پرش به محتوا

احادیث دوازده خلیفه چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. ')
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ')
خط ۸۱: خط ۸۱:
*'''لفظ روایات‌''': بخاری در صحیح با سند خود از جابر بن سمرة نقل می‌نماید که گفت: از [[پیامبر اکرم]] شنیدم که می‌فرمود: دوازده امیر خواهند آمد. سپس پیغمبر سخنی گفت که نشنیدم پدرم گفت: [[پیامبر اکرم]] فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آنها از قریش می‌باشند. مسلم نیز در صحیح خود این حدیث شریف را از چند طریق و با الفاظ گوناگون، از جابر بن سمرة روایت کرده است که در بعضی از آنها این لفظ آمده است:
*'''لفظ روایات‌''': بخاری در صحیح با سند خود از جابر بن سمرة نقل می‌نماید که گفت: از [[پیامبر اکرم]] شنیدم که می‌فرمود: دوازده امیر خواهند آمد. سپس پیغمبر سخنی گفت که نشنیدم پدرم گفت: [[پیامبر اکرم]] فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آنها از قریش می‌باشند. مسلم نیز در صحیح خود این حدیث شریف را از چند طریق و با الفاظ گوناگون، از جابر بن سمرة روایت کرده است که در بعضی از آنها این لفظ آمده است:


این امر به پایان نمی‌رسد تا این‌که دوازده خلیفه بر آن بگذرد ....  
این امر به پایان نمی‌رسد تا این‌که دوازده خلیفه بر آن بگذرد ....
::::::تا زمانی که دوازده مرد عهده دار امر مردم باشند امر آنان همواره به پیش خواهد رفت ...  
 
::::::همواره اسلام عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه ...
تا زمانی که دوازده مرد عهده دار امر مردم باشند امر آنان همواره به پیش خواهد رفت ...
 
همواره اسلام عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه ...


در همه این احادیث آمده است که جابر بن سمرة ادامه حدیث را از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نشنیده و پدرش به او گفته است که پیامبر فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آن دوازده تن از قریش هستند و این تکه پایانی در بسیاری از نصوص این حدیث وارد شده است.
در همه این احادیث آمده است که جابر بن سمرة ادامه حدیث را از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نشنیده و پدرش به او گفته است که پیامبر فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آن دوازده تن از قریش هستند و این تکه پایانی در بسیاری از نصوص این حدیث وارد شده است.
خط ۱۸۲: خط ۱۸۴:
ناگفته نماند که [[اهل سنت]]، هرگز بر تعیین [[اسامی]] [[دوازده تن]] [[اتفاق نظر]] نداشته‌‏اند، حتی برخی از ایشان به ناچار برای تکمیل [[اسامی]] [[دوازده نفر]] از [[یزید بن معاویة]]، [[مروان]] و [[عبد]] الملک و [[عمر بن عبد العزیز]] نام برده‌‏اند<ref>برای آشنایی بیشتر با این اقوال ر. ک: السلوک لمعرفة دول الملوک/ مقریزی/ ج 1/ صص 13- 15؛ تفسیر ابن کثیر/ ج 2/ ص 34 ذیل آیه‏ دوازدهم سوره‏ مائده؛ شرح العقیدة الطحاویة/ ج 2/ ص 736؛ شرح ابن القیم علی سنن أبی داود/ ج 11/ ص 263/ ح 4259؛ الحاوی للفتاوی/ ج 2/ ص 85.</ref>. این برداشت قطعا [[تفسیر]] نادرست و غیر منطبقی برای [[نصّ]] [[حدیث نبوی]] محسوب می‏‌شود زیرا لازمه‏ چنین تفسیری، خالی ماندن همه‏ اعصار پس از [[عمر بن عبد العزیز]] از خلیفه‏ بر [[حق]] است، با آن‏که [[دین]] همچنان تا [[روز قیامت]] پابرجا خواهد ماند.
ناگفته نماند که [[اهل سنت]]، هرگز بر تعیین [[اسامی]] [[دوازده تن]] [[اتفاق نظر]] نداشته‌‏اند، حتی برخی از ایشان به ناچار برای تکمیل [[اسامی]] [[دوازده نفر]] از [[یزید بن معاویة]]، [[مروان]] و [[عبد]] الملک و [[عمر بن عبد العزیز]] نام برده‌‏اند<ref>برای آشنایی بیشتر با این اقوال ر. ک: السلوک لمعرفة دول الملوک/ مقریزی/ ج 1/ صص 13- 15؛ تفسیر ابن کثیر/ ج 2/ ص 34 ذیل آیه‏ دوازدهم سوره‏ مائده؛ شرح العقیدة الطحاویة/ ج 2/ ص 736؛ شرح ابن القیم علی سنن أبی داود/ ج 11/ ص 263/ ح 4259؛ الحاوی للفتاوی/ ج 2/ ص 85.</ref>. این برداشت قطعا [[تفسیر]] نادرست و غیر منطبقی برای [[نصّ]] [[حدیث نبوی]] محسوب می‏‌شود زیرا لازمه‏ چنین تفسیری، خالی ماندن همه‏ اعصار پس از [[عمر بن عبد العزیز]] از خلیفه‏ بر [[حق]] است، با آن‏که [[دین]] همچنان تا [[روز قیامت]] پابرجا خواهد ماند.


اگر [[حدیث شریف]] را بر طبق نگرش [[شیعی]] [[تفسیر]] نکنیم، قطعا معنای مشخصی نخواهد داشت. چون پر واضح است که بر پایه‏ حوادث [[تاریخ]]، چندین برابر این عدد- [[دوازده نفر]]- از [[قریش]] به [[حکومت]] و [[خلافت ظاهری]] رسیده‌‏اند، خواه از [[امویان]] یا [[عباسیان]]؛ بدون آن‏که طبق [[اتفاق مسلمانان]] به نام یکی از آنها تصریح شده باشد. افزون بر آن‏که همگی منقرض شده‌‏اند و هیچ فردی از آنها در قید [[حیات]] نیست.  
اگر [[حدیث شریف]] را بر طبق نگرش [[شیعی]] [[تفسیر]] نکنیم، قطعا معنای مشخصی نخواهد داشت. چون پر واضح است که بر پایه‏ حوادث [[تاریخ]]، چندین برابر این عدد- [[دوازده نفر]]- از [[قریش]] به [[حکومت]] و [[خلافت ظاهری]] رسیده‌‏اند، خواه از [[امویان]] یا [[عباسیان]]؛ بدون آن‏که طبق [[اتفاق مسلمانان]] به نام یکی از آنها تصریح شده باشد. افزون بر آن‏که همگی منقرض شده‌‏اند و هیچ فردی از آنها در قید [[حیات]] نیست.
::::::[[قندوزی]] [[حنفی]] بدین منظور می‏‌گوید: برخی از محققان گفته‌‏اند: [[احادیث]] بیانگر [[دوازده تن]] بودن خلفای [[رسول خدا]]{{صل}} از اشتهار ویژه‏‌ای برخوردارند و از طرق زیادی [[نقل]] شده‌‏اند و ما با روشنگری‏‌های زمان و توضیحات روزگار، فهمیده‏‌ایم که منظور [[رسول خدا]]{{صل}} از آن [[دوازده نفر]] در این [[حدیث]]، [[ائمه]] اثنی عشر از [[اهل بیت]] اوست و نمی‏‌توان این [[حدیث]] را بر [[حاکمان]] [[اموی]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا هم تعدادشان از [[دوازده نفر]] بیشتر است و همگی- جز [[عمر بن عبد العزیز]]- مرتکب ظلم‌‏های فاحشی شده‌‏اند و از [[بنی هاشم]] نبوده‌‏اند، در حالی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} - طبق [[روایت]] [[عبد]] الملک از [[جابر]]- فرمودند: «همگی آنها از بنی هاشم‌‏اند» و آهسته ادا شدن این عبارت از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} این [[روایت]] را [[تأیید]] می‌‏کند. چون [[بنی امیه]] [[خلافت]] [[بنی هاشم]] را خوش نداشتند. همچنین نمی‏‌توان [[حدیث]] را بر [[عباسیان]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا [[خلفای بنی العباس]] فزونتر از عدد مذکور بودند؛ دیگر این‏که چندان [[عدالت]] و [[پارسایی]] را رعایت نمی‏‌کردند.... گفتنی است که [[حدیث ثقلین]] نیز از [[عترت پیامبر]] بودن [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{ع}} را [[تأیید]] می‌‏کند<ref> ینابیع المودّة/ قندوزی/ ج 3/ باب 77/ ص 105.</ref>. از طرفی می‏‌دانیم که این [[حدیث نبوی]] (بیانگر خلفای دوازده‏گانه) به لحاظ [[تاریخی]] پیش از [[حیات]] متسلسل ائمه‏ [[معصومین]]{{ع}} صادر شده است و پیش از نضج گرفتن و [[تکامل]] یافتن [[تفکر]] و [[فرهنگ شیعی]]، در کتب [[صحاح]] [[اهل سنّت]] و غیر آن ثبت و ضبط شده است. پس این [[حدیث]]، انعکاس و ثبت یک پدیده‏ [[تاریخی]] انجام پذیرفته و پایان یافته نیست، بلکه تعبیر از یک [[حقیقت]] ربّانی و [[اخبار]] از یک [[مشیّت الهی]] است که بر زبان [[پیامبر]] «لا ینطق عن الهوی» جاری شده است. ازاین‌‏روی سخن حضرتش که فرمود: «خلفای بعد از من [[دوازده تن]] خواهند بود»؛ از آن جهت صادر شد که در [[آینده]] [[شاهد]] و مصدّق [[نظام]] امامتی باشد که با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} آغاز و با [[امام مهدی]]{{ع}} پایان می‏‌یابد و این تنها [[تفسیر]] معقول و منطقی برای این [[حدیث]] است<ref>بحث حول المهدی/ شهید سید محمد باقر صدر/ صص 54- 55.</ref>»<ref>[[سید ثامر هاشم حبیب العمیدی|حبیب العمیدی، سید ثامر هاشم]]، [[در انتظار ققنوس (کتاب)|در انتظار ققنوس]]، ص۱۲۶-۱۲۸.</ref>.
 
[[قندوزی]] [[حنفی]] بدین منظور می‏‌گوید: برخی از محققان گفته‌‏اند: [[احادیث]] بیانگر [[دوازده تن]] بودن خلفای [[رسول خدا]]{{صل}} از اشتهار ویژه‏‌ای برخوردارند و از طرق زیادی [[نقل]] شده‌‏اند و ما با روشنگری‏‌های زمان و توضیحات روزگار، فهمیده‏‌ایم که منظور [[رسول خدا]]{{صل}} از آن [[دوازده نفر]] در این [[حدیث]]، [[ائمه]] اثنی عشر از [[اهل بیت]] اوست و نمی‏‌توان این [[حدیث]] را بر [[حاکمان]] [[اموی]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا هم تعدادشان از [[دوازده نفر]] بیشتر است و همگی- جز [[عمر بن عبد العزیز]]- مرتکب ظلم‌‏های فاحشی شده‌‏اند و از [[بنی هاشم]] نبوده‌‏اند، در حالی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} - طبق [[روایت]] [[عبد]] الملک از [[جابر]]- فرمودند: «همگی آنها از بنی هاشم‌‏اند» و آهسته ادا شدن این عبارت از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} این [[روایت]] را [[تأیید]] می‌‏کند. چون [[بنی امیه]] [[خلافت]] [[بنی هاشم]] را خوش نداشتند. همچنین نمی‏‌توان [[حدیث]] را بر [[عباسیان]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا [[خلفای بنی العباس]] فزونتر از عدد مذکور بودند؛ دیگر این‏که چندان [[عدالت]] و [[پارسایی]] را رعایت نمی‏‌کردند.... گفتنی است که [[حدیث ثقلین]] نیز از [[عترت پیامبر]] بودن [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{ع}} را [[تأیید]] می‌‏کند<ref> ینابیع المودّة/ قندوزی/ ج 3/ باب 77/ ص 105.</ref>. از طرفی می‏‌دانیم که این [[حدیث نبوی]] (بیانگر خلفای دوازده‏گانه) به لحاظ [[تاریخی]] پیش از [[حیات]] متسلسل ائمه‏ [[معصومین]]{{ع}} صادر شده است و پیش از نضج گرفتن و [[تکامل]] یافتن [[تفکر]] و [[فرهنگ شیعی]]، در کتب [[صحاح]] [[اهل سنّت]] و غیر آن ثبت و ضبط شده است. پس این [[حدیث]]، انعکاس و ثبت یک پدیده‏ [[تاریخی]] انجام پذیرفته و پایان یافته نیست، بلکه تعبیر از یک [[حقیقت]] ربّانی و [[اخبار]] از یک [[مشیّت الهی]] است که بر زبان [[پیامبر]] «لا ینطق عن الهوی» جاری شده است. ازاین‌‏روی سخن حضرتش که فرمود: «خلفای بعد از من [[دوازده تن]] خواهند بود»؛ از آن جهت صادر شد که در [[آینده]] [[شاهد]] و مصدّق [[نظام]] امامتی باشد که با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} آغاز و با [[امام مهدی]]{{ع}} پایان می‏‌یابد و این تنها [[تفسیر]] معقول و منطقی برای این [[حدیث]] است<ref>بحث حول المهدی/ شهید سید محمد باقر صدر/ صص 54- 55.</ref>»<ref>[[سید ثامر هاشم حبیب العمیدی|حبیب العمیدی، سید ثامر هاشم]]، [[در انتظار ققنوس (کتاب)|در انتظار ققنوس]]، ص۱۲۶-۱۲۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش