پرش به محتوا

منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۲۰: خط ۲۰:
::::::«بدان و آگاه باش که از برای [[حضرت امام]] از جانب مَلِک علّام فیض‌ها و علم‌ها است. یک حوزه [[علم امام]] [[لوح محفوظ]] است به یک اعتبار و لوح محو و اثبات است به یک اعتبار که دائماً در دست [[امام]] و در نظر [[امام]] است که هر چه بخواهد از علم {{عربی|" مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُون‏‏‏"}}، نظر می‌کند و می‌فهمد و خبر می‌دهد، زیرا که شکی در این نیست که لوح و قلم دو مخلوق الهی‌اند که به مشیت و اراده و امر الهی خلق شده‌اند و هر کس که ایمان به آیات و اخبار الهی عصمت، آورده است، می‌داند که آن جناب تجلّی مشیة الله و لسان اراده الله و مظهر امرالله می‌باشد؛ پس لامَحاله باید که وجود مسعود مبارکش در عالَم حقیقت، مقدم بر لوح و قلم باشد. به علاوه آنکه در حدیث "معرفت نورانیت" می‌فرماید که "منم صاحب لوح محفوظ. الهام فرموده است به من خدای عزّوجلّ علم آنچه در آن است <ref>{{عربی|" أَنَا صَاحِبُ‏ اللَّوْحِ‏ الْمَحْفُوظِ أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيه‏ ‏‏‏"}}؛بحارالانوار، ج۲۶، ص۳، باب۱۴.</ref> و مراد از لفظ "صاحب"، مالک است.  
::::::«بدان و آگاه باش که از برای [[حضرت امام]] از جانب مَلِک علّام فیض‌ها و علم‌ها است. یک حوزه [[علم امام]] [[لوح محفوظ]] است به یک اعتبار و لوح محو و اثبات است به یک اعتبار که دائماً در دست [[امام]] و در نظر [[امام]] است که هر چه بخواهد از علم {{عربی|" مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُون‏‏‏"}}، نظر می‌کند و می‌فهمد و خبر می‌دهد، زیرا که شکی در این نیست که لوح و قلم دو مخلوق الهی‌اند که به مشیت و اراده و امر الهی خلق شده‌اند و هر کس که ایمان به آیات و اخبار الهی عصمت، آورده است، می‌داند که آن جناب تجلّی مشیة الله و لسان اراده الله و مظهر امرالله می‌باشد؛ پس لامَحاله باید که وجود مسعود مبارکش در عالَم حقیقت، مقدم بر لوح و قلم باشد. به علاوه آنکه در حدیث "معرفت نورانیت" می‌فرماید که "منم صاحب لوح محفوظ. الهام فرموده است به من خدای عزّوجلّ علم آنچه در آن است <ref>{{عربی|" أَنَا صَاحِبُ‏ اللَّوْحِ‏ الْمَحْفُوظِ أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيه‏ ‏‏‏"}}؛بحارالانوار، ج۲۶، ص۳، باب۱۴.</ref> و مراد از لفظ "صاحب"، مالک است.  
::::::عرض شد که علوم [[ائمه]] از چند حوزه است: یکی از [[لوح محفوظ]] بود و یکی دیگر از تعلیم [[رسول الله]]{{صل}}. روایت کرده است در کافی از [[ابی‌ بصیر]] که داخل شدم بر [[امام جعفر]]{{ع}}، پس عرض کردم: جُعِلتُ فداک، شیعیان و محبّان تو ذکر می‌کنند آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} تعلیم فرمود [[علی‌ ابن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}} را بابی از علم که مفتوح شد از آن هزار باب. حضرت فرمود: یا ابا محمّد، تعلیم فرمود [[رسول خدا]] [[علی ابن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}} را هزار باب از علم که مفتوح شد از هر بابی هزار باب. من از روی تعجّب عرض کردم که والله که علم همین است و بس. پس سکوت فرمودند آن حضرت ساعتی. بعد فرمود: این علم است امّا نه آن علمی است که منظور ماست. بعد فرمود: یا ابا محمّد، به درستی که نزد ماست "جامعهگ و چه خبر دارند مردم از "جامعه"؟. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، "جامعه" چیست؟ فرمودند: صحیفه‌ای است که طول آن هفتاد ذراع است به ذراع [[رسول‌ الله]]. نوشته است آن را [[علی]]{{ع}} به دست خود به املاء جبرئیل. در آن صحیفه است جمیع حلال و حرام و هر چیزی که محتاج‌اند مردم به سوی آن، حتّی اَرش خدش، یعنی دیه خراش که از انسانی به عضو انسانی برسد. بعد از آن فشاری دادند مرا غضبانه، فرمودند: حتی دیه این هم در آن صحیفه هست. عرض کردم از روی تعجب: والله علم این است و بس. فرمودند: این علم است، امّا نه آن علمی که مراد من بود. بعد فرمودند: در نزد ما [[اهل‌ بیت]] است "[[جفر]]" و نمی‌دانند مردم که چیست "[[جفر]]". عرض کرد که چیست "[[جفر]]"؟ فرمودند: ظرفی است که ساخته شده است از گل به شبه‌گل. در آن ظرف است علم جمیع انبیاء و اوصیاء و علم علماء ماضی از بنی‌ اسرائیل. عرض کردم که علم منحصر است به این و بس. فرمودند آن بزرگوار: این علم است و نیست آن علمی که مقصود من است. بعد از آن سکوت فرمودند ساعتی. بعد فرمودند: به درستی که نزد ما [[اهل‌ بیت]] است "[[مصحف فاطمه]]". عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد. چیست "[[مصحف فاطمه]]{{س}}"؟ فرمودند: مصحفی است که در اوست سه برابر قرآن شما. والله که یک حرف از قرآن شما در آن نیست. عرض کردم: والله علم همین است و بالاتر از این نیست. فرمودند: این علم است، امّا نه آن علمی که منظور من است. بعد از آن سکوت فرمودند ساعتی. پس فرمودند: در نزد ما [[اهل‌ بیت]] است علم {{عربی|"مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُون‏‏‏"}}، علم گذشته و آینده الی یوم القیامه. عرض کردم: والله که علم همین است و غیر از این نیست. فرمودند: این علم است، امّا نیست آن علمی که مقصود و منظور من است. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، پس علم چه چیز است؟ فرمودند: علمی که پایان ندارد و از خداوند به ما می‌رسد از حوادث لیل و نهار و هر امری که در عالَم واقع می‌شود آناً فآناً تا روز قیامت <ref>اصول الکافی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۶.</ref>.
::::::عرض شد که علوم [[ائمه]] از چند حوزه است: یکی از [[لوح محفوظ]] بود و یکی دیگر از تعلیم [[رسول الله]]{{صل}}. روایت کرده است در کافی از [[ابی‌ بصیر]] که داخل شدم بر [[امام جعفر]]{{ع}}، پس عرض کردم: جُعِلتُ فداک، شیعیان و محبّان تو ذکر می‌کنند آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} تعلیم فرمود [[علی‌ ابن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}} را بابی از علم که مفتوح شد از آن هزار باب. حضرت فرمود: یا ابا محمّد، تعلیم فرمود [[رسول خدا]] [[علی ابن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}} را هزار باب از علم که مفتوح شد از هر بابی هزار باب. من از روی تعجّب عرض کردم که والله که علم همین است و بس. پس سکوت فرمودند آن حضرت ساعتی. بعد فرمود: این علم است امّا نه آن علمی است که منظور ماست. بعد فرمود: یا ابا محمّد، به درستی که نزد ماست "جامعهگ و چه خبر دارند مردم از "جامعه"؟. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، "جامعه" چیست؟ فرمودند: صحیفه‌ای است که طول آن هفتاد ذراع است به ذراع [[رسول‌ الله]]. نوشته است آن را [[علی]]{{ع}} به دست خود به املاء جبرئیل. در آن صحیفه است جمیع حلال و حرام و هر چیزی که محتاج‌اند مردم به سوی آن، حتّی اَرش خدش، یعنی دیه خراش که از انسانی به عضو انسانی برسد. بعد از آن فشاری دادند مرا غضبانه، فرمودند: حتی دیه این هم در آن صحیفه هست. عرض کردم از روی تعجب: والله علم این است و بس. فرمودند: این علم است، امّا نه آن علمی که مراد من بود. بعد فرمودند: در نزد ما [[اهل‌ بیت]] است "[[جفر]]" و نمی‌دانند مردم که چیست "[[جفر]]". عرض کرد که چیست "[[جفر]]"؟ فرمودند: ظرفی است که ساخته شده است از گل به شبه‌گل. در آن ظرف است علم جمیع انبیاء و اوصیاء و علم علماء ماضی از بنی‌ اسرائیل. عرض کردم که علم منحصر است به این و بس. فرمودند آن بزرگوار: این علم است و نیست آن علمی که مقصود من است. بعد از آن سکوت فرمودند ساعتی. بعد فرمودند: به درستی که نزد ما [[اهل‌ بیت]] است "[[مصحف فاطمه]]". عرض کردم: پدر و مادرم فدای تو باد. چیست "[[مصحف فاطمه]]{{س}}"؟ فرمودند: مصحفی است که در اوست سه برابر قرآن شما. والله که یک حرف از قرآن شما در آن نیست. عرض کردم: والله علم همین است و بالاتر از این نیست. فرمودند: این علم است، امّا نه آن علمی که منظور من است. بعد از آن سکوت فرمودند ساعتی. پس فرمودند: در نزد ما [[اهل‌ بیت]] است علم {{عربی|"مَا كَانَ‏ وَ مَا يَكُون‏‏‏"}}، علم گذشته و آینده الی یوم القیامه. عرض کردم: والله که علم همین است و غیر از این نیست. فرمودند: این علم است، امّا نیست آن علمی که مقصود و منظور من است. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، پس علم چه چیز است؟ فرمودند: علمی که پایان ندارد و از خداوند به ما می‌رسد از حوادث لیل و نهار و هر امری که در عالَم واقع می‌شود آناً فآناً تا روز قیامت <ref>اصول الکافی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۶.</ref>.
::::::و نوعی دیگر از علم که به [[آل‌ محمد]] می‌رسد در شب‌های جمعه و شب‌های قدر است، چنان که مروی است در کافی از [[ابی‌ یحیی صنعانی]] از [[امام جعفر صادق]]{{ع}}. فرمودند: یا اَبا یحیی به درستی که از برای ما [[اهل‌ بیت]]{{عم}} است در شب‌های جمعه شأن و رتبه‌ای عظیم در نزد خداوند. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، چیست آن شأن؟ فرمودند که در شب‌های جمعه ارواح انبیاء و اوصیاء ماضی و وصیّ پیغمبری که در میان شما هست عروج می‌کنند به سوی آسمان‌ها تا اینکه احاطه می‌کنند به عرش خداوند. پس طواف می‌کنند به عرش خداوند و در نزد هر قائمه از قوائم عرش دو رکعت نماز می‌گذارند. بعد از آن بر می‌گردد ارواح به ابدان مطهره ایشان در زمین. پس صبح می‌کنند انبیاء و اوصیاء شادی‌کنان و صبح می‌کند وصیّی که در میان شما هست و حال آنکه زیاد شده باشد در علم به قدر جمیع انبیاء و اوصیاء ماضی بل مضاعف بر آن<ref>اصول الکافی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۶.</ref> و احادیث در خصوص شب‌های جمعه و شب‌های قدر از شماره بیرون است»<ref>[[علی اکبر بن محمد امین لاری]]، [[فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم (مقاله)|فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم]]، ص ۲۳۷.</ref>.
 
و نوعی دیگر از علم که به [[آل‌ محمد]] می‌رسد در شب‌های جمعه و شب‌های قدر است، چنان که مروی است در کافی از [[ابی‌ یحیی صنعانی]] از [[امام جعفر صادق]]{{ع}}. فرمودند: یا اَبا یحیی به درستی که از برای ما [[اهل‌ بیت]]{{عم}} است در شب‌های جمعه شأن و رتبه‌ای عظیم در نزد خداوند. عرض کردم: جُعِلتُ فِداک، چیست آن شأن؟ فرمودند که در شب‌های جمعه ارواح انبیاء و اوصیاء ماضی و وصیّ پیغمبری که در میان شما هست عروج می‌کنند به سوی آسمان‌ها تا اینکه احاطه می‌کنند به عرش خداوند. پس طواف می‌کنند به عرش خداوند و در نزد هر قائمه از قوائم عرش دو رکعت نماز می‌گذارند. بعد از آن بر می‌گردد ارواح به ابدان مطهره ایشان در زمین. پس صبح می‌کنند انبیاء و اوصیاء شادی‌کنان و صبح می‌کند وصیّی که در میان شما هست و حال آنکه زیاد شده باشد در علم به قدر جمیع انبیاء و اوصیاء ماضی بل مضاعف بر آن<ref>اصول الکافی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۶.</ref> و احادیث در خصوص شب‌های جمعه و شب‌های قدر از شماره بیرون است»<ref>[[علی اکبر بن محمد امین لاری]]، [[فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم (مقاله)|فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم]]، ص ۲۳۷.</ref>.


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۴۸: خط ۴۹:
:::::#مکتشفات علمی بشر مانند قوانینی که بر پهنه هستی حکومت می کنند و موجوداتی که قرن ها از افق حس او بیرون بوده اند. مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون گریز از مرکز آگاه نبود و نمی دانست که کاخ بی ستون منظومه شمسی، و تمام کهکشان ها و سحابی ها بر اساس این دو قانون استوار است، از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام "[[مغیبات]]" بودند. (...)
:::::#مکتشفات علمی بشر مانند قوانینی که بر پهنه هستی حکومت می کنند و موجوداتی که قرن ها از افق حس او بیرون بوده اند. مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون گریز از مرکز آگاه نبود و نمی دانست که کاخ بی ستون منظومه شمسی، و تمام کهکشان ها و سحابی ها بر اساس این دو قانون استوار است، از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام "[[مغیبات]]" بودند. (...)
:::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. فرض کنید در خانه کسی، حادثه ای رخ داد و او شاهد آن بود، آگاهی چنین فردی، آگاهی از امر محسوس بوده و [[آگاهی از غیب]] نبود و اگر همان شخص همان حادثه را برای دیگران که در آن محل نبودند، بازگو کند گزارش از غیب نداده است. ولی اگر کسی بدون آن که همان حادثه را ببیند و یا از کسی بشنود، و یا از طریق کتاب و روزنامه و دیگر وسایل ارتباط جمعی، از آن آگاه گردد و یا از قراینی آن را حدس بزند ناگهان به طور یقین از وجود حادثه ای ما را مطلع سازد، یک چنین گزارش، خبر از غیب خواهد بود. بنابراین گزارش های [[قرآن]] راجع به [[امت|امت های]] پیشین به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبری]] که نه درس خوانده و نه این مطالب را از فردی شنیده است، [[خبر از غیب]] می باشد»<ref>آگاهی سوم یا علم غیب، ص٢٧-٣٠.</ref>.
:::::#حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. فرض کنید در خانه کسی، حادثه ای رخ داد و او شاهد آن بود، آگاهی چنین فردی، آگاهی از امر محسوس بوده و [[آگاهی از غیب]] نبود و اگر همان شخص همان حادثه را برای دیگران که در آن محل نبودند، بازگو کند گزارش از غیب نداده است. ولی اگر کسی بدون آن که همان حادثه را ببیند و یا از کسی بشنود، و یا از طریق کتاب و روزنامه و دیگر وسایل ارتباط جمعی، از آن آگاه گردد و یا از قراینی آن را حدس بزند ناگهان به طور یقین از وجود حادثه ای ما را مطلع سازد، یک چنین گزارش، خبر از غیب خواهد بود. بنابراین گزارش های [[قرآن]] راجع به [[امت|امت های]] پیشین به وسیله [[پیامبر خاتم|پیامبری]] که نه درس خوانده و نه این مطالب را از فردی شنیده است، [[خبر از غیب]] می باشد»<ref>آگاهی سوم یا علم غیب، ص٢٧-٣٠.</ref>.
::::::*«[[علم غیب]] که باید آن را "معرفت سوم" و یا "آگاهی سوم" نامید، بدون علت نیست. (...) چنین آگاهی علت عادی و طبیعی ندارد بلکه از مجرای علل غیر عادی و غیر طبیعی وارد ذهن فرد آگاه می گردد اینک به برخی از طرق و علل غیر طبیعی این نوع آگاهی، اشاره می کنیم:
 
*«[[علم غیب]] که باید آن را "معرفت سوم" و یا "آگاهی سوم" نامید، بدون علت نیست. (...) چنین آگاهی علت عادی و طبیعی ندارد بلکه از مجرای علل غیر عادی و غیر طبیعی وارد ذهن فرد آگاه می گردد اینک به برخی از طرق و علل غیر طبیعی این نوع آگاهی، اشاره می کنیم:
:::::# '''[[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی مستقیم الهی]]''': به این معنی که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذارده می شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده، و معارف مربوط به خدا و اسما و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می باشد.(...)
:::::# '''[[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی مستقیم الهی]]''': به این معنی که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذارده می شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده، و معارف مربوط به خدا و اسما و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می باشد.(...)
:::::#'''[[رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی به وسیله فرشته]]''': گاهی فرشته ای به صورت انسان متمثل می گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می سازد.
:::::#'''[[رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی به وسیله فرشته]]''': گاهی فرشته ای به صورت انسان متمثل می گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می سازد.
خط ۶۸: خط ۷۰:
::::::«برای اثبات درستی و استواری دانش گستردة [[امامان]]، اشاره‌ای به منابع و سرچشمه‌های علوم ایشان ضروری است. قرآن نخستین و اساسی‌ترین منبع دانش [[امامان]] به شمار می‌آید، هر چند قرآن در دسترس تمامی افراد است، لیكن بهره‌مندی از ملكوت قرآن تنها برای انبیا و اولیا ممكن است. [[امام حسین]]{{ع}} در بیانی كوتاه این حقیقت را این چنین تبیین فرموده است: كتاب الهی مشتمل بر چهار امر است؛ بر عبارات، اشارات، لطائف و حقایق. عبارات برای عوام از مردم و اشارات برای خواص، و لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا<ref>{{عربی|«كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى‏ الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ‏ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ‏‏‏‏‏»}}، حكیمی و همكاران، الحیاة، ج۲، ص۴۰.</ref>. حقیقت قرآن نزد انبیا و اولیاست و [[امام]] بر ملكوت قرآن آگاهی دارد و آگاهی بر ملكوت و بطون قرآن، یعنی آگاهی بر تمامی آنچه برای رسیدن به سعادت و فلاح بشر لازم است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: «از نسل [[رسول خدا]] تولد یافتم، در حالی كه من داناترین افراد بر كتاب الهی هستم و آگاهی از آن دارم و در آن اخبار آسمان، زمین بهشت، جهنم و خبر آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد، وجود دارد. من همه اینها را می‌دانم؛ چنانكه كف دستم برای من پیداست، خداوند فرموده است در قرآن بیان هر چیزی است». در روایتی [[پیامبر اكرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{عربی|«ان للقرآن ظاهراً و باطناً و حداً و مطلعا‏‏»}}<ref>غزالی، احياء علوم الدين، ج۱، ص۹۳.</ref>. در حدیثی [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره به سینه مباركش می‌كند: {{عربی|«إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَة‏‏»}}<ref>نهج البلاغه(شرح عبده)، ج۴، ص۳۶.</ref>. [[اهل بیت]] عصمت و طهارت، نه تنها به حقیقت قرآن و تفسیر آن علم دارند، بلكه به همة كتب الهی نیز آگاهند؛ زیرا قرآن مهیمن بر كتب انبیای الهی است و كسی كه به كتب مهیمن الهی علم دارد، همة كتب الهی را نیز می‌شناسد و لذا [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} می‌فرماید: قسم به خداوند كه اگر برای من جایگاهی فراهم شود و بر آن بنشینم، می‌توانم برای اهل تورات به تورات و برای اهل انجیل به انجیل و برای اهل قرآن به قرآن فتوا دهم،<ref>{{عربی|«أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ‏ لِيَ‏ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ‏ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ‏ أَهْلَ‏ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِم‏...وَ أَهْلِ‏ الْإِنْجِيلِ‏ بِإِنْجِيلِهِم‏... وَ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِم»}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۲، ص۷۸.</ref>. [[غزالی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل می‌كند كه اگر بخواهم به اندازه چهل بار شتر "الف" فاتحه الكتاب را شرح می‌كنم<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref>. بنابراین، پی‌بردن به معانی و باطن قرآن مخصوص مطهرون و معصومین{{عم}} است و آنان‌اند كسانی كه حقیقت قرآن نزد آنهاست و [[امام]] كسی است كه بر ملكوت و بطون قرآن آگاهی دارد و به تعبیر قرآن مجید، احاطه به حقیقت و ملكوت قرآن برای غیر مطهرون مقدور نخواهد بود: {{متن قرآن| لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}} <ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.</ref> سپس آنان را چنین تعریف می‌كند: {{متن قرآن| إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا }} <ref> جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.</ref>
::::::«برای اثبات درستی و استواری دانش گستردة [[امامان]]، اشاره‌ای به منابع و سرچشمه‌های علوم ایشان ضروری است. قرآن نخستین و اساسی‌ترین منبع دانش [[امامان]] به شمار می‌آید، هر چند قرآن در دسترس تمامی افراد است، لیكن بهره‌مندی از ملكوت قرآن تنها برای انبیا و اولیا ممكن است. [[امام حسین]]{{ع}} در بیانی كوتاه این حقیقت را این چنین تبیین فرموده است: كتاب الهی مشتمل بر چهار امر است؛ بر عبارات، اشارات، لطائف و حقایق. عبارات برای عوام از مردم و اشارات برای خواص، و لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا<ref>{{عربی|«كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى‏ الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ‏ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ‏‏‏‏‏»}}، حكیمی و همكاران، الحیاة، ج۲، ص۴۰.</ref>. حقیقت قرآن نزد انبیا و اولیاست و [[امام]] بر ملكوت قرآن آگاهی دارد و آگاهی بر ملكوت و بطون قرآن، یعنی آگاهی بر تمامی آنچه برای رسیدن به سعادت و فلاح بشر لازم است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: «از نسل [[رسول خدا]] تولد یافتم، در حالی كه من داناترین افراد بر كتاب الهی هستم و آگاهی از آن دارم و در آن اخبار آسمان، زمین بهشت، جهنم و خبر آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد، وجود دارد. من همه اینها را می‌دانم؛ چنانكه كف دستم برای من پیداست، خداوند فرموده است در قرآن بیان هر چیزی است». در روایتی [[پیامبر اكرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{عربی|«ان للقرآن ظاهراً و باطناً و حداً و مطلعا‏‏»}}<ref>غزالی، احياء علوم الدين، ج۱، ص۹۳.</ref>. در حدیثی [[حضرت علی]]{{ع}} اشاره به سینه مباركش می‌كند: {{عربی|«إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَة‏‏»}}<ref>نهج البلاغه(شرح عبده)، ج۴، ص۳۶.</ref>. [[اهل بیت]] عصمت و طهارت، نه تنها به حقیقت قرآن و تفسیر آن علم دارند، بلكه به همة كتب الهی نیز آگاهند؛ زیرا قرآن مهیمن بر كتب انبیای الهی است و كسی كه به كتب مهیمن الهی علم دارد، همة كتب الهی را نیز می‌شناسد و لذا [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} می‌فرماید: قسم به خداوند كه اگر برای من جایگاهی فراهم شود و بر آن بنشینم، می‌توانم برای اهل تورات به تورات و برای اهل انجیل به انجیل و برای اهل قرآن به قرآن فتوا دهم،<ref>{{عربی|«أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ‏ لِيَ‏ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ‏ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ‏ أَهْلَ‏ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِم‏...وَ أَهْلِ‏ الْإِنْجِيلِ‏ بِإِنْجِيلِهِم‏... وَ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِم»}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۲، ص۷۸.</ref>. [[غزالی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل می‌كند كه اگر بخواهم به اندازه چهل بار شتر "الف" فاتحه الكتاب را شرح می‌كنم<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref>. بنابراین، پی‌بردن به معانی و باطن قرآن مخصوص مطهرون و معصومین{{عم}} است و آنان‌اند كسانی كه حقیقت قرآن نزد آنهاست و [[امام]] كسی است كه بر ملكوت و بطون قرآن آگاهی دارد و به تعبیر قرآن مجید، احاطه به حقیقت و ملكوت قرآن برای غیر مطهرون مقدور نخواهد بود: {{متن قرآن| لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ}} <ref> که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.</ref> سپس آنان را چنین تعریف می‌كند: {{متن قرآن| إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا }} <ref> جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.</ref>
::::::[[امامان معصوم]]{{عم}} افزون بر آگاهی از بطون قرآن كریم، از نوعی از وحی به نام [[وحی]] تسدیدی برخوردارند. [[علامه طباطبایی]] در ذیل آیه ۷۳ سوره انبیا {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ  }} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> ضمن اشاره به نكات بسیار سودمندی می‌نویسد: {{عربی|«فقوله تعالی  {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}}  یدل علی تحقق الفعل، ای أن الوحی تعلق بالفعل الصادر عنهم ای أن الفعل كان یصدر عنهم بوحی مقارن له، دلالة الهیة باطنیة هو غیر الوحی المشرع الذی یشرع الفعل اولاً و یترتب علی اتیان الفعل علی ما شرع... فهذا الوحی المتعلق بفعل الخیرات وحی تسدید لیس وحی تشریع»}}<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.</ref>. [[وحی]] تسدید غیر از [[وحی]] تشریعی است، بلكه این [[وحی]] متعلق به اعمال خیر است. [[امام]] در سیر مراتب وجودی با تأیید الهی روح آنان با [[روح القدس]] مرتبط و با نیروی الهی تسدید می‌شوند و امور به آنها [[وحی]] می‌شود: {{عربی|«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ  {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي}}  قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِد»}}<ref>مجلسی، محمد تقی،، مرأة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۳ ،ص۱۷۰.</ref>. [[امام]] ضمن بیان اینكه روح آفریده‌ای برتر از جبرئیل و میكائیل است، می‌فرماید: روح همراه با [[محمد]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است و آنان را تسدید می‌كند. [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ از سؤال [[عمار ساباطی]] كه پرسید اگر شما به حكومت رسیدید، چگونه حكم می‌كنید؟ فرمود: به حكم خدا و حكم داود و چنانچه موضوعی پیش بیاید كه حكم آن نزد ما حاضر نباشد، [[روح القدس]] آن را به ما القا می‌كند<ref>كلینی، الکافی، ج۱۰، ص۲۷۳.</ref>.
::::::[[امامان معصوم]]{{عم}} افزون بر آگاهی از بطون قرآن كریم، از نوعی از وحی به نام [[وحی]] تسدیدی برخوردارند. [[علامه طباطبایی]] در ذیل آیه ۷۳ سوره انبیا {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ  }} <ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.</ref> ضمن اشاره به نكات بسیار سودمندی می‌نویسد: {{عربی|«فقوله تعالی  {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}}  یدل علی تحقق الفعل، ای أن الوحی تعلق بالفعل الصادر عنهم ای أن الفعل كان یصدر عنهم بوحی مقارن له، دلالة الهیة باطنیة هو غیر الوحی المشرع الذی یشرع الفعل اولاً و یترتب علی اتیان الفعل علی ما شرع... فهذا الوحی المتعلق بفعل الخیرات وحی تسدید لیس وحی تشریع»}}<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.</ref>. [[وحی]] تسدید غیر از [[وحی]] تشریعی است، بلكه این [[وحی]] متعلق به اعمال خیر است. [[امام]] در سیر مراتب وجودی با تأیید الهی روح آنان با [[روح القدس]] مرتبط و با نیروی الهی تسدید می‌شوند و امور به آنها [[وحی]] می‌شود: {{عربی|«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ  {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي}}  قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِد»}}<ref>مجلسی، محمد تقی،، مرأة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۳ ،ص۱۷۰.</ref>. [[امام]] ضمن بیان اینكه روح آفریده‌ای برتر از جبرئیل و میكائیل است، می‌فرماید: روح همراه با [[محمد]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است و آنان را تسدید می‌كند. [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ از سؤال [[عمار ساباطی]] كه پرسید اگر شما به حكومت رسیدید، چگونه حكم می‌كنید؟ فرمود: به حكم خدا و حكم داود و چنانچه موضوعی پیش بیاید كه حكم آن نزد ما حاضر نباشد، [[روح القدس]] آن را به ما القا می‌كند<ref>كلینی، الکافی، ج۱۰، ص۲۷۳.</ref>.
::::::دانش [[پیامبر]] از دو راه به [[امامان]] رسیده است: یكی از راه عادی كه همان تعلیم و تعلم است. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|«كنت ادخل علی رسول االله{{صل}} لیلاً و نهارا فكنت اذا سألته اجانبی و ان سكتت ابتدأنی...»}} راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. [[امام علی]]{{ع}} آنگاه كه به دستور [[پیامبر]]{{صل}} عازم یمن شد، از [[پیامبر]]{{صل}} درباره پرسشهایی كه مردم یمن درباره قضا از او می‌كنند، راهنمایی خواست كه پیامبر فرمود: {{عربی|«ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: اللهم ثبت لسانه واهد قلبه فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شككت فی قضاء بین اثنین بعد»}}<ref>علامه حلی، احقاق الحق، ج۷، ص۶۶</ref>. درباره معاشرت [[امامان]] با ملائكه آمده است، ملائكه در همه احوال بر [[امامان]] نازل و مانع رسیدن شرور به ایشان می‌شوند. به هنگام نماز با ایشان نماز می‌گذراند و آنچه در زمین، چه در شب و چه در روز رخ می‌دهد، به آگاهی امام می‌رسانند؛ چنانكه خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ}} <ref> فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه: ۳۰.</ref>. جبرئیل، میكائیل و ملک الموت همواره در معرض رؤیت اماماند و به ایشان مشكلات و دشواری‌هایی كه در كتاب و سنت نیست، [[الهام]] می‌كنند، [[امامان]] محل آمد و شد ملائكه‌اند و هر ملكی كه برای امری نازل می‌شود، نخست نزد [[امام]] می‌آید و آن را بر [[امام]] عرضه می‌دارد<ref>صفار قمی، بصائر الدرجات، ج۲ ،ص۱۱۰- ۱۱۳.</ref>. به هر روی، چنانكه فیلسوفان مسلمان اثبات كرده‌اند، نظام آفرینش نظام احسن است و آنچه در هستی وجود دارد، جلوه‌هایی از ذات باری‌تعالی است. هر موجودی كه از نظر رتبه وجودی نزدیك‌تر به هرم هستی باشد، از كمالات فزونتری برخوردار است. انبیا و امامان برگزیدگان خداوندند كه با اعطای الهی و ظرفیتهای ذاتی كه دارند به اکن كمالات نائل آمده‌اند»<ref>دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۶</ref>.
 
دانش [[پیامبر]] از دو راه به [[امامان]] رسیده است: یكی از راه عادی كه همان تعلیم و تعلم است. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|«كنت ادخل علی رسول االله{{صل}} لیلاً و نهارا فكنت اذا سألته اجانبی و ان سكتت ابتدأنی...»}} راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. [[امام علی]]{{ع}} آنگاه كه به دستور [[پیامبر]]{{صل}} عازم یمن شد، از [[پیامبر]]{{صل}} درباره پرسشهایی كه مردم یمن درباره قضا از او می‌كنند، راهنمایی خواست كه پیامبر فرمود: {{عربی|«ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: اللهم ثبت لسانه واهد قلبه فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شككت فی قضاء بین اثنین بعد»}}<ref>علامه حلی، احقاق الحق، ج۷، ص۶۶</ref>. درباره معاشرت [[امامان]] با ملائكه آمده است، ملائكه در همه احوال بر [[امامان]] نازل و مانع رسیدن شرور به ایشان می‌شوند. به هنگام نماز با ایشان نماز می‌گذراند و آنچه در زمین، چه در شب و چه در روز رخ می‌دهد، به آگاهی امام می‌رسانند؛ چنانكه خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ}} <ref> فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه: ۳۰.</ref>. جبرئیل، میكائیل و ملک الموت همواره در معرض رؤیت اماماند و به ایشان مشكلات و دشواری‌هایی كه در كتاب و سنت نیست، [[الهام]] می‌كنند، [[امامان]] محل آمد و شد ملائكه‌اند و هر ملكی كه برای امری نازل می‌شود، نخست نزد [[امام]] می‌آید و آن را بر [[امام]] عرضه می‌دارد<ref>صفار قمی، بصائر الدرجات، ج۲ ،ص۱۱۰- ۱۱۳.</ref>. به هر روی، چنانكه فیلسوفان مسلمان اثبات كرده‌اند، نظام آفرینش نظام احسن است و آنچه در هستی وجود دارد، جلوه‌هایی از ذات باری‌تعالی است. هر موجودی كه از نظر رتبه وجودی نزدیك‌تر به هرم هستی باشد، از كمالات فزونتری برخوردار است. انبیا و امامان برگزیدگان خداوندند كه با اعطای الهی و ظرفیتهای ذاتی كه دارند به اکن كمالات نائل آمده‌اند»<ref>دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۶</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۳: خط ۹۶:
:::::#'''[[رابطه لوح محو و اثبات با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|لوح محو و اثبات]]'''<ref>رعد، آیه ٣٩، المیزان، ج ١٣، ص ٢٠٢.</ref>؛
:::::#'''[[رابطه لوح محو و اثبات با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|لوح محو و اثبات]]'''<ref>رعد، آیه ٣٩، المیزان، ج ١٣، ص ٢٠٢.</ref>؛
:::::#'''[[رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب اعمال]]:''' این کتاب غیر از [[کتاب مبین]] است»<ref>اسراء، آیه ١٣، المیزان، ج ١٢،</ref><ref> [[محمد حسن نادم|نادم]]، [[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]، ص ۱۴۵.</ref>.
:::::#'''[[رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب اعمال]]:''' این کتاب غیر از [[کتاب مبین]] است»<ref>اسراء، آیه ١٣، المیزان، ج ١٢،</ref><ref> [[محمد حسن نادم|نادم]]، [[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]، ص ۱۴۵.</ref>.
::::::*یکی دیگر از مسائل مهم مربوط به [[علم امام]] این است که اگر [[علم امام]] غیر کسبی و به عبارت دیگر، حضوری و احاطی است، نحوه دریافت و سرچشمه‌های علمی‌آن‌ها چگونه است:  
 
*یکی دیگر از مسائل مهم مربوط به [[علم امام]] این است که اگر [[علم امام]] غیر کسبی و به عبارت دیگر، حضوری و احاطی است، نحوه دریافت و سرچشمه‌های علمی‌آن‌ها چگونه است:  
::::::۱. مهم‌ترین منبع [[علم امام]] که در روایات فراوانی آمده، وراثت از [[پیامبر]]{{صل}} است. نحوه انتقال علم [[پیامبر]] به [[امام]] به دو گونه بیان شده:
::::::۱. مهم‌ترین منبع [[علم امام]] که در روایات فراوانی آمده، وراثت از [[پیامبر]]{{صل}} است. نحوه انتقال علم [[پیامبر]] به [[امام]] به دو گونه بیان شده:
::::::'''الف) تعلیم عادی به نحو تعلیم و تعلّم؛''' آن گونه که [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|«كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَ إِنْ‏ سَكَتُ‏ ابْتَدَأَنِي‏»}}<ref> مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۷۳، ح ۹۶؛ نعمانی، الغیبه، ص ۷۵؛ ر.ک: نهج البلاغه، ح ۱۸۷.</ref>. از همین علوم تعلیمی‌ می‌توان به شمار آورد آنچه را [[حضرت علی]]{{ع}} به املاء [[پیامبر]] نوشته‌اند، مثل جامعه، جفر و مصحف<ref>کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۱۵۴؛ تعلیقات مراجعات، ص ۴۱۵؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۲؛ مسند الامام الکاظم، ج ۱، ص ۳۲۴؛ علّامه بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۸-۱۱؛ کلینی، همان، ص ۲۴۱.</ref>. و همچنین کتاب‌ها و علومی‌ که از دیگر [[انبیا]]{{ع}} نزد [[ائمه]]{{ع}} هست و از زمره‌ علوم موروثی به شمار می‌آید، زیرا [[امامان]]{{عم}} از طریق [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به آن‌ها آگاهی پیدا کرده‌اند؛
::::::'''الف) تعلیم عادی به نحو تعلیم و تعلّم؛''' آن گونه که [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|«كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَ إِنْ‏ سَكَتُ‏ ابْتَدَأَنِي‏»}}<ref> مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۷۳، ح ۹۶؛ نعمانی، الغیبه، ص ۷۵؛ ر.ک: نهج البلاغه، ح ۱۸۷.</ref>. از همین علوم تعلیمی‌ می‌توان به شمار آورد آنچه را [[حضرت علی]]{{ع}} به املاء [[پیامبر]] نوشته‌اند، مثل جامعه، جفر و مصحف<ref>کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۱۵۴؛ تعلیقات مراجعات، ص ۴۱۵؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۲؛ مسند الامام الکاظم، ج ۱، ص ۳۲۴؛ علّامه بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۸-۱۱؛ کلینی، همان، ص ۲۴۱.</ref>. و همچنین کتاب‌ها و علومی‌ که از دیگر [[انبیا]]{{ع}} نزد [[ائمه]]{{ع}} هست و از زمره‌ علوم موروثی به شمار می‌آید، زیرا [[امامان]]{{عم}} از طریق [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به آن‌ها آگاهی پیدا کرده‌اند؛
::::::'''ب) تعلیم غیر عادّی، یعنی از راه القا و افاضه‌ [[پیامبر]]؛''' [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|«بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِلَى الْيَمَنِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَبْعَثُنِي إِلَى قَوْمٍ أَسَنَّ مِنِّي وَ أَنَا حَدِيثٌ لَا أُبْصِرُ الْقَضَاءَ قَالَ: فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ قَالَ: اللَّهُمَّ ثَبِّتْ لِسَانَهُ وَ اهْدِ قَلْبَهُ‏»}}<ref> ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۴، ص ۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۳۴؛ مسند امام احمد، ج ۱، ص ۸۳.</ref> یا مانند روایت دیگری که از [[امام علی]]{{ع}} نقل شده: {{عربی|« إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مِمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ‏ أَلْفُ‏ أَلْفِ‏ بَابٍ‏‏»}}<ref>قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۷۷، ۸۸؛ تستری، احقاق الحق، ج ۶، ص ۴۱.</ref> این دو نوع انتقال علم را می‌توان به [[امامان]] دیگر هم تعمیم داد.
::::::'''ب) تعلیم غیر عادّی، یعنی از راه القا و افاضه‌ [[پیامبر]]؛''' [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|«بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِلَى الْيَمَنِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَبْعَثُنِي إِلَى قَوْمٍ أَسَنَّ مِنِّي وَ أَنَا حَدِيثٌ لَا أُبْصِرُ الْقَضَاءَ قَالَ: فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ قَالَ: اللَّهُمَّ ثَبِّتْ لِسَانَهُ وَ اهْدِ قَلْبَهُ‏»}}<ref> ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۴، ص ۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۳۴؛ مسند امام احمد، ج ۱، ص ۸۳.</ref> یا مانند روایت دیگری که از [[امام علی]]{{ع}} نقل شده: {{عربی|« إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مِمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ‏ أَلْفُ‏ أَلْفِ‏ بَابٍ‏‏»}}<ref>قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۷۷، ۸۸؛ تستری، احقاق الحق، ج ۶، ص ۴۱.</ref> این دو نوع انتقال علم را می‌توان به [[امامان]] دیگر هم تعمیم داد.
::::::از جمله علوم موروثی، [[ائمه]]{{عم}} سنّت [[پیامبر]]{{صل}} یا احادیث و روایاتی است که از [[پیامبر]] به یادگار مانده و آن‌ها روایاتی است که در طول ۲۳ سال نبوّت [[رسول خدا]]{{صل}} در اختیار اصحاب و اصرافیان حضرت قرار داده می‌شد. از آن میان، کسی که بیش از همه لیاقت حفظ این گفتار نو احادیث [[پیامبر]]{{صل}} را داشت [[حضرت علی]]{{ع}} بود که بیش از همه با آن حضرت همراه بود و بیش از همه از حضرت بهره‌مند شد. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|« مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} شَيْئاً إِلَّا حَفِظْتُهُ‏ وَ لَمْ‏ أَنْسَه‏»}}<ref>مناقب خوارزمی، ص ۲۰۰؛ آمدی، غایة المرام، ص ۳۶۷.</ref>
 
از جمله علوم موروثی، [[ائمه]]{{عم}} سنّت [[پیامبر]]{{صل}} یا احادیث و روایاتی است که از [[پیامبر]] به یادگار مانده و آن‌ها روایاتی است که در طول ۲۳ سال نبوّت [[رسول خدا]]{{صل}} در اختیار اصحاب و اصرافیان حضرت قرار داده می‌شد. از آن میان، کسی که بیش از همه لیاقت حفظ این گفتار نو احادیث [[پیامبر]]{{صل}} را داشت [[حضرت علی]]{{ع}} بود که بیش از همه با آن حضرت همراه بود و بیش از همه از حضرت بهره‌مند شد. [[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{عربی|« مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} شَيْئاً إِلَّا حَفِظْتُهُ‏ وَ لَمْ‏ أَنْسَه‏»}}<ref>مناقب خوارزمی، ص ۲۰۰؛ آمدی، غایة المرام، ص ۳۶۷.</ref>
::::::۲. یکی دیگر از منابع و مآخذ علوم [[ائمه]]{{عم}} علومی‌ است که ملائکه به [[امام]] می‌رسانند که به آن‌ها علوم لدنّی هم گفته می‌شود. از این علوم غیر موروثی که توسط ملائکه در اختیار [[امام]] قرار می‌گیرد تعابیر مختلفی شده و در خصوص نحوه انتقال این گونه علوم توسط ملائکه به [[امام]] که نام تحدیث هم بر آن نهاده شده روایات مختلفی وجود دارد: مطابق با برخی از روایات، ملائکه بر آن‌ها نازل می‌شوند؛ حال یا در خواب یا در بیداری که البتّه مَلَک را مشاهده نمی‌کنند و فقط صدای او را می‌شنوند. [[حارث بن مغیره]] می‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} در رابطه با نحوه فراگیری [[علم امام]] سؤال کردم، حضرت فرمود: {{عربی|« وَحْيٌ‏ كَوَحْيِ‏ أُمِ‏ مُوسَى‏‏»}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۸.</ref>.
::::::۲. یکی دیگر از منابع و مآخذ علوم [[ائمه]]{{عم}} علومی‌ است که ملائکه به [[امام]] می‌رسانند که به آن‌ها علوم لدنّی هم گفته می‌شود. از این علوم غیر موروثی که توسط ملائکه در اختیار [[امام]] قرار می‌گیرد تعابیر مختلفی شده و در خصوص نحوه انتقال این گونه علوم توسط ملائکه به [[امام]] که نام تحدیث هم بر آن نهاده شده روایات مختلفی وجود دارد: مطابق با برخی از روایات، ملائکه بر آن‌ها نازل می‌شوند؛ حال یا در خواب یا در بیداری که البتّه مَلَک را مشاهده نمی‌کنند و فقط صدای او را می‌شنوند. [[حارث بن مغیره]] می‌گوید از [[امام صادق]]{{ع}} در رابطه با نحوه فراگیری [[علم امام]] سؤال کردم، حضرت فرمود: {{عربی|« وَحْيٌ‏ كَوَحْيِ‏ أُمِ‏ مُوسَى‏‏»}}<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۸.</ref>.
::::::در روایاتی دیگر از نزول فرشته‌ روح بر [[امام]] سخن به میان آمده، از جمله ابو حمزه از [[امام صادق]]{{ع}} در رابطه با نحوه علوم [[ائمه]]{{عم}} سؤال کرد و [[امام]] در پاسخ، از آمدن فرشته‌ روح سخن گفتند<ref>کلینی، اصول کافی،‌ ج ۱، ص ۲۷۳.</ref>.
 
::::::حقیقت روح برای کسی غیر از اولیای خدا شناخته شده نیست، ولی به یقین، موجودی است از موجودات عالم ملکوت و از وسایط علم‌رسانی به پیامبران و اولیای الهی.
در روایاتی دیگر از نزول فرشته‌ روح بر [[امام]] سخن به میان آمده، از جمله ابو حمزه از [[امام صادق]]{{ع}} در رابطه با نحوه علوم [[ائمه]]{{عم}} سؤال کرد و [[امام]] در پاسخ، از آمدن فرشته‌ روح سخن گفتند<ref>کلینی، اصول کافی،‌ ج ۱، ص ۲۷۳.</ref>.
::::::گروهی دیگر از روایات نحوه علم‌رسانی ملائکه به [[امام]] را [[الهام]] دانسته است: مطلب در قلب آنان حک یا در گوش آنان بیان می‌شود.
 
::::::از مجموع روایاتی که در رابطه با منابع علم [[ائمه]]{{عم}} و نحوه فراگیری آن علوم وجود دارد، چند نکته استفاده می‌شود:
حقیقت روح برای کسی غیر از اولیای خدا شناخته شده نیست، ولی به یقین، موجودی است از موجودات عالم ملکوت و از وسایط علم‌رسانی به پیامبران و اولیای الهی.
 
گروهی دیگر از روایات نحوه علم‌رسانی ملائکه به [[امام]] را [[الهام]] دانسته است: مطلب در قلب آنان حک یا در گوش آنان بیان می‌شود.
 
از مجموع روایاتی که در رابطه با منابع علم [[ائمه]]{{عم}} و نحوه فراگیری آن علوم وجود دارد، چند نکته استفاده می‌شود:
:::::#[[امام]] دارای دو نوع علم است: ۱. علم عادّی؛ ۲. علم غیر عادّی و ویژه.
:::::#[[امام]] دارای دو نوع علم است: ۱. علم عادّی؛ ۲. علم غیر عادّی و ویژه.
:::::#[[امام]] در فراگیری علوم عادّی از طرق معمول استفاده می‌کند، همانند دیگران.
:::::#[[امام]] در فراگیری علوم عادّی از طرق معمول استفاده می‌کند، همانند دیگران.
خط ۱۰۹: خط ۱۱۸:


::::::*«با توجه به آنچه دربارۀ قلمرو علم امام بیان شد، این سؤال مطرح می‌شود که منشأ این علوم گستردۀ امام کجا است و چگونه حاصل شده است؟ دراین‌باره قبلاً مطالبی کلی بیان شد، اما در این قسمت به‌صورت مصداقی، منشأ و سرچشمه‌های [[علم]] [[امام]] در سخنان [[امام علی]] {{ع}} نمایانده می‌شود.
::::::*«با توجه به آنچه دربارۀ قلمرو علم امام بیان شد، این سؤال مطرح می‌شود که منشأ این علوم گستردۀ امام کجا است و چگونه حاصل شده است؟ دراین‌باره قبلاً مطالبی کلی بیان شد، اما در این قسمت به‌صورت مصداقی، منشأ و سرچشمه‌های [[علم]] [[امام]] در سخنان [[امام علی]] {{ع}} نمایانده می‌شود.
::::::'''[[قرآن]]:''' در اینکه بخش قابل‌توجهی از علم امام را معارف و علوم قرآن کریم شکل می‌دهد تردیدی نیست. در قرآن کریم در ذیل آیۀ ۴۳ سورۀ رعد {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}، روایاتی از [[شیعه]] و سنّی نقل شده که مراد از {{متن قرآن|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} را [[امام علی]] {{ع}} دانسته‌اند. منابع و مجامع فریقین هم دراین‌باره روایات و حکایات فراوانی از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و اصحاب نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که [[امام علی]] {{ع}} بیش از همۀ صحابه، از قرآن آگاه بودند؛ آن حضرت را مفسّر قرآن دانسته‌اند؛ از او به‌عنوان مؤسس علوم قرآن یاد نموده‌اند و ایشان را آگاه‌تر از هر کس به فنون قرآن پس از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} دانسته‌اند.<ref>پاکتچی، احمد، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل امام علی، علوم قرآنی وحدیث</ref> اما آنچه در این جستار مورد توجه است، گفتار خود [[امام علی]] {{ع}} دراین‌باره است. [[امام علی]] قرآن را به‌عنوان یکی از سرچشمه‌ها و منابع آگاهی خود معرفی کرده و دربارۀ ارتباط و همراهی‌اش با قرآن می‌فرماید: از آن هنگام که یار آن (قرآن) گشتم، از آن جدا نبودم.<ref>{{عربی|و الله جئتها أنّی للمحق الّذی یتّبع و أنّ الکتاب لمعی، ما فارقته مذصحبته.}} (نهج البلاغه، خ ۱۲۲)</ref> این سخن عین کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} دربارۀ آن حضرت است که فرمود: علی با قرآن است و قرآن با علی است، علی و قرآن از هم جدا نمی‌شوند تا بر حوض (کوثر) بر من وارد شوند.<ref>{{عربی|علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض}}. (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۳۴)</ref>
 
'''[[قرآن]]:''' در اینکه بخش قابل‌توجهی از علم امام را معارف و علوم قرآن کریم شکل می‌دهد تردیدی نیست. در قرآن کریم در ذیل آیۀ ۴۳ سورۀ رعد {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}، روایاتی از [[شیعه]] و سنّی نقل شده که مراد از {{متن قرآن|مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} را [[امام علی]] {{ع}} دانسته‌اند. منابع و مجامع فریقین هم دراین‌باره روایات و حکایات فراوانی از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و اصحاب نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که [[امام علی]] {{ع}} بیش از همۀ صحابه، از قرآن آگاه بودند؛ آن حضرت را مفسّر قرآن دانسته‌اند؛ از او به‌عنوان مؤسس علوم قرآن یاد نموده‌اند و ایشان را آگاه‌تر از هر کس به فنون قرآن پس از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} دانسته‌اند.<ref>پاکتچی، احمد، دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل امام علی، علوم قرآنی وحدیث</ref> اما آنچه در این جستار مورد توجه است، گفتار خود [[امام علی]] {{ع}} دراین‌باره است. [[امام علی]] قرآن را به‌عنوان یکی از سرچشمه‌ها و منابع آگاهی خود معرفی کرده و دربارۀ ارتباط و همراهی‌اش با قرآن می‌فرماید: از آن هنگام که یار آن (قرآن) گشتم، از آن جدا نبودم.<ref>{{عربی|و الله جئتها أنّی للمحق الّذی یتّبع و أنّ الکتاب لمعی، ما فارقته مذصحبته.}} (نهج البلاغه، خ ۱۲۲)</ref> این سخن عین کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} دربارۀ آن حضرت است که فرمود: علی با قرآن است و قرآن با علی است، علی و قرآن از هم جدا نمی‌شوند تا بر حوض (کوثر) بر من وارد شوند.<ref>{{عربی|علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض}}. (حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۳۴)</ref>
::::::[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} درجایی می‌فرمایند: به خدا قسم از من پیرامون هیچ‌چیزی سؤال نکردید، مگر اینکه پاسختان دادم. از من بپرسید از کتاب خدا، به خدا سوگند آیه‌ای نیست مگر اینکه آگاهی کامل دارم که در شب نازل شده یا در روز.<ref>{{عربی|فو الله لا تسألونی عن شئ یکون الی یوم القیمه ألاّ حدثتکم به. و سلونی عن کتاب الله، فو الله ما من آیه ألا و أنا أعلم أبلیل نزلت أم بنهارأم فی سهل أم فی جبل.}} (ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۸/۵۹۹؛ قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر، ۱/۳۵)</ref> و نیز می‌فرمایند: نازل نشده بر [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} آیه‌ای از قرآن مگر اینکه برای من می‌خواند، برایم املا می‌کرد و به خط خویش می‌نوشتم، به من می‌آموخت تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را. از خداوند درخواست می‌کرد که فهم آن آیه را به من بدهد، پس فراموش نمی‌کردم آیه‌ای از کتاب خداوند را، و آنچه آن حضرت برای من املا می‌کرد، می‌نوشتم و فرونمی‌گذاشتم چیزی را که خداوند از حلال از حلال و حرام به من آموخت.<ref>{{عربی|ما نزلت علی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) آیه من القرآن ألا أقرأنیها و أملاها علیّ فکتبتها بخطّی و علّمنی تأویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و دعا الله عزّ و جلّ أن یعلّمنی فهمها فما نسیت آیه من کتاب الله عزّوجلّ و لا علما أملاه علیّ فکتبته و ما ترک شیئا علّمه الله عزّوجلّ من حلال و حرام}} (أبن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ۲/۱۰۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب،۳۴۳؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ۴۶)</ref> آن حضرت در فرازی از نهج‌البلاغه، [[ائمه[[{{عم}} را تجسم آیات الهی دانسته و می‌فرماید: نیکوترین آیات قرآن در شأن آن‌ها است (مصداق آیات الهی‌اند) و آن‌ها گنجینه‌های خداوند رحمان‌اند.<ref>{{عربی|فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرّحمن.}}  (نهج البلاغه، خ ۱۵۴)</ref> همچنین ایشان را بهترین ظرف معارف قرآن معرفی می‌کنند: عترت پیغمبرتان در میان شما است، آنان زمامداران [[حق]]، پیشوایان [[دین]] و زبان‌های صدق‌اند، آن‌ها را در بهترین جایگاه قرآنی که دارند فرود آورید.<ref>{{عربی| وبینکم عتره نبیکم، وهم أزمه الحق، وأعلام الدین، وأَلْسنه الصدق، فانزلوهم بأحسن منازل القرآن.}}  (نهج البلاغه، خ ۸۷)</ref> از این گفتار روشن می‌شود که جایگاه قرآنی [[ائمه]]{{عم}} ویژه است، یعنی این خانواده، گنجینه‌های معارف قرآنی خداوند رحمان هستند و هیچ‌گاه از قرآن جدایی نداشته و قرآن را از معلم اول آن، [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}، با تمام زوایایش فراگرفته‌اند. بنابراین [[اهل بیت]]{{عم}} در آگاهی به تمام ابعاد قرآن کریم با هیچ‌کس قابل‌مقایسه نیستند، همان‌گونه که آن حضرت در فرازی دیگر از سخن خویش فرمود: از این امت کسی را با خاندان [[رسالت]] هم‌پایه نتوان پنداشت.<ref>{{عربی|لا یقاس بآل محمد أحد من هذه الامه.}} (نهج البلاغه، خ ۲)</ref> وقتی از دانش قرآنی [[امامان]] سخن به میان می‌آید، برخی پنداشته‌اند که تمامی دانش ایشان، در قرآن خلاصه می‌شود<ref>بعضی بر این باورند که ائمه هر آنچه دارند همه از قرآن است، زیرا به همۀ زیر وبم قرآن آگاهی کامل دارند، قرآن هم «تبیانٌ لکلّ شئ» است واین آگاهی کامل به قرآن، ناشی از آموزش کاملی است که پیامبر اکرم به آنها داده است. ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، تطور تاریخی علم پیامبر و امام در اندیشه امامیه،۱۳۱٫</ref>؛ حال‌آنکه علوم و معارف قرآنی، تنها بخشی از اطلاعات آن‌ها را تشکیل می‌دهد و [[ائمه]]{{عم}} از علوم دیگری نیز بهره دارند.
::::::[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} درجایی می‌فرمایند: به خدا قسم از من پیرامون هیچ‌چیزی سؤال نکردید، مگر اینکه پاسختان دادم. از من بپرسید از کتاب خدا، به خدا سوگند آیه‌ای نیست مگر اینکه آگاهی کامل دارم که در شب نازل شده یا در روز.<ref>{{عربی|فو الله لا تسألونی عن شئ یکون الی یوم القیمه ألاّ حدثتکم به. و سلونی عن کتاب الله، فو الله ما من آیه ألا و أنا أعلم أبلیل نزلت أم بنهارأم فی سهل أم فی جبل.}} (ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۸/۵۹۹؛ قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر، ۱/۳۵)</ref> و نیز می‌فرمایند: نازل نشده بر [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} آیه‌ای از قرآن مگر اینکه برای من می‌خواند، برایم املا می‌کرد و به خط خویش می‌نوشتم، به من می‌آموخت تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را. از خداوند درخواست می‌کرد که فهم آن آیه را به من بدهد، پس فراموش نمی‌کردم آیه‌ای از کتاب خداوند را، و آنچه آن حضرت برای من املا می‌کرد، می‌نوشتم و فرونمی‌گذاشتم چیزی را که خداوند از حلال از حلال و حرام به من آموخت.<ref>{{عربی|ما نزلت علی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) آیه من القرآن ألا أقرأنیها و أملاها علیّ فکتبتها بخطّی و علّمنی تأویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و دعا الله عزّ و جلّ أن یعلّمنی فهمها فما نسیت آیه من کتاب الله عزّوجلّ و لا علما أملاه علیّ فکتبته و ما ترک شیئا علّمه الله عزّوجلّ من حلال و حرام}} (أبن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ۲/۱۰۱؛ ابن عبد البر، الاستیعاب،۳۴۳؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ۴۶)</ref> آن حضرت در فرازی از نهج‌البلاغه، [[ائمه[[{{عم}} را تجسم آیات الهی دانسته و می‌فرماید: نیکوترین آیات قرآن در شأن آن‌ها است (مصداق آیات الهی‌اند) و آن‌ها گنجینه‌های خداوند رحمان‌اند.<ref>{{عربی|فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرّحمن.}}  (نهج البلاغه، خ ۱۵۴)</ref> همچنین ایشان را بهترین ظرف معارف قرآن معرفی می‌کنند: عترت پیغمبرتان در میان شما است، آنان زمامداران [[حق]]، پیشوایان [[دین]] و زبان‌های صدق‌اند، آن‌ها را در بهترین جایگاه قرآنی که دارند فرود آورید.<ref>{{عربی| وبینکم عتره نبیکم، وهم أزمه الحق، وأعلام الدین، وأَلْسنه الصدق، فانزلوهم بأحسن منازل القرآن.}}  (نهج البلاغه، خ ۸۷)</ref> از این گفتار روشن می‌شود که جایگاه قرآنی [[ائمه]]{{عم}} ویژه است، یعنی این خانواده، گنجینه‌های معارف قرآنی خداوند رحمان هستند و هیچ‌گاه از قرآن جدایی نداشته و قرآن را از معلم اول آن، [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}}، با تمام زوایایش فراگرفته‌اند. بنابراین [[اهل بیت]]{{عم}} در آگاهی به تمام ابعاد قرآن کریم با هیچ‌کس قابل‌مقایسه نیستند، همان‌گونه که آن حضرت در فرازی دیگر از سخن خویش فرمود: از این امت کسی را با خاندان [[رسالت]] هم‌پایه نتوان پنداشت.<ref>{{عربی|لا یقاس بآل محمد أحد من هذه الامه.}} (نهج البلاغه، خ ۲)</ref> وقتی از دانش قرآنی [[امامان]] سخن به میان می‌آید، برخی پنداشته‌اند که تمامی دانش ایشان، در قرآن خلاصه می‌شود<ref>بعضی بر این باورند که ائمه هر آنچه دارند همه از قرآن است، زیرا به همۀ زیر وبم قرآن آگاهی کامل دارند، قرآن هم «تبیانٌ لکلّ شئ» است واین آگاهی کامل به قرآن، ناشی از آموزش کاملی است که پیامبر اکرم به آنها داده است. ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، تطور تاریخی علم پیامبر و امام در اندیشه امامیه،۱۳۱٫</ref>؛ حال‌آنکه علوم و معارف قرآنی، تنها بخشی از اطلاعات آن‌ها را تشکیل می‌دهد و [[ائمه]]{{عم}} از علوم دیگری نیز بهره دارند.
::::::'''[[سنت پیامبر]]{{صل}}:''' [[امام علی]] {{ع}} دومین منبع علم [[اهل بیت]]{{عم}} را علاوه بر قرآن کریم، دانش‌های فراگرفته از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} دانسته‌اند. آن حضرت یکی از علل تمایز خود نسبت به دیگران را در فراگیری علم از [[پیامبر]]{{صل}} می‌دانند که به سبب ملازمت با پیامبر تحقق پیدا کرده است. [[امام علی]] {{ع}} این ملازمت و نحوۀ آموزش‌های نبوی را این‌گونه توصیف می‌کنند: چنان بودم که بر [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} شب و روز وارد می‌شدم، از او سؤال می‌کردم و پاسخ می‌شنیدم، چنانچه ساکت بودم آن حضرت خود شروع به سخن می‌کرد، نازل نمی‌شد آیه‌ای بر آن حضرت مگر اینکه برای من می‌خواند، تفسیر و تأویل آن را به من می‌آموخت، از خداوند درخواست می‌کرد که آنچه را به من آموخته بود فراموشم نشود، پس فراموش نکردم از حلال و حرام، امر و نهی، طاعت و معصیت (هر آنچه آموخته بودم)، دست بر سینه‌ام می‌گذاشت، می‌فرمود: خداوندا سینه‌اش را از علم، حکمت و نور اشباع فرما. سپس به من خبر می‌داد که خداوند دعایم را در حقّت مستجاب کرد.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ۳۶/۲۷۳؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ۷۵؛ ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق، ۶۲/۳۸۵ و ۳۸۶٫ در منابع روایی اهل سنّت این حدیث و احادیث دیگری با همین مضمون از طرق گوناگون از امام علی آمده است. ر.ک: موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۱۹۵ ـ ۲۰۶٫ {{عربی|کنت أدخل علی رسول الله لیلا و نهارا، فکنت أذا سألته أجابنی، و أن سکتت أبتدأنی، و ما نزلت علیه آیه ألا قرأتها، و علمت تفسیرها و تأویلها و دعا الله لی أن لا أنسی شیئا علمنی أیاه، فما نسیته من حرام و حلال، و أمر و نهی، و طاعه و معصیه، و أنّه وضع یده علی صدری و قال: «اللّهم املأ قلبه علما و حکما و نورا» ثم قال لی: «أخبرنی ربّی عزّوجلّ أنّه قد أستجاب لی فیک»}}. در سنن ترمذی، ۵/۶۴۲؛ عمرو بن هند از امام علی نقل می‌کند که فرمود: {{عربی|کنت أذا سألتُ رسول الله صلی‌الله علیه وآله أعطانی و أذا سکت أبتدانی}}</ref>
 
'''[[سنت پیامبر]]{{صل}}:''' [[امام علی]] {{ع}} دومین منبع علم [[اهل بیت]]{{عم}} را علاوه بر قرآن کریم، دانش‌های فراگرفته از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} دانسته‌اند. آن حضرت یکی از علل تمایز خود نسبت به دیگران را در فراگیری علم از [[پیامبر]]{{صل}} می‌دانند که به سبب ملازمت با پیامبر تحقق پیدا کرده است. [[امام علی]] {{ع}} این ملازمت و نحوۀ آموزش‌های نبوی را این‌گونه توصیف می‌کنند: چنان بودم که بر [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} شب و روز وارد می‌شدم، از او سؤال می‌کردم و پاسخ می‌شنیدم، چنانچه ساکت بودم آن حضرت خود شروع به سخن می‌کرد، نازل نمی‌شد آیه‌ای بر آن حضرت مگر اینکه برای من می‌خواند، تفسیر و تأویل آن را به من می‌آموخت، از خداوند درخواست می‌کرد که آنچه را به من آموخته بود فراموشم نشود، پس فراموش نکردم از حلال و حرام، امر و نهی، طاعت و معصیت (هر آنچه آموخته بودم)، دست بر سینه‌ام می‌گذاشت، می‌فرمود: خداوندا سینه‌اش را از علم، حکمت و نور اشباع فرما. سپس به من خبر می‌داد که خداوند دعایم را در حقّت مستجاب کرد.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ۳۶/۲۷۳؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ۷۵؛ ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق، ۶۲/۳۸۵ و ۳۸۶٫ در منابع روایی اهل سنّت این حدیث و احادیث دیگری با همین مضمون از طرق گوناگون از امام علی آمده است. ر.ک: موسوعه الامامه فی نصوص اهل السنه، ۱۶/۱۹۵ ـ ۲۰۶٫ {{عربی|کنت أدخل علی رسول الله لیلا و نهارا، فکنت أذا سألته أجابنی، و أن سکتت أبتدأنی، و ما نزلت علیه آیه ألا قرأتها، و علمت تفسیرها و تأویلها و دعا الله لی أن لا أنسی شیئا علمنی أیاه، فما نسیته من حرام و حلال، و أمر و نهی، و طاعه و معصیه، و أنّه وضع یده علی صدری و قال: «اللّهم املأ قلبه علما و حکما و نورا» ثم قال لی: «أخبرنی ربّی عزّوجلّ أنّه قد أستجاب لی فیک»}}. در سنن ترمذی، ۵/۶۴۲؛ عمرو بن هند از امام علی نقل می‌کند که فرمود: {{عربی|کنت أذا سألتُ رسول الله صلی‌الله علیه وآله أعطانی و أذا سکت أبتدانی}}</ref>
::::::درجایی دیگر، نحوۀ ملازمت و اطاعتشان از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله و علم‌آموزیش را چنین شرح می‌دهند: من و رسول خدا{{صل}} چون دو شاخه‌ایم که از یک درخت رسته، و چون آرنج به بازو پیوسته.<ref>{{عربی|و أنا من رسول الله کالصّنو و الذّراع من العضد}} (نهج البلاغه، نامۀ ۴۵)</ref> نیز می‌فرمایند: از اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} کسانی که سرّ نگهدار آن حضرت بودند می‌دانند که من دمی معارض فرمان خدا و رسول خدا نبودم و به جان خود [[پیامبر]]{{صل}} را یاری نمودم؛ آنجا که دلیران واپس خزیدند و گام‌ها برگردیدند، آن دلیری و مردانگی بود که خدا به من ارزانی کرده و رسول خدا جان سپرد درحالی‌که سرش در دامن من بود و نفْس او در کفّ من روان شد… .<ref>{{عربی|و لقد علم المستحفظون من أصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) أن لم أردّ علی الله و لا علی رسوله ساعه قطّ و لقد واسیته بنفسی فی المواطن الّتی تنکص فیها الأبطال… و لقد قبض رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) و إنّ رأسه لعلی صدری و لقد سالت نفسه فی کفّی}}. (همان، خ ۱۹۷)</ref> [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این گفته‌ها تأکید می‌کنند که از ابتدا تا انتهای عمر [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} با آن حضرت همراه و مصاحب بوده‌اند و این همراهی، صرف مصاحبت عادی نبوده است، بلکه از جانب هر دو با انگیزه دنبال می‌شد. [[امام علی]] {{ع}} هدف و انگیزۀ طرفین را در فرازی از سخن خویش چنین بیان می‌کند: و من در پی او ([[پیامبر]]{{صل}}) بودم، چنانکه شتربچه در پی مادر؛ هرروز برای من از اخلاق خود نشانه‌ای برپا می‌داشت و مرا به پیروی آن می‌گماشت.<ref>{{عربی|و لقد کنت أتّبعه إتباع الفصیل أثر أمه یرفع فی کلّ یوم من أخلاقه علما و یأمرنی بالإقتداء به}}. (همان، خ ۱۹۲)</ref> تشبیه امام بسیار ظریف و قابل‌توجه است. آن حضرت می‌خواهد بگوید نه [[پیامبر]]{{صل}} به‌عبث مرا همیشه همراه خود می‌برد و نه من بی‌جهت [[پیامبر]]{{صل}} را دنبال می‌کردم؛ بلکه من به‌قصد فراگیری علم و معرفت، پیامبر را دنبال می‌کردم و [[پیامبر]]{{صل}} نیز به‌قصد تعلیم و تربیت من مرا با خود همراه می‌نمود. بدون تردید هرکس بدون حب و بغض‌های مذهبی، اندک توجهی به خصیصۀ ملازمت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}  با [[پیامبر]]{{صل}} داشته باشد، تصدیق خواهد کرد که [[امام علی]] {{ع}} در قیاس با دیگر صحابه، به سنّت [[پیامبر|رسول‌الله]]{{صل}} آگاه بوده است»<ref>[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]].</ref>.
::::::درجایی دیگر، نحوۀ ملازمت و اطاعتشان از رسول خدا صلی‌الله علیه وآله و علم‌آموزیش را چنین شرح می‌دهند: من و رسول خدا{{صل}} چون دو شاخه‌ایم که از یک درخت رسته، و چون آرنج به بازو پیوسته.<ref>{{عربی|و أنا من رسول الله کالصّنو و الذّراع من العضد}} (نهج البلاغه، نامۀ ۴۵)</ref> نیز می‌فرمایند: از اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} کسانی که سرّ نگهدار آن حضرت بودند می‌دانند که من دمی معارض فرمان خدا و رسول خدا نبودم و به جان خود [[پیامبر]]{{صل}} را یاری نمودم؛ آنجا که دلیران واپس خزیدند و گام‌ها برگردیدند، آن دلیری و مردانگی بود که خدا به من ارزانی کرده و رسول خدا جان سپرد درحالی‌که سرش در دامن من بود و نفْس او در کفّ من روان شد… .<ref>{{عربی|و لقد علم المستحفظون من أصحاب محمد (صلی الله علیه و آله) أن لم أردّ علی الله و لا علی رسوله ساعه قطّ و لقد واسیته بنفسی فی المواطن الّتی تنکص فیها الأبطال… و لقد قبض رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) و إنّ رأسه لعلی صدری و لقد سالت نفسه فی کفّی}}. (همان، خ ۱۹۷)</ref> [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در این گفته‌ها تأکید می‌کنند که از ابتدا تا انتهای عمر [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} با آن حضرت همراه و مصاحب بوده‌اند و این همراهی، صرف مصاحبت عادی نبوده است، بلکه از جانب هر دو با انگیزه دنبال می‌شد. [[امام علی]] {{ع}} هدف و انگیزۀ طرفین را در فرازی از سخن خویش چنین بیان می‌کند: و من در پی او ([[پیامبر]]{{صل}}) بودم، چنانکه شتربچه در پی مادر؛ هرروز برای من از اخلاق خود نشانه‌ای برپا می‌داشت و مرا به پیروی آن می‌گماشت.<ref>{{عربی|و لقد کنت أتّبعه إتباع الفصیل أثر أمه یرفع فی کلّ یوم من أخلاقه علما و یأمرنی بالإقتداء به}}. (همان، خ ۱۹۲)</ref> تشبیه امام بسیار ظریف و قابل‌توجه است. آن حضرت می‌خواهد بگوید نه [[پیامبر]]{{صل}} به‌عبث مرا همیشه همراه خود می‌برد و نه من بی‌جهت [[پیامبر]]{{صل}} را دنبال می‌کردم؛ بلکه من به‌قصد فراگیری علم و معرفت، پیامبر را دنبال می‌کردم و [[پیامبر]]{{صل}} نیز به‌قصد تعلیم و تربیت من مرا با خود همراه می‌نمود. بدون تردید هرکس بدون حب و بغض‌های مذهبی، اندک توجهی به خصیصۀ ملازمت [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}}  با [[پیامبر]]{{صل}} داشته باشد، تصدیق خواهد کرد که [[امام علی]] {{ع}} در قیاس با دیگر صحابه، به سنّت [[پیامبر|رسول‌الله]]{{صل}} آگاه بوده است»<ref>[[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]].</ref>.
}}
}}
خط ۱۲۹: خط ۱۴۰:
::::::۸. '''خردورزی و استنباط عقلی'''؛
::::::۸. '''خردورزی و استنباط عقلی'''؛
::::::۹. '''بهره‌گیری از حواس'''.
::::::۹. '''بهره‌گیری از حواس'''.
::::::علوم دریافتی به شیوه نخست، یعنی دریافت مستقیم وحی، به‌ طور مسلم دانشی حضوری به [[پیامبر]]{{صل}} می‌دهد؛ زیرا این علوم بدون هر واسطه‌ای، از جانب خدا بر قلب [[پیامبر]]{{صل}} نازل می‌شود. الهام نیز دانشی حضوری است؛ زیرا به ‌طور مستقیم به قلب انسان افکنده می‌شود. ارتباط با فرشتگان نیز دو گونه است: گاهی ارتباط با حقیقت ملکوتی آنان است که در این صورت، علوم دریافتی حضوری خواهد بود. برخی از آیات قرآن بر همین مطلب دلالت دارند: {{متن قرآن|قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}} <ref>(بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است)، سوره مبارکه بقره، آیه۹۷.</ref> در آیه‌ای دیگر نیز از نزول قرآن توسط روح‌الأمین ([[حضرت جبرئیل]]{{ع}}) بر قلب [[پیامبر]]{{صل}} سخن به میان آمده است. {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ*عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ}} <ref>(که روح الامین آن را فرود آورده است*بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی)، سوره مبارکه شعرا، آیه۱۹۳و۱۹۴.</ref> نزول این علوم بر قلب، حضوری بودن آنها را تأیید می‌کند. گونه دیگر، ارتباط با فرشته، همراه با تجسد مادی اوست. در این صورت، دانش حاصل از این ارتباط، حصولی خواهد بود؛ مانند ظهور مادی فرشتگانی که مأمور هلاکت قوم لوط بودند، بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[لوط]]{{ع}} که در قالب انسان‌هایی ظهور یافتند و با آنان سخن گفتند و حتی قوم آنان نیز ایشان را می‌دیدند. {{متن قرآن|وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلامًا قَالَ سَلامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ*فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ*وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ*قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ*قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ*فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ*إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ*يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ*وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ*وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ*قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ*قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ*قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ}} <ref>(و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت: درود (بر شما)! دیری نپایید که (ابراهیم) گوساله‌ای بریان آورد*و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم*و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم*گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!*گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است*پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت*ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود*(گفتند:) ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید*و چون فرشتگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و گفت: امروز روز سختی است!*و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام می‌دادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزه‌ترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟*گفتند: خوب می‌دانی که به دخترانت نیازی نداریم و بی‌گمان تو نیک می‌دانی که چه می‌خواهیم*گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشه‌ای استوار پناه می‌جستم*(فرشتگان) گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم، آنان هیچ‌گاه به تو نمی‌رسند پس، در پاره‌ای از شب خانواده‌ات را بکوچان مگر زنت را که آنچه به آنان خواهد رسید به او نیز می‌رسد و هیچ‌یک از شما نباید روی بگرداند؛ بی‌گمان آنان را پیمانگاه، پگاه است؛ آیا پگاه نزدیک نیست؟)، سوره مبارکه هود، آیات ۶۹ الی ۸۱.</ref> در شیوه دیگر، پیامبران یا دیگر برگزیدگان خداوند علوم یا پیام‌هایی الهی را با واسطه امور مادی دریافت می‌کنند؛ مانند شنیدن از طریق یک درخت در ماجرای بعثت [[حضرت موسی]]{{ع}} {{متن قرآن|فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}} <ref>(چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان)، سوره مبارکه قصص، آیه۳۰.</ref> اگر دیدن و شنیدن در چنین مواردی حسی و مادی باشد، دانش به‌‌دست‌آمده از آن، حصولی خواهد بود و این گفت‌و‌گو یا دریافت، مانند دانش‌های عادی، از طریق حواس [[پیامبر]]{{صل}} انجام شده است؛ اما اگر حقیقت این نوع دیدارها و گفت‌و‌گو‌ها، شهودی و غیرحسی باشد، دانش به‌دست‌آمده از آنها حضوری خواهد بود. اطمینان به اینکه این‌گونه دیدار و شنیدارها حسی یا شهودی بوده‌اند، به قراین نیازمند است و بدون آن داوری درباره آنها دشوار است؛ زیرا دیدن و شنیدن، افزون بر امور حسی، <ref>مانند آنکه قوم لوط فرشتگانی را که در قالب انسان تمثل یافته بودند، می‌دیدند.</ref> در امور معنوی نیز به‌ کار می‌رود. <ref>مانند جریان معراج [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} و مشاهده حقایق ملکوتی: "مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى*أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى*وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى*عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى"(دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت*پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟*و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود*کنار درخت سدری که در واپسین جای است)، سوره مبارکه نجم، آیات ۱۱ الی ۱۴.</ref> بنابراین علوم باواسطه، ممکن است به شکل حصولی یا حضوری باشند. هنگام دریافت علوم در عالم رؤیا، روح انسان با عالمی ارتباط می‌یابد که از آن به عالم مثال یاد می‌شود. <ref>ر.ک: [[محمدبن‌ابراهیم صدرالدین شیرازی]]، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹، ص۳۰۲؛ [[محمدنعیم طالقانی]]، منهج الرشاد فی معرفه المعاد، ج‏۳، ص۱۸۶؛ [[حسن حسن‌زاده آملی]]، عیون مسائل النفس، سرح العیون فی شرح العیون، ص۴۲۴؛ همو، هزار و یک نکته، ص۴۸۷.</ref> در این حالت، چشم و حواس مادی انسان در حالت خواب‌اند و انسان با روح خود به مشاهده برخی حقایق می‌پردازد. البته نفس انسان در این حالت، کاملاً بریده از عالم طبیعت نبوده، رؤیاهای او نیز مربوط به فضای کاملاً مجرد نیست. <ref>در روایات نیز تأکید شده است که در خواب، برخلاف حالت مرگ، ارتباط روح با بدن کاملاً قطع نمی‌شود. برای نمونه، ر.ک: [[محمدبن‌علی صدوق]]، الأمالی، ص۱۴۵: ... فَقُلْتُ لَهُ وَتَصْعَدُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ فِی بَدَنِهِ فَقَالَ لَا لَوْ خَرَجَتْ کُلُّهَا حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذاً لَمَاتَ قُلْتُ فَکَیْفَ یَخْرُجُ فَقَالَ أَ مَا تَرَی الشَّمْسَ فِی السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِهَا وَضَوْؤُهَا وَشُعَاعُهَا فِی الْأَرْضِ فَکَذَلِکَ الرُّوحُ‏ أَصْلُهَا فِی الْبَدَنِ وَحَرَکَتُهَا مَمْدُودَه. همچنین ر.ک: [[محمدباقر مجلسی]]، بحار الأنوار، ج‏۵۸، ص۲۶.</ref> به همین دلیل، بین رؤیاهای انسان با حوادث مادی، تفاوت‌ها و شباهت‌هایی وجود دارد. مثلاً انسان در رؤیا نیز راه می‌رود، می‌بیند، سخن می‌گوید و...؛ اما در عین حال، او در حالت رؤیا واقعیت یا تصویری از واقعیت را می‌بیند که برای تطبیق آن بر عالم ماده، نیاز به تعبیر دارد. علومی که از طریق رؤیا به انسان می‌رسد، جزء علوم حصولی به ‌شمار می‌آیند؛ زیرا در این حالت، انسان خود واقعیت را درک نمی‌کند؛ بلکه صورت‌های مثالی واسطه بین روح و واقعیت خارجی‌اند. البته رؤیاهای پیامبران با رؤیاهای دیگران، در برخی از ویژگی‌ها متفاوت‌اند؛ مانند اینکه گاهی وحی پیامبرانه در قالب رؤیا به آنان می‌رسیده است؛ مانند رؤیای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که دستور ذبح فرزندش را در آن دریافت کرد؛ اما رؤیاهای غیرآنان، دربردارنده وحی نبوی نیست. همچنین رؤیاهای برگزیدگان خداوند، معصومانه و همواره صادقه است. اگر اثبات شود که معارفی به شیوه ‌شهودی در اختیار برگزیدگان خداوند قرار می‌گیرد، جای تردید نمی‌ماند که علم آن حضوری خواهد بود؛ زیرا در حال شهود، علومی بر قلب [[پیامبر]]{{صل}} یا فرد برگزیده افکنده می‌شود. شیوه دریافت از روح‌القدس، چندان برای ما روشن نیست؛ اما حکم کلی آن روشن است. اگر بدون ارتباط با ذهن فرد، معارفی از جانب روح یا ارواح مقدس به قلب او القا شود، دانش حاصل از آن، حضوری خواهد بود؛ اما اگر این علوم با وساطت صورت‌های ذهنی ایجاد شود، دانش آن حصولی است. شیوه‌های هشتم و نهم، یعنی خردورزی و استفاده از حواس، دانش‌های حصولی به‌ دنبال دارند. بنابراین علوم به‌دست‌آمده برای برگزیدگان خداوند، با توجه به روش‌های مختلف آن، در حضوری یا حصولی بودن متفاوت بوده، برخی حصولی و برخی حضوری‌اند»<ref>[[علوم برگزیدگان (کتاب)|علوم برگزیدگان]].</ref>.
 
علوم دریافتی به شیوه نخست، یعنی دریافت مستقیم وحی، به‌ طور مسلم دانشی حضوری به [[پیامبر]]{{صل}} می‌دهد؛ زیرا این علوم بدون هر واسطه‌ای، از جانب خدا بر قلب [[پیامبر]]{{صل}} نازل می‌شود. الهام نیز دانشی حضوری است؛ زیرا به ‌طور مستقیم به قلب انسان افکنده می‌شود. ارتباط با فرشتگان نیز دو گونه است: گاهی ارتباط با حقیقت ملکوتی آنان است که در این صورت، علوم دریافتی حضوری خواهد بود. برخی از آیات قرآن بر همین مطلب دلالت دارند: {{متن قرآن|قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}} <ref>(بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است)، سوره مبارکه بقره، آیه۹۷.</ref> در آیه‌ای دیگر نیز از نزول قرآن توسط روح‌الأمین ([[حضرت جبرئیل]]{{ع}}) بر قلب [[پیامبر]]{{صل}} سخن به میان آمده است. {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ*عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ}} <ref>(که روح الامین آن را فرود آورده است*بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی)، سوره مبارکه شعرا، آیه۱۹۳و۱۹۴.</ref> نزول این علوم بر قلب، حضوری بودن آنها را تأیید می‌کند. گونه دیگر، ارتباط با فرشته، همراه با تجسد مادی اوست. در این صورت، دانش حاصل از این ارتباط، حصولی خواهد بود؛ مانند ظهور مادی فرشتگانی که مأمور هلاکت قوم لوط بودند، بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[لوط]]{{ع}} که در قالب انسان‌هایی ظهور یافتند و با آنان سخن گفتند و حتی قوم آنان نیز ایشان را می‌دیدند. {{متن قرآن|وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلامًا قَالَ سَلامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ*فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ*وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ*قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ*قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ*فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ*إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ*يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ*وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ*وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ*قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ*قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ*قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ}} <ref>(و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت: درود (بر شما)! دیری نپایید که (ابراهیم) گوساله‌ای بریان آورد*و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمی‌شود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم*و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم*گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!*گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بی‌گمان او ستوده‌ای ارجمند است*پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت*ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود*(گفتند:) ای ابراهیم! از این (چالش) درگذر که «امر» پروردگارت فرا رسیده است و بر آنان عذابی بی‌برگشت خواهد رسید*و چون فرشتگان ما نزد لوط آمدند از (آمدن) آنان پریشان گشت و دستش از (یاری به) آنان کوتاه شد و گفت: امروز روز سختی است!*و قوم او شتابان به سویش رو آوردند و (آنان) پیش از آن، کارهای زشت انجام می‌دادند؛ (لوط) گفت: ای قوم من! اینان دختران منند، آنان برای شما پاکیزه‌ترند، از خداوند پروا کنید و مرا در (کار) مهمانانم خوار نگردانید، آیا در میان شما مرد کاردانی نیست؟*گفتند: خوب می‌دانی که به دخترانت نیازی نداریم و بی‌گمان تو نیک می‌دانی که چه می‌خواهیم*گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشه‌ای استوار پناه می‌جستم*(فرشتگان) گفتند: ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم، آنان هیچ‌گاه به تو نمی‌رسند پس، در پاره‌ای از شب خانواده‌ات را بکوچان مگر زنت را که آنچه به آنان خواهد رسید به او نیز می‌رسد و هیچ‌یک از شما نباید روی بگرداند؛ بی‌گمان آنان را پیمانگاه، پگاه است؛ آیا پگاه نزدیک نیست؟)، سوره مبارکه هود، آیات ۶۹ الی ۸۱.</ref> در شیوه دیگر، پیامبران یا دیگر برگزیدگان خداوند علوم یا پیام‌هایی الهی را با واسطه امور مادی دریافت می‌کنند؛ مانند شنیدن از طریق یک درخت در ماجرای بعثت [[حضرت موسی]]{{ع}} {{متن قرآن|فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}} <ref>(چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان)، سوره مبارکه قصص، آیه۳۰.</ref> اگر دیدن و شنیدن در چنین مواردی حسی و مادی باشد، دانش به‌‌دست‌آمده از آن، حصولی خواهد بود و این گفت‌و‌گو یا دریافت، مانند دانش‌های عادی، از طریق حواس [[پیامبر]]{{صل}} انجام شده است؛ اما اگر حقیقت این نوع دیدارها و گفت‌و‌گو‌ها، شهودی و غیرحسی باشد، دانش به‌دست‌آمده از آنها حضوری خواهد بود. اطمینان به اینکه این‌گونه دیدار و شنیدارها حسی یا شهودی بوده‌اند، به قراین نیازمند است و بدون آن داوری درباره آنها دشوار است؛ زیرا دیدن و شنیدن، افزون بر امور حسی، <ref>مانند آنکه قوم لوط فرشتگانی را که در قالب انسان تمثل یافته بودند، می‌دیدند.</ref> در امور معنوی نیز به‌ کار می‌رود. <ref>مانند جریان معراج [[پیامبر|رسول‌ خدا]]{{صل}} و مشاهده حقایق ملکوتی: "مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى*أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى*وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى*عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى"(دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت*پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟*و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود*کنار درخت سدری که در واپسین جای است)، سوره مبارکه نجم، آیات ۱۱ الی ۱۴.</ref> بنابراین علوم باواسطه، ممکن است به شکل حصولی یا حضوری باشند. هنگام دریافت علوم در عالم رؤیا، روح انسان با عالمی ارتباط می‌یابد که از آن به عالم مثال یاد می‌شود. <ref>ر.ک: [[محمدبن‌ابراهیم صدرالدین شیرازی]]، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۹، ص۳۰۲؛ [[محمدنعیم طالقانی]]، منهج الرشاد فی معرفه المعاد، ج‏۳، ص۱۸۶؛ [[حسن حسن‌زاده آملی]]، عیون مسائل النفس، سرح العیون فی شرح العیون، ص۴۲۴؛ همو، هزار و یک نکته، ص۴۸۷.</ref> در این حالت، چشم و حواس مادی انسان در حالت خواب‌اند و انسان با روح خود به مشاهده برخی حقایق می‌پردازد. البته نفس انسان در این حالت، کاملاً بریده از عالم طبیعت نبوده، رؤیاهای او نیز مربوط به فضای کاملاً مجرد نیست. <ref>در روایات نیز تأکید شده است که در خواب، برخلاف حالت مرگ، ارتباط روح با بدن کاملاً قطع نمی‌شود. برای نمونه، ر.ک: [[محمدبن‌علی صدوق]]، الأمالی، ص۱۴۵: ... فَقُلْتُ لَهُ وَتَصْعَدُ رُوحُ الْمُؤْمِنِ إِلَی السَّمَاءِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ فِی بَدَنِهِ فَقَالَ لَا لَوْ خَرَجَتْ کُلُّهَا حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذاً لَمَاتَ قُلْتُ فَکَیْفَ یَخْرُجُ فَقَالَ أَ مَا تَرَی الشَّمْسَ فِی السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِهَا وَضَوْؤُهَا وَشُعَاعُهَا فِی الْأَرْضِ فَکَذَلِکَ الرُّوحُ‏ أَصْلُهَا فِی الْبَدَنِ وَحَرَکَتُهَا مَمْدُودَه. همچنین ر.ک: [[محمدباقر مجلسی]]، بحار الأنوار، ج‏۵۸، ص۲۶.</ref> به همین دلیل، بین رؤیاهای انسان با حوادث مادی، تفاوت‌ها و شباهت‌هایی وجود دارد. مثلاً انسان در رؤیا نیز راه می‌رود، می‌بیند، سخن می‌گوید و...؛ اما در عین حال، او در حالت رؤیا واقعیت یا تصویری از واقعیت را می‌بیند که برای تطبیق آن بر عالم ماده، نیاز به تعبیر دارد. علومی که از طریق رؤیا به انسان می‌رسد، جزء علوم حصولی به ‌شمار می‌آیند؛ زیرا در این حالت، انسان خود واقعیت را درک نمی‌کند؛ بلکه صورت‌های مثالی واسطه بین روح و واقعیت خارجی‌اند. البته رؤیاهای پیامبران با رؤیاهای دیگران، در برخی از ویژگی‌ها متفاوت‌اند؛ مانند اینکه گاهی وحی پیامبرانه در قالب رؤیا به آنان می‌رسیده است؛ مانند رؤیای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که دستور ذبح فرزندش را در آن دریافت کرد؛ اما رؤیاهای غیرآنان، دربردارنده وحی نبوی نیست. همچنین رؤیاهای برگزیدگان خداوند، معصومانه و همواره صادقه است. اگر اثبات شود که معارفی به شیوه ‌شهودی در اختیار برگزیدگان خداوند قرار می‌گیرد، جای تردید نمی‌ماند که علم آن حضوری خواهد بود؛ زیرا در حال شهود، علومی بر قلب [[پیامبر]]{{صل}} یا فرد برگزیده افکنده می‌شود. شیوه دریافت از روح‌القدس، چندان برای ما روشن نیست؛ اما حکم کلی آن روشن است. اگر بدون ارتباط با ذهن فرد، معارفی از جانب روح یا ارواح مقدس به قلب او القا شود، دانش حاصل از آن، حضوری خواهد بود؛ اما اگر این علوم با وساطت صورت‌های ذهنی ایجاد شود، دانش آن حصولی است. شیوه‌های هشتم و نهم، یعنی خردورزی و استفاده از حواس، دانش‌های حصولی به‌ دنبال دارند. بنابراین علوم به‌دست‌آمده برای برگزیدگان خداوند، با توجه به روش‌های مختلف آن، در حضوری یا حصولی بودن متفاوت بوده، برخی حصولی و برخی حضوری‌اند»<ref>[[علوم برگزیدگان (کتاب)|علوم برگزیدگان]].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۸: خط ۱۶۰:
::::::*«[[انبیا]] از راه‌های مختلفی علوم خود را کسب می‌نمایند. در قرآن به این راه‌ها اشاره شده است:
::::::*«[[انبیا]] از راه‌های مختلفی علوم خود را کسب می‌نمایند. در قرآن به این راه‌ها اشاره شده است:
::::::#'''[[وحی]]''': {{متن قرآن| وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}} <ref> و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۲ - ۱۹۵.</ref>.
::::::#'''[[وحی]]''': {{متن قرآن| وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}} <ref> و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۲ - ۱۹۵.</ref>.
::::::#'''سیر و سلوک [[انبیا|پیامبران]] و صعود آنها به عوالم دیگر''': {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱ سوره اسراء علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ]]}} <ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی  که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست»؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .</ref>.
 
::::::#'''[[روح القدس]]''': {{متن قرآن|وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ}} <ref>«و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌های روشن دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم»؛ سوره بقره آیه: ۲۵۳ .</ref><ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/92808/135#134 وبگاه کتابخانه دیجیتالی تبیان]</ref>.
#'''سیر و سلوک [[انبیا|پیامبران]] و صعود آنها به عوالم دیگر''': {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱ سوره اسراء علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ]]}} <ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی  که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست»؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .</ref>.
::::::*«برخی از اهل سنت مانند: [[فخر رازی]]، مباحث زیادی، پیرامون [[علم غیب]] امام مطرح نکرده است؛ اما بر اساس اعتقاد وی به جایگاه و منزلت حکومتی و دنیوی [[امام]]{{ع}} و خلیفه، می‌توان نفی هرگونه [[علم غیب]] و علوم غیر دینی را از امام به او نسبت داد. [[فخر رازی]] [[آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)|علم غیب انبیا]] را به معنای آگاهی آنها از امور وحیانی می‌داند. وی در ذیل تفسیر آیه۴۱ سوره طور {{متن قرآن|أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ}}<ref>«یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) می‌نویسند؟»</ref> می‌فرماید: "آنچه از علوم غیبی در نزد [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} هست، علم به امور و اسرار و احکام و اخبار فراوان را از طریق [[وحی]] کسب می‌کند و به آنها یقین پیدا می‌کند."<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۲۲۱.</ref> این تفسیر، ناتمام است؛ برای اینکه چگونه ممکن است [[غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)|لفظ غیب که به معنای پوشیده از حس است]] و معنای عامی دارد و در برابر [[شهود]] قرار دارد؛ تنها بر یک مصداق، یعنی وحی حمل گردد.<ref>لسان العرب، ج۱، ص ۶۵۴؛ تاج العروس، ج۲، ص ۲۵۹.</ref> اگر مقصود این باشد که گرچه [[غیب]] به معنای عامی به کار می‌رود؛ ولی [[وحی]] الهی تنها راه دریافت شناخت غیبی است؛ پاسخ می‌دهیم که آیات و روایات، راه دستیابی به امور و حقایق غیبی را منحصر در [[وحی]] ندانسته‌اند و راه‌های دیگری، همچون [[الهام]] و رؤیای صادق و آموختن و تعلیم از [[پیامبر]]{{صل}} را برای کسب معرفت به [[غیب]]، بیان کرده‌اند»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۷۲-۳۷۹.</ref>.
 
#'''[[روح القدس]]''': {{متن قرآن|وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ}} <ref>«و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌های روشن دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم»؛ سوره بقره آیه: ۲۵۳ .</ref><ref>[http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/92808/135#134 وبگاه کتابخانه دیجیتالی تبیان]</ref>.
 
*«برخی از اهل سنت مانند: [[فخر رازی]]، مباحث زیادی، پیرامون [[علم غیب]] امام مطرح نکرده است؛ اما بر اساس اعتقاد وی به جایگاه و منزلت حکومتی و دنیوی [[امام]]{{ع}} و خلیفه، می‌توان نفی هرگونه [[علم غیب]] و علوم غیر دینی را از امام به او نسبت داد. [[فخر رازی]] [[آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)|علم غیب انبیا]] را به معنای آگاهی آنها از امور وحیانی می‌داند. وی در ذیل تفسیر آیه۴۱ سوره طور {{متن قرآن|أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ}}<ref>«یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) می‌نویسند؟»</ref> می‌فرماید: "آنچه از علوم غیبی در نزد [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} هست، علم به امور و اسرار و احکام و اخبار فراوان را از طریق [[وحی]] کسب می‌کند و به آنها یقین پیدا می‌کند."<ref>مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۲۲۱.</ref> این تفسیر، ناتمام است؛ برای اینکه چگونه ممکن است [[غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)|لفظ غیب که به معنای پوشیده از حس است]] و معنای عامی دارد و در برابر [[شهود]] قرار دارد؛ تنها بر یک مصداق، یعنی وحی حمل گردد.<ref>لسان العرب، ج۱، ص ۶۵۴؛ تاج العروس، ج۲، ص ۲۵۹.</ref> اگر مقصود این باشد که گرچه [[غیب]] به معنای عامی به کار می‌رود؛ ولی [[وحی]] الهی تنها راه دریافت شناخت غیبی است؛ پاسخ می‌دهیم که آیات و روایات، راه دستیابی به امور و حقایق غیبی را منحصر در [[وحی]] ندانسته‌اند و راه‌های دیگری، همچون [[الهام]] و رؤیای صادق و آموختن و تعلیم از [[پیامبر]]{{صل}} را برای کسب معرفت به [[غیب]]، بیان کرده‌اند»<ref>[[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی ج۲]] ص۳۷۲-۳۷۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۵۹: خط ۱۷۴:
::::::«در باب علوم امام چند منبع، دسته و شکل را می‌توان ذکر کرد:
::::::«در باب علوم امام چند منبع، دسته و شکل را می‌توان ذکر کرد:
::::::# [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علوم انتقالی از پیامبر]] که این دسته خود شامل علم القرآن، علم دیگر کتب آسمانی، [[کتاب جامعه]] و [[الف باب]] می‌شود. در کتاب کافی سه {{عربی|«باب ما عند الأئمة من كتب الأولين كتب الأنبياء التوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم‏»}}<ref>روایاتی که در خصوص این مطلب است؛ آنچه که نزد امامان معصوم{{عم}} از کتابهای گذشتگان وجود دارد، کتابهای پیامبران یعنی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم.</ref> و {{عربی|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى‏اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا»}} <ref>بخش روایات مرتبط با این مطلب که تمامی‌کتابهای فرود آمده از سمت خداوند متعال نزد امامان معصوم{{عم}} می‌باشد، واینکه ایشان نسبت به آن کتابها با وجود زبان های گوناگون آنها، آگاهی دارند.</ref>و {{عربی|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل‏»}}<ref>بخش روایات مرتبط با این مطلب که امامان معصوم{{عم}} عالم به تمامی‌علومی‌هستند که به سوی فرشتگان و پیامبران و رسولان خارج شده است.</ref> به علم امام به همه کتب آسمانی از جمله قرآن اشاره دارد. همچنین بر اساس روایاتی که در کافی و دیگر کتب روایی داریم، کتابی با املای [[پبامبر]]{{صل}} و خط [[امیرالمومنین]]{{ع}} وجود داشته که تمام مسائل شرعی و {{عربی|«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه‏»}} <ref>هر آنچه که مردم به آن نیاز دارند.</ref>در آن بوده که از آن به کتاب جامعه یاد می شده است و این کتاب از طریق [[رسول خدا]]{{صل}} به ائمه رسیده است. همچنین روایاتی داریم که [[پیامبر خدا]]{{صل}} هزار باب از علم را به [[امیرالمومنین]]{{ع}} آموختند که از هر کدام هزار باب باز می شد.
::::::# [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علوم انتقالی از پیامبر]] که این دسته خود شامل علم القرآن، علم دیگر کتب آسمانی، [[کتاب جامعه]] و [[الف باب]] می‌شود. در کتاب کافی سه {{عربی|«باب ما عند الأئمة من كتب الأولين كتب الأنبياء التوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم‏»}}<ref>روایاتی که در خصوص این مطلب است؛ آنچه که نزد امامان معصوم{{عم}} از کتابهای گذشتگان وجود دارد، کتابهای پیامبران یعنی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم.</ref> و {{عربی|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى‏اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا»}} <ref>بخش روایات مرتبط با این مطلب که تمامی‌کتابهای فرود آمده از سمت خداوند متعال نزد امامان معصوم{{عم}} می‌باشد، واینکه ایشان نسبت به آن کتابها با وجود زبان های گوناگون آنها، آگاهی دارند.</ref>و {{عربی|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل‏»}}<ref>بخش روایات مرتبط با این مطلب که امامان معصوم{{عم}} عالم به تمامی‌علومی‌هستند که به سوی فرشتگان و پیامبران و رسولان خارج شده است.</ref> به علم امام به همه کتب آسمانی از جمله قرآن اشاره دارد. همچنین بر اساس روایاتی که در کافی و دیگر کتب روایی داریم، کتابی با املای [[پبامبر]]{{صل}} و خط [[امیرالمومنین]]{{ع}} وجود داشته که تمام مسائل شرعی و {{عربی|«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه‏»}} <ref>هر آنچه که مردم به آن نیاز دارند.</ref>در آن بوده که از آن به کتاب جامعه یاد می شده است و این کتاب از طریق [[رسول خدا]]{{صل}} به ائمه رسیده است. همچنین روایاتی داریم که [[پیامبر خدا]]{{صل}} هزار باب از علم را به [[امیرالمومنین]]{{ع}} آموختند که از هر کدام هزار باب باز می شد.
::::::# [[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علوم انتقالی از ملائکه]] که مصحف [[فاطمه]]{{س}} و تحدیث از طریق "نقر در سمع" و [[الهام]] از طریق "نکت  در قلب" در ذیل آن قرار دارد. دو {{عربی|«بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ{{س}}»}}<ref>بخشی که در آن سخن از صحیفه و جفر و جامعه و [[مصحف فاطمه]]{{س}} به میان آمده است.</ref> و {{عربی|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ {{عم}} مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون»}}‏<ref>بخش روایات مرتبط با اینکه امامان معصوم{{عم}} کسانی هستند که به آنها الهام می‌شود و نیز کسانی هستند که به آنها آموزش داده شده است.</ref> در کتاب کافی به احادیث متعددی درباره این منبع علم اشاره دارد.
 
::::::# علوم اخذ شده از خداوند که این دسته نیز شامل علم الهامی از طریق [[روح القدس]] و علم به [[اسم اعظم]] خداست که ابوابی نظیر {{عربی|«فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ {{عم}}»}}‏ <ref>در آن سخن از ارواح موجود در امامان معصوم{{عم}} به میان آمده است.</ref>و {{عربی|«بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ{{عم}}»}}‏<ref>روایات مربوط به؛ روحی که خداوند متعال به وسیله آن امامان معصوم{{عم}} را پشتیبانی و تقویت می‌نماید.</ref> بر این نوع از [[علم امام]] دلالت دارد»<ref>[http://ekalam.ir/post/Neshast_ElmeEmamDarQuran%26Hadith پایگاه مطالعات کلام امامیه]</ref>.
# [[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علوم انتقالی از ملائکه]] که مصحف [[فاطمه]]{{س}} و تحدیث از طریق "نقر در سمع" و [[الهام]] از طریق "نکت  در قلب" در ذیل آن قرار دارد. دو {{عربی|«بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ{{س}}»}}<ref>بخشی که در آن سخن از صحیفه و جفر و جامعه و [[مصحف فاطمه]]{{س}} به میان آمده است.</ref> و {{عربی|«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ {{عم}} مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون»}}‏<ref>بخش روایات مرتبط با اینکه امامان معصوم{{عم}} کسانی هستند که به آنها الهام می‌شود و نیز کسانی هستند که به آنها آموزش داده شده است.</ref> در کتاب کافی به احادیث متعددی درباره این منبع علم اشاره دارد.
 
# علوم اخذ شده از خداوند که این دسته نیز شامل علم الهامی از طریق [[روح القدس]] و علم به [[اسم اعظم]] خداست که ابوابی نظیر {{عربی|«فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ {{عم}}»}}‏ <ref>در آن سخن از ارواح موجود در امامان معصوم{{عم}} به میان آمده است.</ref>و {{عربی|«بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ{{عم}}»}}‏<ref>روایات مربوط به؛ روحی که خداوند متعال به وسیله آن امامان معصوم{{عم}} را پشتیبانی و تقویت می‌نماید.</ref> بر این نوع از [[علم امام]] دلالت دارد»<ref>[http://ekalam.ir/post/Neshast_ElmeEmamDarQuran%26Hadith پایگاه مطالعات کلام امامیه]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۸۰: خط ۱۹۷:
::::::'''١. [[رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|قرآن]]''':‌ قرآن (کتاب) نخستین منبع نامتناهى علوم [[اهل بیت]]{{عم}} است که احکام و دستورهاى دین را از آن مى‌گیرند. استنباط و برداشت [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} از قرآن به دو صورت است: گاهى ظاهر آیه بسیار روشن است. ازاین‌رو [[اهل بیت]]{{عم}} حکمى را که بیان مى‌کنند، به این آیات محکم استناد مى‌دهند. اما گاهى ظاهر آیه روشن نیست و احتیاج به تأویل دارد. در این صورت، [[اهل بیت]]{{عم}} که راسخان در علم و آگاهان به تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآن‌اند، حکم آن را از قرآن استخراج مى‌نمایند.(...)
::::::'''١. [[رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|قرآن]]''':‌ قرآن (کتاب) نخستین منبع نامتناهى علوم [[اهل بیت]]{{عم}} است که احکام و دستورهاى دین را از آن مى‌گیرند. استنباط و برداشت [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} از قرآن به دو صورت است: گاهى ظاهر آیه بسیار روشن است. ازاین‌رو [[اهل بیت]]{{عم}} حکمى را که بیان مى‌کنند، به این آیات محکم استناد مى‌دهند. اما گاهى ظاهر آیه روشن نیست و احتیاج به تأویل دارد. در این صورت، [[اهل بیت]]{{عم}} که راسخان در علم و آگاهان به تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآن‌اند، حکم آن را از قرآن استخراج مى‌نمایند.(...)
::::::'''٢. [[آیا علم غیب قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)|تعلیم از پیامبر]]{{صل}}''':‌ [[علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)|دومین منبع علم امامان، وصایت و وراثت از پیامبر یا تعلیم از پیامبر و به عبارت دیگر، آگاهى از سنت پیامبر است]]؛ یعنى [[پیامبر خاتم]]{{صل}} تمام معارف و علوم خود را به نخستین وصى خود، [[حضرت على]]{{ع}} منتقل نمود و این علوم نیز بعد از ایشان به فرزندان او [[امامان]]{{عم}} نسل به نسل منتقل شده است تا به [[امام مهدی|خاتم‌الاوصیا امام زمان]]{{ع}} رسیده است. این تعلیم و وراثت از [[پیامبر]]{{صل}} به دو صورت بدون واسطه و با واسطه به آنان رسیده است که در اینجا به توضیح آن مى‌پردازیم.
::::::'''٢. [[آیا علم غیب قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)|تعلیم از پیامبر]]{{صل}}''':‌ [[علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)|دومین منبع علم امامان، وصایت و وراثت از پیامبر یا تعلیم از پیامبر و به عبارت دیگر، آگاهى از سنت پیامبر است]]؛ یعنى [[پیامبر خاتم]]{{صل}} تمام معارف و علوم خود را به نخستین وصى خود، [[حضرت على]]{{ع}} منتقل نمود و این علوم نیز بعد از ایشان به فرزندان او [[امامان]]{{عم}} نسل به نسل منتقل شده است تا به [[امام مهدی|خاتم‌الاوصیا امام زمان]]{{ع}} رسیده است. این تعلیم و وراثت از [[پیامبر]]{{صل}} به دو صورت بدون واسطه و با واسطه به آنان رسیده است که در اینجا به توضیح آن مى‌پردازیم.
::::::'''<small>تعلیم بدون واسطه</small>''': مجموعه معارف و علومى است که [[پیامبر]]{{صل}} به‌طور مستقیم و بدون واسطه به حضرت على{{ع}} تعلیم داده است؛ چنان‌که احادیث مختلفى از فریقین در این‌باره نقل شده است؛ براى مثال وقتى آیه ( {{متن قرآن|وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}} )<ref>سوره حاقه، آیه ۱۲؛ «تعیها» از ماده «وعى» در اصل به معناى نگهدارى چیزى در قلب است. سپس به هر ظرفى «وعاء» گفته شد؛ چون چیزى را در خود نگه مى‌دارد. در آیه مورد بحث، این صفت براى «گوش‌ها» ذکر شده است؛ گوش‌هایى که حقایق را مى‌شنوند و در خود نگه مى‌دارند. تفسیر نمونه، ج٢۴، ص۴۴۴.</ref> نازل شد، پیامبر اسلام{{صل}} فرمود: از خدا خواستم که گوش على را از گوش‌هاى شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد.<ref>«سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یَجْعَلَهَا فِی أُذُنِ عَلِیٍّ»؛ ينابيع الموده، ج١، ص٣۶٠؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج٢، ص۶١؛ تأويل الآيات، شرف الدين الحسينى، ص٧١۵.</ref>(...)
 
'''<small>تعلیم بدون واسطه</small>''': مجموعه معارف و علومى است که [[پیامبر]]{{صل}} به‌طور مستقیم و بدون واسطه به حضرت على{{ع}} تعلیم داده است؛ چنان‌که احادیث مختلفى از فریقین در این‌باره نقل شده است؛ براى مثال وقتى آیه ( {{متن قرآن|وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ}} )<ref>سوره حاقه، آیه ۱۲؛ «تعیها» از ماده «وعى» در اصل به معناى نگهدارى چیزى در قلب است. سپس به هر ظرفى «وعاء» گفته شد؛ چون چیزى را در خود نگه مى‌دارد. در آیه مورد بحث، این صفت براى «گوش‌ها» ذکر شده است؛ گوش‌هایى که حقایق را مى‌شنوند و در خود نگه مى‌دارند. تفسیر نمونه، ج٢۴، ص۴۴۴.</ref> نازل شد، پیامبر اسلام{{صل}} فرمود: از خدا خواستم که گوش على را از گوش‌هاى شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد.<ref>«سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یَجْعَلَهَا فِی أُذُنِ عَلِیٍّ»؛ ينابيع الموده، ج١، ص٣۶٠؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج٢، ص۶١؛ تأويل الآيات، شرف الدين الحسينى، ص٧١۵.</ref>(...)
::::::'''<small>تعلیم باواسطه</small>''': مجموعه معارفى است که با یک واسطه یا بیشتر از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به سایر [[اهل بیت]]{{عم}} رسیده است؛ یعنى امامانى که [[رسول خدا]]{{صل}} را درک نکرده‌اند و مستقیم از آن حضرت کسب فیض ننموده‌اند. ولى از اجداد خود نقل حدیث مى‌کنند تا به [[رسول خدا]]{{صل}} مى‌رسد؛ مثل حدیث معروف سلسلة الذهب که [[امام رضا]]{{ع}} در نیشابور چنین فرمود: روایت شده است که پدرم عبد صالح جناب موسی بن جعفر{{ع}} فرمود پدرم صادق جعفر بن محمد{{ع}} روایت نموده که فرمود پدرم ابو جعفر{{ع}} بن علی شکافنده علوم پیامبران روایت نموده که فرمود پدرم علی بن حسین سید العابدین{{ع}} روایت نموده که فرمود پدرم سرور جوانان اهل بهشت جناب حسین{{ع}} روایت نموده که فرمود پدرم علی بن ابی طالب{{عم}} فرمود شنیدم که پیامبر اکرم{{صل}} می فرماید شنیدم جبرئیل می فرماید خداوند عزوجل فرمود همانا تنها من الله می باشم و خدایی جز من نیست پس مرا عبادت و بندگی نمایید، هر کس از شما با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست در دژ مستحکم من وارد شده است و هر کس در دژ مستحکم من وارد شود از عذاب من ایمن گردد<ref>«قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَبُو جَعْفَرِ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الحُسَيْنُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ{{صل}} يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»؛ عیون اخبارالرضا، ج٢، صص٢٩۶- ٢٩٩؛ کشف الغمة، إربلى، ج٣، صص ٩٨ و ٩٩.</ref> شخصى از امام صادق{{ع}} پرسید که علوم شما از چه منبعى گرفته شده است؟ حضرت فرمود: هرگاه درباره چیزى به تو پاسخ گفتم، از رسول خدا{{صل}} است و ما از خود چیزى نمى‌گوییم.<ref>«مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ الله{{صل}} لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْء»؛ الکافى، ج١، ص۵٨؛ بصائرالدرجات، جزء۶، ص٣٩۵؛ بحارالانوار، ج٢، ص١٧٣؛ وضوء النبى، على شهرستانى، ج٢، ص٣٣۵؛ النص و الاجتهاد، ص١۶.</ref>(...)
::::::'''<small>تعلیم باواسطه</small>''': مجموعه معارفى است که با یک واسطه یا بیشتر از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به سایر [[اهل بیت]]{{عم}} رسیده است؛ یعنى امامانى که [[رسول خدا]]{{صل}} را درک نکرده‌اند و مستقیم از آن حضرت کسب فیض ننموده‌اند. ولى از اجداد خود نقل حدیث مى‌کنند تا به [[رسول خدا]]{{صل}} مى‌رسد؛ مثل حدیث معروف سلسلة الذهب که [[امام رضا]]{{ع}} در نیشابور چنین فرمود: روایت شده است که پدرم عبد صالح جناب موسی بن جعفر{{ع}} فرمود پدرم صادق جعفر بن محمد{{ع}} روایت نموده که فرمود پدرم ابو جعفر{{ع}} بن علی شکافنده علوم پیامبران روایت نموده که فرمود پدرم علی بن حسین سید العابدین{{ع}} روایت نموده که فرمود پدرم سرور جوانان اهل بهشت جناب حسین{{ع}} روایت نموده که فرمود پدرم علی بن ابی طالب{{عم}} فرمود شنیدم که پیامبر اکرم{{صل}} می فرماید شنیدم جبرئیل می فرماید خداوند عزوجل فرمود همانا تنها من الله می باشم و خدایی جز من نیست پس مرا عبادت و بندگی نمایید، هر کس از شما با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست در دژ مستحکم من وارد شده است و هر کس در دژ مستحکم من وارد شود از عذاب من ایمن گردد<ref>«قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَبُو جَعْفَرِ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الحُسَيْنُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ{{صل}} يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»؛ عیون اخبارالرضا، ج٢، صص٢٩۶- ٢٩٩؛ کشف الغمة، إربلى، ج٣، صص ٩٨ و ٩٩.</ref> شخصى از امام صادق{{ع}} پرسید که علوم شما از چه منبعى گرفته شده است؟ حضرت فرمود: هرگاه درباره چیزى به تو پاسخ گفتم، از رسول خدا{{صل}} است و ما از خود چیزى نمى‌گوییم.<ref>«مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ الله{{صل}} لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْء»؛ الکافى، ج١، ص۵٨؛ بصائرالدرجات، جزء۶، ص٣٩۵؛ بحارالانوار، ج٢، ص١٧٣؛ وضوء النبى، على شهرستانى، ج٢، ص٣٣۵؛ النص و الاجتهاد، ص١۶.</ref>(...)
::::::'''٣. [[رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب امیرمؤمنان على]]'''{{ع}}:‌ یکى دیگر از منابع علم امامان{{عم}}، کتاب [[على]]{{ع}} است. از احادیث استفاده مى‌گردد که آن کتاب، طومارى از جنس پوست بوده است به طول هفتاد ذراع [[پیامبر]]{{صل}} که با املاى ایشان و با خط [[على]]{{ع}} نوشته شده است و در آن هر حلال و حرامى و هر چیزى که مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، وجود دارد؛ حتى دیه یک خراش بر بدن. کتاب [[على]]{{ع}} نخستین کتاب گردآورى شده در اسلام مى‌باشد که در زمان [[پیامبر]]{{صل}} نوشته شده است.<ref>أعیان الشیعه، ج١، ص٩٣. سید محسن امین بعد از معرفى کتاب جامعه و بیان اوصاف آن، جامعه و صحیفه و کتاب [[على]]{{ع}}را مصداق یک کتاب مى‌داند و مى‌نویسد: «فظهر من ملاحظة مجموع هذه الاخبار و ضمّ بعضها الى بعض أن الجامعة و کتاب على{{ع}}على الاطلاق و الذى طوله سبعون ذرعاً و الکتاب الذى باملاء [[رسول الله]]{{صل}} و خط [[على]]{{ع}} و الصحیفة التى سبعون ذرعاً و الجلد الذى هو سبعون ذرعاً و الصحیفة العتیقة کلها یراد بها کتاب واحد».</ref>  گاهى این نوشته به اسم «جامعه» و گاهى به نام «صحیفه» یا «کتاب على» شناخته شده است<ref>اعیان الشیعه، ج ١، ص٩۴.</ref> که بعد از [[امام على]]{{ع}} به [[امامان]]{{عم}} یکى پس از دیگرى منتقل مى‌شود و الآن نیز در دست خاتم‌الاوصیا امام زمان{{ع}} است. (...)
::::::'''٣. [[رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب امیرمؤمنان على]]'''{{ع}}:‌ یکى دیگر از منابع علم امامان{{عم}}، کتاب [[على]]{{ع}} است. از احادیث استفاده مى‌گردد که آن کتاب، طومارى از جنس پوست بوده است به طول هفتاد ذراع [[پیامبر]]{{صل}} که با املاى ایشان و با خط [[على]]{{ع}} نوشته شده است و در آن هر حلال و حرامى و هر چیزى که مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، وجود دارد؛ حتى دیه یک خراش بر بدن. کتاب [[على]]{{ع}} نخستین کتاب گردآورى شده در اسلام مى‌باشد که در زمان [[پیامبر]]{{صل}} نوشته شده است.<ref>أعیان الشیعه، ج١، ص٩٣. سید محسن امین بعد از معرفى کتاب جامعه و بیان اوصاف آن، جامعه و صحیفه و کتاب [[على]]{{ع}}را مصداق یک کتاب مى‌داند و مى‌نویسد: «فظهر من ملاحظة مجموع هذه الاخبار و ضمّ بعضها الى بعض أن الجامعة و کتاب على{{ع}}على الاطلاق و الذى طوله سبعون ذرعاً و الکتاب الذى باملاء [[رسول الله]]{{صل}} و خط [[على]]{{ع}} و الصحیفة التى سبعون ذرعاً و الجلد الذى هو سبعون ذرعاً و الصحیفة العتیقة کلها یراد بها کتاب واحد».</ref>  گاهى این نوشته به اسم «جامعه» و گاهى به نام «صحیفه» یا «کتاب على» شناخته شده است<ref>اعیان الشیعه، ج ١، ص٩۴.</ref> که بعد از [[امام على]]{{ع}} به [[امامان]]{{عم}} یکى پس از دیگرى منتقل مى‌شود و الآن نیز در دست خاتم‌الاوصیا امام زمان{{ع}} است. (...)
خط ۲۰۱: خط ۲۱۹:
::::::«منابع عمده علوم پیامبر{{صل}} و ائمه{{عم}} از دید روایات چنین است:
::::::«منابع عمده علوم پیامبر{{صل}} و ائمه{{عم}} از دید روایات چنین است:
::::::*'''[[رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|قرآن:]]''' نخستین منبع دانش [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} ‌به هیچ تردید کتاب خداست. بر پایه باور شیعه، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} دانش قرآن را به گونه کامل در اختیار دارند و با همه ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن آشنایند. قرآن کریم خود به این حقیقت اشاره کرده و علم تأویل قرآن و فهم آیات متشابه آن را در انحصار خداوند متعال و راسخان در علم برشمرده.{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا]]}}<ref>«در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست». سوره آل عمران، آیه۷.</ref> مطابق با روایات فراوان، منظور از راسخان در علم پیشوایان معصوم الهی و [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]]{{صل}} هستند. در آیه‌ای نیز گواه بر رسالت پیامبر اکرم{{صل}} خداوند یکتا و {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست». سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> دانسته شده است. به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است  و بر این اساس، جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است  و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره‌گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن (قرآن) بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: به خدا قسم من به آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و دوزخ است آگاهم و به ماکان و مایکون علم دارم و همه این علوم را از کتاب خدا فرا گرفتم، خداوند درباره قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«که بیانگر هر چیزى است»؛ سوره نحل، آیه۸۹.</ref> شاید بهترین گواه بر این مطلب حدیث شریف و متواتر ثقلین باشد که پیوند آنان با قرآن را تا روز قیامت ناگسستنی برشمرده و بر ملازمت آن ‌دو با هم تأکید کرده است.
::::::*'''[[رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|قرآن:]]''' نخستین منبع دانش [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} ‌به هیچ تردید کتاب خداست. بر پایه باور شیعه، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} دانش قرآن را به گونه کامل در اختیار دارند و با همه ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن آشنایند. قرآن کریم خود به این حقیقت اشاره کرده و علم تأویل قرآن و فهم آیات متشابه آن را در انحصار خداوند متعال و راسخان در علم برشمرده.{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا]]}}<ref>«در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست». سوره آل عمران، آیه۷.</ref> مطابق با روایات فراوان، منظور از راسخان در علم پیشوایان معصوم الهی و [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]]{{صل}} هستند. در آیه‌ای نیز گواه بر رسالت پیامبر اکرم{{صل}} خداوند یکتا و {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref>«و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست». سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> دانسته شده است. به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است  و بر این اساس، جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است  و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره‌گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن (قرآن) بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: به خدا قسم من به آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و دوزخ است آگاهم و به ماکان و مایکون علم دارم و همه این علوم را از کتاب خدا فرا گرفتم، خداوند درباره قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ}}<ref>«که بیانگر هر چیزى است»؛ سوره نحل، آیه۸۹.</ref> شاید بهترین گواه بر این مطلب حدیث شریف و متواتر ثقلین باشد که پیوند آنان با قرآن را تا روز قیامت ناگسستنی برشمرده و بر ملازمت آن ‌دو با هم تأکید کرده است.
::::::*'''[[رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی و الهام]]:''' [[وحی]] آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را به حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} باب [[وحی]] بسته شد، راه [[الهام]] برای اولیای الهی همچنان باز است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] می‌فرمایند: همواره خدا را –که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار- در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره‌مندی امامان معصوم{{عم}} از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهره‌مندی پیامبران از آن ندارد، چنان که [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: {{عربی|«إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»}}<ref>«تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز این که تو پیامبر نیستی».</ref> بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به [[لوح محفوظ]] الهی می‌فرماید: {{عربی|«الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه»}}.<ref>«"خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است».</ref> تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی"  است، چنانکه [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: کسی که روح الهی را در می‌یابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه می‌گردد. از [[امام موسی کاظم]]{{ع}} نقل می‌شود که فرمود:دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید می‌شود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث می‌گردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم [[علامه مجلسی]] در شرح این حدیث می‌نویسد: تفسیر امور گذشته برای [[ائمه]]{{عم}} از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است و امور آینده در جامعه و [[مصحف فاطمه]]{{س}} و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله [[الهام]] از طرف خدا و بی‌واسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است.  
 
*'''[[رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|وحی و الهام]]:''' [[وحی]] آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را به حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} باب [[وحی]] بسته شد، راه [[الهام]] برای اولیای الهی همچنان باز است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] می‌فرمایند: همواره خدا را –که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار- در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره‌مندی امامان معصوم{{عم}} از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهره‌مندی پیامبران از آن ندارد، چنان که [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرمایند: {{عربی|«إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»}}<ref>«تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز این که تو پیامبر نیستی».</ref> بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به [[لوح محفوظ]] الهی می‌فرماید: {{عربی|«الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه»}}.<ref>«"خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است».</ref> تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی"  است، چنانکه [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: کسی که روح الهی را در می‌یابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه می‌گردد. از [[امام موسی کاظم]]{{ع}} نقل می‌شود که فرمود:دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید می‌شود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث می‌گردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم [[علامه مجلسی]] در شرح این حدیث می‌نویسد: تفسیر امور گذشته برای [[ائمه]]{{عم}} از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است و امور آینده در جامعه و [[مصحف فاطمه]]{{س}} و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله [[الهام]] از طرف خدا و بی‌واسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است.  
::::::*'''[[رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|تحدیث:]]''' [[ائمه|امامان معصوم]]{{عم}} در روایاتی فراوان، محدث  خوانده شده‌اند، چنانکه [[امیرمرمنان]]{{ع}} می‌فرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هرچند او را نمی‌بیند.  
::::::*'''[[رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|تحدیث:]]''' [[ائمه|امامان معصوم]]{{عم}} در روایاتی فراوان، محدث  خوانده شده‌اند، چنانکه [[امیرمرمنان]]{{ع}} می‌فرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هرچند او را نمی‌بیند.  
::::::*'''[[رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|اسم اعظم:]]''' روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد [[ائمه]]{{عم}} است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد [[آصف بن برخیا]]، کارگزار [[حضرت سلیمان]] که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ‌گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به «علم من الکتاب» تعبیر کرده است.  
::::::*'''[[رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)|اسم اعظم:]]''' روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد [[ائمه]]{{عم}} است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد [[آصف بن برخیا]]، کارگزار [[حضرت سلیمان]] که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ‌گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به «علم من الکتاب» تعبیر کرده است.  
خط ۲۵۰: خط ۲۶۹:
::::::«[[امام]] برای انجام مسؤولیت‌های مهم [[هدایت]] و [[راهنمایی]] در جهات مختلف [[مرجعیت علمی]] و [[سیاسی]] باید دارای پشتوانه قابل قبول و مورد [[اعتماد]] باشد. این پشتوانه‌ها و به عبارت دیگر منابع علم امام به این شرح می‌‌باشند:
::::::«[[امام]] برای انجام مسؤولیت‌های مهم [[هدایت]] و [[راهنمایی]] در جهات مختلف [[مرجعیت علمی]] و [[سیاسی]] باید دارای پشتوانه قابل قبول و مورد [[اعتماد]] باشد. این پشتوانه‌ها و به عبارت دیگر منابع علم امام به این شرح می‌‌باشند:
::::::'''[[آگاهی]] کامل از [[قرآن]]''': یکی از [[منابع علم امام]] [[قرآن کریم]] است که منشأ تمام [[احکام]] و [[معارف دین]] است؛ البته همه‌کس [[قادر]] نیستند به عمق و [[باطن]] آن راه یابند، بلکه [[تأویل]] و [[فهم قرآن]] مستلزم [[افاضه]] [[الهی]] است و همه‌کس نمی‌توانند [[قرآن]] را به سخن را دارند. [[امام علی|امیر المؤمنینن]]{{ع}} می‌فرماید: "[[قرآن]] را به سخن در آورید؛ امّا سخنی برای شما نمی‌گوید، من به شما اعلام می‌کنم که [[علوم]] گذشته و [[آینده]] در آن [[کتاب آسمانی]] موجود است، [[احکام]] و مسائلی که به آنها [[نیاز]] دارید و [[تفسیر]] مواردی که موجب [[اختلاف]] شما می‌شود در [[قرآن]] آمده است، اگر از من بپرسید، شما را [[آموزش]] خواهم داد"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۱.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "یکی از [[علوم]]، [[علم]] [[تفسیر قرآن]] و [[احکام]] مربوط به آن است و نیز دانشی که به تحولات زمان و رویدادهای آن ربط پیدا می‌کند،... اگر کسانی مییافتیم که ظرفیت‌های [[روحی]] مناسبی داشتند، مسایل [[علمی]] را به آنان منتقل می‌کردیم و [[خداوند]] نگهبان و [[پناهگاه]] ما است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۲۹.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "در [[قرآن کریم]] خبرهای گذشته و [[آینده]] و [[احکام]] داوری‌ها، انعکاس یافته و ما به همه آنها آگاهیم"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۱.</ref>. یکی از [[اصحاب امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[حضرت]] گفت: آیا همه چیز در [[قرآن]] و [[سنّت پیامبر]] وجود دارد یا شما از خودتان می‌گویید؟ فرمود: "ممکن نیست چیزی از خود بیان کنیم، آری! همه چیز در [[قرآن]] و [[سنّت پیامبر]] آمده است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۳.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۴-۶۵.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۴-۶۵.</ref>.
::::::'''[[آگاهی]] کامل از [[قرآن]]''': یکی از [[منابع علم امام]] [[قرآن کریم]] است که منشأ تمام [[احکام]] و [[معارف دین]] است؛ البته همه‌کس [[قادر]] نیستند به عمق و [[باطن]] آن راه یابند، بلکه [[تأویل]] و [[فهم قرآن]] مستلزم [[افاضه]] [[الهی]] است و همه‌کس نمی‌توانند [[قرآن]] را به سخن را دارند. [[امام علی|امیر المؤمنینن]]{{ع}} می‌فرماید: "[[قرآن]] را به سخن در آورید؛ امّا سخنی برای شما نمی‌گوید، من به شما اعلام می‌کنم که [[علوم]] گذشته و [[آینده]] در آن [[کتاب آسمانی]] موجود است، [[احکام]] و مسائلی که به آنها [[نیاز]] دارید و [[تفسیر]] مواردی که موجب [[اختلاف]] شما می‌شود در [[قرآن]] آمده است، اگر از من بپرسید، شما را [[آموزش]] خواهم داد"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۱.</ref>. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "یکی از [[علوم]]، [[علم]] [[تفسیر قرآن]] و [[احکام]] مربوط به آن است و نیز دانشی که به تحولات زمان و رویدادهای آن ربط پیدا می‌کند،... اگر کسانی مییافتیم که ظرفیت‌های [[روحی]] مناسبی داشتند، مسایل [[علمی]] را به آنان منتقل می‌کردیم و [[خداوند]] نگهبان و [[پناهگاه]] ما است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۲۲۹.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "در [[قرآن کریم]] خبرهای گذشته و [[آینده]] و [[احکام]] داوری‌ها، انعکاس یافته و ما به همه آنها آگاهیم"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۱.</ref>. یکی از [[اصحاب امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[حضرت]] گفت: آیا همه چیز در [[قرآن]] و [[سنّت پیامبر]] وجود دارد یا شما از خودتان می‌گویید؟ فرمود: "ممکن نیست چیزی از خود بیان کنیم، آری! همه چیز در [[قرآن]] و [[سنّت پیامبر]] آمده است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۳.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۴-۶۵.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۴-۶۵.</ref>.
::::::این [[دانش]] به گونه‌ای است که شامل ظاهر و [[باطن]] و [[تفسیر]] و تاویل و [[محکم و متشابه]] و [[ناسخ و منسوخ]] [[قرآن]] می‌‌باشد. درباره [[آگاهی]] کامل [[امامان]] و [[پیشوایان الهی]] به کتاب [[الله]] تعالی، به آیاتی از [[قرآن مجید]]- که به [[علم]] و [[دانایی]] ویژه برای [[امام]] اشاره دارد- استناد شده است؛ به چند مورد توجه می‌‌دهیم:
 
این [[دانش]] به گونه‌ای است که شامل ظاهر و [[باطن]] و [[تفسیر]] و تاویل و [[محکم و متشابه]] و [[ناسخ و منسوخ]] [[قرآن]] می‌‌باشد. درباره [[آگاهی]] کامل [[امامان]] و [[پیشوایان الهی]] به کتاب [[الله]] تعالی، به آیاتی از [[قرآن مجید]]- که به [[علم]] و [[دانایی]] ویژه برای [[امام]] اشاره دارد- استناد شده است؛ به چند مورد توجه می‌‌دهیم:
::::::[[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. از این [[آیه]] به خوبی روشن می‌‌شود کسی وجود دارد که تمام [[علم کتاب]] نزد او است زیرا "[[علم کتاب]]" به صورت مطلق آمده است و شامل تمام [[علوم]] مربوط به [[کتاب الهی]] می‌‌شود<ref>ر.ک: پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۴.</ref>. در [[آیه]] دیگر آمده: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> بین "[[علم کتاب]]" و "[[علم من الکتاب]]" فرق است و در [[روایات]] به این تفاوت تنبیه داده شده است<ref>ر.ک: کافی ج۱، ص ۲۵۷.</ref>. [[قرطبی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] به [[نقل]] از [[عبدالله بن عطاء]] می‌‌نویسد: [[خدمت]] [[امام باقر]] عرضه داشتم برخی می‌‌پندارند {{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}} [[عبدالله بن سلام]] است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: مصداق [[آیه]] [[علی بن ابی طالب]] است. این سخن را [[محمد بن حنفیه]] نیز گفته است<ref>الجامع الأحکام القرآن ج۹، ص ۳۳۶.</ref>. و نیز [[قندوزی حنفی]] از [[ثعلبی]] و [[ابن مغازلی]] از [[عبدالله بن عطا]] [[نقل]] می‌‌کند: با [[امام محمد باقر]]{{ع}} در [[مسجد]] بودم [[فرزند]] [[عبدالله بن سلام]] را دیدم، گفتم این [[فرزند]] کسی است که [[علم الکتاب]] نزد اوست، فرمود: این [[آیه]] درباره [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است<ref>ینابیع المودة لذوی القربی- ج۱-، ص ۳۰۵ الباب الثلاثون فی تفسیر قوله تعالی: {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}؛ «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>.
::::::[[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. از این [[آیه]] به خوبی روشن می‌‌شود کسی وجود دارد که تمام [[علم کتاب]] نزد او است زیرا "[[علم کتاب]]" به صورت مطلق آمده است و شامل تمام [[علوم]] مربوط به [[کتاب الهی]] می‌‌شود<ref>ر.ک: پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۴.</ref>. در [[آیه]] دیگر آمده: {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌‌آورم» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> بین "[[علم کتاب]]" و "[[علم من الکتاب]]" فرق است و در [[روایات]] به این تفاوت تنبیه داده شده است<ref>ر.ک: کافی ج۱، ص ۲۵۷.</ref>. [[قرطبی]] در [[تفسیر]] این [[آیه]] به [[نقل]] از [[عبدالله بن عطاء]] می‌‌نویسد: [[خدمت]] [[امام باقر]] عرضه داشتم برخی می‌‌پندارند {{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}} [[عبدالله بن سلام]] است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: مصداق [[آیه]] [[علی بن ابی طالب]] است. این سخن را [[محمد بن حنفیه]] نیز گفته است<ref>الجامع الأحکام القرآن ج۹، ص ۳۳۶.</ref>. و نیز [[قندوزی حنفی]] از [[ثعلبی]] و [[ابن مغازلی]] از [[عبدالله بن عطا]] [[نقل]] می‌‌کند: با [[امام محمد باقر]]{{ع}} در [[مسجد]] بودم [[فرزند]] [[عبدالله بن سلام]] را دیدم، گفتم این [[فرزند]] کسی است که [[علم الکتاب]] نزد اوست، فرمود: این [[آیه]] درباره [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است<ref>ینابیع المودة لذوی القربی- ج۱-، ص ۳۰۵ الباب الثلاثون فی تفسیر قوله تعالی: {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}؛ «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>.
::::::[[حاکم حسکانی]] و [[قندوزی]] در [[روایات]] دیگری از [[عطیه عوفی]] از [[ابوسعید خدری]] [[نقل]] می‌‌کنند که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> سؤال کرد، فرمود: او [[وزیر]] برادرم [[سلیمان بن داود]] بود سپس از [[آیه]] {{متن قرآن قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> پرسید، فرمود: {{متن حدیث|ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۰۳. و نیز ر.ک: شواهد التنزیل ج۱، ص ۴۰۰ و الأمالی (للصدوق)، ص ۵۴۶.</ref>. و نیز [[قندوزی]] در [[روایت]] دیگری از [[ابن عباس]] [[نقل]] می‌‌کند: {{متن حدیث|{{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کسی که دانش کتاب نزد اوست» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> إنّمَا هُوَ عَلِيٌّ لَقَدْ كَانَ عَالِماً بِالتَّفْسِيرِ وَ التَّأْوِيلِ وَ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ}}<ref>ینابیع الموده، ج۱، صفحه ۱۰۴. و نیز ر.ک: الکافی ج۱، ص ۲۲۸ {{عربی| بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ}}</ref>. کسی که [[علم کتاب]] نزد او است فقط [[علی]]{{ع}} است او [[عالم به ]] [[تفسیر قرآن]] و [[تأویل]] آن و [[ناسخ و منسوخ]] آن است. {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>. در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ{{عم}}}}<ref>کافی، ج۱، ص ۲۱۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری از همان [[امام]] آمده است که فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه}}<ref>کافی، ج۱، ص ۲۱۳.</ref>. و نیز در [[حدیث]] دیگری می‌‌خوانیم: [[رسول خدا]]{{صل}} [[برترین]] [[راسخان در علم]] بود؛ [[خداوند عزوجل]] تمام آن چه را بر او نازل کرد از تنزیل و [[تأویل]] به او [[تعلیم]] داد و ممکن نیست [[خداوند]] چیزی بر او نازل کند و [[تأویل]] و تفسیرش را به او نیازموزد در حالی که [[اوصیاء]] [[پیامبر]]{{صل}} بعد از او تمام آن را بدانند<ref>  کافی، ج۱، ص ۲۱۳ و در این زمینه احادیث متعدد دیگری وجود دارد که همین معنی و مفهوم را تأیید می‌‌کند.</ref>.
 
::::::در [[آیه]] ۴۹ [[سوره]] عنکبوت می‌‌خوانیم: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> و در [[روایات]] بسیاری از [[اهل بیت]]{{عم}} دیده می‌‌شود که عنوان {{متن قرآن|الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> در این [[آیه]] به [[امامان]]{{عم}} [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: بحارلأنوار، ج ۲۳، ص ۱۸۸.</ref>.
[[حاکم حسکانی]] و [[قندوزی]] در [[روایات]] دیگری از [[عطیه عوفی]] از [[ابوسعید خدری]] [[نقل]] می‌‌کنند که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref> سؤال کرد، فرمود: او [[وزیر]] برادرم [[سلیمان بن داود]] بود سپس از [[آیه]] {{متن قرآن قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> پرسید، فرمود: {{متن حدیث|ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ}}<ref>ینابیع الموده، ج۱، ص ۱۰۳. و نیز ر.ک: شواهد التنزیل ج۱، ص ۴۰۰ و الأمالی (للصدوق)، ص ۵۴۶.</ref>. و نیز [[قندوزی]] در [[روایت]] دیگری از [[ابن عباس]] [[نقل]] می‌‌کند: {{متن حدیث|{{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کسی که دانش کتاب نزد اوست» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> إنّمَا هُوَ عَلِيٌّ لَقَدْ كَانَ عَالِماً بِالتَّفْسِيرِ وَ التَّأْوِيلِ وَ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ}}<ref>ینابیع الموده، ج۱، صفحه ۱۰۴. و نیز ر.ک: الکافی ج۱، ص ۲۲۸ {{عربی| بَابُ أَنَّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلَّهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ{{عم}} وَ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلَّهُ}}</ref>. کسی که [[علم کتاب]] نزد او است فقط [[علی]]{{ع}} است او [[عالم به ]] [[تفسیر قرآن]] و [[تأویل]] آن و [[ناسخ و منسوخ]] آن است. {{متن قرآن|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}<ref>سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>. در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ{{عم}}}}<ref>کافی، ج۱، ص ۲۱۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری از همان [[امام]] آمده است که فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه}}<ref>کافی، ج۱، ص ۲۱۳.</ref>. و نیز در [[حدیث]] دیگری می‌‌خوانیم: [[رسول خدا]]{{صل}} [[برترین]] [[راسخان در علم]] بود؛ [[خداوند عزوجل]] تمام آن چه را بر او نازل کرد از تنزیل و [[تأویل]] به او [[تعلیم]] داد و ممکن نیست [[خداوند]] چیزی بر او نازل کند و [[تأویل]] و تفسیرش را به او نیازموزد در حالی که [[اوصیاء]] [[پیامبر]]{{صل}} بعد از او تمام آن را بدانند<ref>  کافی، ج۱، ص ۲۱۳ و در این زمینه احادیث متعدد دیگری وجود دارد که همین معنی و مفهوم را تأیید می‌‌کند.</ref>.
::::::بر اساس [[روایات]] [[امامیه]] [[علم به قرآن]] به طور کامل تنها در [[اختیار]] [[ائمه معصوم]]{{عم}} و اوصیای [[رسول خدا]]{{صل}} نهاده شده است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ}}<ref>ر.ک: کافی، ج۱، ص ۲۲۸.</ref>.
 
::::::[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "به [[خدا]] که من [[کتاب خدا]] را از آغاز تا پایانش می‌دانم، چنان‌که گوئی در [[کف دست]] من است. در [[قرآن]] خبر [[آسمان]] و خبر [[زمین]] و خبر گذشته و خبر [[آینده]] است. خدای عزّوجل فرماید: [[بیان]] هر چیز در آن است"<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ}}کافی، ج۱، ص۲۲۹.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۷۸.</ref>.
در [[آیه]] ۴۹ [[سوره]] عنکبوت می‌‌خوانیم: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> و در [[روایات]] بسیاری از [[اهل بیت]]{{عم}} دیده می‌‌شود که عنوان {{متن قرآن|الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}<ref>«کسانی که به آنان دانش داده‌اند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.</ref> در این [[آیه]] به [[امامان]]{{عم}} [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: بحارلأنوار، ج ۲۳، ص ۱۸۸.</ref>.
 
بر اساس [[روایات]] [[امامیه]] [[علم به قرآن]] به طور کامل تنها در [[اختیار]] [[ائمه معصوم]]{{عم}} و اوصیای [[رسول خدا]]{{صل}} نهاده شده است. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ}}<ref>ر.ک: کافی، ج۱، ص ۲۲۸.</ref>.
 
[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "به [[خدا]] که من [[کتاب خدا]] را از آغاز تا پایانش می‌دانم، چنان‌که گوئی در [[کف دست]] من است. در [[قرآن]] خبر [[آسمان]] و خبر [[زمین]] و خبر گذشته و خبر [[آینده]] است. خدای عزّوجل فرماید: [[بیان]] هر چیز در آن است"<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ}}کافی، ج۱، ص۲۲۹.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۷۸.</ref>.
:::::*'''[[وارثت از پیامبر]]{{صل}}''': به این معنی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تمام [[معارف]] و [[شرایع]] [[اسلام]] را به [[علی]]{{ع}} آموخت و طبق بعضی از [[روایات]] [[علی]]{{ع}} آن [[معارف]] را با خط خود در کتابی نوشت و این [[علم]] و [[آگاهی]] [[نسل]] بعد از [[نسل]] به [[فرزندان علی]]{{ع}} یعنی [[امامان معصوم]]{{عم}} رسید. [[ابوبصیر]] می‌‌گوید که از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم که [[پیروان]] شما می‌‌گوید [[رسول خدا]]{{صل}} یک باب از [[علم]] به [[علی]]{{ع}} آموخت که از آن [[هزار باب]] گشوده شد [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً{{ع}} أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ}}<ref>کافی، ج۱، ص ۲۳۹.</ref>. از [[امام علی]]{{ع}} [[روایت]] شده: {{متن حدیث|فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا}}<ref>کافی، ج۱، ص ۶۴.</ref>. شایان توجه است که در مورد [[حدیث]] [[معروف]] "[[باب ]] [[مدینه]] العلم" که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث| أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}، نقل‌های فراوانی در معروف‌ترین کتب [[اهل سنت]] و [[شیعه]] وارد شده است<ref>از جمله کسانی که این حدیث را در کتب خود نقل کرده‌اند حاکم نیشابوری در مستدرک، ابوبکر نیشابوری در تاریخ بغداد در مناقب امیرالمؤمنین{{ع}}، گنجی در کفایة الطالب، حموینی درفرائد السمطین، ذهبی در میزان الاعتدال، قندوزی در ینابیع الموده و نبهانی در الفتح الکبیر ر.ک: احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸-۵۰۱ و نیز ر.ک: کتاب فتح الملک العلی بصحه حیث باب مدینه العلم علی.</ref>. در [[روایات]] متعددی نیز می‌‌خوانیم که [[امامان اهل بیت]]{{عم}} می‌‌فرمودند: آنچه ما [[نقل]] می‌‌کنیم همه را می‌‌توانید از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کنید، چرا که ما همه اینها را به وسیله اجداد خود از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌ایم. یکی از [[یاران امام]] [[صادق]]{{ع}} از آن [[حضرت]] پرسید: ما گاهی [[حدیثی]] را از شما می‌‌شنویم، سپس [[شک]] می‌‌کنیم که از شما شنیده بودیم یا از پدرتان؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ أَبِي وَ مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}}}<ref>وسائل الشعیة (آل بیت)، ج ۲۷، ص ۱۰۴.</ref>.
:::::*'''[[وارثت از پیامبر]]{{صل}}''': به این معنی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تمام [[معارف]] و [[شرایع]] [[اسلام]] را به [[علی]]{{ع}} آموخت و طبق بعضی از [[روایات]] [[علی]]{{ع}} آن [[معارف]] را با خط خود در کتابی نوشت و این [[علم]] و [[آگاهی]] [[نسل]] بعد از [[نسل]] به [[فرزندان علی]]{{ع}} یعنی [[امامان معصوم]]{{عم}} رسید. [[ابوبصیر]] می‌‌گوید که از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم که [[پیروان]] شما می‌‌گوید [[رسول خدا]]{{صل}} یک باب از [[علم]] به [[علی]]{{ع}} آموخت که از آن [[هزار باب]] گشوده شد [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً{{ع}} أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ}}<ref>کافی، ج۱، ص ۲۳۹.</ref>. از [[امام علی]]{{ع}} [[روایت]] شده: {{متن حدیث|فَمَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَ فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لَا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا}}<ref>کافی، ج۱، ص ۶۴.</ref>. شایان توجه است که در مورد [[حدیث]] [[معروف]] "[[باب ]] [[مدینه]] العلم" که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث| أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}، نقل‌های فراوانی در معروف‌ترین کتب [[اهل سنت]] و [[شیعه]] وارد شده است<ref>از جمله کسانی که این حدیث را در کتب خود نقل کرده‌اند حاکم نیشابوری در مستدرک، ابوبکر نیشابوری در تاریخ بغداد در مناقب امیرالمؤمنین{{ع}}، گنجی در کفایة الطالب، حموینی درفرائد السمطین، ذهبی در میزان الاعتدال، قندوزی در ینابیع الموده و نبهانی در الفتح الکبیر ر.ک: احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸-۵۰۱ و نیز ر.ک: کتاب فتح الملک العلی بصحه حیث باب مدینه العلم علی.</ref>. در [[روایات]] متعددی نیز می‌‌خوانیم که [[امامان اهل بیت]]{{عم}} می‌‌فرمودند: آنچه ما [[نقل]] می‌‌کنیم همه را می‌‌توانید از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کنید، چرا که ما همه اینها را به وسیله اجداد خود از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌ایم. یکی از [[یاران امام]] [[صادق]]{{ع}} از آن [[حضرت]] پرسید: ما گاهی [[حدیثی]] را از شما می‌‌شنویم، سپس [[شک]] می‌‌کنیم که از شما شنیده بودیم یا از پدرتان؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ أَبِي وَ مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}}}<ref>وسائل الشعیة (آل بیت)، ج ۲۷، ص ۱۰۴.</ref>.
::::::[[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیث]] دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>کافی، ج۱، ص ۵۳.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: "همانا [[رسول خدا]]{{صل}} [[هزار باب]] به من از [[حلال و حرام]] و آنچه شده است، تا [[روز قیامت]] بیاموخت که از هر بابش [[هزار باب]] گشوده می‌شد (این هزار [[هزار باب]]) تا آن پایه که [[دانش]] سررسیدن [[مرگ‌ها]] و [[بلاها]] و مطالب [[حق]] را فرا گرفتم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۶۱.</ref>
 
[[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیث]] دیگر می‌‌فرماید: {{متن حدیث|حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>کافی، ج۱، ص ۵۳.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} می‌فرماید: "همانا [[رسول خدا]]{{صل}} [[هزار باب]] به من از [[حلال و حرام]] و آنچه شده است، تا [[روز قیامت]] بیاموخت که از هر بابش [[هزار باب]] گشوده می‌شد (این هزار [[هزار باب]]) تا آن پایه که [[دانش]] سررسیدن [[مرگ‌ها]] و [[بلاها]] و مطالب [[حق]] را فرا گرفتم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ‌}}؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۶۱.</ref>
::::::[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[جانشین]] [[امام]]، در دقیقه پایانی که از [[روح]] [[امام]] باقی مانده، به [[علم امام]] پیشین از خود [[آگاه]] می‌شود"<ref>{{متن حدیث|يَعْرِفُ الَّذِي بَعْدَ الْإِمَامِ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ فِي آخِرِ دَقِيقَةٍ تَبْقى مِنْ رُوحِهِ}}؛ کافی، ج۱، ص۲۷۴.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۷۸-۷۹.</ref>.
::::::[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: "[[جانشین]] [[امام]]، در دقیقه پایانی که از [[روح]] [[امام]] باقی مانده، به [[علم امام]] پیشین از خود [[آگاه]] می‌شود"<ref>{{متن حدیث|يَعْرِفُ الَّذِي بَعْدَ الْإِمَامِ عِلْمَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ فِي آخِرِ دَقِيقَةٍ تَبْقى مِنْ رُوحِهِ}}؛ کافی، ج۱، ص۲۷۴.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۷۸-۷۹.</ref>.
:::::*'''[[تصدیق]] [[رسول خدا]]{{صل}}:''' [[امیرالمؤمنین]] در [[علم]] به مقامی رسید که [[پیامبر]] آن را ستود و فرمود: "[[دانش]] گوارایت باد ای [[ابوالحسن]]! [[علم]] را مانند [[آب]] نوشیدی"<ref>ذخائر العقبی، ص۷۸.</ref>. همچنین فرمود: "من [[شهر علم]] هستم و [[علی]] دروازه آن، هر کس جویای [[دانش]] است باید از درش وارد شود"<ref>مناقب خوارزمی، ص۴۰.</ref>. [[رسول خدا]] با [[آگاهی]] از نیازهای [[علمی]] [[آینده]] [[جامعه اسلامی]]، [[علوم]] خود را به کسی سپرد که پاسخ‌گوی نیازهای [[امّت]] باشد. [[ابن‌عباس]] می‌گوید که [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: "وقتی برای [[راز و نیاز]] با [[پروردگار]] آماده شدم، او با من سخن گفت و [[مناجات]] کرد، هر آنچه از جانب [[خداوند بزرگ]] آموختم، به [[علی]] [[تعلیم]] دادم، پس [[علی]] دروازه [[علم]] من است"<ref>ینابیع المودة، ص۶۹.</ref>.
:::::*'''[[تصدیق]] [[رسول خدا]]{{صل}}:''' [[امیرالمؤمنین]] در [[علم]] به مقامی رسید که [[پیامبر]] آن را ستود و فرمود: "[[دانش]] گوارایت باد ای [[ابوالحسن]]! [[علم]] را مانند [[آب]] نوشیدی"<ref>ذخائر العقبی، ص۷۸.</ref>. همچنین فرمود: "من [[شهر علم]] هستم و [[علی]] دروازه آن، هر کس جویای [[دانش]] است باید از درش وارد شود"<ref>مناقب خوارزمی، ص۴۰.</ref>. [[رسول خدا]] با [[آگاهی]] از نیازهای [[علمی]] [[آینده]] [[جامعه اسلامی]]، [[علوم]] خود را به کسی سپرد که پاسخ‌گوی نیازهای [[امّت]] باشد. [[ابن‌عباس]] می‌گوید که [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: "وقتی برای [[راز و نیاز]] با [[پروردگار]] آماده شدم، او با من سخن گفت و [[مناجات]] کرد، هر آنچه از جانب [[خداوند بزرگ]] آموختم، به [[علی]] [[تعلیم]] دادم، پس [[علی]] دروازه [[علم]] من است"<ref>ینابیع المودة، ص۶۹.</ref>.
::::::[[تصدیق]] [[پیامبر]] را نسبت به [[علم]] سرشار [[امیرالمؤمنین]]، [[امام]] [[حسین بن علی]]{{ع}} این‌گونه [[نقل]] می‌فرماید: "وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>« و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن  بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه۱۲.</ref> نازل شد، [[اصحاب]] از [[پیامبر خدا]]{{صل}} پرسیدند: مقصود از [[امام مبین]] [[تورات]] است یا [[انجیل]] یا [[قرآن]]؟ فرمود: هیچ‌ کدام، سپس متوجّه پدرم شد و بیان داشت: این امامی است که [[خداوند]] مخزن وجودش را از [[دانش]] و [[علوم]] سرشار کرده است"<ref>ینابیع المودة، ص۷۷.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۳-۶۴.</ref>.
 
[[تصدیق]] [[پیامبر]] را نسبت به [[علم]] سرشار [[امیرالمؤمنین]]، [[امام]] [[حسین بن علی]]{{ع}} این‌گونه [[نقل]] می‌فرماید: "وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>« و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن  بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه۱۲.</ref> نازل شد، [[اصحاب]] از [[پیامبر خدا]]{{صل}} پرسیدند: مقصود از [[امام مبین]] [[تورات]] است یا [[انجیل]] یا [[قرآن]]؟ فرمود: هیچ‌ کدام، سپس متوجّه پدرم شد و بیان داشت: این امامی است که [[خداوند]] مخزن وجودش را از [[دانش]] و [[علوم]] سرشار کرده است"<ref>ینابیع المودة، ص۷۷.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۶۳-۶۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۸۴: خط ۳۱۰:
:::::#'''[[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|از طریق فرشته]]''': گاهی فرشته‌ای از فرشتگان خدا به صورت انسان متمثل شده و اخباری را در اختیار برخی از انسان‌ها قرار می‌دهند. این قسم از خبرها اختصاص به [[انبیاء]] ندارد و نمونه برجسته آن،‌ تمثل فرشته الهی برای حضرت مریم بود. همچنین خبردار شدن [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از باردار شدن همسرش و نیز خبردار شدن از نابودی قوم لوط و اینکه همسر لوط از جمله نابودشدگان است،‌ از طریق فرشته در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
:::::#'''[[رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|از طریق فرشته]]''': گاهی فرشته‌ای از فرشتگان خدا به صورت انسان متمثل شده و اخباری را در اختیار برخی از انسان‌ها قرار می‌دهند. این قسم از خبرها اختصاص به [[انبیاء]] ندارد و نمونه برجسته آن،‌ تمثل فرشته الهی برای حضرت مریم بود. همچنین خبردار شدن [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از باردار شدن همسرش و نیز خبردار شدن از نابودی قوم لوط و اینکه همسر لوط از جمله نابودشدگان است،‌ از طریق فرشته در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
:::::#'''[[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|از طریق الهام]]''': گاهی برخی حقایق و امور پنهان،‌ بر روح انسان القا و الهام می‌شود،‌ به گونه‌ای که انسان یقین به درستی آن پیدا می‌کند. این قسم از خبرها نیز اختصاص به [[انبیاء]]{{عم}} ندارد و نمونه برجسته آن،‌ الهام خداوند به مادر [[حضرت موس]] {{ع}} مبنی بر انداختن آن حضرت در دریا و اطمینان دادن به او به اینکه وی در آینده فرزندش را بازپس خواهد گرفت‌، است.
:::::#'''[[رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|از طریق الهام]]''': گاهی برخی حقایق و امور پنهان،‌ بر روح انسان القا و الهام می‌شود،‌ به گونه‌ای که انسان یقین به درستی آن پیدا می‌کند. این قسم از خبرها نیز اختصاص به [[انبیاء]]{{عم}} ندارد و نمونه برجسته آن،‌ الهام خداوند به مادر [[حضرت موس]] {{ع}} مبنی بر انداختن آن حضرت در دریا و اطمینان دادن به او به اینکه وی در آینده فرزندش را بازپس خواهد گرفت‌، است.
::::::در پایان این نکته را نیز متذکر می‌­شویم که با توجه به مصادیق بهره‌مندان از این علم، که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت،‌ می‌توان مدعی شد که پرهیزگاری و جهاد با نفس از جمله راه­‌های مؤثر در دستیابی به امور غیبی است»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
 
در پایان این نکته را نیز متذکر می‌­شویم که با توجه به مصادیق بهره‌مندان از این علم، که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت،‌ می‌توان مدعی شد که پرهیزگاری و جهاد با نفس از جمله راه­‌های مؤثر در دستیابی به امور غیبی است»<ref>[http://intjz.net/maqalat/sh-elm%20ghib.html#_ednref11 جستاری در  مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۹۳: خط ۳۲۰:
::::::«راه‌های شناخت به تَبَع ابزارهای آن، مختلف است ولی در واقع همۀ آنها، مکمّل و مؤید یکدیگرند. در اینجا به هر یک از راه‌های شناخت اشاره‌ای داریم:
::::::«راه‌های شناخت به تَبَع ابزارهای آن، مختلف است ولی در واقع همۀ آنها، مکمّل و مؤید یکدیگرند. در اینجا به هر یک از راه‌های شناخت اشاره‌ای داریم:
::::::۱ . '''راه حس:''' از حس به عنوان "راه عمومی حصول علم" یاد می‌شود. این که جهان حس و تجربۀ حسی، یکی از طرق و منابع شناخت است، مورد اتفاق همگان می‌باشد هر چند در تعیین محدودۀ آن، افراط و تفریط‌هایی وجود دارد<ref>مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم پیشین، مقالۀ چهارم تحت عنوان، ارزش معلومات.</ref>، مثلاً مادیّون، شناخت را به شناخت حسّی منحصر دانسته و آنچه قابل حس نباشد را، موهوم و خرافی می‌پندارند! انحصار راه‌ها و ابزار علم به حواس، انحصار معلومات به محسوسات را در پی داشته و دائرۀ شناخت انسان را بی ضیق و حدود می‌گرداند. قرآن کریم این محدودیت را به طرز زیبایی به تصویر کشیده است: {{متن قرآن| فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى}} <ref> پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان. این، نهایت دانش آنهاست؛ بی‌گمان پروردگار تو بهتر می‌داند چه کسی از راه وی گمراه شده و چه کسی رهیافته است؛ سوره نجم، آیه: ۲۹ - ۳۰.</ref>. علیرغم آنچه راجع به خطاپذیری و عدم استقلال و... شناخت حسی گفته شد، نباید از نقش مهمّ حواس در شناخت غافل ماند. جملۀ {{عربی|"مَن فَقَد حسّاً فَقَد عِلماً"}} حاکی از میزان اهمیّت و نقش بسزای حواس در حصول علم برای انسان است.
::::::۱ . '''راه حس:''' از حس به عنوان "راه عمومی حصول علم" یاد می‌شود. این که جهان حس و تجربۀ حسی، یکی از طرق و منابع شناخت است، مورد اتفاق همگان می‌باشد هر چند در تعیین محدودۀ آن، افراط و تفریط‌هایی وجود دارد<ref>مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم پیشین، مقالۀ چهارم تحت عنوان، ارزش معلومات.</ref>، مثلاً مادیّون، شناخت را به شناخت حسّی منحصر دانسته و آنچه قابل حس نباشد را، موهوم و خرافی می‌پندارند! انحصار راه‌ها و ابزار علم به حواس، انحصار معلومات به محسوسات را در پی داشته و دائرۀ شناخت انسان را بی ضیق و حدود می‌گرداند. قرآن کریم این محدودیت را به طرز زیبایی به تصویر کشیده است: {{متن قرآن| فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى}} <ref> پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان. این، نهایت دانش آنهاست؛ بی‌گمان پروردگار تو بهتر می‌داند چه کسی از راه وی گمراه شده و چه کسی رهیافته است؛ سوره نجم، آیه: ۲۹ - ۳۰.</ref>. علیرغم آنچه راجع به خطاپذیری و عدم استقلال و... شناخت حسی گفته شد، نباید از نقش مهمّ حواس در شناخت غافل ماند. جملۀ {{عربی|"مَن فَقَد حسّاً فَقَد عِلماً"}} حاکی از میزان اهمیّت و نقش بسزای حواس در حصول علم برای انسان است.
:::::: ۲ . '''راه عقل:''' طریق عقل مانند راه قلب، از راه‌های درونی شناخت محسوب شده و برخلاف شناخت حسی، می‌تواند انسان را به شناخت یقینی برساند. در این راه، میزانی به نام "منطق" وجود دارد که عهده‌دار دو کار عمده است:(الف) در بخش صورت، عهده‌دار بیان صور استدلال "یعنی نحوۀ چینش و ترتیب مقدمات" برای حصول به نتیجۀ یقینی است.(ب) در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورت‌های مختلف قیاس ظاهر می‌شوند، مشخص می‌سازد. اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده می‌نماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که می‌تواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیده‌اند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها [[معصومین]]{{عم}} مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه می‌شوند.
 
::::::۳ . '''راه قلب:''' قلب مانند عقل، مجرده را ادراک می‌کند با این تفاوت که، آنچه را عقل از دور به صورت مفهومِ کلی ادراک می‌کند قلب، از نزدیک به عنوان موجود شخصی خارجی که دارای سعۀ وجودی است، مشاهده می‌نماید. از این رو عقل به دلیل انحصار در حصار درک مفهومی، از ادراک بسیاری از حقایق عاجز است ولی قلب با ادراک شهودی، بر بسیاری از اسرار کلی و حتّی جزئی عالم، آگاه می‌گردد. حقّ این است که تفاوت میان قلب و دیگر قوای ادراکی، تنها در شدت و ضعف حضور، و نیز در سعه و ضیق معلوم بالذات است. اسباب معارف قلبی، عبارتند از:
۲ . '''راه عقل:''' طریق عقل مانند راه قلب، از راه‌های درونی شناخت محسوب شده و برخلاف شناخت حسی، می‌تواند انسان را به شناخت یقینی برساند. در این راه، میزانی به نام "منطق" وجود دارد که عهده‌دار دو کار عمده است:(الف) در بخش صورت، عهده‌دار بیان صور استدلال "یعنی نحوۀ چینش و ترتیب مقدمات" برای حصول به نتیجۀ یقینی است.(ب) در بخش مواد مقدّمات، مرز بین مواد یقینی را با مواد ظنّی و دیگر موادی که در صورت‌های مختلف قیاس ظاهر می‌شوند، مشخص می‌سازد. اگر در هر یک از موارد بالا خللی ایجاد شود، ادراکی عقلی دچار خطا خواهد شد. لذا کسی که از راه عقل برای رسیدن به واقع، استفاده می‌نماید در صورتی به واقعیت خواهد رسید که ضوابط راه را رعایت کند و تا آنجا که می‌تواند، راه را درست طی نماید. شاید به همین دلیل، راه عقل را، راه خواص نامیده‌اند. پر واضح است که در فهم قواعد عقلی، تنها [[معصومین]]{{عم}} مصون از خطاینند ولی دیگران در پیمودن راه عقل، چه بسا مرتکب اشتباه می‌شوند.
 
۳ . '''راه قلب:''' قلب مانند عقل، مجرده را ادراک می‌کند با این تفاوت که، آنچه را عقل از دور به صورت مفهومِ کلی ادراک می‌کند قلب، از نزدیک به عنوان موجود شخصی خارجی که دارای سعۀ وجودی است، مشاهده می‌نماید. از این رو عقل به دلیل انحصار در حصار درک مفهومی، از ادراک بسیاری از حقایق عاجز است ولی قلب با ادراک شهودی، بر بسیاری از اسرار کلی و حتّی جزئی عالم، آگاه می‌گردد. حقّ این است که تفاوت میان قلب و دیگر قوای ادراکی، تنها در شدت و ضعف حضور، و نیز در سعه و ضیق معلوم بالذات است. اسباب معارف قلبی، عبارتند از:
::::::'''[[وحی]]:''' راه درونی انبیاء و راه بیرونی مردم عادی برای شناخت حقیقت است. در جهان بینی الهی [[وحی]]، خورشید عالم‌تابی است که با قلمرو وسیع و گستردۀ خود، هدایت انسان در سیر تکامل و نیل به سعادت واقعی را بر عهده دارد. [[شیخ مفید]] در این باره می‌گوید: "معنای اصل [[وحی]]، کلام خفی است ولی به هر چیزی که مقصود از آن، فهماندن مطلبی به دیگران به‌طور پنهانی باشد، "[[وحی]]" اطلاق شده است و اگر آن را به خداوند نسبت دهیم، به معنیِ پیام‌هایی است که مخصوص انبیاء و رسولان است"<ref>شیخ مفید، تصحیحُ اعتقادات الإمامیه با تحقیق حسین درگاهی، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ص ۱۲۰؛ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار ج ۲، ص ۶۳۸.</ref>.
::::::'''[[وحی]]:''' راه درونی انبیاء و راه بیرونی مردم عادی برای شناخت حقیقت است. در جهان بینی الهی [[وحی]]، خورشید عالم‌تابی است که با قلمرو وسیع و گستردۀ خود، هدایت انسان در سیر تکامل و نیل به سعادت واقعی را بر عهده دارد. [[شیخ مفید]] در این باره می‌گوید: "معنای اصل [[وحی]]، کلام خفی است ولی به هر چیزی که مقصود از آن، فهماندن مطلبی به دیگران به‌طور پنهانی باشد، "[[وحی]]" اطلاق شده است و اگر آن را به خداوند نسبت دهیم، به معنیِ پیام‌هایی است که مخصوص انبیاء و رسولان است"<ref>شیخ مفید، تصحیحُ اعتقادات الإمامیه با تحقیق حسین درگاهی، المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، ص ۱۲۰؛ عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار ج ۲، ص ۶۳۸.</ref>.
::::::'''[[الهام]]:''' در لغت به معنی "در دل افکندن" است<ref>مفردات راغب، مادۀ لَهَم، ص۷۴۸.</ref>. جرجانی آن را به "چیزی که در دل به طریق فیض اِلقا شود" تعریف کرده است. او می‌نویسد: "گفته شده، آنچه از علم در دل افتد و آدمی را به عمل خواند، بی‌آنکه به آیه‌ای استدلال کند و به دلیلی نظر نماید، الهام است" (جرجانی، التعریفات، ص ۲۵.</ref>. [[الهام]] بر دو قسم است: خاص و عام، [[الهام]] خاص، مخصوص اولیاء و اوصیاء است و [[الهام]] عام، خود بر دو قسم است: [[الهام]] حقیقی که در پی تخلیۀ نفس از صفات رذیله و تحلیۀ آن به صفات حمیده حاصل می‌شود و [[الهام]] مجازی که به سبب سحر، کهانت، شعبده و اَمثال آنها، برای افراد بوجود می‌آید.
 
::::::'''وسوسه:''' از اسباب معارف قلبی است. راغب در تعریف آن می‌نویسد: وسوسه، اندیشۀ زشت و ناروا، و اصل آن، وسواس یعنی صدای روشن و آهنگ خفی و آرام است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ}} <ref> اما شیطان او را وسوسه کرد؛ سوره طه، آیه: ۱۲۰.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ}} <ref> از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز؛ سوره ناس، آیه: ۴.</ref>. به روش آرام و صدای کوتاه و آهستۀ شکارچی هم، وسواس گفته می‌شود<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص ۸۶۹.</ref>. چنانکه از تعریف راغب استفاده می‌شود، "مخفی و پنهان و باطنی بودن" از ویژگی وسوسه است. هیچکس از وسوسه، به دور نیست ولی خداوند کلید در قلب هر کس را به دست او سپرده و با ارادۀ الهی، روح انسان در بدن او احاطۀ تدبیر و تصرّف دارد، پس به اختیار خود می‌تواند آن را به روی ملائکه بگشاید یا بر روی شیطان باز نماید. از سویی دیگر با استناد به آیات قرآن کریم، شیطان هیچ تسلطی بر اولاد آدم ندارد بلکه صرفاً به القاء وسوسه در قلب آنان می‌پردازد: {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ }} <ref> و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود.؛ سوره ابراهیم، آیه: ۲۲.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۳۷ - ۴۶.</ref>.
'''[[الهام]]:''' در لغت به معنی "در دل افکندن" است<ref>مفردات راغب، مادۀ لَهَم، ص۷۴۸.</ref>. جرجانی آن را به "چیزی که در دل به طریق فیض اِلقا شود" تعریف کرده است. او می‌نویسد: "گفته شده، آنچه از علم در دل افتد و آدمی را به عمل خواند، بی‌آنکه به آیه‌ای استدلال کند و به دلیلی نظر نماید، الهام است" (جرجانی، التعریفات، ص ۲۵.</ref>. [[الهام]] بر دو قسم است: خاص و عام، [[الهام]] خاص، مخصوص اولیاء و اوصیاء است و [[الهام]] عام، خود بر دو قسم است: [[الهام]] حقیقی که در پی تخلیۀ نفس از صفات رذیله و تحلیۀ آن به صفات حمیده حاصل می‌شود و [[الهام]] مجازی که به سبب سحر، کهانت، شعبده و اَمثال آنها، برای افراد بوجود می‌آید.
 
'''وسوسه:''' از اسباب معارف قلبی است. راغب در تعریف آن می‌نویسد: وسوسه، اندیشۀ زشت و ناروا، و اصل آن، وسواس یعنی صدای روشن و آهنگ خفی و آرام است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ}} <ref> اما شیطان او را وسوسه کرد؛ سوره طه، آیه: ۱۲۰.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ}} <ref> از شرّ آن وسوسه‌گر واپسگریز؛ سوره ناس، آیه: ۴.</ref>. به روش آرام و صدای کوتاه و آهستۀ شکارچی هم، وسواس گفته می‌شود<ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص ۸۶۹.</ref>. چنانکه از تعریف راغب استفاده می‌شود، "مخفی و پنهان و باطنی بودن" از ویژگی وسوسه است. هیچکس از وسوسه، به دور نیست ولی خداوند کلید در قلب هر کس را به دست او سپرده و با ارادۀ الهی، روح انسان در بدن او احاطۀ تدبیر و تصرّف دارد، پس به اختیار خود می‌تواند آن را به روی ملائکه بگشاید یا بر روی شیطان باز نماید. از سویی دیگر با استناد به آیات قرآن کریم، شیطان هیچ تسلطی بر اولاد آدم ندارد بلکه صرفاً به القاء وسوسه در قلب آنان می‌پردازد: {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلاَ تَلُومُونِي وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ }} <ref> و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود.؛ سوره ابراهیم، آیه: ۲۲.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۳۷ - ۴۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۰۶: خط ۳۳۷:
::::::«علوم [[امام]] از منابع گوناگونی سرچشمه می‌گیرد که عبارتند از:
::::::«علوم [[امام]] از منابع گوناگونی سرچشمه می‌گیرد که عبارتند از:
::::::۱. [[ رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|قرآن]]: آگاهی کامل [[امامان]]{{عم}} از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.
::::::۱. [[ رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|قرآن]]: آگاهی کامل [[امامان]]{{عم}} از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.
::::::قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref> و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref>  آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.</ref> آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
 
::::::بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه|ائمه هدی]] {{عم}} است.
قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}<ref> و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۰ سوره نمل علم غیب معصوم را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ]]}}<ref>  آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.</ref> آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
::::::[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت ]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>.
 
