نفس زکیه کیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
خط ۷۳: خط ۷۳:
:::::*'''قرینه ششم:''' روایتی که قبلا شنیدیم که: «بین [[قیام]] [[قائم]] و بین قتل [[نفس زکیه]] جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»<ref>کمال الدین، ۶۴۹.</ref>. و با در نظر گرفتن این [[روایت]] ما می‏‌دانیم که بین قتل [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] تا [[ظهور]] حضرت فاصله بسیاری افتاده است، و تا کنون بیش از هزار و دویست سال طول کشیده است، بنابراین نمی‌‏توانیم [[روایات]] مربوط به قتل [[نفس زکیه]] را مربوط به [[محمد بن عبد الله]] بدانیم. ولی این قرینه نیز درست نیست زیرا این [[روایت]] گرچه در بسیاری از کتب و مآخذ [[شیعه]] همچون ارشاد [[شیخ مفید]] و [[غیبت]] [[شیخ طوسی]] و [[کمال الدین]] [[صدوق]] وارد شده، لکن همگی به یک [[راوی]] می‌‏رسند و او «ثعلبه» است که از شعیب و او از «[[صالح]]» [[نقل]] می‏‌کند. «ثعلبه» در کتاب ارشاد و [[کمال الدین]] به عنوان «ابن میمون»، و «شعیب» در کتاب الغیبه و ارشاد به «حداد» و در [[کمال الدین]] به «حذاء»، و «[[صالح]]» در کتاب ارشاد به «ابن میثم»، و در [[کمال الدین]] به «ابن [[مولی]] بنی العذراء» توصیف شده‌‏اند. و به هر حال این [[روایات]] در [[بهترین]] فرض یک [[خبر]] حساب می‌‏شود و در ضوابط سندی [[تمسک]] به یک [[خبر]] تنها را در این گونه موارد مورد قبول ندانستیم. بنابراین نظریه مورد بحث که مقصود از [[نفس زکیه]] [[محمد بن عبد الله]] باشد با این قرائن منتفی نشد بلکه احتمال این که با او باشد وجود دارد. در زمینه دوم دلائل و قرائن اثبات آن را می‌‏آوریم.
:::::*'''قرینه ششم:''' روایتی که قبلا شنیدیم که: «بین [[قیام]] [[قائم]] و بین قتل [[نفس زکیه]] جز پانزده شب فاصله نخواهد بود»<ref>کمال الدین، ۶۴۹.</ref>. و با در نظر گرفتن این [[روایت]] ما می‏‌دانیم که بین قتل [[محمد بن عبد الله]] [[نفس زکیه]] تا [[ظهور]] حضرت فاصله بسیاری افتاده است، و تا کنون بیش از هزار و دویست سال طول کشیده است، بنابراین نمی‌‏توانیم [[روایات]] مربوط به قتل [[نفس زکیه]] را مربوط به [[محمد بن عبد الله]] بدانیم. ولی این قرینه نیز درست نیست زیرا این [[روایت]] گرچه در بسیاری از کتب و مآخذ [[شیعه]] همچون ارشاد [[شیخ مفید]] و [[غیبت]] [[شیخ طوسی]] و [[کمال الدین]] [[صدوق]] وارد شده، لکن همگی به یک [[راوی]] می‌‏رسند و او «ثعلبه» است که از شعیب و او از «[[صالح]]» [[نقل]] می‏‌کند. «ثعلبه» در کتاب ارشاد و [[کمال الدین]] به عنوان «ابن میمون»، و «شعیب» در کتاب الغیبه و ارشاد به «حداد» و در [[کمال الدین]] به «حذاء»، و «[[صالح]]» در کتاب ارشاد به «ابن میثم»، و در [[کمال الدین]] به «ابن [[مولی]] بنی العذراء» توصیف شده‌‏اند. و به هر حال این [[روایات]] در [[بهترین]] فرض یک [[خبر]] حساب می‌‏شود و در ضوابط سندی [[تمسک]] به یک [[خبر]] تنها را در این گونه موارد مورد قبول ندانستیم. بنابراین نظریه مورد بحث که مقصود از [[نفس زکیه]] [[محمد بن عبد الله]] باشد با این قرائن منتفی نشد بلکه احتمال این که با او باشد وجود دارد. در زمینه دوم دلائل و قرائن اثبات آن را می‌‏آوریم.
:::::*'''زمینه دوم:''' قرائنی که دلالت بر این می‏‌کند که [[نفس زکیه]] همان [[محمد بن عبد الله]] است. از آن جمله: روایتی است که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> [[نقل]] کرده است با اسنادش از [[محمد]] بن [[علی]] [[امام باقر|حضرت باقر]] {{ع}} از پدرانش {{عم}}: «[[نفس]] از فرزندان [[حسن]] است». دلالت این [[حدیث]] بر این که مقصود از [[نفس]] همان [[نفس زکیه]] است، و وی از اولاد حضرت [[امام حسن]] {{ع}} می‏‌باشد واضح و روشن است و جز بر همان [[محمد بن عبد الله]] بر شخص دیگری [[صادق]] نیست و درباره خصوص او گفته شده است، که ابو الفرج هم در شرح حال او این [[حدیث]] را آورده است. و از آن جمله [[روایت]] دیگری‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> است از قول [[عبد الله]] بن [[موسی]] که عده‏‌ای از علمای [[مدینه]] به نزد [[علی بن الحسن]] آمدند و این مسأله - یعنی مطالبه [[حکومت]] - را با او مطرح کردند. پس او گفت: [[محمد بن عبد الله]] از من شایسته‏تر و سزاوارتر به این [[امر]] است. و آنگاه حدیثی طولانی ذکر کرد؛ سپس [[احجار الزیت]] را به من نشان داده و گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. [[عبد الله]] بن [[موسی]] گوید: ما کشته او را در همانجا که بدان اشاره کرده بود، دیدیم. و همچنین [[روایت]] دیگری که از مسلم بن بشار [[نقل]] کرده است که گوید: در کنار [[غنائم]] خشرم همراه [[محمد بن عبد الله]] بودم به من گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. می‏‌گویم: مقصودش خودش بود. وی گوید که بعدها در همان‏جا کشته شد.
:::::*'''زمینه دوم:''' قرائنی که دلالت بر این می‏‌کند که [[نفس زکیه]] همان [[محمد بن عبد الله]] است. از آن جمله: روایتی است که ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> [[نقل]] کرده است با اسنادش از [[محمد]] بن [[علی]] [[امام باقر|حضرت باقر]] {{ع}} از پدرانش {{عم}}: «[[نفس]] از فرزندان [[حسن]] است». دلالت این [[حدیث]] بر این که مقصود از [[نفس]] همان [[نفس زکیه]] است، و وی از اولاد حضرت [[امام حسن]] {{ع}} می‏‌باشد واضح و روشن است و جز بر همان [[محمد بن عبد الله]] بر شخص دیگری [[صادق]] نیست و درباره خصوص او گفته شده است، که ابو الفرج هم در شرح حال او این [[حدیث]] را آورده است. و از آن جمله [[روایت]] دیگری‏<ref>مقاتل الطالبیین، ۱۸۴.</ref> است از قول [[عبد الله]] بن [[موسی]] که عده‏‌ای از علمای [[مدینه]] به نزد [[علی بن الحسن]] آمدند و این مسأله - یعنی مطالبه [[حکومت]] - را با او مطرح کردند. پس او گفت: [[محمد بن عبد الله]] از من شایسته‏تر و سزاوارتر به این [[امر]] است. و آنگاه حدیثی طولانی ذکر کرد؛ سپس [[احجار الزیت]] را به من نشان داده و گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. [[عبد الله]] بن [[موسی]] گوید: ما کشته او را در همانجا که بدان اشاره کرده بود، دیدیم. و همچنین [[روایت]] دیگری که از مسلم بن بشار [[نقل]] کرده است که گوید: در کنار [[غنائم]] خشرم همراه [[محمد بن عبد الله]] بودم به من گفت: در اینجا [[نفس زکیه]] کشته می‌‏شود. می‏‌گویم: مقصودش خودش بود. وی گوید که بعدها در همان‏جا کشته شد.
::::::بنابراین [[نفس زکیه]] شخصی جز همین [[محمد بن عبد الله]] نیست، و به [[جان]] خودم سوگند که آن نشانه‌‏ای مهم و جالب نظر بود زیرا که نهضتش ادامه داشته به اندازه‏ای که [[منصور]] دوانیقی از او به وحشت افتاده است و این مسأله برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند روشن و واضح می‌‏شود<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۶۳۰- ۶۳۵.</ref>.
 
بنابراین [[نفس زکیه]] شخصی جز همین [[محمد بن عبد الله]] نیست، و به [[جان]] خودم سوگند که آن نشانه‌‏ای مهم و جالب نظر بود زیرا که نهضتش ادامه داشته به اندازه‏ای که [[منصور]] دوانیقی از او به وحشت افتاده است و این مسأله برای هر کس که به کتاب مقاتل الطالبیین مراجعه کند روشن و واضح می‌‏شود<ref>[[سید محمد صدر|صدر، سید محمد]]، [[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]، ص۶۳۰- ۶۳۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۸۱: خط ۸۲:
| پاسخ = [[آیت‌الله]] '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]'''، در کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[آیت‌الله]] '''[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌]]'''، در کتاب ''«[[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]]، یکی دیگر از نشانه‌های مشهور [[ظهور]] است. این علامت در [[احادیث]] [[فریقین]] وجود دارد؛ ولی در منابع [[شیعه]] به عنوان نشانه‌ای حتمی معرفی می‌شود. منظور از [[نفس زکیه]]، انسانی [[صالح]] و با تقواست. از سیزده حدیثی که در متن درباره "[[نفس زکیه]]" [[نقل]] شده، سه [[حدیث]] از نظر سند، معتبر است<ref>روایت سوم نیز درباره سید حسنی است که توضیح لازم در این باره ذیل همین عنوان خواهد آمد.</ref>، در دو [[حدیث]] از این سه [[حدیث]] معتبر هم تنها به ذکر این مطلب اکتفا شده که [[قتل نفس زکیه]]، از [[نشانه‌های حتمی ظهور]] است<ref>روضة الکافی، ص ۲۲۵.</ref>. [[احادیث]] مربوط به این شخص همانند دیگر [[احادیث]] [[علائم ظهور]]، به دو دسته تقسیم می‌شوند: بخشی که در آنها سخن از [[مهدی]] و [[ظهور]] او وجود ندارد و به عنوان [[فتن و ملاحم]] و به عبارتی پیشگویی آینده ذکر شده است. در بخش دیگر، به نام [[مهدی]] تصریح شده و [[قتل نفس زکیه]]، یکی از [[نشانه‌های ظهور]] او دانسته می‌شود.
::::::«[[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]]، یکی دیگر از نشانه‌های مشهور [[ظهور]] است. این علامت در [[احادیث]] [[فریقین]] وجود دارد؛ ولی در منابع [[شیعه]] به عنوان نشانه‌ای حتمی معرفی می‌شود. منظور از [[نفس زکیه]]، انسانی [[صالح]] و با تقواست. از سیزده حدیثی که در متن درباره "[[نفس زکیه]]" [[نقل]] شده، سه [[حدیث]] از نظر سند، معتبر است<ref>روایت سوم نیز درباره سید حسنی است که توضیح لازم در این باره ذیل همین عنوان خواهد آمد.</ref>، در دو [[حدیث]] از این سه [[حدیث]] معتبر هم تنها به ذکر این مطلب اکتفا شده که [[قتل نفس زکیه]]، از [[نشانه‌های حتمی ظهور]] است<ref>روضة الکافی، ص ۲۲۵.</ref>. [[احادیث]] مربوط به این شخص همانند دیگر [[احادیث]] [[علائم ظهور]]، به دو دسته تقسیم می‌شوند: بخشی که در آنها سخن از [[مهدی]] و [[ظهور]] او وجود ندارد و به عنوان [[فتن و ملاحم]] و به عبارتی پیشگویی آینده ذکر شده است. در بخش دیگر، به نام [[مهدی]] تصریح شده و [[قتل نفس زکیه]]، یکی از [[نشانه‌های ظهور]] او دانسته می‌شود.
::::::نکته قابل توجه این است که قبل از [[قیام]] [[امام زمان]]{{ع}} انسان‌های بی‌گناه و دارای درجات بالای ایمانی بسیاری کشته می‌شوند. علامت حتمی بودن قتل یکی از آنها، نشانگر [[موقعیت]] ممتاز اجتماعی و [[وظیفه]] مهمی است که بر عهده او گذاشته شده است. به نظر برخی، انتساب به [[سادات حسنی]]، از ویژگی‌هایی است که برای [[نفس زکیه]] نیز برشمرده شده است. از این رو، [[نفس زکیه]] همان [[سید حسنی]] است؛ ولی شهرت [[نفس زکیه]] و [[روایات]] متعددی که درباره او رسیده است، علامت بودن او را اثبات می‌کند. بنا بر این می‌توان [[احادیث]] [[سید حسنی]] را بر [[نفس زکیه]] حمل کرد. حدیثی را که درباره "مرد [[هاشمی]]" آمده نیز می‌توان بر [[نفس زکیه]] حمل کرد؛ چون کشته شدن در میان رکن حجر الأسود و [[مقام ابراهیم]]، درباره هر دو نفر ذکر شده است<ref>ر.ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.</ref>.
 
::::::به این نکته هم باید توجه کرد که تعدادی از [[احادیث]] منابع [[شیعه]] و [[سنی]] درباره [[نفس زکیه]]، بخصوص آنچه در [[الفتن (کتاب)|الفتن]] [[ابن حماد]] و [[الغیبة ۲ (کتاب)|الغیبة]] [[شیخ طوسی]] آمده، مستند به [[معصوم]] {{ع}} نیستند. البته همین [[احادیث]] به واسطه کتبی همچون التشریف بالمنن [[ابن طاووس]]، به [[شیعه]] راه یافته و تلقی به قبول شده‌اند. بخشی از احادیثی که [[نفس زکیه]] را [[نشانه ظهور]] می‌دانند، آن را همراه با چند نشانه مهم دیگر مانند [[ندای آسمانی]] و [[سفیانی]] و [[خسف بیدا]] ذکر می‌کند. برخی [[احادیث]] [[نفس زکیه]] هم به تفصیل از [[جنگ]] و گریز وی [[خبر]] می‌دهند.
نکته قابل توجه این است که قبل از [[قیام]] [[امام زمان]]{{ع}} انسان‌های بی‌گناه و دارای درجات بالای ایمانی بسیاری کشته می‌شوند. علامت حتمی بودن قتل یکی از آنها، نشانگر [[موقعیت]] ممتاز اجتماعی و [[وظیفه]] مهمی است که بر عهده او گذاشته شده است. به نظر برخی، انتساب به [[سادات حسنی]]، از ویژگی‌هایی است که برای [[نفس زکیه]] نیز برشمرده شده است. از این رو، [[نفس زکیه]] همان [[سید حسنی]] است؛ ولی شهرت [[نفس زکیه]] و [[روایات]] متعددی که درباره او رسیده است، علامت بودن او را اثبات می‌کند. بنا بر این می‌توان [[احادیث]] [[سید حسنی]] را بر [[نفس زکیه]] حمل کرد. حدیثی را که درباره "مرد [[هاشمی]]" آمده نیز می‌توان بر [[نفس زکیه]] حمل کرد؛ چون کشته شدن در میان رکن حجر الأسود و [[مقام ابراهیم]]، درباره هر دو نفر ذکر شده است<ref>ر.ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.</ref>.
::::::با توجه به مجموعه متون می‌توان گفت که [[نفس زکیه]]، یکی از [[علائم]] مشهور و حتمی [[ظهور]] است که درباره او و [[شهادت]] او، [[روایات]] معتبری وجود دارد. اگر چه همانند دیگر [[علائم]]، جزئیات مرتبط با او از ابهام برخوردار است»<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج۷، ص۴۳۸، ۴۳۹.</ref>.
 
به این نکته هم باید توجه کرد که تعدادی از [[احادیث]] منابع [[شیعه]] و [[سنی]] درباره [[نفس زکیه]]، بخصوص آنچه در [[الفتن (کتاب)|الفتن]] [[ابن حماد]] و [[الغیبة ۲ (کتاب)|الغیبة]] [[شیخ طوسی]] آمده، مستند به [[معصوم]] {{ع}} نیستند. البته همین [[احادیث]] به واسطه کتبی همچون التشریف بالمنن [[ابن طاووس]]، به [[شیعه]] راه یافته و تلقی به قبول شده‌اند. بخشی از احادیثی که [[نفس زکیه]] را [[نشانه ظهور]] می‌دانند، آن را همراه با چند نشانه مهم دیگر مانند [[ندای آسمانی]] و [[سفیانی]] و [[خسف بیدا]] ذکر می‌کند. برخی [[احادیث]] [[نفس زکیه]] هم به تفصیل از [[جنگ]] و گریز وی [[خبر]] می‌دهند.
 
با توجه به مجموعه متون می‌توان گفت که [[نفس زکیه]]، یکی از [[علائم]] مشهور و حتمی [[ظهور]] است که درباره او و [[شهادت]] او، [[روایات]] معتبری وجود دارد. اگر چه همانند دیگر [[علائم]]، جزئیات مرتبط با او از ابهام برخوردار است»<ref>[[محمد م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌|م‍ح‍م‍دی‌ ری‌ش‍ه‍ری‌، محمد]]، [[دانشنامهٔ امام مهدی (کتاب)|دانشنامهٔ امام مهدی]]، ج۷، ص۴۳۸، ۴۳۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۹۱: خط ۹۵:
| پاسخ = [[آیت‌الله]] [[نجم‌الدین طبسی]] در کتاب ''«[[تأملی نو در نشانه‌های ظهور (کتاب)|تأملی نو در نشانه‌های ظهور]]»'' و ''«[http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/88/055/  درس‌گفتارهای [[مهدویت]]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[آیت‌الله]] [[نجم‌الدین طبسی]] در کتاب ''«[[تأملی نو در نشانه‌های ظهور (کتاب)|تأملی نو در نشانه‌های ظهور]]»'' و ''«[http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/88/055/  درس‌گفتارهای [[مهدویت]]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«احتمال اول، این است که مراد، شخص معینی باشد. مشهور [[علما]] در باره [[نفس زکیه]] نیز همین [[اعتقاد]] را دارند و البته ظاهر [[روایات]] نیز به همین مطلب اشاره دارند.
::::::«احتمال اول، این است که مراد، شخص معینی باشد. مشهور [[علما]] در باره [[نفس زکیه]] نیز همین [[اعتقاد]] را دارند و البته ظاهر [[روایات]] نیز به همین مطلب اشاره دارند.
::::::احتمال دوم، این است که مراد، افرادی [[پاک]] سرشت هستند که در فتنه‌های [[آخر الزمان]] به دست [[ظالمان]] کشته می‌شوند و خونشان به ناحق جاری می‌گردد<ref>همان گونه که در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]] عوامل وهابی حاضر در [[مسجد الحرام]]، مرحوم میرزا [[ابوطالب یزدی]] را که دچار حالت تهوع شده بود، به اتهام جسارت به خانه خدا و قصد تنجیس، اعدام کردند، و آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]] پس از این واقعه دلخراش، سه سال رفتن به مکه را تحریم کردند.</ref>. در [[قرآن]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. آیا [[انسان]] پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به [[راستی]] کار زشتی انجام دادی.
 
::::::آیا این شخص و کشته شدنش یک واقعه تاریخی است که در گذشته اتفاق افتاده یا اینکه هنوز به وقوع نپیوسته و از [[علائم]] نزدیک به [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} محسوب می‌شود؟
احتمال دوم، این است که مراد، افرادی [[پاک]] سرشت هستند که در فتنه‌های [[آخر الزمان]] به دست [[ظالمان]] کشته می‌شوند و خونشان به ناحق جاری می‌گردد<ref>همان گونه که در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]] عوامل وهابی حاضر در [[مسجد الحرام]]، مرحوم میرزا [[ابوطالب یزدی]] را که دچار حالت تهوع شده بود، به اتهام جسارت به خانه خدا و قصد تنجیس، اعدام کردند، و آیت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی]] پس از این واقعه دلخراش، سه سال رفتن به مکه را تحریم کردند.</ref>. در [[قرآن]] نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. آیا [[انسان]] پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به [[راستی]] کار زشتی انجام دادی.
 
آیا این شخص و کشته شدنش یک واقعه تاریخی است که در گذشته اتفاق افتاده یا اینکه هنوز به وقوع نپیوسته و از [[علائم]] نزدیک به [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} محسوب می‌شود؟
::::::نظریه اول را مرحوم [[آیت الله]] [[سید محمد صدر]] مطرح کرده و [[اعتقاد]] دارد مراد از [[نفس زکیه]]‌ای که در [[روایات]] وارد شده است،همان [[محمد بن عبدالله محض]] ملقب به [[نفس زکیه]] می‌باشد که در زمان [[بنی العباس]] در منطقه احجارالزیت، به قتل رسید. البته این سخن و نظر را نمی‌توان پذیرفت. پس از بررسی [[روایات]] [[نفس زکیه]]، اشکالاتی به این دیدگاه وارد است از جمله:
::::::نظریه اول را مرحوم [[آیت الله]] [[سید محمد صدر]] مطرح کرده و [[اعتقاد]] دارد مراد از [[نفس زکیه]]‌ای که در [[روایات]] وارد شده است،همان [[محمد بن عبدالله محض]] ملقب به [[نفس زکیه]] می‌باشد که در زمان [[بنی العباس]] در منطقه احجارالزیت، به قتل رسید. البته این سخن و نظر را نمی‌توان پذیرفت. پس از بررسی [[روایات]] [[نفس زکیه]]، اشکالاتی به این دیدگاه وارد است از جمله:
:::::#قتل [[نفس زکیه]] بین [[رکن و مقام]] است، در حالی که [[محمد بن عبدالله محض]] در نزدیکی [[مدینه]] و منطقه [[احجار الزیت]] به قتل رسیده است.
:::::#قتل [[نفس زکیه]] بین [[رکن و مقام]] است، در حالی که [[محمد بن عبدالله محض]] در نزدیکی [[مدینه]] و منطقه [[احجار الزیت]] به قتل رسیده است.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۶:
:::::*'''احتمال اول:''' مراد شخص خاصی است که دارای این [[ویژگی]] است. طبق این احتمال مراد انسانی کامل یا در مسیر [[تکامل]] است ودر [[علم]] واخلاص وجهاد درجامعه منشا اثر است. هنگامی‌که چنین شخصی کشته می‌شود، طبیعی است که [[شهادت]] او در [[جامعه]] موج ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد.
:::::*'''احتمال اول:''' مراد شخص خاصی است که دارای این [[ویژگی]] است. طبق این احتمال مراد انسانی کامل یا در مسیر [[تکامل]] است ودر [[علم]] واخلاص وجهاد درجامعه منشا اثر است. هنگامی‌که چنین شخصی کشته می‌شود، طبیعی است که [[شهادت]] او در [[جامعه]] موج ایجاد کرده و تأثیر می‌گذارد.
:::::*'''احتمال دوم:''' زکیه یعنی بریء طبق این احتمال مراد از [[نفس زکیه]] فردی است که بی [[گناه]] در [[مکه]] کشته می‌شود<ref>مثلا همانند مرحوم میرزا ابوطالب یزدی. او شخصی بود بیگناه که در حال احرام ودرهنگام طواف دچارحالت تهوع می‌شود، وهابیون اورا متهم می‌کنند به اینکه می‌خواسته کعبه و مسجدالحرام را نجس کند، وبه این اتهام اورا اعدام می‌کنند. به خاطر این قضیه موج عجیبی به راه می‌افتد تا جائی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی سه سال مردم را از رفتن به مکه منع کردند</ref>. در [[قرآن]] هم در جریان [[حضرت خضر]] و [[حضرت موسی]]{{ع}}  به این معنا اشاره شده است: {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۴. آیا انسان پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.</ref>.
:::::*'''احتمال دوم:''' زکیه یعنی بریء طبق این احتمال مراد از [[نفس زکیه]] فردی است که بی [[گناه]] در [[مکه]] کشته می‌شود<ref>مثلا همانند مرحوم میرزا ابوطالب یزدی. او شخصی بود بیگناه که در حال احرام ودرهنگام طواف دچارحالت تهوع می‌شود، وهابیون اورا متهم می‌کنند به اینکه می‌خواسته کعبه و مسجدالحرام را نجس کند، وبه این اتهام اورا اعدام می‌کنند. به خاطر این قضیه موج عجیبی به راه می‌افتد تا جائی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی سه سال مردم را از رفتن به مکه منع کردند</ref>. در [[قرآن]] هم در جریان [[حضرت خضر]] و [[حضرت موسی]]{{ع}}  به این معنا اشاره شده است: {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۷۴. آیا انسان پاکی را بی‌آنکه قتلی کرده باشد،کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.</ref>.
::::::آیا مراد از [[نفس زکیه]] احتمال اول است یا احتمال دوم؟ اگر احتمال دوم مراد باشد، باید آن را بر یک معنای وسیع وکنائی حمل کنیم به این بیان که بگوئیم در دوران [[آخر الزمان]] انسانهای بیگناه زیادی کشته می‌شوند وجریان کشته شدن [[نفس زکیه]] حکایت از فتنه‌های آن زمان دارد. اما اگر احتمال اول را [[انتخاب]] کردیم، با [[روایت]] مذکورسازگاری و تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل او در بین [[جامعه]] تأثیروانعکاس ایجاد می‌کند[<ref>[http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/88/055/ [[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم الدین]]،        [درس گفتارهای مهدویت]</ref>.
 
آیا مراد از [[نفس زکیه]] احتمال اول است یا احتمال دوم؟ اگر احتمال دوم مراد باشد، باید آن را بر یک معنای وسیع وکنائی حمل کنیم به این بیان که بگوئیم در دوران [[آخر الزمان]] انسانهای بیگناه زیادی کشته می‌شوند وجریان کشته شدن [[نفس زکیه]] حکایت از فتنه‌های آن زمان دارد. اما اگر احتمال اول را [[انتخاب]] کردیم، با [[روایت]] مذکورسازگاری و تناسب بیشتری دارد، چرا که قتل او در بین [[جامعه]] تأثیروانعکاس ایجاد می‌کند[<ref>[http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/88/055/ [[نجم‌الدین طبسی|طبسی، نجم الدین]]،        [درس گفتارهای مهدویت]</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۱۵: خط ۱۲۲:
| پاسخ = :::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[سید اسدالله هاشمی شهیدی]]'''، در کتاب  ''«[[زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (کتاب)|زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = :::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[سید اسدالله هاشمی شهیدی]]'''، در کتاب  ''«[[زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (کتاب)|زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::«از جمله [[علائم حتمیه]]، [[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]] است یعنی: سیدی پاکدل که در [[مکه]]، بین [[رکن و مقام]]، بدون جرم و [[گناه]] به [[شهادت]] می‌رسد. از حضرت [[امام باقر|ابا جعفر امام محمد باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که آن حضرت فرمود: "یکی از علامات، کشته شدن مردی است از دودمان [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} در میان [[رکن و مقام]] و نام او [[محمد بن الحسن]] "[[نفس زکیه]]" است. و در [[خبر]] دیگری است که فاصله میان کشته شدن او و [[ظهور]] [[فرج]] بیشتر از پانزده روز نخواهد بود. و در حدیثی آمده است که فاصله بین [[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]]، و [[خروج]] [[حضرت قائم]]{{ع}} پنج روز خواهد بود. و در [[حدیث]] دیگری وارد شده که این [[نفس زکیه]] از [[اصحاب]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است که آن حضرت او را پیش از [[ظهور]] خود نزد [[مردم]] [[مکه]] می‌فرستد تا [[بشارت]] [[ظهور]] حضرتش را به [[مردم]] بدهد و چون او اظهار [[ظهور]] حضرت را می‌نماید، اهل [[مکه]] بر او یورش می‌برند و او را به قتل می‌رسانند.
:::::«از جمله [[علائم حتمیه]]، [[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]] است یعنی: سیدی پاکدل که در [[مکه]]، بین [[رکن و مقام]]، بدون جرم و [[گناه]] به [[شهادت]] می‌رسد. از حضرت [[امام باقر|ابا جعفر امام محمد باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که آن حضرت فرمود: "یکی از علامات، کشته شدن مردی است از دودمان [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} در میان [[رکن و مقام]] و نام او [[محمد بن الحسن]] "[[نفس زکیه]]" است. و در [[خبر]] دیگری است که فاصله میان کشته شدن او و [[ظهور]] [[فرج]] بیشتر از پانزده روز نخواهد بود. و در حدیثی آمده است که فاصله بین [[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]]، و [[خروج]] [[حضرت قائم]]{{ع}} پنج روز خواهد بود. و در [[حدیث]] دیگری وارد شده که این [[نفس زکیه]] از [[اصحاب]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است که آن حضرت او را پیش از [[ظهور]] خود نزد [[مردم]] [[مکه]] می‌فرستد تا [[بشارت]] [[ظهور]] حضرتش را به [[مردم]] بدهد و چون او اظهار [[ظهور]] حضرت را می‌نماید، اهل [[مکه]] بر او یورش می‌برند و او را به قتل می‌رسانند.
::::::از جمله [[علائم ظهور]] کشته شدن "[[نفس زکیه]]" است؛ یعنی: انسانی پاکدل، با هفتاد نفر از مردان [[پاک]] و [[صالح]] در [[پشت کوفه]] یعنی: در [[نجف اشرف]] است، چه آنکه در بیشتر [[اخبار]] [[پشت کوفه]] به [[نجف اشرف]] تعبیر شده است. و این [[نفس زکیه]]، گرچه معلوم نیست که چه کسی است ولی از ظاهر خبری که درباره او [[نقل]] شده معلوم می‌شود که او سیدی بزرگوار و از اهل [[علم]] و [[فضل]] و از افراد مشهور و معروف است و به همین لحاظ هم مخصوصا [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} به کشته شدن او اشاره فرموده و قتل وی را از جمله [[علائم]] قلمداد نموده است. و شاید هفتاد نفری که با وی به [[شهادت]] می‌رسند همگی از اهل [[علم]] و اشخاص دانشور و مردان [[مؤمن]] و متدین و خداجوی باشند. و این [[نفس زکیه]] چنانچه قبلا هم در بخش اول تحت عنوان [[علائم حتمیه]] "[[نفس زکیه]]" تذکر دادهایم غیر از [[نفس]] زکیهای است که نامش ([[محمد بن الحسن]]) است و پیش از [[ظهور]] [[ولی عصر]] {{ع}} با فاصله پانزده روز در بین [[رکن و مقام]] به [[شهادت]] می‌رسد. زیرا [[نفس]] زکیه‌ای که در [[مکه]] به [[شهادت]] می‌رسد، [[شهادت]] وی از [[علائم]] نزدیک به [[ظهور]] است و [[شهادت]] [[نفس]] زکیهای که در [[نجف اشرف]] واقع می‌شود مدتی پیش از [[زمان ظهور]] حضرت است، و از برخی از [[اخبار]] چنین استفاده می‌شود که قتل [[نفس]] زکیهای که در [[نجف اشرف]] انجام می‌شود و هفتاد نفر از مردان [[پاک]] نیز همراه او کشته می‌شوند به‌وسیله ([[سفیانی اول]]) صورت می‌پذیرد. و البته امکان هم دارد که به‌وسیله [[سفیانی دوم]] انجام شود و او یکی از افراد سرشناس را دستگیر کند و او را با هفتاد نفر از اهل [[علم]]، همگی یکجا به قتل برساند، ولی به حسب ظاهر آنچه از بیشتر [[اخبار]] فهمیده می‌شود [[شهادت]] [[نفس زکیه]] با هفتاد نفر از صلحاء در [[نجف اشرف]] از کارهای زشت و ناستوده [[سفیانی اول]] است.
 
::::::نحوه کشته شدن [[سید حسنی]] مطابق روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} چنین است: [[یعقوب سراج]] می‌گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: [[فرج]] [[شیعیان]] شما چه وقت خواهد رسید؟ فرمود: موقعی که میان فرزندان [[عباس]] [[اختلاف]] افتد و پایه‌های [[سلطنت]] آنها سست گردد، و در [[سلطنت]] آنان کسی که طمع نداشت طمع بندد، و [[عرب]] زنجیرهای [[اسارت]] خود را پاره کند و از زیر [[بار]] سلطه سلاطین بیرون رود، و هر [[صاحب]] قدرتی [[قدرت]] خود را [[آشکار]] سازد، و آن "شامی" (که مقصود [[سفیانی]] مشهور است) ظاهر شود و "[[یمانی]]" پیدا شود و "[[حسنی]]" جنبش کند، و [[صاحب الامر]]{{ع}} آنچه را که از [[رسول خدا]]{{صل}} به او به [[ارث]] رسیده بر دارد و به [[مکه]] رود. عرض کردم: آنچه از [[رسول خدا]] به او [[ارث]] رسیده چیست؟ فرمود: [[شمشیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} و زره، و [[عمامه]] و برد، و چوبه‌دستی، و [[پرچم]]، و سلاح، و زین مخصوص اوست. آنها را بر می‌دارد و به [[مکه]] می‌آید، پس [[شمشیر]] را از غلاف بیرون می‌کشد و زره را می‌پوشد، و [[پرچم]] را باز می‌کند و [[عمامه]] را بر سر می‌گذارد و چوب دستی را به دست می‌گیرد و از [[خداوند]] برای [[ظهور]] خویش اجازه می‌طلبد. این جریان را وقتی یکی از نزدیکان حضرت با [[خبر]] شد نزد [[حسنی]] می‌رود و او را مطلع می‌سازد، پس [[حسنی]] پیش دستی کرده [[قیام]] می‌کند و اهل [[مکه]] بر او یورش می‌برند و او را می‌کشند و سرش را برای شامی (یعنی: [[سفیانی]]) می‌فرستند. در این وقت است که [[صاحب الامر]]{{ع}} ظاهر می‌شود، و [[مردم]] با او [[بیعت]] می‌کنند و از او [[پیروی]] می‌نمایند<ref>روضه کافی، ص ۲۲۴- ۲۲۵-، حدیث ۲۸۵ و غیبت نعمانی، ص ۲۷۰ ط- صدوق، باب ۱۴، حدیث ۴۲ و ۴۳ و بشارة الاسلام، ص ۱۳۸، ۱۳۹.</ref>.
از جمله [[علائم ظهور]] کشته شدن "[[نفس زکیه]]" است؛ یعنی: انسانی پاکدل، با هفتاد نفر از مردان [[پاک]] و [[صالح]] در [[پشت کوفه]] یعنی: در [[نجف اشرف]] است، چه آنکه در بیشتر [[اخبار]] [[پشت کوفه]] به [[نجف اشرف]] تعبیر شده است. و این [[نفس زکیه]]، گرچه معلوم نیست که چه کسی است ولی از ظاهر خبری که درباره او [[نقل]] شده معلوم می‌شود که او سیدی بزرگوار و از اهل [[علم]] و [[فضل]] و از افراد مشهور و معروف است و به همین لحاظ هم مخصوصا [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} به کشته شدن او اشاره فرموده و قتل وی را از جمله [[علائم]] قلمداد نموده است. و شاید هفتاد نفری که با وی به [[شهادت]] می‌رسند همگی از اهل [[علم]] و اشخاص دانشور و مردان [[مؤمن]] و متدین و خداجوی باشند. و این [[نفس زکیه]] چنانچه قبلا هم در بخش اول تحت عنوان [[علائم حتمیه]] "[[نفس زکیه]]" تذکر دادهایم غیر از [[نفس]] زکیهای است که نامش ([[محمد بن الحسن]]) است و پیش از [[ظهور]] [[ولی عصر]] {{ع}} با فاصله پانزده روز در بین [[رکن و مقام]] به [[شهادت]] می‌رسد. زیرا [[نفس]] زکیه‌ای که در [[مکه]] به [[شهادت]] می‌رسد، [[شهادت]] وی از [[علائم]] نزدیک به [[ظهور]] است و [[شهادت]] [[نفس]] زکیهای که در [[نجف اشرف]] واقع می‌شود مدتی پیش از [[زمان ظهور]] حضرت است، و از برخی از [[اخبار]] چنین استفاده می‌شود که قتل [[نفس]] زکیهای که در [[نجف اشرف]] انجام می‌شود و هفتاد نفر از مردان [[پاک]] نیز همراه او کشته می‌شوند به‌وسیله ([[سفیانی اول]]) صورت می‌پذیرد. و البته امکان هم دارد که به‌وسیله [[سفیانی دوم]] انجام شود و او یکی از افراد سرشناس را دستگیر کند و او را با هفتاد نفر از اهل [[علم]]، همگی یکجا به قتل برساند، ولی به حسب ظاهر آنچه از بیشتر [[اخبار]] فهمیده می‌شود [[شهادت]] [[نفس زکیه]] با هفتاد نفر از صلحاء در [[نجف اشرف]] از کارهای زشت و ناستوده [[سفیانی اول]] است.
 
نحوه کشته شدن [[سید حسنی]] مطابق روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} چنین است: [[یعقوب سراج]] می‌گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: [[فرج]] [[شیعیان]] شما چه وقت خواهد رسید؟ فرمود: موقعی که میان فرزندان [[عباس]] [[اختلاف]] افتد و پایه‌های [[سلطنت]] آنها سست گردد، و در [[سلطنت]] آنان کسی که طمع نداشت طمع بندد، و [[عرب]] زنجیرهای [[اسارت]] خود را پاره کند و از زیر [[بار]] سلطه سلاطین بیرون رود، و هر [[صاحب]] قدرتی [[قدرت]] خود را [[آشکار]] سازد، و آن "شامی" (که مقصود [[سفیانی]] مشهور است) ظاهر شود و "[[یمانی]]" پیدا شود و "[[حسنی]]" جنبش کند، و [[صاحب الامر]]{{ع}} آنچه را که از [[رسول خدا]]{{صل}} به او به [[ارث]] رسیده بر دارد و به [[مکه]] رود. عرض کردم: آنچه از [[رسول خدا]] به او [[ارث]] رسیده چیست؟ فرمود: [[شمشیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} و زره، و [[عمامه]] و برد، و چوبه‌دستی، و [[پرچم]]، و سلاح، و زین مخصوص اوست. آنها را بر می‌دارد و به [[مکه]] می‌آید، پس [[شمشیر]] را از غلاف بیرون می‌کشد و زره را می‌پوشد، و [[پرچم]] را باز می‌کند و [[عمامه]] را بر سر می‌گذارد و چوب دستی را به دست می‌گیرد و از [[خداوند]] برای [[ظهور]] خویش اجازه می‌طلبد. این جریان را وقتی یکی از نزدیکان حضرت با [[خبر]] شد نزد [[حسنی]] می‌رود و او را مطلع می‌سازد، پس [[حسنی]] پیش دستی کرده [[قیام]] می‌کند و اهل [[مکه]] بر او یورش می‌برند و او را می‌کشند و سرش را برای شامی (یعنی: [[سفیانی]]) می‌فرستند. در این وقت است که [[صاحب الامر]]{{ع}} ظاهر می‌شود، و [[مردم]] با او [[بیعت]] می‌کنند و از او [[پیروی]] می‌نمایند<ref>روضه کافی، ص ۲۲۴- ۲۲۵-، حدیث ۲۸۵ و غیبت نعمانی، ص ۲۷۰ ط- صدوق، باب ۱۴، حدیث ۴۲ و ۴۳ و بشارة الاسلام، ص ۱۳۸، ۱۳۹.</ref>.
:::::چنانچه ملاحظه می‌کنید این جریان با جریان پیشین (یعنی: [[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]]) تفاوت اساسی دارد و نمی‌توان گفت این دو جریان یکی است بلکه اگر مقداری تأمل کنیم بخوبی متوجه خواهیم شد، که اول [[نفس زکیه]] کشته می‌شود و سپس "[[حسنی]]" به [[شهادت]] می‌رسد و بعد از این [[حسنی]] هم تا [[قیام]] [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} فاصله زیادی نیست. و چنانچه از ظاهر این [[حدیث]] استفاده می‌شود کشتن این [[حسنی]] در بین [[رکن و مقام]] نیست بلکه چون او [[قیام]] می‌کند بخاطر قیامش کشته می‌شود و لذا امکان دارد که در خیابان و بازار کشته شود، نه در کنار [[خانه خدا]].
:::::چنانچه ملاحظه می‌کنید این جریان با جریان پیشین (یعنی: [[قتل نفس زکیه|کشته شدن نفس زکیه]]) تفاوت اساسی دارد و نمی‌توان گفت این دو جریان یکی است بلکه اگر مقداری تأمل کنیم بخوبی متوجه خواهیم شد، که اول [[نفس زکیه]] کشته می‌شود و سپس "[[حسنی]]" به [[شهادت]] می‌رسد و بعد از این [[حسنی]] هم تا [[قیام]] [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} فاصله زیادی نیست. و چنانچه از ظاهر این [[حدیث]] استفاده می‌شود کشتن این [[حسنی]] در بین [[رکن و مقام]] نیست بلکه چون او [[قیام]] می‌کند بخاطر قیامش کشته می‌شود و لذا امکان دارد که در خیابان و بازار کشته شود، نه در کنار [[خانه خدا]].
::::::از جمله [[علائم ظهور]] بریده شدن سر مردی از [[بنی هاشم]] در بین [[رکن و مقام]] است، و این مرد [[هاشمی]]، چنانچه قبلا هم گفتیم [[سید]] جلیل القدری است که سر او را در بین [[رکن و مقام]] در [[خانه خدا]] (بشکل خاصی) می‌برند، و او پسر عموی آن سیدی است که در [[مدینه]] به [[شهادت]] می‌رسد. در مورد کشته شدن این [[سید]]، که در [[مدینه]] منوره صورت می‌پذیرد در روایتی که از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رسیده، چنین آمده است:
 
از جمله [[علائم ظهور]] بریده شدن سر مردی از [[بنی هاشم]] در بین [[رکن و مقام]] است، و این مرد [[هاشمی]]، چنانچه قبلا هم گفتیم [[سید]] جلیل القدری است که سر او را در بین [[رکن و مقام]] در [[خانه خدا]] (بشکل خاصی) می‌برند، و او پسر عموی آن سیدی است که در [[مدینه]] به [[شهادت]] می‌رسد. در مورد کشته شدن این [[سید]]، که در [[مدینه]] منوره صورت می‌پذیرد در روایتی که از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} رسیده، چنین آمده است:
::::::[[سفیانی]] می‌نویسد، برای آن کسی که در [[کوفه]] است بعد از آن که [[کوفه]] را کوبیده باشد، به او [[فرمان]] می‌دهد که به طرف [[حجاز]] برود، پس او به طرف [[مدینه]] حرکت می‌کند و [[شمشیر]] کشیده چهار صد نفر از [[قریش]] و [[انصار]] را می‌کشد و شکم‌ها را دریده و بچه‌ها را به قتل می‌رساند و یک برادر و خواهر را که نام آنها ([[محمد]] و [[فاطمه]]) است می‌کشد و کشته آنها را بر در [[مسجد]] [[مدینه]] به دار می‌زند<ref>الملاحم و الفتن، ص ۵۶، باب ۱۰۷ ط- منشورات الرضی.</ref>.
::::::[[سفیانی]] می‌نویسد، برای آن کسی که در [[کوفه]] است بعد از آن که [[کوفه]] را کوبیده باشد، به او [[فرمان]] می‌دهد که به طرف [[حجاز]] برود، پس او به طرف [[مدینه]] حرکت می‌کند و [[شمشیر]] کشیده چهار صد نفر از [[قریش]] و [[انصار]] را می‌کشد و شکم‌ها را دریده و بچه‌ها را به قتل می‌رساند و یک برادر و خواهر را که نام آنها ([[محمد]] و [[فاطمه]]) است می‌کشد و کشته آنها را بر در [[مسجد]] [[مدینه]] به دار می‌زند<ref>الملاحم و الفتن، ص ۵۶، باب ۱۰۷ ط- منشورات الرضی.</ref>.
::::::از این [[حدیث]] و [[حدیث]] بعدی که در همین زمینه از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده چنین فهمیده می‌شود که علاوه بر این خواهر و برادر، یک [[سید]] دیگر نیز در [[مدینه]] کشته می‌شود. زیرا در روایتی که از آن حضرت [[نقل]] شده چنین آمده است که فرمود: ناچار باید در [[مدینه]] سیدی از [[آل محمد]] {{صل}} کشته شود، از آن حضرت پرسیدند یا بن [[رسول الله]] آیا این "[[سید]]" همان نیست که لشکریان [[سفیانی]] او را به قتل می‌رسانند؟! فرمود: نه، و لکن لشکریان (بنی فلان) یعنی: اتباع [[بنی عباس]]، آنهایی که در عراق [[حکومت]] می‌کنند وی را می‌کشند یکی از آنها می‌آید و وارد [[مدینه]] می‌شود و [[مردم]] نمی‌دانند به چه منظوری به [[مدینه]] آمده است پس آن [[سید]] را می‌گیرند و او را به قتل می‌رسانند و زمانی که او را از روی [[ظلم]] و [[ستم]]، و تجاوز و دشمنی کشتند دیگر [[خداوند]] به آنها مهلت نمی‌دهد و پس از این ماجرا متوقع [[فرج]]، و [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} باشید<ref>غیبت نعمانی، ص ۱۶۶ ط- صدوق و منتخب الاثر، ص ۵۰۱.</ref>.
 
::::::از این [[حدیث]] استفاده می‌شود که این [[سید]] مظلوم به دست عراقی‌ها کشته می‌شود. و البته ناگفته نماند که از برخی [[اخبار]] چنین استفاده می‌شود که دو [[سید]] در [[مکه]] و دو [[سید]] در [[مدینه]] کشته می‌شوند اما دو سیدی که در [[مکه]] کشته می‌شوند یکی همان "[[نفس زکیه]]" است- که پیشتر گفتیم [[سید]] [[حسینی]] است- و دیگری سیدی است که [[اهل مکه]] بر او یورش می‌برند و او را می‌کشند و سرش را به [[شام]] می‌فرستند و او [[سید حسنی]] است<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۳۹، روضه کافی، ص ۲۲۵ ح ۶۶ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰.</ref>.و اما آن دو [[سید]] دیگر که در [[مدینه]]، کشته می‌شوند، یکی برادر [[نفس زکیه]] و دیگری پسر عموی اوست<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷- ۲۰۸ ح ۴۵ و غیبت شیخ طوسی، ص ۲۷۹.</ref>.
از این [[حدیث]] و [[حدیث]] بعدی که در همین زمینه از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده چنین فهمیده می‌شود که علاوه بر این خواهر و برادر، یک [[سید]] دیگر نیز در [[مدینه]] کشته می‌شود. زیرا در روایتی که از آن حضرت [[نقل]] شده چنین آمده است که فرمود: ناچار باید در [[مدینه]] سیدی از [[آل محمد]] {{صل}} کشته شود، از آن حضرت پرسیدند یا بن [[رسول الله]] آیا این "[[سید]]" همان نیست که لشکریان [[سفیانی]] او را به قتل می‌رسانند؟! فرمود: نه، و لکن لشکریان (بنی فلان) یعنی: اتباع [[بنی عباس]]، آنهایی که در عراق [[حکومت]] می‌کنند وی را می‌کشند یکی از آنها می‌آید و وارد [[مدینه]] می‌شود و [[مردم]] نمی‌دانند به چه منظوری به [[مدینه]] آمده است پس آن [[سید]] را می‌گیرند و او را به قتل می‌رسانند و زمانی که او را از روی [[ظلم]] و [[ستم]]، و تجاوز و دشمنی کشتند دیگر [[خداوند]] به آنها مهلت نمی‌دهد و پس از این ماجرا متوقع [[فرج]]، و [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} باشید<ref>غیبت نعمانی، ص ۱۶۶ ط- صدوق و منتخب الاثر، ص ۵۰۱.</ref>.
::::::جریان [[شهادت]] سومین سیدی که به حسب برخی از [[روایات]]، در [[مدینه]] به وقوع می‌پیوندد، و او پسر عموی [[نفس زکیه]] می‌باشد، و شهادتش نیز از جمله [[علائم متصل]] به [[ظهور]] است، آن چنان که [[امام صادق]]{{ع}} فرموده چنین است: [[زراره]] گفت: شنیدیم که [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: [[امام]] [[قائم]]{{ع}} را پیش از آنکه [[قیام]] کند، غیبتی است. عرض کردم: چرا؟ فرمود برای اینکه می‌ترسد و با دست خود به شکمش اشاره نمود- یعنی او را می‌کشند- سپس فرمود:‌ای [[زراره]] اوست کسی که [[مردم]] در انتظارش بسر می‌برند و اوست همان کس که در ولادتش تردید خواهند نمود و بعضی خواهند گفت پدرش مرد در حالی که [[جانشین]] و فرزندی نداشت، و بعضی خواهند گفت در شکم مادر بود، و برخی خواهند گفت دو سال یا چند سال پیش از [[وفات]] پدرش به [[دنیا]] آمده است و اوست که در انتظارش هستند ولی [[خداوند]] [[دوست]] دارد که دل‌های [[شیعه]] را [[آزمایش]] کند و در زمان [[غیبت]] اوست‌ای [[زراره]]، که باطل‌گرایان به تردید می‌افتند. [[زراره]] می‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم اگر من به آن دوران رسیدم چکار کنم؟ فرمود:‌ای [[زراره]] هرگاه به آن دوران رسیدی این [[دعا]] را بخوان:{{متن حدیث|" اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ لَمْ‏ أَعْرِفْ‏ نَبِیَّکَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی من رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر پیغمبرت را به من نشناسانی من حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا حجت خودت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی من از دینم دور، و گمراه میشوم.</ref> سپس فرمود:‌ای [[زراره]] بناچار باید جوانی در [[مدینه]] کشته شود، عرض کردم: فدایت شوم این که در [[مدینه]] کشته می‌شود همان نیست که سپاهیان [[سفیانی]] وی را می‌کشند؟ فرمود: نه. ولی او را [[سپاه]] بنی فلان (یعنی بنی العباس و در نسخه‌ای، [[سپاه]] آل بنی فلان) می‌کشند. یکی از آنها می‌آید تا به [[مدینه]] داخل می‌شود و [[مردم]] نمی‌دانند به چه علت و انگیزه و منظوری به [[مدینه]] آمده است. پس آن [[سید]] را می‌گیرند و می‌کشند همین که او را از روی [[ستم]] و تعدی به قتل رسانیدند دیگر [[خدا]] مهلتشان نمی‌دهد و در این هنگام است که امید [[فرج]] می‌رود و باید [[منتظر]] بود<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ و بحار، ج ۵۲، ص ۱۴۷ و منتخب الاثر، ص ۵۰۱ و غیبت نعمانی ط صدوق، ص ۱۶۶، حدیث ۶.</ref>. به حسب ظاهر این سیدی که در [[مدینه]] کشته می‌شود، مطابق خبری که از [[سطیح کاهن]] در کتاب "بحار" ج ۵۱ ص ۱۶۳ [[نقل]] شده- اگر آن [[خبر]] اعتباری داشته باشد- وی پسر عموی [[نفس زکیه]] است، چه آنکه در آن [[خبر]] می‌گوید:{{متن حدیث|وَ ذَلِکَ إِذَا قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِیَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِی الْحَرَمِ}}<ref> ظهور صاحب الامر {{ع}} زمانی صورت خواهد گرفت که آن سید مظلوم در مدینه کشته شود و پسر عمویش در مکه و حرم امن خدا به قتل برسد؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۷۰.</ref>. و البته لازم هم نیست که این [[سید]]، پسر عموی حقیقی "[[نفس زکیه]]" باشد، زیرا بطوری که می‌دانیم همه [[سادات]] چه [[حسنی]] و چه [[حسینی]] بنی عم‌اند، و از این‌رو ممکن است منظور سطیح از ابن عمه [[سید]] بودن این فرد باشد»<ref>[[سید اسدالله هاشمی شهیدی|هاشمی شهیدی، سید اسدالله]]، [[زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (کتاب)|زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی]]، ص۸۰، ۸۱، ۲۶۹، ۲۷۰، ۲۷۱.</ref>.
 
از این [[حدیث]] استفاده می‌شود که این [[سید]] مظلوم به دست عراقی‌ها کشته می‌شود. و البته ناگفته نماند که از برخی [[اخبار]] چنین استفاده می‌شود که دو [[سید]] در [[مکه]] و دو [[سید]] در [[مدینه]] کشته می‌شوند اما دو سیدی که در [[مکه]] کشته می‌شوند یکی همان "[[نفس زکیه]]" است- که پیشتر گفتیم [[سید]] [[حسینی]] است- و دیگری سیدی است که [[اهل مکه]] بر او یورش می‌برند و او را می‌کشند و سرش را به [[شام]] می‌فرستند و او [[سید حسنی]] است<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۳۹، روضه کافی، ص ۲۲۵ ح ۶۶ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰.</ref>.و اما آن دو [[سید]] دیگر که در [[مدینه]]، کشته می‌شوند، یکی برادر [[نفس زکیه]] و دیگری پسر عموی اوست<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷- ۲۰۸ ح ۴۵ و غیبت شیخ طوسی، ص ۲۷۹.</ref>.
 
جریان [[شهادت]] سومین سیدی که به حسب برخی از [[روایات]]، در [[مدینه]] به وقوع می‌پیوندد، و او پسر عموی [[نفس زکیه]] می‌باشد، و شهادتش نیز از جمله [[علائم متصل]] به [[ظهور]] است، آن چنان که [[امام صادق]]{{ع}} فرموده چنین است: [[زراره]] گفت: شنیدیم که [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود: [[امام]] [[قائم]]{{ع}} را پیش از آنکه [[قیام]] کند، غیبتی است. عرض کردم: چرا؟ فرمود برای اینکه می‌ترسد و با دست خود به شکمش اشاره نمود- یعنی او را می‌کشند- سپس فرمود:‌ای [[زراره]] اوست کسی که [[مردم]] در انتظارش بسر می‌برند و اوست همان کس که در ولادتش تردید خواهند نمود و بعضی خواهند گفت پدرش مرد در حالی که [[جانشین]] و فرزندی نداشت، و بعضی خواهند گفت در شکم مادر بود، و برخی خواهند گفت دو سال یا چند سال پیش از [[وفات]] پدرش به [[دنیا]] آمده است و اوست که در انتظارش هستند ولی [[خداوند]] [[دوست]] دارد که دل‌های [[شیعه]] را [[آزمایش]] کند و در زمان [[غیبت]] اوست‌ای [[زراره]]، که باطل‌گرایان به تردید می‌افتند. [[زراره]] می‌گوید: عرض کردم: فدایت شوم اگر من به آن دوران رسیدم چکار کنم؟ فرمود:‌ای [[زراره]] هرگاه به آن دوران رسیدی این [[دعا]] را بخوان:{{متن حدیث|" اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ‏ إِنْ‏ لَمْ‏ تُعَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ لَمْ‏ أَعْرِفْ‏ نَبِیَّکَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی من رسولت را نخواهم شناخت، خدایا پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر پیغمبرت را به من نشناسانی من حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا حجت خودت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی من از دینم دور، و گمراه میشوم.</ref> سپس فرمود:‌ای [[زراره]] بناچار باید جوانی در [[مدینه]] کشته شود، عرض کردم: فدایت شوم این که در [[مدینه]] کشته می‌شود همان نیست که سپاهیان [[سفیانی]] وی را می‌کشند؟ فرمود: نه. ولی او را [[سپاه]] بنی فلان (یعنی بنی العباس و در نسخه‌ای، [[سپاه]] آل بنی فلان) می‌کشند. یکی از آنها می‌آید تا به [[مدینه]] داخل می‌شود و [[مردم]] نمی‌دانند به چه علت و انگیزه و منظوری به [[مدینه]] آمده است. پس آن [[سید]] را می‌گیرند و می‌کشند همین که او را از روی [[ستم]] و تعدی به قتل رسانیدند دیگر [[خدا]] مهلتشان نمی‌دهد و در این هنگام است که امید [[فرج]] می‌رود و باید [[منتظر]] بود<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۳۷ و بحار، ج ۵۲، ص ۱۴۷ و منتخب الاثر، ص ۵۰۱ و غیبت نعمانی ط صدوق، ص ۱۶۶، حدیث ۶.</ref>. به حسب ظاهر این سیدی که در [[مدینه]] کشته می‌شود، مطابق خبری که از [[سطیح کاهن]] در کتاب "بحار" ج ۵۱ ص ۱۶۳ [[نقل]] شده- اگر آن [[خبر]] اعتباری داشته باشد- وی پسر عموی [[نفس زکیه]] است، چه آنکه در آن [[خبر]] می‌گوید:{{متن حدیث|وَ ذَلِکَ إِذَا قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِیَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِی الْحَرَمِ}}<ref> ظهور صاحب الامر {{ع}} زمانی صورت خواهد گرفت که آن سید مظلوم در مدینه کشته شود و پسر عمویش در مکه و حرم امن خدا به قتل برسد؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۷۰.</ref>. و البته لازم هم نیست که این [[سید]]، پسر عموی حقیقی "[[نفس زکیه]]" باشد، زیرا بطوری که می‌دانیم همه [[سادات]] چه [[حسنی]] و چه [[حسینی]] بنی عم‌اند، و از این‌رو ممکن است منظور سطیح از ابن عمه [[سید]] بودن این فرد باشد»<ref>[[سید اسدالله هاشمی شهیدی|هاشمی شهیدی، سید اسدالله]]، [[زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی (کتاب)|زمینه‌سازان انقلاب جهانی حضرت مهدی]]، ص۸۰، ۸۱، ۲۶۹، ۲۷۰، ۲۷۱.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۴۴: خط ۱۵۷:
::::::'''۱.''' این فرد در [[مسجد الحرام]] بین [[رکن و مقام]] کشته می‌شود. [[امام باقر]] {{ع}} در روایتی می‌فرماید: {{متن حدیث|"و قتل غلام من آل محمد بین الرکن و المقام"}}؛ جوانی از [[آل محمد]]{{صل}} بین [[رکن و مقام]] کشته می‌شود<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ب ۲۲، ح ۱۶؛ </ref>  
::::::'''۱.''' این فرد در [[مسجد الحرام]] بین [[رکن و مقام]] کشته می‌شود. [[امام باقر]] {{ع}} در روایتی می‌فرماید: {{متن حدیث|"و قتل غلام من آل محمد بین الرکن و المقام"}}؛ جوانی از [[آل محمد]]{{صل}} بین [[رکن و مقام]] کشته می‌شود<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ب ۲۲، ح ۱۶؛ </ref>  
::::::'''۲.''' بین قتل [[نفس زکیه]] و [[ظهور]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فاصله‌ای نیست. از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث| لَیسَ بَینَ قِیامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَینَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیلَةً}}؛ بین [[قیام]] [[قائم]] و بین [[قتل نفس زکیه]] ۱۵ شب فاصله نیست<ref>غیبة طوسی، ص ۴۴۵، ش ۴۴۰</ref>.
::::::'''۲.''' بین قتل [[نفس زکیه]] و [[ظهور]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فاصله‌ای نیست. از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث| لَیسَ بَینَ قِیامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَینَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکیةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیلَةً}}؛ بین [[قیام]] [[قائم]] و بین [[قتل نفس زکیه]] ۱۵ شب فاصله نیست<ref>غیبة طوسی، ص ۴۴۵، ش ۴۴۰</ref>.
::::::البته اینکه این فرد چه کسی است و چرا کشته می‌شود [[روایات]] به درستی و وضوح چیزی بیان کرده‌اند. هر چند از برخی [[اخبار]] استفاده می‌شود که گویا وی یکی از همراهان و [[اصحاب]] [[امام مهدی]] {{ع}} است که حضرت او را چند شب قبل از [[ظهور]]، به [[مکه]] می‌فرستند تا [[مردم]] به نوید [[ظهور]] حضرت را بدهد. ولی [[مردم]] حاضر در [[مسجد الحرام]] او را بین [[رکن و مقام]] به [[شهادت]] می‌رسانند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۶۸.</ref>.
 
البته اینکه این فرد چه کسی است و چرا کشته می‌شود [[روایات]] به درستی و وضوح چیزی بیان کرده‌اند. هر چند از برخی [[اخبار]] استفاده می‌شود که گویا وی یکی از همراهان و [[اصحاب]] [[امام مهدی]] {{ع}} است که حضرت او را چند شب قبل از [[ظهور]]، به [[مکه]] می‌فرستند تا [[مردم]] به نوید [[ظهور]] حضرت را بدهد. ولی [[مردم]] حاضر در [[مسجد الحرام]] او را بین [[رکن و مقام]] به [[شهادت]] می‌رسانند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۶۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۵۳: خط ۱۶۷:
::::::«یکی دیگر از علایم و نشانه‏‌های حتمی [[قتل نفس زکیه]] است. چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: پیش از [[قیام]] [[قائم]] {{ع}} پنج علامت حتمی است: [[یمانی]]، [[سفیانی]]، [[صیحه آسمانی]]، [[قتل نفس زکیه]]، فرورفتن...<ref> کمال الدّین و تمام النّعمة، شیخ صدوق، ص ۶۵۰</ref>. و [[شیخ مفید]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] می‌‏‏کند که فرمود: فاصله بین [[قتل نفس زکیه]] و [[ظهور قائم]] {{ع}} بیش از پانزده شبانه‏‌روز زیادتر نیست<ref> ارشاد مفید، با ترجمه ساعدی خراسانی، ص ۶۹۷.</ref> مقصود از [[نفس زکیه]]، [[نفس]] کامله [[پاک]] و [[پاکیزه]] است. کلمه زکیه از ریشه زکی به‏ معنای رشد کرد و [[پاکیزه]] شد می‌‏‏باشد. و مقصود از رشد در اصطلاح اسلامی، [[تکامل]] با [[علم]] و [[اخلاص]] و [[فداکاری]] است؛ و ممکن است با دقّت بیشتری برای کمال دو معنی در نظر بگیریم:
::::::«یکی دیگر از علایم و نشانه‏‌های حتمی [[قتل نفس زکیه]] است. چنانکه [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: پیش از [[قیام]] [[قائم]] {{ع}} پنج علامت حتمی است: [[یمانی]]، [[سفیانی]]، [[صیحه آسمانی]]، [[قتل نفس زکیه]]، فرورفتن...<ref> کمال الدّین و تمام النّعمة، شیخ صدوق، ص ۶۵۰</ref>. و [[شیخ مفید]] از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] می‌‏‏کند که فرمود: فاصله بین [[قتل نفس زکیه]] و [[ظهور قائم]] {{ع}} بیش از پانزده شبانه‏‌روز زیادتر نیست<ref> ارشاد مفید، با ترجمه ساعدی خراسانی، ص ۶۹۷.</ref> مقصود از [[نفس زکیه]]، [[نفس]] کامله [[پاک]] و [[پاکیزه]] است. کلمه زکیه از ریشه زکی به‏ معنای رشد کرد و [[پاکیزه]] شد می‌‏‏باشد. و مقصود از رشد در اصطلاح اسلامی، [[تکامل]] با [[علم]] و [[اخلاص]] و [[فداکاری]] است؛ و ممکن است با دقّت بیشتری برای کمال دو معنی در نظر بگیریم:
::::::معنای اوّل: کمال، عبارت است از آنچه خواسته [[اسلام]] است از یک فرد [[مسلمان]] که در درجه بالای [[ایمان]] و [[اراده]] و از خودگذشتگی باشد، بنابراین مقصود از [[نفس زکیه]] یکی از اشخاص بااخلاص و [[آزمایش]] شده در دوران [[غیبت کبری]] خواهد بود که بر اثر فتنه‌‏ها و [[انحرافات]] [[حاکم]] در آن زمان، به [[شهادت]] می‌‏‏رسد.
::::::معنای اوّل: کمال، عبارت است از آنچه خواسته [[اسلام]] است از یک فرد [[مسلمان]] که در درجه بالای [[ایمان]] و [[اراده]] و از خودگذشتگی باشد، بنابراین مقصود از [[نفس زکیه]] یکی از اشخاص بااخلاص و [[آزمایش]] شده در دوران [[غیبت کبری]] خواهد بود که بر اثر فتنه‌‏ها و [[انحرافات]] [[حاکم]] در آن زمان، به [[شهادت]] می‌‏‏رسد.
::::::معنای دوم: مقصود از کمال، [[برائت]] از آدم‌کشی می‌‏‏باشد که به همین معنی در [[قرآن مجید]] آمده است: آیا [[نفس]] زکیه‌‏ای را بدون اینکه کسی را کشته باشد تو کشتی؟ کار زشتی انجام دادی.<ref> سوره کهف، آیه ۷۴.</ref> و شاید از اینکه در [[اخبار]]، تعبیر به [[نفس زکیه]] شده است به این خاطر بوده که می‌‏‏خواستند مفهوم قرآنی را بگویند.
 
::::::ولی آنچه که معنای اوّل را تقویت می‌‏‏کند، آن است که از این [[روایات]] آنچه به ذهن می‌‏‏رسد، [[نفس زکیه]] انسانی است که بر اثر شخصیت والای او، آن قتل، اهمیتی بسزا دارد، و اهمیت قتل نیز درباره اشخاص [[آزمایش]] شده و بااخلاص است، که در سطح بالاتری قرار گرفته باشند تا جلب نظر کند و موجب تأثر و تأسف عمیق [[مردم]] گردد. ولی [[کشف]] یک فرد معمولی بی‏گناه نوعا اهمیتی در [[جوامع]] ندارد و جلب نظر نمی‌‏کند. ضمن اینکه اگر کسی می‌‏‏خواهد نشانه علامت شود، می‌‏‏بایست در مورد کسی باشد که در بین [[مردم]] شناخته شده باشد، و الّا نمی‌‏‏تواند نشانه [[ظهور]] باشد.
معنای دوم: مقصود از کمال، [[برائت]] از آدم‌کشی می‌‏‏باشد که به همین معنی در [[قرآن مجید]] آمده است: آیا [[نفس]] زکیه‌‏ای را بدون اینکه کسی را کشته باشد تو کشتی؟ کار زشتی انجام دادی.<ref> سوره کهف، آیه ۷۴.</ref> و شاید از اینکه در [[اخبار]]، تعبیر به [[نفس زکیه]] شده است به این خاطر بوده که می‌‏‏خواستند مفهوم قرآنی را بگویند.
::::::بنابراین وقتی معنای اوّل با مجموع [[روایات]] سازگارتر بوده و معنای دوّم چنین انطباق و تناسبی نداشت، بر ما لازم است که معنای اوّل را گرفته و برطبق آن [[عمل]] کنیم. محدّث قمی در این رابطه می‌‏‏فرماید: [[نفس زکیه]] آن پسری است از [[آل محمد]] {{صل}} که در مابین [[رکن و مقام]] کشته شود<ref> منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳۷</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۱۸۷.</ref>.
 
ولی آنچه که معنای اوّل را تقویت می‌‏‏کند، آن است که از این [[روایات]] آنچه به ذهن می‌‏‏رسد، [[نفس زکیه]] انسانی است که بر اثر شخصیت والای او، آن قتل، اهمیتی بسزا دارد، و اهمیت قتل نیز درباره اشخاص [[آزمایش]] شده و بااخلاص است، که در سطح بالاتری قرار گرفته باشند تا جلب نظر کند و موجب تأثر و تأسف عمیق [[مردم]] گردد. ولی [[کشف]] یک فرد معمولی بی‏گناه نوعا اهمیتی در [[جوامع]] ندارد و جلب نظر نمی‌‏کند. ضمن اینکه اگر کسی می‌‏‏خواهد نشانه علامت شود، می‌‏‏بایست در مورد کسی باشد که در بین [[مردم]] شناخته شده باشد، و الّا نمی‌‏‏تواند نشانه [[ظهور]] باشد.
 
بنابراین وقتی معنای اوّل با مجموع [[روایات]] سازگارتر بوده و معنای دوّم چنین انطباق و تناسبی نداشت، بر ما لازم است که معنای اوّل را گرفته و برطبق آن [[عمل]] کنیم. محدّث قمی در این رابطه می‌‏‏فرماید: [[نفس زکیه]] آن پسری است از [[آل محمد]] {{صل}} که در مابین [[رکن و مقام]] کشته شود<ref> منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳۷</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۱۸۷.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۶۳: خط ۱۸۰:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[نفس زکیه]] از [[جایگاه]] ویژه‌ای در [[جامعه اسلامی]] برخوردار است و به همین [[دلیل]]، کشته شدن وی، بازتاب ویژه‌ای دارد، این رویداد با بزرگ‌ترین رخداد سیاسی منطقه، کاملا هماهنگی دارد. هرکه این نشانه را این‌گونه بداند که یک [[جان]] و [[نفس]] [[پاک]] کشته می‌شود و منظور، شخصی نامعین باشد و [[جایگاه]] ویژه‌ای در [[جامعه]] نداشته باشد همانند این [[آیه]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ}}<ref>«آیا شخص به گناهی بدون اینکه کسی را به قتل برساند، کشتی» سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>‌؛ مسئله‌ای به دور از واقع است و با اینکه آن بزرگ‌ترین حادثه تاریخی است، هماهنگی ندارد. علاوه بر آن، معنای نشانه بودن کشته شدن او این است که همه او را می‌شناسند و این همان چیزی است که با شخصیت [[نفس زکیه]] و مسائل مربوط به او مطابقت دارد.
::::::«[[نفس زکیه]] از [[جایگاه]] ویژه‌ای در [[جامعه اسلامی]] برخوردار است و به همین [[دلیل]]، کشته شدن وی، بازتاب ویژه‌ای دارد، این رویداد با بزرگ‌ترین رخداد سیاسی منطقه، کاملا هماهنگی دارد. هرکه این نشانه را این‌گونه بداند که یک [[جان]] و [[نفس]] [[پاک]] کشته می‌شود و منظور، شخصی نامعین باشد و [[جایگاه]] ویژه‌ای در [[جامعه]] نداشته باشد همانند این [[آیه]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ}}<ref>«آیا شخص به گناهی بدون اینکه کسی را به قتل برساند، کشتی» سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>‌؛ مسئله‌ای به دور از واقع است و با اینکه آن بزرگ‌ترین حادثه تاریخی است، هماهنگی ندارد. علاوه بر آن، معنای نشانه بودن کشته شدن او این است که همه او را می‌شناسند و این همان چیزی است که با شخصیت [[نفس زکیه]] و مسائل مربوط به او مطابقت دارد.
::::::لقب [[نفس زکیه]] به [[دلیل]] [[پاک]] بودن او است و به معنی بااخلاص، فداکار بودن، [[اراده]] آهنین داشتن و هدفمند بودن او است. با توجه به این ویژگی‌ها، می‌توان، مصداق واقعی چنین شخصیتی را یافت. در تعیین و تشخیص این شخصیت، دو نظریه وجود دارد:
 
لقب [[نفس زکیه]] به [[دلیل]] [[پاک]] بودن او است و به معنی بااخلاص، فداکار بودن، [[اراده]] آهنین داشتن و هدفمند بودن او است. با توجه به این ویژگی‌ها، می‌توان، مصداق واقعی چنین شخصیتی را یافت. در تعیین و تشخیص این شخصیت، دو نظریه وجود دارد:
::::::'''نظریه اول''': او [[محمد بن عبد الله بن حسن]] بن [[حسن]] بن [[علی]] [[ابو طالب]]، ملقب به [[نفس زکیه]] است که در زمان [[ابو جعفر]] [[منصور]] عباسی [[قیام]] کرد. البته دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد این [[محمد بن عبد الله بن حسن]] آن [[نفس زکیه]] که در [[روایات]] از او سخن گفته شده، نیست از جمله این [[دلایل]]:
::::::'''نظریه اول''': او [[محمد بن عبد الله بن حسن]] بن [[حسن]] بن [[علی]] [[ابو طالب]]، ملقب به [[نفس زکیه]] است که در زمان [[ابو جعفر]] [[منصور]] عباسی [[قیام]] کرد. البته دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد این [[محمد بن عبد الله بن حسن]] آن [[نفس زکیه]] که در [[روایات]] از او سخن گفته شده، نیست از جمله این [[دلایل]]:
:::::#وی میان [[رکن و مقام]] کشته می‌شود در حالی‌که این مرد آنجا کشته نشد؛
:::::#وی میان [[رکن و مقام]] کشته می‌شود در حالی‌که این مرد آنجا کشته نشد؛
خط ۱۶۹: خط ۱۸۷:
:::::#اینکه وی حتی پیش از تولد [[امام زمان]] {{ع}} کشته شده، بنابراین نمی‌تواند علامت باشد؛
:::::#اینکه وی حتی پیش از تولد [[امام زمان]] {{ع}} کشته شده، بنابراین نمی‌تواند علامت باشد؛
:::::#اینکه وی [[ادعای مهدویت]] کرده بود و این مسئله با [[پاک]] و خالص بودنش منافات دارد.
:::::#اینکه وی [[ادعای مهدویت]] کرده بود و این مسئله با [[پاک]] و خالص بودنش منافات دارد.
::::::شواهد دیگری نیز وجود دارد که اطلاق این نام را بر آن انقلابی [[علوی]] رد می‌کند، برخی تلاش کرده‌اند که با اظهار شک و [[شبهه]] در مورد سند این روایت‌ها، این نام را بر وی اطلاق کنند، اما نگارنده تصور نمی‌کند [[خدا]] آگاه‌تر است که این شک و [[شبهه]] بتواند با وجود [[ادعای مهدویت]] وی و تهدید نمودن [[امام صادق]] {{ع}} به زندانی شدن، اثبات شود و این مسئله با [[اخلاص]] و [[تزکیه نفس]] و [[پاک]] بودن او سازگاری ندارد.
 
::::::'''نظریه دوم''': او فرستاده [[حضرت مهدی]] {{ع}} است: بسیاری از شواهد موجود در [[روایات]] با مطرح شدن این عنوان مطابقت می‌کند زیرا او فردی است که [[بشارت]] [[ظهور]] [[مهدی]] {{ع}} را می‌دهد، به خصوص اینکه روایت‌ها حاکی از فاصله نزدیک زمانی میان آنهاست. البته در این مورد نمی‌توان به‌طور دقیق سخن گفت. زیرا گذشت زمان و آینده، دیر یا زود پرده از چهره این شخصیت برخواهد داشت»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۲۰۳-۲۰۶.</ref>.
شواهد دیگری نیز وجود دارد که اطلاق این نام را بر آن انقلابی [[علوی]] رد می‌کند، برخی تلاش کرده‌اند که با اظهار شک و [[شبهه]] در مورد سند این روایت‌ها، این نام را بر وی اطلاق کنند، اما نگارنده تصور نمی‌کند [[خدا]] آگاه‌تر است که این شک و [[شبهه]] بتواند با وجود [[ادعای مهدویت]] وی و تهدید نمودن [[امام صادق]] {{ع}} به زندانی شدن، اثبات شود و این مسئله با [[اخلاص]] و [[تزکیه نفس]] و [[پاک]] بودن او سازگاری ندارد.
 
'''نظریه دوم''': او فرستاده [[حضرت مهدی]] {{ع}} است: بسیاری از شواهد موجود در [[روایات]] با مطرح شدن این عنوان مطابقت می‌کند زیرا او فردی است که [[بشارت]] [[ظهور]] [[مهدی]] {{ع}} را می‌دهد، به خصوص اینکه روایت‌ها حاکی از فاصله نزدیک زمانی میان آنهاست. البته در این مورد نمی‌توان به‌طور دقیق سخن گفت. زیرا گذشت زمان و آینده، دیر یا زود پرده از چهره این شخصیت برخواهد داشت»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۲۰۳-۲۰۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۷۸: خط ۱۹۸:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[سید جعفر موسوی‌نسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«از جمله [[علائم حتمی]] [[ظهور]] قتل [[نفس زکیه]] است.
::::::«از جمله [[علائم حتمی]] [[ظهور]] قتل [[نفس زکیه]] است.
::::::مرحوم [[شیخ مفید]] از [[امام باقر]] {{ع}} روایتی [[نقل]] می‌کنند که حضرت فرمودند: فاصله بین قتل [[نفس زکیه]] و [[ظهور]] [[امام مهدی|قائم]] {{ع}} بیش از پانزده شبانه‌‌‌روز زیادتر نیست<ref>کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص ۶۵۰.</ref>.
 
::::::مرحوم [[شیخ عباس قمی|محدث قمی]] درباره [[نفس زکیه]] می‌فرمایند: [[نفس زکیه]] پسری است از آل [[پیامبر خاتم|محمد]] که در مابین [[رکن و مقام]] کشته می‌شود<ref>منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳۷.</ref>.
مرحوم [[شیخ مفید]] از [[امام باقر]] {{ع}} روایتی [[نقل]] می‌کنند که حضرت فرمودند: فاصله بین قتل [[نفس زکیه]] و [[ظهور]] [[امام مهدی|قائم]] {{ع}} بیش از پانزده شبانه‌‌‌روز زیادتر نیست<ref>کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص ۶۵۰.</ref>.
::::::و در بحارالانوار است که [[نفس زکیه]] نام او [[محمد بن حسن]] است که معروف به [[نفس زکیه]] است و در [[مسجد الحرام]] بین [[رکن و مقام]] کشته خواهد شد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲.</ref>»<ref>[[سید جعفر موسوی‌نسب|موسوی‌نسب، سید جعفر]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ج۲، ص۵۳، ۵۴.</ref>.
 
مرحوم [[شیخ عباس قمی|محدث قمی]] درباره [[نفس زکیه]] می‌فرمایند: [[نفس زکیه]] پسری است از آل [[پیامبر خاتم|محمد]] که در مابین [[رکن و مقام]] کشته می‌شود<ref>منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۲، ص ۳۳۷.</ref>.
 
و در بحارالانوار است که [[نفس زکیه]] نام او [[محمد بن حسن]] است که معروف به [[نفس زکیه]] است و در [[مسجد الحرام]] بین [[رکن و مقام]] کشته خواهد شد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲.</ref>»<ref>[[سید جعفر موسوی‌نسب|موسوی‌نسب، سید جعفر]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ج۲، ص۵۳، ۵۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۸۸: خط ۲۱۱:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] [[نصرت‌الله آیتی]] در کتاب ''«[[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] [[نصرت‌الله آیتی]] در کتاب ''«[[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]»'' در این باره گفته است:
:::::*«‌پاره‌ای از [[احادیث]] نام [[نفس زکیه]] را "[[محمد]]" معرفی کرده‌اند، [[امام باقر]] {{ع}} دراین‌باره فرموده است: {{متن حدیث|"اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‏"}}<ref>اسم [[نفس زکیه]] محمد فرزند حسن است؛ کمال‌الدین، ص۳۳۰، باب۳۲، ح۱۶.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} نیز [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|"ِ وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ "}}<ref>[[قائم]] {{ع}} هنگامی قیام می‌کند که... نوجوانی از [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} که نامش [[محمد بن الحسن]] و لقبش [[نفس زکیه]] است، میان رکن و مقام کشته شود؛ مختصر اثبات الرجعة، ح۱۸. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق( قال:...»).</ref>. دو [[روایت]] یاد شده به [[دلیل]] ضعف سند قابل اعتماد نیستند.
:::::*«‌پاره‌ای از [[احادیث]] نام [[نفس زکیه]] را "[[محمد]]" معرفی کرده‌اند، [[امام باقر]] {{ع}} دراین‌باره فرموده است: {{متن حدیث|"اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن‏"}}<ref>اسم [[نفس زکیه]] محمد فرزند حسن است؛ کمال‌الدین، ص۳۳۰، باب۳۲، ح۱۶.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} نیز [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|"ِ وَ قُتِلَ غُلَامٌ مِنَ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ "}}<ref>[[قائم]] {{ع}} هنگامی قیام می‌کند که... نوجوانی از [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} که نامش [[محمد بن الحسن]] و لقبش [[نفس زکیه]] است، میان رکن و مقام کشته شود؛ مختصر اثبات الرجعة، ح۱۸. سند این روایت به این صورت است: «حدثنا صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن جعفر بن محمد الصادق( قال:...»).</ref>. دو [[روایت]] یاد شده به [[دلیل]] ضعف سند قابل اعتماد نیستند.
::::::[[خبر]] دادن [[امام باقر]] {{ع}} به این‌که [[نفس زکیه]] از فرزندان [[امام حسن]] است، تنها نسب [[نفس زکیه]] را مشخص می‌کند، اما اثبات نمی‌کند که مقصود [[امام]] همان [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] باشد و شخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. هم‌چنین کشته شدن [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] در آن مکان مشخص که در قرائن بعدی آمده است نیز هیچ تنافی با تحقق [[نفس زکیه]]‌ای در پیش از [[ظهور]] [[امام زمان|امام عصر]] {{ع}} نداشته و به اصطلاح بر فرض پذیرش، دو [[دلیل]] مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هر یک، با دیگری تنافی ندارد.
 
::::::از آن‌چه گذشت، روشن شد که [[نفس زکیه]]‌ای که در [[روایات]] [[علائم ظهور|علائم‌الظهور]] مطرح شده، غیر از [[محمد بن عبدالله بن حسن]] محسوب می‌شود و ما باید در آینده [[منتظر]] تحقق این علامت باشیم که یکی از [[نشانه‌های ظهور]] [[امام مهدی]] {{ع}} است»<ref>[[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص۲۲۸، ۲۵۹.</ref>.
[[خبر]] دادن [[امام باقر]] {{ع}} به این‌که [[نفس زکیه]] از فرزندان [[امام حسن]] است، تنها نسب [[نفس زکیه]] را مشخص می‌کند، اما اثبات نمی‌کند که مقصود [[امام]] همان [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] باشد و شخص دیگری در زمان آینده به این نسب وجود نخواهد داشت. هم‌چنین کشته شدن [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] در آن مکان مشخص که در قرائن بعدی آمده است نیز هیچ تنافی با تحقق [[نفس زکیه]]‌ای در پیش از [[ظهور]] [[امام زمان|امام عصر]] {{ع}} نداشته و به اصطلاح بر فرض پذیرش، دو [[دلیل]] مثبت وجود خواهد داشت که اثبات هر یک، با دیگری تنافی ندارد.
 
از آن‌چه گذشت، روشن شد که [[نفس زکیه]]‌ای که در [[روایات]] [[علائم ظهور|علائم‌الظهور]] مطرح شده، غیر از [[محمد بن عبدالله بن حسن]] محسوب می‌شود و ما باید در آینده [[منتظر]] تحقق این علامت باشیم که یکی از [[نشانه‌های ظهور]] [[امام مهدی]] {{ع}} است»<ref>[[نصرت‌الله آیتی|آیتی، نصرت‌الله]]، [[تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور (کتاب)|تأملی در نشانه‌های حتمی ظهور]]، ص۲۲۸، ۲۵۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۱۹۷: خط ۲۲۲:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«"[[نفس زکیه]]" یعنی فرد بی‏گناه، [[پاک]]، کسی که قتلی انجام نداده است‏  و جرمی ندارد. در آستانه [[قیام]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ در گیرودار مبارزات زمینه‏‌ساز [[انقلاب]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}، فردی پاکباخته و مخلص، در راه [[امام]]{{ع}} می‏‌کوشد و مظلومانه کشته می‌‏شود. طبق بیان [[روایات]]، این رخداد عظیم، بین رکن و مقام- در [[بهترین]] مکان‏‌های زمین- اتفاق می‌‏افتد. فرد یاد شده، از اولاد [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} است‏<ref>  [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶</ref> که در [[روایات]]، گاهی از او به عنوان "[[نفس زکیه]]" و "[[سید حسنی]]" یاد کرده‏‌اند<ref>ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۴۵، ح ۴۴۰</ref>.
::::::«"[[نفس زکیه]]" یعنی فرد بی‏گناه، [[پاک]]، کسی که قتلی انجام نداده است‏  و جرمی ندارد. در آستانه [[قیام]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ در گیرودار مبارزات زمینه‏‌ساز [[انقلاب]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}، فردی پاکباخته و مخلص، در راه [[امام]]{{ع}} می‏‌کوشد و مظلومانه کشته می‌‏شود. طبق بیان [[روایات]]، این رخداد عظیم، بین رکن و مقام- در [[بهترین]] مکان‏‌های زمین- اتفاق می‌‏افتد. فرد یاد شده، از اولاد [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} است‏<ref>  [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۳۰، ح ۱۶</ref> که در [[روایات]]، گاهی از او به عنوان "[[نفس زکیه]]" و "[[سید حسنی]]" یاد کرده‏‌اند<ref>ر.ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۴۵، ح ۴۴۰</ref>.
::::::[[قتل نفس زکیه]]، از نشانه‏‌های حتمی و متصل به [[ظهور]] است. در منابع [[اهل سنت]] کمتر نامی از آن برده شده<ref>  ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۷، ص ۵۱۴، ح ۳۷۶۴۲</ref>؛  ولی در منابع [[شیعه]]، [[روایات]] آن، فراوان است؛ از این‌‏رو، در اصل تحقق چنین حادثه‌‏ای- به عنوان علامت قیام- شکی نیست؛ هر چند اثبات جزئیات آن و نیز زمان تحقق آن و ویژگی‌‏های مقتول، مشکل است<ref>  شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۰۳، ح ۸۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۵، ح ۴۲۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۱۰، ح ۴۸۳؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۴۵۹</ref>. برخی گمان کرده‏‌اند مراد از [[نفس زکیه]]، [[محمد بن عبد اللّه بن حسن]]، معروف به [[نفس زکیه]] است که در زمان [[امام صادق]]{{ع}} در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی [[مدینه]] کشته شد.
 
::::::این احتمال درست نیست، به چند [[دلیل]]:
[[قتل نفس زکیه]]، از نشانه‏‌های حتمی و متصل به [[ظهور]] است. در منابع [[اهل سنت]] کمتر نامی از آن برده شده<ref>  ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۷، ص ۵۱۴، ح ۳۷۶۴۲</ref>؛  ولی در منابع [[شیعه]]، [[روایات]] آن، فراوان است؛ از این‌‏رو، در اصل تحقق چنین حادثه‌‏ای- به عنوان علامت قیام- شکی نیست؛ هر چند اثبات جزئیات آن و نیز زمان تحقق آن و ویژگی‌‏های مقتول، مشکل است<ref>  شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۳۰۳، ح ۸۲؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۵، ح ۴۲۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۳۱۰، ح ۴۸۳؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۴۵۹</ref>. برخی گمان کرده‏‌اند مراد از [[نفس زکیه]]، [[محمد بن عبد اللّه بن حسن]]، معروف به [[نفس زکیه]] است که در زمان [[امام صادق]]{{ع}} در منطقه "احجار زیت" در نزدیکی [[مدینه]] کشته شد.
 
این احتمال درست نیست، به چند [[دلیل]]:
:::::#لازمه‌‏اش این است که پیش از تولد [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}؛ بلکه پیش از آن‏که [[امامان]] از آن [[خبر]] دهند، این نشانه رخ داده باشد.
:::::#لازمه‌‏اش این است که پیش از تولد [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}؛ بلکه پیش از آن‏که [[امامان]] از آن [[خبر]] دهند، این نشانه رخ داده باشد.
:::::#در [[روایات]] تصریح شده است که "[[نفس زکیه]]"، بین [[رکن و مقام]] کشته می‌‏شود؛ حال آن‏که [[محمد بن عبد اللّه بن حسن]] در منطقه "احجار زیت" "در نزدیکی [[مدینه]]" کشته شده است.
:::::#در [[روایات]] تصریح شده است که "[[نفس زکیه]]"، بین [[رکن و مقام]] کشته می‌‏شود؛ حال آن‏که [[محمد بن عبد اللّه بن حسن]] در منطقه "احجار زیت" "در نزدیکی [[مدینه]]" کشته شده است.
خط ۲۰۹: خط ۲۳۶:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[مهدی علی‌زاده]]'''، در کتاب ''«[[نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار (کتاب)|نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = [[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[مهدی علی‌زاده]]'''، در کتاب ''«[[نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار (کتاب)|نشانه‌های یار و چکامه‌ انتظار]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«مشهور آن است که [[نفس زکیه]]<ref>علامه [[سید محمد صدر]] معتقد است صفت «[[زکیه]]» در وهله اول می‌تواند به یکی از این دو معنا باشد: (۱): [[نفس کامل]] و [[نفس مهذب|مهذب]]؛ (۳): فردی که دستش به خون دیگری آلوده نشده است. سپس در ادامه معنای اول را ترجیح می‌دهد، همچنین در خود «[[نفس زکیه]]» دو معنا را محتمل می‌داند: مقصود کشته شدن نوع انسان‌های بی گناه باشد. مقصود کشته شدن فرد صالح معینی باشد و این بار احتمال دوم را بر می‌گزیند. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: [[تاریخ الغیبة الکبری (کتاب)|تاریخ الغیبة الکبری]]، صص ۵۰۴ و ۵۰۵.</ref> در [[مکه]] و میان [[رکن و مقام]] [[ابراهیم پیامبر|ابراهیم]] در ۲۵ ذی الحجه به قتل می‌رسد و میان قتل او و [[ظهور]] بیش از پانزده شب فاصله نیست<ref>اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۵.</ref>. او جوانی است که در [[مدینه]] برای [[یاری]] و نصرت [[آل محمد]] {{عم}} به پا می‌خیزد - از این‌رو در برخی از [[احادیث]] از وی با عنوان "[[مستنصر]]"<ref>الملاحم و الفتن، ص ۵۷؛ بشارة الاسلام، ص ۳۹.</ref> یاد شده است - و هنگامی که [[سپاه]] [[سفیانی]] به [[مدینه]] می‌رسد، برادر او را می‌کشد<ref>الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ بحار، ج ۵۲، ص ۲۰۸؛ عقد الدرر، ص ۹۹؛ الملاحم و الفتن، ص ۶۱ و در برخی روایات به جای «برادر» از کشته شدن «پسر عموی» وی سخن به میان آمده است: ر.ک بشارة الاسلام، ص ۱۸۷ و در پاره‌ای از اخبار، قاتلان شهید مدینه را «بنو فلان» (احتمالاً بنی العباس) معرفی کرده‌اند: ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷ (چاپ تهران - ۱۳۷۷ ه.ق)؛ الزام الناصب، ص ۸۰.</ref> و وی به [[حرم]] امن الهی - [[مکه]] - می‌گریزد و در آنجا مظلومانه ذبح می‌شود و این هتک [[حرمت]] [[حریم]] امن الهی و جنایت وحشیانه، [[سبب نزول]] [[غضب]] الهی بر سفیانیان می‌گردد<ref>الغیبة، طوسی، ص ۴۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۶؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۴؛ الغیبه نعمانی، صص ۱۷۲ و ۱۷۳ و در منابع [[اهل سنت]]: الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵.</ref>. در برخی [[احادیث]]، اسم او "[[محمد بن الحسن]]" ضبط و معرفی شده است<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۴ و در برخی روایات اسم وی: [[محمد بن عبدالله بن الحسن]] وارد شده است ر.ک: مقاتل الطالبیین، ابو الفرج الاصفهانی، صص ۱۸۴ و ۱۸۹.</ref>. لکن افزون بر "[[نفس زکیه]]"، در [[روایات]] باب از دو تن دیگر نیز یاد شده است: [[سید حسنی]] و فردی [[سید هاشمی|هاشمی]].
::::::«مشهور آن است که [[نفس زکیه]]<ref>علامه [[سید محمد صدر]] معتقد است صفت «[[زکیه]]» در وهله اول می‌تواند به یکی از این دو معنا باشد: (۱): [[نفس کامل]] و [[نفس مهذب|مهذب]]؛ (۳): فردی که دستش به خون دیگری آلوده نشده است. سپس در ادامه معنای اول را ترجیح می‌دهد، همچنین در خود «[[نفس زکیه]]» دو معنا را محتمل می‌داند: مقصود کشته شدن نوع انسان‌های بی گناه باشد. مقصود کشته شدن فرد صالح معینی باشد و این بار احتمال دوم را بر می‌گزیند. برای مطالعه بیشتر: ر.ک: [[تاریخ الغیبة الکبری (کتاب)|تاریخ الغیبة الکبری]]، صص ۵۰۴ و ۵۰۵.</ref> در [[مکه]] و میان [[رکن و مقام]] [[ابراهیم پیامبر|ابراهیم]] در ۲۵ ذی الحجه به قتل می‌رسد و میان قتل او و [[ظهور]] بیش از پانزده شب فاصله نیست<ref>اکمال الدین، ج ۲، ص ۶۴۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة، طوسی، ص ۴۴۵.</ref>. او جوانی است که در [[مدینه]] برای [[یاری]] و نصرت [[آل محمد]] {{عم}} به پا می‌خیزد - از این‌رو در برخی از [[احادیث]] از وی با عنوان "[[مستنصر]]"<ref>الملاحم و الفتن، ص ۵۷؛ بشارة الاسلام، ص ۳۹.</ref> یاد شده است - و هنگامی که [[سپاه]] [[سفیانی]] به [[مدینه]] می‌رسد، برادر او را می‌کشد<ref>الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۱؛ بحار، ج ۵۲، ص ۲۰۸؛ عقد الدرر، ص ۹۹؛ الملاحم و الفتن، ص ۶۱ و در برخی روایات به جای «برادر» از کشته شدن «پسر عموی» وی سخن به میان آمده است: ر.ک بشارة الاسلام، ص ۱۸۷ و در پاره‌ای از اخبار، قاتلان شهید مدینه را «بنو فلان» (احتمالاً بنی العباس) معرفی کرده‌اند: ر. ک: الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷ (چاپ تهران - ۱۳۷۷ ه.ق)؛ الزام الناصب، ص ۸۰.</ref> و وی به [[حرم]] امن الهی - [[مکه]] - می‌گریزد و در آنجا مظلومانه ذبح می‌شود و این هتک [[حرمت]] [[حریم]] امن الهی و جنایت وحشیانه، [[سبب نزول]] [[غضب]] الهی بر سفیانیان می‌گردد<ref>الغیبة، طوسی، ص ۴۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۶؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۴؛ الغیبه نعمانی، صص ۱۷۲ و ۱۷۳ و در منابع [[اهل سنت]]: الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵.</ref>. در برخی [[احادیث]]، اسم او "[[محمد بن الحسن]]" ضبط و معرفی شده است<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۴ و در برخی روایات اسم وی: [[محمد بن عبدالله بن الحسن]] وارد شده است ر.ک: مقاتل الطالبیین، ابو الفرج الاصفهانی، صص ۱۸۴ و ۱۸۹.</ref>. لکن افزون بر "[[نفس زکیه]]"، در [[روایات]] باب از دو تن دیگر نیز یاد شده است: [[سید حسنی]] و فردی [[سید هاشمی|هاشمی]].
::::::در میان محققان و مهدی‌پژوهان متأخر و معاصر در تشخیص این سه تن، [[اختلاف]] نظر به چشم می‌خورد؛ درباره [[نفس زکیه]] و دو تن دیگر چهار نظریه وجود دارد:
 
در میان محققان و مهدی‌پژوهان متأخر و معاصر در تشخیص این سه تن، [[اختلاف]] نظر به چشم می‌خورد؛ درباره [[نفس زکیه]] و دو تن دیگر چهار نظریه وجود دارد:
:::::#[[نفس زکیه]] شخصی است به نام [[محمد بن الحسن]] که میان رکن [[کعبه]] و [[مقام ابراهیم]] کشته خواهد شد. از فحوای این نظریه و تعابیر قائل آن چنین [[استنباط]] می‌شود که [[نفس زکیه]]، از [[سادات حسنی]] و در واقع همان [[سید حسنی]] است<ref>نظر آیت الله صافی گلپایگانی ر.ک: منتخب الاثر، ص ۴۵۴.</ref>.  
:::::#[[نفس زکیه]] شخصی است به نام [[محمد بن الحسن]] که میان رکن [[کعبه]] و [[مقام ابراهیم]] کشته خواهد شد. از فحوای این نظریه و تعابیر قائل آن چنین [[استنباط]] می‌شود که [[نفس زکیه]]، از [[سادات حسنی]] و در واقع همان [[سید حسنی]] است<ref>نظر آیت الله صافی گلپایگانی ر.ک: منتخب الاثر، ص ۴۵۴.</ref>.  
:::::#[[نفس زکیه]]، فردی به نام [[محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب]] بوده و همان [[علوی]] به پاخاسته زمان [[ابی جعفر منصور]]، [[خلیفه عباسی]] است. او معاصر با [[امام صادق]] {{ع}} بود و پس از [[قیام]] به دست [[منصور]] کشته شد<ref>نظر علامه سید محمد صدر ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص ۵۰۶ - ۵۱۱.</ref>.  
:::::#[[نفس زکیه]]، فردی به نام [[محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب]] بوده و همان [[علوی]] به پاخاسته زمان [[ابی جعفر منصور]]، [[خلیفه عباسی]] است. او معاصر با [[امام صادق]] {{ع}} بود و پس از [[قیام]] به دست [[منصور]] کشته شد<ref>نظر علامه سید محمد صدر ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، صص ۵۰۶ - ۵۱۱.</ref>.  
خط ۲۲۲: خط ۲۵۰:
::::::«کشته شدن [[نفس]] زکیه از نشانه‏‌های حتمی [[ظهور]] برشمرده شده و در اصل تحقق چنین حادثه‏‌ای به‌عنوان نشانه [[ظهور]]، تردیدی نیست؛ ولی در تعیین مشخصه‌‏ها و جزئیات این کشته شدن مطالب زیادی در [[احادیث]] نیامده و تنها چند نکته جزئی که نمی‌تواند روشن‏ کننده اصل موضوع باشد، اشاره شده است؛ از جمله این‏که وی از [[آل محمد]]{{عم}} است: {{متن حدیث|و قتل غلام من آلِ مُحَمَّدٍ {{صل}}... اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ}}<ref>صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۰، ح۷.</ref>. و یا: {{متن حدیث|"إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ"}}<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۵۴.</ref>. در این [[احادیث]]، وی [[محمد بن الحسن]] معرفی شده، ولی روشن نیست که منظور از این «[[حسن]]» چه کسی است؟ آیا منظور این است که وی از نسل [[امام حسن|امام حسن مجتبی]]{{ع}} است یا نام پدر وی [[حسن]] می‌باشد؟
::::::«کشته شدن [[نفس]] زکیه از نشانه‏‌های حتمی [[ظهور]] برشمرده شده و در اصل تحقق چنین حادثه‏‌ای به‌عنوان نشانه [[ظهور]]، تردیدی نیست؛ ولی در تعیین مشخصه‌‏ها و جزئیات این کشته شدن مطالب زیادی در [[احادیث]] نیامده و تنها چند نکته جزئی که نمی‌تواند روشن‏ کننده اصل موضوع باشد، اشاره شده است؛ از جمله این‏که وی از [[آل محمد]]{{عم}} است: {{متن حدیث|و قتل غلام من آلِ مُحَمَّدٍ {{صل}}... اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ}}<ref>صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۳۳۰، ح۷.</ref>. و یا: {{متن حدیث|"إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ"}}<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۵۴.</ref>. در این [[احادیث]]، وی [[محمد بن الحسن]] معرفی شده، ولی روشن نیست که منظور از این «[[حسن]]» چه کسی است؟ آیا منظور این است که وی از نسل [[امام حسن|امام حسن مجتبی]]{{ع}} است یا نام پدر وی [[حسن]] می‌باشد؟
::::::از دیگر ویژگی‏‌های ذکر شده برای [[نفس زکیه]] این است که وی در میان [[رکن و مقام]] کشته می‌شود: {{متن حدیث|إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ یُقْتَلُ بِلاَ جُرْمٍ فَإِذَا قُتِلَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَبْعَثُ اَللَّهُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ}}<ref>صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۳۰، ح۱۶.</ref>. (از نشانه‏‌های [[ظهور]])... کشته شدن جوانی از [[آل محمد]]{{عم}} در میان [[رکن و مقام]] است که نام وی [[محمد بن الحسن]] [معروف به‏] [[نفس زکیه]]... که در این هنگام [[قائم]] ما [[خروج]] خواهد کرد. بیش از آن‏چه یاد شد، ویژگی دیگری در معرفی [[نفس زکیه]] و ماجرای کشته شدن او، ذکر نشده و تنها با همین عبارت کشته شدن [[نفس زکیه]] در [[روایات]] مطرح شده است.
::::::از دیگر ویژگی‏‌های ذکر شده برای [[نفس زکیه]] این است که وی در میان [[رکن و مقام]] کشته می‌شود: {{متن حدیث|إِنَّ اَلنَّفْسَ اَلزَّکِیَّةَ هُوَ غُلاَمٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ یُقْتَلُ بِلاَ جُرْمٍ فَإِذَا قُتِلَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَبْعَثُ اَللَّهُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ}}<ref>صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۳۳۰، ح۱۶.</ref>. (از نشانه‏‌های [[ظهور]])... کشته شدن جوانی از [[آل محمد]]{{عم}} در میان [[رکن و مقام]] است که نام وی [[محمد بن الحسن]] [معروف به‏] [[نفس زکیه]]... که در این هنگام [[قائم]] ما [[خروج]] خواهد کرد. بیش از آن‏چه یاد شد، ویژگی دیگری در معرفی [[نفس زکیه]] و ماجرای کشته شدن او، ذکر نشده و تنها با همین عبارت کشته شدن [[نفس زکیه]] در [[روایات]] مطرح شده است.
::::::برخی احتمال داده‏‌اند که منظور از [[نفس زکیه]]، همان [[محمد پسر عبداللّه بن الحسن]]<ref>سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، ص۵۳.</ref>. معروف به [[نفس]] زکیه است، که در زمان [[امام صادق]]{{ع}} با [[حمایت]] برخی از [[بنی هاشم]] و بنی [[عباس]] [[قیام]] کرد و نیز مدعی [[مهدویت]] شد و بسیاری با او [[بیعت]] کردند که [[امام صادق]]{{ع}} از این کار [[نهی]] کرد و فرمود: این کار را نکنید، چه آن‏که اگر [[بیعت]] شما با [[محمد]] ([[نفس زکیه]]) به تصور آن است که او همان [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} است، این گمان خطاست و او [[مهدی]] [[موعود]] نیست و این زمان، زمان [[خروج]] او نیست....<ref>ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۲۰۵- ۲۰۸ و مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج۲، ص۱۹۲.</ref>.
 
::::::ولی باید گفت که این تطبیق یک تطبیق غیرصحیح است چون:
برخی احتمال داده‏‌اند که منظور از [[نفس زکیه]]، همان [[محمد پسر عبداللّه بن الحسن]]<ref>سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، ص۵۳.</ref>. معروف به [[نفس]] زکیه است، که در زمان [[امام صادق]]{{ع}} با [[حمایت]] برخی از [[بنی هاشم]] و بنی [[عباس]] [[قیام]] کرد و نیز مدعی [[مهدویت]] شد و بسیاری با او [[بیعت]] کردند که [[امام صادق]]{{ع}} از این کار [[نهی]] کرد و فرمود: این کار را نکنید، چه آن‏که اگر [[بیعت]] شما با [[محمد]] ([[نفس زکیه]]) به تصور آن است که او همان [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} است، این گمان خطاست و او [[مهدی]] [[موعود]] نیست و این زمان، زمان [[خروج]] او نیست....<ref>ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۲۰۵- ۲۰۸ و مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج۲، ص۱۹۲.</ref>.
 
ولی باید گفت که این تطبیق یک تطبیق غیرصحیح است چون:
:::::#لازمه‏‌اش این است که پیش از به [[دنیا]] آمدن [[امام مهدی]]{{ع}}، یکی از نشانه‏‌های‏ [[ظهور]] وی، که صدها سال پس از ولادت او باید رخ دهد، به وقوع پیوسته باشد؛ به عبارت دیگر، [[نفس زکیه]] که در سال ۱۴۵ﻫ. ق کشته شد، نشانه [[ظهور]] [[امام مهدی]]{{ع}} باشد که بعد از صدها سال دیگر می‌خواهد [[ظهور]] کند و همان‏‌گونه که پیش‏تر اشاره شد به شکل طبیعی این حادثه با این فاصله طولانی نمی‌تواند نشانه [[ظهور]] تلقی شود.
:::::#لازمه‏‌اش این است که پیش از به [[دنیا]] آمدن [[امام مهدی]]{{ع}}، یکی از نشانه‏‌های‏ [[ظهور]] وی، که صدها سال پس از ولادت او باید رخ دهد، به وقوع پیوسته باشد؛ به عبارت دیگر، [[نفس زکیه]] که در سال ۱۴۵ﻫ. ق کشته شد، نشانه [[ظهور]] [[امام مهدی]]{{ع}} باشد که بعد از صدها سال دیگر می‌خواهد [[ظهور]] کند و همان‏‌گونه که پیش‏تر اشاره شد به شکل طبیعی این حادثه با این فاصله طولانی نمی‌تواند نشانه [[ظهور]] تلقی شود.
:::::#برخی [[روایات]]، با صراحت فاصله میان کشته شدن [[نفس زکیه]] با [[قیام]] [[امام مهدی]]{{ع}} را پانزده شبانه‌روز بیان کرده‏‌اند: {{متن حدیث|لَیْسَ بَیْنَ قِیَامٍ اَلْقَائِمِ وَ بَیْنَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَ}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۵، ح۴۴۰، صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۴۹، ح۲ و راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۶۲.</ref>. بنابراین، چگونه می‌توان فاصله صدها ساله را میان کشته شدن [[نفس]] زکیه و [[قیام]] حضرت تصور کرد.
:::::#برخی [[روایات]]، با صراحت فاصله میان کشته شدن [[نفس زکیه]] با [[قیام]] [[امام مهدی]]{{ع}} را پانزده شبانه‌روز بیان کرده‏‌اند: {{متن حدیث|لَیْسَ بَیْنَ قِیَامٍ اَلْقَائِمِ وَ بَیْنَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَ}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص۴۴۵، ح۴۴۰، صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۴۹، ح۲ و راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۶۲.</ref>. بنابراین، چگونه می‌توان فاصله صدها ساله را میان کشته شدن [[نفس]] زکیه و [[قیام]] حضرت تصور کرد.
خط ۲۴۱: خط ۲۷۱:
| پاسخ = '''[[علی ‎اصغر رضوانی]]''' در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این باره گفته است:  
| پاسخ = '''[[علی ‎اصغر رضوانی]]''' در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این باره گفته است:  
::::::«در [[روایات]] [[شیعه]] به علامتی قبل از [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به عنوان «[[قتل نفس زکیه]]» اشاره شده است که بعد از این جنایت، حضرت [[ظهور]] خواهند کرد.
::::::«در [[روایات]] [[شیعه]] به علامتی قبل از [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} به عنوان «[[قتل نفس زکیه]]» اشاره شده است که بعد از این جنایت، حضرت [[ظهور]] خواهند کرد.
::::::از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ {{ع}} وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَة}}<ref>میان قیام قائم خاندان محمد و کشته شدن نفس زکیّه، تنها پانزده شب فاصله است؛ کمال الدین: ص۶۴۹ ح۲.</ref>.
 
::::::[[شیخ مفید]] می‌گوید: «از جمله [[علایم ظهور]]، کشته شدن [[نفس زکیه]] در [[پشت کوفه]] با هفتاد نفر از صالحین است» <ref>ارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.</ref>
از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده که فرمود: {{متن حدیث|لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ {{ع}} وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَة}}<ref>میان قیام قائم خاندان محمد و کشته شدن نفس زکیّه، تنها پانزده شب فاصله است؛ کمال الدین: ص۶۴۹ ح۲.</ref>.
 
[[شیخ مفید]] می‌گوید: «از جمله [[علایم ظهور]]، کشته شدن [[نفس زکیه]] در [[پشت کوفه]] با هفتاد نفر از صالحین است» <ref>ارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.</ref>
::::::از برخی [[روایات]]، وجود [[نفس زکیه]] دیگری نیز استفاده می‌شود که [[مأمور]] [[تبلیغ]] از طرف [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است که بین [[رکن و مقام]] به [[شهادت]] خواهد رسید <ref>بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.</ref>
::::::از برخی [[روایات]]، وجود [[نفس زکیه]] دیگری نیز استفاده می‌شود که [[مأمور]] [[تبلیغ]] از طرف [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است که بین [[رکن و مقام]] به [[شهادت]] خواهد رسید <ref>بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.</ref>
::::::برخی ممکن است گمان کنند که [[نفس زکیه]] که در این [[روایات]] به [[شهادت]] آن اشاره شده همان [[محمد]] بن عبداللَّه بن [[حسن]] بن [[علی بن ابی طالب]] است که در زمان [[منصور]] عباسی [[قیام]] کرد تا [[حق]] [[اهل بیت]]{{عم}} را از [[ظالمان]] بستاند. ولی شواهد و قرائن موجود برخلاف این احتمال را دلالت دارد:
::::::برخی ممکن است گمان کنند که [[نفس زکیه]] که در این [[روایات]] به [[شهادت]] آن اشاره شده همان [[محمد]] بن عبداللَّه بن [[حسن]] بن [[علی بن ابی طالب]] است که در زمان [[منصور]] عباسی [[قیام]] کرد تا [[حق]] [[اهل بیت]]{{عم}} را از [[ظالمان]] بستاند. ولی شواهد و قرائن موجود برخلاف این احتمال را دلالت دارد:
خط ۲۵۸: خط ۲۹۰:
::::::«[[حضرت مهدی]] {{ع}}، فرستادهای از جانب خویش به [[مکه]] اعزام می‌کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب [[خبر]] از آنها مقدمات آن [[انقلاب]] مبارک را فراهم کند. جوانمردی [[هاشمی]] ([[محمد]] بن الحسن که همان [[نفس زکیه]] است)، در بیست و پنجم ماه ذیحجه پس از [[قیام]] خویش وارد [[مسجد الحرام]] شده و بین [[رکن و مقام]] [[ایستاده]] و نامهای شفاهی از [[ناحیه]] حضرت را برای [[مردم]] [[مکه]] قرائت می‌کند که در این نامه خبری از توهین و بی‌احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از [[مردم]] [[مکه]] [[طلب یاری]] و نصرت می‌کنند. بقایای [[نظام]] منحوس [[حاکم]] در [[حجاز]] جرمی شنیع مرتکب شده و وی را درحالی‌که بین [[رکن و مقام]] [[ایستاده]]، شهید می‌کنند که این جرم [[حکم]] عاقبتشان را مشخص می‌کند و حضرت [[صاحب]] {{ع}} پانزده روز بعد که بناست [[ظهور]] شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه [[رفتار]] بکنند.
::::::«[[حضرت مهدی]] {{ع}}، فرستادهای از جانب خویش به [[مکه]] اعزام می‌کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب [[خبر]] از آنها مقدمات آن [[انقلاب]] مبارک را فراهم کند. جوانمردی [[هاشمی]] ([[محمد]] بن الحسن که همان [[نفس زکیه]] است)، در بیست و پنجم ماه ذیحجه پس از [[قیام]] خویش وارد [[مسجد الحرام]] شده و بین [[رکن و مقام]] [[ایستاده]] و نامهای شفاهی از [[ناحیه]] حضرت را برای [[مردم]] [[مکه]] قرائت می‌کند که در این نامه خبری از توهین و بی‌احترامی و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از [[مردم]] [[مکه]] [[طلب یاری]] و نصرت می‌کنند. بقایای [[نظام]] منحوس [[حاکم]] در [[حجاز]] جرمی شنیع مرتکب شده و وی را درحالی‌که بین [[رکن و مقام]] [[ایستاده]]، شهید می‌کنند که این جرم [[حکم]] عاقبتشان را مشخص می‌کند و حضرت [[صاحب]] {{ع}} پانزده روز بعد که بناست [[ظهور]] شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه [[رفتار]] بکنند.
چنین فاجعه دردناکی در [[مدینه]] بر سر پسر عموی [[نفس زکیه]]- که نام خودش [[محمد]] و نام خواهر (احتمالا دوقلویش) [[فاطمه]] است- می‌آید و هر دو را بر سر در [[مسجد النبی]] {{صل}} اعدام می‌کنند.
چنین فاجعه دردناکی در [[مدینه]] بر سر پسر عموی [[نفس زکیه]]- که نام خودش [[محمد]] و نام خواهر (احتمالا دوقلویش) [[فاطمه]] است- می‌آید و هر دو را بر سر در [[مسجد النبی]] {{صل}} اعدام می‌کنند.
::::::[[امام صادق]]‌ {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم}}<ref>الغیبة نعمانی، ص ۱۶۹؛ بشارة الاسلام، ص ۱۱۹؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۷.</ref>. کشته شدن [[نفس زکیه]] از [[علایم حتمی]] [[[ظهور]]] است. ابو بصیر هم از [[امام باقر‌]] {{ع}} ضمن حدیثی بلند [[روایت]] کرده است: {{متن حدیث|...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم}} یقول القائم‌ {{ع}} لأصحابه: یا [[قوم]]، إن أهل مکة لا یریدوننی و لکننی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم، فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکة فقل: یا أهل مکة، أنا [[رسول]] فلان- الإمام المهدی {{ع}}- إلیکم، و هو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة و معدن الرسالة و الخلافة، و نحن ذریة [[محمد]] {{صل}} و سلالة النبیین، و إنا قد ظلمنا و اضطهدنا و قهرنا و ابتز مناحقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا، و نحن نستنصرکم فانصرونا، فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام و هو النفس الزکیة<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۴؛ المهدی {{ع}}، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۲؛ بیان الائمه {{عم}} ج ۳، ص ۲۰.</ref>. [[حضرت مهدی]] {{ع}} به [[یاران]] خویش می‌فرمایند:‌ای [[قوم]] (همراهان) اهالی [[مکه]] مرا نمی‌خواهند، ولی برای آنکه [[حجت]] بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفهام [[عمل]] کرده باشم [یکی از شما را] به سوی آنها می‌فرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او می‌فرمایند: به سوی [[اهل مکه]] برو و بگو:‌ای اهالی [[مکه]] من فرستاده فلانی ([[حضرت مهدی]] {{ع}}) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما [[خاندان]] [[رحمت]] و معدن [[رسالت]] و خلافتیم، ما نوادگان [[حضرت محمد]] {{صل}} و سلاله [[پیامبران]] هستیم به ما [[ظلم]] شده و آزار رساندهاند و ما را سرکوب کردهاند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان [[رحلت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} گرفتهاند. از شما [[طلب یاری]] می‌کنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد [[پیام]] را رساند به سوی او می‌آیند و ما بین [[رکن و مقام]] او را که [[نفس زکیه]] است می‌کشند (سر می‌برند).
 
::::::[[امیر المؤمنین]] [[علی]] {{ع}} هم فرمودند: {{متن حدیث|...أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِآخِرِ مُلْکِ بَنِی فُلاَنٍ قُلْنَا بَلَی یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ قَالَ قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِی یَوْمٍ حَرَامٍ فِی بَلَدٍ حَرَامٍ عَنْ قَوْمٍ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا لَهُمْ مُلْکٌ بَعْدَهُ غَیْرَ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً}}<ref>الغیبة نعمانی، ص ۱۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۴؛ الممهدون للمهدی {{ع}}، ص ۶۱.</ref>. آیا شما را از انتهای [[سلطنت]] «بنی فلان» باخبر کنم؟ کشتن [[نفس]] [[حرام]]! در روزی [[حرام]] در شهر [[حرام]]؛ قسم به آنکه دانه را شکافت و [[آدمی]] را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد.
[[امام صادق]]‌ {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم}}<ref>الغیبة نعمانی، ص ۱۶۹؛ بشارة الاسلام، ص ۱۱۹؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۷.</ref>. کشته شدن [[نفس زکیه]] از [[علایم حتمی]] [[[ظهور]]] است. ابو بصیر هم از [[امام باقر‌]] {{ع}} ضمن حدیثی بلند [[روایت]] کرده است: {{متن حدیث|...وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ المَحْتُوم}} یقول القائم‌ {{ع}} لأصحابه: یا [[قوم]]، إن أهل مکة لا یریدوننی و لکننی مرسل إلیهم لأحتج علیهم بما ینبغی لمثلی أن یحتج علیهم، فیدعو رجلا من أصحابه فیقول له: إمض إلی أهل مکة فقل: یا أهل مکة، أنا [[رسول]] فلان- الإمام المهدی {{ع}}- إلیکم، و هو یقول لکم: إنا أهل بیت الرحمة و معدن الرسالة و الخلافة، و نحن ذریة [[محمد]] {{صل}} و سلالة النبیین، و إنا قد ظلمنا و اضطهدنا و قهرنا و ابتز مناحقنا منذ قبض نبینا إلی یومنا هذا، و نحن نستنصرکم فانصرونا، فإذا تکلم هذا الفتی بهذا الکلام أتوا إلیه فذبحوه بین الرکن و المقام و هو النفس الزکیة<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۴؛ المهدی {{ع}}، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۲؛ بیان الائمه {{عم}} ج ۳، ص ۲۰.</ref>. [[حضرت مهدی]] {{ع}} به [[یاران]] خویش می‌فرمایند:‌ای [[قوم]] (همراهان) اهالی [[مکه]] مرا نمی‌خواهند، ولی برای آنکه [[حجت]] بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفهام [[عمل]] کرده باشم [یکی از شما را] به سوی آنها می‌فرستم. سپس یکی از یارانشان را خوانده و به او می‌فرمایند: به سوی [[اهل مکه]] برو و بگو:‌ای اهالی [[مکه]] من فرستاده فلانی ([[حضرت مهدی]] {{ع}}) هستم و او برای شما چنین پیغام فرستاده که ما [[خاندان]] [[رحمت]] و معدن [[رسالت]] و خلافتیم، ما نوادگان [[حضرت محمد]] {{صل}} و سلاله [[پیامبران]] هستیم به ما [[ظلم]] شده و آزار رساندهاند و ما را سرکوب کردهاند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان [[رحلت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} گرفتهاند. از شما [[طلب یاری]] می‌کنیم پس یاریمان کنید. وقتی این جوانمرد [[پیام]] را رساند به سوی او می‌آیند و ما بین [[رکن و مقام]] او را که [[نفس زکیه]] است می‌کشند (سر می‌برند).
::::::از [[امام صادق]]‌ {{ع}} هم [[نقل]] شده که فرمودند: {{متن حدیث|لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ وَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً}}<ref>الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص ۶۴۹؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۲۸؛ قزوینی، سید محمد کاظم، المهدی {{ع}}، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸.</ref>. فاصله [[قیام]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} و کشته شدن [[نفس زکیه]] تنها پانزده شب است. زرارة بن اعین هم از آن حضرت [[روایت]] کرده است که: {{متن حدیث|...لاَ بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلاَمٍ بِالْمَدِینَةِ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ یَقْتُلُهُ جَیْشُ اَلسُّفْیَانِیِّ؟ قَالَ: لاَ وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ بَنِی فُلاَنٍ، یَخْرُجُ حَتَّی یَدْخُلَ اَلْمَدِینَةَ فَلاَ یَدْرِی اَلنَّاسُ فِی أَیِّ شَیْءٍ دَخَلَ، فَیَأْخُذُ اَلْغُلاَمَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً لَمْ یُمْهِلْهُمْ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَتَوَقَّعُوا اَلْفَرَجَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۱۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۶.</ref>. حتما جوانی در [[مدینه]] کشته خواهد شد. پرسیدم: آیا سپاهیان [[سفیانی]] او را می‌کشند؟ فرمودند: خیر، ولی او را سپاهیان «بنی فلان» می‌کشند. [[قیام]] کرده و خارج می‌شود تا اینکه به [[مدینه]] میرسد. [[مردم]] بدون آنکه بدانند چه می‌گوید و چه می‌خواهد، او را می‌کشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی [[ظلم]] و [[ستم]] او را میکشند [[خداوند متعال]] هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم [[انتظار فرج]] باشید.
 
::::::[[امام باقر‌]] {{ع}} هم فرمودند: {{متن حدیث|و عند ذلک تقُتِلَ اَلنَّفْسُ اَلزَّکِیَّةُ وَ أَخُوهُ یُقْتَلُ بِمَکَّةَ ضَیْعَةً}}<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۷۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۵.</ref>. در آن زمان [[نفس زکیه]] در [[مکه]] کشته می‌شود و برادرش را در [[مدینه]] هلاک می‌کنند. آنکه در [[مدینه]] منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام می‌شود از عموزادگان [[نفس زکیه]] است. [[امام صادق]]‌ {{ع}} فرمودند:{{متن حدیث|قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِيَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِي الْحَرَمِ}}<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۸۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۶.</ref>. مظلوم در یثرب ([[مدینه]]) و پسر عمویش در [[مکه]] کشته می‌شود.
[[امیر المؤمنین]] [[علی]] {{ع}} هم فرمودند: {{متن حدیث|...أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِآخِرِ مُلْکِ بَنِی فُلاَنٍ قُلْنَا بَلَی یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ قَالَ قَتْلُ نَفْسٍ حَرَامٍ فِی یَوْمٍ حَرَامٍ فِی بَلَدٍ حَرَامٍ عَنْ قَوْمٍ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا لَهُمْ مُلْکٌ بَعْدَهُ غَیْرَ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً}}<ref>الغیبة نعمانی، ص ۱۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۴؛ الممهدون للمهدی {{ع}}، ص ۶۱.</ref>. آیا شما را از انتهای [[سلطنت]] «بنی فلان» باخبر کنم؟ کشتن [[نفس]] [[حرام]]! در روزی [[حرام]] در شهر [[حرام]]؛ قسم به آنکه دانه را شکافت و [[آدمی]] را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانی نخواهند کرد.
::::::باز هم تأکید می‌کنیم که [[نفس]] زکیه‌ای که کشته شدنش از [[علایم حتمی]] [[ظهور]] است همان «[[محمد بن الحسن]]» است که پانزده روز پیش از [[ظهور]] حضرت ما بین [[رکن و مقام]] شربت [[شهادت]] را می‌نوشد و در [[روایات]] با اسامی و القاب مختلفی نظیر: [[نفس زکیه]]<ref>طی داستان حضرت موسی در قرآن کریم (آیه ۷۴ سوره کهف (۱۸)) هم آمده است: آیا نفس زکیه‌ای (یعنی مبرا از گناه) را کشتی؟</ref> (شخص بی‌گناه)، [[مستنصر]] (طلبکننده نصرت و [[یاری]])<ref>فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یاری برای حضرت (آل محمد {{صل}}) و پیروانش آغاز می‌کند.</ref> مرد [[هاشمی]] و جوانی از [[آل محمد]] {{صل}} [[حسنی]]<ref>جهت اثبات سیادت وی و این‌که از ناحیه [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}}، هستند.</ref> یاد کرده‌اند<ref>[[سید مجتبی السادة|الساده، مجتبی]]، [[شش ماه پایانی (کتاب)|شش ماه پایانی]]، ص ۱۵۶-۱۶۰.</ref>.
 
از [[امام صادق]]‌ {{ع}} هم [[نقل]] شده که فرمودند: {{متن حدیث|لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ اَلْقَائِمِ وَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّةِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَةَ لَیْلَةً}}<ref>الارشاد، ج ۲، ص ۳۷۴؛ الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ص ۶۴۹؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۲۸؛ قزوینی، سید محمد کاظم، المهدی {{ع}}، من المهد الی الظهور، ص ۳۶۸.</ref>. فاصله [[قیام]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} و کشته شدن [[نفس زکیه]] تنها پانزده شب است. زرارة بن اعین هم از آن حضرت [[روایت]] کرده است که: {{متن حدیث|...لاَ بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلاَمٍ بِالْمَدِینَةِ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ یَقْتُلُهُ جَیْشُ اَلسُّفْیَانِیِّ؟ قَالَ: لاَ وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ بَنِی فُلاَنٍ، یَخْرُجُ حَتَّی یَدْخُلَ اَلْمَدِینَةَ فَلاَ یَدْرِی اَلنَّاسُ فِی أَیِّ شَیْءٍ دَخَلَ، فَیَأْخُذُ اَلْغُلاَمَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً لَمْ یُمْهِلْهُمْ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعِنْدَ ذَلِکَ فَتَوَقَّعُوا اَلْفَرَجَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۱۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۶.</ref>. حتما جوانی در [[مدینه]] کشته خواهد شد. پرسیدم: آیا سپاهیان [[سفیانی]] او را می‌کشند؟ فرمودند: خیر، ولی او را سپاهیان «بنی فلان» می‌کشند. [[قیام]] کرده و خارج می‌شود تا اینکه به [[مدینه]] میرسد. [[مردم]] بدون آنکه بدانند چه می‌گوید و چه می‌خواهد، او را می‌کشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روی [[ظلم]] و [[ستم]] او را میکشند [[خداوند متعال]] هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم [[انتظار فرج]] باشید.
 
[[امام باقر‌]] {{ع}} هم فرمودند: {{متن حدیث|و عند ذلک تقُتِلَ اَلنَّفْسُ اَلزَّکِیَّةُ وَ أَخُوهُ یُقْتَلُ بِمَکَّةَ ضَیْعَةً}}<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۷۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۵.</ref>. در آن زمان [[نفس زکیه]] در [[مکه]] کشته می‌شود و برادرش را در [[مدینه]] هلاک می‌کنند. آنکه در [[مدینه]] منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام می‌شود از عموزادگان [[نفس زکیه]] است. [[امام صادق]]‌ {{ع}} فرمودند:{{متن حدیث|قُتِلَ الْمَظْلُومِ بِيَثْرِبَ وَ ابْنِ عَمِّهِ فِي الْحَرَمِ}}<ref>بشارة الاسلام، ص ۱۸۷؛ یوم الخلاص، ص ۶۶۶.</ref>. مظلوم در یثرب ([[مدینه]]) و پسر عمویش در [[مکه]] کشته می‌شود.
 
باز هم تأکید می‌کنیم که [[نفس]] زکیه‌ای که کشته شدنش از [[علایم حتمی]] [[ظهور]] است همان «[[محمد بن الحسن]]» است که پانزده روز پیش از [[ظهور]] حضرت ما بین [[رکن و مقام]] شربت [[شهادت]] را می‌نوشد و در [[روایات]] با اسامی و القاب مختلفی نظیر: [[نفس زکیه]]<ref>طی داستان حضرت موسی در قرآن کریم (آیه ۷۴ سوره کهف (۱۸)) هم آمده است: آیا نفس زکیه‌ای (یعنی مبرا از گناه) را کشتی؟</ref> (شخص بی‌گناه)، [[مستنصر]] (طلبکننده نصرت و [[یاری]])<ref>فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یاری برای حضرت (آل محمد {{صل}}) و پیروانش آغاز می‌کند.</ref> مرد [[هاشمی]] و جوانی از [[آل محمد]] {{صل}} [[حسنی]]<ref>جهت اثبات سیادت وی و این‌که از ناحیه [[امام حسن|امام مجتبی]]{{ع}}، هستند.</ref> یاد کرده‌اند<ref>[[سید مجتبی السادة|الساده، مجتبی]]، [[شش ماه پایانی (کتاب)|شش ماه پایانی]]، ص ۱۵۶-۱۶۰.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۷۰: خط ۳۰۷:
| پاسخ = آقای '''[[کامل سلیمان]]'''، در کتاب ''«[[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[کامل سلیمان]]'''، در کتاب ''«[[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«'''رسول اکرم {{صل}} می‌فرماید:''' "مهدی {{ع}} خارج نمی‌شود تا نفس زکیه کشته شود. چون نفس زکیه کشته شود، ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک می‌شوند آنگاه مهدی {{ع}} ظهور می‌کنند و مردم در اطراف شمع وجودش گرد آیند آن‌سان که در شب زفاف در اطراف عروس گرد آیند"<ref>{{متن حدیث|" إِنَّ الْمَهْدِيِّ لَا يَخْرُجُ حَتَّى تُقْتَلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ. فَإِذَا قَتَلْتَ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ غَضِبَ عَلَيْهِمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ، فَأُتِيَ النَّاسِ الْمَهْدِيِّ فزفوه كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى زَوْجِهَا لَيْلَةَ عُرْسِهَا! "}}؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵؛ بشارة الاسلام، ص ۱۸۳؛ الملاحم و الفتن، ص ۱۱۳، ۱۴۸.</ref>. نفس زکیه لقب یک جوان هاشمی است از آل محمد {{صل}} که در میان قوم خود صاحب مقامی بس رفیع است، در آغاز جنبش سفیانی به مدینه منوره پناهنده می‌شود و دومین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حق و رویارویی با سپاه حضرت بقیة الله روحی فداه به سوی مدینه گسیل می‌شوند او را به شهادت می‌رسانند. هنگامی که سپاه سفیانی مردم حجاز را طعمه شمشیر می‌سازند و خانه‌هایشان را ویران می‌کنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز می‌کنند، نفس زکیه به مکه می‌رود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمد {{صل}} را بلند می‌کند. روز ۲۵ ذیحجة الحرام او را بدون هیچ گناهی در میان رکن و مقام مظلومانه ذبح می‌کنند. خداوند دیگر ستمکاران را مهلت نمی‌دهد که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت الله الحرام، خون حرام ریخته‌اند. پس به فاصله ۱۵ روز قیام جهانی حضرت بقیة الله روحی فداه آغاز می‌شود، که هرگز چنین جنایتی در تاریخ سابقه نداشته است. در مورد سبب ذبح نفس زکیه از امیر مؤمنان {{ع}} چنین نقل شده است که او در مدینه به سوی حق و حقیقت دعوت می‌کند، چون آنجا نیز ناامن می‌شود به مکه می‌گریزد که آنجا نیز صدای خود را برای دعوت به سوی حق و حقیقت بلند می‌کند و از این حدیث استفاده می‌شود که نفس زکیه به فرمان حضرت بقیة الله رهسپار مکه می‌شود و اینک متن حدیث:"قائم {{ع}} به اصحاب خود می‌فرماید: اهل مکه مرا نمی‌خواهند ولی من کسی را به سوی آنها می‌فرستم تا حجت را بر آنها تمام کنم، آن‌چنان که برای مثل من شایسته است" <ref> {{متن حدیث|" الْقَائِمُ {{ع}} يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: يا قَوْمِ، إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ لَا يريدونني، وَ لَكِنَّنِي مُرْسَلُ إِلَيْهِمْ لأحتج عَلَيْهِمْ بِمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِي أَنْ يُحْتَجُّ عَلَيْهِمْ "}}.</ref>. آنگاه یکی از کسان خود را فرا می‌خواند و به او می‌فرماید: به سوی مکه برو و به اهل مکه بگو: ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم به سوی شما، او به شما می‌فرماید:"ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و خلافت هستیم، ما عترت پیامبر و سلاله پیامبرانیم. ما مظلوم شدیم، به ما ستم کردند و از روزیکه پیامبر رحلت کرد، حق ما را غصب کردند و تا به امروز در دست غاصبان است. ما از شما یاری می‌طلبیم، ما را یاری کنید. چون پیام آن حضرت را ابلاغ می‌کند او را می‌گیرند و در میان رکن و مقام او را ذبح می‌کنند، که او همان نفس زکیه است"<ref>{{متن حدیث|" إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةَ. وَ نَحْنُ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ. وَ إِنَّا قَدْ ظَلَمَنَا وَ اضطهدنا، وَ قَهَرَنَا وَ ابتز حَقَّنَا مُذْ قُبِضَ نَبِيِّنَا إِلَيَّ وقتنا هَذَا.. وَ نَحْنُ نستنصركم فانصرونا.. فَإِذَا تَكَلَّمَ بِهَذَا الْكَلَامِ أَتَوْا إِلَيْهِ فذبحوه بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ، وَ هُوَ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ "}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷؛ الزام الناصب، ص ۲۲۶؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۴؛ المهدی، ص ۱۹۹.</ref>. پس از ارتکاب این جرم تاریخی، وجدان جهانی بیدار می‌شود و به دنبال حضرت مهدی {{ع}} می‌گردند که با او بیعت کنند و این جنایت را محکوم نمایند. بین ذبح نفس زکیه و آغاز قیام شکوهمند حضرت مهدی {{ع}} فقط ۱۵ روز فاصله است که او در ۲۵ ذیحجه به شهادت می‌رسد و قیام آن حضرت در دهم محرم اتفاق می‌افتد. یکبار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین‌انداز می‌شود که جهانیان را به بیعت آن حضرت دعوت کرده می‌فرماید:{{متن حدیث|" الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"}} این بانگ به دنبال بانگ اولی که در ماه رمضان بلند شده و گوش جهانیان را نوازش داده، هرگونه شک و تردید را از بین می‌برد و دل‌ها را به سوی آن کعبه موعود جلب می‌کند. و طومار جنایت‌ها و خیانت‌ها برای همیشه درهم پیچیده می‌شود.
::::::«'''رسول اکرم {{صل}} می‌فرماید:''' "مهدی {{ع}} خارج نمی‌شود تا نفس زکیه کشته شود. چون نفس زکیه کشته شود، ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک می‌شوند آنگاه مهدی {{ع}} ظهور می‌کنند و مردم در اطراف شمع وجودش گرد آیند آن‌سان که در شب زفاف در اطراف عروس گرد آیند"<ref>{{متن حدیث|" إِنَّ الْمَهْدِيِّ لَا يَخْرُجُ حَتَّى تُقْتَلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ. فَإِذَا قَتَلْتَ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ غَضِبَ عَلَيْهِمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ، فَأُتِيَ النَّاسِ الْمَهْدِيِّ فزفوه كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى زَوْجِهَا لَيْلَةَ عُرْسِهَا! "}}؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۳۵؛ بشارة الاسلام، ص ۱۸۳؛ الملاحم و الفتن، ص ۱۱۳، ۱۴۸.</ref>. نفس زکیه لقب یک جوان هاشمی است از آل محمد {{صل}} که در میان قوم خود صاحب مقامی بس رفیع است، در آغاز جنبش سفیانی به مدینه منوره پناهنده می‌شود و دومین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حق و رویارویی با سپاه حضرت بقیة الله روحی فداه به سوی مدینه گسیل می‌شوند او را به شهادت می‌رسانند. هنگامی که سپاه سفیانی مردم حجاز را طعمه شمشیر می‌سازند و خانه‌هایشان را ویران می‌کنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز می‌کنند، نفس زکیه به مکه می‌رود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمد {{صل}} را بلند می‌کند. روز ۲۵ ذیحجة الحرام او را بدون هیچ گناهی در میان رکن و مقام مظلومانه ذبح می‌کنند. خداوند دیگر ستمکاران را مهلت نمی‌دهد که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت الله الحرام، خون حرام ریخته‌اند. پس به فاصله ۱۵ روز قیام جهانی حضرت بقیة الله روحی فداه آغاز می‌شود، که هرگز چنین جنایتی در تاریخ سابقه نداشته است. در مورد سبب ذبح نفس زکیه از امیر مؤمنان {{ع}} چنین نقل شده است که او در مدینه به سوی حق و حقیقت دعوت می‌کند، چون آنجا نیز ناامن می‌شود به مکه می‌گریزد که آنجا نیز صدای خود را برای دعوت به سوی حق و حقیقت بلند می‌کند و از این حدیث استفاده می‌شود که نفس زکیه به فرمان حضرت بقیة الله رهسپار مکه می‌شود و اینک متن حدیث:"قائم {{ع}} به اصحاب خود می‌فرماید: اهل مکه مرا نمی‌خواهند ولی من کسی را به سوی آنها می‌فرستم تا حجت را بر آنها تمام کنم، آن‌چنان که برای مثل من شایسته است" <ref> {{متن حدیث|" الْقَائِمُ {{ع}} يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: يا قَوْمِ، إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ لَا يريدونني، وَ لَكِنَّنِي مُرْسَلُ إِلَيْهِمْ لأحتج عَلَيْهِمْ بِمَا يَنْبَغِي لِمِثْلِي أَنْ يُحْتَجُّ عَلَيْهِمْ "}}.</ref>. آنگاه یکی از کسان خود را فرا می‌خواند و به او می‌فرماید: به سوی مکه برو و به اهل مکه بگو: ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم به سوی شما، او به شما می‌فرماید:"ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و خلافت هستیم، ما عترت پیامبر و سلاله پیامبرانیم. ما مظلوم شدیم، به ما ستم کردند و از روزیکه پیامبر رحلت کرد، حق ما را غصب کردند و تا به امروز در دست غاصبان است. ما از شما یاری می‌طلبیم، ما را یاری کنید. چون پیام آن حضرت را ابلاغ می‌کند او را می‌گیرند و در میان رکن و مقام او را ذبح می‌کنند، که او همان نفس زکیه است"<ref>{{متن حدیث|" إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةَ. وَ نَحْنُ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ {{صل}} وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ. وَ إِنَّا قَدْ ظَلَمَنَا وَ اضطهدنا، وَ قَهَرَنَا وَ ابتز حَقَّنَا مُذْ قُبِضَ نَبِيِّنَا إِلَيَّ وقتنا هَذَا.. وَ نَحْنُ نستنصركم فانصرونا.. فَإِذَا تَكَلَّمَ بِهَذَا الْكَلَامِ أَتَوْا إِلَيْهِ فذبحوه بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ، وَ هُوَ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ "}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷؛ الزام الناصب، ص ۲۲۶؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۴؛ المهدی، ص ۱۹۹.</ref>. پس از ارتکاب این جرم تاریخی، وجدان جهانی بیدار می‌شود و به دنبال حضرت مهدی {{ع}} می‌گردند که با او بیعت کنند و این جنایت را محکوم نمایند. بین ذبح نفس زکیه و آغاز قیام شکوهمند حضرت مهدی {{ع}} فقط ۱۵ روز فاصله است که او در ۲۵ ذیحجه به شهادت می‌رسد و قیام آن حضرت در دهم محرم اتفاق می‌افتد. یکبار دیگر بانگ جبرئیل در فضا طنین‌انداز می‌شود که جهانیان را به بیعت آن حضرت دعوت کرده می‌فرماید:{{متن حدیث|" الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"}} این بانگ به دنبال بانگ اولی که در ماه رمضان بلند شده و گوش جهانیان را نوازش داده، هرگونه شک و تردید را از بین می‌برد و دل‌ها را به سوی آن کعبه موعود جلب می‌کند. و طومار جنایت‌ها و خیانت‌ها برای همیشه درهم پیچیده می‌شود.
:::::: '''امیر مؤمنان {{ع}} می‌فرماید:'''"از نشانه‌های ظهور، ذبح شدن او (نفس زکیه) در میان رکن و مقام است"<ref>{{متن حدیث|" الْمَذْبُوحُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ "}}؛ الزام الناصب، ص ۱۷۶.</ref>. "خداوند روی زمین را از لوث ستمگران پاکیزه نمی‌سازد جز هنگامی که خون حرام ریخته شود"<ref>{{متن حدیث|" لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ حَتَّى يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامِ! "}}؛ غیبت نعمانی، ص ۱۴۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۶؛ بشارة الاسلام، ص ۴۹.</ref>.
 
::::::'''امام باقر {{ع}} می‌فرماید:'''"جوانی از آل محمد {{صل}} در میان رکن و مقام کشته می‌شود که نامش محمد فرزند حسن نفس زکیه است"<ref>{{متن حدیث|" وَ قُتِلَ غُلَامُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ، اسمه‌ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، النَّفْسُ الزَّكِيَّةِ "}}؛ الامام المهدی، ص ۲۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸.</ref>. "این مردم تا خون حرامی از ما نریخته‌اند بر تخت قدرت تکیه می‌دهند، هنگامی که آن خون حرام را ریختند دیگر زیرزمین برای آنها بهتر از روی زمین است. آن روز در روی زمین یاوری ندارند و در آسمان عذری از آنها پذیرفته نیست. چون خون حرامی از ما بریزند خداوند بنده بی‌نام و نشان و نفوذناپذیری را بر آنها مسلط می‌کند که همه آنها به دست او ریشه‌کن می‌شوند"<ref>{{متن حدیث|" لَا يَزَالُ الْقَوْمُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ مُلْكِهِمْ مَا لَمْ يُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَإِذَا أَصَابُوا ذَلِكَ الدَّمَ فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَهُمْ مِنْ ظَهْرِهَا فَيَوْمَئِذٍ لَا يَكُونُ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ لَا فِي السَّمَاءِ عَاذِرٌ. وَ إِذَا أَصَابُوا مِنَّا الدَّمُ الْحَرَامِ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عَبْداً مِنْ عَبِيدِهِ أَعْوَرَ وَ لَيْسَ بِأَعْوَرَ، يَكُونُ استئصالهم عَلِيِّ يَدِهِ وَ يَدِ أَصْحَابِهِ "}}؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۵.</ref>. در اینجا منظور از "قوم" بنی امیه است و منظور از خون حرام خون نفس زکیه است و منظور از مرد نفوذناپذیر یکی از انقلابیون آن روز است که به نظر ما شعیب بن صالح کوسه گندمگون است که نکوهش نکوهش‌کننده‌ای او را از انجام وظیفه باز نمی‌دارد»<ref>[[کامل سلیمان|کامل سلیمان]]، [[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]، ج2، ص 780-782.</ref>.
'''امیر مؤمنان {{ع}} می‌فرماید:'''"از نشانه‌های ظهور، ذبح شدن او (نفس زکیه) در میان رکن و مقام است"<ref>{{متن حدیث|" الْمَذْبُوحُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ "}}؛ الزام الناصب، ص ۱۷۶.</ref>. "خداوند روی زمین را از لوث ستمگران پاکیزه نمی‌سازد جز هنگامی که خون حرام ریخته شود"<ref>{{متن حدیث|" لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ الْأَرْضَ مِنَ الظَّالِمِينَ حَتَّى يَسْفِكُ الدَّمَ الْحَرَامِ! "}}؛ غیبت نعمانی، ص ۱۴۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۶؛ بشارة الاسلام، ص ۴۹.</ref>.
 
'''امام باقر {{ع}} می‌فرماید:'''"جوانی از آل محمد {{صل}} در میان رکن و مقام کشته می‌شود که نامش محمد فرزند حسن نفس زکیه است"<ref>{{متن حدیث|" وَ قُتِلَ غُلَامُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ، اسمه‌ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، النَّفْسُ الزَّكِيَّةِ "}}؛ الامام المهدی، ص ۲۲۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۰؛ مثیر الاحزان، ص ۲۹۸.</ref>. "این مردم تا خون حرامی از ما نریخته‌اند بر تخت قدرت تکیه می‌دهند، هنگامی که آن خون حرام را ریختند دیگر زیرزمین برای آنها بهتر از روی زمین است. آن روز در روی زمین یاوری ندارند و در آسمان عذری از آنها پذیرفته نیست. چون خون حرامی از ما بریزند خداوند بنده بی‌نام و نشان و نفوذناپذیری را بر آنها مسلط می‌کند که همه آنها به دست او ریشه‌کن می‌شوند"<ref>{{متن حدیث|" لَا يَزَالُ الْقَوْمُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ مُلْكِهِمْ مَا لَمْ يُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ فَإِذَا أَصَابُوا ذَلِكَ الدَّمَ فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَهُمْ مِنْ ظَهْرِهَا فَيَوْمَئِذٍ لَا يَكُونُ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ لَا فِي السَّمَاءِ عَاذِرٌ. وَ إِذَا أَصَابُوا مِنَّا الدَّمُ الْحَرَامِ، سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ عَبْداً مِنْ عَبِيدِهِ أَعْوَرَ وَ لَيْسَ بِأَعْوَرَ، يَكُونُ استئصالهم عَلِيِّ يَدِهِ وَ يَدِ أَصْحَابِهِ "}}؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۰۵.</ref>. در اینجا منظور از "قوم" بنی امیه است و منظور از خون حرام خون نفس زکیه است و منظور از مرد نفوذناپذیر یکی از انقلابیون آن روز است که به نظر ما شعیب بن صالح کوسه گندمگون است که نکوهش نکوهش‌کننده‌ای او را از انجام وظیفه باز نمی‌دارد»<ref>[[کامل سلیمان|کامل سلیمان]]، [[روزگار رهایی ج۱ (کتاب)|روزگار رهایی]]، ج2، ص 780-782.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش