب]] با اذن خدا برای برخی انسانها نیز اثبات شده است. لذا باید دانست که [[علم غیب]] [[معصوم]]{{ع}} به امری نهان، علم خداست؛ و علم خدا تخلّف بردار نبوده، واقع شدنش حتمیاست. به تعبیر دیگر، متعلّق [[علم غیب]]، قضای حتمیاست؛ لذا قابل جلوگیری نمیباشد. [[معصوم]]{{ع}} دو حیثیّت وجودی دارد. او از آن جهت که فردی است مکلّف، ابداً [[علم غیب]] ندارد؛ و مثل افراد عادی است؛ لذا مثل مردم عادی رفتار میکند. امّا از آن حیث که [[امام]]{{ع}} یا [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} میباشد، علم او علم خداست؛ دیدن او دیدن خداست؛ شنیدن او شنیدن خداست و.... لذا از این حیث او دیگر در ردیف مکلّفین عادی نیست؛ بلکه مأمور تکوینی خدا بوده، دست و زبان خداست. لذا مقتضای قضای حتمی خدا را محقّق خواهد ساخت. اگر آیات ۶۰ به بعد سوره کهف را مطالعه فرمایید و به عملکرد [[حضرت خضر]]{{ع}} توجّه فرمایید این معنا را متوجّه میشوید. در چنین حالتی، انسان [[معصوم]]{{ع}} به حکم مکلّف بودن کار انجام نمیدهد، بلکه به عنوان مأمور خدا عمل میکند. [[حضرت خضر]]{{ع}} کشتی مردم را خراب میکند، کودکی را میکشد، امّا نه خرابهکار است و نه قاتل. چون او دست خداست. نقش او در این جریانات مثل نقش فرشته هاست. مثلاً او در کشتن کودک، همانند [[حضرت عزرائیل]]{{ع}} عمل میکند. در جریان [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت خضر]]{{ع}}، در حقیقت دو نفر مطرح نیست؛ بلکه آن دو بزرگوار، دو روی یک انسانند. هر پیامبر و امامی ظاهری دارد و باطنی؛ که از حیث ظاهرش مثل افراد عادی، مکلّف است به تکالیف شرعی؛ و از حیث باطنش، مأمور تکوینی خداست؛ و هر چه اراده ی خدا بدان تعلّق گرفته به دست او جریان مییابد. در این جریان، [[حضرت خضر]]{{ع}} به عنوان باطن [[حضرت موسی]]{{ع}} عمل میکند. در او حیثیّت باطن نمودار شده و در [[حضرت موسی]]{{ع}} حیثیّت ظاهر؛ و الّا [[حضرت خضر]]{{ع}} نیز در محضر مردم، مثل یک انسان مکلّف رفتار مینمود؛ کما اینکه [[حضرت موسی]]{{ع}} نیز مثل [[حضرت خضر]]{{ع}} [[علم غیب]] داشت؛ بلکه [[حضرت موسی]]{{ع}} یقیناً افضل از [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است. در روایات نیز تصریح شده که [[حضرت موسی]]{{ع}} اعلم از [[حضرت خضر]]{{ع}} بوده است؛ لکن در این جریان، خدا میخواهد دو روی انسان کامل را به نمایش بگذارد»<ref>[http://borhan.blog.ir/1391/09/27/Martyrdom-of-Imam-AS-according-to-the-their-knowledge-of-the-Unseen وبگاه برهان]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۶۶: | خط ۴۶۶: | ||
:::::#علم مکنون: "پنهان" که مخصوص خداست. {{متن قرآن|وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref> [[ام الکتاب]] که همان [[لوح محفوظ]] است نزد خداست. | :::::#علم مکنون: "پنهان" که مخصوص خداست. {{متن قرآن|وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref> [[ام الکتاب]] که همان [[لوح محفوظ]] است نزد خداست. | ||
::::::[[امام سجاد]]{{ع}} نیز میفرمایند:{{عربی|« لولا آیه فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامه»}}<ref>اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق میافتاد و تا روز قیامت اتفاق میافتد آگاه میکردم.</ref> سؤال شد آن آیه کدام است [[امام]]{{ع}} در جواب فرمودند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>»<ref>[http://www.majma429.blogfa.com/post-86.aspx مجمع رهروان کوی دوست]</ref> | ::::::[[امام سجاد]]{{ع}} نیز میفرمایند:{{عربی|« لولا آیه فی کتاب الله لحدثتکم بما کان و ما یکون الی یوم القیامه»}}<ref>اگر یک آیه در قرآن نبود شما را به آنچه اتفاق میافتاد و تا روز قیامت اتفاق میافتد آگاه میکردم.</ref> سؤال شد آن آیه کدام است [[امام]]{{ع}} در جواب فرمودند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}} <ref> خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۳۹.</ref>»<ref>[http://www.majma429.blogfa.com/post-86.aspx مجمع رهروان کوی دوست]</ref> | ||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۷۸: | خط ۴۷۸: | ||
:::::#غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.</ref> | :::::#غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند»؛ سوره جن، آیه ۲۶.</ref> | ||
:::::#غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را میداند که غیر او نمیدانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا]]}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | :::::#غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را میداند که غیر او نمیدانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب میفرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا]]}}<ref>«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>. | ||
}} | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |