پرش به محتوا

تفسیر عصر حضور امامان معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
ویژگی‌های گویندۀ [[کلام]] و ویژگی‌های مخاطب و ویژگی‌ها و مشخصات خارجی موضوع سخن از قرائن تأثیرگذار در معنا و مفاد کلام است<ref>ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۱۶۵-۱۷۷.</ref>. در بین آثار تفسیری عصر حضور برای آشکار شدن معنا و مراد برخی [[آیات]] استناد به این قرائن نیز به چشم می‌خورد؛ پس می‌توان ویژگی‌های گوینده، مخاطب و موضوع سخن را نیز از مآخذ [[تفسیری]] متصل<ref>متصل بودن این امور نیز به این لحاظ‍ است که کلام پیوسته با این خصوصیات به مخاطب القا می‌شود و این خصوصیات در ظهور و مراد استعمالی آیات مؤثر است.</ref> در عصر حضور به شمار آورد. نمونۀ استناد به این امور را نیز در همین کتاب در تفسیر مأثور از [[امام هادی]]{{ع}}<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۷۹.</ref> و در مکاتب تفسیری در عنوان مکتب تفسیری مفسران آگاه به همۀ معانی قرآن (فهم معنا باتوجه به ویژگی‌های گویندۀ کلام، [[فهم]] معنا باتوجه به ویژگی‌های مخاطب، و فهم معنا باتوجه به مشخصات موضوع کلام) و برخی آثار تفسیری [[ابن عباس]] بنگرید<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۷ و ۱۶۳-۱۶۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰۶-۴۰۷.</ref>
ویژگی‌های گویندۀ [[کلام]] و ویژگی‌های مخاطب و ویژگی‌ها و مشخصات خارجی موضوع سخن از قرائن تأثیرگذار در معنا و مفاد کلام است<ref>ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۱۶۵-۱۷۷.</ref>. در بین آثار تفسیری عصر حضور برای آشکار شدن معنا و مراد برخی [[آیات]] استناد به این قرائن نیز به چشم می‌خورد؛ پس می‌توان ویژگی‌های گوینده، مخاطب و موضوع سخن را نیز از مآخذ [[تفسیری]] متصل<ref>متصل بودن این امور نیز به این لحاظ‍ است که کلام پیوسته با این خصوصیات به مخاطب القا می‌شود و این خصوصیات در ظهور و مراد استعمالی آیات مؤثر است.</ref> در عصر حضور به شمار آورد. نمونۀ استناد به این امور را نیز در همین کتاب در تفسیر مأثور از [[امام هادی]]{{ع}}<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۷۹.</ref> و در مکاتب تفسیری در عنوان مکتب تفسیری مفسران آگاه به همۀ معانی قرآن (فهم معنا باتوجه به ویژگی‌های گویندۀ کلام، [[فهم]] معنا باتوجه به ویژگی‌های مخاطب، و فهم معنا باتوجه به مشخصات موضوع کلام) و برخی آثار تفسیری [[ابن عباس]] بنگرید<ref>ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۷ و ۱۶۳-۱۶۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰۶-۴۰۷.</ref>


== مآخذ و مستندات منفصل ==
=== مآخذ و مستندات منفصل ===
منظور از مآخذ و مستندات منفصل، اموری جدای از آیات است که در عصر حضور، [[تفسیر آیات]] با استناد به آنها بیان شده است و در این عنوان مأخذ [[تفسیری]] منفصل در [[عصر حضور]] با ذکر شواهدی از آثار آن عصر معرفی می‌شود:
منظور از مآخذ و مستندات منفصل، اموری جدای از آیات است که در عصر حضور، [[تفسیر آیات]] با استناد به آنها بیان شده است و در این عنوان مأخذ [[تفسیری]] منفصل در [[عصر حضور]] با ذکر شواهدی از آثار آن عصر معرفی می‌شود:
- [[قرآن کریم]]
==== [[قرآن کریم]] ====
در [[آثار تفسیری]] عصر حضور، چه در آثار منسوب به [[مفسران]] [[برگزیده]] و چه در آثار منسوب به مفسران [[صحابه]] و [[تابعان]]، فراوان دیده می‌شود که در [[تفسیر آیات]] به [[آیات]] دیگر [[قرآن]] استناد شده و برخی آیات مأخذ تفسیر آیات دیگر قرار گرفته است؛ برای نمونه:
در [[آثار تفسیری]] عصر حضور، چه در آثار منسوب به [[مفسران]] [[برگزیده]] و چه در آثار منسوب به مفسران [[صحابه]] و [[تابعان]]، فراوان دیده می‌شود که در [[تفسیر آیات]] به [[آیات]] دیگر [[قرآن]] استناد شده و برخی آیات مأخذ تفسیر آیات دیگر قرار گرفته است؛ برای نمونه:
از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} و [[امیر المؤمنین]]{{ع}} در [[تفسیر]] آیۀ {{متن قرآن|صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref> نقل شده است: {{متن حدیث|أَيْ قُولُوا اهْدِنَا صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِالتَّوْفِيقِ لِدِينِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>}}<ref>صدوق، معانی الاخبار، ص۲۶ (باب معنی الصراط، ح۹) صدوق متن فوق را با سند متصل از امام حسن عسکری{{ع}} نقل کرده و به دنبال آن فرموده است: {{متن حدیث|وَ حُكِيَ هَذَا بِعَيْنِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}}}.</ref>؛ در این [[حدیث]] از جملۀ {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ}} استفاده شده که مصادیق عینی {{متن قرآن|الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}} [[پیامبران]]، [[صدّیقان]]، [[شهیدان]] و [[صالحان]] هستند.
از [[امام حسن عسکری]]{{ع}} و [[امیر المؤمنین]]{{ع}} در [[تفسیر]] آیۀ {{متن قرآن|صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}}<ref>«راه آنان که به نعمت پرورده‌ای؛ که نه بر ایشان خشم آورده‌ای و نه گمراه‌اند» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref> نقل شده است: {{متن حدیث|أَيْ قُولُوا اهْدِنَا صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِالتَّوْفِيقِ لِدِينِكَ وَ طَاعَتِكَ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>}}<ref>صدوق، معانی الاخبار، ص۲۶ (باب معنی الصراط، ح۹) صدوق متن فوق را با سند متصل از امام حسن عسکری{{ع}} نقل کرده و به دنبال آن فرموده است: {{متن حدیث|وَ حُكِيَ هَذَا بِعَيْنِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}}}.</ref>؛ در این [[حدیث]] از جملۀ {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ}} استفاده شده که مصادیق عینی {{متن قرآن|الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ}} [[پیامبران]]، [[صدّیقان]]، [[شهیدان]] و [[صالحان]] هستند.
- در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ}}<ref>«و به گواهی‌دهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام می‌کشیم)» سوره بروج، آیه ۳.</ref> [[روایت]] شده که [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} فرموده است:
 
[[شاهد]] [[محمّد]]{{صل}} و مشهود، [[روز قیامت]] است؛ آیا نشنیده‌ای که [[خدای سبحان]] می‌فرماید:
در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ}}<ref>«و به گواهی‌دهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام می‌کشیم)» سوره بروج، آیه ۳.</ref> [[روایت]] شده که [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} فرموده است: [[شاهد]] [[محمّد]]{{صل}} و مشهود، [[روز قیامت]] است؛ آیا نشنیده‌ای که [[خدای سبحان]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref> و فرموده است: {{متن قرآن|لِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ}}<ref>«به راستی در این، نشانه‌ای است برای کسی که از عذاب جهان واپسین بیم دارد؛ آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است» سوره هود، آیه ۱۰۳.</ref><ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۶-۴۶۷ (ذیل آیه ۴ سوره بروج).</ref>.
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref> و فرموده است: {{متن قرآن|لِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ}}<ref>«به راستی در این، نشانه‌ای است برای کسی که از عذاب جهان واپسین بیم دارد؛ آن روزی است که مردم در آن فراهمند و آن، روز حضور (مردم) است» سوره هود، آیه ۱۰۳.</ref><ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۶-۴۶۷ (ذیل آیه ۴ سوره بروج).</ref>.
 
- در جملۀ کریمۀ {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref> کلمۀ [[عفو]] در معانی متعددی مانند زیادی و کثرت<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۵ (ذیل آیه ۲۱۹ سوره بقره، اللغة).</ref>، ترک [[عقوبت]]<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۵ (ذیل آیه ۲۱۹ سوره بقره، اللغة).</ref> و غیر آن<ref>{{عربی|عفا الاثر عفوا و عفوّا و عفاء: زال و امّحی... العفو من المال ما زاد علی النفقة... و خیار کل شیء و اجوده و المعروف}}؛ (المعجم الوسیط، ص۶۱۲).</ref> کاربرد دارد. در [[تفسیر]] این آیۀ [[شریف]]، در معنای آن چهار قول (آنچه از مخارج [[اهل]] و عیال اضافه باشد، آنچه از مخارج سال اضافه باشد، پاکیزه‌ترین و [[برترین]] [[مال]]، و متوسط‍ بین [[اسراف]] و [[اقتار]])</ref>اقتار: [[نفقه]] را بر عیال تنگ کردن (صفی‌پور، منتهی الارب، ج۳ و ۴، ص۹۹۶) [[سختگیری]] و تنگی دادن به خود و اهل و عیال (سیّاح، [[فرهنگ]] بزرگ جامع نوین، و [[الیاس]]، فرهنگ نوین واژه قتر).</ref> ذکر شده است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۶ (تفسیر آیه ۲۱۹، سوره بقره).</ref>. در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده، «العفو» در این [[آیه]] به استناد آیۀ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا}}<ref>«و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.</ref> به وسط‍ (میانۀ بین [[اسراف]] و [[اقتار]]) [[تفسیر]] شده است<ref>{{متن حدیث|عن عبد الرحمان قال سألت ابا عبد الله{{ع}} عن قوله: {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ}} قال {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا}} قال: هذه بعد هذه هی الوسط‍}}؛ (تفسیر العیاشی، ص۱۰۶، ح۳۱۵).</ref>. در تفسیر {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟» سوره ص، آیه ۷۵.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که فرمود: «ید در [[کلام عرب]] به‌معنای [[قوّت]] و [[نعمت]] است». و در این معنا به [[آیات]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ}}<ref>«و آسمان را با دست‌هایی (توانا) بنا نهادیم و بی‌گمان ما (آن را) گسترنده‌ایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.</ref> و {{متن قرآن|وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ}}<ref>«و با روحی از خویش تأییدشان کرده است» سوره مجادله، آیه ۲۲.</ref> استناد نمود<ref>صدوق، التوحید، ص۱۵۳ (باب تفسیر قول الله عزّ و جلّ {{متن قرآن|يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ}}، ح۱).</ref>. در [[آیه]] {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.</ref> بحث و [[اختلاف]] است که آیا «من» در «منکم» برای [[تبعیض]] است و [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[واجب کفایی]] است یا «من» [[بیانیّه]] می‌باشد و امر به معروف و نهی از منکر [[واجب عینی]] است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۴۸۳ (ذیل آیه ۱۰۴، سورۀ آل عمران، الاعراب)؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج۴، ص۲۶ و ۲۷.</ref>. در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده، به استناد اینکه «من» در آیۀ {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و به حق دادگری می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref>[[ظهور]] در [[تبعیض]] دارد، در آیۀ فوق نیز «من» به تبعیض معنا شده و [[حکم]] [[آیه]] به گروهی از [[مسلمانان]] (نه همۀ آنان) اختصاص یافته و آیه دلیل قرار داده شده است بر اینکه [[امر به معروف و نهی از منکر]] بر همۀ [[امت]] [[واجب]] نیست، بلکه بر فرد [[قدرتمندی]] که [[فرمان]] او [[اطاعت]] می‌شود و معروف را از منکر تشخیص می‌دهد، واجب است<ref>{{متن حدیث|.... قال (مسعدة بن صدقة) سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى الْأُمَّةِ جَمِيعاً فَقَالَ لَا فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ قَالَ إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِيِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْكَرِ لَا عَلَى الضَّعِيفِ الَّذِي لَا يَهْتَدِي سَبِيلًا إِلَىأَيٍّ مِنْ أَيٍّ يَقُولُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُهُ {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} فَهَذَا خَاصٌّ غَيْرُ عَامٍّ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}} وَ لَمْ يَقُلْ عَلَى أُمَّةِ مُوسَى وَ لَا عَلَى كُلِّ قَوْمِهِ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أُمَمٌ مُخْتَلِفَةٌ...}}؛ (کلینی، فروع الکافی، ج۵، ص۶۲، کتاب الجهاد، باب ۲۸، ح۱۶)، ممکن است این روایت به مرتبۀ خاصی از امر به معروف و نهی از منکر که متوقف بر قدرت و اوصاف یادشده در این روایت است، نظر داشته باشد و با اینکه برخی مراتب امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت واجب باشد، منافات نداشته باشد.</ref>.
در جملۀ کریمۀ {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref> کلمۀ [[عفو]] در معانی متعددی مانند زیادی و کثرت<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۵ (ذیل آیه ۲۱۹ سوره بقره، اللغة).</ref>، ترک [[عقوبت]]<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۵ (ذیل آیه ۲۱۹ سوره بقره، اللغة).</ref> و غیر آن<ref>{{عربی|عفا الاثر عفوا و عفوّا و عفاء: زال و امّحی... العفو من المال ما زاد علی النفقة... و خیار کل شیء و اجوده و المعروف}}؛ (المعجم الوسیط، ص۶۱۲).</ref> کاربرد دارد. در [[تفسیر]] این آیۀ [[شریف]]، در معنای آن چهار قول (آنچه از مخارج [[اهل]] و عیال اضافه باشد، آنچه از مخارج سال اضافه باشد، پاکیزه‌ترین و [[برترین]] [[مال]]، و متوسط‍ بین [[اسراف]] و [[اقتار]])</ref>اقتار: [[نفقه]] را بر عیال تنگ کردن (صفی‌پور، منتهی الارب، ج۳ و ۴، ص۹۹۶) [[سختگیری]] و تنگی دادن به خود و اهل و عیال (سیّاح، [[فرهنگ]] بزرگ جامع نوین، و [[الیاس]]، فرهنگ نوین واژه قتر).</ref> ذکر شده است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۳۱۶ (تفسیر آیه ۲۱۹، سوره بقره).</ref>. در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده، «العفو» در این [[آیه]] به استناد آیۀ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا}}<ref>«و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.</ref> به وسط‍ (میانۀ بین [[اسراف]] و [[اقتار]]) [[تفسیر]] شده است<ref>{{متن حدیث|عن عبد الرحمان قال سألت ابا عبد الله{{ع}} عن قوله: {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ}} قال {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا}} قال: هذه بعد هذه هی الوسط‍}}؛ (تفسیر العیاشی، ص۱۰۶، ح۳۱۵).</ref>. در تفسیر {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟» سوره ص، آیه ۷۵.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که فرمود: «ید در [[کلام عرب]] به‌معنای [[قوّت]] و [[نعمت]] است». و در این معنا به [[آیات]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ}}<ref>«و آسمان را با دست‌هایی (توانا) بنا نهادیم و بی‌گمان ما (آن را) گسترنده‌ایم» سوره ذاریات، آیه ۴۷.</ref> و {{متن قرآن|وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ}}<ref>«و با روحی از خویش تأییدشان کرده است» سوره مجادله، آیه ۲۲.</ref> استناد نمود<ref>صدوق، التوحید، ص۱۵۳ (باب تفسیر قول الله عزّ و جلّ {{متن قرآن|يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ}}، ح۱).</ref>. در [[آیه]] {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.</ref> بحث و [[اختلاف]] است که آیا «من» در «منکم» برای [[تبعیض]] است و [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[واجب کفایی]] است یا «من» [[بیانیّه]] می‌باشد و امر به معروف و نهی از منکر [[واجب عینی]] است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۴۸۳ (ذیل آیه ۱۰۴، سورۀ آل عمران، الاعراب)؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج۴، ص۲۶ و ۲۷.</ref>. در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده، به استناد اینکه «من» در آیۀ {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و به حق دادگری می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref>[[ظهور]] در [[تبعیض]] دارد، در آیۀ فوق نیز «من» به تبعیض معنا شده و [[حکم]] [[آیه]] به گروهی از [[مسلمانان]] (نه همۀ آنان) اختصاص یافته و آیه دلیل قرار داده شده است بر اینکه [[امر به معروف و نهی از منکر]] بر همۀ [[امت]] [[واجب]] نیست، بلکه بر فرد [[قدرتمندی]] که [[فرمان]] او [[اطاعت]] می‌شود و معروف را از منکر تشخیص می‌دهد، واجب است<ref>{{متن حدیث|.... قال (مسعدة بن صدقة) سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَقُولُ وَ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى الْأُمَّةِ جَمِيعاً فَقَالَ لَا فَقِيلَ لَهُ وَ لِمَ قَالَ إِنَّمَا هُوَ عَلَى الْقَوِيِّ الْمُطَاعِ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْكَرِ لَا عَلَى الضَّعِيفِ الَّذِي لَا يَهْتَدِي سَبِيلًا إِلَىأَيٍّ مِنْ أَيٍّ يَقُولُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُهُ {{متن قرآن|وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}} فَهَذَا خَاصٌّ غَيْرُ عَامٍّ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}} وَ لَمْ يَقُلْ عَلَى أُمَّةِ مُوسَى وَ لَا عَلَى كُلِّ قَوْمِهِ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أُمَمٌ مُخْتَلِفَةٌ...}}؛ (کلینی، فروع الکافی، ج۵، ص۶۲، کتاب الجهاد، باب ۲۸، ح۱۶)، ممکن است این روایت به مرتبۀ خاصی از امر به معروف و نهی از منکر که متوقف بر قدرت و اوصاف یادشده در این روایت است، نظر داشته باشد و با اینکه برخی مراتب امر به معروف و نهی از منکر بر همه امت واجب باشد، منافات نداشته باشد.</ref>.
- در روایتی که از [[امام رضا]]{{ع}} در ذیل آیۀ {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ...}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> نقل شده که [[حضرت]] در بیان اینکه چرا بر دل‌های آنها مهر زده است و منظور از مهر زدن بر [[دل‌ها]] چیست، از آیۀ {{متن قرآن|بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«آنگاه برای پیمان‌شکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دل‌های ما در پوشش‌هایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)‌ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمی‌آو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref> کمک گرفته است<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۳۳، ح۱۶.</ref>.
 
- در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] آیۀ {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref> نقل شده، آمده که حضرت برای بیان اینکه آنها از کجا [[نبیّ]] خاتم{{صل}} را مانند پسران‌شان می‌شناختند، به آیۀ {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ...}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref> [[استشهاد]] کرده است<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۷۰۸، ح۳۷.</ref>.
در روایتی که از [[امام رضا]]{{ع}} در ذیل آیۀ {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ...}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> نقل شده که [[حضرت]] در بیان اینکه چرا بر دل‌های آنها مهر زده است و منظور از مهر زدن بر [[دل‌ها]] چیست، از آیۀ {{متن قرآن|بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«آنگاه برای پیمان‌شکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دل‌های ما در پوشش‌هایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)‌ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمی‌آو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref> کمک گرفته است<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۳۳، ح۱۶.</ref>.
 
در روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} در [[تفسیر]] آیۀ {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref> نقل شده، آمده که حضرت برای بیان اینکه آنها از کجا [[نبیّ]] خاتم{{صل}} را مانند پسران‌شان می‌شناختند، به آیۀ {{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ...}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref> [[استشهاد]] کرده است<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۷۰۸، ح۳۷.</ref>.
 
گاهی برای پاسخ به پرسشی که از مضمون آیه‌ای پیدا شده، از آیۀ دیگر استفاده شده است؛ برای مثال، از آیۀ {{متن قرآن|وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ}}<ref>«و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟» سوره زخرف، آیه ۴۵.</ref>که در آن برحسب ظاهر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مأمور]] به [[پرسش]] از [[پیامبران]] پیش از خود شده است، باتوجّه به اینکه آن [[حضرت]] در عصر آنان نبوده و فاصلۀ آخرین آنها یعنی، [[حضرت عیسی]]{{ع}} با آن حضرت پانصد سال [[روایت]] شده است، این سؤال پیش می‌آید که پرسش آن حضرت از آنان به چه کیفیتی بوده است‌؟ اگر پاسخ آن داده نشود، [[درستی]] معنایی که از ظاهر [[آیه]] فهمیده می‌شود، مورد ابهام و تردید قرار می‌گیرد. در روایتی که از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده، با استفاده از آیۀ {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا...}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> و با بیان اینکه یکی از آن [[آیات]] ارائه شده [[اجتماع]] [[پیامبران پیشین]] به نزد آن حضرت بوده است، پاسخ آن سؤال داده شده است<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۴، ص۶۰۶؛ همچنین ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۹۴، ح۹۹.</ref>.
گاهی برای پاسخ به پرسشی که از مضمون آیه‌ای پیدا شده، از آیۀ دیگر استفاده شده است؛ برای مثال، از آیۀ {{متن قرآن|وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ}}<ref>«و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟» سوره زخرف، آیه ۴۵.</ref>که در آن برحسب ظاهر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مأمور]] به [[پرسش]] از [[پیامبران]] پیش از خود شده است، باتوجّه به اینکه آن [[حضرت]] در عصر آنان نبوده و فاصلۀ آخرین آنها یعنی، [[حضرت عیسی]]{{ع}} با آن حضرت پانصد سال [[روایت]] شده است، این سؤال پیش می‌آید که پرسش آن حضرت از آنان به چه کیفیتی بوده است‌؟ اگر پاسخ آن داده نشود، [[درستی]] معنایی که از ظاهر [[آیه]] فهمیده می‌شود، مورد ابهام و تردید قرار می‌گیرد. در روایتی که از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده، با استفاده از آیۀ {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا...}}<ref>«پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم- برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.</ref> و با بیان اینکه یکی از آن [[آیات]] ارائه شده [[اجتماع]] [[پیامبران پیشین]] به نزد آن حضرت بوده است، پاسخ آن سؤال داده شده است<ref>ر.ک: حویزی، نور الثقلین، ج۴، ص۶۰۶؛ همچنین ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۹۴، ح۹۹.</ref>.
تعیّن [[تفسیر]] آیۀ یادشده در معنایی که در این روایت بیان شده است، هرچند در گرو [[صحت سند]] این روایت است، ولی باتوجه به اینکه از [[روایات]] تعدّد و تکرار [[معراج پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} استفاده می‌شود<ref>ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۰۶ و ۳۰۷، ح۱۳ و ص۳۸۷، ح۹۶.</ref>، معنایی که در این [[روایت]] بیان شده، بعید نیست و احتمال اینکه از [[آیه]] همین معنا مراد باشد، منتفی نمی‌باشد.
تعیّن [[تفسیر]] آیۀ یادشده در معنایی که در این روایت بیان شده است، هرچند در گرو [[صحت سند]] این روایت است، ولی باتوجه به اینکه از [[روایات]] تعدّد و تکرار [[معراج پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} استفاده می‌شود<ref>ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۰۶ و ۳۰۷، ح۱۳ و ص۳۸۷، ح۹۶.</ref>، معنایی که در این [[روایت]] بیان شده، بعید نیست و احتمال اینکه از [[آیه]] همین معنا مراد باشد، منتفی نمی‌باشد.
گاهی برای رفع استبعاد از معنایی که برای آیه بیان شده، به نظیر آن در آیۀ دیگر توجه داده می‌شود؛ برای مثال، در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا}}<ref>«و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} برای بیان منافات نداشتن تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ}}<ref>«بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> با [[وجوب]] شکسته [[خواندن نماز]] و بعید نبودن آن، به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}<ref>«بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref><ref>بقره، ۱۵۸؛ زیرا در این آیه نیز با اینکه وجوب سعی بین صفا و مروه قطعی و مورد اتفاق می‌باشد، تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ}} به کار رفته است.</ref> استناد شده است<ref>ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۸۱، ح۱۲۶۶/۱. درخور ذکر است که سند این روایت نیز معتبر می‌باشد؛ زیرا صدوق آن را از زراره و محمد بن مسلم روایت کرده و سند صدوق به زراره صحیح است (ر.ک: تجلیل، معجم الثقات، ص۳۹۰ و ۳۹۳).</ref>.
گاهی برای رفع استبعاد از معنایی که برای آیه بیان شده، به نظیر آن در آیۀ دیگر توجه داده می‌شود؛ برای مثال، در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا}}<ref>«و چون به سفر می‌روید اگر می‌هراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید؛ بی‌گمان کافران برای شما دشمنی آشکارند» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} برای بیان منافات نداشتن تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ}}<ref>«بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> با [[وجوب]] شکسته [[خواندن نماز]] و بعید نبودن آن، به آیه {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا}}<ref>«بی‌گمان صفا و مروه از نشانه‌های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref><ref>بقره، ۱۵۸؛ زیرا در این آیه نیز با اینکه وجوب سعی بین صفا و مروه قطعی و مورد اتفاق می‌باشد، تعبیر {{متن قرآن|فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ}} به کار رفته است.</ref> استناد شده است<ref>ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۸۱، ح۱۲۶۶/۱. درخور ذکر است که سند این روایت نیز معتبر می‌باشد؛ زیرا صدوق آن را از زراره و محمد بن مسلم روایت کرده و سند صدوق به زراره صحیح است (ر.ک: تجلیل، معجم الثقات، ص۳۹۰ و ۳۹۳).</ref>.
گاهی برای تبیین موضوع حکمی که مجمل می‌باشد، از آیه دیگر کمک گرفته شده است؛ مانند اینکه از [[امام جواد]]{{ع}} در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا...}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> نقل شده [[حضرت]] برای تبیین اینکه دست دزد را باید از انتهای چهار انگشت [[برید]]، نه از مچ و نه از آرنج، به آیۀ {{متن قرآن|وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا}}<ref>«و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.</ref> استناد کرده و فرموده است: مقصود از «[[مساجد]]» اعضای هفت‌گانه‌ای است که بر آنها [[سجده]] می‌شود و چیزی‌که برای [[خدا]] است، نباید قطع شود<ref>حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۶۲۸ و ۶۲۹، ح۱۹۰، برای آگاهی از دو نمونه دیگر از این استنادها ر.ک: حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۱۲۱، ح۳۴۴ و ص۱۵۵، ح۳۹۳.</ref>.
گاهی برای تبیین موضوع حکمی که مجمل می‌باشد، از آیه دیگر کمک گرفته شده است؛ مانند اینکه از [[امام جواد]]{{ع}} در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا...}}<ref>«و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> نقل شده [[حضرت]] برای تبیین اینکه دست دزد را باید از انتهای چهار انگشت [[برید]]، نه از مچ و نه از آرنج، به آیۀ {{متن قرآن|وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا}}<ref>«و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.</ref> استناد کرده و فرموده است: مقصود از «[[مساجد]]» اعضای هفت‌گانه‌ای است که بر آنها [[سجده]] می‌شود و چیزی‌که برای [[خدا]] است، نباید قطع شود<ref>حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۶۲۸ و ۶۲۹، ح۱۹۰، برای آگاهی از دو نمونه دیگر از این استنادها ر.ک: حویزی، نورالثقلین، ج۱، ص۱۲۱، ح۳۴۴ و ص۱۵۵، ح۳۹۳.</ref>.
در [[آثار تفسیری]] نقل شده از [[صحابه]] و [[تابعان]] نیز استناد به [[قرآن]] و مأخذ واقع شدن برخی [[آیات]] برای [[تفسیر آیات]] دیگر، دیده می‌شود، برای نمونه:
در [[آثار تفسیری]] نقل شده از [[صحابه]] و [[تابعان]] نیز استناد به [[قرآن]] و مأخذ واقع شدن برخی [[آیات]] برای [[تفسیر آیات]] دیگر، دیده می‌شود، برای نمونه:
- [[طبری]] در ذیل آیۀ {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref> با سند خویش از [[ابن عباس]] چنین [[روایت]] کرده است: «می‌فرماید: در [[اسلام]] بر شما هیچ تنگی قرار نداده است، آن مثل قول خدا در [[سورۀ انعام]] است: {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref> پس کسی را که [[خدا]] بخواهد [[هدایت]] کند، سینه‌اش را برای [[اسلام]] باز می‌کند و کسی را که بخواهد [[گمراه]] کند، سینه‌اش را بر او تنگ می‌کند تا اسلام را بر او تنگ بنمایاند و حال آنکه اسلام فراخ است»<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۴۳.</ref>.
 
- همچنین در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref> از وی [[روایت]] کرده است که آن مانند این قول خدا است: {{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا...}}<ref>«چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref><ref>بقره، ۲۸؛ طبری، جامع البیان، ج۲۴، ص۳۱.</ref>؛ یعنی برای تعیین دو [[اماته]] و دو احیایی که در آیۀ اول آمده، از آیۀ دوم که فرموده است: «شما مرده بودید، پس خدا شما را زنده کرده است؛ سپس شما را می‌میراند؛ سپس شما زنده می‌کند» کمک گرفته و با این اشاره، دو اماته را به حالت [[انسان]] قبل از دمیده شدن [[روح]] و به [[میراندن]] [[انسان]] بعد از [[زندگی]] در این [[دنیا]] [[تفسیر]] کرده است و دو [[احیا]] را یکی [[زنده کردن]] انسان در رحم [[مادر]] و [[تولد]] او و دیگری زنده کردن او برای حضور در [[قیامت]] معرفی کرده است، و در جای دیگر نیز در معنای {{متن قرآن|أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref> از وی چنین [[روایت]] کرده است: قبل از اینکه شما را [[خلق]] کند، [[خاک]] بودید؛ این یک مردن است. پس شما را آفرید؛ این یک احیاست؛ سپس شما را می‌میراند و به قبرها برمی‌گردیم؛ این مردن دیگری است. سپس در [[روز قیامت]] شما را زنده می‌کند؛ این احیای دیگری است. پس آنها دو [[مرگ]] و دو [[زندگی]] و آن قول [[خدا]] {{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref> است<ref>طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۴۵ و ۱۴۶؛ ذیل آیه ۲۸ سوره بقره.</ref>.
[[طبری]] در ذیل آیۀ {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}}<ref>«و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref> با سند خویش از [[ابن عباس]] چنین [[روایت]] کرده است: «می‌فرماید: در [[اسلام]] بر شما هیچ تنگی قرار نداده است، آن مثل قول خدا در [[سورۀ انعام]] است: {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته می‌دارد گویی به آسمان فرا می‌رود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند؛ برمی‌گمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref> پس کسی را که [[خدا]] بخواهد [[هدایت]] کند، سینه‌اش را برای [[اسلام]] باز می‌کند و کسی را که بخواهد [[گمراه]] کند، سینه‌اش را بر او تنگ می‌کند تا اسلام را بر او تنگ بنمایاند و حال آنکه اسلام فراخ است»<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۴۳.</ref>.
- از [[عبیدة بن قیس]] (م ۷۲ ه‍‌.ق) نقل کرده‌اند که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ...}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> گفته است: {{متن قرآن|كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ}} اشاره دارد به {{متن قرآن|مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ}}<ref>«دو دو، و سه سه، و چهار چهار» سوره نساء، آیه ۳.</ref>که در [[[آیه]] دیگر] [[قرآن]] ثبت شده است<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، جزء ۵، ص۸۲.</ref>.
 
همچنین در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref> از وی [[روایت]] کرده است که آن مانند این قول خدا است: {{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا...}}<ref>«چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref><ref>بقره، ۲۸؛ طبری، جامع البیان، ج۲۴، ص۳۱.</ref>؛ یعنی برای تعیین دو [[اماته]] و دو احیایی که در آیۀ اول آمده، از آیۀ دوم که فرموده است: «شما مرده بودید، پس خدا شما را زنده کرده است؛ سپس شما را می‌میراند؛ سپس شما زنده می‌کند» کمک گرفته و با این اشاره، دو اماته را به حالت [[انسان]] قبل از دمیده شدن [[روح]] و به [[میراندن]] [[انسان]] بعد از [[زندگی]] در این [[دنیا]] [[تفسیر]] کرده است و دو [[احیا]] را یکی [[زنده کردن]] انسان در رحم [[مادر]] و [[تولد]] او و دیگری زنده کردن او برای حضور در [[قیامت]] معرفی کرده است، و در جای دیگر نیز در معنای {{متن قرآن|أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ}}<ref>«می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟» سوره غافر، آیه ۱۱.</ref> از وی چنین [[روایت]] کرده است: قبل از اینکه شما را [[خلق]] کند، [[خاک]] بودید؛ این یک مردن است. پس شما را آفرید؛ این یک احیاست؛ سپس شما را می‌میراند و به قبرها برمی‌گردیم؛ این مردن دیگری است. سپس در [[روز قیامت]] شما را زنده می‌کند؛ این احیای دیگری است. پس آنها دو [[مرگ]] و دو [[زندگی]] و آن قول [[خدا]] {{متن قرآن|كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«چگونه به خداوند کفر می‌ورزید با آنکه مرده بودید، شما را زنده گردانید؛ آنگاه شما را می‌میراند، دگرباره زنده می‌گرداند و سپس به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۸.</ref> است<ref>طبری، جامع البیان، ج۱، ص۱۴۵ و ۱۴۶؛ ذیل آیه ۲۸ سوره بقره.</ref>.
 
از [[عبیدة بن قیس]] نقل کرده‌اند که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ...}}<ref>«و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهره‌مند شده‌اید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، هم‌داستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.</ref> گفته است: {{متن قرآن|كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ}} اشاره دارد به {{متن قرآن|مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ}}<ref>«دو دو، و سه سه، و چهار چهار» سوره نساء، آیه ۳.</ref>که در [[آیه]] دیگر [[قرآن]] ثبت شده است<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، جزء ۵، ص۸۲.</ref>.
 
در ذیل {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ}}<ref>«با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند» سوره بقره، آیه ۲۲۱.</ref> از [[سعید بن جبیر]] نقل کرده‌اند که لفظ‍ [[آیه]] عموم دارد و هر [[زن]] کافری را شامل می‌شود، ولی مراد خصوص زن‌های [غیر] کتابی است، و مخصّص آن آیه {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref> می‌باشد؛ پس آن عموم شامل زن‌های کتابی نمی‌شود<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۸.</ref>.
در ذیل {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ}}<ref>«با زنان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان آورند» سوره بقره، آیه ۲۲۱.</ref> از [[سعید بن جبیر]] نقل کرده‌اند که لفظ‍ [[آیه]] عموم دارد و هر [[زن]] کافری را شامل می‌شود، ولی مراد خصوص زن‌های [غیر] کتابی است، و مخصّص آن آیه {{متن قرآن|وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ}}<ref>«امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و (نیز ازدواج با) زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده‌اند، اگر کابینشان را پرداخته و پاکدامن باشید نه پلیدکار و گزینندگان دوست پنهان، (بر شما حلال است) و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه می‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره مائده، آیه ۵.</ref> می‌باشد؛ پس آن عموم شامل زن‌های کتابی نمی‌شود<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۸.</ref>.
- از [[حسن بصری]] نقل کرده‌اند که در [[تفسیر]] واژه «کلمات» در آیه {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ}}<ref>«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> به آیۀ {{متن قرآن|رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا}}<ref>«گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref> استناد جسته و مراد از کلمات را همین جمله یادشده می‌داند<ref>ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۵۹ (ذیل آیه ۳۷ بقره). سیوطی این تفسیر را از ضحاک مجاهد، محمد بن کعب قرظی و ابن عباس نیز نقل کرده است (ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۵۹).</ref>. همچنین مراد از [[عهد]] در آیه {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ}}<ref>«ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref> را [[پیمان]] یادشده در آیۀ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}<ref>«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم می‌پوشم و شما را به بوستان‌هایی در می‌آورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بی‌گمان راه میانه را گم کرده است» سوره مائده، آیه ۱۲.</ref> دانسته است<ref>ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۸۶.</ref>. از [[زید بن اسلم]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> چنین نقل کرده‌اند: {{عربی|ذلک علی الولاة یعطوهم من الزکاة یقول الله و فی الرقاب}}<ref>سیوطی، الدر المنثور (ط،‍ بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳)، ج۵، ص۴۶ (تفسیر آیه ۳۳ سوره نور).</ref>؛این [اعطای [[مال]] به بردگانی که [[قرارداد]] مخصوصی برای [[آزاد]] شدن خود بسته‌اند] [[وظیفه]] [[والیان]] است که از [[زکات]] به آنان عطا کنند؛ [زیرا] [[خدا]] [در بیان مصارف زکات] می‌فرماید: و در [[[آزادی]]] [[برده‌ها]]». وی در این [[تفسیر]] برای بیان اینکه [[فرمان]] [[آیه]] متوجه والیان است که می‌باید از زکات به بردگان مکاتب [[[قرارداد]] بسته] عطا کنند، به آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> که یکی از مصارف [[صدقات]] (زکوات) را [[آزادی]] برده‌ها قرار داده، استناد کرده و این از باب [[تفسیر قرآن به قرآن]] است. در کتاب [[غریب القرآن]] منسوب به [[زید بن علی بن الحسین]] نیز در مواردی به [[آیات]] دیگر [[قرآن]] استناد شده است<ref>ر.ک: زید بن علی بن الحسین، غریب القرآن، ص۱۲۰، ۱۲۶ و ۱۳۸.</ref>.
 
گرچه برخی از این استنادها مانند استناد [[زید بن اسلم]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> به «فی الرقاب» و استناد [[حسن بصری]] در تفسیر «کلمات» به [[آیه]] {{متن قرآن|رَبَّنَا ظَلَمْنَا...}}<ref>«گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref> قابل مناقشه است<ref>برای اطلاع از مناقشه این دو استناد ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۱۹۹؛ بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۵۲.</ref>، ولی در هرصورت این استنادها نشان می‌دهد که [[تفسیر آیات]] با کمک گرفتن از آیات دیگر سابقۀ دیرینه داشته و در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز یکی از مآخذ تفسیر خود [[قرآن کریم]] بوده است و به لحاظ‍ اینکه آیۀ مورد استناد جدا و منفصل از آیه‌ای است که به کمک آن تفسیر می‌شود، این مأخذ از مآخذ منفصل آن عصر به شمار آمد.
از [[حسن بصری]] نقل کرده‌اند که در [[تفسیر]] واژه {{متن قرآن|كَلِمَاتٍ}} در آیه {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ}}<ref>«آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> به آیۀ {{متن قرآن|رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا}}<ref>«گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref> استناد جسته و مراد از کلمات را همین جمله یادشده می‌داند<ref>ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۵۹ (ذیل آیه ۳۷ بقره). سیوطی این تفسیر را از ضحاک مجاهد، محمد بن کعب قرظی و ابن عباس نیز نقل کرده است (ر.ک: سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۵۹).</ref>. همچنین مراد از [[عهد]] در آیه {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ}}<ref>«ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref> را [[پیمان]] یادشده در آیۀ {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ}}<ref>«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم می‌پوشم و شما را به بوستان‌هایی در می‌آورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بی‌گمان راه میانه را گم کرده است» سوره مائده، آیه ۱۲.</ref> دانسته است<ref>ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۸۶.</ref>. از [[زید بن اسلم]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> چنین نقل کرده‌اند: {{عربی|ذلک علی الولاة یعطوهم من الزکاة یقول الله و فی الرقاب}}<ref>سیوطی، الدر المنثور (ط،‍ بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳)، ج۵، ص۴۶ (تفسیر آیه ۳۳ سوره نور).</ref>؛این [اعطای [[مال]] به بردگانی که [[قرارداد]] مخصوصی برای [[آزاد]] شدن خود بسته‌اند] [[وظیفه]] [[والیان]] است که از [[زکات]] به آنان عطا کنند؛ [زیرا] [[خدا]] [در بیان مصارف زکات] می‌فرماید: و در [[[آزادی]]] [[برده‌ها]]». وی در این [[تفسیر]] برای بیان اینکه [[فرمان]] [[آیه]] متوجه والیان است که می‌باید از زکات به بردگان مکاتب [[[قرارداد]] بسته] عطا کنند، به آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> که یکی از مصارف [[صدقات]] (زکوات) را [[آزادی]] برده‌ها قرار داده، استناد کرده و این از باب [[تفسیر قرآن به قرآن]] است. در کتاب [[غریب القرآن]] منسوب به [[زید بن علی بن الحسین]] نیز در مواردی به [[آیات]] دیگر [[قرآن]] استناد شده است<ref> ر.ک: زید بن علی بن الحسین، غریب القرآن، ص۱۲۰، ۱۲۶ و ۱۳۸.</ref>.
- [[روایات]] نقل شده از [[پیامبر]]{{صل}}
 
گرچه برخی از این استنادها مانند استناد [[زید بن اسلم]] در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ}}<ref>«و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> به «فی الرقاب» و استناد [[حسن بصری]] در تفسیر «کلمات» به [[آیه]] {{متن قرآن|رَبَّنَا ظَلَمْنَا...}}<ref>«گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بی‌گمان از زیانکاران خواهیم بود» سوره اعراف، آیه ۲۳.</ref> قابل مناقشه است<ref>برای اطلاع از مناقشه این دو استناد ر.ک: بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص۱۹۹؛ بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۲۵۲.</ref>، ولی در هرصورت این استنادها نشان می‌دهد که [[تفسیر آیات]] با کمک گرفتن از آیات دیگر سابقۀ دیرینه داشته و در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز یکی از مآخذ تفسیر خود [[قرآن کریم]] بوده است و به لحاظ‍ اینکه آیۀ مورد استناد جدا و منفصل از آیه‌ای است که به کمک آن تفسیر می‌شود، این مأخذ از مآخذ منفصل آن عصر به شمار آمد.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۰۷-۴۱۳.</ref>
 
==== [[روایات]] نقل شده از [[پیامبر]]{{صل}} ====
در [[آثار تفسیری]] منسوب به امامان معصوم{{عم}} و [[صحابه]] و [[تابعان]] استناد به روایات و سخنان نقل شده از پیامبر{{صل}} نیز دیده می‌شود و ازاین‌رو، می‌توان یکی از مآخذ [[تفسیری]] منفصل در عصر حضور روایات نقل شده از آن [[حضرت]] به شمار آورد، برای نمونه:
در [[آثار تفسیری]] منسوب به امامان معصوم{{عم}} و [[صحابه]] و [[تابعان]] استناد به روایات و سخنان نقل شده از پیامبر{{صل}} نیز دیده می‌شود و ازاین‌رو، می‌توان یکی از مآخذ [[تفسیری]] منفصل در عصر حضور روایات نقل شده از آن [[حضرت]] به شمار آورد، برای نمونه:
- با [[سند معتبر]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده است که در پاسخ [[زراره]] که از وی پرسید:
 
«از کجا دانستی و فرمودی [در [[وضو]]] مسح به قسمتی از پاها [کافی] است‌؟» پس از بیان دلالت [[آیۀ وضو]] بر این [[حکم]] فرمود: {{متن حدیث|ثُمَّ فَسَّرَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِلنَّاسِ فَضَيَّعُوهُ...}}؛ سپس [[رسول خدا]]{{صل}} آن را برای [[مردم]] تفسیر کرد ولی آن را ضایع کردند..»...</ref>ر.ک: [[کلینی]]، [[فروع]] [[الکافی]]، ج۳، ص۳۹ (کتاب الطهارة، باب مسح الرأس و القدمین، ح۴)، متن کامل این [[حدیث]] در همین کتاب، ص۶۷ در تفسیرهای [[مأثور]] از [[امام باقر]]{{ع}} نیز آمده است.</ref>.
با [[سند معتبر]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده است که در پاسخ [[زراره]] که از وی پرسید: «از کجا دانستی و فرمودی [در [[وضو]]] مسح به قسمتی از پاها [کافی] است‌؟» پس از بیان دلالت [[آیۀ وضو]] بر این [[حکم]] فرمود: {{متن حدیث|ثُمَّ فَسَّرَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِلنَّاسِ فَضَيَّعُوهُ...}}؛ سپس [[رسول خدا]]{{صل}} آن را برای [[مردم]] تفسیر کرد ولی آن را ضایع کردند...».</ref>ر.ک: [[کلینی]]، [[فروع]] [[الکافی]]، ج۳، ص۳۹ (کتاب الطهارة، باب مسح الرأس و القدمین، ح۴)، متن کامل این [[حدیث]] در همین کتاب، ص۶۷ در تفسیرهای [[مأثور]] از [[امام باقر]]{{ع}} نیز آمده است.</ref>.
 
در این [[روایت]] ملاحظه می‌شود که امام باقر{{ع}} در [[تفسیر آیه]] [[وضو]] به [[تفسیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} نیز [[استشهاد]] کرده است.
در این [[روایت]] ملاحظه می‌شود که امام باقر{{ع}} در [[تفسیر آیه]] [[وضو]] به [[تفسیر]] [[رسول خدا]]{{صل}} نیز [[استشهاد]] کرده است.
- در ضمن روایت مفصّلی که کلینی، در کافی آورده، از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل شده است:
 
{{متن حدیث|و نزلت {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و نزلت فی علی و [[الحسن]] و الحسین. فقال [[رسول الله]]{{صل}} فی علی{{ع}}: الا [[من کنت مولاه]] فعلی مولاه و قال: اوصیکم بکتاب [[الله]] و [[اهل]] بیتی؛ فانی سئلت الله عزّ و جلّ ان لا یفرق بینهما حتی یردّهما علیّ الحوض فاعطانی ذلک و قال: لا تعلموهم فانهم [[اعلم]] منکم و قال: انهم لن یخرجوکم من باب [[هدی]] و لم یدخلوکم فی باب [[ضلالة]] فلو سکت رسول الله فلم یبیین من اهل بیته لادّعاهم [[آل]] فلان و آل فلان و لکن الله عزّ و جلّ انزل فی کتابه تصدیقا لنبیه{{صل}} {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> فکان علی و الحسن و الحسین و فاطمة{{عم}} فادخلهم رسول الله{{صل}} تحت الکساء فی [[بیت]] [[ام سلمة]] فقال: اللهم ان لکل [[نبی]] اهلا و ثقلا و هؤلاء اهل بیتی و ثقلی. فقالت ام سلمة: الست من اهلک‌؟ فقال لها: انک الی خیر و لکن هؤلاء بیتی و ثقلی}}<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۸۲، قسمتی از ح۶.</ref>؛
در ضمن روایت مفصّلی که کلینی، در کافی آورده، از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل شده است: {{متن حدیث|و نزلت {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فَقَالَ فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ بَارَكَ أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اَللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي إِنِّي سَأَلْتُ اَللَّهَ أَنْ لاَ يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ فَلاَ تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ [فَإِنَّهُمْ] أَعْلَمُ مِنْكُمْ إِنَّهُمْ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلاَلَةٍ وَ لَوْ سَكَتَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ يُبَيِّنْ أَهْلَهَا لاَدَّعَاهَا آلُ عَبَّاسٍ وَ آلُ عَقِيلٍ وَ آلُ فُلاَنٍ وَ آلُ فُلاَنٍ وَ لَكِنَّ اَللَّهَ أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>« جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> فَكَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ عَلَيْهِمْ اَلسَّلاَمُ وَ اَلتَّحِيَّةُ وَ اَلْإِكْرَامُ تَأْوِيلَ هَذِهِ اَلْآيَةِ فَأَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِيَدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَأَدْخَلَهُمْ تَحْتَ اَلْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَ اَللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ ثَقَلاً وَ أَهْلاً فَهَؤُلاَءِ ثَقَلِي وَ أَهْلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَلَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى عَلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلاَءِ ثَقَلِي وَ أَهْلِي}}<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۸۲، قسمتی از ح۶.</ref>؛
[[[آیه]]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} دربارۀ علی و حسن و حسین{{عم}} نازل شد پس رسول خدا{{صل}} دربارۀ علی{{ع}} فرمود: توجه کنید، هرکس که من مولای اویم علی [نیز] مولای او است و فرمود: شما را به [[کتاب خدا]] و [[اهل]] بیتم سفارش می‌کنم؛ به [[راستی]] که من از [[خدای عزّ و جلّ]] خواسته‌ام بین آن دو جدایی نیندازد تا آن دو را در کنار [[حوض]] [[[کوثر]]] بر من برگرداند؛ پس آن را به من عطا کرد، و فرمود: به آنان [[تعلیم]] ندهید؛ زیرا که آنان از شما داناترند و فرمود: به‌راستی که آنان هیچ‌گاه شما را از در [[هدایت]] خارج و از در [[گمراهی]] وارد نمی‌کنند. اگر [[رسول خدا]]{{صل}} [[سکوت]] کرده و بیان نکرده بود که اهل بیتش کیانند، [[آل]] فلان و [[آل]] فلان ادعا می‌کردند که آنها هستند؛ ولی خدای عزّ و جلّ برای [[تصدیق]] پیامبرش در کتابش {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} را نازل کرد؛ پس [منظور] علی و حسن و حسین و [[فاطمه]]{{عم}} بودند؛ ازاین‌روی رسول خدا{{صل}} آنان را در خائنة [[ام سلمه]] در زیر [[کسا]] وارد کرد و گفت: خدایا، همانا برای هر [[پیامبری]] اهل و اشخاص گرانقدری است و ایشان [[اهل بیت]] گرانقدر من هستند. ام سلمه گفت: آیا من از اهل تو نیستم‌؟ به او فرمود: همانا تو به سوی خوبی هستی، ولی آنها اهل بیت و اشخاص گرانقدر من هستند».
 