::::::در روایت دیگری از [[ابن عباس]] می‌خوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.</ref>.
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[ائمه|ائمه هدی]] {{عم}} است.
::::::۲ . وراثت از [[پیامبر]]{{صل}}: دومین منبع از منابع علوم [[امامان]]{{عم}} [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وراثت از پیامبر است]]، به این معنی که [[پیامبر]] تمام معارف و شرایع اسلام را به [[علی]]{{ع}} آموخت و این علم و آگاهی از [[علی]]{{ع}} به [[امامان]] {{عم}} منتقل شد، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: {{عربی|«عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»}}<ref>رسول خدا به [[علی ]]{{ع}} هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.</ref>.
 
::::::حدیث معروف: {{عربی|«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»}} که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در کتب خود نقل کرده‌اند <ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.</ref>.
[[قرطبی]] مفسر [[اهل سنت ]]در تفسیر خود به نقل از [[امام باقر]]{{ع}} در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: {{عربی|«انما ذلک [[علی بن ابی طالب]] {{ع}}»}}<ref> او فقط [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.</ref>.
::::::۳. ارتباط با فرشتگان:از منابع علم [[امامان]]{{عم}} ارتباط با فرشتگان است،‌ البته نه به این معنی که آنها در زمره [[پیامبران]] بوده‌اند، بلکه آنها همچون [[خضر]]، [[ذوالقرنین]] و [[مریم]] بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.
 
::::::در حدیثی از [[امام باقر]] می‌خوانیم که فرمود: {{عربی|«أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»}}<ref>علی {{ع}} محدث بود.</ref>. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن می‌گوید، فرمود: {{عربی|«يُحَدِّثُهُ مَلَك‏»}}<ref>فرشته با او سخن می‌گفت.</ref>. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان می‌داد و سپس افزود: {{عربی|«مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن‏»}}<ref>او همانند دوست [[سلیمان]] ([[آصف بن برخیا]]) یا دوست [[موسی]] ([[یوشع]] یا [[خضر]]) یا [[ذی القرنین]] بود.</ref>.
در روایت دیگری از [[ابن عباس]] می‌خوانیم: {{عربی|«من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»}}<ref>کسی که علم کتاب نزد اوست فقط [[علی]]{{ع}} است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.</ref>. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} است<ref>روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}} می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.</ref>.
::::::۴. القای [[روح القدس]]: چهارمین [[رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|منبع علم امامان فیض روح القدس است]].
 
::::::از روایاتی که در منابع [[اهل بیت]]{{عم}} وارد شده به خوبی بر می‌آید که [[روح القدس]] روح مقدسی بوده که با همه [[پیامبران]] و [[انبیاء]] و [[معصومین]] {{عم}} بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع [[اهل سنت]] نیز وارد شده است، استفاده می‌شود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر می‌شد، می‌فرمودند: این به کمک [[روح القدس]] بوده است، این تعبیر کمک [[روح القدس]] درباره [[سنان بن ثابت]] مدافع [[پیامبر]] و [[کمیت بن زید اسدی]] مدافع [[اهل بیت]]{{عم}} و [[دعبل خزاعی]] شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است<ref>جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.</ref>.
۲ . وراثت از [[پیامبر]]{{صل}}: دومین منبع از منابع علوم [[امامان]]{{عم}} [[رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|وراثت از پیامبر است]]، به این معنی که [[پیامبر]] تمام معارف و شرایع اسلام را به [[علی]]{{ع}} آموخت و این علم و آگاهی از [[علی]]{{ع}} به [[امامان]] {{عم}} منتقل شد، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: {{عربی|«عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»}}<ref>رسول خدا به [[علی ]]{{ع}} هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.</ref>.
::::::و از این جا به خوبی روشن می‌شود که [[روح القدس]] یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری می‌دهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در [[پیامبران]] و [[امامان]] به گونه فوق العاده‌ای قویی‌تر و بارزتر عمل می‌کند، و در دیگران به اندازه خودشان.
 
::::::۵. نور الهی: منبع دیگری که برای علوم [[امامان]] می‌توان ذکر کرد [[رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|نور الهی است]]، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا می‌رود، خداوند برای [[امام]] بعد از او ستونی از نور بر می‌افرازد که به وسیله آن اعمال  مردم را می‌بیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام می‌کند.
حدیث معروف: {{عربی|«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»}} که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] در کتب خود نقل کرده‌اند <ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.</ref>.
::::::با توجه به منابع فوق، [[امامان]]{{عم}} از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل می‌شوند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.</ref>.
 
۳. ارتباط با فرشتگان:از منابع علم [[امامان]]{{عم}} ارتباط با فرشتگان است،‌ البته نه به این معنی که آنها در زمره [[پیامبران]] بوده‌اند، بلکه آنها همچون [[خضر]]، [[ذوالقرنین]] و [[مریم]] بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.
 
در حدیثی از [[امام باقر]] می‌خوانیم که فرمود: {{عربی|«أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»}}<ref>علی {{ع}} محدث بود.</ref>. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن می‌گوید، فرمود: {{عربی|«يُحَدِّثُهُ مَلَك‏»}}<ref>فرشته با او سخن می‌گفت.</ref>. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان می‌داد و سپس افزود: {{عربی|«مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن‏»}}<ref>او همانند دوست [[سلیمان]] ([[آصف بن برخیا]]) یا دوست [[موسی]] ([[یوشع]] یا [[خضر]]) یا [[ذی القرنین]] بود.</ref>.
 
۴. القای [[روح القدس]]: چهارمین [[رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|منبع علم امامان فیض روح القدس است]].
 
از روایاتی که در منابع [[اهل بیت]]{{عم}} وارد شده به خوبی بر می‌آید که [[روح القدس]] روح مقدسی بوده که با همه [[پیامبران]] و [[انبیاء]] و [[معصومین]] {{عم}} بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع [[اهل سنت]] نیز وارد شده است، استفاده می‌شود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر می‌شد، می‌فرمودند: این به کمک [[روح القدس]] بوده است، این تعبیر کمک [[روح القدس]] درباره [[سنان بن ثابت]] مدافع [[پیامبر]] و [[کمیت بن زید اسدی]] مدافع [[اهل بیت]]{{عم}} و [[دعبل خزاعی]] شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امام باقر]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}} نقل شده است<ref>جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.</ref>.
 
و از این جا به خوبی روشن می‌شود که [[روح القدس]] یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری می‌دهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در [[پیامبران]] و [[امامان]] به گونه فوق العاده‌ای قویی‌تر و بارزتر عمل می‌کند، و در دیگران به اندازه خودشان.
 
۵. نور الهی: منبع دیگری که برای علوم [[امامان]] می‌توان ذکر کرد [[رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|نور الهی است]]، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا می‌رود، خداوند برای [[امام]] بعد از او ستونی از نور بر می‌افرازد که به وسیله آن اعمال  مردم را می‌بیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام می‌کند.
 
با توجه به منابع فوق، [[امامان]]{{عم}} از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل می‌شوند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۲۷: خط ۳۷۱:
::::::«[[پیامبران]] الهی و از آن جمله، [[پیامبر عظیم الشأن]] اسلام دانش غیبی خود را از ناحیه خداوند و به تعلیم الهی و از طرق مختلف دریافت می‌نمایند. بنابراین، [[علم غیب]] [[پیامبر]] منحصر به آنچه در قرآن آمده نیست، همان‌طور که تنها از طریق فرشته [[وحی]] نمی‌باشد، بلکه از راههای گوناگونی به دست می‌آید که به برخی اشارت می‌رود:
::::::«[[پیامبران]] الهی و از آن جمله، [[پیامبر عظیم الشأن]] اسلام دانش غیبی خود را از ناحیه خداوند و به تعلیم الهی و از طرق مختلف دریافت می‌نمایند. بنابراین، [[علم غیب]] [[پیامبر]] منحصر به آنچه در قرآن آمده نیست، همان‌طور که تنها از طریق فرشته [[وحی]] نمی‌باشد، بلکه از راههای گوناگونی به دست می‌آید که به برخی اشارت می‌رود:
::::::۱ . '''فرشته [[وحی]]''' قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن| وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}} <ref>  و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی، به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه ۱۹۲ – ۱۹۵ .</ref>.
::::::۱ . '''فرشته [[وحی]]''' قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن| وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ}} <ref>  و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی، به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه ۱۹۲ – ۱۹۵ .</ref>.
::::::۲ . '''ارتباط روحی و معنوی با [[عالم غیب]]''' راه دیگر علوم [[پیامبران]]، ارتباط روحی و معنوی با [[عالم غیب]] است. خداوند چشم حقیقت‌بین آنان را چنان گشوده است که حجاب‌های [[عالم غیب]] را شکافته، به ماوراء آن راه پیدا کرده، و به حقایق زیادی دست یافتنه‌اند؛ چنان که خداوند سبحان درباره [[حضرت ابراهیم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}} <ref>  و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.</ref>
 
۲ . '''ارتباط روحی و معنوی با [[عالم غیب]]''' راه دیگر علوم [[پیامبران]]، ارتباط روحی و معنوی با [[عالم غیب]] است. خداوند چشم حقیقت‌بین آنان را چنان گشوده است که حجاب‌های [[عالم غیب]] را شکافته، به ماوراء آن راه پیدا کرده، و به حقایق زیادی دست یافتنه‌اند؛ چنان که خداوند سبحان درباره [[حضرت ابراهیم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۷۵ سوره انعام علم غیب ابراهیم پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ]]}} <ref>  و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.</ref>
::::::۳ . '''از طریق سیر و مشاهده آفاقی عالم هستی''' برای بعضی از [[پیامبران]] به عنایت الهی، سیر و مشاهده آفاقی رخ می‌داد، و از این طریق از عوالم مختلف این جهان آگاه می‌شدند، همان گونه که در مورد [[پیامبر اکرم]] در مسأله معراج واقع شد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن| سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}} <ref> پاکا آن خداوند که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی  که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .</ref>.
::::::۳ . '''از طریق سیر و مشاهده آفاقی عالم هستی''' برای بعضی از [[پیامبران]] به عنایت الهی، سیر و مشاهده آفاقی رخ می‌داد، و از این طریق از عوالم مختلف این جهان آگاه می‌شدند، همان گونه که در مورد [[پیامبر اکرم]] در مسأله معراج واقع شد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن| سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}} <ref> پاکا آن خداوند که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی  که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .</ref>.
::::::۴ . '''[[روح القدس]]''' از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که، حقیقتی به نام [[روح القدس]] با [[انبیاء]] بوده است، و آنان را در مسیر خود، آگاه، تأیید و تقویت می‌نموده است؛ برخی معتقدند: [[روح القدس]] همان فرشته [[وحی]] است، ولی برخی دیگر آن را نیروی مرموز غیبی خاصی می‌دانند که همراه با [[انبیا]] بوده است، چنانکه در مورد [[حضرت عیسی]] می‌فرماید: {{متن قرآن| إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً }} <ref> زمانی که تورا با [[روح القدس]] تقویت کردم؛ که در گهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛ سوره انبیاء، آیه ۱۱۰.</ref>. در مورد [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز می‌فرماید: {{متن قرآن| قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ}} <ref> بگو: «روح القدس» آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده سوره نحل، آیه ۱۰۲.</ref><ref>پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲.</ref>. قرآن مجید در آیات زیادی مانند: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}<ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹.</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>؛ {{متن قرآن| قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ }} <ref> بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛  سوره آل عمران، آیه ۴۴</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴</ref> آگاهی [[پیامبر]] از [[غیب]] را به [[وحی]] نسبت داده است، چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سرگذشت حضرت مریم به صورتی که خالی از هرگونه خرافه باشد، در هیچ یک از کتاب‌های تحریف یافته پیشینیان وجود نداشت، و سند آن فقط وحی الهی بود. (تفسیر نمونه، ذیل آیه).</ref> بنابراین، آگاهی [[پیامبر اکرم]] از غیب فقط به تعلیم الهی بوده است، اما طرق دریافت آن مختلف بوده است؛<ref>پیام قرآن، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر المنیر، دکتر وهبه الزهیلی، ج۲۶، ص۲۲؛ المیزان علامه طباطبایی، ج۱۸، ص۱۹۴ - ۱۹۶؛ التفسیر الکاشف، محمد جواد المغنیه، ج۳، ص۴۳۱ - ۴۳۳.</ref> از طریق فرشته، [[روح القدس]]، ارتباط روحی و معنوی، سیر در آفاق، در خواب،‌ بیداری و... چنان که [[علم غیب]] [[پیامبر]] از طریق [[وحی]]، منحصر به قرآن نمی‌باشد، بلکه اعم است از قرآن و غیر قرآن، همان گونه که [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] از طریق [[وحی]]، از جنگ [[امام علی|امیر المؤمنین]] با ناکثین، قاسطین و مارقین، شهادت [[امام حسین]]، مرگ نجاشی، تسلط بنی امیه بر مسلمین و ... آگاه شد<ref>منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص ۴۳۱-۴۳۳.</ref>»<ref>[http://www.matquran.com/fa/Question/View/64702/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-- وبگاه مركز آموزش تخصصي تفسير و علوم قرآن]</ref>.
 
۴ . '''[[روح القدس]]''' از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که، حقیقتی به نام [[روح القدس]] با [[انبیاء]] بوده است، و آنان را در مسیر خود، آگاه، تأیید و تقویت می‌نموده است؛ برخی معتقدند: [[روح القدس]] همان فرشته [[وحی]] است، ولی برخی دیگر آن را نیروی مرموز غیبی خاصی می‌دانند که همراه با [[انبیا]] بوده است، چنانکه در مورد [[حضرت عیسی]] می‌فرماید: {{متن قرآن| إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً }} <ref> زمانی که تورا با [[روح القدس]] تقویت کردم؛ که در گهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛ سوره انبیاء، آیه ۱۱۰.</ref>. در مورد [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز می‌فرماید: {{متن قرآن| قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ}} <ref> بگو: «روح القدس» آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده سوره نحل، آیه ۱۰۲.</ref><ref>پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲.</ref>. قرآن مجید در آیات زیادی مانند: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ]]}}<ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹.</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref>؛ {{متن قرآن| قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ }} <ref> بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛  سوره آل عمران، آیه ۴۴</ref>؛ {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴</ref> آگاهی [[پیامبر]] از [[غیب]] را به [[وحی]] نسبت داده است، چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]]}}<ref>سرگذشت حضرت مریم به صورتی که خالی از هرگونه خرافه باشد، در هیچ یک از کتاب‌های تحریف یافته پیشینیان وجود نداشت، و سند آن فقط وحی الهی بود. (تفسیر نمونه، ذیل آیه).</ref> بنابراین، آگاهی [[پیامبر اکرم]] از غیب فقط به تعلیم الهی بوده است، اما طرق دریافت آن مختلف بوده است؛<ref>پیام قرآن، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر المنیر، دکتر وهبه الزهیلی، ج۲۶، ص۲۲؛ المیزان علامه طباطبایی، ج۱۸، ص۱۹۴ - ۱۹۶؛ التفسیر الکاشف، محمد جواد المغنیه، ج۳، ص۴۳۱ - ۴۳۳.</ref> از طریق فرشته، [[روح القدس]]، ارتباط روحی و معنوی، سیر در آفاق، در خواب،‌ بیداری و... چنان که [[علم غیب]] [[پیامبر]] از طریق [[وحی]]، منحصر به قرآن نمی‌باشد، بلکه اعم است از قرآن و غیر قرآن، همان گونه که [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] از طریق [[وحی]]، از جنگ [[امام علی|امیر المؤمنین]] با ناکثین، قاسطین و مارقین، شهادت [[امام حسین]]، مرگ نجاشی، تسلط بنی امیه بر مسلمین و ... آگاه شد<ref>منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص ۴۳۱-۴۳۳.</ref>»<ref>[http://www.matquran.com/fa/Question/View/64702/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-- وبگاه مركز آموزش تخصصي تفسير و علوم قرآن]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۶۵: خط ۴۱۱:
:::::#[[رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب علی یا مصحف علی]]: عنوان کتاب علی {{ع}} در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد [[ائمه]] {{عم}} قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} نوشته شده است. دو: کتابی که پیامبر اکرم {{صل}} برای حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
:::::#[[رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|کتاب علی یا مصحف علی]]: عنوان کتاب علی {{ع}} در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد [[ائمه]] {{عم}} قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} نوشته شده است. دو: کتابی که پیامبر اکرم {{صل}} برای حضرت [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
:::::#صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین علی {{ع}} بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش [[امام صادق]]{{ع}} در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است.
:::::#صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین علی {{ع}} بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش [[امام صادق]]{{ع}} در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است.
::::::'''منابع شفاهی علم امام:''' در خصوص منابع شفاهی علم ائمه {{عم}} که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: امام صادق {{ع}} فرمود: پیامبر اکرم {{صل}} هزار باب علم به علی {{ع}} تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم {{صل}} تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم {{صل}} آن را به علی {{ع}} تعلیم داد.
 
::::::'''سایر منابع علم امام:''' در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه {{عم}} شمرده شده است که از جمله آنها نکت یا قذف فی القلب و عمود نور است.
'''منابع شفاهی علم امام:''' در خصوص منابع شفاهی علم ائمه {{عم}} که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: امام صادق {{ع}} فرمود: پیامبر اکرم {{صل}} هزار باب علم به علی {{ع}} تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم {{صل}} تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم {{صل}} آن را به علی {{ع}} تعلیم داد.
::::::[[رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|نکت به حالتی می‌گویند]] که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق {{ع}} پرسید: گاهی که ما از شما سؤال می‌پرسیم سریع پاسخ می‌دهید و گاهی کمی مکث می‌کنید سپس پاسخ ما را می‌دهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سؤالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما می‌آید سپس ما آنها را به زبان می‌آوریم. در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر می‌شود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده می‌کند.
 
::::::با وجود اینکه برخی از منابع علم امام را با توجه به روایات ذکر کردیم و البته به برخی نیز نپرداختیم، امّا این نکته حائز اهمیت است که علم غیب امام منحصر و محدود به این منابع نیست و به تصریح برخی روایات، [[ آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم امام همواره در حال افزایش است]]. به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخ‌های متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه {{عم}} و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به این‌ها نیست، ابوبصیر می‌پرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ می‌دهد: علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است»<ref>[[چند پاسخ درباره چگونگی علم امام (مقاله)|چند پاسخ درباره چگونگی علم امام]]</ref>.
'''سایر منابع علم امام:''' در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه {{عم}} شمرده شده است که از جمله آنها نکت یا قذف فی القلب و عمود نور است.
 
[[رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|نکت به حالتی می‌گویند]] که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق {{ع}} پرسید: گاهی که ما از شما سؤال می‌پرسیم سریع پاسخ می‌دهید و گاهی کمی مکث می‌کنید سپس پاسخ ما را می‌دهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سؤالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما می‌آید سپس ما آنها را به زبان می‌آوریم. در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر می‌شود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده می‌کند.
 
با وجود اینکه برخی از منابع علم امام را با توجه به روایات ذکر کردیم و البته به برخی نیز نپرداختیم، امّا این نکته حائز اهمیت است که علم غیب امام منحصر و محدود به این منابع نیست و به تصریح برخی روایات، [[ آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم امام همواره در حال افزایش است]]. به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخ‌های متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه {{عم}} و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به این‌ها نیست، ابوبصیر می‌پرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ می‌دهد: علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است»<ref>[[چند پاسخ درباره چگونگی علم امام (مقاله)|چند پاسخ درباره چگونگی علم امام]]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۳۹۷: خط ۴۴۷:
:::::#کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب [[علی]]{{ع}} در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد [[ائمه]]{{عم}} قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نوشته شده است. دو: کتابی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[امام علی|حضرت امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
:::::#کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب [[علی]]{{ع}} در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد [[ائمه]]{{عم}} قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نوشته شده است. دو: کتابی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[امام علی|حضرت امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
:::::#صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش [[امام صادق]]{{ع}} در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۶.</ref>.
:::::#صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش [[امام صادق]]{{ع}} در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۲۹۶.</ref>.
::::::'''منابع شفاهی [[علم امام]]:''' در خصوص منابع شفاهی علم [[ائمه]]{{عم}} که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از [[امام]] پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هزار باب علم به [[علی]]{{ع}} تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می‌شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تعلیم کرد مگر آنکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آن را به [[علی]]{{ع}} تعلیم داد.
 
::::::'''سایر منابع [[علم امام]]:''' در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم [[ائمه]]{{عم}} شمرده شده است که از جمله آنها "نکت" یا "قذف فی القلب" و "عمود نور" است.
'''منابع شفاهی [[علم امام]]:''' در خصوص منابع شفاهی علم [[ائمه]]{{عم}} که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از [[امام]] پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هزار باب علم به [[علی]]{{ع}} تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می‌شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تعلیم کرد مگر آنکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آن را به [[علی]]{{ع}} تعلیم داد.
::::::غیر از این راه‌های انتقال با توجه به سنخ و جنس برخی منابع علمی [[ائمه]]{{عم}} روش‌های دیگری نیز برای انتقال علم از امامی به امامی به [[امام]] دیگر ذکر شده‌اند همان طور که برخی از این طرق در مورد انتقال نور [[امامت]] که [[علم امام]] نیز بخشی از آن است ذکر گردیده‌اند. به عنوان مثال گفته شده است که هر امامی پیش از اینکه از دنیا برود یکی از دستانش را روی سینه خود و دیگری را روی سینه [[امام]] بعدی قرار می‌دهد و علم او به [[امام]] بعدش منتقل می‌شود. همان طور که در روایت دیگر آمده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هنگام آموختن هزار باب علم به [[علی]]{{ع}}، سینه خود را به سینه علی می‌چسباند<ref>محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۸.</ref>. و یا در برخی روایات سخن از قرار گرفتن زبان [[امام]] در کام نوزاد پسر او "امام بعدی" است که فرزند شیرخوار، مشتاقانه شروع به مکیدن زبان پدر می‌کند»<ref>[http://www.welayatnet.com/fa/news/53331 رهروان ولایت]</ref>.
 
'''سایر منابع [[علم امام]]:''' در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم [[ائمه]]{{عم}} شمرده شده است که از جمله آنها "نکت" یا "قذف فی القلب" و "عمود نور" است.
 
غیر از این راه‌های انتقال با توجه به سنخ و جنس برخی منابع علمی [[ائمه]]{{عم}} روش‌های دیگری نیز برای انتقال علم از امامی به امامی به [[امام]] دیگر ذکر شده‌اند همان طور که برخی از این طرق در مورد انتقال نور [[امامت]] که [[علم امام]] نیز بخشی از آن است ذکر گردیده‌اند. به عنوان مثال گفته شده است که هر امامی پیش از اینکه از دنیا برود یکی از دستانش را روی سینه خود و دیگری را روی سینه [[امام]] بعدی قرار می‌دهد و علم او به [[امام]] بعدش منتقل می‌شود. همان طور که در روایت دیگر آمده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هنگام آموختن هزار باب علم به [[علی]]{{ع}}، سینه خود را به سینه علی می‌چسباند<ref>محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۸.</ref>. و یا در برخی روایات سخن از قرار گرفتن زبان [[امام]] در کام نوزاد پسر او "امام بعدی" است که فرزند شیرخوار، مشتاقانه شروع به مکیدن زبان پدر می‌کند»<ref>[http://www.welayatnet.com/fa/news/53331 رهروان ولایت]</ref>.
}}
}}


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش