آیت الله
سید منذر حکیم در کتاب
«پیشوایان هدایت، ج۱۴» در اين باره گفته است:
«احادیثیرا که در رابطه با خلفا یا نقبا یا امرا و یا سرپرستان دوازده گانه وارد شده است اصحاب صحاح و مسانید معتبر در نزد اهل سنت با سندهای صحیح از جابر بن سمرة روایت نمودهاند، چنان که این روایات را از انس بن مالک، ابن مسعود، عبدالله بن عمر و حذیفة بن یمان نیز نقل کردهاند که همه این سندها به رسول خدا (ص) میرسد و مضمون این حدیث با تفصیل بیشتر و تواتر از طرق پیروان اهل بیت (ع) (شیعه) نیز نقل شده است. حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی بیش از ۲۷۰ حدیث در این رابطه جمعآوری نمودهاست[۳۷].
نتیجه میگیریم که این احادیث از روایات مورد اتفاق میان فرقههای اسلامی است و حداقل مجالی برای تشکیک در صحت مقدار مشترک از الفاظ آن میان همه فرقهها، نیست. اما ما در اینجا علیرغم اینکه روایات نقل شده از طرق اهل سنت خالی از تفصیلهای موجود در احادیث نقل شده توسط شیعه بوده و دلیل آن هم روشن است، تنها به روایاتی که در کتابهای معتبر اهل سنت ذکر شده اکتفا نموده، دلالت و مصداق آن روایات را مشخص مینماییم. تا نتیجهای که از تحقیق ما به دست میآید بر همه مسلمانان حجت باشد.
- لفظ روایات: بخاری در صحیح با سند خود از جابر بن سمرة نقل مینماید که گفت: از پیامبر اکرم شنیدم که میفرمود: دوازده امیر خواهند آمد. سپس پیغمبر سخنی گفت که نشنیدم پدرم گفت: پیامبر اکرم فرمودند: «کلهم من قریش» همه آنها از قریش میباشند. مسلم نیز در صحیح خود این حدیث شریف را از چند طریق و با الفاظ گوناگون، از جابر بن سمرة روایت کرده است که در بعضی از آنها این لفظ آمده است:
این امر به پایان نمیرسد تا اینکه دوازده خلیفه بر آن بگذرد ....
تا زمانی که دوازده مرد عهده دار امر مردم باشند امر آنان همواره به پیش خواهد رفت ...
همواره اسلام عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه ...
در همه این احادیث آمده است که جابر بن سمرة ادامه حدیث را از پیامبر اکرم (ص) نشنیده و پدرش به او گفته است که پیامبر فرمودند: «کلهم من قریش» همه آن دوازده تن از قریش هستند و این تکه پایانی در بسیاری از نصوص این حدیث وارد شده است.
ترمذی نیز این روایت را با این لفظ نقل کرده است: «یکون من بعدی إثنا عشر أمیراً ..»؛ پس از من دوازده امیر خواهند بود ...
ابو داوود نیز به این لفظ روایت کرده است: این دین همواره عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه. پس مردم تکبیر گفته به ضجه در آمدند سپس پیامبر کلمهای گفت که از من مخفی ماند، به پدرم گفتم: ای پدر، پیامبر چه فرمود؟ پدرم گفت: "همه آنها از قریش هستند".
احمد نیز در مسند خود این روایت را به طرق بسیار نقل کرده است از آن جمله به این لفظ: همواره این دین برپا خواهد بود تا هنگامی که قیامت برپا شود، ....
و در بعضی از آنها آمده که آنچه پیامبر فرموده این بود: این دین همواره بر هر کس که در مقابلش در آید پیروز خواهد بود؛ هیچگاه مخالفی بر او ضرر نخواهد رساند و کسی که از این دین جدا شود به آن آسیبی نرساند تا اینکه از امت من دوازده امیر بگذرد، ...
و در روایات دیگر آمده است که پیامبر اکرم در عرفات این روایت را بیان فرمودهاند و در روایت دیگر آمدهاست که پیامبر اکرم جمعه شب در همان روزی که أسلمی سنگسار شد این روایت را بیان کردهاند و در بعضی از این روایات آمده است که پیامبر اکرم در ادامه این روایت فرمودهاند: ... هنگامی که خداوند تبارک و تعالی به کسی از شما خیری بدهد باید از خود و خانواده خود آغاز نماید و من پیش از شما بر سر حوض کوثر به انتظار شما هستم.
و در بعضی از آن روایات آمده است که گروهی از قریش به نزد پیامبر آمده و از آن حضرت درباره زمان بعد از آن دوازده تن سؤال کردند پیامبر اکرم (ص) پاسخ دادند: هرج و مرج.
طبرانی نیز در معجم کبیر این روایت را نقل نموده در اول آن آورده است: این امت دوازده سرپرست خواهد داشت که اگر مردم آنان را واگذارند زیانی به آن سرپرستان نمیرسد ....
متقی هندی در کنز العمال نیز این روایت را به این لفظ از انس بن مالک نقل نموده است: تا دوازده تن از قریش [هستند] این دین همواره بر پا خواهد بود و هنگامی که این دوازده تن از بین بروند زمین اهل خود را فرو خواهد برد[۳۸].
- دلالت این روایت بر وجود امام مهدی (ع) این متن روایاتی بود که در مصادر معتبر اهل سنت نقل گردیده بود پس از ارائه نمونهای از این روایات، به بررسی متن و مضمون آنها و اشارات و دلالتهایی که از آنها استفاده شود میپردازیم:
- از مجموع روایاتی که مضمون این حدیث شریف را روایت نمودهاند بر میآید کهاین حدیث شریف در ضمن خطبه مهمی آمده که پیامبر اکرم (ص) در روزهای آخر حیات شریف خود برای مسلمانان ایراد نمودهاند. مجموعهای از این روایت نیز تصریح دارد که این خطبه در حجة الوداع و در عرفات بوده و همان خطبه مشهوری است که وصیت تمسک به قرآن و عترت در حدیث متواتر ثقلین نیز در آن آمده است. چنان که دانستیم حدیث متواتر ثقلین دال بر حتمی بودن وجود شخصی از اهل بیت (ع) تا روز قیامت میباشد که در کنار قرآن شایستگی تمسک مردم به او را داشته باشد. و حجة الوداع همان سفر حجی بوده که در راه بازگشت از آن امر قرآنی نصب حضرت علی (ع) به عنوان ولایت و مرجعیت مسلمانان بعد از پیامبر اکرم (ص) و جانشینی آن حضرت توسط پیامبر اکرم به مردم تبلیغ شده است. چنین تقارنی بین این سه حدیث و جمع میان تبلیغ هر سه حدیث در روزهای پایانی زندگانی شریف پیغمبر اکرم (ص) و اهمیت بسیاری که پیامبر اکرم به این سه حدیث داشته است کشف از اهمیت مضامین آنها دارد؛ چرا که مضمون هر سه روایت مربوط به هدایت مسلمانان به چیزی است که نجات فردی و اجتماعی آنان را تضمین نموده حرکت اسلام را پس از پیامبر بر صراط مستقیم و راه آشکار استمرار میبخشیده است.
هر سه این احادیث در یک موضوعِ مربوط به آینده مشترک هستند که مضامین آنها پیرامون آن دور میزند، لذا نمیتوان گفت تنها منظور حضرت پیامبر اکرم (ص) از احادیث ائمه دوازدهگانه بیان خبری غیبی از یک واقعیت تاریخی که پس از وفات آن حضرت به وقوع خواهد پیوست بوده است.
چنین برداشتی از این روایات، با اهمیت بسیار بالایی که آن حضرت برای تبلیغ مضمون آنها انجام دادهاند تطبیق نمیکند. بلکه روشن است که تبلیغ این حدیث در روزهای پایانی زندگی شریف پیامبر اکرم در ردیف کوششهای دلسوزانه آن حضرت برای راهنمایی مسلمانان به آن چه آنها را از گمراهی و انحراف پس از آن وجود مقدس نجات دهد آمده و این هدف چیزی جز همان چه در حدیث ثقلین نیز به آن تصریح فرمودهاند نیست، به همین دلیل ذکر کلمه ائمه یا خلفای دوازده گانه و خبر دادن از آمدن آنها پس از آن حضرت به خاطر هدایت مسلمانان و حراست از آیندِه راه دین اسلام پس از پیامبر و اتمام حجت بر مردم بوده است و این نقطهای اساسی و مهم است که باید به دیده اعتبار به آن نگریسته شود تا این حدیث به خوبی تحلیل شده و مصداق آن شناسایی گردد.
ارتباط احادیث حجة الوداع: در پرتو اشتراک این سه حدیث در یک موضوع در مییابیم که ملاحظه ارتباط این حدیث شریف با دو حدیث شریف دیگر که حضرت پیامبر اکرم (ص) آنان را در همین حجة الوداع یا لااقل در همین دوره زمانی که ایام پایانی زندگی شریف آن حضرت بوده تبلیغ نموده است کمک بسیاری در فهم این حدیث شریف مینماید. حقیقت امر این است که این سه حدیث به کمک همدیگر تصویری کامل از راه هدایت مسلمانان و تضمین آینده حرکت آنان پس از پیامبر ترسیم مینمایند.
حدیث ثقلین تصریح دارد - چنان که پیشتر توضیح دادیم - که نجات امت از گمراهی پس از پیامبر اکرم (ص) با تمسک به قرآن و عترت حاصل میشود و اینکه هر زمانی مردی از اهل بیت و عترت پیامبر اکرم در خود دارد که شایستگی تمسک مردم به او را دارد و در کنار قرآن مجید نجات دهنده مردم از گمراهی است.
حدیث غدیر نیز تصریح نموده که حضرت امام علی (ع) پس از پیامبر اکرم ولی امت بوده بر مردم واجب است به ولایت او تمسک جویند همانگونه که واجب بوده به ولایت حضرت خاتم المرسلین تمسک داشته باشند. دلیل این مطلب هم این است که پیامبر اکرم (ص) ابتدا از مردم اقرار گرفت که وی بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم این علی مولای اوست[۳۹].
و اما حدیث پیشوایان دوازده گانه این مطلب را روشن میکند که دین خدا تا روز قیامت به واسطه وجود این ائمه با این تعداد نه کمتر و نه بیشتر برپا و برقرار خواهد بود و تمسک به این پیشوایان همواره مایه هدایت مؤمنان خواهد گردید.
بنابر این، تصویری که این سه حدیث با کمک یکدیگر ترسیم میکنند این است که رهایی از بند گمراهی و حفظ برپایی دین با دو عامل محقق خواهد گردید یکی با تمسک به قرآن کریم و دیگری تمسک به عترت مطهر که هیچ دورهای از زمان از یکی از آنها خالی نخواهد بود که اولین آنها حضرت امام علی (ع) است و تعداد آنها نیز دوازده پیشوا میباشد نه کمتر و نه بیشتر. البته با توجه به اینکه هر سه حدیث در یک سفر حج، یا لااقل در یک برهه زمانی که همان روزهای پایانی زندگی شریف پیغمبر اکرم (ص) باشد و با هدفی واحد که همان هدایت مسلمانان به راه نجات از انحراف و گمراهی پس از پیامبر (ص) باشد صادر گردیده است.
- مصداق خلفای دوازده گانه: هنگامی که به واقعیت رویدادهای تاریخ اسلام باز میگردیم به این نتیجه میرسیم که نمیتوانیم غیر از پیشوایان دوازده گانه اهل بیت (ع) که از حضرت علی آغاز شده و به مهدی منتظر (ع) ختم گشته و تعدادشان کمتر یا زیادتر از دوازده تن نیست، مصداق دیگری برای آنچه پیامبر اکرم (ص) از آن خبر داده است بیابیم. درنتیجه اگر بخواهیم نبوت محمدی را که در نزد همه مسلمانان ثابت و مسلم است محقق نماییم باید معتقد شویم که تنها این بزرگواران مصداق خبر پیامبر اکرم (ص) هستند و کس دیگری غیر آنان نیز ادعای این امر را نداشته است.
و از آنجا که در نزد تمام مسلمانان وفات و شهادت یازده تن از این پیشوایان دوازدهگانه به اثبات رسیده و عدم وفات دوازدهمین تن از آن بزرگواران در نزد فرقه امامیه ثابت است و این حدیث شریف نیز به روشنی بر استمرار وجود پیشوایان تا روز قیامت دلالت دارد چارهای جز اعتقاد به وجود آن ذات مقدس نخواهیم داشت و از آنجا که بر همه مردم ثابت است که وی به صورت آشکارا در میان جامعه حاضر نیست لذا باید گفت که آن حضرت غایب بوده و با وجود او در پس پرده غیبت دین خداوند بر پا است تا بدین وسیله نص حدیث متواتر و مورد اتفاق علیه فوق را با اعتقاد خود تصدیق کرده باشیم. بنابر این این حدیث شریف دلیل بر وجود مهدی و غیبت او بر طبق اعتقادات امامیه دارد.
- تحلیل این حدیث شریف به صورت مستقل: ما میتوانیم از طریق تحلیل این حدیث شریف به صورت مستقل صرف نظر از ارتباط این حدیث با حدیث ثقلین و حدیث غدیر نیز به همین استدلال بر وجود حضرت مهدی (ع) و غیبت آن حضرت دست یابیم، برای این کار، به دلالاتی که از لابه لای الفاظ خود حدیث مطابق با آنچه در کتب اهل سنت روایت شده است استناد میکنیم. از عبارات این حدیث شریف چنین بر میآید که اولین موضوع این حدیث خبر دادن پیامبر اکرم به مسلمانان در این باره است که دوازده تن، جانشینی پیغمبر (ص) را بر عهده خواهند گرفت. چرا که آن حضرت فرموده است پس از من خواهد شد. یعنی در فاصله زمانی بین وفات پیغمبر اکرم تا روز قیامت، این دوازده تن از آن حضرت جانشینی خواهند کرد. خصوصاً عبارتی که در صحیح مسلم و کتابهای دیگر مقدمه حدیث بدین ترتیب آمده که پیامبر فرمودند: این دین به پایان نخواهد رسید ...، نیز بر همین مطلب دلالت دارد.
بنابراین صفاتی که حدیث شریف مشتمل بر آن است پس از پیامبر اکرم تا روز قیامت تنها بر دوازده تن تطبیق میکند نه بیشتر وگرنه پیامبر اکرم (ص) این امر را در این عدد منحصر نمیکرد. حال باید دید این دوازده تن چه کسانی هستند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال باید به متن این حدیث شریف مراجعه کنیم تا صفاتی که این حدیث شریف برای این دوازده تن مشخص نموده است شناخته، آنگاه ببینیم که با چه کس یا کسانی مطابقت میکند.
از مطالعه متن روایت این صفات بر میآید که آنان امیر هستند، از قریش میباشند، جانشین پیغمبر هستند، اسلام به واسطه آنان عزیز میماند، دین به واسطه آنان بر پا میشود، سرپرست امت هستند، گروهی از مردم از یاری آنها خودداری میکنند و گروهی دیگر از مردم با آنها دشمنی میورزند. حال باید هر یک از این صفات را به تحقیق و بررسی بگذاریم.
معنی قریشی بودن یا انتساب به قریش واضح و آشکار است. بسیاری از مذاهب اسلامی بر این مطلب که قریشی بودن در پیشوا و خلیفه شرط میباشد اجماع دارند. اما اولین معنایی که از صفت خلیفه یا امیر، به ذهن میرسد کسی است که جانشین
پیامبر اکرم (ص) در امر رهبری مسلمین است یا کسی که امور حکومت مردم مسلمان را در دست میگیرد، آیا مراد از این صفت کسانی هستند که عملًا پس از وفات
پیامبر اکرم (ص) حکومت سیاسی مسلمانان را در دست گرفتند؟! روشن است که نمیتوان وصف مذکور را بر این معنی حمل نمود، چرا که روایات دیگری هم هست که در نزد برادران
اهل سنت صحت آنها به اثبات رسیده و تصریح دارد که خلافت به این معنی بیش از سی سال پس از
رسول خدا (ص) استمرار نمییابد و پس از آن تبدیل به سلطنت میگردد؛ چنان که در صحیح بخاری و مسلم این روایات آمده است
[۴۰]. و این روایات مانع از حمل صفت مذکور بر افرادی که ذکر شد میگردد. در حالی که حدیث شریف صراحتاً به استمرار وجود این دوازده تن تا روز قیامت دلالت میکند پس نمیتوان در جستجوی مصادیق حدیث شریف در میان کسانی گشت که عملًا پس از پیامبر حکومت را در دست داشتند»
[۴۱].