پرش به محتوا

رابطه قلب با علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:1100761.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی یارمحمدیان]]]]
[[پرونده:1100761.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی یارمحمدیان]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان]]''' در کتاب ''«[[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان]]''' در کتاب ''«[[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«از روش‌های شاخص و مورد توجه در چگونگی دریافت [[علم]] افزون، نقش بستن علم در [[قلب]] [[شریف]] [[امام]] است که در احادیثی، براین کیفیت تأکید شده است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۱-۲۳۲، ۳۱۶-۳۱۹، ۳۲۶-۳۲۸، ۴۳۹، ح۱ و ص۴۴۲، ح۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۴؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۱۸۶؛ همو، اختصاص، ص۲۸۶-۲۸۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۸.</ref>. در این [[احادیث]] از این روش با کلیدواژه‌های “نَکت”، “نَقر”، “قذف” و “القای قلبی” یاد شده که در عنوان گونه‌شناسی احادیث از چند نمونه یاد کردیم<ref>همین نوشتار، صفحه ۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>. {{عربی|نَکت}}: از لحاظ واژه‌شناسی این چنین گفته شده است: {{عربی|نَکَتَ یَنکُت نکتاً، الأرضَ بقضیبٍ أو بإصبعهِ}}، در حال [[تفکر]]، به واسطه کوبیدن یا کشیدن چوب یا انگشت خود بر [[زمین]] اثر گذاشت. البته اثر اندک، نه اینکه گودال درست کند. همان خطی که گاهی [[انسان]] با چوبی یا انگشت خود، در حال تفکر بر زمین می‌کشد<ref>ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۷۶؛ زمخشری، محمود، الفائق، ج۳، ص۳۳۰؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۶۲۴؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۲۶.</ref>.
 
«از روش‌های شاخص و مورد توجه در چگونگی دریافت [[علم]] افزون، نقش بستن علم در [[قلب]] [[شریف]] [[امام]] است که در احادیثی، براین کیفیت تأکید شده است<ref>صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۳۱-۲۳۲، ۳۱۶-۳۱۹، ۳۲۶-۳۲۸، ۴۳۹، ح۱ و ص۴۴۲، ح۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۶۴؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۱۸۶؛ همو، اختصاص، ص۲۸۶-۲۸۷؛ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۴۰۸.</ref>. در این [[احادیث]] از این روش با کلیدواژه‌های “نَکت”، “نَقر”، “قذف” و “القای قلبی” یاد شده که در عنوان گونه‌شناسی احادیث از چند نمونه یاد کردیم<ref>همین نوشتار، صفحه ۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>. {{عربی|نَکت}}: از لحاظ واژه‌شناسی این چنین گفته شده است: {{عربی|نَکَتَ یَنکُت نکتاً، الأرضَ بقضیبٍ أو بإصبعهِ}}، در حال [[تفکر]]، به واسطه کوبیدن یا کشیدن چوب یا انگشت خود بر [[زمین]] اثر گذاشت. البته اثر اندک، نه اینکه گودال درست کند. همان خطی که گاهی [[انسان]] با چوبی یا انگشت خود، در حال تفکر بر زمین می‌کشد<ref>ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۷۶؛ زمخشری، محمود، الفائق، ج۳، ص۳۳۰؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۶۲۴؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۲۶.</ref>.


{{عربی|نَقر: نَقَرَ یَنقُر}}؛ آن است که فاعل با یکی از اعضای [[بدن انسان]] یا حیوان، یا به وسیله ابزاری مانند تبر، بر چیزی ضربه بزند. فاعل در این فعل، قصد دارد با ضربه زدن، مانند دارکوب، سوراخ یا اثری در آن شیء ایجاد کند<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۶۸؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ص۸۲۱؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۶۲۱: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۰۱؛ مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۱۲، ص۲۱۹.</ref>.
{{عربی|نَقر: نَقَرَ یَنقُر}}؛ آن است که فاعل با یکی از اعضای [[بدن انسان]] یا حیوان، یا به وسیله ابزاری مانند تبر، بر چیزی ضربه بزند. فاعل در این فعل، قصد دارد با ضربه زدن، مانند دارکوب، سوراخ یا اثری در آن شیء ایجاد کند<ref>ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۶۸؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ص۸۲۱؛ فیومی، احمد، مصباح المنیر، ج۲، ص۶۲۱: طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۰۱؛ مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۱۲، ص۲۱۹.</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۵:
| پاسخ‌دهنده = محمد زمان رستمی
| پاسخ‌دهنده = محمد زمان رستمی
| پاسخ = آقای'''[[محمد زمان رستمی]] و خانم [[طاهره آل‌بویه]] ''' در کتاب ''«[[علم امام (کتاب)|علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای'''[[محمد زمان رستمی]] و خانم [[طاهره آل‌بویه]] ''' در کتاب ''«[[علم امام (کتاب)|علم امام]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::[[قلب]]، معانی مجرد را [[ادراک]] می‌کند، لیکن در ادراک این معانی با ادراک [[عقل]] در دو چیز تفاوت دارد:
 
::::::#آنچه عقل از دور به صورت مفهوم کلی ادراک می‌کند، قلب از نزدیک به عنوان یک موجود شخصی [[خارجی]] [[واقعی]] [[مشاهده]] می‌کند<ref>به این معنا که ادراکات قلب، علم حضوری است که یک حقیقت واقعی است به این معنا که جزئی از روح آدمی را تشکیل می‌دهد و از این لحاظ، موجودی خارجی است.</ref>؛
[[قلب]]، معانی مجرد را [[ادراک]] می‌کند، لیکن در ادراک این معانی با ادراک [[عقل]] در دو چیز تفاوت دارد:
 
#آنچه عقل از دور به صورت مفهوم کلی ادراک می‌کند، قلب از نزدیک به عنوان یک موجود شخصی [[خارجی]] [[واقعی]] [[مشاهده]] می‌کند<ref>به این معنا که ادراکات قلب، علم حضوری است که یک حقیقت واقعی است به این معنا که جزئی از روح آدمی را تشکیل می‌دهد و از این لحاظ، موجودی خارجی است.</ref>؛
::::::#عقل به [[دلیل]] انحصار در حصارِ ادراک مفهومی از ادراک بسیاری از [[حقایق]] عاجز است، اما قلب به دلیل [[ادراک شهودی]]<ref>ظهور و تجلی حق بر روح انسان دائمی نیست و میزان این ظهور و تجلی به حسب استعداد قلبی اوست. برای قلب‌ها به حسب استعدادشان گاهی تجلی‌ای دست می‌دهد که مستلزم حصول شهود و علم حقیقی و موجب حیات روحانی است و با آن تجلی، حق سبحانه سمع و بصر عبد می‌گردد، و عبد نیز سمع و بصر و سایر صفات حق می‌شود و این مقام جز به سلوک دست ندهد (حسن حسن‌زاده آملی، انسان در عرف عرفان، ص۱۱۵-۱۲۵).</ref> بر بسیاری از [[اسرار]] کلی و بلکه جزئی [[عالم]] نیز [[آگاه]] است.
::::::#عقل به [[دلیل]] انحصار در حصارِ ادراک مفهومی از ادراک بسیاری از [[حقایق]] عاجز است، اما قلب به دلیل [[ادراک شهودی]]<ref>ظهور و تجلی حق بر روح انسان دائمی نیست و میزان این ظهور و تجلی به حسب استعداد قلبی اوست. برای قلب‌ها به حسب استعدادشان گاهی تجلی‌ای دست می‌دهد که مستلزم حصول شهود و علم حقیقی و موجب حیات روحانی است و با آن تجلی، حق سبحانه سمع و بصر عبد می‌گردد، و عبد نیز سمع و بصر و سایر صفات حق می‌شود و این مقام جز به سلوک دست ندهد (حسن حسن‌زاده آملی، انسان در عرف عرفان، ص۱۱۵-۱۲۵).</ref> بر بسیاری از [[اسرار]] کلی و بلکه جزئی [[عالم]] نیز [[آگاه]] است.


خط ۶۹: خط ۷۲:
| پاسخ‌دهنده = زهرةالسادات میرترابی حسینی
| پاسخ‌دهنده = زهرةالسادات میرترابی حسینی
| پاسخ = خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«قلب مانند عقل، مجرده را ادراک می‌کند با این تفاوت که، آنچه را عقل از دور به صورت مفهومِ کلی ادراک می‌کند قلب، از نزدیک به عنوان موجود شخصی خارجی که دارای سعۀ وجودی است، مشاهده می‌نماید. از این رو عقل به دلیل انحصار در حصار درک مفهومی، از ادراک بسیاری از حقایق عاجز است ولی قلب با ادراک شهودی، بر بسیاری از اسرار کلی و حتّی جزئی عالم، آگاه می‌گردد. حقّ این است که تفاوت میان قلب و دیگر قوای ادراکی، تنها در شدت و ضعف حضور، و نیز در سعه و ضیق معلوم بالذات است. در اصطلاح قرآن از این راه شناخت با "عقل" و گاه با "قلب" یاد، و هر یک از واژه‌های مذکور به جای یکدیگر استعمال شده‌اند<ref>{{عربی|«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ  {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ}} »}} یعنی عقل؛ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۶، ح ۱۲</ref>. و در اصطلاح حکما قلب، از مراتب عقلی عملی است که بعد از تخلیه، تجلیه و تحلیه به فنا و شهود می‌رسد<ref>عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص ۳۵۸ و ۳۵۹</ref>. همانگونه که در مورد "راه عقل" گفتیم، تنها [[معصومین]]{{عم}} هستند که در شناخت، دچار خطا و اشتباه نمی‌شوند اما غیر معصومینی که از راه تزکیه و کنترل نفس طریق مشاهده را طی کرده ولی به مقام مخلصین نرسیده‌اند، گرچه در حین شهود واقع، احتمال خلاف نمی‌دهند، لکن در هنگام رجوع به حالت عادی، وقتی یافته‌های خود را در قالب مفاهیم گردآوری می‌نمایند، در آن احتمال خلاف و خطا می‌یابد از این‌رو آنچه را که می‌یابند، یا باید با یافته‌های معصومین تطبیق دهند و یا آنکه در صورت عدم دسترسی به آنها، از میزان عقل استفاده کنند به این معنا که بر آن مشاهداتی که مخالف قوانین عقلی نبوده بلکه مؤید به قضایای برهانی است، اعتماد نمایند و جز آن را حجّت قرار ندهند.
 
«قلب مانند عقل، مجرده را ادراک می‌کند با این تفاوت که، آنچه را عقل از دور به صورت مفهومِ کلی ادراک می‌کند قلب، از نزدیک به عنوان موجود شخصی خارجی که دارای سعۀ وجودی است، مشاهده می‌نماید. از این رو عقل به دلیل انحصار در حصار درک مفهومی، از ادراک بسیاری از حقایق عاجز است ولی قلب با ادراک شهودی، بر بسیاری از اسرار کلی و حتّی جزئی عالم، آگاه می‌گردد. حقّ این است که تفاوت میان قلب و دیگر قوای ادراکی، تنها در شدت و ضعف حضور، و نیز در سعه و ضیق معلوم بالذات است. در اصطلاح قرآن از این راه شناخت با "عقل" و گاه با "قلب" یاد، و هر یک از واژه‌های مذکور به جای یکدیگر استعمال شده‌اند<ref>{{عربی|«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ  {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ}} »}} یعنی عقل؛ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۶، ح ۱۲</ref>. و در اصطلاح حکما قلب، از مراتب عقلی عملی است که بعد از تخلیه، تجلیه و تحلیه به فنا و شهود می‌رسد<ref>عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص ۳۵۸ و ۳۵۹</ref>. همانگونه که در مورد "راه عقل" گفتیم، تنها [[معصومین]]{{عم}} هستند که در شناخت، دچار خطا و اشتباه نمی‌شوند اما غیر معصومینی که از راه تزکیه و کنترل نفس طریق مشاهده را طی کرده ولی به مقام مخلصین نرسیده‌اند، گرچه در حین شهود واقع، احتمال خلاف نمی‌دهند، لکن در هنگام رجوع به حالت عادی، وقتی یافته‌های خود را در قالب مفاهیم گردآوری می‌نمایند، در آن احتمال خلاف و خطا می‌یابد از این‌رو آنچه را که می‌یابند، یا باید با یافته‌های معصومین تطبیق دهند و یا آنکه در صورت عدم دسترسی به آنها، از میزان عقل استفاده کنند به این معنا که بر آن مشاهداتی که مخالف قوانین عقلی نبوده بلکه مؤید به قضایای برهانی است، اعتماد نمایند و جز آن را حجّت قرار ندهند.


بنابراین، در این مقام است که عقل، به آنچه که از طریق مشاهده حاصل شده است کمک می‌نماید. یعنی براهین عقلی برای شهود انسان مبتدی، ابزار و وسیلۀ سنجش است و این، بدان معناست که برهان عقلی برای مشاهدات سالکان طریق کشف، همانند منطق برای اهل فلسفه، یک علم آلی است. بدین ترتیب ارتباط و پیوند راه بیرونی شناخت که همان راه [[وحی]] و راه [[ائمه]]{{عم}} است با دو راه درونی معرفت که راه عقل و راه تهذیب نفس است و همچنین ارتباط و پیوند این دو راه درونی شناخت با یکدیگر مشخص می‌شود<ref>توضیح اینکه؛ شخص شاهد، وقتی به حال عادی برگشت، بدلیل تغیّر و تبدّل حالت و کمرنگ شدن شدتِ روشنی و شفافیت شهود، احتمال راه یابی نسیان و عدم انعکاس واژگان از حالتِ شهود، در بیان مفاهیم ممکن است دچار اشتباه شود. علاوه بر این روشن است که چون قوای مدرکه درجات متفاوتی دارند، مدرکات آنها نیز از لحاظ رتبه متفاوتند. رتبۀ مشهودهای قلبی، بالاتر است امّا چون همۀ مدرک‌ها هماهنگ عمل می‌کنند و هماهنگی حقّ است. در نشئه عمل و در حال عادی میزان، قرآن، سنت و مستقلات عقلیه است. لذا چنانچه بین عقل و آنچه در حال شهود، دریافت شده عدم هماهنگی ملاحظه شود، عقل، میزان و معیار خواهد بود؛ عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص ۳۷۹ و ۳۸۰</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۴۰.</ref>.
بنابراین، در این مقام است که عقل، به آنچه که از طریق مشاهده حاصل شده است کمک می‌نماید. یعنی براهین عقلی برای شهود انسان مبتدی، ابزار و وسیلۀ سنجش است و این، بدان معناست که برهان عقلی برای مشاهدات سالکان طریق کشف، همانند منطق برای اهل فلسفه، یک علم آلی است. بدین ترتیب ارتباط و پیوند راه بیرونی شناخت که همان راه [[وحی]] و راه [[ائمه]]{{عم}} است با دو راه درونی معرفت که راه عقل و راه تهذیب نفس است و همچنین ارتباط و پیوند این دو راه درونی شناخت با یکدیگر مشخص می‌شود<ref>توضیح اینکه؛ شخص شاهد، وقتی به حال عادی برگشت، بدلیل تغیّر و تبدّل حالت و کمرنگ شدن شدتِ روشنی و شفافیت شهود، احتمال راه یابی نسیان و عدم انعکاس واژگان از حالتِ شهود، در بیان مفاهیم ممکن است دچار اشتباه شود. علاوه بر این روشن است که چون قوای مدرکه درجات متفاوتی دارند، مدرکات آنها نیز از لحاظ رتبه متفاوتند. رتبۀ مشهودهای قلبی، بالاتر است امّا چون همۀ مدرک‌ها هماهنگ عمل می‌کنند و هماهنگی حقّ است. در نشئه عمل و در حال عادی میزان، قرآن، سنت و مستقلات عقلیه است. لذا چنانچه بین عقل و آنچه در حال شهود، دریافت شده عدم هماهنگی ملاحظه شود، عقل، میزان و معیار خواهد بود؛ عبدالله جوادی آملی، شناخت‌شناسی در قرآن، ص ۳۷۹ و ۳۸۰</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایان‌نامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۴۰.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش