سفیانی که خروجش از نشانههای حتمی ظهور است کیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
سفیانی که خروجش از نشانههای حتمی ظهور است کیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۹
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ') |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
«[[ظهور]] "[[سفیانی]]" همانند [[ظهور]] "[[دجال]]" نیز در بسیاری از منابع [[حدیث]] [[شیعه]] و [[اهل سنت|اهل تسنّن]] به عنوان یکی از [[نشانههای ظهور]] [[مصلح]] بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث [[آخر زمان]]، آمده است<ref>به کتاب بحارالانوار، ج ۵۳، صفحات ۱۸۲، ۱۹۰، ۱۹۲، ۲۰۶، ۲۰۸ و ۲۰۹ و کتابهای دیگر مراجعه شود.</ref> گرچه از بعضی [[روایات]] بر میآید که "[[سفیانی]]" شخص معیّنی از [[آل ابوسفیان]] و فرزندان او است؛ ولی از پارهای دیگر استفاده میشود که [[سفیانی]] منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به [[صفات]] و برنامههای مشخّصی است که در طول [[تاریخ]] افراد زیادی مظهر آن بودهاند. از جمله در روایتی از [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|" أَمْرُ السُّفْيَانِيِ حَتْمٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَا يَكُونُ قَائِمٌ إِلَّا بِسُفْيَانِي"}}<ref>ظهور سفیانی از مسائل حتمیو مسلّم است: و در برابر هر قیام کنندهای یک سفیانی وجود دارد!؛ بحار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. از این [[حدیث]] بخوبی روشن میشود که [[سفیانی]] جنبه "توصیفی" دارد نه "شخصی" و اوصاف او همان برنامهها و ویژگیهای او است و نیز استفاده میشود که در برابر هر مرد انقلابی و [[مصلح]] راستین یک (یا چند) [[سفیانی]] قد [[علم]] خواهد کرد. در [[حدیث]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} میخوانیم: {{متن حدیث|" إِنَّا وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}} وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِم"}} <ref>ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامههای الهی با هم مخالفت داریم: ما گفتههای پروردگار را تصدیق کردهایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا{{صل}} مبارزه کرد؛ و معاویه با علی بن ابی طالب{{ع}}؛ و یزید با حسین بن علی{{ع}}؛ و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰.</ref> | «[[ظهور]] "[[سفیانی]]" همانند [[ظهور]] "[[دجال]]" نیز در بسیاری از منابع [[حدیث]] [[شیعه]] و [[اهل سنت|اهل تسنّن]] به عنوان یکی از [[نشانههای ظهور]] [[مصلح]] بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث [[آخر زمان]]، آمده است<ref>به کتاب بحارالانوار، ج ۵۳، صفحات ۱۸۲، ۱۹۰، ۱۹۲، ۲۰۶، ۲۰۸ و ۲۰۹ و کتابهای دیگر مراجعه شود.</ref> گرچه از بعضی [[روایات]] بر میآید که "[[سفیانی]]" شخص معیّنی از [[آل ابوسفیان]] و فرزندان او است؛ ولی از پارهای دیگر استفاده میشود که [[سفیانی]] منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به [[صفات]] و برنامههای مشخّصی است که در طول [[تاریخ]] افراد زیادی مظهر آن بودهاند. از جمله در روایتی از [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} [[نقل]] شده: {{متن حدیث|" أَمْرُ السُّفْيَانِيِ حَتْمٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَا يَكُونُ قَائِمٌ إِلَّا بِسُفْيَانِي"}}<ref>ظهور سفیانی از مسائل حتمیو مسلّم است: و در برابر هر قیام کنندهای یک سفیانی وجود دارد!؛ بحار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. از این [[حدیث]] بخوبی روشن میشود که [[سفیانی]] جنبه "توصیفی" دارد نه "شخصی" و اوصاف او همان برنامهها و ویژگیهای او است و نیز استفاده میشود که در برابر هر مرد انقلابی و [[مصلح]] راستین یک (یا چند) [[سفیانی]] قد [[علم]] خواهد کرد. در [[حدیث]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} میخوانیم: {{متن حدیث|" إِنَّا وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}} وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِم"}} <ref>ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامههای الهی با هم مخالفت داریم: ما گفتههای پروردگار را تصدیق کردهایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا{{صل}} مبارزه کرد؛ و معاویه با علی بن ابی طالب{{ع}}؛ و یزید با حسین بن علی{{ع}}؛ و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰.</ref> | ||
*[[ابوسفیان]] که سر سلسله سفیانیها بود مشخّصات زیر را داشت: | |||
::::#سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب [[حقوق]] دگران و [[ربا]] [[خواری]] و مانند آن به نوایی رسیده بود. | ::::#سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب [[حقوق]] دگران و [[ربا]] [[خواری]] و مانند آن به نوایی رسیده بود. | ||
::::#قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و [[قدرت]] نموده، نقش [[رهبری]] احزاب جاهلی را در [[مکه]] و اطراف آن برعهده داشت؛ و همه شخصیّتش در این دو خلاصه میشد. [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] برای خود [[ریاست]] و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از [[ظهور]] [[اسلام]] همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که [[اسلام]] [[دشمن]] سرسخت همانها بود که [[قدرت]] شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت؛ و جای تعجّب نیست که او [[دشمن]] شماره یک [[اسلام]] شد. | ::::#قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و [[قدرت]] نموده، نقش [[رهبری]] احزاب جاهلی را در [[مکه]] و اطراف آن برعهده داشت؛ و همه شخصیّتش در این دو خلاصه میشد. [[پیش از ظهور]] [[اسلام]] برای خود [[ریاست]] و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از [[ظهور]] [[اسلام]] همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که [[اسلام]] [[دشمن]] سرسخت همانها بود که [[قدرت]] شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت؛ و جای تعجّب نیست که او [[دشمن]] شماره یک [[اسلام]] شد. | ||
::::#او مظهر [[نظام]] ظالمانه [[جامعه]] طبقاتی [[مکه]] به شمار میرفت و [[حمایت]] بیدریغش از بت و بتپرستی نیز به همین خاطر بود؛ زیرا بتها [[بهترین]] وسیله برای "[[نفاق]] افکندن و [[حکومت]] کردن" و "تحمیق و تخدیر تودههای به زنجیر کشده" و در نتیجه تحکیم پایههای [[قدرت]] ابوسفیانها بودند. | ::::#او مظهر [[نظام]] ظالمانه [[جامعه]] طبقاتی [[مکه]] به شمار میرفت و [[حمایت]] بیدریغش از بت و بتپرستی نیز به همین خاطر بود؛ زیرا بتها [[بهترین]] وسیله برای "[[نفاق]] افکندن و [[حکومت]] کردن" و "تحمیق و تخدیر تودههای به زنجیر کشده" و در نتیجه تحکیم پایههای [[قدرت]] ابوسفیانها بودند. | ||
*[[مخالفت]] سرسختانه او با [[اسلام]] چنان که گفتیم به همین [[دلیل]] بود که [[اسلام]] تمام پایههایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران میکرد؛ لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن [[انقلاب]] [[اسلام]] فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان [[فتح]] [[مکه]] آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد؛ هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت. او تمام این [[صفات]] را از طریق [[تربیت]] و توارث به فرزندش [[معاویه]] و از او به نوهاش [[یزید]] منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامههای پدر را منتها در شکل دیگر تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند. [[ابوسفیان]] یک مرد بتمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی [[پیامبر]]{{صل}} سخت بیمناک بود؛ چرا که [[اسلام]] طرحی همه جانبه برای دگرگون ساختن آن [[جامعه]] عقب افتاده، و به تمام معنی فاسد داشت؛ طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهائی همچون [[ابوسفیان]] و دار و دستهاش باقی نمیماند. و از این جا میتوانیم [[درک]] کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشتههای [[اسلام]] را پاره کنند و [[مردم]] را به آئینهای جاهلی باز گردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام [[خرد]] شدند؛ ولی به هر حال، ضربههای سنگینی بر [[پیشرفت]] [[اسلام]] و [[مسلمین]] وارد ساختند. از اصل سخن دور نشویم، در [[احادیث]] گذشته خواندیم که پیدا شدن [[ابوسفیان]] با این مشخّصات بر سر راه [[پیامبر]]{{صل}} از ویژگیهای [[انقلاب]] اسلامی نبود، در برابر هر [[قائم]] و مصلحی، ابوسفیانی با مشخّصاتِ سرمایه دار غارتگر، قدرتمند و [[ظالم]]، ارتجاعی و مروّج خرافات، وجود داشته، و دارد که میکوشد، تلاشهای انقلابی [[قائم]] و [[مصلح]] را خنثی کند؛ در راه او سنگ بیندازد و حدّاقل [[تاریخ]] انقلابش را به عقب بکشاند. در برابر [[قیام]] [[مصلح]] بزرگ جهانی "[[مهدی]]" نیز "[[سفیانی]]" یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با [[قدرت]] جهنّمیشان سعی دارند در مسیر [[انقلاب]] راستین [[مهدی]] وقفه ایجاد کنند؛ زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند؛ از بیداری و برچیده شدن نظامهای ظالمانه طبقاتی به نفع استثمار کنندگان جلوگیری کنند. | |||
*تفاوتی که "[[سفیانی]]" با "[[دجال]]" دارد شاید بیشتر در این است که [[دجال]] از طریق حیله و تزویر و [[فریب]]، برنامههای شیطانی خود را پیاده میکند، امّا [[سفیانی]] از طریق استفاده از [[قدرت]] تخریبی وسیع خود این کار را انجام میدهد؛ همانگونه که در [[اخبار]] آمده است که او نقاط آبادی از روی [[زمین]] را زیر [[پرچم]] خود قرار خواهد داد<ref>بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۶.</ref> که نظیر آن را در [[حکومت]] [[ابوسفیان]] و [[معاویه]] و [[یزید]] در [[تاریخ]] خواندهایم. هیچ مانعی ندارد که [[سفیانی]] [[آخر زمان]] که در برابر [[مصلح]] بزرگ جهانی "[[مهدی]]" [[قیام]] میکند از نوادههای [[ابوسفیان]] باشد و شجرهنامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در [[اخبار]] آمده است؛ ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامههای او و [[صفات]] و مشخّصات و تلاشها کوششهایش همه مانند [[ابوسفیان]] است و روشی همسان او دارد. و این "[[سفیانی]]" مانند همه ابوسفیانها و همه سفیانیهای دیگر، سرانجام در برابر جنبش [[انقلاب جهانی]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقش بر [[آب]] خواهد شد. از همه مهمتر آن است که باید [[مردم]] "دجّالها" و "سفیانیها" را بشناسانند. این سفیانیها گذشته از نشانههایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونهاش در [[تاریخ اسلام]] بروشنی دیده میشود، و آن این که: صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار میزنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار میدهند. "[[بیت المال]]" را چنانکه در [[حکومت]] دودمان [[ابوسفیان]] آمده میان حواشی و طرفداران خود تقسیم میکنند؛ طرفدار انواع تبعیضها، تحمیقها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات میتوان آنها را [[شناخت]] و شناساند. "دجّالها" صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل میدهند، و "سفیانیها" صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای "[[پیشرفت]]" و "بقای" [[انقلاب]] نیست»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۱۸۰ -۱۸۵.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
| پاسخدهنده = حبیبالله طاهری | | پاسخدهنده = حبیبالله طاهری | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
*«از جمله علامات حتمی که پیشوایان معصوم ما بر آن بسیار تأکید کرده و صریح و روشن بیان فرمودهاند: [[خروج سفیانی]] است. [[سفیانی]] طبق پارهای از روایات، مردی اموی و از نسل [[یزید بن معاویة بن ابی سفیان[[ و از پلیدترین مردم است، نامش "[[عثمان بن عنبسه]]" است و با خاندان [[نبوت]] و [[امامت]] و [[شیعیان]] دشمنی ویژهای دارد. سرخ چهره و کبود چشم و آبله رو و بد منظر و ستمگر و خیانتکار است، از سرزمین شام قیام میکند و به سرعت پنج شهر دمشق، فلسطین، اردن، حمص و قنسرین، را تصرف میکند و با سپاهی بزرگ به سوی [[کوفه]] در عراق میآید و در شهرهای عراق، به ویژه در [[نجف]] و [[کوفه]] جنایات بزرگی مرتکب میشود، و سپاهی دیگر به سوی [[مدینه]] میفرستد. سپاه [[سفیانی]] در [[مدینه]] به قتل و غارت میپردازند و از آنجا به سوی [[مکه]] میروند. این سپاه در بین [[مکه]] و [[مدینه]] به فرمان خدای متعال به زمین فرو میروند، آنگاه [[امام]] [[قائم]]{{ع}} پس از جریاناتی از [[مکه]] به [[مدینه]] و از مدینه به سوی عراق و [[کوفه]] میآید و [[سفیانی]] از عراق به شام و دمشق فرار میکند [[امام]] سپاهی را به تعقیب او روانه میکند که سرانجام، او را در بیت المقدس هلاک کرده و سرش را جدا میسازد»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری؛حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۲۷۷.</ref>. | |||
[[سفیانی]] مردی است بدمنظر، آبلهرو، چهارشانه و از رق چشم و اسم او [[عثمان بن عنبسه]] و از اولاد [[یزید بن معاویه]] است. خروج او یکی از [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است و از وادی یابس، یعنی بیابان بیآب و علف، بین [[مکه]] و شام خروج میکند، پس از خروجش به سرعت پنج شهر دمشق، حمص، قنسرین، فلسطین و اردن، را تصرف میکند، سپس لشکر بسیار به اطراف میفرستد و کثیری از لشکر او به سمت [[کوفه]] و بغداد میروند و قتل و غارت و بیحیایی بسیار در آن صفحات میکنند، در [[کوفه]] و نجف اشرف قتل و کشتار بسیار دارند، سپس لشکر خود را به دو قسمت تقسیم کرده، قسمتی را به سوی شام و قسمت دیگر آن را به جانب [[مدینه]] منوره میفرستد، وقتی به [[مدینه]] رسیدند سه روز به قتلعام و ویرانی میپردازند و بعد از آن به سمت [[مکه]] روانه میشوند، ولی در بین راه [[خسف بیداء]] رخ میدهد و زمین همه را فرو میبرد و آن دسته از لشکریانی هم که به سمت شام میرفتند در بین راه با لشکر [[امام مهدی|احضرت بقیة الله]]{{ع}} برخورد میکنند و شکست سختی نصیبشان میشود، همگی هلاک میگردند و اموالشان به عنوان غنیمت جنگی نصیب نیروهای [[امام زمان]] میشود. به هر حال، وقتی خبر [[خسف بیداء]] و شکست نیروهایش به او میرسد، از شام به جانب [[کوفه]] حرکت میکند و در آنجا خرابی بسیار دارد و چون [[حضرت مهدی]] به [[کوفه]] برسد، فرار کرده و به سمت شام برمیگردد، ولی حضرت لشکری عظیم به تعقیب او میفرستد و او را صخره بیت المقدس به قتل رسانده و سرش را از بدن جدا میکنند<ref> محدث قمی، منتهی الآمال، ص ۳۳۶.</ref>»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری؛حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۳۹۰-۳۹۱.</ref>. | [[سفیانی]] مردی است بدمنظر، آبلهرو، چهارشانه و از رق چشم و اسم او [[عثمان بن عنبسه]] و از اولاد [[یزید بن معاویه]] است. خروج او یکی از [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} است و از وادی یابس، یعنی بیابان بیآب و علف، بین [[مکه]] و شام خروج میکند، پس از خروجش به سرعت پنج شهر دمشق، حمص، قنسرین، فلسطین و اردن، را تصرف میکند، سپس لشکر بسیار به اطراف میفرستد و کثیری از لشکر او به سمت [[کوفه]] و بغداد میروند و قتل و غارت و بیحیایی بسیار در آن صفحات میکنند، در [[کوفه]] و نجف اشرف قتل و کشتار بسیار دارند، سپس لشکر خود را به دو قسمت تقسیم کرده، قسمتی را به سوی شام و قسمت دیگر آن را به جانب [[مدینه]] منوره میفرستد، وقتی به [[مدینه]] رسیدند سه روز به قتلعام و ویرانی میپردازند و بعد از آن به سمت [[مکه]] روانه میشوند، ولی در بین راه [[خسف بیداء]] رخ میدهد و زمین همه را فرو میبرد و آن دسته از لشکریانی هم که به سمت شام میرفتند در بین راه با لشکر [[امام مهدی|احضرت بقیة الله]]{{ع}} برخورد میکنند و شکست سختی نصیبشان میشود، همگی هلاک میگردند و اموالشان به عنوان غنیمت جنگی نصیب نیروهای [[امام زمان]] میشود. به هر حال، وقتی خبر [[خسف بیداء]] و شکست نیروهایش به او میرسد، از شام به جانب [[کوفه]] حرکت میکند و در آنجا خرابی بسیار دارد و چون [[حضرت مهدی]] به [[کوفه]] برسد، فرار کرده و به سمت شام برمیگردد، ولی حضرت لشکری عظیم به تعقیب او میفرستد و او را صخره بیت المقدس به قتل رسانده و سرش را از بدن جدا میکنند<ref> محدث قمی، منتهی الآمال، ص ۳۳۶.</ref>»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری؛حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۳۹۰-۳۹۱.</ref>. | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
| پاسخدهنده = مجتبی تونهای | | پاسخدهنده = مجتبی تونهای | ||
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
*«[[سفیانی]]، یکی از [[نشانههای قطعی ظهور]] است. [[سفیانی]]، عنصر بیبندوبار، آلوده و پرده در [[اموی]] نسب و اموینژاد است که در [[سوریه]] [[انقلاب]] میکند و انقلابش نیز، پس از [[غلبه]] بر دو گروه مخالف خویش، به ظاهر پیروز میگردد و آن دو خطّ مخالف را که [[رهبری]] یکی را مردی سرخ رو و دیگری را مردی "[[ابرص]]" به عهده دارد، درهم میکوبد. فضای سیاسی و اجتماعی برای او آماده میشود و او بر منطقه وسیعی که شامل: [[دمشق]]، [[حمص]]، [[حلب]]، [[اردن]]، [[فلسطین]] و [[اسرائیل]] کنونی است، مسلّط میگردد و [[یهودیان]] و عناصر تبهکار و حقستیز، کودکان پرورشگاهی و کنار خیابانی از او [[پیروی]] میکنند و همه این تحوّلات ظرف شش ماه صورت میپذیرد. پس از استقرار [[قدرت]] و سیطره [[سفیانی]] در [[سوریه]] و منطقه وسیعی که نام برده شد، [[سپاه]] گرانی مرکب از ١٤٢ هزار نفر سازماندهی میکند و بخشی از آن را به منظور [[فتح]] [[عراق]] و بخشی دیگر را به سوی [[حجاز]] و [[مدینه منوّره]]، گسیل میدارد. [[سپاه]] ١٢ هزار نفری او به سوی [[مدینه]] میرود تا [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} آن [[اصلاحگر بزرگ جهانی]] را که خبر ظهورش پخش گردیده، دستگیر نماید. انان سه روز در [[مدینه]] توقّف میکنند و در آنجا دست به چپاول و جنایت میزنند و پس از آن، بخش مهمّ آن ١٢ هزار نفر، [[مدینه]] را به منظور دستیابی به [[امام مهدی]] {{ع}} به قصد [[مکه]] ترک میکنند، چرا که اطّلاع مییابند که آن [[اصلاحگر بزرگ]]، از [[مدینه]] به [[مکه]] رفته است. | |||
::::::این [[سپاه]] تجاوزکار در راه [[مکه]]، به بیابانی میرسند و در آنجا، [[زمین]] به [[امر]] [[خدا]] همه آنان را میبلعد و جز دو نفر باقی نمیماند، یکی از آن دو به سوی [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} میرود تا [[بشارت]] [[نابودی دشمنان]] [[حق]] و [[عدالت]] را بدهد و دیگری به سوی [[سفیانی]] میرود تا [[سرنوشت]] شوم ستونی از [[سپاه]] تجاوزکار او را گزارش کند. اما [[سپاه]] تجاوزکاری که از سوی [[سفیانی]] به [[عراق]] گسیل میگردد، در منطقهای از اطراف [[نجف]] که "[[روحاء]]" نام دارد پیاده میشود و دهها هزار نفر از آنان برای اشغال [[نجف]] و [[کوفه]] حرکت میکنند. | ::::::این [[سپاه]] تجاوزکار در راه [[مکه]]، به بیابانی میرسند و در آنجا، [[زمین]] به [[امر]] [[خدا]] همه آنان را میبلعد و جز دو نفر باقی نمیماند، یکی از آن دو به سوی [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} میرود تا [[بشارت]] [[نابودی دشمنان]] [[حق]] و [[عدالت]] را بدهد و دیگری به سوی [[سفیانی]] میرود تا [[سرنوشت]] شوم ستونی از [[سپاه]] تجاوزکار او را گزارش کند. اما [[سپاه]] تجاوزکاری که از سوی [[سفیانی]] به [[عراق]] گسیل میگردد، در منطقهای از اطراف [[نجف]] که "[[روحاء]]" نام دارد پیاده میشود و دهها هزار نفر از آنان برای اشغال [[نجف]] و [[کوفه]] حرکت میکنند. | ||
::::::روز عیدی از [[اعیاد اسلامی]]، تجاوز خویش را به این دو شهر آغاز میکنند و سر راه خود با ستونی از مدافعان که از [[بغداد]] میرسد درگیر میشوند و میان این دهها هزار مدافع عراقی و [[سپاه سفیانی]]، [[جنگ]] وحشتناکی جریان مییابد که البته [[سپاه سفیانی]]، پیروز میشود و [[کوفه]] را به اشغال خود درمیآورد و در آنجا سخت به کشتار وسیع غیرنظامیان، جاری ساختن سیلاب [[خون]] از بیگناهان، برپا ساختن چوبههای بیشمار دار و به [[اسارت]] بردن زنان و دختران، دست میزند. مردی برای [[دفاع]] از [[کوفه]] و [[حقوق مردم]] آن بپا میخیزد و انقلابی به راه میاندازد، اما کشته میشود. | ::::::روز عیدی از [[اعیاد اسلامی]]، تجاوز خویش را به این دو شهر آغاز میکنند و سر راه خود با ستونی از مدافعان که از [[بغداد]] میرسد درگیر میشوند و میان این دهها هزار مدافع عراقی و [[سپاه سفیانی]]، [[جنگ]] وحشتناکی جریان مییابد که البته [[سپاه سفیانی]]، پیروز میشود و [[کوفه]] را به اشغال خود درمیآورد و در آنجا سخت به کشتار وسیع غیرنظامیان، جاری ساختن سیلاب [[خون]] از بیگناهان، برپا ساختن چوبههای بیشمار دار و به [[اسارت]] بردن زنان و دختران، دست میزند. مردی برای [[دفاع]] از [[کوفه]] و [[حقوق مردم]] آن بپا میخیزد و انقلابی به راه میاندازد، اما کشته میشود. | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۲۸: | ||
طبق [[روایت]] دیگری، [[سفیانی]] از [[سرنوشت]] شوم و تکاندهنده [[سپاه]] خویش که در راه [[مکه]] به [[زمین]] فرومیرود و [[زمین]] به [[فرمان خدا]] آنها را میبلعد درس عبرت گرفته و میکوشد تا [[فرمان]] [[امام مهدی]] {{ع}} را گردن نهد. به همین جهت [[بیعت]] میکند، اما پس از اندکزمانی [[بیعت]] خویش را میشکند و سرکشی میکند و پس از نبردی خونین به [[اسارت]] درمیآید و نابود میگردد<ref>عقد الدرر، ص ۱۳۳؛ معجم احادیث الامام المهدی {{ع}}، ج ۱، ص ۵۰۵.</ref>. | طبق [[روایت]] دیگری، [[سفیانی]] از [[سرنوشت]] شوم و تکاندهنده [[سپاه]] خویش که در راه [[مکه]] به [[زمین]] فرومیرود و [[زمین]] به [[فرمان خدا]] آنها را میبلعد درس عبرت گرفته و میکوشد تا [[فرمان]] [[امام مهدی]] {{ع}} را گردن نهد. به همین جهت [[بیعت]] میکند، اما پس از اندکزمانی [[بیعت]] خویش را میشکند و سرکشی میکند و پس از نبردی خونین به [[اسارت]] درمیآید و نابود میگردد<ref>عقد الدرر، ص ۱۳۳؛ معجم احادیث الامام المهدی {{ع}}، ج ۱، ص ۵۰۵.</ref>. | ||
::::::به [[روایت]] دیگری، پس از دستگیری به [[دستور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در دروازه [[بیت المقدس]] کشته میشود<ref>عقد الدرر، ص ۸۵؛ معجم احادیث الامام المهدی {{ع}}، ج ۳، ص ۳۱۳.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۹۴.</ref>. | ::::::به [[روایت]] دیگری، پس از دستگیری به [[دستور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} در دروازه [[بیت المقدس]] کشته میشود<ref>عقد الدرر، ص ۸۵؛ معجم احادیث الامام المهدی {{ع}}، ج ۳، ص ۳۱۳.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۹۴.</ref>. | ||
*«یکی از [[نشانههای حتمی ظهور]] [[مصلح]] بزرگ جهانی، [[خروج سفیانی]] است<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. [[سفیانی]] در [[روایات]] اینگونه توصیف شده است: مردی است به رنگ سرخ و زرد، با چشم کبود. در ظاهر ذکر [[خدا]] میگوید، ولی از پلیدترین و کثیفترین [[مردم]] روزگار است و در [[پلیدی]] و خباثت چنان است که زن بچهدار خود را از [[ترس]] اینکه مبادا [[مردم]] را به مخفیگاه او [[راهنمایی]] کند، زنده به گور میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۶.</ref>. در روایتی [[حضرت علی]] {{ع}} فرمود: پسر هند جگرخوار ([[سفیانی]]) از بیابان بیرون میآید. او مردی متوسط القامه، قیافهاش وحشتناک و سرش ضخیم و رویش آبله دارد. اگر او را ببینی خیال میکنی یکچشمی است، او از اولاد [[ابو سفیان]] است. وی [[خروج]] میکند و به [[کوفه]] (یا [[نجف]]) میآید و بر [[منبر]] آن مینشیند. گروه کثیری را [[فریب]] میدهد و آنان را با خود همدست مینماید و مناطق: [[شام]]، [[دمشق]]، [[حمص]]، [[فلسطین]]، [[اردن]] و قنسرین را [[تصرف]] مینماید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۶؛ [[منتخب الاثر (کتاب)|منتخب الاثر]]، ص ۴۵۸.</ref>. وی گروه بسیاری از [[شیعیان]] را به قتل میرساند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵ و ۲۲۲.</ref>، سپس از [[ظهور]] [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع پیدا میکند. لشکری انبوه به سوی او میفرستد اما به خود [[امام]] دست نمییابد و سرانجام در بیابانی بین [[مکه]] و [[مدینه]] به [[زمین]] فرو میروند<ref>همان، ص ۲۳۸.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} آوردهاند که فرمود: گویی مینگرم که [[سفیانی]] در [[کوفه]] و در میدان شهر شما، بساط خویش را گسترده است و جارچیهای او جار میزنند که: "هرکس سر شیعهای را بیاورد یک هزار درهم جایزه دارد"<ref>غیبة طوسی، ص ۲۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵.</ref>. آنگاه است که همسایه بر همسایه میشورد و او را به [[جرم]] [[شیعه]] بودن سر میبرد تا هزار درهم جایزه بگیرد. اصل [[خروج سفیانی]]، صرفنظر از ویژگیها و قضایای جزئی، امری مسلّم است، ولی اینکه [[سفیانی]] کیست و چه ویژگیهایی دارد و چگونه شورش میکند، چندان روشن نیست. در برخی از [[روایات]]، از [[امام علی]] {{ع}} در مورد [[نام سفیانی]] پرسیده شده و آن حضرت، از بیان آن خودداری کردهاند<ref>همان، ص ۲۰۶.</ref>. حال آنکه اگر نام وی مشخص بود، دلیلی نداشت که از بردن نام وی، خودداری کند. به نظر میرسد، [[سفیانی]] فرد مشخصی نیست، بلکه فردی است با ویژگیهای [[ابو سفیان]]، که در آستانه [[ظهور]] [[مهدی]] {{ع}} به طرفداری از [[باطل]]، [[خروج]] میکند و [[مسلمانان]] را به [[انحراف]] میکشاند. [[امام سجاد]] {{ع}} میفرماید: "[[ظهور قائم]] {{ع}} از [[ناحیه]] [[خداوند]]، قطعی و [[خروج سفیانی]] نیز، قطعی است. در برابر هرقیامکننده و مصلحی، یک [[سفیانی]] وجود دارد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.</ref>. و یا [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: "ما و [[خاندان]] [[ابو سفیان]]، دو خاندانی هستیم که بر سر [[دین خدا]] باهم [[دشمنی]] داریم. ما سخن [[خداوند]] را [[تصدیق]] کردیم و آنان [[تکذیب]] کردند. [[ابو سفیان]]، با [[پیامبر]] {{صل}} [[مبارزه]] کرد و [[معاویه]] با [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[یزید]] با [[امام حسین|حسین بن علی]] {{عم}} به [[مخالفت]] برخاستند و [[سفیانی]] نیز با [[قائم]] {{ع}} خواهد جنگید"<ref>همان.</ref>. | |||
::::::براساس این [[روایات]]، [[سفیانی]] جریان [[باطل]] در بستر [[تاریخ]] است و رودررویی بین [[حق]] و [[باطل]] در این دو خانواده، نمونه بارزی از جریان این دو خط است. پس بر فرض که [[سفیانی]] را از نسل [[ابو سفیان]] هم بدانیم، آخرین مهره این زنجیره، همان [[سفیانی]] است که در آستانه [[ظهور قائم]] {{ع}} [[خروج]] میکند. اینکه همزمان با [[خروج سفیانی]] از منطقه [[شام]]، [[یمانی]] و [[خراسانی]] به طرفداری از [[حق]] در [[ناحیه]] [[خراسان]] و [[یمن]]، [[قیام]] میکنند، نیز مؤید این نظر میتواند باشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰ و ۲۱۷.</ref>. [[ابو سفیان]]، به عنوان سردمدار [[شرک]] و بتپرستی و سرمایهداری طاغوتی، هرنوع حرکت و جنبشی را که دم از [[عدالت]]، برادری و آزادی میزد، [[دشمن]] خود میدانست و با [[قدرت]] تمام در برابر آن به [[مبارزه]] برمیخاست. [[سفیانی]]، فردی است با این ویژگیها که در برابر [[انقلاب]] بزرگ جهانی [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[خروج]] میکند. بر این اساس، در [[حقیقت]] [[سفیانی]] یک جریان است، نه یک شخص<ref>چشمبهراه مهدی، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، ص ۲۷۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۴.</ref>. | ::::::براساس این [[روایات]]، [[سفیانی]] جریان [[باطل]] در بستر [[تاریخ]] است و رودررویی بین [[حق]] و [[باطل]] در این دو خانواده، نمونه بارزی از جریان این دو خط است. پس بر فرض که [[سفیانی]] را از نسل [[ابو سفیان]] هم بدانیم، آخرین مهره این زنجیره، همان [[سفیانی]] است که در آستانه [[ظهور قائم]] {{ع}} [[خروج]] میکند. اینکه همزمان با [[خروج سفیانی]] از منطقه [[شام]]، [[یمانی]] و [[خراسانی]] به طرفداری از [[حق]] در [[ناحیه]] [[خراسان]] و [[یمن]]، [[قیام]] میکنند، نیز مؤید این نظر میتواند باشد"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰ و ۲۱۷.</ref>. [[ابو سفیان]]، به عنوان سردمدار [[شرک]] و بتپرستی و سرمایهداری طاغوتی، هرنوع حرکت و جنبشی را که دم از [[عدالت]]، برادری و آزادی میزد، [[دشمن]] خود میدانست و با [[قدرت]] تمام در برابر آن به [[مبارزه]] برمیخاست. [[سفیانی]]، فردی است با این ویژگیها که در برابر [[انقلاب]] بزرگ جهانی [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} [[خروج]] میکند. بر این اساس، در [[حقیقت]] [[سفیانی]] یک جریان است، نه یک شخص<ref>چشمبهراه مهدی، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، ص ۲۷۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۴.</ref>. | ||
}} | }} |