پرش به محتوا

خاستگاه مشروعیت در حکومت اسلامی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:1100678.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید سجاد ایزدهی]]]]
[[پرونده:1100678.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید سجاد ایزدهی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید سجاد ایزدهی]]''' در کتاب ''«[[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::*«'''[[مشروعیت الهی]]''': در مورد منشأ و [[خاستگاه مشروعیت]]، [[حکومت‌ها]] از دیرباز نظرات و دیدگاه‌های مختلفی وجود داشته و [[اندیشمندان]] حوزه [[سیاست]] به ملاکات متعددی در این خصوص اشاره کرده‌اند: در حالی که برخی [[حق]] [[حکومت]] را که [[نیازمند]] تخصص، [[کاردانی]] و [[لیاقت]] است در انحصار فرهیختگان و متخصصان [[اعلان]] کرده‌اند، (چنانچه [[افلاطون]] به همین ملاک، حق حکومت را از آن [[فلاسفه]] می‌دانست)<ref>خداوندان اندیشه سیاسی، ج۱، قسمت دوم، ص۱۴۸.</ref>. برخی دیگر، [[تسلط]]، [[غلبه]] و [[اعمال]] [[زور]] و [[قدرت]] از سوی هر حاکمی را [[ملاک مشروعیت]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۱۸ - ۲۱۹.</ref>.
*«'''[[مشروعیت الهی]]''': در مورد منشأ و [[خاستگاه مشروعیت]]، [[حکومت‌ها]] از دیرباز نظرات و دیدگاه‌های مختلفی وجود داشته و [[اندیشمندان]] حوزه [[سیاست]] به ملاکات متعددی در این خصوص اشاره کرده‌اند: در حالی که برخی [[حق]] [[حکومت]] را که [[نیازمند]] تخصص، [[کاردانی]] و [[لیاقت]] است در انحصار فرهیختگان و متخصصان [[اعلان]] کرده‌اند، (چنانچه [[افلاطون]] به همین ملاک، حق حکومت را از آن [[فلاسفه]] می‌دانست)<ref>خداوندان اندیشه سیاسی، ج۱، قسمت دوم، ص۱۴۸.</ref>. برخی دیگر، [[تسلط]]، [[غلبه]] و [[اعمال]] [[زور]] و [[قدرت]] از سوی هر حاکمی را [[ملاک مشروعیت]] دانسته‌اند<ref>ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۱۸ - ۲۱۹.</ref>.


و از سوی دیگر در حالی که برخی [[مشروعیت]] را ناشی از [[اراده خداوند]] دانسته و [[اطاعت]] [[اوامر]] [[حاکم]] را به مانند [[اطاعت از خداوند]] اعلام داشته‌اند، ([[حکومت پیامبر]] در [[شهر مدینه]] از مصادیق مهم این نوع ملاک است. و از مصادیق [[باطل]] آن در طول [[تاریخ]] می‌توان به برخی از حکومت‌ها مانند فراعنه و حکومت‌های [[مسیحی]] در قرون وسطی اشاره کرد که به [[دروغ]] خود را [[نماینده]] [[خداوند]] دانسته و از این روی دیگران را به اطاعت از خود ملزم کرده و [[ظلم]] بر [[مردم]] را به همین ملاک نهادینه کرده‌اند). برخی بر این [[باور]] هستند که چون خواست و [[رأی مردم]] بر [[حاکمیت]] فرد یا گروهی تعلق گرفت این [[اراده]] عام مردمی موجب [[مشروعیت حاکم]] و حکومت خواهد شد. و بر این اساس [[حکومتی]] [[نامشروع]] تلقی می‌شود، که از سوی [[عامه]] مردم [[برگزیده]] نشده و بر خلاف رأی مردم حکومت نماید<ref>تاریخ فلسفه سیاسی، ج۱، ص۸۴، ۱۰۴ و ۶۵۴.</ref>.
و از سوی دیگر در حالی که برخی [[مشروعیت]] را ناشی از [[اراده خداوند]] دانسته و [[اطاعت]] [[اوامر]] [[حاکم]] را به مانند [[اطاعت از خداوند]] اعلام داشته‌اند، ([[حکومت پیامبر]] در [[شهر مدینه]] از مصادیق مهم این نوع ملاک است. و از مصادیق [[باطل]] آن در طول [[تاریخ]] می‌توان به برخی از حکومت‌ها مانند فراعنه و حکومت‌های [[مسیحی]] در قرون وسطی اشاره کرد که به [[دروغ]] خود را [[نماینده]] [[خداوند]] دانسته و از این روی دیگران را به اطاعت از خود ملزم کرده و [[ظلم]] بر [[مردم]] را به همین ملاک نهادینه کرده‌اند). برخی بر این [[باور]] هستند که چون خواست و [[رأی مردم]] بر [[حاکمیت]] فرد یا گروهی تعلق گرفت این [[اراده]] عام مردمی موجب [[مشروعیت حاکم]] و حکومت خواهد شد. و بر این اساس [[حکومتی]] [[نامشروع]] تلقی می‌شود، که از سوی [[عامه]] مردم [[برگزیده]] نشده و بر خلاف رأی مردم حکومت نماید<ref>تاریخ فلسفه سیاسی، ج۱، ص۸۴، ۱۰۴ و ۶۵۴.</ref>.


برخی نیز [[مشروعیت حکومت]] را در گرو فره‌مندی (کاریزماتیک) بودن حاکم و [[رهبر]] دانسته و بر این اساس، تنها حکومتی از مشروعیت برخوردار است که حاکم آن از اوصاف و کشش‌های ویژه‌ای برخوردار باشد که دیگران را به [[فرمانبرداری]] و فرد را به [[فرمان‌بری]] وا می‌دارد. ولی آنچه [[اندیشه سیاسی شیعه]] را از سایر نظرات متمایز می‌کند، منحصر دانستن [[حق حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[خداوند]] به عنوان [[خالق]] و [[قادر]] مطلق است و هموست که به صورت خاص یا عام فرد یا گروهی را برای [[حکومت]] [[منصوب]] نموده و به [[حکومت‌ها]] [[مشروعیت]] می‌بخشد. گرچه خداوند تنها فرد یا افرادی را به این سمت می‌گمارد که حائز اوصاف و ویژگی‌های خاص، جهت [[حُسن]] اجرای [[اداره امور]] [[جامعه]] باشد(...).<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۱۹۷.</ref>
برخی نیز [[مشروعیت حکومت]] را در گرو فره‌مندی (کاریزماتیک) بودن حاکم و [[رهبر]] دانسته و بر این اساس، تنها حکومتی از مشروعیت برخوردار است که حاکم آن از اوصاف و کشش‌های ویژه‌ای برخوردار باشد که دیگران را به [[فرمانبرداری]] و فرد را به [[فرمان‌بری]] وا می‌دارد. ولی آنچه [[اندیشه سیاسی شیعه]] را از سایر نظرات متمایز می‌کند، منحصر دانستن [[حق حاکمیت]] و [[فرمانروایی]] در [[خداوند]] به عنوان [[خالق]] و [[قادر]] مطلق است و هموست که به صورت خاص یا عام فرد یا گروهی را برای [[حکومت]] [[منصوب]] نموده و به [[حکومت‌ها]] [[مشروعیت]] می‌بخشد. گرچه خداوند تنها فرد یا افرادی را به این سمت می‌گمارد که حائز اوصاف و ویژگی‌های خاص، جهت [[حُسن]] اجرای [[اداره امور]] [[جامعه]] باشد(...).<ref>[[سید سجاد ایزدهی|ایزدهی، سید سجاد]]، [[فقه سیاسی امام خمینی (کتاب)|فقه سیاسی امام خمینی]]، ص ۱۹۷.</ref>
:::::*'''[[مشروعیت مردمی]]''': در نقطه مقابل عباراتی از [[امام خمینی]]، که بیانگر دیدگاه ایشان در خصوص [[مشروعیت الهی]] [[حکومت اسلامی]] در [[عصر غیبت]] است، برخی از عبارات ایشان که عمدتاً در فضای زمانی [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] و تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی]] ایراد شده است موهم این [[باور]] است که [[امام]] از دیدگاه [[ولایت]] [[انتصابی]] گذر کرده و به ملاک [[انتخاب مردم]] در [[مشروعیت حکومت]] رسیده‌اند. با توجه به این نکته، ما در آغاز، مراد از [[خاستگاه مشروعیت]] مردمی را توضیح داده، پس از آن به عبارات امام خمینی در این خصوص اشاره کرده و در نهایت، نظر امام خمینی در مورد خاستگاه مشروعیت را ارائه خواهیم کرد. بر خلاف دیدگاه مشهور [[شیعه]] که محور و [[ملاک مشروعیت]] را در [[انتصاب الهی]] جستجو می‌کنند، برخی از [[فقیهان]] معاصر و در پیامد پیروزی انقلاب اسلامی و طرح مباحث زیاد پیرامون [[ولایت فقیه]]، خاستگاه مشروعیت در عصر غیبت را در گرو [[انتخاب]] و [[گزینش]] [[مردم]] قرار داده‌اند. تفاوت این معنا از ملاک مشروعیت با دموکراسی‌های غربی در این است که بر اساس این [[منطق]]، [[حق حاکمیت]] بر جمیع امورات عالم اولاً و بالذات برای [[خداوند]] بوده و خداوند در عصر غیبت این [[حق]] را به مردم واگذار کرده است: [[حکومت حق]] ذاتی خداوند است و این که گفته می‌شود حکومت حق مردم است، مقصود این نیست که حق ذاتی مردم است، بلکه حقی است که از طرف خداوند بر مردم اعطا شده است و این حق اعطایی از جانب مردم در دست [[حاکم]] [[امانت]] است<ref>مبانی حکومت اسلامی، ص۱۸۱ - ۱۸۲.</ref>.
*'''[[مشروعیت مردمی]]''': در نقطه مقابل عباراتی از [[امام خمینی]]، که بیانگر دیدگاه ایشان در خصوص [[مشروعیت الهی]] [[حکومت اسلامی]] در [[عصر غیبت]] است، برخی از عبارات ایشان که عمدتاً در فضای زمانی [[پیروزی]] [[انقلاب اسلامی]] و تشکیل [[نظام جمهوری اسلامی]] ایراد شده است موهم این [[باور]] است که [[امام]] از دیدگاه [[ولایت]] [[انتصابی]] گذر کرده و به ملاک [[انتخاب مردم]] در [[مشروعیت حکومت]] رسیده‌اند. با توجه به این نکته، ما در آغاز، مراد از [[خاستگاه مشروعیت]] مردمی را توضیح داده، پس از آن به عبارات امام خمینی در این خصوص اشاره کرده و در نهایت، نظر امام خمینی در مورد خاستگاه مشروعیت را ارائه خواهیم کرد. بر خلاف دیدگاه مشهور [[شیعه]] که محور و [[ملاک مشروعیت]] را در [[انتصاب الهی]] جستجو می‌کنند، برخی از [[فقیهان]] معاصر و در پیامد پیروزی انقلاب اسلامی و طرح مباحث زیاد پیرامون [[ولایت فقیه]]، خاستگاه مشروعیت در عصر غیبت را در گرو [[انتخاب]] و [[گزینش]] [[مردم]] قرار داده‌اند. تفاوت این معنا از ملاک مشروعیت با دموکراسی‌های غربی در این است که بر اساس این [[منطق]]، [[حق حاکمیت]] بر جمیع امورات عالم اولاً و بالذات برای [[خداوند]] بوده و خداوند در عصر غیبت این [[حق]] را به مردم واگذار کرده است: [[حکومت حق]] ذاتی خداوند است و این که گفته می‌شود حکومت حق مردم است، مقصود این نیست که حق ذاتی مردم است، بلکه حقی است که از طرف خداوند بر مردم اعطا شده است و این حق اعطایی از جانب مردم در دست [[حاکم]] [[امانت]] است<ref>مبانی حکومت اسلامی، ص۱۸۱ - ۱۸۲.</ref>.


از دیگر امتیازات این دیدگاه در مقابل دموکراسی‌های رایج، این است که براساس دیدگاه ولایت انتخابی که برخی از فقیهان معاصر برگزیده‌اند، مردم [[قادر]] نخواهند بود هر کسی را به ولایت انتخاب نمایند. بلکه تنها افرادی قادر خواهند بود بر این [[منصب]] تکیه بزنند که در مرحله قبل، حائز اوصافی خاص باشند که در [[روایات شیعه]] مورد [[عنایت]] و تأکید قرار گرفته است: هر انتخابی خارج از حدود و شرایط و قیود تبیینی [[شارع]]، غیر صحیح و بی‌اثر خواهد بود<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۴۹۶.</ref>.
از دیگر امتیازات این دیدگاه در مقابل دموکراسی‌های رایج، این است که براساس دیدگاه ولایت انتخابی که برخی از فقیهان معاصر برگزیده‌اند، مردم [[قادر]] نخواهند بود هر کسی را به ولایت انتخاب نمایند. بلکه تنها افرادی قادر خواهند بود بر این [[منصب]] تکیه بزنند که در مرحله قبل، حائز اوصافی خاص باشند که در [[روایات شیعه]] مورد [[عنایت]] و تأکید قرار گرفته است: هر انتخابی خارج از حدود و شرایط و قیود تبیینی [[شارع]]، غیر صحیح و بی‌اثر خواهد بود<ref>دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۴۹۶.</ref>.
خط ۳۶: خط ۳۶:


و لکن ظاهر از این عبارت این است که [[امام خمینی]] پس از [[باور]] به [[مشروعیت الهی]] ولی فقیه، فعلیت و [[ظهور]] این مقوله در خارج و نفوذ [[فرامین]] وی را در گرو [[اقبال]] و مقبولیت مردمی دانسته و از این روی باید این بخش از عبارات ایشان را به جمهوریت و مقبولیت مردمی [[ولایت فقیه]] اختصاص دهیم. و این امر چنانچه در بحث مشروعیت الهی - مردمی [[حکومت]] خواهد آمد در تضاد با یکدیگر نیستند. از این روی باید گفت ایشان در صدد آن نیست که [[خاستگاه مشروعیت]] [[الهی]] ولایت فقیه را سلب، و این خاستگاه را در گرو رأی و نظر مردم قرار دهد.
و لکن ظاهر از این عبارت این است که [[امام خمینی]] پس از [[باور]] به [[مشروعیت الهی]] ولی فقیه، فعلیت و [[ظهور]] این مقوله در خارج و نفوذ [[فرامین]] وی را در گرو [[اقبال]] و مقبولیت مردمی دانسته و از این روی باید این بخش از عبارات ایشان را به جمهوریت و مقبولیت مردمی [[ولایت فقیه]] اختصاص دهیم. و این امر چنانچه در بحث مشروعیت الهی - مردمی [[حکومت]] خواهد آمد در تضاد با یکدیگر نیستند. از این روی باید گفت ایشان در صدد آن نیست که [[خاستگاه مشروعیت]] [[الهی]] ولایت فقیه را سلب، و این خاستگاه را در گرو رأی و نظر مردم قرار دهد.
:::::*'''مشروعیت الهی، مردمی''': بر خلاف اندیشه‌های تئوکرات و خداسالاری، که در [[نظام‌های سیاسی]] از قبیل فراعنه [[مصر]] و یا [[مسیحیت]] قرون وسطی وجود داشت و بر اساس آن مردم تنها [[وظیفه]] [[فرمانبرداری]] از [[نمایندگان]] [[خدا]] را داشته و نظر آنها در مورد [[حق]] [[اعتراض]] و یا [[مخالفت]] نداشته، و در مجموع مقبولیت مردمی نقشی در [[حاکمیت سیاسی]] نداشت، در [[نظام سیاسی]] خدامحور “ولایت فقیه” گرچه [[مشروعیت]] نظام سیاسی در سایه [[جعل]] و [[انتصاب الهی]] حاصل خواهد شد و مردم در [[مشروعیت‌بخشی]] و یا سلب [[مشروعیت حاکم]] نقشی ندارند، اما این به معنای نادیده انگاشتن مردم در [[نظام سیاسی شیعه]]، در قالب “ولایت فقیه” نیست؛ زیرا نظام سیاسی شیعه، نظامی سلطه‌جو و دیکتاتور مآب نبوده و همواره به مردم به عنوان یکی از ارکان [[حاکمیت]] می‌نگرد. فلسفه‌ای که دخالت [[مردم]] در [[حاکمیت]] را ضروری نمایانده و توجه به [[رأی]] و نظرات مردم را مورد تأکید قرار می‌دهد این است که در یک [[نظام حکومتی]]، دو رکن اساسی وجود دارد: ۱. [[حاکم]] (او [[امر حکومتی]]) ۲. مردم ([[تمکین]] از او امر). و اگر هرکدام از این دو رکن، ایجاد نشود هیچ نظام حکومتی شکل نمی‌گیرد و حتی اگر شکل بگیرد ادامه نخواهد یافت؛ زیرا اگر مردم بر این نکته توافق کنند که او امر [[حکومت]] و حاکم را [[امتثال]] نکنند عملاً این امر، جز نامی از حکومت، چیز دیگری را به همراه نخواهد داشت. و از همین روست که معمول [[حکومت‌ها]]، حتی حکومت‌های کودتا و استبدادی برای ادامه و استمرار حکومت خویش سعی در جلب آرای عمومی مردم دارند، تا بتوانند تمکین مردم نسبت به [[اوامر]] [[حکومتی]] را تحصیل کرده و بقای حکومت خویش را تضمین نمایند: توجه دارند آقایان که تا [[ملت]] در کار نباشد نه از [[دولت]] و نه از [[استانداران]] کاری نمی‌آید، یعنی همه دستگاه‌های دولتی به استثنای ملت کاری از او نمی‌آید<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۷۸.</ref>.
*'''مشروعیت الهی، مردمی''': بر خلاف اندیشه‌های تئوکرات و خداسالاری، که در [[نظام‌های سیاسی]] از قبیل فراعنه [[مصر]] و یا [[مسیحیت]] قرون وسطی وجود داشت و بر اساس آن مردم تنها [[وظیفه]] [[فرمانبرداری]] از [[نمایندگان]] [[خدا]] را داشته و نظر آنها در مورد [[حق]] [[اعتراض]] و یا [[مخالفت]] نداشته، و در مجموع مقبولیت مردمی نقشی در [[حاکمیت سیاسی]] نداشت، در [[نظام سیاسی]] خدامحور “ولایت فقیه” گرچه [[مشروعیت]] نظام سیاسی در سایه [[جعل]] و [[انتصاب الهی]] حاصل خواهد شد و مردم در [[مشروعیت‌بخشی]] و یا سلب [[مشروعیت حاکم]] نقشی ندارند، اما این به معنای نادیده انگاشتن مردم در [[نظام سیاسی شیعه]]، در قالب “ولایت فقیه” نیست؛ زیرا نظام سیاسی شیعه، نظامی سلطه‌جو و دیکتاتور مآب نبوده و همواره به مردم به عنوان یکی از ارکان [[حاکمیت]] می‌نگرد. فلسفه‌ای که دخالت [[مردم]] در [[حاکمیت]] را ضروری نمایانده و توجه به [[رأی]] و نظرات مردم را مورد تأکید قرار می‌دهد این است که در یک [[نظام حکومتی]]، دو رکن اساسی وجود دارد: ۱. [[حاکم]] (او [[امر حکومتی]]) ۲. مردم ([[تمکین]] از او امر). و اگر هرکدام از این دو رکن، ایجاد نشود هیچ نظام حکومتی شکل نمی‌گیرد و حتی اگر شکل بگیرد ادامه نخواهد یافت؛ زیرا اگر مردم بر این نکته توافق کنند که او امر [[حکومت]] و حاکم را [[امتثال]] نکنند عملاً این امر، جز نامی از حکومت، چیز دیگری را به همراه نخواهد داشت. و از همین روست که معمول [[حکومت‌ها]]، حتی حکومت‌های کودتا و استبدادی برای ادامه و استمرار حکومت خویش سعی در جلب آرای عمومی مردم دارند، تا بتوانند تمکین مردم نسبت به [[اوامر]] [[حکومتی]] را تحصیل کرده و بقای حکومت خویش را تضمین نمایند: توجه دارند آقایان که تا [[ملت]] در کار نباشد نه از [[دولت]] و نه از [[استانداران]] کاری نمی‌آید، یعنی همه دستگاه‌های دولتی به استثنای ملت کاری از او نمی‌آید<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۷۸.</ref>.


امر توجه و [[عنایت]]، به رأی و نظرات مردم، نه امری از روی [[مصلحت]] و [[اجبار]]، بلکه در [[معارف]] [[روایی]] ما نیز مورد توجه قرار گرفته است. [[حضرت علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] در راستای توجه به این امر [[عقلانی]] این گونه می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ لَكِنْ‏ لَا رَأْيَ‏ لِمَنْ‏ لَا يُطَاعُ‏}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>؛ کسی که مردم، اوامر او را امتثال نکنند، کاری از دستش بر نمی‌آید. [[امام خمینی]] نیز جلب نظر مردم، توجه به دیدگاه‌های آنان و توافق نظرشان را به [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} مستند کرده و این گونه اظهار کرده است: جلب نظر مردم از اموری است که لازم است. [[پیغمبر اکرم]] جلب نظر مردم را می‌کرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به [[حق]]<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۵۱.</ref>.
امر توجه و [[عنایت]]، به رأی و نظرات مردم، نه امری از روی [[مصلحت]] و [[اجبار]]، بلکه در [[معارف]] [[روایی]] ما نیز مورد توجه قرار گرفته است. [[حضرت علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] در راستای توجه به این امر [[عقلانی]] این گونه می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ لَكِنْ‏ لَا رَأْيَ‏ لِمَنْ‏ لَا يُطَاعُ‏}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>؛ کسی که مردم، اوامر او را امتثال نکنند، کاری از دستش بر نمی‌آید. [[امام خمینی]] نیز جلب نظر مردم، توجه به دیدگاه‌های آنان و توافق نظرشان را به [[زمان پیامبر اکرم]]{{صل}} مستند کرده و این گونه اظهار کرده است: جلب نظر مردم از اموری است که لازم است. [[پیغمبر اکرم]] جلب نظر مردم را می‌کرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به [[حق]]<ref>صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۵۱.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش