دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۲
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
[[پرونده:sobhani.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[جعفر سبحانی]]]] | [[پرونده:sobhani.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[جعفر سبحانی]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[جعفر سبحانی]]''' در مقاله ''«[[آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت (مقاله)|آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت]]»'' در این باره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[جعفر سبحانی]]''' در مقاله ''«[[آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت (مقاله)|آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت]]»'' در این باره گفته است: | ||
«بعضی از علماء اهلسنت، بین آیات و روایات مثبته و آیات و روایات نافیه راه حلهایی ذکر نمودهأند از جمله: [[علم غیب]] به طور مطلق و بدن هیچ قید و بندی (علم ذاتی و استقلالی) مخصوص ذات خداوند است و آگاهی دیگران از [[غیب]]، غیر ذاتی و تبعی است. به عبارت دیگر [[علم غیب]] دو نوع است یکی "بالذات و بالاصاله" و دیگری "بالعرض و بالتبع". [[علم غیب]] بالذات و بالاصاله منحصر به خداوند است؛ زیرا تنها ذات باریتعالی به همه هستی احاطه وجودی و علمی دارد و برخوداری دیگران از [[علم غیب]] به صورت عرضی و تبعی است؛ زیرا احاطه و ابزار علمی اینها محدود و از راه افاضه خداوند میباشد. [[آلوسی حنفی]] در این زمینه به نقل از [[ابن حجر]] در قواطع الاسلام میگوید: حق این است که علم غیبی که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، علمی است که برای ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد... و اما آنچه را که برای بعضی از خواص به وقوع پیوسته، علم غیبی نیست که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، بلکه جزء افاضات الهی است که خداوند آن را بر عدهإی از بندگان خود افاضه نموده است، بنابراین نباید گفته شود که این گروه [[علم غیب]] ذاتی دارند و کسی که چنین بگوید مسلماً کافر شده است. بلکه باید گفت که به طریقی برای آنها [[علم غیب]] نمایان و ظاهر شده است<ref>{{عربی|"ولعل الحق أن یقال: إن علم الغیب المنفی عن غیره جل وعلا هو ما کان للشخص لذاته أی بلا واسطة فی ثبوته له...وما وقع للخواص لیس من هذا العلم المنفی فی شیء ضرورة أنه من الواجب عز وجل أفاضه علیهم بوجه من وجوه الإفاضة فلا یقال: إنهم علموا الغیب بذلک المعنی ومن قاله کفر قطعا، وإنما یقال: إنهم أظهروا أو اطلعوا - بالبناء للمفعول علی الغیب"}}؛ شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲۰، ص۱۱ ،{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}(بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد)ذیل آیه ۶۵، سوره نمل].</ref> [[ابن حجر هیثمی شافعی]] نیز در جمع بین آیات نافیه و مثبته [[علم غیب]] برای غیر خدا میگوید: اینکه خداوند، انبیا و اولیاء را به پارهای از علم غیب آگاه و مطلع میکند امری است ممکن و هرگز مستلزم محال نمیشود و انکار آن عناد و مکابره است<ref>{{عربی|"ثمَّ أَعْلَام الله تَعَالَی للأنبیاء والأولیاء بِبَعْض الغیوب مُمکن لَا یسْتَلْزم محالا بِوَجْه فإنکار وُقُوعه عناد"}}؛ ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳].</ref> او همچنین در الفتاوی الحدیثیة به نقل از [[محیی الدین نووی شافعی]] مینویسد: نووی به داشتن [[علم غیب]] انبیاء تصریح کرده است پس گفته است انبیاء [[علم غیب]] را استقلالا نمیدانند و فقط خدا علمِ و آگاهی به تمام علوم را دارد و اما معجزات و کرامات انبیا با اعلام خداوند به آنها است<ref>{{عربی|"صرح بِهِ النَّوَوِیّ رَحمَه الله فِی فَتَاوِیهِ فَقَالَ مَعْنَاهَا لَا یعلم ذَلِک اسْتِقْلَالا وَعلم إحاطة بِکُل المعلومات إِلَّا الله وَأما المعجزات والکرامات فبإعلام الله لَهُم"}}</ref> در کتب حدیثی اهلسنت روایات متعددی وجود دارد که نشان میدهند [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] داشته و از آن خبر میداد و حتی بعضی از روایات دلالت دارند که افرادی پیامبر نبوده ولی از [[غیب]] آگاه بودهاند از جمله: [[بخاری]] در صحیح خود از [[طارق بن شهاب]] نقل کرده است که گفت: شنیدم که عمر میگفت: [[پیامبر]]{{صل}} در میان ما برخاست و خبر داد به ما از اول خلقت تا زمانی که اهل بهشت و جهنم داخل در منازل شوند، از آن خبر داد. بعضی آن را حفظ کردند و به خاطر سپردند و بعضی آن را فراموش نمودند<ref>صحیح البخاری، البخاری، ج۴، ص۷۳، بَابُ مَا جَاءَ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ).</ref>(...) [[هیثمی]] در مجمع الزوائد در حدیثی از قول [[عبدالله بن عمر]] مینویسد: خداوند برای من حجاب دنیا را برداشت و من به آن نگاه کردم به و به آنچه که تا روز قیامت در آن موجود میشود، همانطور که به این کف دستم نگاه میکنم.<ref>مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۸، ص۲۸۷.</ref> | |||
::::::'''سخنان علمای [[اهل سنت]]''': بعضی از محققین اهلسنت در آثار خود اثبات کردهأند که بعضی از افراد از [[غیب]] آگاه بودهأند از جمله: [[مسلم]] در صحیح خود از [[حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ]] نقل میکند که: به خدا سوگند! من از همه مردم آگاهترم به هر فتنهإی که از امروز تا قیامت واقع میشود<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۲، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[حذیفه]] در جای دیگر میگوید: [[پیامبر]]{{صل}} به من خبر از آنچه که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۳، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[آلوسی]] نیز در این زمینه میگوید: [[پیامبر]]{{صل}} قبض روح نشد تا این که دانست هر چیزی که علم و آگاهی به آن ممکن بود<ref>آلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۵، ص۱۵۴.</ref> [[قاضی شوکانی]] در فتح القدیر مینویسد: اگر بگویی آیا با دلیل قرآنی ثابت است که خداوند برای کسی که رضایت دارد مثلا برای رسولانش، آنان را مطلع بر غیبش میگرداند و برای رسولی که خداوند تعالی مقداری از غیبش را به او خبر داده است، او نیز بعضی از امورات را برای امتش ظاهر میگرداند؟ میگویم: آری! و این اشکالی ندارد و ثابت است از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به سنت مطهره از او رسیده است<ref>محمد بن علی بن محمد بن عبد الله الشوکانی، فتح القدیر، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. [[ابن حجر هیتمی مکی]] در ضمن فتاوایشان در کتاب الفتاوی الحدیثیة مینویسد: اینکه خداوند تعالی أنبیا و اولیاء را به بخشی از [[علم غیب]] آگاه میفرماید، امر ممکنی است و هیچگاه مستلزم محال نمیشود و انکار آن چیزی جز عناد و انکار بدیهیات نمیباشد<ref>ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳.</ref> [[ابن تیمیه]] نیز چنین میگوید: کسانی پایینتر از [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نیز از برخی امور غیبی خبر میدادهاند، مقام [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} که قدر و منزلتی بالاتر داشته است و در اتباع و پیروان [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نیز کسانی بودهأند به مراتب بیش از اینها خبر از [[غیب]] دادهأند در حالی که از کسانی هم نبودهاند که صلاحیت [[امامت]] را داشته باشند و یا از افرادی از اهل زمان خود با فضیلتتر بوده باشند، و از این قبیل افراد در زمان ما و دیگر زمانها وجود داشتهاند. [[حذیفه بن یمان]] و [[ابوهریره]] و غیر آن دو از صحابه به مراتب بیشتر برای مردم از [[غیب]] میگفتهاند. [[ابوهریره]] خبرهای غیبی خود را به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} مستند مینمود و [[حذیفه بن یمان]] برخی از خبرهای خود را مستند به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} مینمود و برخی را نیز مستند نمینمود، گرچه همانها نیز در حکم مستند بود.و آنچه را که او و دیگران از شنیدههای خود از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} خبر دادهاند چیزهایی بوده است که برایشان کشف شده بود و عمر نیز خبرهایی از این قبیل داده بود. در کتابهایی که درباره کرامات اولیاء و خبرهای غیبی است مثل کتاب "الزهد" اثر [[امام احمد]] و "حلیه الأولیاء" و "صفوه الصفوه" و "کرامات الأولیاء" اثر [[ابومحمد خلال]] و [[ابن ابی الدنیا]] و [[اللالکائی]]، کراماتی از برخی از پیروان ابوبکر و عمر مانند: [[علاء بن حضرمی]]، جانشین [[ابوبکر]] و [[ابومسلم خولانی]] که از پیروان هر دوی آنها بود و [[ابوصهباء]] و [[عامر بن عبد قیس]] و دیگران بیان شده است<ref>ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵.</ref> [[آلوسی]] در تفسیر خود در این زمینه مینویسد: این خلافت الهی همواره در انسان کامل تا قیام قیامت ثابت است؛ انسان کامل اگر از بین برود، عالم نابود میشود؛ یعنی هستی عالم وابسته به وجود انسان کامل است. انسان کامل روح عالم هستی است که قوام عالم هستی به او بستگی دارد و او پایه معنوی برای آسمان و دنیا است. انسان کامل، اسم جامع الهی در آن تجلی کرده است که در دنیا و آخرت لباس خلافت الهی به تن کرده است و تدبیر عالم به عهده اوست. اگر ما میگوییم این انسان کامل، تدبیر عالم را به عهده گرفته است، این به اذن الله تبارک و تعالی است و اراده الله در او تجلی کرده است<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، آلوسی البغدادی، ج۱، ص۲۲۰.</ref>»<ref>[http://mazaheb.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%B9%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85/10062-%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت]</ref>. | ::::::'''سخنان علمای [[اهل سنت]]''': بعضی از محققین اهلسنت در آثار خود اثبات کردهأند که بعضی از افراد از [[غیب]] آگاه بودهأند از جمله: [[مسلم]] در صحیح خود از [[حُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ]] نقل میکند که: به خدا سوگند! من از همه مردم آگاهترم به هر فتنهإی که از امروز تا قیامت واقع میشود<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۲، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[حذیفه]] در جای دیگر میگوید: [[پیامبر]]{{صل}} به من خبر از آنچه که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد<ref>مسلم النیسابوری، صحیح مسلم، ج۸، ص۱۷۳، بَابُ إِخْبَارِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِیمَا یَکُونُ إِلَی قِیَامِ السَّاعَةِ.</ref> [[آلوسی]] نیز در این زمینه میگوید: [[پیامبر]]{{صل}} قبض روح نشد تا این که دانست هر چیزی که علم و آگاهی به آن ممکن بود<ref>آلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۵، ص۱۵۴.</ref> [[قاضی شوکانی]] در فتح القدیر مینویسد: اگر بگویی آیا با دلیل قرآنی ثابت است که خداوند برای کسی که رضایت دارد مثلا برای رسولانش، آنان را مطلع بر غیبش میگرداند و برای رسولی که خداوند تعالی مقداری از غیبش را به او خبر داده است، او نیز بعضی از امورات را برای امتش ظاهر میگرداند؟ میگویم: آری! و این اشکالی ندارد و ثابت است از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به سنت مطهره از او رسیده است<ref>محمد بن علی بن محمد بن عبد الله الشوکانی، فتح القدیر، ج۵، ص۳۱۲.</ref>. [[ابن حجر هیتمی مکی]] در ضمن فتاوایشان در کتاب الفتاوی الحدیثیة مینویسد: اینکه خداوند تعالی أنبیا و اولیاء را به بخشی از [[علم غیب]] آگاه میفرماید، امر ممکنی است و هیچگاه مستلزم محال نمیشود و انکار آن چیزی جز عناد و انکار بدیهیات نمیباشد<ref>ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ج۱، ص۲۲۳.</ref> [[ابن تیمیه]] نیز چنین میگوید: کسانی پایینتر از [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نیز از برخی امور غیبی خبر میدادهاند، مقام [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} که قدر و منزلتی بالاتر داشته است و در اتباع و پیروان [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عثمان]] نیز کسانی بودهأند به مراتب بیش از اینها خبر از [[غیب]] دادهأند در حالی که از کسانی هم نبودهاند که صلاحیت [[امامت]] را داشته باشند و یا از افرادی از اهل زمان خود با فضیلتتر بوده باشند، و از این قبیل افراد در زمان ما و دیگر زمانها وجود داشتهاند. [[حذیفه بن یمان]] و [[ابوهریره]] و غیر آن دو از صحابه به مراتب بیشتر برای مردم از [[غیب]] میگفتهاند. [[ابوهریره]] خبرهای غیبی خود را به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} مستند مینمود و [[حذیفه بن یمان]] برخی از خبرهای خود را مستند به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} مینمود و برخی را نیز مستند نمینمود، گرچه همانها نیز در حکم مستند بود.و آنچه را که او و دیگران از شنیدههای خود از [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} خبر دادهاند چیزهایی بوده است که برایشان کشف شده بود و عمر نیز خبرهایی از این قبیل داده بود. در کتابهایی که درباره کرامات اولیاء و خبرهای غیبی است مثل کتاب "الزهد" اثر [[امام احمد]] و "حلیه الأولیاء" و "صفوه الصفوه" و "کرامات الأولیاء" اثر [[ابومحمد خلال]] و [[ابن ابی الدنیا]] و [[اللالکائی]]، کراماتی از برخی از پیروان ابوبکر و عمر مانند: [[علاء بن حضرمی]]، جانشین [[ابوبکر]] و [[ابومسلم خولانی]] که از پیروان هر دوی آنها بود و [[ابوصهباء]] و [[عامر بن عبد قیس]] و دیگران بیان شده است<ref>ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۸، ص۱۳۵.</ref> [[آلوسی]] در تفسیر خود در این زمینه مینویسد: این خلافت الهی همواره در انسان کامل تا قیام قیامت ثابت است؛ انسان کامل اگر از بین برود، عالم نابود میشود؛ یعنی هستی عالم وابسته به وجود انسان کامل است. انسان کامل روح عالم هستی است که قوام عالم هستی به او بستگی دارد و او پایه معنوی برای آسمان و دنیا است. انسان کامل، اسم جامع الهی در آن تجلی کرده است که در دنیا و آخرت لباس خلافت الهی به تن کرده است و تدبیر عالم به عهده اوست. اگر ما میگوییم این انسان کامل، تدبیر عالم را به عهده گرفته است، این به اذن الله تبارک و تعالی است و اراده الله در او تجلی کرده است<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، آلوسی البغدادی، ج۱، ص۲۲۰.</ref>»<ref>[http://mazaheb.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D8%B9%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85/10062-%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهلسنت]</ref>. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۱: | ||
| پاسخدهنده = علی ربانی گلپایگانی | | پاسخدهنده = علی ربانی گلپایگانی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی ربانی گلپایگانی]]''' در کتاب ''«[[ امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی ربانی گلپایگانی]]''' در کتاب ''«[[ امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]»'' در این باره گفته است: | ||
«متکلمان اشعری نیز علم به احکام اسلامی را از اوصاف [[امام]] دانستهاند در این جا سخنان برخی از بزرگان اشاعره از نظر میگذرانیم: | |||
*[[باقلانی]]: [[امام]] باید از نظر علم در حدی باشد که در مورد قاضی لازم است. وی سپس به کفایت و بصیرت سیاسی [[امام]] اشاره کرده و گفته است: از دیگر شرایط [[امام]] این است که در مورد امور مربوط به جنگ فرماندهی سپاه و پاس داری از کیان اسلام و امت اسلامیاز بصیرت کافی برخوردار باشد<ref>تمهید الاوائل و تلخیص الدلایل؛ ص ۴۷۱.</ref>. | |||
*[[امام الحرمین]]: یکی از شرایط [[امام]] این است که مجتهد در دین باشد؛ به گونهای که در تصمیمگیری در مورد حوادث از نظر حکم اسلامی، به استفتا از دیگران نیاز نداشته باشد. هم چنین [[امام]] باید از کفایت لازم برخوردار باشد؛ یعنی در تشخیص مصالح امور مسلمین و تدبیر مسائل مربوط به جنگ و فرماندهی سپاه و حفظ مرزها، از صلاحیت و کفایت برخوردار باشد. وی تصریح کرده است که این شرط مورد اتفاق علمای اسلامیاست<ref>الارشاد؛ ص:۱۶۹ – ۱۷۰.</ref>. | *[[امام الحرمین]]: یکی از شرایط [[امام]] این است که مجتهد در دین باشد؛ به گونهای که در تصمیمگیری در مورد حوادث از نظر حکم اسلامی، به استفتا از دیگران نیاز نداشته باشد. هم چنین [[امام]] باید از کفایت لازم برخوردار باشد؛ یعنی در تشخیص مصالح امور مسلمین و تدبیر مسائل مربوط به جنگ و فرماندهی سپاه و حفظ مرزها، از صلاحیت و کفایت برخوردار باشد. وی تصریح کرده است که این شرط مورد اتفاق علمای اسلامیاست<ref>الارشاد؛ ص:۱۶۹ – ۱۷۰.</ref>. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۷: | ||
| پاسخدهنده = محمد حسن نادم | | پاسخدهنده = محمد حسن نادم | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]'''، در کتاب ''«[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[اشاعره]] بر خلاف [[معتزله]] غیبدانی بر غیر انبیاء را بلامانع دانستند، اگر چه مخالف باور [[امامیه]] درباره [[علم غیب]] [[امام]] هستند، اما با مبانی و مقدماتی که ارائه کردند غیبدانی [[ائمه]]{{عم}} به صورت غیر مستقیم در حد غیبدانی دیگر [[اولیاء الهی]] و کسانی که بر اثر جدّ و جهد خویش توانستهاند زمینههای دریافت از [[غیب]] را فراهم آورند، به اثبات میرسد»<ref>السید محمود الآلوسی البغدادی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السّبع المثانی، ج٢٠، ص ١٠-١٢.</ref>. | |||
[[غزالی]] در مقام طور اثبات [[نبوت]] هم به رؤیاهای صادق استناد کرده، و هم از [[الهام]] و توفیق الهی استفاده کرده، میگوید: معارفی هست که هیچ راهی برای آگاه شدن از آنها وجود ندارد، مگر از طریق [[الهام]] و توفیق الهی، از باب نمونه مانند: علم طب و نجوم که توسط دیگر ابزارهای معرفت مانند عقل و تجربه نمیتوان به آنها رسید، بلکه نیاز به ابزاری قویتر دارد. بنابراین از نظر [[غزالی]] قلمرو عقل محدودتر و ضعیفتر از آن است که به بسیاری از قلمروهای علمی راه یابد؛ پس دریافتهایی که با ابزاری ورای عقل مانند کشف و شهود محقق میشوند، وجود دارند<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. وی در راستای همین نگاه از دو عالَم روحانی و جسمانی به عالم شهود و عالم غیب یا عالم ملکوت یاد میکند، میگوید: عالم جسم با حواس قابل درک است و عالم غیب برای بسیاری از مردم پنهان است و این پنهانی به معنای عدم امکان دسترسی به آن نیست، زیرا نردبان ترقی به این عالم در اختیار همه انسانها قرار دارد. حتی به این عالم پنهان به وسیله حواس باید نقب زد، و برای رسیدن به عالم غیب هم باید از رهگذر عالم حس گذشت. به تعبیر [[غزالی]] باید از همین عالم ملک به عالم ملکوت راه یافت، و اگر بپنداریم بین این دو عالم ارتباطی وجود ندارد، باید بگوییم راه برای ترقی به عالم غیب بسته است، و حرکت به سوی تربیت و قرب خداوند محال و غیر ممکن میشود<ref>مشکات الانوار فی توحید الجبار، فصل دوم، ضمن مجموعه رسائل، ص۷۰-۷۱.</ref><ref>[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]، ص ۲۹۳</ref>. | [[غزالی]] در مقام طور اثبات [[نبوت]] هم به رؤیاهای صادق استناد کرده، و هم از [[الهام]] و توفیق الهی استفاده کرده، میگوید: معارفی هست که هیچ راهی برای آگاه شدن از آنها وجود ندارد، مگر از طریق [[الهام]] و توفیق الهی، از باب نمونه مانند: علم طب و نجوم که توسط دیگر ابزارهای معرفت مانند عقل و تجربه نمیتوان به آنها رسید، بلکه نیاز به ابزاری قویتر دارد. بنابراین از نظر [[غزالی]] قلمرو عقل محدودتر و ضعیفتر از آن است که به بسیاری از قلمروهای علمی راه یابد؛ پس دریافتهایی که با ابزاری ورای عقل مانند کشف و شهود محقق میشوند، وجود دارند<ref>احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۰۰.</ref>. وی در راستای همین نگاه از دو عالَم روحانی و جسمانی به عالم شهود و عالم غیب یا عالم ملکوت یاد میکند، میگوید: عالم جسم با حواس قابل درک است و عالم غیب برای بسیاری از مردم پنهان است و این پنهانی به معنای عدم امکان دسترسی به آن نیست، زیرا نردبان ترقی به این عالم در اختیار همه انسانها قرار دارد. حتی به این عالم پنهان به وسیله حواس باید نقب زد، و برای رسیدن به عالم غیب هم باید از رهگذر عالم حس گذشت. به تعبیر [[غزالی]] باید از همین عالم ملک به عالم ملکوت راه یافت، و اگر بپنداریم بین این دو عالم ارتباطی وجود ندارد، باید بگوییم راه برای ترقی به عالم غیب بسته است، و حرکت به سوی تربیت و قرب خداوند محال و غیر ممکن میشود<ref>مشکات الانوار فی توحید الجبار، فصل دوم، ضمن مجموعه رسائل، ص۷۰-۷۱.</ref><ref>[[علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی]]، ص ۲۹۳</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۷۳: | ||
| پاسخدهنده = سید محمد حسن علوی | | پاسخدهنده = سید محمد حسن علوی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد حسن علوی]]''' در مقاله ''«[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]»'' در این باره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد حسن علوی]]''' در مقاله ''«[[صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه (مقاله)|صفات فرابشری امامان از نگاه اصحاب ائمه]]»'' در این باره گفته است: | ||
«با وجود آنکه [[اهل سنت]] از منکران صفات فرابشری امامان هستند، اما برای بزرگان خود چنین کراماتی را باور داشتند و این نشان میدهد که چنین مسئلهای در صدر اسلام امر غیر طبیعی به شمار نمیرفت؛ بلکه سخن تنها بر سر این بوده که چه کسانی شایستگی چنین مقاماتی را دارند. | |||
*[[نسفی]] نقل میکند که شخصی در مدینه از دنیا رفت و [[پیامبر]]{{صل}} خواست بر او نماز بخواند. جبرئیل نازل شد و گفت: بر او نماز نخوان. [[پیامبر]]{{صل}} هم نماز نخواند تا اینکه ابوبکر آمد و گفت: بر او نماز بخوان که من جز نیکی از او ندیدهام. سپس جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! شهادت ابوبکر مقدم بر شهادت من است<ref> علامه امینی؛ الغدیر؛ ج۷، ص ۲۴۴.</ref>. | *[[نسفی]] نقل میکند که شخصی در مدینه از دنیا رفت و [[پیامبر]]{{صل}} خواست بر او نماز بخواند. جبرئیل نازل شد و گفت: بر او نماز نخوان. [[پیامبر]]{{صل}} هم نماز نخواند تا اینکه ابوبکر آمد و گفت: بر او نماز بخوان که من جز نیکی از او ندیدهام. سپس جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! شهادت ابوبکر مقدم بر شهادت من است<ref> علامه امینی؛ الغدیر؛ ج۷، ص ۲۴۴.</ref>. | ||
خط ۸۶: | خط ۹۱: | ||
| پاسخدهنده = سید امین موسوی | | پاسخدهنده = سید امین موسوی | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی|موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«بر اساس اتفاق نظر علمای شیعه و عده زیادی از علمای [[اهل سنت]]؛ پیامبران با [[وحی]] و [[الهام]] و علم لدنّی و اولیا با [[الهام]]، متصل به خزانه غیب الهی بوده و آگاه به امور غیبی هستند. قرآن، روایات فریقین و تاریخ گواه این مدعاء است. علما و فرقههای [[اهل سنت]] در امکان آگاهی از غیب انبیا و اولیا اختلاف نظر دارند؛ برخی منکر امکان اطلاع آنها از غیب هستند و برخی مثبت آن میباشند، لذا لازم است قبل از بیان ادله امکان آگاهی انبیا و اولیا از غیب گفتار عدهای از اندیشمندان [[اهل سنت]] که، قائل به [[علم غیب]] انبیا و اولیا هستند، نقل شود: | |||
*[[فخر رازی]] که از متکلمین اشعری مسلک [[اهل سنت]] است و در بسیاری از امور تشکیک میکند، در ذیل عبارت [[بو علی سینا]] در فصل هفتم از نمط دهم اشارات که گفته است: هرگاه بشنوی که عارفی از غیب خبر میدهد... پس باور کردن آن برای تو دشوار نیاید... گوید این فصل بینیاز از تفسیر است<ref>شرحی الاشارات، خواجه نصیرالدین طوسی و فخر رازی، ج۳، صفحه ۱۲۷.</ref>. این سخن نشانگر این است که مطالب آن مورد قبول وی میباشد. [[فخر رازی]]، ضمن شرح کلام [[بوعلی سینا]] برای امکان آگاهی انسان از غیب به استدلال و تأیید کلام او پرداخته است. او در ذیل عبارت بوعلی در فصل هشتم "تجربه و قیاس هماهنگ هستند که نفس انسانی به گونهای که در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا میکند، پس مانعی ندارد که این دسترسی در حالت بیداری نیز روی دهد..." گوید: این فصل بیانگر این است که اجمالاً امکان اخبار از غیب وجود دارد، به این نحو که اگر شناخت از اخبار غیبی در خواب ممکن باشد، امکان اطلاع از آن در بیداری قطعی خواهد بود. و دلیلی هم که بر اطلاع از غیب در خواب میباشد، تجربه و شنیدن از دیگران است، برای انسان بارها اتفاق افتاده است که خوابهای خبردهنده از غیب دیده است و در خارج هم واقع شده است. و همچنین از دیگران گزارشهای یقینی از حاضرین و گذشتگان شنیده است، که در خواب به غیب دسترسی پیدا کردهاند. پس وقتی اطلاع از غیب در خواب صحیح باشد، به طور قطع هیچگونه محالی بر اطلاع آن در بیداری نخواهد بود، اگر فرض کنیم هیچگونه تجربهای در خواب نبوَد، حصول این معنی استبعادش از حالت بیداری شدیدتر بود<ref>شرحی الاشارات، خواجه نصیرالدین طوسی و فخر رازی، ج۳، صفحه ۱۲۷.</ref>. [[فخر رازی]] در کتاب المباحث المشرقیه ضمن فصلی که با عنوان "کیفیت خبردادن از غیب" میگوید: نفس انسان هرگاه کاملاً قوی شود و وافی به جوانب کشمکش بود یعنی بتواند جامع اضداد باشد به نحوی که اشتغال آن به تدبیر بدن مانع از اتصال و ارتباط با مبادی غیر مادی نشود، و نیز قوّه متخیله قوی باشد، به نحوی که بتواند حس مشترک را از حواس ظاهری خلاص نماید، بعید نیست چنین نفسی بتواند آن چه برایش از ارتباط و اتصال با مبادی غیر مادی در حالت خواب پیش میآید، در حالت بیداری نیز برایش پیش آید و از عالم غیر مادی در چنین نفسی چیزهایی وارد شود و بعضی از امور غیبی مربوط به گذشته یا آینده را درک نماید. | |||
::::::*[[قرافی]] [[احمد بن ادریس]] ملقّب به شهابالدین از فقهاء مالکیه گوید: انبیا و اولیا گاهی از امور غیبی خبر دادهاند. این اخبار، اعم از این که بنابر کشف یا علم ضروری یا ظن غالب باشد، خداوند غیب را برای آنها ایجاد میکند و این سببی است که [[علم غیب]] را برای آنها لازم نموده؛ و برای همین است که ابوبکر از جنس فرزندش قبل از تولد خبر داد که او دختر است، با این که خداوند فرموده {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ}} <ref> و از آنچه در زهدانهاست آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>، این بیان پروردگار بدون سبب است، اما گزارش ابوبکر به خاطر سببی بود که خداوند در نفسش ایجاد کرده بود. پس برای فقیه سزاوار است که به این قاعده متوجه بشود تا اسباب موجب کفر از اسباب غیر کفر و واجبات الهی را با غیر واجبات تشخیص بدهد، تا برای او فهم منقولات از صحابه و غیر صحابه و جمع بین منقولات و ادله شرعیه حاصل شود<ref>الذخیره، شهابالدین احمد بن ادریس قرافی، ج ۱۰، ص ۵۶ - ۵۷.</ref>. | ::::::*[[قرافی]] [[احمد بن ادریس]] ملقّب به شهابالدین از فقهاء مالکیه گوید: انبیا و اولیا گاهی از امور غیبی خبر دادهاند. این اخبار، اعم از این که بنابر کشف یا علم ضروری یا ظن غالب باشد، خداوند غیب را برای آنها ایجاد میکند و این سببی است که [[علم غیب]] را برای آنها لازم نموده؛ و برای همین است که ابوبکر از جنس فرزندش قبل از تولد خبر داد که او دختر است، با این که خداوند فرموده {{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ}} <ref> و از آنچه در زهدانهاست آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>، این بیان پروردگار بدون سبب است، اما گزارش ابوبکر به خاطر سببی بود که خداوند در نفسش ایجاد کرده بود. پس برای فقیه سزاوار است که به این قاعده متوجه بشود تا اسباب موجب کفر از اسباب غیر کفر و واجبات الهی را با غیر واجبات تشخیص بدهد، تا برای او فهم منقولات از صحابه و غیر صحابه و جمع بین منقولات و ادله شرعیه حاصل شود<ref>الذخیره، شهابالدین احمد بن ادریس قرافی، ج ۱۰، ص ۵۶ - ۵۷.</ref>. | ||
خط ۹۷: | خط ۱۰۴: | ||
| پاسخدهنده = سید عبدالحکیم مدقق | | پاسخدهنده = سید عبدالحکیم مدقق | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید عبدالحکیم مدقق]]''' در مقاله ''«[[علم غیب از منظر قرآن و سنت (مقاله)|علم غیب از منظر قرآن و سنت]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید عبدالحکیم مدقق]]''' در مقاله ''«[[علم غیب از منظر قرآن و سنت (مقاله)|علم غیب از منظر قرآن و سنت]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[محبّ الدین خطیب]] میگوید: "[[کلینی]] در کتاب [[کافی]] که در نظر آنها از همان جایگاه [[صحیح بخاری]] در نظر مسلمانان برخوردار است، [[امامان]] دوازدهگانه را چنان توصیف میکند که آنها را در حدّ بتهای یونانی در دوران بتپرستی بالا میبرد. از قبیل این که [[امامان]] از تمامی علوم فرشتهها و [[پیامبران]] برخوردارند، [[امامان]] میدانند چه زمانی از دنیا میروند و بدون اختیار خود از دنیا نمیروند، [[امامان]] از گذشته، حال و آینده آگاهند و... "<ref>الخطوط العريضه ص ۲۵.</ref> [[عبدالله قصیمی]] میگوید: [[امامان]] در نظر شیعیان از گذشته، حال و آینده آگاهند. هر گاه بخواند، علم پیدا میکنند و آنها میدانند که چه زمانی از دنیا میروند و... پس [[امامان]] از دیدگاه شیعه از مقام [[نبوّت]] و [[پیامبری]] برخوردارند که به سوی آنها [[وحی]] میشود. و همچنین از دیدگاه آنها [[امامان]] در برخورداری از [[علم غیب]] همتای خدایند؛ در حالی که همه مسلمانان میدانند که حتی [[پیامبران]] هم در این جهت همتای خدا نبودهاند. آیات، روایات و سخنان پیشوایان درباره این که جز خدا از [[علم غیب]] برخوردار نیست در حدّ تواتر است.<ref>الصراع بين الاسلام و الوثنيّة ۱/ب. به نقل از: امینی، عبدالحسین، الغدیر ۵/۷۸، مرکز الغدیر للدّراسات الاسلامیه، قم، چاپ اوّل ۱۴۱۶</ref> | |||
::::::در مباحث گذشته روشن شد که آنچه مختص به خداست [[علم غیب]] ذاتی است و هیچ مسلمانی اعتقاد به چنین علم غیبی برای غیرخدا ندارد. [[علم غیب]] دیگران، [[علم غیب]] خدادادی است. این نوع [[علم غیب]] و همچنین نزول فرشتهها و [[وحی]] غیر رسالی اختصاص به [[پیامبران]] ندارد؛ چنانکه گذشت مادر موسی و عیسی از راه [[وحی]] و گزارش فرشتهها از [[امور غیبی]] آگاه بودند. پس اعتقاد به [[علم غیب|علم غیب امام]] از راه [[وحی]]، ملازم با اعتقاد به [[پیامبری]] او نیست.»<ref>[[علم غیب از منظر قرآن و سنت (مقاله)|علم غیب از منظر قرآن و سنت]]</ref> | ::::::در مباحث گذشته روشن شد که آنچه مختص به خداست [[علم غیب]] ذاتی است و هیچ مسلمانی اعتقاد به چنین علم غیبی برای غیرخدا ندارد. [[علم غیب]] دیگران، [[علم غیب]] خدادادی است. این نوع [[علم غیب]] و همچنین نزول فرشتهها و [[وحی]] غیر رسالی اختصاص به [[پیامبران]] ندارد؛ چنانکه گذشت مادر موسی و عیسی از راه [[وحی]] و گزارش فرشتهها از [[امور غیبی]] آگاه بودند. پس اعتقاد به [[علم غیب|علم غیب امام]] از راه [[وحی]]، ملازم با اعتقاد به [[پیامبری]] او نیست.»<ref>[[علم غیب از منظر قرآن و سنت (مقاله)|علم غیب از منظر قرآن و سنت]]</ref> | ||
}} | }} | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۱۳: | ||
| پاسخدهنده = محمد اسدی گرمارودی | | پاسخدهنده = محمد اسدی گرمارودی | ||
| پاسخ = آقای دکتر '''[[محمد اسدی گرمارودی]]''' در کتاب ''«[[علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان (کتاب)|علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای دکتر '''[[محمد اسدی گرمارودی]]''' در کتاب ''«[[علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان (کتاب)|علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«از جمله علمای بزرگ اهل سنت [[ابن حجر هیثمی]] است که میگوید: معلوم ساختن برخی از علمهای غیب به وسیله خداوند برای [[انبیا]] و اولیا، امری ممکن است و به هیچ وجه محال را لازم ندارد و انکار وقوع آن، غرضورزی است؛ برای این که آنان به وسیله تعلیم الهی آگاه شدهاند و همانا [[نووى]] در فتاوی خود به آن فتوا داده و گفته است: آن ([[غیب]]) را استقلالاً نمیدانند و همانا آگاهی بر آن ([[غیب]]) به اعلام الهی است. باید توجه داشت که هم ابن حجر از برجستگان عالم اهل سنّت و هم شخص [[نووی]] از چهرههای قابل تکیه علمای عامّه است. یکی دیگر از مفسران بزرگ و از عالمان برجسته قرآنی اهل سنّت [[آلوسی]] است. تفسیر روح المعالی ایشان مورد استناد بسیاری قرار میگیرد. ایشان در تفسیر آیه شریفه {{متن قرآن|قُل لايَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ}} <ref> و نمیدانم، بسا این برای شما آزمونی و مایه برخورداری تا هنگامی (معیّن) باشد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. مینویسد: شاید بتوان گفت حق این است که: علم غیبی که از غیر خدا نفی میشود علم ذاتی است؛ یعنی بدون واسطه، ثبوت داشته باشد و این امر برای احدی در آسمان و زمین معقول نیست؛ چون همه آنها ذاتاً و صفتاً ممکن الوجود هستند؛ امّا [[علم غیب]] و احاطه علمی که برای خواص ([[انبیا]] و اولیا) هست، از این قبیل نیست؛ زیرا افاضه الهی بر آنان است (ذاتی آنها نیست). <ref> روح المعانی، ج۲۰ .</ref>. | |||
از شخصیتهای علمی دیگر اهل سنت [[قاضی عضد ایجی]] را میتوان نام برد. وی متکلّم برجسته و شاخصی بوده و کتاب "شرح المواقف" او شهرت فراوانی پیدا کرده است. ایشان در معجزه هفتم از معجزات [[پیامبر]] {{صل}} و در بخش "الکلام فی سایر المعجزات" چنین مینویسد: "هفتم، خبر دادن آن حضرت از [[غیب]] است؛ این سخن در قرآن آمده و احادیث صحیحه نیز آن را بیان کرده است. کسی که بخواهد در این مقوله بحث کند، از این روایات فراوان بیابد. میگویم همه این روایات اگر چه به حد تواتر نرسیده باشند، امّا قدر مشترک بین آنها متواتر است؛ مثل شجاعت [[علی بن ابی طالب|علی]] {{ع}} و سخاوت حاتم". <ref> شرح المواقف، ج۳، ص۳۸۵.</ref>. ایشان که خود از متکلمین معروف اهل سنت است، میگوید: اگر کسی به قرآن و روایات صحیح مراجعه کند، نمیتواند منکر [[علم غیب]] و احاطه علمی آن حضرت بشود. همچنین [[قاضی ایاز]] از عالمان [[اهل سنت]] در کتاب "الشفا بالتعریف حقوق المصطفی" فصلی در کرامات [[پیامبر]] دارد. در این فصل بابی تحت عنوان "ومن ذلک ما اطلع علیه من الغیوب و ما یکون" است. شارح این کتاب علامه [[احمد بن محمد شمتی]] است. او در شرح این باب چنین مینویسد: "احادیث در این باب دریایی است که عمق آن درک نمیشود و از جمله معجزاتِ معلوم است که از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به طور قطعی به ما رسیده است و از بس راویان متعدد دارد، متواتر است و تمامی راویان مختلف در معنای اطلاع غیبی آن حضرت اتفاق دارند".» <ref>[[علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان (کتاب)|علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان]]؛ ص: ۹۴-۹۷.</ref>. | از شخصیتهای علمی دیگر اهل سنت [[قاضی عضد ایجی]] را میتوان نام برد. وی متکلّم برجسته و شاخصی بوده و کتاب "شرح المواقف" او شهرت فراوانی پیدا کرده است. ایشان در معجزه هفتم از معجزات [[پیامبر]] {{صل}} و در بخش "الکلام فی سایر المعجزات" چنین مینویسد: "هفتم، خبر دادن آن حضرت از [[غیب]] است؛ این سخن در قرآن آمده و احادیث صحیحه نیز آن را بیان کرده است. کسی که بخواهد در این مقوله بحث کند، از این روایات فراوان بیابد. میگویم همه این روایات اگر چه به حد تواتر نرسیده باشند، امّا قدر مشترک بین آنها متواتر است؛ مثل شجاعت [[علی بن ابی طالب|علی]] {{ع}} و سخاوت حاتم". <ref> شرح المواقف، ج۳، ص۳۸۵.</ref>. ایشان که خود از متکلمین معروف اهل سنت است، میگوید: اگر کسی به قرآن و روایات صحیح مراجعه کند، نمیتواند منکر [[علم غیب]] و احاطه علمی آن حضرت بشود. همچنین [[قاضی ایاز]] از عالمان [[اهل سنت]] در کتاب "الشفا بالتعریف حقوق المصطفی" فصلی در کرامات [[پیامبر]] دارد. در این فصل بابی تحت عنوان "ومن ذلک ما اطلع علیه من الغیوب و ما یکون" است. شارح این کتاب علامه [[احمد بن محمد شمتی]] است. او در شرح این باب چنین مینویسد: "احادیث در این باب دریایی است که عمق آن درک نمیشود و از جمله معجزاتِ معلوم است که از [[پیامبر اسلام]] {{صل}} به طور قطعی به ما رسیده است و از بس راویان متعدد دارد، متواتر است و تمامی راویان مختلف در معنای اطلاع غیبی آن حضرت اتفاق دارند".» <ref>[[علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان (کتاب)|علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان]]؛ ص: ۹۴-۹۷.</ref>. | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۲۳: | ||
| پاسخدهنده = علی اصغر رضوانی | | پاسخدهنده = علی اصغر رضوانی | ||
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[علم و سلطه غیبی اولیا (کتاب)|علم و سلطه غیبی اولیا]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[علم و سلطه غیبی اولیا (کتاب)|علم و سلطه غیبی اولیا]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[غزالی]] میگوید: برای او صفتی است که به واسطه آن آنچه که در [[غیب]] تحقق خواهد یافت درک میکند؛ یا در بیداری و یا در خواب؛ زیرا به واسطه آن است که [[لوح محفوظ]] را مطالعه کرده و در آن [[غیب]] را میبیند و همچنین میگوید: و هرچه باطن صاف گردد آنچه که زود است در آینده تحقق پیدا کند در حدقه قلب کشف میشود، همانگونه که ورود مکه برای [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} در خواب کشف شد تا اینکه گفته خداوند متعال: به طور قطع برای رسولش رؤیا به حق تحقق یافت نازل شد.<ref>احیاء علوم دین، ج۴، ص ۵۰۴.</ref>. | |||
*[[علامه زرقانی]] میگوید: و بهطور حتم روایات متواتر رسیده و معانی آنها اتفاق پیدا کرده بر اینکه [[پیامبر]]{{صل}} از [[غیب]] اطلاع داشته آنگونه که عیاض گفته است.<ref>شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج۷، ص ۲۲۸.</ref>. | *[[علامه زرقانی]] میگوید: و بهطور حتم روایات متواتر رسیده و معانی آنها اتفاق پیدا کرده بر اینکه [[پیامبر]]{{صل}} از [[غیب]] اطلاع داشته آنگونه که عیاض گفته است.<ref>شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیة، ج۷، ص ۲۲۸.</ref>. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۴۷: | ||
| پاسخدهنده = محمد صادق عظیمی | | پاسخدهنده = محمد صادق عظیمی | ||
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[سعدالدین تفتازانی]] به دیدگاه متکلمان شیعه اشاره میکند و میگوید: یکی از ویژگیهای [[امام]]{{ع}} در نزد شیعه این است که به همه امور حتی امور غیبی، زبانها، حرفهها و صنعتها، عجایب خلقت و آفرینش و اخبار آسمان و زمین آگاه باشد. او این اعتقاد را به غلات شیعه نسبت میدهد و آن را ناشی از جهل و خرافات میداند. | |||
اکثر اندیشمندان [[اهل سنت]]، [[علم غیب]] تعلیمی را برای [[پیامبران]]{{عم}} و برخی اولیای الهی قبول دارند و آن را ممکن میدانند. در ذیل سخنان برخی از آنان را نقل میکنیم: | اکثر اندیشمندان [[اهل سنت]]، [[علم غیب]] تعلیمی را برای [[پیامبران]]{{عم}} و برخی اولیای الهی قبول دارند و آن را ممکن میدانند. در ذیل سخنان برخی از آنان را نقل میکنیم: | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۷۳: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://alsonnat.blogfa.com/post/120 پایگاه تحقیقاتی السنه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://alsonnat.blogfa.com/post/120 پایگاه تحقیقاتی السنه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
«تعدادی از علمای بزرگ [[اهل سنت]] نیز به این حقیقت اقرار کرده اند از جمله: | |||
:::::#[[محیی الدین نووی شافعی]]: نووی به داشتن [[علم غیب]] [[انبیاء]]{{عم}} تصریح کرده است پس گفته است [[انبیاء]] [[علم غیب]] را استقلالاً نمیدانند و علم احاطه به کل علوم را فقط الله دارد و اما معجزات و کرامات [[انبیا]]{{عم}} با اعلام خداوند به آنهاست.<ref>{{عربی|«صرح بِهِ النَّوَوِیّ رَحمَه الله فِی فَتَاوِیهِ فَقَالَ مَعْنَاهَا لَا یعلم ذَلِک اسْتِقْلَالا وَعلم إحاطة بِکُل المعلومات إِلَّا الله وَأما المعجزات والکرامات فبإعلام الله لَهُم»}}؛ الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیتمی؛ ج ۱، ص ۲۲۳</ref> | :::::#[[محیی الدین نووی شافعی]]: نووی به داشتن [[علم غیب]] [[انبیاء]]{{عم}} تصریح کرده است پس گفته است [[انبیاء]] [[علم غیب]] را استقلالاً نمیدانند و علم احاطه به کل علوم را فقط الله دارد و اما معجزات و کرامات [[انبیا]]{{عم}} با اعلام خداوند به آنهاست.<ref>{{عربی|«صرح بِهِ النَّوَوِیّ رَحمَه الله فِی فَتَاوِیهِ فَقَالَ مَعْنَاهَا لَا یعلم ذَلِک اسْتِقْلَالا وَعلم إحاطة بِکُل المعلومات إِلَّا الله وَأما المعجزات والکرامات فبإعلام الله لَهُم»}}؛ الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیتمی؛ ج ۱، ص ۲۲۳</ref> | ||
:::::#[[ابن حجر هیثمی شافعی]]: اینکه خداوند، [[انبیا]] و اولیاء را به پارهای از [[علم غیب]] آگاه و مطلع میکند امری است ممکن و هرگز مستلزم محال نمیشود، و انکار آن، عناد و مکابره است<ref>{{عربی|«إعلام الله تعالی للأنبیاء والأولیاء ببعض الغیوب ممکن لا یستلزم محالا بوجه وانکار وقوعه عناد، لأنّهم علموا بإعلام الله واطلاعه لهم»}}؛ الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیتمی؛ ج ۱، ص ۲۲۳.</ref>. | :::::#[[ابن حجر هیثمی شافعی]]: اینکه خداوند، [[انبیا]] و اولیاء را به پارهای از [[علم غیب]] آگاه و مطلع میکند امری است ممکن و هرگز مستلزم محال نمیشود، و انکار آن، عناد و مکابره است<ref>{{عربی|«إعلام الله تعالی للأنبیاء والأولیاء ببعض الغیوب ممکن لا یستلزم محالا بوجه وانکار وقوعه عناد، لأنّهم علموا بإعلام الله واطلاعه لهم»}}؛ الفتاوی الحدیثیة لابن حجر الهیتمی؛ ج ۱، ص ۲۲۳.</ref>. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۸۴: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = '''پژوهشگران [http://morsalun.ir/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87/%D8%B3%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA-%DB%B4%DB%B8-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85 پایگاه تخصصی مرسلون]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | | پاسخ = '''پژوهشگران [http://morsalun.ir/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%87/%D8%B3%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%AA-%DB%B4%DB%B8-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85 پایگاه تخصصی مرسلون]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند: | ||
«برخی از اندیشمندان [[اهل سنت]] وجود [[علم غیب]] برای [[امام]]{{ع}} را غلو و بزرگنمائی جایگاه [[امام]] محسوب مینمایند؛ حال آنکه منشأ این شبهه عدم درک درست آنان از مقام [[امامت]] میباشد. بدیهی است اگر [[امام]] را منهای شئون پیش گفته قرآنی او تصور کنیم، این گفته درباره او موجه خواهد بود چه اینکه در این صورت [[امام]] هم به مانند همه مجتهدان و کارشناسان دینی دیگر درخواهد آمد که در اجتهاد و کارشناسی او صواب و خطا راه یافته، هیچ برتری و امتیازی برایش ثابت نیست؛ اما آنگاه که سه ویژگی "برتری بر انبیاء"، "هدایت تکوینی" و "[[وحی]] تسدیدی، از دل قرآن کریم برای [[امام]] به اثبات رسید، آنگاه به حکم عقل باید احاطه او به دانش و معارف دینی هم از طرق غیر عادی اثبات شود. | |||
در صحیح مسلم به نقل از [[حذیفه الیمان]] آمده است: [[پیامبر]]{{صل}} حوادث آینده تا قیامت را به من خبر داده است»<ref>صحیح مسلم، ج4، ص ۲۲۱۷.</ref> هرگاه برای برخی از صحابه، پردههایی کنار زده شده و اموری پنهانی آشکار میگردد چرا نسبت به امکان این امر برای امامان هدی{{عم}} تردید شود؟ | در صحیح مسلم به نقل از [[حذیفه الیمان]] آمده است: [[پیامبر]]{{صل}} حوادث آینده تا قیامت را به من خبر داده است»<ref>صحیح مسلم، ج4، ص ۲۲۱۷.</ref> هرگاه برای برخی از صحابه، پردههایی کنار زده شده و اموری پنهانی آشکار میگردد چرا نسبت به امکان این امر برای امامان هدی{{عم}} تردید شود؟ | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۹۸: | ||
| پاسخدهنده = | | پاسخدهنده = | ||
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر]»'' در اینباره گفتهاند: | | پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
*«[[آلوسی]] ذیل آیه شریفه: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}} <ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref>. حق این است که [[علم غیب]] که از غیر خداوند عزوجل نفی شده، علمی است که برای ذات شخص و بدون واسطه، ثابت باشد. و اما آنچه را که برای بعضی از خواص به وقوع پیوسته از این سنخ نیست بلکه جزء عنایات و افاضات الهی است که خداوند آن را بر عدهای از بندگان خود افاضه کند<ref> {{عربی|« لعل الحق أنّ عِلْم الغیب المنفی عن غیره جلّ وعلا هو ما کان للشخص بذاته أی بلا واسطة فی ثبوته له وما وقع للخواص لیس من هذا العلم المنفی فی شیء وانّما هو من الواجب عزّ وجلّ إفاضة منه علیهم بوجه من الوجوه فلا یقال: انّهم علموا الغیب بذلک المعنی فإنه کفر، بل یقال: انّهم أظهروا واطلعوا علی الغیب»}}؛ روح المعانی: ج۲، ص ۱۱.</ref>. | |||
*[[نووی]]: علم غیب به نحو استقلال حاصل نمیشود. مگر به عنایت خداوند و افاضه او.<ref>{{عربی|«لا یعلم ذلک إستقلالا إلاّ بإعلام اللّه لهم»}}</ref>. | *[[نووی]]: علم غیب به نحو استقلال حاصل نمیشود. مگر به عنایت خداوند و افاضه او.<ref>{{عربی|«لا یعلم ذلک إستقلالا إلاّ بإعلام اللّه لهم»}}</ref>. |