عبدالله بن مسعود هذلی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از عبد الله بن مسعود)

مقدمه

نام و نسب او عبدالله بن مسعود بن غافل بن حبیب بن ابی عبدالرحمن الهذلی است. اهل مکه بود و از قبیله هذیل هم پیمان قبیله بنی‌زهره و پدرش مسعود بن غافل و مادرش ام‌عبد بنت عبدود بن سواء از قبیله بنی‌هذیل بودند و به همین دلیل عبدالله بن مسعود به نام مادر خود ابن ام‌عبد نیز معروف بوده است[۱].

ابن مسعود از نظر قد و قامت خیلی کوتاه و لاغر و کوچک بود ولی مردی منظم و آراسته بود، دارای گیسوانی در پشت گوش بود که همیشه مرتب و آرایش داده شده بود، مثل اینکه به وسیله چسب آنها را منظم نگاه داشته‌اند و به قدری عطر استعمال می‌کرد که در تاریکی از بوی عطر شناخته می‌شد. عبدالله چون کار مهمی نمی‌توانست انجام دهد در خدمت پیامبر (ص) بود و مخصوصا کفش بردار حضرت محسوب می‌شد؛ هر کجا که پیامبر (ص) تشریف می‌برد عبدالله را نیز همراه می‌برد، او کفش آن حضرت را بر می‌داشت و هنگام بازگشت کفش را پای حضرت می‌کرد.

او ششمین کسی است که اسلام آورد و در این باره نقل می‌کند: من جوانی بودم که برای عتبة بن ابی معیط گوسفند می‌چرانیدم. یکی از روزها رسول خدا (ص) نزد من آمد و از من مقداری شیر طلب کرد. من برای ایشان شیر آوردم و عرضه داشتم: از قرآن چیزی به من یاد دهید و آن حضرت هفتاد سوره از قرآن را به من آموخت[۲].

او نخستین مسلمانی است که در مکه با صدای بلند قرآن را در میان مردم خواند. گفته شده، روزی اصحاب پیامبر (ص) گرد آمده، گفتند: قریش قرآن را نشنیده‌اند، اگر کسی باشد که قرآن را برای ایشان بخواند ممکن است به آن ایمان بیاورند. ابن مسعود گفت: "من این کار را می‌کنم"؛ آنها گفتند: برای مثل تو خطرناک است؛ این کار را کسی می‌تواند بکند که قبیله داشته باشد تا از او حمایت کنند، عبدالله گفت: "هر چند خطرناک است ولی این کار را خواهم کرد.

عبدالله به داخل مسجد رفت و در مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند این آیات را خواند: ﴿الرَّحْمَنِ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خُلِقَ الْإِنْسَانُ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ * الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ * وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ * وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ[۳].

قریش پس از شنیدن این آیات، با هم گفتند: ابن ام عبد چه می‌خواند؟ گفته شد: از آنچه محمد (ص) آورده است می‌خواند. پس همگی به او حمله کرده و او را کتک زدند و صورتش را زخمی کردند[۴].

ابن مسعود از اصحاب قدیمی پیامبر اکرم (ص) است که بسیار قانع و متقی و بردبار و حافظ قرآن کریم بود. او هم در هجرت به حبشه همراه مسلمانان بود و هم در هجرت به مدینه و به هر دو قبله نماز گزارد[۵]. او در مدینه به منزل معاذ بن جبل یا سعد بن خیثمه وارد شد و پیامبر (ص) میان او و زبیر برادری قرار داد[۶] او در تمام جنگ‌ها و غزوات حضور داشت[۷]. وی بعد از وفات پیامبر (ص) نیز در غزوہ تبوک و همچنین در نماز و دفن حضرت صدیقه طاهره (ع)[۸] و در زمان دفن ابوذر غفاری حاضر بوده است[۹]. همچنین عمر او را برای تعلیم قرآن و احکام دینی به کوفه فرستاد و او وزارت عمار بن یاسر را که حکومت آنجا را به عهده داشت، بر عهده گرفت[۱۰].[۱۱]

عبدالله بن مسعود و قرآن

وی ششمین ایمان آورنده به پیامبر (ص) [۱۲] و نخستین کسی است که پس از رسول خدا (ص) آشکارا و با صدای بلند در مکه قرآن تلاوت کرد. [۱۳] وی در هر دو هجرت شرکت جست و در همه غزوه‌ها همراه پیامبر (ص) حضور داشت [۱۴] و در ملازمت و همراهی پیامبر (ص) کم‌نظیر بود و در بیشتر کارها به آن حضرت خدمت می‌‌کرد. [۱۵] پیامبر (ص) خوش می‌‌داشت که قرآن را با تلاوت او بشنود. [۱۶] ابن مسعود به کسب دانش به ویژه معارف قرآن بسیار اهتمام می‌ورزید و به گفته خود، آموختن آیات قرآن را با شناخت مفاهیم آنها و نحوه عمل بدان‌ها همراه می‌‌کرد،[۱۷] از همین رو از داناترین صحابه به معانی قرآن بود. همه صحابه به فضیلت و دانش او به کتاب و سنّت اعتراف کرده‌اند. [۱۸] امام علی (ع) درباره او فرموده است: قرآن و سنت را آموخت و به پایان برد. [۱۹] ابن مسعود پس از وفات پیامبر (ص) و به ویژه زمانی که خلیفه دوم او را برای تعلیم قرآن و احکام اسلام به کوفه فرستاد [۲۰] به تفسیر قرآن برای مردم همت گماشت و شاگردان برجسته‌ای تربیت کرد. [۲۱] او را باید پایه‌گذار مکتب تفسیری کوفه دانست؛ زیرا مفسران کوفه در زمان تابعان از تفسیر او پیروی می‌‌کردند. [۲۲] از مفسران بزرگ تابعی علقمة بن قیس نخعی، اسود بن یزید نخعی، مسروق بن اجدع، ابووائل شقیق بن سلمه اسدی کوفی، عبیدة بن عمرو سلمانی، قیس بن ابی حازم و دیگران از اصحاب و شاگردان او هستند. [۲۳] از او در تفسیر مطالب فراوانی بر جای مانده و سندهای منتهی به وی را قوی دانسته‌اند. [۲۴] ابن مسعود از صحابه دوستدار علی (ع) بود که ابوبکر را برای سبقت بر امام علی (ع) در مسئله خلافت سرزنش کرد. [۲۵] شأن نزول آیه تبلیغ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۲۶] که درباره اعلام ولایت علی (ع) در روز غدیر است از او نقل شده است. [۲۷] او از راویان حدیث غدیر است [۲۸] و همو بود که حدیث « اَلْخُلَفَاءُ اِثْنَا عَشَرَ » را در کوفه و پیرامون آن رواج داد. [۲۹] وی مطالب تفسیری بسیاری را نیز از امام علی (ع) فرا گرفته است. [۳۰] ابن مسعود مصحفی ویژه خود داشت که شامل ۱۱۱ سوره بود و سوره‌های فاتحة الکتاب و معوّذتین (سوره فلق و سوره ناس) را نداشت. [۳۱] وی فاتحه را جزء قرآن می‌‌دانست؛ ولی معتقد بود چون همواره در نمازهای یومیّه خوانده می‌‌شود حفظ خواهد شد؛ ولی دو سوره معوّذتین را از تعویذات پیامبر (ص) می‌‌دانست و از قرآن به شمار نمی‌آورد. [۳۲] مصحف او افزوده‌هایی نیز داشت که به عقیده بسیاری از دانشمندان و محققان علوم قرآنی نکات تفسیری بوده است و نه الفاظ قرآن[۳۳].[۳۴]

عبدالله بن مسعود و عثمان

«عبدالله بن مسعود» صحابه بزرگ رسول خدا(ص) در حال احتضار وصیت کرد که او را کنار قبر «عثمان بن مظعون» دفن کنند. عبدالله بن مسعود یکی از صحابه بزرگ رسول خدا(ص)، فقیه، قاری قرآن و از یاران و شیعیان علی(ع) بود که به سبب اعتراض به اعمال سوء خلیفه و استفاده‌های نابجا از بیت المال مورد ضرب و شتم او قرار گرفته و پس از سه روز وفات یافت. این حادثه در سال ۳۳ ق رخ داد و وصیت کرد خلیفه بر جنازه‌اش حاضر نشود و وی را شب هنگام به خاک سپارند[۳۵].[۳۶].

عبدالله بن مسعود

ابن مسعود از بزرگان صحابۀ رسول الله(ص) و از مشاهیر انصار است. وی در طبقۀ صحابه جزء مفسران بزرگ محسوب می‌شود. ابن مسعود برای خودش مصحفی داشت که عثمان به هنگام جمع قرآن مصحف او را گرفت و از بین برد، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که قرآن ابن مسعود با قرآن موجود - که در زمان عثمان جمع‌آوری شده است - تفاوت داشته است وگرنه به چه دلیل عثمان مصحف او را از بین ببرد؟! نوشته‌اند: این موضوع موجب بروز اختلاف بین عبدالله بن مسعود و عثمان بن عفان شد، تا آنجا که عثمان در این جریان به ابن مسعود اهانت کرد و او را کتک زد و دستور داد شهریه وی را از بیت المال قطع کنند. ابن مسعود نیز با عثمان قهر کرد و با حالت قهر از دنیا رفت. او وصیت کرده بود که مرگش را به عثمان اطلاع ندهند و عثمان بر جنازۀ وی نماز نخواند. حتی بر اساس برخی نقل‌ها عثمان در اواخر عمر ابن مسعود به دیدار او رفت. اما ابن مسعود، عثمان را احترام نکرد. عثمان شهریۀ عقب افتادۀ ابن مسعود را پرداخت و گفت: هذا عطاؤک فخذه؛ این سهم تو است آن را بگیر.

ابن مسعود در پاسخ گفت: آن گاه که من به این شهریه نیاز داشتم تو شهریۀ مرا قطع کردی و حال که من از آن بی‌نیازم می‌خواهی به من عطا کنی؟! من به آن نیاز ندارم[۳۷]. ابن مسعود، از عثمان خشمگین بود تا زمانی که مرد و عمار بر او نماز خواند.

چون عبدالله بن مسعود شخصیت بزرگی دارد، رفتار ناشایست عثمان با وی از مطاعن عثمان شمرده می‌شود، از این روی برخی عالمان سنی کوشیده‌اند عثمان را در این قضیه تبرئه کنند[۳۸]. در هر صورت روشن است که قرآن عبدالله بن مسعود با قرآن موجود تفاوت‌هایی داشته است. ابن مسعود سورۀ فلق و ناس را جزء قرآن نمی‌دانسته است[۳۹]. همچنین بر اساس برخی اقوال وی سوره حمد را نیز در قرآن خود ننوشته بوده و این سوره را جزء قرآن به شمار نمی‌آورده است.

بر اساس روایاتی که در کتاب‌های مشهور اهل سنت آمده است، برخی از آیات و الفاظ قرآن ابن مسعود با قرآن موجود تفاوت دارد[۴۰]. با این حال ابن مسعود اصرار داشته که همۀ انظار و روایاتش مأخوذ از رسول خدا(ص) و مطابق با بیان و تبلیغ ایشان است.

این سخن لوازمی در پی دارد که اهل سنت هرگز نمی‌توانند بدان ملتزم شوند. از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: اگر آن چه عبدالله بن مسعود می‌گوید صحیح باشد، مخدوش بودن قرآن لازم می‌آید، ابن مسعود زیر سؤال خواهد رفت. اگر نسبت‌هایی را که به ابن مسعود داده شده منکر شویم، منابع صحیحه اهل سنت مخدوش می‌شوند. اگر به صحت کتب مذکور معتقد باشیم و قول ابن مسعود را صحیح بدانیم، قرائت معوذتین در نماز غیر جائز و موجب بطلان خواهد بود، و چنان چه فقیهی به صحت این نماز فتوا دهد فتوای وی نیز باطل است.

پس اثبات این که معوذتین جزء قرآن است موجب قدح ابن مسعود و پیروانش می‌گردد و قول به عدالت صحابه را بی‌اعتبار می‌کند[۴۱] از این‌رو برخی برای حل این مشکلات و فرار از لوازم آن، در انکار معوذتین از سوی ابن مسعود تردید کرده‌اند. سیوطی توجیهات علمای سنی را در این قضیه مطرح کرده است، وی در اتقان می‌نویسد: وقال النووی فی شرح المهذب...: وما نقل عن ابن مسعود باطل لیس بصحیح. وقال ابن حزم فی المحلی: هذا کذب علی ابن مسعود وموضوع[۴۲]؛ نووی در شرح المهذب می‌گوید:... و آن چه از ابن مسعود نقل شده باطل و غیر صحیح است و ابن حزم در المحلی می‌گوید: این دروغی است که به ابن مسعود نسبت داده شده و موضوع (\ جعلی) است. اما در مقابل، قول بسیاری از بزرگان اهل سنت را مطرح می‌کند که روایات انکار معوذتین از سوی ابن مسعود را صحیح می‌دانند. بنابر نقل سیوطی، ابن حجر عسقلانی این موضوع را ثابت می‌داند و می‌نویسد: ثابت بالأسانید الصحیحة.

سیوطی پس از نقل قول ابن مسعود مبنی بر انکار وجود سورۀ حمد در قرآن می‌گوید: وقال ابن حجر فی شرح البخاری: وقد صح عن ابن مسعود انکار ذلک، فأخرج أحمد وابن حبان عنه أنه کان لا یکتب المعوذتین فی مصحفه[۴۳]؛ بر اساس آن چه سیوطی نقل کرده است، عبدالله بن احمد بن حنبل نیز در زیادات المسند می‌گوید: یقول أنهما لیستا من کتاب الله تعالی[۴۴]؛ عبدالله بن مسعود صریحا می‌گوید: آن دو (معوذتین) از کتاب خدای تعالی نیستند.

سیوطی پس از نقل آراء عالمان سنی پیرامون این مسأله آن را یکی از مشکلات لا ینحل دانسته است. به اعتقاد سیوطی و فخر رازی تردید در این که معوذتین جزء قرآن هستند یا خیر موجب تردید در تواتر قرآن می‌شود. سیوطی به نقل از فخر رازی می‌نویسد: لأنا إن قلنا أن النقل المتواتر کان حاصلا فی عصر الصحابة بکون ذلک من القرآن، فإنکاره یوجب الکفر، وإن قلنا لم یکن حاصلا فی ذلک الزمان، فیلزم أن القرآن لیس بمتواتر فی الأصل[۴۵]؛ اگر بگوییم که نقل متواتر در زمان صحابه حاصل بوده مبنی بر این که معوذتین جزء قرآن است پس انکار آن موجب کفر می‌شود و اگر بگوییم تواتر در آن زمان حاصل نبوده است پس لازم می‌آید که قرآن از اصل متواتر نباشد. بنابراین از نظر فخر رازی، اگر معتقد شویم که به نقل متواتر، معوذتین جزء قرآن است، باید ابن مسعود را کافر بدانیم، و اگر در تواتر این موضوع در عصر صحابه تردید کنیم، تواتر کل قرآن، از اصل زیر سؤال خواهد رفت.

نووی می‌نویسد: أجمع المسلمون علی أن المعوذتین والفاتحة وسائر السور المکتوبة فی المصحف قرآن، وأن من جحد شیئا منه، کفر[۴۶]؛ اجماع مسلمانان بر آن است که معوذتین و فاتحه و سایر سوره‌های مکتوب در مصحف جزء قرآن هستند و اگر کسی چیزی از آنها انکار کند کافر می‌شود. بر اساس سخن نووی، ابن مسعود کافر خواهد بود؛ زیرا وی معوذتین را جزء قرآن نمی‌داند. اما این موضوع ازیک سو با قول به عدالت صحابه ناسازگار است و از سوی دیگر موجب مخدوش شدن کتب صحاح خواهد بود[۴۷]. از این‌رو شهاب الدین قسطلانی تلاش کرده تا به نحوی این مشکل را مرتفع سازد. وی در کتاب ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری می‌نویسد: وهذا مما اختلف فیه ثم ارتفع الخلاف ووقع الإجماع علیه، فلو أنکر أحد الیوم قرآنیته کفر[۴۸]؛ این که معوذتین جزء قرآن هستند یا خیر از مسائل اختلافی بوده است که بعدها اختلاف در این مورد مرتفع شد و بر سر این موضوع اجماع واقع گردید پس اگر امروز کسی انکار کند که این سوره‌ها جزء قرآن هستند کافر می‌شود.

پس قسطلانی معتقد است صحابه بر سر قرآن موجود اجماع نداشته‌اند. براین اساس می‌توان گفت قرآنی که در عصر حکومت عثمان جمع‌آوری شد با قرآنهای موجود دیگر در آن عصر اختلاف داشته است. این قول موجب از بین رفتن تواتر در قرآن می‌شود. فخر رازی هم به این اشکال توجه داشته است از این‌رو اذعان دارد که مسأله ابن مسعود از مشکلات لا ینحل است. صرف نظر از این اشکال با مراجعه به منابع دیگر اهل سنت، عدم صحت قول قسطلانی هویدا می‌شود. احمد بن حنبل به سند خود از حنظله السدوسی نقل می‌کند: قلت لعکرمة: إنی أقرء فی صلاة المغرب بقل أعوذ برب الفلق وقل أعوذ برب الناس، وإن ناسا یعیبون ذلک علی[۴۹]؛ به عکرمه گفتم: من در نماز مغرب سورۀ فلق و ناس را خواندم به همین جهت گروهی از مردم بر من ایراد گرفتند. از این روایت معلوم می‌شود که اختلاف در مورد قرآن منحصر به عصر صحابه نبوده است بلکه در زمان‌های بعد نیز در بین اهل سنت پیرامون این موضوع اجماع حاصل نشده و اختلاف مرتفع نگشته است.[۵۰]

عبدالله بن مسعود و امیرالمؤمنین علی (ع)

سرانجام عبدالله بن مسعود

عبدالله بن مسعود و جنگ بدر

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۸۷؛ اسد الغابه، این اثیر، ج۳، ص۲۸۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۱۹۹.
  2. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۱۳۲-۱۳۷.
  3. «به نام خداوند بخشنده بخشاینده * قرآن را آموخت * خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریده‌اند * بدو سخن گفتن آموخت * خورشید و ماه دارای شمارگانند * و گیاه و درخت سجده می‌آورند * و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت * که در ترازو تجاوز نکنید» سوره فاتحه، آیه ۱-۸.
  4. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۱۴؛ تاریخ نامه طبری بلعمی، ج۳، ص۵۶؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۸۱.
  5. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۳۲۵.
  6. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۹۴؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۱۹۹.
  7. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۸۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۱۹۹.
  8. قاموس الرجال، شوشتری، ج۶، ص۶۰۵؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۱.
  9. السیرة النبویة، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۳۶؛ تاریخ الطبری، طبری (ترجمه: پاینده)، ج۵، ص۲۱۶۳.
  10. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۹۹۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۲۰۱؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۸۴.
  11. فتاح‌زاده، رحمان، مقاله «عبدالله بن مسعود»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۱۶۳-۱۶۵.
  12. حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۷۴؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۹۹.
  13. الطبقات، ج ۳، ص۱۱۲ السیرة النبویه، ج ۱، ص۳۱۴؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۳.
  14. الطبقات، ج ۳، ص۱۱۲ - ۱۱۳؛ الاصابه، ص۴، ص۱۹۹؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۳.
  15. مسند احمد، ج ۶، ص۴۴۹؛ الطبقات، ج ۳، ص۱۱۳؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۱۱.
  16. صحیح مسلم، ج ۲، ص۱۹۵؛ مسند احمد، ج ۱، ص۷؛ سفینة البحار، ج ۳، ص۳۴۶ - ۳۴۸.
  17. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۶.
  18. حلیة الاولیاء، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۸؛ صفه الصفوه، ج ۱، ص۱۷۰ - ۱۷۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص۳۸۵ - ۳۸۶.
  19. صفة الصفوه، ج ۱، ص۱۷۱؛ کنزالعمال، ج ۱۳، ص۱۶۰؛ مناهل العرفان، ج ۲، ص۱۸.
  20. تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۵۸؛ الاصابة، ج ۴، ص۲۰۱.
  21. تاریخ بغداد، ج ۱، ص۱۵۸؛ مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.
  22. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج ۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲.
  23. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۳۱۷.
  24. التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۱، ص۲۱۸.
  25. الخصال، ج ۲، ص۴۶۱.
  26. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  27. الدرالمنثور، ج ۲، ص۲۹۸؛ روح المعانی، ج ۶، ص۲۸۲.
  28. الغدیر، ج ۱، ص۵۳.
  29. الخصال، ج ۲، ص۴۶۶ - ۴۶۹.
  30. سعد السعود، ص۵۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص۴۰۰ - ۴۰۱؛ بحارالانوار، ج ۸۹، ص۱۰۵.
  31. الاتقان، ج ۱، ص۱۴۲، ۱۷۲ - ۱۷۳؛ التمهید، ج ۱، ص۳۱۲ - ۳۱۵.
  32. مسند احمد، ج ۵، ص۱۲۹ - ۱۳۰؛ الاتقان، ج ۱، ص۱۷۳.
  33. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۵ - ۱۶؛ التمهید، ج ۱، ص۳۱۹ - ۳۲۱؛ تاریخ قرآن، ص۳۵۰ - ۳۵۳.
  34. نفیسی، شادی، مقاله «تفسیر علمی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص 269.
  35. وفاء الوفا، سمهودی، ج۳، ص۹۰۰.
  36. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۶۱.
  37. اخبار المدینة، ج۲، ص۱۵۲، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۲۵ و ج۱۱، ص۲۲۸، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۱.
  38. شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۰ - ۴۵، الصواعق المحرقه، ج۱، ص۳۳۴.
  39. فتح الباری، ج۸، ص۷۴۳، الاتقان، ج۱، ص۲۱۳: ۱۰۸۲.
  40. بحث تحریف قرآن یکی از مباحثی است که اهل سنت پیوسته به آن دامن می‌زنند. آنان همواره سعی کرده‌اند قرآن را ناقص جلوه دهند و قول به تحریف را به شیعیان منتسب کنند. اما به اعتقاد ما هیچ زیاده و نقصانی در آن چه به عنوان قرآن بر پیغمبر اکرم(ص) نازل شده، پدید نیامده است. عالمان شیعه همواره در نوشتجات، مباحث و مناظرات خود بر این موضوع تأکید کرده‌اند. کتابی با عنوان التحقیق فی نفی التحریف در این زمینه نگارش یافته و مکرر به چاپ رسیده است. در این کتاب کوشیده‌ایم تا روایات صحیحه‌ای را که در صحاح اهل سنت و از قول بزرگان صحابه و تابعین آمده و بیانگر نقصان قرآن است، تأویل و توجیه کنیم. ما معتقدیم، خداوند متعال به برکت حضرت ولی عصر(ع) قرآن را حفظ کرده و از بازیگری بازیگران مانع شده است، ما شیعیان بر اساس روایات متواتر از امامان اهل بیت(ع) مأمور هستیم که قرآن موجود را محترم بشماریم و آن را تلاوت و حفظ کنیم. قرآن موجود برای ما حجت است و ما احکام و اعتقادات خود را به آن مستند می‌کنیم.
  41. چون شیعیان احدی را به جز پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان(ع) معصوم نمی‌دادند در این زمینه مشکل ندارند و بر اساس روایات امامان اهل بیت(ع) معتقدند ابن مسعود در این مورد خطا کرده است. در روایات شیعه به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «أخطأ ابن مسعود»؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۱۵ حدیث ۷۴۹۱.
  42. الاتقان، ج۱، ص۲۱۳: ۱۰۸۲ و ر.ک: فتح الباری، ج۸، ص۷۴۳.
  43. الدر المنثور، ج۱، ص۲، الاتقان، ج۱، ص۲۱۳: ۱۰۸۲، فتح الباری، ج۸، ص۷۴۳.
  44. الاتقان، ج۱، ص۲۱۳: ۱۰۸۵.
  45. الاتقان، ج۱، ص۲۱۳: ۱۰۷۹.
  46. شرح المهذب، ج۳، ص۳۹۶ و ر.ک: الاتقان، ج۱، ص۲۱۳.
  47. ریشۀ گرفتاری‌های اهل سنت در دو مطلب است. یکی عدالت همۀ صحابه و دیگری التزام به صحت کتب سته و یا دست کم التزام به صحت کتاب‌های بخاری و مسلم. در این بحث ثابت شد که نه عدالت صحابه تمام است و نه صحت کتب سته.
  48. ارشاد الساری، ج۷، ص۴۴۲.
  49. مسند احمد، ج۱، ص۲۸۲ حدیث ۲۵۵۰.
  50. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۱۸۷.