پرش به محتوا

خاستگاه مشروعیت در حکومت اسلامی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#))
خط ۳۰: خط ۳۰:


نامیدن این نظریه به ولایت انتخابی از این روست که رکن اصلی در [[مشروعیت حکومت]] بر اساس این دیدگاه، [[مقبولیت]] مردم بوده و [[گزینش]] [[حاکم]] بر طبق روش دموکراتیک انجام می‌پذیرد، لکن چنان که برخی از صاحبان این نظریه، تصریح نموده‌اند شیوه ارائه شده در این نظریه، برزخی میان [[نظریه انتصاب]] و انتخاب است و کاملاً نمی‌توان برای آن ماهیت انتخابی قائل شد<ref>ولایت فقیه ابعادها و حدودها، ص۱۳۴.</ref>. با توجه به عبارات و آثار [[امام خمینی]] به صورت [[قطع]] می‌توان اظهار داشت که ایشان هیچ گاه مطابق [[منطق]] [[ولایت]] انتخابی [[استدلال]] نکرده و این مسأله را مورد [[تأیید]] قرار نداده است. هر چند در عبارات بسیاری از ایشان، [[عنایت]] به نظر [[مردم]] پُررنگ بوده و [[حق]] [[تعیین سرنوشت]] برای آنان به رسمیت شناخته شده است. به گونه‌ای که برخی، این عبارات را مبین [[تحول]] دیدگاه ایشان و قول به ملاک [[انتخاب]] در [[مشروعیت حکومت]] شده است. با توجه به این که عنایت [[امام]] به [[رأی]] و نظر مردم در عبارات مختلفی [[ظهور]] یافته و هر کدام نیز مراد و معنای خاص به خود را دارد، لذا ما در این [[مقام]] این عبارات را در ذیل چند بخش دسته‌بندی کرده و مراد از آنها را به تحقیق خواهیم گذاشت:
نامیدن این نظریه به ولایت انتخابی از این روست که رکن اصلی در [[مشروعیت حکومت]] بر اساس این دیدگاه، [[مقبولیت]] مردم بوده و [[گزینش]] [[حاکم]] بر طبق روش دموکراتیک انجام می‌پذیرد، لکن چنان که برخی از صاحبان این نظریه، تصریح نموده‌اند شیوه ارائه شده در این نظریه، برزخی میان [[نظریه انتصاب]] و انتخاب است و کاملاً نمی‌توان برای آن ماهیت انتخابی قائل شد<ref>ولایت فقیه ابعادها و حدودها، ص۱۳۴.</ref>. با توجه به عبارات و آثار [[امام خمینی]] به صورت [[قطع]] می‌توان اظهار داشت که ایشان هیچ گاه مطابق [[منطق]] [[ولایت]] انتخابی [[استدلال]] نکرده و این مسأله را مورد [[تأیید]] قرار نداده است. هر چند در عبارات بسیاری از ایشان، [[عنایت]] به نظر [[مردم]] پُررنگ بوده و [[حق]] [[تعیین سرنوشت]] برای آنان به رسمیت شناخته شده است. به گونه‌ای که برخی، این عبارات را مبین [[تحول]] دیدگاه ایشان و قول به ملاک [[انتخاب]] در [[مشروعیت حکومت]] شده است. با توجه به این که عنایت [[امام]] به [[رأی]] و نظر مردم در عبارات مختلفی [[ظهور]] یافته و هر کدام نیز مراد و معنای خاص به خود را دارد، لذا ما در این [[مقام]] این عبارات را در ذیل چند بخش دسته‌بندی کرده و مراد از آنها را به تحقیق خواهیم گذاشت:
:::::#'''حق تعیین سرنوشت''': امام خمینی در موارد متعددی به حق تعیین سرنوشت مردم برای [[زندگی]] و [[تعیین]] نوع حکومت‌شان اشاره کرده و این قضیه را از [[حقوق]] اولیه هر [[ملت]] و قومی برشمرده‌اند. طبیعی است که در این صورت، مردم در فرایند [[انتخابات]]، دیدگاه و نظر خود را عرضه کرده و رأی و نظر [[اکثریت]] مردم، مبنای [[تصمیم‌گیری]] و [[تصمیم]] سازی‌ها واقع شده و در تعیین سرنوشتشان راهگشا و کارساز خواهد بود: از حقوق اولیه هر ملتی است که باید [[سرنوشت]] و تعیین شکل ونوع [[حکومت]] خود را در دست داشته باشد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۷.</ref>. باید [[اختیار]] دست مردم باشد. این یک مسأله [[عقلی]] [است]. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید دست خودش باشد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۴.</ref>. انتخابات [[مال]] همه مردم است، مردم سرنوشت خودشان، دست خودشان است، و انتخابات برای تأثیر سرنوشت شما ملت است<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۶۷.</ref>. در این عبارات گرچه به وضوح، حق تعیین سرنوشت مردم در تعیین [[حاکمان]] و نوع حکومت به رسمیت شناخته شده است، اما هیچ گاه این عبارات در نقطه مقابل [[ولایت]] [[انتصابی]] که [[امام]] در کتب [[فقه]] استدلالی خود ارائه کرده‌اند، نبوده است. همچنان که این معنا را از [[حقوق]] اولیه [[مردم]] خواندن، و آن را به معنای حقوق [[فطری]] و ذاتی [[بشر]] (که در مقابل [[حق]] ذاتی [[خداوند]] برای [[حاکمیت]] قرار دارد) دانستن، از هر [[فقیه]] و [[متکلم]] [[مسلمانی]] بعید بوده و در نقطه مقابل [[منطق]] [[امام خمینی]] (در اصالت [[حاکمیت بالذات]] خداوند بر امورات بشر) قرار داشته و مستبعد، بلکه مُحال است. از این روی یا باید این عبارات را در داخل [[نظام]] [[دینی]] و جهت [[تعیین]] [[شکل حکومت]] و در قالب محتوایی [[فقه اسلامی]]، ارزیابی کرد. چنان چه شواهدی از این معنا در عبارات امام خمینی وجود داشته و ما تنها به یک نمونه از آنها اشاره می‌کنیم: ما خواهان استقرار یک [[جمهوری اسلامی]] هستیم و آن [[حکومتی]] است متکی به آرای عمومی، شکل نهایی [[حکومت]] با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی [[جامعه]] ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۸.</ref>. و یا این که اظهار نظر مردم و حق تعیین سرنوشت‌شان را به تعیین کارگزارانی مناسب در نظام دینی و به جهت [[حُسن]] انجام در [[اداره امور]] اجرایی این نظام، [[تفسیر]] کرد. امام خمینی در پاسخ به سؤالی از شکل جمهوری اسلامی این گونه اظهار کرده است: آنچه مهم است ضوابطی است که در این حکومت باید [[حاکم]] باشد، که مهم‌ترین آنها عبارت است از این که اولاً: متکی به آرای [[ملت]] باشد، به گونه‌ای که تمامی [[آحاد]] ملت در [[انتخاب]] فرد و یا افرادی که باید [[مسئولیت]] و زمام امور را در دست بگیرند، شرکت داشته باشند... در این حکومت به طور [[قطع]] باید زمام‌دارانِ امور دائماً با [[نمایندگان]] ملت در [[تصمیم]] گیری‌ها [[مشورت]] کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند، نمی‌توانند به [[تنهایی]] تصمیم گیرنده باشند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۳۶.</ref>.
#'''حق تعیین سرنوشت''': امام خمینی در موارد متعددی به حق تعیین سرنوشت مردم برای [[زندگی]] و [[تعیین]] نوع حکومت‌شان اشاره کرده و این قضیه را از [[حقوق]] اولیه هر [[ملت]] و قومی برشمرده‌اند. طبیعی است که در این صورت، مردم در فرایند [[انتخابات]]، دیدگاه و نظر خود را عرضه کرده و رأی و نظر [[اکثریت]] مردم، مبنای [[تصمیم‌گیری]] و [[تصمیم]] سازی‌ها واقع شده و در تعیین سرنوشتشان راهگشا و کارساز خواهد بود: از حقوق اولیه هر ملتی است که باید [[سرنوشت]] و تعیین شکل ونوع [[حکومت]] خود را در دست داشته باشد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۷.</ref>. باید [[اختیار]] دست مردم باشد. این یک مسأله [[عقلی]] [است]. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید دست خودش باشد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۴.</ref>. انتخابات [[مال]] همه مردم است، مردم سرنوشت خودشان، دست خودشان است، و انتخابات برای تأثیر سرنوشت شما ملت است<ref>صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۶۷.</ref>. در این عبارات گرچه به وضوح، حق تعیین سرنوشت مردم در تعیین [[حاکمان]] و نوع حکومت به رسمیت شناخته شده است، اما هیچ گاه این عبارات در نقطه مقابل [[ولایت]] [[انتصابی]] که [[امام]] در کتب [[فقه]] استدلالی خود ارائه کرده‌اند، نبوده است. همچنان که این معنا را از [[حقوق]] اولیه [[مردم]] خواندن، و آن را به معنای حقوق [[فطری]] و ذاتی [[بشر]] (که در مقابل [[حق]] ذاتی [[خداوند]] برای [[حاکمیت]] قرار دارد) دانستن، از هر [[فقیه]] و [[متکلم]] [[مسلمانی]] بعید بوده و در نقطه مقابل [[منطق]] [[امام خمینی]] (در اصالت [[حاکمیت بالذات]] خداوند بر امورات بشر) قرار داشته و مستبعد، بلکه مُحال است. از این روی یا باید این عبارات را در داخل [[نظام]] [[دینی]] و جهت [[تعیین]] [[شکل حکومت]] و در قالب محتوایی [[فقه اسلامی]]، ارزیابی کرد. چنان چه شواهدی از این معنا در عبارات امام خمینی وجود داشته و ما تنها به یک نمونه از آنها اشاره می‌کنیم: ما خواهان استقرار یک [[جمهوری اسلامی]] هستیم و آن [[حکومتی]] است متکی به آرای عمومی، شکل نهایی [[حکومت]] با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی [[جامعه]] ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۸.</ref>. و یا این که اظهار نظر مردم و حق تعیین سرنوشت‌شان را به تعیین کارگزارانی مناسب در نظام دینی و به جهت [[حُسن]] انجام در [[اداره امور]] اجرایی این نظام، [[تفسیر]] کرد. امام خمینی در پاسخ به سؤالی از شکل جمهوری اسلامی این گونه اظهار کرده است: آنچه مهم است ضوابطی است که در این حکومت باید [[حاکم]] باشد، که مهم‌ترین آنها عبارت است از این که اولاً: متکی به آرای [[ملت]] باشد، به گونه‌ای که تمامی [[آحاد]] ملت در [[انتخاب]] فرد و یا افرادی که باید [[مسئولیت]] و زمام امور را در دست بگیرند، شرکت داشته باشند... در این حکومت به طور [[قطع]] باید زمام‌دارانِ امور دائماً با [[نمایندگان]] ملت در [[تصمیم]] گیری‌ها [[مشورت]] کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند، نمی‌توانند به [[تنهایی]] تصمیم گیرنده باشند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۴۳۶.</ref>.
:::::#'''[[نفی]] [[قلدری]] و [[دیکتاتوری]]''': برخی دیگر از عباراتی که [[امام خمینی]]، در خصوص مراجعه به آرای عمومی، مورد [[عنایت]] قرار داده است را باید در [[نفی]] [[دیکتاتوری]] و قلدرمآبی [[حاکمان]] جستجو کرد. چه آن‌که ایشان در مواردی [[رجوع]] به آرای [[مردم]] را در [[نفی استبداد]] از سوی [[اسلام]] و قرار دادن برخی از افراد به [[زمامداری]]، [[تصدی]] امور اجرایی و [[خلع]] وی در صورت عدم [[تمایل]] مردم [[تفسیر]] کرده است: [[حکومت اسلامی]]... [[حکومت]] ملی است، حکومت مستند به [[قانون الهی]] و به آرای [[ملت]] هست. این طور نیست که با قُلدری آمده باشد که بخواهد [[حفظ]] کند خودش را، با آرای ملت می‌آید و ملت او را حفظ می‌کند و هر روزی هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند... قهراً ساقط است و [[دولت]] [[ایران]] هم [[ملت ایران]] هم، او را کنارش می‌گذارند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۲۱۳ - ۲۱۴.</ref>. ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور [[رأی]] داد، ما هم از آنها [[تبعیت]] می‌کنیم. ما [[حق]] نداریم، [[خدای تبارک و تعالی]] به ما حق نداده است، [[پیغمبر اسلام]] به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را [[تحمل]] بکنیم<ref>صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۴.</ref>. طبیعی است که با چنین [[تفسیری]] از امام خمینی، نمی‌توان مراد از رجوع به آرای عمومی را به [[ولایت]] انتخابی و خاستگاه مردمی به عنوان ملاک [[مشروعیت حکومت]] ارزیابی کرد.
#'''[[نفی]] [[قلدری]] و [[دیکتاتوری]]''': برخی دیگر از عباراتی که [[امام خمینی]]، در خصوص مراجعه به آرای عمومی، مورد [[عنایت]] قرار داده است را باید در [[نفی]] [[دیکتاتوری]] و قلدرمآبی [[حاکمان]] جستجو کرد. چه آن‌که ایشان در مواردی [[رجوع]] به آرای [[مردم]] را در [[نفی استبداد]] از سوی [[اسلام]] و قرار دادن برخی از افراد به [[زمامداری]]، [[تصدی]] امور اجرایی و [[خلع]] وی در صورت عدم [[تمایل]] مردم [[تفسیر]] کرده است: [[حکومت اسلامی]]... [[حکومت]] ملی است، حکومت مستند به [[قانون الهی]] و به آرای [[ملت]] هست. این طور نیست که با قُلدری آمده باشد که بخواهد [[حفظ]] کند خودش را، با آرای ملت می‌آید و ملت او را حفظ می‌کند و هر روزی هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند... قهراً ساقط است و [[دولت]] [[ایران]] هم [[ملت ایران]] هم، او را کنارش می‌گذارند<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۲۱۳ - ۲۱۴.</ref>. ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور [[رأی]] داد، ما هم از آنها [[تبعیت]] می‌کنیم. ما [[حق]] نداریم، [[خدای تبارک و تعالی]] به ما حق نداده است، [[پیغمبر اسلام]] به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را [[تحمل]] بکنیم<ref>صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۴.</ref>. طبیعی است که با چنین [[تفسیری]] از امام خمینی، نمی‌توان مراد از رجوع به آرای عمومی را به [[ولایت]] انتخابی و خاستگاه مردمی به عنوان ملاک [[مشروعیت حکومت]] ارزیابی کرد.
:::::#'''[[میزان]]، رأی ملت''': از جمله مواردی که در خصوص دیدگاه امام خمینی در مورد [[نقش مردم]] وجود دارد، تأکید ایشان بر رأی و نظر مردم و ملاک و میزان قرار دادن آن در امور است: میزان [[رأی مردم]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۵۴.</ref>. برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم... قهراً مردم وقتی [[آزاد]] هستند، یک نفر [[صالح]] را [[انتخاب]] می‌کنند و آرای عمومی نمی‌شود [[خطا]] بکند. یک وقت یکی می‌خواهد یک کاری بکند [[اشتباه]] می‌کند، یک وقت یک مملکت سی میلیونی نمی‌شود اشتباه بکند... قهراً وقتی که یک ملتی می‌خواهد یک کسی را برای [[سرنوشت]] مملکت خودش [[تعیین]] کند، این یک [[آدم]] صحیح را تعیین می‌کند، نه یک آدم فاسدی را و قهراً اشتباه در سی میلیون [[جمعیت]] نخواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۳۲۲ - ۳۲۳.</ref>. آنچه که در مورد این بخش از کلمات [[امام خمینی]] باید عرضه داشت، این است که قطعاً مراد ایشان در معیار و [[میزان]] بودن [[رأی]] و نظر [[مردم]]، [[خاستگاه مشروعیت]] مردمی [[حکومت]] نیست؛ زیرا اولاً ایشان، عبارت اول را در مورد رأی و نظر مردم در [[انتخابات]] مجلس و در محدوده [[نظام سیاسی]] [[ولایت فقیه]] عرضه کردند و مراد [[امام]] این نیست که رأی و نظر مردم هرچند بر خلاف نظر [[قطعی]] [[اسلام]] هم باشد نیز میزان و معیار امور خواهد بود. و در مورد عبارت دوم نیز باید گفت، [[منطق]] کاشف بودن نظر اکثر مردم از واقع، نه تنها در نظر مردم، بلکه براساس دیدگاه کل [[فقیهان]] [[شیعه]]، مردود است. و از این روی امام خمینی، در صدد القای این نکته نیست که هرچه مردم بدان رأی و نظر بدهند، صحیح بوده و [[خطا]] در آن [[راه]] نخواهد داشت. بلکه ایشان با [[عنایت]] به [[واقعیت]] خارجی و توجه به مردم [[مسلمانی]] که می‌خواهند رأی و نظر خود را ارائه دهند بر کم شدن خطا در صورت رأی و نظر آنان تأکید کرده و احتمال اشتباه در رأی و نظر یک فرد را بیشتر اعلام می‌نماید.
#'''[[میزان]]، رأی ملت''': از جمله مواردی که در خصوص دیدگاه امام خمینی در مورد [[نقش مردم]] وجود دارد، تأکید ایشان بر رأی و نظر مردم و ملاک و میزان قرار دادن آن در امور است: میزان [[رأی مردم]] است<ref>صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۵۴.</ref>. برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم... قهراً مردم وقتی [[آزاد]] هستند، یک نفر [[صالح]] را [[انتخاب]] می‌کنند و آرای عمومی نمی‌شود [[خطا]] بکند. یک وقت یکی می‌خواهد یک کاری بکند [[اشتباه]] می‌کند، یک وقت یک مملکت سی میلیونی نمی‌شود اشتباه بکند... قهراً وقتی که یک ملتی می‌خواهد یک کسی را برای [[سرنوشت]] مملکت خودش [[تعیین]] کند، این یک [[آدم]] صحیح را تعیین می‌کند، نه یک آدم فاسدی را و قهراً اشتباه در سی میلیون [[جمعیت]] نخواهد شد<ref>صحیفه امام، ج۵، ص۳۲۲ - ۳۲۳.</ref>. آنچه که در مورد این بخش از کلمات [[امام خمینی]] باید عرضه داشت، این است که قطعاً مراد ایشان در معیار و [[میزان]] بودن [[رأی]] و نظر [[مردم]]، [[خاستگاه مشروعیت]] مردمی [[حکومت]] نیست؛ زیرا اولاً ایشان، عبارت اول را در مورد رأی و نظر مردم در [[انتخابات]] مجلس و در محدوده [[نظام سیاسی]] [[ولایت فقیه]] عرضه کردند و مراد [[امام]] این نیست که رأی و نظر مردم هرچند بر خلاف نظر [[قطعی]] [[اسلام]] هم باشد نیز میزان و معیار امور خواهد بود. و در مورد عبارت دوم نیز باید گفت، [[منطق]] کاشف بودن نظر اکثر مردم از واقع، نه تنها در نظر مردم، بلکه براساس دیدگاه کل [[فقیهان]] [[شیعه]]، مردود است. و از این روی امام خمینی، در صدد القای این نکته نیست که هرچه مردم بدان رأی و نظر بدهند، صحیح بوده و [[خطا]] در آن [[راه]] نخواهد داشت. بلکه ایشان با [[عنایت]] به [[واقعیت]] خارجی و توجه به مردم [[مسلمانی]] که می‌خواهند رأی و نظر خود را ارائه دهند بر کم شدن خطا در صورت رأی و نظر آنان تأکید کرده و احتمال اشتباه در رأی و نظر یک فرد را بیشتر اعلام می‌نماید.
:::::#'''[[انتخاب ولی]] [[فقیه]]''': برخی از عبارات ایشان نیز به ملاک رأی و نظر مردم در انتخاب ولی فقیه عنایت دارد. ایشان در آخرین روزهای [[حیات]] خویش در نامه‌ای به شورای بازنگری [[قانون اساسی]]، ضمن این که شرط [[مرجعیت]] را برای ولایت فقیه لازم ندانستند. تعیین [[رهبری]] را بر عهده مجلس خبرگان به عنوان [[نمایندگان]] مردم دانسته و از [[ولی فقیه]] به عنوان “ولی منتخب” یاد کرده و [[نفوذ]] [[حکم]] و فرمانش را در گرو [[مقبولیت]] مردمی وی نهاده‌اند: اگر [[مردم]] به خبرگان [[رأی]] دادند تا [[مجتهد]] عادلی را برای [[رهبری]] حکومتشان [[تعیین]] کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است، در این صورت، او ولی منتخب مردم می‌شود و حکمش نافذ است<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۷۱.</ref>.
#'''[[انتخاب ولی]] [[فقیه]]''': برخی از عبارات ایشان نیز به ملاک رأی و نظر مردم در انتخاب ولی فقیه عنایت دارد. ایشان در آخرین روزهای [[حیات]] خویش در نامه‌ای به شورای بازنگری [[قانون اساسی]]، ضمن این که شرط [[مرجعیت]] را برای ولایت فقیه لازم ندانستند. تعیین [[رهبری]] را بر عهده مجلس خبرگان به عنوان [[نمایندگان]] مردم دانسته و از [[ولی فقیه]] به عنوان “ولی منتخب” یاد کرده و [[نفوذ]] [[حکم]] و فرمانش را در گرو [[مقبولیت]] مردمی وی نهاده‌اند: اگر [[مردم]] به خبرگان [[رأی]] دادند تا [[مجتهد]] عادلی را برای [[رهبری]] حکومتشان [[تعیین]] کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است، در این صورت، او ولی منتخب مردم می‌شود و حکمش نافذ است<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۷۱.</ref>.


و لکن ظاهر از این عبارت این است که [[امام خمینی]] پس از [[باور]] به [[مشروعیت الهی]] ولی فقیه، فعلیت و [[ظهور]] این مقوله در خارج و نفوذ [[فرامین]] وی را در گرو [[اقبال]] و مقبولیت مردمی دانسته و از این روی باید این بخش از عبارات ایشان را به جمهوریت و مقبولیت مردمی [[ولایت فقیه]] اختصاص دهیم. و این امر چنانچه در بحث مشروعیت الهی - مردمی [[حکومت]] خواهد آمد در تضاد با یکدیگر نیستند. از این روی باید گفت ایشان در صدد آن نیست که [[خاستگاه مشروعیت]] [[الهی]] ولایت فقیه را سلب، و این خاستگاه را در گرو رأی و نظر مردم قرار دهد.
و لکن ظاهر از این عبارت این است که [[امام خمینی]] پس از [[باور]] به [[مشروعیت الهی]] ولی فقیه، فعلیت و [[ظهور]] این مقوله در خارج و نفوذ [[فرامین]] وی را در گرو [[اقبال]] و مقبولیت مردمی دانسته و از این روی باید این بخش از عبارات ایشان را به جمهوریت و مقبولیت مردمی [[ولایت فقیه]] اختصاص دهیم. و این امر چنانچه در بحث مشروعیت الهی - مردمی [[حکومت]] خواهد آمد در تضاد با یکدیگر نیستند. از این روی باید گفت ایشان در صدد آن نیست که [[خاستگاه مشروعیت]] [[الهی]] ولایت فقیه را سلب، و این خاستگاه را در گرو رأی و نظر مردم قرار دهد.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش