|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{جمع شدن|۱۲. پژوهشگران باشگاه اندیشه.}}
| |
| [[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
| |
| '''پژوهشگران [http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]'''، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
| |
| ::::::«از جمله محوریترین ویژگی خلیفهالله علم او درباره اسما و صفات حق تعالی است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا}}﴾}}<ref>و همه نامها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.</ref>یعنی سخن از رتبه وجودی خلیفه الله در نظام هستی است. از این رو، ما نیز درباره محوریترین نقطه انسان کامل که علم اوست بحث خواهیم کرد تا روشن گردد که انسان کامل چگونه به علم بیپایان دست مییابد؟ و گستره آن تا کجاست؟ همچنین جنبههای بشری و جسمانی او چه تأثیری بر علم وی دارد؟. از مشخصههای بارز انسان کامل، آگاهی و علم او به حقایق و اسرار عالم است و این علم، کسبی و حصولی نیست. بنابراین، این کمال وجودی از دو روش برای وی محقق میشود: روش نخست، اعطای علوم از سوی حق به بنده است که از آن به علم وهبی و اعطایی نام بردهاند. روش دیگر، به واسطه سلوک انسان و رسیدن وی به مقام حقالیقین است که در این مقام، حقایق عالم را به شکل متحد شدن با آنها درمییابد. آیا گستره علم انسان کامل، همه چیز را در بر میگیرد؟ بنابر روایات [[ائمه]]{{عم}}، علم حق به دو دسته تقسیم میشود: علمی که تنها حق تعالی از آن آگاه است. این علم را علم مکنون و مخزون نامیدهاند. علم دیگری که دیگران نیز از آن بهرهمندند، علمی است که حق تعالی به فرشتگان و پیامبران داده است و [[ائمه]]{{عم}} نیز از آن آگاهند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: همانا خداوند دو علم دارد: علم پنهان و رازآلود که جز خدا کسی آن را نمیداند و جایگاه [[بداء]] در این علم است و علمی که خداوند به فرشتگان و پیامبران آموخته است و ما نیز آن را میدانیم<ref>{{عربی|اندازه=120%|" عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}، قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَايَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ، مِنْ ذلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ؛ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ، فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}}؛ کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص: ۳۶۱.</ref>. درباره اسمای مستأثره الهی باید گفت: این اسما به دلیل آنکه جلوه خلقی ندارند و از اسمای بطونیاند، امکان دسترسی به آنها برای غیر [[رسول الله]]{{صل}} و وارثان آن حضرت که به مرحله تعیّن اول رسیدهاند، امکانپذیر نیست<ref>شرح فصوص الحکم، ص:۱۸.</ref>»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/44238 باشگاه اندیشه]</ref>.
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| ==حدیثه عسگری== | | ==حدیثه عسگری== |
| در مقاله: بررسی علم ائمه معصومین(علیهمالسلام) از دیدگاه قرآن | | در مقاله: بررسی علم ائمه معصومین(علیهمالسلام) از دیدگاه قرآن |
خط ۲۲: |
خط ۱۶: |
|
| |
|
| http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx | | http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx |
|
| |
|
| |
| {{جمع شدن|۳. آیتالله شریعتمدار جزایری؛}}
| |
| [[پرونده:76355353737.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
| |
| آیتالله '''[[سید نورالدین شریعتمدار جزایری|شریعتمدار جزایری]]''' در مقاله ''«[[امام حسین و علم به شهادت (مقاله)|امام حسین و علم به شهادت]]»'' در این باره گفته است:
| |
| ::::::«[[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} برای راهنمایی تمام افراد بشر با وجود اختلاف زبان، طبیعت، رنگ، گسترش زمین، پراکنده بودن مردم از یکدیگر و بسیاری از جهتهای مختلف که مردمرا از هم دور میکند، باید سخن تمامی آنان را بشنود و با آنان سخن بگوید، آن گاه تمامیافراد را در اجرای عدالت و احکام خدا برابر بداند و از حال آنان با خبر باشد؛ این گونه اطلاع و خبر داشتن از مردم را، انسان عادی نمیتواند و فقط انسانی این ویژگی را دارست که ازدانش گسترده خدادادی بهره میبرد. [[امام]] باید از دورترین جاهای زمین که مردم در آن زندگانی میکنند با خبر باشد تادرد و رنج آنان را دریابد و اگر نمایندهای را به آن جاها گسیل کرد، در هر زمان از او با خبرباشد تا مبادا او در مقام خود بر مردم ستم کند. اگر [[امام]] مانند دیگر افراد عادی در زمان قدیم، پس از گذشت ماهها و سالها از اخبار دور دست خبرگیری کند و یا با وسایل متعارف آن زمان با فاصلههای زمانی بسیار ازحال دیگران با خبر گردد، ستم زمین را فرا میگیرد و فساد بر جامعه استیلا مییابد وهدف و غرضی که در فرستادن [[پیامبر]]{{صل}} و انتخاب [[امام]]{{ع}} از راهنمایی و هدایت مردم است، بهدست نخواهد آمد و نیکبختی دنیا و آخرت مردم بر رغم وجود [[امام]] تأمین نخواهد شد.
| |
| ::::::'''[[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}}، خلیفه و جانشین خدا در زمین هستند:''' زمانی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشین قرار میدهم. و جانشین او [[حضرت آدم]]{{ع}} بود که [[پیامبر]] خداست و تمام پیامبران جانشینان خدایند. جانشینی [[پیامبر]] واسطه بودن اوست میان مردم و خدا و فیض رسانی از طرف خدااوست. چون پس از آفرینش جهان، خداوند خواست جهانیان او را بشناسند تا با او ارتباط برقرار کنند و با چشم دیدن او ممکن نبود و نمیشد که ذات خود را آشکار کند تا او راببینند، افرادی از بشر را برگزید و آنان را مظهر صفات خویش قرار داد تا صفات او رابنمایانند و نقش واسطه را ایفا کنند. یکی از صفات خدا علم او به هر چیز و در هر حال است، و چون [[پیامبر]] مظهر صفات خداست باید در دانش و آگاهی وسیع نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن پیامبر در علم دلیلی وجود ندارد، بلکه همان دلیل بر خلافت و جانشینی که مظهر بودن [[پیامبر]] درتمام صفات است، علم خدایی را نیز برای او ثابت میکند. روشن است که مقصود از مظهر صفات بودن، همانندی [[پیامبر]]{{صل}} و خدا در تمام صفات از جهت چگونگی و مقدار نیست؛ زیرا این باور شرک است، بلکه مقصود این است که خداوند بهره سرشاری از علم و دانش خود را به پیامبران داده، که دیگر مردم از آن بیبهره هستند و علمی را که خداوند به پیامبران داده، افراد عادی بشر به آن دسترس ندارند. پس از ثبوت این دانش خدایی برای پیامبران، همین علم برای [[امام]] نیز ثابت میشود؛ زیرا [[امامت]]، خلافت [[نبوت]] و [[امام]] جانشین [[پیامبر]] است و تمام ویژگیهای رهبری [[پیامبر]] را [[امام]] نیز دارد به جز صفات ویژه [[پیامبر]]، مانند؛ [[وحی]]»<ref>[http://www.pasokhgoo.ir/node/2300 مقاله امام حسین و علم شهادت]؛ ص: ۸.</ref>.
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| {{جمع شدن|۲۱. آقای افقی؛}}
| |
| [[پرونده:11904.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[داود افقی|افقی]]]]
| |
| ::::::آقای '''[[داود افقی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]»'' در اینباره گفته است:
| |
| ::::::«ویژگیهای علمی [[اهل بیت]]{{عم}} در بصائر الدرجات:
| |
| :::::#'''معدن علم و سرچشمۀ آن:''' در اولین باب از جزء دوم کتاب بصائر، جناب صفّار ۹ روایت از طرق مختلف نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان معدن علم معرفی شدهاند از جمله: {{عربی|اندازه=150%|" عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ الْخُرَاسَانِيِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ"}}<ref>بصائر الدرجات، ج۱، ص:۵۶.</ref>. بقیه روایات نیز با الفاظی مشابه از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} نقل شده است. در جزء اول نیز ایشان بابی دارد تحت عنوان {{عربی|اندازه=150%|" باب ما أمر الناس بأن يطلبوا العلم من معدنه و معدنه آل محمد {{صل}}"}} که شش حدیث ذیل باب روایت شده است. در این روایات [[ائمه]]{{عم}} اشاره میکنند که اولاً: علم نزد [[اهل بیت]] است و آنان کان دانش هستند و ثانیاً: تنها، علمی که نزد آنان است، علم صحیح و غیرقابل خدشه است، علمی که امکان خطا و اشتباه در آن راه ندارد، علمی که کنه حقیقت را نشان میدهد؛ چرا که صاحبان این علم آن را از منبع فیض الهی گرفتهاند، به روایت زیبایی از این باب اشاره میشود: {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ:، قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} قُلْ لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرْقاً أَوْ غَرْباً لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْت{{عم}}"}}<ref> الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۱، ص: ۳۹۹، ح۳.</ref>. در بابی دیگر از جزء اول، از [[آل محمّد]]{{صل}} به عنوان سرچشمه علم یاد شده است: {{عربی|اندازه=150%|" باب في أئمة آل محمد {{صل}} مستقى العلم عندهم و إنهم علماء لا يظلمون و لا يجهلون"}} اولین روایت از این باب چنین است: {{عربی|اندازه=150%|" حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنِ الْحَارِث بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ يَا أَخَا أَهْلِ الْكُوفَةِ مُسْتَقَى الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِنَا أَ فَعَلِمُوا وَ جَهِلْنَا هَذَا مَا لَا يَكُونُ"}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۱۲.</ref>. در این روایت علم به آب تشبیه شده است و [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان سرچشمه این آب معرفی میشوند. نکتهای که حضرت در انتهای حدیث میفرماید این است که، سرچشمهای که همه از آب آن سیراب میشوند امکان ندارد که خود خالی از آب باشد.
| |
| :::::#'''خزانه داران علم الهی:''' در جزء دوم از کتاب، باب نوزدهم، عنوان باب چنین ذکر شده است: {{عربی|اندازه=150%|" باب في الأئمة أنهم خزان الله في السماء و الأرض على علمه "}} در این باب جناب صفّار ۱۶ روایت به طرق مختلف نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان گنجوران و خزانهداران علم الهی بیان شدهاند: {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} وَ اللَّهِ إِنَّا لَخُزَّانُ اللَّهِ فِي سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ لَا عَلَى ذَهَبٍ وَ لَا عَلَى فِضَّةٍ إِلَّا عَلَى عِلْمِهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۱۰۴ ح:۱.</ref>. در روایت دیگری این گونه [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان خزانهدار علم الهی ذکر شدهاند: {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۶۱ ح:۳.</ref>.
| |
| :::::#'''ظرف علم الهی:''' اگر چه در کتاب باب مستقلی به این موضوع اختصاص داده نشده، اما در لابهلای روایات جملاتی نقل شده است که به این مطلب اشاره دارد: {{عربی|اندازه=150%|" قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى انْتَجَبَنَا لِنَفْسِهِ فَجَعَلَنَا صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ أُمَنَاءَهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ خُزَّانَهُ فِي أَرْضِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ عَيْبَةَ عِلْمِهِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۶۲، ح:۷.</ref>.
| |
| :::::#'''وارث علم انبیاء:''' در سومین باب از جزء سوم کتاب، عنوان باب چنین ذکر شده است: {{عربی|اندازه=150%|" باب في الأئمة أنهم ورثوا علم أولي العزم من الرسل و جميع الأنبياء و أنهم {{صل}} أمناء الله في أرضه و عندهم علم البلايا و المنايا و أنساب العرب "}}. در این باب صفّار چهار روایت با اسناد متفاوت و البته با مضامین مشابه نقل میکند که در آنها [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان وارث علوم پیامبران معرفی شدهاند، در اولین حدیث از این باب میخوانیم: {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع رِسَالَةً وَ أَقْرَأَنِيهَا قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ مُحَمَّداً ص كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَلَمَّا قُبِضَ مُحَمَّدٌ ص كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ... نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۱۱۸، ح:۱.</ref>. در صفحه ۲۶۹ از کتاب، روایتی نقل شده که ذکر آن در اینجا خالی از فایده نیست: {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} وَ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} وَ قُلْتُ لَهُمَا أَنْتُمَا وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَرَسُولُ اللَّهِ وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ عَلِمَ كُلَّمَا عَلِمُوا فَقَالَ لِي نَعَمْ فَقُلْتُ أَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَقَالَ لِي نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَ قَالَ ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنِي وَ وَجْهِي وَ أَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ .... "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۲۶۹، ح:۱.</ref>.
| |
| :::::#'''راسخان در علم:''' باب دهم از جزء چهارم با این عنوان است: {{عربی|اندازه=150%|" باب في الأئمة {{عم}} أنهم الراسخون في العلم الذي ذكرهم الله تعالى في كتابه "}} در این باب جناب صفّار هشت روایت نقل میکند که [[ائمه]]{{عم}} خود را مصداق راسخان در علم در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}﴾}}<ref>اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم»، که بنیاد این کتاباند و برخی آیات «متشابه»؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref> معرفی میکنند. {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} قَالَ: نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۲۰۴، ح:۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ﴿{{متن قرآن| وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۲۰۳، ح:۴.</ref>.
| |
| :::::#'''[[اهل بیت]]{{عم}} علم را از یکدیگر به ارث میبرند و علومشان زائل نمیشود:''' در باب اول و دوم از جزء ثالث جناب صفّار ۱۶ روایت نقل میکند، مبنی بر اینکه علوم [[اهل بیت]]{{ع}} از بین نمیرود و هنگام مرگ به فرد دیگری از [[اهل بیت]]{{عم}} به ارث نهاده میشود، به نمونههایی از این روایات اشاره میکنیم: {{عربی|اندازه=150%|" عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ إِنَ الْعِلْمَ الَّذِي هَبَطَ مَعَ آدَمَ لَمْ يُرْفَعْ وَ إِنَ الْعِلْمَ يُتَوَارَثُ وَ مَا يَمُوتُ مِنَّا عَالِمٌ حَتَّى يُخْلِفَهُ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ عِلْمَهُ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۱۱۴، ح:۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} إِنَّ عَلِيّاً {{ع}} عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ لَا يَهْلِكُ أَحَدٌ مِنَّا إِلَّا تَرَكَ مِنْ أَهْلِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۱۱۸، ح:۴.</ref>. همچنین روایات دیگری در باب هشتم از جزء هفت نقل میکند که دلالت دارند بر اینکه، [[ائمه]]{{عم}} علم را از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی]]{{ع}} به ارث بردهاند و هر کدام از [[اهل بیت]]{{عم}} آن را به فرد بعدی به ارث میگذارند<ref>بصائر الدرجات، ص:۱۱۸، ص ٣٢٦ ـ ٣٢٨.</ref>.
| |
| :::::#'''علم حدیث [[اهل بیت]]{{عم}} صعب مستصعب است:''' یازدهمین باب از جزء اول تحت عنوان {{عربی|اندازه=150%|" باب في أئمة آل محمد {{عم}} حديثهم صعب مستصعب "}} نامیده شده است. از مجموع ۲۰ روایتی که در این باب نقل شده، ۱۹ روایت دلالت دارند بر صعب و مستصعب بودن حدیث [[اهل بیت]]{{عم}}، اما در روایتی که در انتهاء باب نقل شده از علم [[اهل بیت]]{{عم}} به عنوان صعب مستصعب یاد شده است: {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: ذُكِرَتِ التَّقِيَّةُ يَوْماً عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَ لَقَدْ آخَى رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} بَيْنَهُمَا فَمَا ظَنُّكُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ إِنَّ عِلْمَ الْعَالِمِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ وَ إِنَّمَا صَارَ سَلْمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ {{عم}} فَلِذَلِكَ نَسَبُهُ إِلَيْنَا "}}<ref>بصائر الدرجات، ص:۲۵، ص ۲۱.</ref>. به هر حال چه بگوییم حدیث [[اهل بیت]]{{عم}}، صعب مستصعب است یا بگوییم علم [[اهل بیت]]{{عم}}، صعب مستصعب است، در هر حال روایات دلالت بر صعب مستصعب بودن علم [[اهل بیت]]{{عم}} دارند، چرا که احادیث [[اهل بیت]]{{عم}} نیز جزئی از علوم [[اهل بیت]]{{عم}} است»<ref>[[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۲۸ - ۳۲.</ref>.
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| {{جمع شدن|۳. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين).}}
| |
| [[پرونده:11817.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[زهرةالسادات میرترابی حسینی|میرترابى حسینى]]]]
| |
| ::::::خانم '''[[زهرةالسادات میرترابی حسینی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]»'' در اینباره گفته است:
| |
| ::::::«از آنچه در اخبار و نیز قرآن کریم در رابطه با شخیصت علمی [[امام]] آمده، روشن میشود آنان برگزیدگانی هستند که با عنایت خاص الهی از قدرت دید و بینشی فراتر از سطح این جهان و حوادث آن، برخوردارند. آنان به کنه جهان واقف، از اسرار قرآن آگاه، و به حوادث غیبی و سرگذشتهای آینده مطّلعند. آنان، جز از دانش غیبی سخن نمیگویند و آنچه بر زبان میآورند، یا به تعلیم [[رسول الله]]{{صل}} است، و یا به افاضۀ مقام رحمانی. در ترسیمی از سیمای علمی [[امام]]، توسط [[امام باقر]]{{ع}} میخوانیم: "[[امام]] باید در اوج علم و معرفت و بر قلّۀ رفیع بینش باشد تا بتواند قافله سالار رهروان طریق کمال باشد. او باید علم و بینش خود را از سرچشمۀ زلال حقیقت گرفته و دست پروردۀ عنایات غیبی الهی باشد تا با آگاهی از اسرار هستی، مربّی حقیقی انسانها و راهنمای آدما به سوی مقصد الهی و خیر و سعادت دنیا و آخرت باشد"<ref>کلینی،کافی، کتاب الحجه، برگرفته از سخنان امام باقر {{ع}} راجع به [[علم امام]].</ref>. از اینرو در روایات اسلامی، از [[امام]] به عنوان "خزانهدار علم خدا" و "ترجمان [[وحی]] الهی" نام برده شده است:
| |
| :::::#'''خزانهدار علم الهی:''' {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ، وَ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ وَحْيِ اللَّهِ "}}<ref>کلینی، کافی (ط - دار الحدیث)، ج۱، ص: ۴۷۴.</ref>. و نیز [[رسول خدا]]{{صل}}، [[حضرت علی]]{{ع}}، [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}}، صریحاً [[اهل بیت]]{{عم}} را وارث علم انبیاء معرفی فرمودهاند.
| |
| :::::#'''وارثان علوم انبیاء:'''{{عربی|اندازه=150%|" عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِّ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ وَرَثَةُ كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص: ۵۱۳، ح۲۳.</ref>. در زیارت جامعه نیز میخوانیم: {{عربی|اندازه=150%|"السلام علی ائمة الهدی، و مصابیح الدجی، أعلام التقی، و ذوی النُهی و اولی الحجی، و الکهف الوری، و ورثة الأنبیاء و المثل الأعلی، و الدعوة الحسنی، و حجج الله علی أهل الدنیا و الأخرة و الأولی، و رحمة الله و برکاته"}} و بالأخره صفاتی چون؛ اعلم الناس، راسخون فی العلم، معدن العلم و عیش العلم، تنها زیبندۀ دانش آنان است.
| |
| :::::#'''داناترین مردم'''{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ {{صل}} يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِكَمِهِ مَا لَا يُؤْتِيهِ غَيْرَهُمْ فَيَكُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ الزَّمَانِ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى﴿{{متن قرآن| أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى}}﴾ وَ قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿{{متن قرآن| وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا }}﴾ وَ قَوْلِهِ فِي طَالُوتَ ﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ }}﴾ "}}
| |
| :::::#'''[[راسخان در علم]]:''' {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ "}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل، ص: ۲۰۴، ح۶.</ref>.
| |
| :::::#'''معدن و سرچشمه علم:''' {{عربی|اندازه=150%|" عَنْ جَدِّهِ الْجَارُودِ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَقَالَ: مَا يَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ "}}<ref> بصائر الدرجات، ص: ۵۸، ح۹.</ref>.
| |
| :::::#'''حیات علم:'''آگاه باشید، هیچگاه راه حقّ را نخواهید شناخت مگر اینکه، آنها را که آن را ترک گفتهاند، بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر اینکه از کسی که آن پیمان را شکسته است، آگاه باشید، و هرگز به آن تمسک نخواهید جست مگر اینکه به کسی که آن را دور انداخته پیببرید. و این آگاهیها را از اهلش بخواهید، زیرا آنها زندگی علم، و مرگ جهلند: آنهایند که حکمشان شما را از علمشان، و سکوتشان شما را از منطقشان، و ظاهرشان از باطنشان آگاهی میدهد. اینان نه با دین مخالفت میکنند و نه در آن اختلاف دارند، بنابراین، دین در میان آنان گواهی است صادق و ساکتی است سخنگو{{عربی|اندازه=120%|" وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لَا يُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَهُوَ بَيْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق "}}<ref> نهجالبلاغه، خطبه: ۱۴۷.</ref>»<ref>[[علم لدنی در قرآن و حدیث (پایاننامه)|علم لدنی در قرآن و حدیث]]؛ ص ۱۰ - ۱۱۲.</ref>.
| |
| {{پایان جمع شدن}}
| |
|
| |
| [[پرونده:110354687.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[سید محمد علی قاضی طباطبایی|قاضی طباطبایی]]]]
| |
| آیتالله [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]] در مقاله ''«[[رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام (مقاله)|رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام]]»'' در اینباره گفته است:
| |
| ::::::«مراد از [[امام]] در مورد بحث که میگوییم علمش از جهت کمّیّت و کیفیّت عمومیت دارد و به همه چیز عالم است و با کوچکترین توجه میداند، آن معنی نیست که در کتب کلام و اصطلاح متکلمین است که عبارت از شخصی است که ریاست عامّه الاهیه بر دین و دنیا به نصّ [[رسول الله]]{{صل}} داشته باشد. و نیز مراد مطلق معصوم نیست که شامل ملائکه نیز باشد که خودشان اعتراف کردند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا }}﴾}} <ref> ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم؛ سوره بقره، آیه: ۳۲.</ref> بلکه مراد از [[امام]] در این مقام، مطلقِ آن کسی است که ریاست الاهیه عامه داشته باشد خواه به توسط [[پیغمبر]] باشد مثل اوصیاء و [[ائمه]] یا بلا واسطه [[پیغمبر]] باشد مانند خود [[پیغمبر]]. پس مراد از [[امام]] در مورد بحث شامل [[پیغمبر]] نیز هست، چنان که در آیه شریفه: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }}﴾}} <ref> من تو را پیشوای مردم میگمارم؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[نبی]] بود و پس از مدتها به مقام [[امامت]] نائل شد و آن مقام [[ولایت]] کلّیه را دارا گشت. مقام [[امامت]] بالاتر از مقام [[نبوت]] مطلقه است، چنانچه در محل خود تفصیلاً بیان شده است.
| |
| ::::::مراد از [[علم امام]]{{ع}} علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است با [[الهام]] و [[وحی]] مع الواسطه یا بلاواسطه و یا با هر اسبابی که اختصاص به انبیاء و اوصیاء آنها دارد. و مراد علم ظاهری کسبی آنها که حاصل از امارات و حواس ظاهریه و اکتسابیه است نیست، زیرا بدیهی است که علم ظاهری که برای [[امام]] حاصل میشود مانند علم ظاهری حاصل برای دیگران است که تابع اسباب و حواس ظاهری است در کمیّت و کیفیّت، و در اینباره خلافی در میان علماء وجود ندارد. و اصل عدم [[علم امام]]{{ع}} که از قلم جمعی از بزرگان در فقه و در اصول فقه و یا در مقامهای دیگر، که تعبیر کردهاند: "[[امام]] نمیدانست"، و یا "بر ظن وی غلبه کرد" و نظایر آن عبارات، جاری و صادر گشته، نظر به این علم ظاهری است که [[امام]] مکلف است به آن عمل نماید؛ و به این مطلب در اضافات بر کتاب انیس الموحدین نراقی اشارت رفته است و مورد کلام جمعی از بزرگان هم راجع به این علم ظاهری است<ref>و آنچه از [[سید علمالهدی]] و [[شیخ طوسی]] درباره [[امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[سید الشهدا ]]{{ع}} نقل شده و در تنزیه الانبیاء و تلخیص الشافی فرمودهاند، تماماً راجع به علم ظاهری [[امام]] است و اگر راجع به آن نباشد، خلط بین علم ظاهری [[امام]] و علم باطنی اوست که کاملاً در زمانهای آن اکابر تحقیق نشده بوده است.</ref>.
| |
| ::::::مراد از عموم [[علم امام]]{{ع}} و کیفیت حضوری بودن آن این نیست که [[علم امام]]{{ع}} احاطه بر تمامی معلومات دارد به نحو علّیت و معلولیّت، زیرا واضح است که علم به این معنی از خصایص ذات واجب الوجود است که احدی از ممکنات قطعاً در آن با او شرکت ندارند. بلکه مراد از علم حضوری [[امام]]{{ع}} انکشاف معلومات است نزد او فعلاً، در مقابل انکشاف شأنی بر او با قوه و اراده، که از آن تعبیر آوردهاند: {{عربی|اندازه=150%|" لَو شاءَ اَن یَعلَمَ لَعَلِمَ "}} در صورتی که میخواهد و میداند<ref>یعنی خواسته است و دانسته است و به فعلیت رسیده و شانی نیست – استادی.</ref>. و احتیاج ندارد که هر وقت خواست بداند، چنانچه با اندک تأمل روشن است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%DB%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) علم امام؛ ص:۴۸۲.]</ref>.
| |
|
| |
|
| ==ترجمه در پاسخ حجت الإسلام وکیلی== | | ==ترجمه در پاسخ حجت الإسلام وکیلی== |