[[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} دربارۀ [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نازل شد پس [[رسول خدا]]{{صل}} دربارۀ علی{{ع}} فرمود: توجه کنید، هرکس که من مولای اویم علی نیز مولای او است و فرمود: شما را به [[کتاب خدا]] و [[اهل]] بیتم سفارش می‌کنم؛ به [[راستی]] که من از [[خدای عزّ و جلّ]] خواسته‌ام بین آن دو جدایی نیندازد تا آن دو را در کنار [[حوض]] [[کوثر]] بر من برگرداند؛ پس آن را به من عطا کرد، و فرمود: به آنان [[تعلیم]] ندهید؛ زیرا که آنان از شما داناترند و فرمود: به‌راستی که آنان هیچ‌گاه شما را از در [[هدایت]] خارج و از در [[گمراهی]] وارد نمی‌کنند. اگر [[رسول خدا]]{{صل}} [[سکوت]] کرده و بیان نکرده بود که اهل بیتش کیانند، [[آل]] فلان و [[آل]] فلان ادعا می‌کردند که آنها هستند؛ ولی خدای عزّ و جلّ برای [[تصدیق]] پیامبرش در کتابش {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} را نازل کرد؛ پس منظور علی و حسن و حسین و [[فاطمه]]{{عم}} بودند؛ ازاین‌روی رسول خدا{{صل}} آنان را در خائنة [[ام سلمه]] در زیر [[کسا]] وارد کرد و گفت: خدایا، همانا برای هر [[پیامبری]] اهل و اشخاص گرانقدری است و ایشان [[اهل بیت]] گرانقدر من هستند. ام سلمه گفت: آیا من از اهل تو نیستم‌؟ به او فرمود: همانا تو به سوی خوبی هستی، ولی آنها اهل بیت و اشخاص گرانقدر من هستند».
 
در این [[روایت]] که سند آن نیز معتبر است<ref>ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۲۱۳.</ref>، دیده می‌شود [[امام صادق]]{{ع}} برای بیان مصادیق [[اولی الامر]] در [[آیة]] {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} و مصادیق «[[اهل البیت]]» در آیة [[تطهیر]] به سخن و [[عمل]]رسول خدا{{صل}} استناد کرده است. این همان مأخذ قرار دادن [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[تفسیر آیات]] به کمک [[سنت]] است.
در این [[روایت]] که سند آن نیز معتبر است<ref>ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۲۱۳.</ref>، دیده می‌شود [[امام صادق]]{{ع}} برای بیان مصادیق [[اولی الامر]] در [[آیة]] {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} و مصادیق «[[اهل البیت]]» در آیة [[تطهیر]] به سخن و [[عمل]]رسول خدا{{صل}} استناد کرده است. این همان مأخذ قرار دادن [[سنت پیامبر]]{{صل}} و [[تفسیر آیات]] به کمک [[سنت]] است.
- در ضمن روایتی که [[صدوق]] از [[عبد العظیم حسنی]] روایت کرده، پس از ذکر جمله {{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ}}<ref>«پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> [[عبد]] العظیم از [[امام جواد]]{{ع}} میپرسد: چه زمانی برای [[مضطر]]، مردار [[حلال]] می‌شود؟ [[امام]]{{ع}} در پاسخ و ی از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل می‌کند که فرموده است: {{متن حدیث|مَا لَمْ تَصْطَبِحُوا أَوْ تَغْتَبِقُوا أَوْ تَحْتَفِئُوا بَقْلًا فَشَأْنَكُمْ بِهَا}}<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۵، قسمتی از ح۱۸.</ref>؛ وقتی صبح یا شب چیزی نخوردید یا به اندکی سبزی نیز دست نیافتید، در خوردن آن مجازید».
 
در ضمن روایتی که [[صدوق]] از [[عبد العظیم حسنی]] روایت کرده، پس از ذکر جمله {{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ}}<ref>«پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> عبدالعظیم از [[امام جواد]]{{ع}} می‌پرسد: چه زمانی برای [[مضطر]]، مردار [[حلال]] می‌شود؟ [[امام]]{{ع}} در پاسخ و ی از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل می‌کند که فرموده است: {{متن حدیث|مَا لَمْ تَصْطَبِحُوا أَوْ تَغْتَبِقُوا أَوْ تَحْتَفِئُوا بَقْلًا فَشَأْنَكُمْ بِهَا}}<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۵، قسمتی از ح۱۸.</ref>؛ وقتی صبح یا شب چیزی نخوردید یا به اندکی سبزی نیز دست نیافتید، در خوردن آن مجازید».
 
در این [[روایت]] نیز دیده می‌شود که امام{{ع}} برای تبیین [[اضطراری]] که مجوز خوردن مردار می‌شود و در [[آیة]] [[قرآن]] ذکر شده، سخنی رای از رسول خدا{{صل}} نقل می‌کند.
در این [[روایت]] نیز دیده می‌شود که امام{{ع}} برای تبیین [[اضطراری]] که مجوز خوردن مردار می‌شود و در [[آیة]] [[قرآن]] ذکر شده، سخنی رای از رسول خدا{{صل}} نقل می‌کند.
- در روآیات دیگری که از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده، آن [[حضرت]] در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ...}}<ref>«(کیفر و پاداش) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب (وابسته) نیست، هر کس کار بدی کند کیفر آن را می‌بیند و در برابر خداوند برای خویش یار و یاوری نخواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۲۳.</ref> {{متن قرآن|أُولَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ * فَوَاكِهُ وَهُمْ مُكْرَمُونَ}}<ref>«که آنان را روزی شناخته‌ای است * میوه‌ها (ی بسیار)؛ و آنان را گرامی داشته‌اند» سوره صافات، آیه ۴۱-۴۲.</ref>.
 
و {{متن قرآن|لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ}}<ref>«اما آنان که از پروردگارشان پروا کردند غرفه‌هایی خواهند داشت که بر فراز آنها غرفه‌هایی دیگر ساخته‌اند، از بن آنها جویبارها روان است؛ بنابر وعده خداوند، خداوند در وعده خلاف نمی‌ورزد» سوره زمر، آیه ۲۰.</ref> به سخن رسول خدا{{صل}} استناد کرده است<ref>ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱۶، ذیل آیه ۱۲۳ سورة نساء، ح۲؛ حویزی، نور الثقلین، ج۴، ص۴۰۳، ح۲۸ و ج۵، ص۲۱۷، ح۵۱.</ref>.
در روآیات دیگری که از [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده، آن [[حضرت]] در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ...}}<ref>«(کیفر و پاداش) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب (وابسته) نیست، هر کس کار بدی کند کیفر آن را می‌بیند و در برابر خداوند برای خویش یار و یاوری نخواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۲۳.</ref> {{متن قرآن|أُولَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ * فَوَاكِهُ وَهُمْ مُكْرَمُونَ}}<ref>«که آنان را روزی شناخته‌ای است * میوه‌ها (ی بسیار)؛ و آنان را گرامی داشته‌اند» سوره صافات، آیه ۴۱-۴۲.</ref>. و {{متن قرآن|لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ}}<ref>«اما آنان که از پروردگارشان پروا کردند غرفه‌هایی خواهند داشت که بر فراز آنها غرفه‌هایی دیگر ساخته‌اند، از بن آنها جویبارها روان است؛ بنابر وعده خداوند، خداوند در وعده خلاف نمی‌ورزد» سوره زمر، آیه ۲۰.</ref> به سخن رسول خدا{{صل}} استناد کرده است<ref>ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱۶، ذیل آیه ۱۲۳ سورة نساء، ح۲؛ حویزی، نور الثقلین، ج۴، ص۴۰۳، ح۲۸ و ج۵، ص۲۱۷، ح۵۱.</ref>.
- از [[ابی بن کعب]] نقل کرده‌اند که در تفسیر آیات {{متن قرآن|يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ}}<ref>«روزی که آن بانگ لرزه‌افکن، به لرزه درآید * بانگی دیگر، از پی آن می‌آید» سوره نازعات، آیه ۶-۷.</ref> به اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} هنگامی که دو ثلث شب میرفت میفرمود: {{متن حدیث|یا ایها الناس اذکروا الله، جائت الراجفة تتبعها الرادفة، جاء الموت بما فیه}} استناد کرده است<ref>تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۵۸.</ref>.
 
- همچنین از وی نقل کرده‌اند که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ}}<ref>«و دارایی‌های فراوان» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: {{متن حدیث|القنطار الف اوقیة و مئتا اوقیة}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۹۹، ح۶۶۹۸.</ref>؛
از [[ابی بن کعب]] نقل کرده‌اند که در تفسیر آیات {{متن قرآن|يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ}}<ref>«روزی که آن بانگ لرزه‌افکن، به لرزه درآید * بانگی دیگر، از پی آن می‌آید» سوره نازعات، آیه ۶-۷.</ref> به اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} هنگامی که دو ثلث شب میرفت میفرمود: {{متن حدیث|یا ایها الناس اذکروا الله، جائت الراجفة تتبعها الرادفة، جاء الموت بما فیه}} استناد کرده است<ref>تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۵۸.</ref>.
- در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا}}<ref>«و هر یک از شما در آن درخواهد آمد این، بر پروردگارت حکمی است ناگزیر انجام‌پذیر * سپس کسانی را که پرهیزگاری ورزیده‌اند رهایی می‌بخشیم و ستمگران را در آن درافتاده به زانو وا می‌نهیم» سوره مریم، آیه ۷۱.</ref>. از زمرة [[همدانی]] روایت شده که در پاسخ سؤال [[سدی]] از معنای این [[آیه]]، با [[حدیثی]] که [[ابن مسعود]] از رسول خدا{{صل}} نقل کرده، معنای آیه رای توضیح داده است.
 
همچنین از وی نقل کرده‌اند که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ}}<ref>«و دارایی‌های فراوان» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] کرده که فرمود: {{متن حدیث|القنطار الف اوقیة و مئتا اوقیة}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۳، ص۱۹۹، ح۶۶۹۸.</ref>؛
 
در [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا * ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا}}<ref>«و هر یک از شما در آن درخواهد آمد این، بر پروردگارت حکمی است ناگزیر انجام‌پذیر * سپس کسانی را که پرهیزگاری ورزیده‌اند رهایی می‌بخشیم و ستمگران را در آن درافتاده به زانو وا می‌نهیم» سوره مریم، آیه ۷۱.</ref>. از زمرة [[همدانی]] روایت شده که در پاسخ سؤال [[سدی]] از معنای این [[آیه]]، با [[حدیثی]] که [[ابن مسعود]] از رسول خدا{{صل}} نقل کرده، معنای آیه رای توضیح داده است.
 
همچنین از [[جابر بن عبد الله]] روایت کرده‌اند که در تفسیر این [[آیات]] به سخنی که از رسول خدا{{صل}} شنیده بود، استناد کرده است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۸۱۲ (ضمن تفسیر آیات ۷۱ و ۷۲ سوره مریم).</ref>.
همچنین از [[جابر بن عبد الله]] روایت کرده‌اند که در تفسیر این [[آیات]] به سخنی که از رسول خدا{{صل}} شنیده بود، استناد کرده است<ref>ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۸۱۲ (ضمن تفسیر آیات ۷۱ و ۷۲ سوره مریم).</ref>.
برخی روآیات گویای آن است که در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} بعضی از [[صحابه]] معنا و مقصود برخی آیات رای از آن [[حضرت]] میپرسیده‌اند. سپس بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} برخی برای روشن شدن معنا و مقصود آن آیه، [[پرسش]] آن صحابه و پاسخ [[پیامبر]]{{صل}} به و ی را بازگو کرده‌اند. نمونة این گونه روآیات روایتی است که از [[جابر جعفی]] نقل شده که گفته است:
برخی روآیات گویای آن است که در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} بعضی از [[صحابه]] معنا و مقصود برخی آیات رای از آن [[حضرت]] میپرسیده‌اند. سپس بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} برخی برای روشن شدن معنا و مقصود آن آیه، [[پرسش]] آن صحابه و پاسخ [[پیامبر]]{{صل}} به و ی را بازگو کرده‌اند. نمونة این گونه روآیات روایتی است که از [[جابر جعفی]] نقل شده که گفته است:
از [[جابر بن عبد الله انصاری]] شنیدم که می‌‌گفت: وقتی خدای عز و جل آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> را نازل کرد، از [[رسول خدا]] خواستم {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} را که [[خدا]] اطاعتش رای بر ما و اجب کرده است، بیان کند. آن [[حضرت]] {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} را به [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{عم}} [[تفسیر]] فرمودند<ref>برای دیدن متن کامل این روایت ر.ک: همین کتاب، ص۱۴۰.</ref>. از این گونه روآیات استفاده می‌شود همان گونه که در [[عهد]] [[رسالت]] شخص [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از مآخذ تفسیر بوده است، یعنی افراد [[تفسیر آیات]] رای از شخص آن حضرت فرا میگرفته‌اند، پس از [[رحلت]] آن حضرت نیز پاسخ‌های و ی به پرسش‌های [[تفسیری]]، مآخذ تفسیر قرار میگرفته است و ازاین رو، این گونه روآیات نیز شاهدی دیگر است که یکی از مآخذ تفسیر در [[عصر حضور]]، روآیات نقل شده از [[پیامبر]]{{صل}} می‌باشد.
از [[جابر بن عبد الله انصاری]] شنیدم که می‌‌گفت: وقتی خدای عز و جل آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> را نازل کرد، از [[رسول خدا]] خواستم {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} را که [[خدا]] اطاعتش رای بر ما و اجب کرده است، بیان کند. آن [[حضرت]] {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} را به [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{عم}} [[تفسیر]] فرمودند<ref>برای دیدن متن کامل این روایت ر.ک: همین کتاب، ص۱۴۰.</ref>. از این گونه روآیات استفاده می‌شود همان گونه که در [[عهد]] [[رسالت]] شخص [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از مآخذ تفسیر بوده است، یعنی افراد [[تفسیر آیات]] رای از شخص آن حضرت فرا میگرفته‌اند، پس از [[رحلت]] آن حضرت نیز پاسخ‌های و ی به پرسش‌های [[تفسیری]]، مآخذ تفسیر قرار میگرفته است و ازاین رو، این گونه روآیات نیز شاهدی دیگر است که یکی از مآخذ تفسیر در [[عصر حضور]]، روآیات نقل شده از [[پیامبر]]{{صل}} می‌باشد.
در [[آثار تفسیری]] نقل شده از [[ابن عباس]]، [[ابی بن کعب]]، [[جابر بن عبد الله انصاری]]، [[سعید بن جبیر]]، حسن بصائری، [[عطیة بن سعد]] [[کوفی]]، [[زید]] بن [[علی بن حسین]] و ابو [[حمزة]] ثمالی نیز استناد به سخن و روآیات پیامبر{{صل}} دیده می‌شود<ref>برای آگاهی از آن آثار تفسیری ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۱۶۴ (آثار تفسیری ابن عباس)، ص۱۷۶ (آثار تفسیری ابی بن کعب)، ص۲۴۴ (آثار تفسیری حسن بصائری)، و ص۲۲۹ (آثار تفسیری ابو حمزة ثمالی)، همین کتاب، ص۱۶۷ (آثار تفسیری سعید بن جبیر)، ص۱۸۶-۱۸۷ (آثار تفسیری عطیه)، ص۱۹۹-۲۰۰ (آثار تفسیری زید)؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۸۸، ح۴ و ج۸، ص۱۵۰، ح۸۷ (آثار تفسیری ابن عباس) و ج۸، ص۱۵۰، ح۸۵ (آثار تفسیری جابر) و ج۸، ص۱۴۹، ح۸۴ (آثار تفسیری حسن).</ref> که برای اختصار به ذکر مصادر آنها اکتفا می‌شود.
 
- روآیات نقل شده از [[امامان معصوم]]{{عم}}
در [[آثار تفسیری]] نقل شده از [[ابن عباس]]، [[ابی بن کعب]]، [[جابر بن عبد الله انصاری]]، [[سعید بن جبیر]]، [[حسن بصائری]]، [[عطیة بن سعد کوفی]]، [[زید بن علی بن حسین]] و [[ابو حمزة ثمالی]] نیز استناد به سخن و روآیات پیامبر{{صل}} دیده می‌شود<ref>برای آگاهی از آن آثار تفسیری ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۱۶۴ (آثار تفسیری ابن عباس)، ص۱۷۶ (آثار تفسیری ابی بن کعب)، ص۲۴۴ (آثار تفسیری حسن بصائری)، و ص۲۲۹ (آثار تفسیری ابو حمزة ثمالی)، همین کتاب، ص۱۶۷ (آثار تفسیری سعید بن جبیر)، ص۱۸۶-۱۸۷ (آثار تفسیری عطیه)، ص۱۹۹-۲۰۰ (آثار تفسیری زید)؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۸۸، ح۴ و ج۸، ص۱۵۰، ح۸۷ (آثار تفسیری ابن عباس) و ج۸، ص۱۵۰، ح۸۵ (آثار تفسیری جابر) و ج۸، ص۱۴۹، ح۸۴ (آثار تفسیری حسن).</ref> که برای اختصار به ذکر مصادر آنها اکتفا می‌شود.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۱۳-۴۱۷.</ref>
==== روآیات نقل شده از [[امامان معصوم]]{{عم}} ====
در آثار تفسیری منسوب به [[صحابه]] و [[تابعان]] گاهی به روآیات نقل شده از امامان معصوم{{عم}} نیز استناد شده است و حتی در روآیات تفسیری منسوب به خود [[امامان]] نیز گاهی استناد به سخن و تفسیر [[امام]] پیشین دیده می‌شود؛ برای نمونه:
در آثار تفسیری منسوب به [[صحابه]] و [[تابعان]] گاهی به روآیات نقل شده از امامان معصوم{{عم}} نیز استناد شده است و حتی در روآیات تفسیری منسوب به خود [[امامان]] نیز گاهی استناد به سخن و تفسیر [[امام]] پیشین دیده می‌شود؛ برای نمونه:
در تفسیر منسوب به [[امام حسن]] عسکاری{{ع}} در ضمن روایتی نقل شده که شخصی از [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} معنای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} را پرسید. آن [[حضرت]] در پاسخ و ی [[حدیثی]] رای از پدرش و او هم از برادرش، و او هم از [[امیر مؤمنان]]{{عم}} در بیان معنای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} بیان فرمود<ref>{{متن حدیث|قام رجل الی علی بن الحسین{{ع}} فقال: اخبرنی ما معنی {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}؟ فقال علی بن الحسین: حدثنی ابی، عن اخیه الحسن، عن امیر المؤمنین{{ع}} ان رجلا قام الیه فقال: یا امیر المؤمنین، اخبرنی عن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} ما معناه‌؟ فقال: ان قولک «الله» اعظم اسم من اسماء الله عز و جل و هو الاسم الذی لا ینبغی ان یسمی به غیر الله و لم یتسم به مخلوق فقال الرجل: فما تفسیر قول الله‌؟ قال: هو الذی یتأله الیه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجاء من جمیع من دونه و تقطع الاسباب من کل ما سواه و ذلک کل متانس فی هذه الدنیا و متعظم فیها و ان عظم غناه و طغیانه و کثر حوائج من دونه الیه فانهم سیحتاجون حوائج لا یقدر علیها فینقطع الی الله حین ضرورته و فاقته حتی اذا کفی همه عاد الی شرکه اما تسمع الله عز و جل یقول: {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ}}. فقال الله عز و جل لعباده: ایها الفقراء الی رحمتی، انی قد الزمتکم الحاجة الی فی کل حال و ذلة العبودیة فی کل و قت فالی فافزعوا فی کل امر تأخذون و ترجون تمامه و بلوغ غایته فانی ان اردت ان اعطیکم لم یقدر غیری علی منعکم و ان اردت ان امنعکم لم یقدر غیری علی اعطائکم فانا احق من یسئل و اولی من تضرع الیه فقولوا عند ا فتتاح کل امر صغیر او عظیم بسم الله الرحمن الرحیم؛ ای استعین علی هذا الامر الذی لا تحق العبادة لغیره الا له المجیب اذا دعی المغیث الرحمن الذی یرحم ببسط‍ الرزق علینا الرحیم بنا فی ادیاننا و دنیانا و آخرتنا خفف علینا الدین و جعله سهلا خفیفا و هو یرحمنا بتمییزنا من اعدائه...}}؛ (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵، ح۱۲).</ref>. برحسب این [[روایت]]، [[امام سجاد]]{{ع}} {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} را که نخستین [[آیة]] [[قرآن]] است، با [[حدیثی]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[تفسیر]] کرده است.
 
در این تفسیر که منسوب به [[امام حسن]] عسکاری{{ع}} می‌باشد و مطالب آن از آن [[حضرت]] نقل شده است، استناد به سخن و [[حدیث]] سایر [[ائمه]]{{ع}} فراوان به چشم میخورد.
در تفسیر منسوب به [[امام حسن عسکری]]{{ع}} در ضمن روایتی نقل شده که شخصی از [[امام علی بن الحسین]]{{ع}} معنای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} را پرسید. آن [[حضرت]] در پاسخ و ی [[حدیثی]] رای از پدرش و او هم از برادرش، و او هم از [[امیر مؤمنان]]{{عم}} در بیان معنای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} بیان فرمود<ref>{{متن حدیث|قام رجل الی علی بن الحسین{{ع}} فقال: اخبرنی ما معنی {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}؟ فقال علی بن الحسین: حدثنی ابی، عن اخیه الحسن، عن امیر المؤمنین{{ع}} ان رجلا قام الیه فقال: یا امیر المؤمنین، اخبرنی عن {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} ما معناه‌؟ فقال: ان قولک «الله» اعظم اسم من اسماء الله عز و جل و هو الاسم الذی لا ینبغی ان یسمی به غیر الله و لم یتسم به مخلوق فقال الرجل: فما تفسیر قول الله‌؟ قال: هو الذی یتأله الیه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجاء من جمیع من دونه و تقطع الاسباب من کل ما سواه و ذلک کل متانس فی هذه الدنیا و متعظم فیها و ان عظم غناه و طغیانه و کثر حوائج من دونه الیه فانهم سیحتاجون حوائج لا یقدر علیها فینقطع الی الله حین ضرورته و فاقته حتی اذا کفی همه عاد الی شرکه اما تسمع الله عز و جل یقول: {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ}}. فقال الله عز و جل لعباده: ایها الفقراء الی رحمتی، انی قد الزمتکم الحاجة الی فی کل حال و ذلة العبودیة فی کل و قت فالی فافزعوا فی کل امر تأخذون و ترجون تمامه و بلوغ غایته فانی ان اردت ان اعطیکم لم یقدر غیری علی منعکم و ان اردت ان امنعکم لم یقدر غیری علی اعطائکم فانا احق من یسئل و اولی من تضرع الیه فقولوا عند ا فتتاح کل امر صغیر او عظیم بسم الله الرحمن الرحیم؛ ای استعین علی هذا الامر الذی لا تحق العبادة لغیره الا له المجیب اذا دعی المغیث الرحمن الذی یرحم ببسط‍ الرزق علینا الرحیم بنا فی ادیاننا و دنیانا و آخرتنا خفف علینا الدین و جعله سهلا خفیفا و هو یرحمنا بتمییزنا من اعدائه...}}؛ (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵، ح۱۲).</ref>. برحسب این [[روایت]]، [[امام سجاد]]{{ع}} {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} را که نخستین [[آیة]] [[قرآن]] است، با [[حدیثی]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[تفسیر]] کرده است.
- در روایت دیگری که [[صدوق]] نقل کرده است، [[امام رضا]]{{ع}} در بیان معنای {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref> به حدیثی از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} استناد کرده و با نقل [[کلام]] و ی معنای {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} را تفسیر کرده است<ref>{{متن حدیث|ابن بابویه، قال: حدثنا محمد بن القسم الاسترآبادی المفسر رضی الله عنه قال: حدثنی یوسف بن محمد بن زیاد، و علی بن محمد بن سیار، عن ابویهما، عن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، عن ابیه، عن جده{{عم}} قال: جاء رجل الی الرضا{{ع}} فقال له: یا ابن رسول الله، اخبرنی عن قول الله سبحانه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} ما تفسیره فقال: لقد حدثنی ابی عن جدی عن الباقر{{ع}} عن زین العابدین{{ع}} ان رجلا جاء الی امیر المؤمنین{{ع}} فقال{{عم}} اخبرنی عن قول الله تعالی {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} ما تفسیره فقال الحمد لله هو ان عرف عباده بعض نعمه علیهم جملا اذ لا یقدرون علی معرفة جمیعها بالتفصیل لا نها اکثر من ان تحصی او تعرف فقال لهم قولوا الحمد لله علی ما انعم الله علینا رب العالمین و هو الجماعات من کل مخلوق من الجمدات و الحیوانات فاما الحیوان فهو یقلبها فی قدرته و یغذوها من رزقه و یحوطها بکنفه و یدبر کلا منها بمصلحته، و اما الجمادات فهو یمسکها بقدرته یمسک المتصل منها ان یتهافت، و یمسک المتهافت منها ان یتلاصق، و یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه، و یمسک المتصل الارض ان تنخسف الا بامره انه بعباده لرؤف رحیم قال{{ع}} و رب العالمین مالکهم و خالقهم و سائق ارزاقهم الیهم من حیث یعلمون و من حیث لا یعلمون فالرزق مقسوم و هو یأتی ابن آدم علی ای مسیرة سارها من الدنیا، لیس بتقوی متق بزائدة، و لا فجوز فاجربنا قصة و بینه و بینه ستر و هو طالبه فلو ان احدکم یفر من رزقه لطلبه نفقته کما یطلبه الموت قال الله جل جلاله: قولوا الحمد لله علی ما انعم علینا و ذکرنا به من خیر فی کتب الاولین قبل ان نکون، ففی هذا ایجاب علی محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم و علی شیعتهم - ان یشکروه بما فضلهم...}}؛ (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹، ح۱۸).</ref>.
 
- در [[روایت]] دیگری که در [[عیون اخبار الرضا]] نقل شده است، [[امام رضا]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}}<ref>«آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.</ref> به [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} استناد فرموده است که در آن {{متن قرآن|النَّعِيمِ}} به [[محبت]] و و لا یت [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که [[خدا]] بعد از [[توحید]] و [[نبوت]] از آن سؤال می‌کند، [[تفسیر]] و شمول آن نسبت به نعمت‌های مادی رد شده است<ref>{{متن حدیث|فی عیون الاخبار باسناداه الی ابراهیم بن عباس الصوفی الکاتب قَالَ: كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى{{ع}} فَقَالَ لِي لَيْسَ فِي الدُّنْيَا نَعِيمٌ حَقِيقِيٌ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ {{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}} أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا{{ع}} وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ قَالَ الرِّضَا{{ع}}وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ{{ع}} أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى {{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}} فَغَضِبَ{{ع}} وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا عَلِيُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ}} (حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۶۶۴، ح۱۸).</ref>.
در این تفسیر که منسوب به [[امام حسن عسکری]]{{ع}} می‌باشد و مطالب آن از آن [[حضرت]] نقل شده است، استناد به سخن و [[حدیث]] سایر [[ائمه]]{{ع}} فراوان به چشم می‌خورد.
 
در روایت دیگری که [[صدوق]] نقل کرده است، [[امام رضا]]{{ع}} در بیان معنای {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref> به حدیثی از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} استناد کرده و با نقل [[کلام]] و ی معنای {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} را تفسیر کرده است<ref>{{متن حدیث|ابن بابویه، قال: حدثنا محمد بن القسم الاسترآبادی المفسر رضی الله عنه قال: حدثنی یوسف بن محمد بن زیاد، و علی بن محمد بن سیار، عن ابویهما، عن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، عن ابیه، عن جده{{عم}} قال: جاء رجل الی الرضا{{ع}} فقال له: یا ابن رسول الله، اخبرنی عن قول الله سبحانه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} ما تفسیره فقال: لقد حدثنی ابی عن جدی عن الباقر{{ع}} عن زین العابدین{{ع}} ان رجلا جاء الی امیر المؤمنین{{ع}} فقال{{عم}} اخبرنی عن قول الله تعالی {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}} ما تفسیره فقال الحمد لله هو ان عرف عباده بعض نعمه علیهم جملا اذ لا یقدرون علی معرفة جمیعها بالتفصیل لا نها اکثر من ان تحصی او تعرف فقال لهم قولوا الحمد لله علی ما انعم الله علینا رب العالمین و هو الجماعات من کل مخلوق من الجمدات و الحیوانات فاما الحیوان فهو یقلبها فی قدرته و یغذوها من رزقه و یحوطها بکنفه و یدبر کلا منها بمصلحته، و اما الجمادات فهو یمسکها بقدرته یمسک المتصل منها ان یتهافت، و یمسک المتهافت منها ان یتلاصق، و یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه، و یمسک المتصل الارض ان تنخسف الا بامره انه بعباده لرؤف رحیم قال{{ع}} و رب العالمین مالکهم و خالقهم و سائق ارزاقهم الیهم من حیث یعلمون و من حیث لا یعلمون فالرزق مقسوم و هو یأتی ابن آدم علی ای مسیرة سارها من الدنیا، لیس بتقوی متق بزائدة، و لا فجوز فاجربنا قصة و بینه و بینه ستر و هو طالبه فلو ان احدکم یفر من رزقه لطلبه نفقته کما یطلبه الموت قال الله جل جلاله: قولوا الحمد لله علی ما انعم علینا و ذکرنا به من خیر فی کتب الاولین قبل ان نکون، ففی هذا ایجاب علی محمد و آل محمد - صلوات الله علیهم و علی شیعتهم - ان یشکروه بما فضلهم...}}؛ (بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹، ح۱۸).</ref>.
 
در [[روایت]] دیگری که در [[عیون اخبار الرضا]] نقل شده است، [[امام رضا]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}}<ref>«آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.</ref> به [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} استناد فرموده است که در آن {{متن قرآن|النَّعِيمِ}} به [[محبت]] و و لا یت [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که [[خدا]] بعد از [[توحید]] و [[نبوت]] از آن سؤال می‌کند، [[تفسیر]] و شمول آن نسبت به نعمت‌های مادی رد شده است<ref>{{متن حدیث|فی عیون الاخبار باسناداه الی ابراهیم بن عباس الصوفی الکاتب قَالَ: كُنَّا يَوْماً بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى{{ع}} فَقَالَ لِي لَيْسَ فِي الدُّنْيَا نَعِيمٌ حَقِيقِيٌ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ الْفُقَهَاءِ مِمَّنْ يَحْضُرُهُ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ {{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}} أَ مَا هَذَا النَّعِيمُ فِي الدُّنْيَا وَ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا{{ع}} وَ عَلَا صَوْتُهُ كَذَا فَسَّرْتُمُوهُ أَنْتُمْ وَ جَعَلْتُمُوهُ عَلَى ضُرُوبٍ فَقَالَتْ طَائِفَةٌ هُوَ الْمَاءُ الْبَارِدُ وَ قَالَ غَيْرُهُمْ هُوَ الطَّعَامُ الطَّيِّبُ وَ قَالَ آخَرُونَ هُوَ النَّوْمُ الطَّيِّبُ قَالَ الرِّضَا{{ع}}وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ{{ع}} أَنَّ أَقْوَالَكُمْ هَذِهِ ذُكِرَتْ عِنْدَهُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى {{متن قرآن|ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ}} فَغَضِبَ{{ع}} وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْأَلُ عِبَادَهُ عَمَّا تَفَضَّلَ عَلَيْهِمْ بِهِ وَ لَا يَمُنُّ بِذَلِكَ عَلَيْهِمْ وَ الِامْتِنَانُ بِالْإِنْعَامِ مُسْتَقْبَحٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ فَكَيْفَ يُضَافُ إِلَى الْخَالِقِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا لَا يَرْضَى الْمَخْلُوقُ بِهِ وَ لَكِنَّ النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّةِ لِأَنَّ الْعَبْدَ إِذَا وَفَى بِذَلِكَ أَدَّاهُ إِلَى نَعِيمِ الْجَنَّةِ الَّذِي لَا يَزُولُ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا عَلِيُّ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ بَعْدَ مَوْتِهِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ أَنَّكَ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ جَعَلْتُهُ لَكَ فَمَنْ أَقَرَّ بِذَلِكَ وَ كَانَ يَعْتَقِدُهُ صَارَ إِلَى النَّعِيمِ الَّذِي لَا زَوَالَ لَهُ}} (حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۶۶۴، ح۱۸).</ref>.
 
در [[تفسیر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر می‌آوریم ببخشید» سوره بقره، آیه ۲۶۷.</ref> از [[عبیدة بن قیس]] نقل کرده‌اند که معنای این [[آیه]] رای از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} پرسیدم، فرمود: این آیه درباره [[زکات]] و اجب نازل شده است<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۶۱۱.</ref>.
در [[تفسیر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! از دستاوردهای پاکیزه خود و آنچه ما از زمین برای شما بر می‌آوریم ببخشید» سوره بقره، آیه ۲۶۷.</ref> از [[عبیدة بن قیس]] نقل کرده‌اند که معنای این [[آیه]] رای از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} پرسیدم، فرمود: این آیه درباره [[زکات]] و اجب نازل شده است<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۶۱۱.</ref>.
در تفسیر {{متن قرآن|كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«هرگز! به زودی خواهید دانست * دگر باره هرگز! به زودی خواهید دانست» سوره تکاثر، آیه ۳-۴.</ref>. از [[زر بن حبیش]] نقل کرده‌اند که به [[روایت]] از [[امام علی]]{{ع}} گفته است: {{متن حدیث|سوف تعلمون فی القبر ثم سوف تعلمون فی الحشر}}؛ به زودی در [[قبر]] خواهید دانست؛ سپس در [[قیامت]] خواهید دانست»<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۱۲ (تفسیر سوره تکاثر).</ref>.
در تفسیر {{متن قرآن|كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«هرگز! به زودی خواهید دانست * دگر باره هرگز! به زودی خواهید دانست» سوره تکاثر، آیه ۳-۴.</ref>. از [[زر بن حبیش]] نقل کرده‌اند که به [[روایت]] از [[امام علی]]{{ع}} گفته است: {{متن حدیث|سوف تعلمون فی القبر ثم سوف تعلمون فی الحشر}}؛ به زودی در [[قبر]] خواهید دانست؛ سپس در [[قیامت]] خواهید دانست»<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۱۲ (تفسیر سوره تکاثر).</ref>.
از حسن بصائری نقل کرده‌اند که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى...}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> گفته است: [[[امام]]] علی{{ع}} دربارۀ مردی که [[همسر]] خود را کشته بود، فرمود: اگر [اولیای [[زن]]] بخواهند می‌توانند او را بکشند و نصف دیۀ [مرد] را غرامت دهند<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۶۲.</ref>.
 
در [[تفسیر القرآن الکریم]] ابو حمزۀ ثمالی نیز استناد به [[روایات تفسیری]] [[امام علی]]{{ع}}، [[امام سجاد]]{{ع}} [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} دیده می‌شود<ref>ر.ک: حرز الدین، تفسیر القرآن الکریم، ص۱۰۶، ۱۰۷، ۱۰۹، ۱۱۲، ۱۱۳، ۱۱۵، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۳، ۱۳۶، ۱۴۴، ۱۵۱، ۱۵۳، ۱۵۴، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۶۶، ۱۷۰، ۱۸۸.</ref>.
از [[حسن بصائری]] نقل کرده‌اند که در [[تفسیر]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى...}}<ref>«ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.</ref> گفته است: [[[امام]]] علی{{ع}} دربارۀ مردی که [[همسر]] خود را کشته بود، فرمود: اگر [اولیای [[زن]]] بخواهند می‌توانند او را بکشند و نصف دیۀ [مرد] را غرامت دهند<ref>طبری، جامع البیان، ج۲، ص۶۲.</ref>.
بنابراین می‌توان گفت در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]] نیز یکی از مآخذ تفسیر [[روایات]] نقل شده از آن بزرگواران بوده است.
 
- آرای [[صحابه]]
در [[تفسیر القرآن الکریم - ابوحمزه ثمالی (کتاب)|تفسیر القرآن الکریم ابو حمزۀ ثمالی]] نیز استناد به [[روایات تفسیری]] [[امام علی]]{{ع}}، [[امام سجاد]]{{ع}} [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} دیده می‌شود<ref>ر.ک: حرز الدین، تفسیر القرآن الکریم، ص۱۰۶، ۱۰۷، ۱۰۹، ۱۱۲، ۱۱۳، ۱۱۵، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۲۳، ۱۳۶، ۱۴۴، ۱۵۱، ۱۵۳، ۱۵۴، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۶۶، ۱۷۰، ۱۸۸.</ref>.
بنابراین می‌توان گفت در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]] نیز یکی از مآخذ تفسیر [[روایات]] نقل شده از آن بزرگواران بوده است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۱۷-۴۱۹.</ref>
==== آرای [[صحابه]] ====
در [[آثار تفسیری]] [[مفسران]] [[برگزیده]] (امامان معصوم{{عم}}) استناد به روایات و آرای [[تفسیری]] صحابه دیده نمی‌شود، ولی در بین آثار تفسیری [[تابعین]] موارد استناد به روایات و آرای تفسیری صحابه فراوان است؛ برای نمونه:
در [[آثار تفسیری]] [[مفسران]] [[برگزیده]] (امامان معصوم{{عم}}) استناد به روایات و آرای [[تفسیری]] صحابه دیده نمی‌شود، ولی در بین آثار تفسیری [[تابعین]] موارد استناد به روایات و آرای تفسیری صحابه فراوان است؛ برای نمونه:
- برحسب نقل [[ابن کثیر]]، [[حسن بصری]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|...فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref> از [[ابن عباس]] نقل کرده که فوم به معنی ثوم ([[سیر]]) است<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۰۵.</ref>.
 
- در [[تفسیر]] [[سورۀ شمس]] از [[مجاهد]] به نقل از ابن عباس [[روایت]] شده است که مراد از «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا» [[پیامبر]]{{صل}} {{متن قرآن|وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا}}<ref>«و به ماه چون از پی آن درآید،» سوره شمس، آیه ۲.</ref> [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} {{متن قرآن|وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا}}<ref>«و به روز چون آن (زمین) را روشن گرداند،؛» سوره شمس، آیه ۳.</ref> [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} {{متن قرآن|وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا}}<ref>«و به شب چون آن را فرا پوشاند،» سوره شمس، آیه ۴.</ref>[[بنی امیه]] است<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۷، ح۱۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۵۶۲، ح۱۰.</ref>.
برحسب نقل [[ابن کثیر]]، [[حسن بصری]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|...فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref> از [[ابن عباس]] نقل کرده که فوم به معنی ثوم ([[سیر]]) است<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۰۵.</ref>.
در [[آثار تفسیری]] نقل شده از زرّ بن حبیش، استناد به سخن [[ابن مسعود]] و [[حذیفه]] و [[نقل روایت]] از ابیّ بن کعب و در آثار تفسیری نقل شده از [[زید بن وهب]] استناد به سخنان حذیفه، [[ابو ذر]] و [[سلمان]]، و در آثار تفسیری نقل شده از [[عامر بن شراحیل]] [[شعبی]] استناد به سخن ابن عباس دیده می‌شود. یادآور می‌شوم آثار یادشده را ضمن معرفی آن افراد ذکر کرده‌ام<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۱۵۷، ۱۵۸، ۱۶۴، ۱۸۱.</ref>؛ همچنین در [[غریب القرآن]] [[زید بن علی]] نیز گاهی از ابن عباس سخنی نقل شده است<ref>ر.ک: زید بن علی، غریب القرآن، ص۱۳۸.</ref>.
 
- [[اجماع امت]]
در [[تفسیر]] [[سورۀ شمس]] از [[مجاهد]] به نقل از ابن عباس [[روایت]] شده است که مراد از «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا» [[پیامبر]]{{صل}} {{متن قرآن|وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا}}<ref>«و به ماه چون از پی آن درآید،» سوره شمس، آیه ۲.</ref> [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} {{متن قرآن|وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا}}<ref>«و به روز چون آن (زمین) را روشن گرداند،؛» سوره شمس، آیه ۳.</ref> [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} {{متن قرآن|وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا}}<ref>«و به شب چون آن را فرا پوشاند،» سوره شمس، آیه ۴.</ref>[[بنی امیه]] است<ref>بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۶۷، ح۱۰؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۵۶۲، ح۱۰.</ref>.
در بین [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] گاهی استناد به [[اجماع امت]] نیز دیده می‌شود؛ برای مثال، از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل شده است که در [[مقام]] [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] بر اینکه وی و [[پدران]] بزرگوارش [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} هستند، با استناد به اجماع امت بر اینکه در وقت [[مباهله]] کسی جز علی، [[فاطمه]]، حسن و حسین{{عم}} همراه [[پیامبر]] نبوده‌اند، دلالت {{متن قرآن|أَبْنَائِنَا}}را بر اینکه [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[پسران]] [[رسول خدا]]{{صل}} بوده‌اند، آشکار کرده و از آن نتیجه گرفته است که وی و سایر [[امامان معصوم]] که از [[فرزندان]] و [[نوادگان]] امام حسین{{ع}} می‌باشند، فرزندان رسول خدا{{صل}} هستند<ref>این استدلال در پاسخ اعتراض هارون به اینکه چرا شیعیانتان را از اینکه به شما می‌گویند یابن رسول الله بازنمی‌دارید، بوده است (ر.ک: همین کتاب، ص۷۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۲۲، ۱۲۳ و ۱۲۸ و ج۹۶، ص۲۴۱).</ref>.
 
البته در بین آثار تفسیری عصر حضور موارد استناد به اجماع امت اندک است و تاکنون جز به همین یک موردی که به آن اشاره شد، [[دست]] نیافته‌ام.
در [[آثار تفسیری]] نقل شده از زرّ بن حبیش، استناد به سخن [[ابن مسعود]] و [[حذیفه]] و [[نقل روایت]] از ابیّ بن کعب و در آثار تفسیری نقل شده از [[زید بن وهب]] استناد به سخنان حذیفه، [[ابو ذر]] و [[سلمان]]، و در آثار تفسیری نقل شده از [[عامر بن شراحیل]] [[شعبی]] استناد به سخن ابن عباس دیده می‌شود. یادآور می‌شوم آثار یادشده را ضمن معرفی آن افراد ذکر کرده‌ام<ref>ر.ک: همین کتاب، ص۱۵۷، ۱۵۸، ۱۶۴، ۱۸۱.</ref>؛ همچنین در [[غریب القرآن]] [[زید بن علی]] نیز گاهی از ابن عباس سخنی نقل شده است<ref>ر.ک: زید بن علی، غریب القرآن، ص۱۳۸.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۱۹-۴۲۰.</ref>
- محاورات عرفی و اشعار [[عرب]]
==== [[اجماع امت]] ====
در بین [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] گاهی استناد به [[اجماع امت]] نیز دیده می‌شود؛ برای مثال، از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل شده است که در [[مقام]] [[استدلال]] به [[آیه مباهله]] بر اینکه وی و [[پدران]] بزرگوارش [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} هستند، با استناد به اجماع امت بر اینکه در وقت [[مباهله]] کسی جز علی، [[فاطمه]]، حسن و حسین{{عم}} همراه [[پیامبر]] نبوده‌اند، دلالت {{متن قرآن|أَبْنَائِنَا}}را بر اینکه [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[پسران]] [[رسول خدا]]{{صل}} بوده‌اند، آشکار کرده و از آن نتیجه گرفته است که وی و سایر [[امامان معصوم]] که از [[فرزندان]] و [[نوادگان]] [[امام حسین]]{{ع}} می‌باشند، فرزندان [[رسول خدا]]{{صل}} هستند<ref>این استدلال در پاسخ اعتراض هارون به اینکه چرا شیعیانتان را از اینکه به شما می‌گویند یابن رسول الله بازنمی‌دارید، بوده است (ر.ک: همین کتاب، ص۷۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۲۲، ۱۲۳ و ۱۲۸ و ج۹۶، ص۲۴۱).</ref>.
 
البته در بین آثار تفسیری عصر حضور موارد استناد به اجماع امت اندک است و تاکنون جز به همین یک موردی که به آن اشاره شد، [[دست]] نیافته‌ام.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۰-۴۲۱.</ref>
==== محاورات عرفی و اشعار [[عرب]] ====
در مواردی از آثار تفسیری عصر حضور دیده می‌شود که معنای کلمه یا آیه‌ای از [[قرآن]] با استناد به جمله‌ای که در محاورات عرف عرب به کار می‌رفته یا معنایی که عرف عرب از آن کلمه می‌فهمیده، بیان شده است؛ برای نمونه:
در مواردی از آثار تفسیری عصر حضور دیده می‌شود که معنای کلمه یا آیه‌ای از [[قرآن]] با استناد به جمله‌ای که در محاورات عرف عرب به کار می‌رفته یا معنایی که عرف عرب از آن کلمه می‌فهمیده، بیان شده است؛ برای نمونه:
در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«و در روز رستخیز به آنان نمی‌نگرد» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref> از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نقل کرده‌اند که فرمود:
در [[تفسیر]] {{متن قرآن|وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«و در روز رستخیز به آنان نمی‌نگرد» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref> از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نقل کرده‌اند که فرمود:
یعنی [[خدا]] با [[خیر و خوبی]] به آنان نظر نمی‌کند؛ یعنی به آنان رحم نمی‌کند و در این تفسیر به این مطلب استناد کرد که عرب گاهی به آقا یا [[پادشاه]] می‌گوید: {{عربی|و لا تنظر الینا}} و مقصودش این است که به ما خیری نمی‌رسانی....</ref>تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸، ح۷۲.</ref>.
یعنی [[خدا]] با [[خیر و خوبی]] به آنان نظر نمی‌کند؛ یعنی به آنان رحم نمی‌کند و در این تفسیر به این مطلب استناد کرد که عرب گاهی به آقا یا [[پادشاه]] می‌گوید: {{عربی|و لا تنظر الینا}} و مقصودش این است که به ما خیری نمی‌رسانی....</ref>تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۸، ح۷۲.</ref>.
در تفسیر {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟» سوره ص، آیه ۷۵.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که فرمود: «ید» در [[کلام عرب]] به‌معنای [[قوّت]] و [[نعمت]] است و در بیان مستند این معنا پس از ذکر چند [[آیۀ قرآن]] فرمود: گفته می‌شود: {{عربی|لفلان عندی ایادی کثیرة}}؛ «یعنی [برای فلانی در نزد من] بخشش‌ها و [[احسان]] [فراوانی] است» و {{عربی|و له عندی ید بیضاء}}؛ [برای او نزد من] نعمتی [آشکار] است»<ref>صدوق، التوحید، ص۱۵۳، ح۱.</ref>. برحسب این روایت [[امام]] در بیان اینکه ید در کلام عرب به‌معنای نعمت نیز به کار می‌رود، به دو جمله‌ای که در محاورات [[عرب]] معمول بوده و ید در آن دو جمله به معنای نعمت به کار رفته، استناد کرده است.
در تفسیر {{متن قرآن|قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ}}<ref>«فرمود: ای ابلیس! چه چیز تو را از فروتنی برای چیزی که به دست خویش آفریدم، باز داشت؟ سرکشی کردی یا از والا رتبگانی؟» سوره ص، آیه ۷۵.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که فرمود: «ید» در [[کلام عرب]] به‌معنای [[قوّت]] و [[نعمت]] است و در بیان مستند این معنا پس از ذکر چند [[آیۀ قرآن]] فرمود: گفته می‌شود: {{عربی|لفلان عندی ایادی کثیرة}}؛ «یعنی [برای فلانی در نزد من] بخشش‌ها و [[احسان]] [فراوانی] است» و {{عربی|و له عندی ید بیضاء}}؛ [برای او نزد من] نعمتی [آشکار] است»<ref>صدوق، التوحید، ص۱۵۳، ح۱.</ref>. برحسب این روایت [[امام]] در بیان اینکه ید در کلام عرب به‌معنای نعمت نیز به کار می‌رود، به دو جمله‌ای که در محاورات [[عرب]] معمول بوده و ید در آن دو جمله به معنای نعمت به کار رفته، استناد کرده است.
- از [[ابن عباس]] نقل کرده‌اند که گفت: نمی‌دانستم معنای {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}}<ref>این کلمه شش‌بار در قرآن به کار رفته است: انعام، ۱۴، یوسف، ۱۰۱، ابراهیم، ۱۰، فاطر، ۱، زمر، ۴۶ و شوری، ۱۱.</ref> چیست‌؟ تا اینکه دو عرب که دربارۀ چاهی [[نزاع]] داشتند، نزد من آمدند. یکی از آن دو گفت: «انا فطرتها»؛ [یعنی] می‌گفت من [حفر] آن را آغاز کرده‌ام. در این اثر دیده می‌شود که ابن عباس از اینکه عرب از جملۀ {{عربی|انا فطرتها}} آغاز کردن حفر [[چاه]] را اداره کرده بود، به‌دست آورد که معنای {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}} آغازکننده [[آفرینش]] [[آسمان‌ها]] است<ref>سیوطی گفته است: {{عربی|و اخرج [ابو عبید فی الفضائل] من طریق مجاهد عن ابن عباس قال: کنت لا أدری ما {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}} حتی اتانی اعرابیان یختصمان فی بئر فقال احدهما: انا فطرتها؛ یقول انا ابتدأتها}}؛ (الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۵۴، نوع سی و ششم).</ref>.
 
- [[طبری]] از طریق [[قتاده]] از ابن عباس روایت کرده است که گفت: معنای {{متن قرآن|رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref> را نمی‌دانستم تا اینکه شنیدم دختر «ذی یزن» به شوهرش می‌گوید: {{عربی|تعال افاتحک}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۹، ص۳.</ref> و مقصودش این بود که بیا تا تو را نزد [[قاضی]] ببرم.
از [[ابن عباس]] نقل کرده‌اند که گفت: نمی‌دانستم معنای {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}}<ref>این کلمه شش‌بار در قرآن به کار رفته است: انعام، ۱۴، یوسف، ۱۰۱، ابراهیم، ۱۰، فاطر، ۱، زمر، ۴۶ و شوری، ۱۱.</ref> چیست‌؟ تا اینکه دو عرب که دربارۀ چاهی [[نزاع]] داشتند، نزد من آمدند. یکی از آن دو گفت: «انا فطرتها»؛ [یعنی] می‌گفت من [حفر] آن را آغاز کرده‌ام. در این اثر دیده می‌شود که ابن عباس از اینکه عرب از جملۀ {{عربی|انا فطرتها}} آغاز کردن حفر [[چاه]] را اداره کرده بود، به‌دست آورد که معنای {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}} آغازکننده [[آفرینش]] [[آسمان‌ها]] است<ref>سیوطی گفته است: {{عربی|و اخرج [ابو عبید فی الفضائل] من طریق مجاهد عن ابن عباس قال: کنت لا أدری ما {{متن قرآن|فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ}} حتی اتانی اعرابیان یختصمان فی بئر فقال احدهما: انا فطرتها؛ یقول انا ابتدأتها}}؛ (الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۵۴، نوع سی و ششم).</ref>.
- زمحشری در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ}}<ref>«او می‌پنداشت هرگز (به پیشگاه خداوند) باز نمی‌گردد» سوره انشقاق، آیه ۱۴.</ref> از [[ابن عباس]] نقل کرده است که معنای «یحور» را نمی‌دانستم تا اینکه شنیدم [[زن]] [[عرب]] [[بادیه‌نشینی]] به دخترش می‌گوید: «حوری» یعنی {{عربی|ارجعی}}<ref>زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۱۹۸.</ref> (- برگرد).
 
- [[روایت]] کرده‌اند که [[عمر]] بر روی [[منبر]] معنای «تخوف» در [[آیه]] {{متن قرآن|أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ...}}<ref>«یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بی‌گمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.</ref> را از [[اهل]] مجلس پرسید، پیرمردی از [[قبیله]] [[هذیل]] برخاست و گفت: این لغت ما است؛ تخوّف به معنای تنقّص (به‌تدریج کم کردن، به‌تدریج از بین بردن) است<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۷، جزء ۱۴، ص۱۵۲.</ref>.
[[طبری]] از طریق [[قتاده]] از ابن عباس روایت کرده است که گفت: معنای {{متن قرآن|رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ}}<ref>«خداوندا! میان ما و قوم ما به حق داوری فرما» سوره اعراف، آیه ۸۹.</ref> را نمی‌دانستم تا اینکه شنیدم دختر «ذی یزن» به شوهرش می‌گوید: {{عربی|تعال افاتحک}}<ref>طبری، جامع البیان، ج۹، ص۳.</ref> و مقصودش این بود که بیا تا تو را نزد [[قاضی]] ببرم.
- در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ}}<ref>«نه، سوگند به اختران فراگرد،» سوره تکویر، آیه ۱۵.</ref> از [[عمرو بن شرحبیل]] نقل کرده‌اند که [[عبد الله بن مسعود]] به من گفت: شما [[قوم عرب]] هستید، معنای {{متن قرآن|بِالْخُنَّسِ}} چیست‌؟ گفتم: آن، گاو [[وحشی]] است گفت:
 
[[زمحشری]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ}}<ref>«او می‌پنداشت هرگز (به پیشگاه خداوند) باز نمی‌گردد» سوره انشقاق، آیه ۱۴.</ref> از [[ابن عباس]] نقل کرده است که معنای «یحور» را نمی‌دانستم تا اینکه شنیدم [[زن]] [[عرب]] [[بادیه‌نشینی]] به دخترش می‌گوید: «حوری» یعنی {{عربی|ارجعی}}<ref>زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۱۹۸.</ref> (= برگرد).
 
[[روایت]] کرده‌اند که [[عمر]] بر روی [[منبر]] معنای «تخوف» در [[آیه]] {{متن قرآن|أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ...}}<ref>«یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بی‌گمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.</ref> را از [[اهل]] مجلس پرسید، پیرمردی از [[قبیله]] [[هذیل]] برخاست و گفت: این لغت ما است؛ تخوّف به معنای تنقّص (به‌تدریج کم کردن، به‌تدریج از بین بردن) است<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۷، جزء ۱۴، ص۱۵۲.</ref>.
 
در [[تفسیر]] {{متن قرآن|فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ}}<ref>«نه، سوگند به اختران فراگرد،» سوره تکویر، آیه ۱۵.</ref> از [[عمرو بن شرحبیل]] نقل کرده‌اند که [[عبد الله بن مسعود]] به من گفت: شما [[قوم عرب]] هستید، معنای {{متن قرآن|بِالْخُنَّسِ}} چیست‌؟ گفتم: آن، گاو [[وحشی]] است گفت:
نظر من نیز همین است<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، جزء ۱۹، ص۱۵۵.</ref>.
نظر من نیز همین است<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، جزء ۱۹، ص۱۵۵.</ref>.
- [[طبری]] در تفسیر آیه {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}}<ref>«و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>روایت کرده که معنای «حرج» را از ابن عباس پرسیدند. وی گفت: هرگاه چیزی از [[قرآن]] پوشیده و مبهم به نظر آمد در [[شعر]] بنگرید؛ زیرا که شعر، [[عربی]] است؛ سپس عرب بادیه‌نشینی را فراخواند و از او پرسید: «حرج» چیست‌؟ گفت: «ضیق». ابن عباس گفت: راست گفتی<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۴۳ و در نقل دیگر از ابن ابی یزید روایت کرده است که: وقتی معنای {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}} را از ابن عباس پرسیدند، وی گفت: از قبیله هذیل در اینجا کسی هست‌؟ مردی گفت: آری، پرسید: «حرجة» را در بین خود چه‌چیز به شمار می‌آورید؟ گفت: شیء ضیّق. ابن عباس گفت: همان است.</ref>. در [[تفسیر]] {{متن قرآن|ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>از ابو العالیه و سدّی نقل شده که گفته‌اند: [[مسکنت]] در اینجا مسکنت [[فقر]] و نیاز است و آن [[خشوع]] و [[ذلّت]] آن است می‌گویی در [[بنی فلان]] مسکین‌تر از فلان نیست؛ یعنی فقیرتر از آن نیست<ref>ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۸.</ref>.
 
[[طبری]] در تفسیر آیه {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}}<ref>«و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>روایت کرده که معنای «حرج» را از ابن عباس پرسیدند. وی گفت: هرگاه چیزی از [[قرآن]] پوشیده و مبهم به نظر آمد در [[شعر]] بنگرید؛ زیرا که شعر، [[عربی]] است؛ سپس عرب بادیه‌نشینی را فراخواند و از او پرسید: «حرج» چیست‌؟ گفت: «ضیق». ابن عباس گفت: راست گفتی<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۴۳ و در نقل دیگر از ابن ابی یزید روایت کرده است که: وقتی معنای {{متن قرآن|وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ}} را از ابن عباس پرسیدند، وی گفت: از قبیله هذیل در اینجا کسی هست‌؟ مردی گفت: آری، پرسید: «حرجة» را در بین خود چه‌چیز به شمار می‌آورید؟ گفت: شیء ضیّق. ابن عباس گفت: همان است.</ref>. در [[تفسیر]] {{متن قرآن|ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>از ابو العالیه و سدّی نقل شده که گفته‌اند: [[مسکنت]] در اینجا مسکنت [[فقر]] و نیاز است و آن [[خشوع]] و [[ذلّت]] آن است می‌گویی در [[بنی فلان]] مسکین‌تر از فلان نیست؛ یعنی فقیرتر از آن نیست<ref>ر.ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۸.</ref>.
 
در مواردی از آن آثار استناد به اشعار [[عرب]] نیز دیده می‌شود، برای نمونه:
در مواردی از آن آثار استناد به اشعار [[عرب]] نیز دیده می‌شود، برای نمونه:
در کتاب [[غریب القرآن]] فی [[شعر]] العرب منسوب به [[ابن عباس]] که در شمار کتاب‌های موجود از [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] از آن یاد شد، معنای حدود ۲۵۰ کلمه از مفردات [[قرآن]] بیان و در هریک از آن کلمات به شعری از اشعار عرب [[استشهاد]] شده است<ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک: همین کتاب، ص۲۸۸.</ref>.
 
[[ابن سعد]] با سند خود از [[سعید بن جبیر]] و یوسف بن مهران [[روایت]] کرده است که در موارد بسیاری معنای قرآن را از ابن عباس می‌پرسیدند. در پاسخ می‌گفت: «آن، چنین و چنان است؛ آیا نمی‌شنوید که شاعر چنین و چنان می‌گوید؟»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶۷.</ref> [[طبری]] نیز از او روایت کرده است: هرگاه چیزی از قرآن مبهم و پوشیده بود، در شعر بنگرید؛ زیرا که شعر، [[عربی]] است<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۴۳.</ref>.
در کتاب [[غریب القرآن]] فی [[شعر]] العرب منسوب به [[ابن عباس]] که در شمار کتاب‌های موجود از [[آثار تفسیری]] [[عصر حضور]] از آن یاد شد، معنای حدود ۲۵۰ کلمه از مفردات [[قرآن]] بیان و در هریک از آن کلمات به شعری از اشعار عرب [[استشهاد]] شده است.
 
[[ابن سعد]] با سند خود از [[سعید بن جبیر]] و [[یوسف بن مهران]] [[روایت]] کرده است که در موارد بسیاری معنای قرآن را از ابن عباس می‌پرسیدند. در پاسخ می‌گفت: «آن، چنین و چنان است؛ آیا نمی‌شنوید که شاعر چنین و چنان می‌گوید؟»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۶۷.</ref> [[طبری]] نیز از او روایت کرده است: هرگاه چیزی از قرآن مبهم و پوشیده بود، در شعر بنگرید؛ زیرا که شعر، [[عربی]] است<ref>طبری، جامع البیان، ج۱۷، ص۱۴۳.</ref>.
 
[[سیوطی]] از او نقل کرده که گفته است: [[شعر]] [[دیوان]] [[عرب]] است؛ پس هرگاه معنای کلمه‌ای از [[قرآن]] که [[خدا]] آن را به لغت عرب نازل کرده است، بر ما پوشیده شود، به دیوان لغت عرب مراجعه می‌کنیم و معنای آن را از آن به‌دست می‌آوریم<ref>سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۲، «نوع سی و ششم».</ref>. همچنین از او نقل کرده که گفته است: هرگاه خواستید معنای لغات دشوار قرآن را از من بپرسید، آن را در [[شعر]] بجویید؛ زیرا شعر دیوان عرب است<ref>سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۲، «نوع سی و ششم».</ref>. از [[ابوبکر]] انباری نقل کرده که گفته است: [[استدلال]] به شعر بر [معنای] کلمات نامأنوس و دشوار قرآن، فراوان از [[صحابه]] و [[تابعان]] به ما رسیده است<ref>سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۱ و ۳۸۲.</ref>.
[[سیوطی]] از او نقل کرده که گفته است: [[شعر]] [[دیوان]] [[عرب]] است؛ پس هرگاه معنای کلمه‌ای از [[قرآن]] که [[خدا]] آن را به لغت عرب نازل کرده است، بر ما پوشیده شود، به دیوان لغت عرب مراجعه می‌کنیم و معنای آن را از آن به‌دست می‌آوریم<ref>سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۲، «نوع سی و ششم».</ref>. همچنین از او نقل کرده که گفته است: هرگاه خواستید معنای لغات دشوار قرآن را از من بپرسید، آن را در [[شعر]] بجویید؛ زیرا شعر دیوان عرب است<ref>سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۲، «نوع سی و ششم».</ref>. از [[ابوبکر]] انباری نقل کرده که گفته است: [[استدلال]] به شعر بر [معنای] کلمات نامأنوس و دشوار قرآن، فراوان از [[صحابه]] و [[تابعان]] به ما رسیده است<ref>سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۸۱ و ۳۸۲.</ref>.
براین اساس می‌توان گفت استناد به محاورات عرفی و اشعار عرب در [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز سابقه داشته و این‌دو نیز از مآخذ [[تفسیری]] منفصل در عصر حضور می‌باشند. حتی در برخی از [[روایات]] نقل شده از امامان معصوم{{عم}} نیز برای روشن شدن معنا و مفاد برخی کلمات قرآن به معنایی که عرف عرب از آن کلمه می‌فهمد، استناد شده است؛ برای مثال ضمن روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده، پس از بیان اینکه خدا به «قلم» فرمود: آنچه را بوده و تا [[قیامت]] خواهد بود، بنویس و قلم همۀ آنها را در پوستی (صفحه‌ای) از نقره سفیدتر و از یاقوت روشن‌تر نوشت، چنین آمده است: {{متن حدیث|فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكْنُونُ الَّذِي مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا، أَ وَ لَسْتُمْ عَرَباً فَكَيْفَ لَا تَعْرِفُونَ مَعْنَى الْكَلَامِ، وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِكَ الْكِتَابَ- أَ وَ لَيْسَ إِنَّمَا يُنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ أُخِذَ مِنَ الْأَصْلِ- وَ هُوَ قَوْلُهُ: {{متن قرآن|إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم» سوره جاثیه، آیه ۲۹.</ref>}}<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۲۲۶ (روایت ۹۴ سوره واقعه).</ref>؛ پس آن - پوستی که قلم همه‌چیز را در آن نوشت - همان [[کتاب مکنون]] است که نسخه‌ها همه از آن است؛ آیا [[عرب]] نیستید؟ پس چگونه معنای [[کلام]] را نمی‌فهمید؟ در حالی‌که یکی از شما به همراهش می‌گوید: آن کتاب را نسخه‌برداری کن. آیا جز این است که از کتاب دیگری که اصل است، نسخه‌برداری می‌شود؟ و آن، قول او ([[خدای متعال]]) است:
براین اساس می‌توان گفت استناد به محاورات عرفی و اشعار عرب در [[تفسیر]] در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]]{{عم}} نیز سابقه داشته و این‌دو نیز از مآخذ [[تفسیری]] منفصل در عصر حضور می‌باشند. حتی در برخی از [[روایات]] نقل شده از امامان معصوم{{عم}} نیز برای روشن شدن معنا و مفاد برخی کلمات قرآن به معنایی که عرف عرب از آن کلمه می‌فهمد، استناد شده است؛ برای مثال ضمن روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده، پس از بیان اینکه خدا به «قلم» فرمود: آنچه را بوده و تا [[قیامت]] خواهد بود، بنویس و قلم همۀ آنها را در پوستی (صفحه‌ای) از نقره سفیدتر و از یاقوت روشن‌تر نوشت، چنین آمده است: {{متن حدیث|فَهُوَ الْكِتَابُ الْمَكْنُونُ الَّذِي مِنْهُ النُّسَخُ كُلُّهَا، أَ وَ لَسْتُمْ عَرَباً فَكَيْفَ لَا تَعْرِفُونَ مَعْنَى الْكَلَامِ، وَ أَحَدُكُمْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِكَ الْكِتَابَ- أَ وَ لَيْسَ إِنَّمَا يُنْسَخُ مِنْ كِتَابٍ أُخِذَ مِنَ الْأَصْلِ- وَ هُوَ قَوْلُهُ: {{متن قرآن|إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم» سوره جاثیه، آیه ۲۹.</ref>}}<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۲۲۶ (روایت ۹۴ سوره واقعه).</ref>؛ پس آن - پوستی که قلم همه‌چیز را در آن نوشت - همان [[کتاب مکنون]] است که نسخه‌ها همه از آن است؛ آیا [[عرب]] نیستید؟ پس چگونه معنای [[کلام]] را نمی‌فهمید؟ در حالی‌که یکی از شما به همراهش می‌گوید: آن کتاب را نسخه‌برداری کن. آیا جز این است که از کتاب دیگری که اصل است، نسخه‌برداری می‌شود؟ و آن، قول او ([[خدای متعال]]) است:
به‌راستی ما آنچه را شما عمل می‌کردید، استنساخ می‌کردیم». در این [[حدیث]] برمبنای اینکه عرب از کلمۀ [[نسخ]] و استنساخ کتاب، معنای رونویسی از کتاب اصلی را می‌فهمد، به [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم» سوره جاثیه، آیه ۲۹.</ref> [[استدلال]] شده که کتاب مکنون، همان کتاب اصلی است که نسخه‌برداری‌ها و رونوشت‌ها از روی آن است.
 
- معلومات [[عقلی]]
به‌راستی ما آنچه را شما عمل می‌کردید، استنساخ می‌کردیم». در این [[حدیث]] برمبنای اینکه عرب از کلمۀ [[نسخ]] و استنساخ کتاب، معنای رونویسی از کتاب اصلی را می‌فهمد، به [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«این کتاب ماست که به راستی (و درستی) با شما سخن می‌گوید، ما آنچه می‌کردید باز می‌نوشتیم» سوره جاثیه، آیه ۲۹.</ref> [[استدلال]] شده که کتاب مکنون، همان کتاب اصلی است که نسخه‌برداری‌ها و رونوشت‌ها از روی آن است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۱-۴۲۴.</ref>
==== معلومات [[عقلی]] ====
در برخی تفسیرهای مآثور از [[امامان معصوم]]{{عم}} استناد به معلوم عقلی دیده می‌شود؛ برای نمونه:
در برخی تفسیرهای مآثور از [[امامان معصوم]]{{عم}} استناد به معلوم عقلی دیده می‌شود؛ برای نمونه:
- در روایتی از علی بن فضال و او از پدرش آمده است که مقصود [[خدای عزّ و جلّ]] از آیه {{متن قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا}}<ref>«و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند،» سوره فجر، آیه ۲۲.</ref> را از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیدم، فرمود: {{متن حدیث|ان الله سبحانه لا یوصف بالمجیئی و الذهاب تعالی عن الانتقال یعنی بذالک و جاء امر ربّک}}؛ همانا [[خدای سبحان]] به آمدن و رفتن [[وصف]] نمی‌شود و از انتقال و جابه‌جایی [[برتر]] است؛ و جز این نیست که [[خدا]] از جملۀ {{متن قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ}} «[[فرمان]] پروردگارت بیاید» را قصد کرده است»<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۵۷۴، ح۲۰.</ref>. برحسب این [[روایت]]، [[امام]]{{ع}} {{متن قرآن|جَاءَ رَبُّكَ}} را که معنای لفظی آن با قطع نظر از قرینۀ عقلی «پروردگارت بیاید» است، به استناد این معلوم عقلی که خدای سبحان به آمدن و رفتن وصف نمی‌شود و منزه از انتقال می‌باشد به «فرمان پروردگارت بیاید» [[تفسیر]] کرده است.
 
- در [[روایت]] دیگری که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است<ref>آن روایت چنین است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ نُعْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ}} قَالَ كَذَلِكَ هُوَ فِي كُلِّ مَكَانٍ قُلْتُ بِذَاتِهِ قَالَ وَيْحَكَ إِنَّ الْأَمَاكِنَ أَقْدَارٌ فَإِذَا قُلْتَ فِي مَكَانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَكَ أَنْ تَقُولَ فِي أَقْدَارٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ وَ لَكِنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقَ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ إِحَاطَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْكاً وَ لَيْسَ عِلْمُهُ بِمَا فِي الْأَرْضِ بِأَقَلَّ مِمَّا فِي السَّمَاءِ لَا يَبْعُدُ مِنْهُ شَيْءٌ وَ الْأَشْيَاءُ لَهُ سَوَاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْكاً وَ إِحَاطَةً}}؛ (صدوق، التوحید، ص۱۳۲-۱۳۳؛ باب القدرة، ح۱۵).</ref> به استناد [[امتناع]] مکان داشتن ذات [[باری‌تعالی]] و لوازم آن، که از معلومات [[عقلی]] است، [[آیه]] {{متن قرآن|وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ}} به احاطۀ [[خدای متعال]] بر [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و سایر [[مخلوقات]] و کمتر نبودن [[علم خدا]] به آنچه در زمین است، از [[علم]] او به آنچه در [[آسمان]] است و دور نبودن چیزی از او و [[برابری]] اشیا در برابر علم، [[قدرت]]، [[ملک]]، [[سلطنت]] و احاطه او تفسیر شده است.
در روایتی از علی بن فضال و او از پدرش آمده است که مقصود [[خدای عزّ و جلّ]] از آیه {{متن قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا}}<ref>«و (امر) پروردگارت برسد و فرشتگان صف در صف فرا رسند،» سوره فجر، آیه ۲۲.</ref> را از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیدم، فرمود: {{متن حدیث|ان الله سبحانه لا یوصف بالمجیئی و الذهاب تعالی عن الانتقال یعنی بذالک و جاء امر ربّک}}؛ همانا [[خدای سبحان]] به آمدن و رفتن [[وصف]] نمی‌شود و از انتقال و جابه‌جایی [[برتر]] است؛ و جز این نیست که [[خدا]] از جملۀ {{متن قرآن|وَجَاءَ رَبُّكَ}} «[[فرمان]] پروردگارت بیاید» را قصد کرده است» <ref>حویزی، نور الثقلین، ج۵، ص۵۷۴، ح۲۰.</ref>. برحسب این [[روایت]]، [[امام]]{{ع}} {{متن قرآن|جَاءَ رَبُّكَ}} را که معنای لفظی آن با قطع نظر از قرینۀ عقلی «پروردگارت بیاید» است، به استناد این معلوم عقلی که خدای سبحان به آمدن و رفتن وصف نمی‌شود و منزه از انتقال می‌باشد به «فرمان پروردگارت بیاید» [[تفسیر]] کرده است.
 
در [[روایت]] دیگری که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است<ref>آن روایت چنین است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَظُنُّهُ مُحَمَّدَ بْنَ نُعْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ}} قَالَ كَذَلِكَ هُوَ فِي كُلِّ مَكَانٍ قُلْتُ بِذَاتِهِ قَالَ وَيْحَكَ إِنَّ الْأَمَاكِنَ أَقْدَارٌ فَإِذَا قُلْتَ فِي مَكَانٍ بِذَاتِهِ لَزِمَكَ أَنْ تَقُولَ فِي أَقْدَارٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ وَ لَكِنْ هُوَ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقَ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ إِحَاطَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْكاً وَ لَيْسَ عِلْمُهُ بِمَا فِي الْأَرْضِ بِأَقَلَّ مِمَّا فِي السَّمَاءِ لَا يَبْعُدُ مِنْهُ شَيْءٌ وَ الْأَشْيَاءُ لَهُ سَوَاءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ سُلْطَاناً وَ مُلْكاً وَ إِحَاطَةً}}؛ (صدوق، التوحید، ص۱۳۲-۱۳۳؛ باب القدرة، ح۱۵).</ref> به استناد [[امتناع]] مکان داشتن ذات [[باری‌تعالی]] و لوازم آن، که از معلومات [[عقلی]] است، [[آیه]] {{متن قرآن|وَهُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الْأَرْضِ}} به احاطۀ [[خدای متعال]] بر [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و سایر [[مخلوقات]] و کمتر نبودن [[علم خدا]] به آنچه در زمین است، از [[علم]] او به آنچه در [[آسمان]] است و دور نبودن چیزی از او و [[برابری]] اشیا در برابر علم، [[قدرت]]، [[ملک]]، [[سلطنت]] و احاطه او تفسیر شده است.
- در روایتی که در تفسیر {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> از امام صادق{{ع}} نقل شده نیز به استناد ممتنع بودن راه یافتن [[غضب]] به خدای متعال، اسناد «اسفوا» به «نا» اسناد مجازی و مجاز عقلی تلقّی شده و {{متن قرآن|آسَفُونَا}} به اینکه «[[اولیای خدا]] را به [[خشم]] آوردند» معنا شده است<ref>ر.ک: صدوق، التوحید، ص۶۸ (باب معنی رضا، عزوجل و سخطه، ح۲).</ref>.
- در روایتی که در تفسیر {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> از امام صادق{{ع}} نقل شده نیز به استناد ممتنع بودن راه یافتن [[غضب]] به خدای متعال، اسناد «اسفوا» به «نا» اسناد مجازی و مجاز عقلی تلقّی شده و {{متن قرآن|آسَفُونَا}} به اینکه «[[اولیای خدا]] را به [[خشم]] آوردند» معنا شده است<ref>ر.ک: صدوق، التوحید، ص۶۸ (باب معنی رضا، عزوجل و سخطه، ح۲).</ref>.
از [[امام باقر]]{{ع}} روایت شده که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}}<ref>«از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بی‌گمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> فرموده است: منظور از [[غضب]]، [[کیفر]] است؛ زیرا کسی که [[گمان]] کند [[خدای متعال]] از حالتی به حالت دیگر [[تغییر]] می‌یابد، او را به صفت مخلوق توصیف کرده است؛ به‌راستی [[خدای عزّ و جلّ]] را هیچ‌چیز برنمی‌انگیزاند و او را تغییر نمی‌دهد<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۳۸۶، ح۸۹.</ref>.
از [[امام باقر]]{{ع}} روایت شده که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}}<ref>«از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بی‌گمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> فرموده است: منظور از [[غضب]]، [[کیفر]] است؛ زیرا کسی که [[گمان]] کند [[خدای متعال]] از حالتی به حالت دیگر [[تغییر]] می‌یابد، او را به صفت مخلوق توصیف کرده است؛ به‌راستی [[خدای عزّ و جلّ]] را هیچ‌چیز برنمی‌انگیزاند و او را تغییر نمی‌دهد<ref>حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۳۸۶، ح۸۹.</ref>.
از آنچه در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.</ref>از [[مجاهد]] نقل شده، ممکن است استفاده شود که وی نیز با استناد به معلومات [[عقلی]] برخی [[آیات]] را [[تفسیر]] می‌کرده است. [[طبری]] در تفسیر این آیه از پنج طریق با الفاظی مختلف و نزدیک به‌هم از مجاهد نقل کرده که این آیه را به «[[انتظار]] [[ثواب]] [[پروردگار]]» نه دیدن خدای متعال معنا کرده است<ref>طبری، جامع البیان، ج۲۹، ص۱۲۰.</ref>. در این تفسیر به مستند وی تصریح نشده، ولی به احتمال [[قوی]] مستند وی [[امتناع]] دیده شدن [[خدا]] با [[چشم سر]] بوده است؛ بنابراین، معلومات عقلی را نیز می‌توان یکی از مآخذ تفسیر در [[عصر حضور]] به شمار آورد<ref>معلومات عقلی دو دسته است: بدیهی، نظری. معلومات عقلی نظری به لحاظ‍ اینکه حصول آن به چینش مقدمات و فکر، نظر و استدلال نیاز دارد، تردیدی نیست که از مآخذ منفصل می‌باشد، ولی معلومات عقلی بدیهی ممکن است به لحاظ‍ اینکه هنگام تفسیر آیات در ذهن مفسر حضور دارد، از مآخذ متصل به شمار آید و ذکر نکردن آن در عنوان مآخذ متصل برای این است که اولا در آثار تفسیری عصر حضور موردی را پیدا نکردم که به معلوم بدیهی استناد شده باشد و مواردی که یافتم و در اینجا ذکر کردم، استناد به معلومات نظری است و ثانیاً دوبار ذکر کردن - معلومات عقلی (یک‌بار در مآخذ متصل به لحاظ‍ معلوم بدیهی و یک‌بار در مآخذ منفصل به لحاظ‍ معلوم نظری) موجب طولانی شدن سخن می‌شد، بدون اینکه فایده‌ای بر آن مترتب شود.</ref>.
 
از آنچه در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش می‌نگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.</ref>از [[مجاهد]] نقل شده، ممکن است استفاده شود که وی نیز با استناد به معلومات [[عقلی]] برخی [[آیات]] را [[تفسیر]] می‌کرده است. [[طبری]] در تفسیر این آیه از پنج طریق با الفاظی مختلف و نزدیک به‌هم از مجاهد نقل کرده که این آیه را به «[[انتظار]] [[ثواب]] [[پروردگار]]» نه دیدن خدای متعال معنا کرده است<ref>طبری، جامع البیان، ج۲۹، ص۱۲۰.</ref>. در این تفسیر به مستند وی تصریح نشده، ولی به احتمال [[قوی]] مستند وی [[امتناع]] دیده شدن [[خدا]] با [[چشم سر]] بوده است؛ بنابراین، معلومات عقلی را نیز می‌توان یکی از مآخذ تفسیر در [[عصر حضور]] به شمار آورد<ref>معلومات عقلی دو دسته است: بدیهی، نظری. معلومات عقلی نظری به لحاظ‍ اینکه حصول آن به چینش مقدمات و فکر، نظر و استدلال نیاز دارد، تردیدی نیست که از مآخذ منفصل می‌باشد، ولی معلومات عقلی بدیهی ممکن است به لحاظ‍ اینکه هنگام تفسیر آیات در ذهن مفسر حضور دارد، از مآخذ متصل به شمار آید و ذکر نکردن آن در عنوان مآخذ متصل برای این است که اولا در آثار تفسیری عصر حضور موردی را پیدا نکردم که به معلوم بدیهی استناد شده باشد و مواردی که یافتم و در اینجا ذکر کردم، استناد به معلومات نظری است و ثانیاً دوبار ذکر کردن - معلومات عقلی (یک‌بار در مآخذ متصل به لحاظ‍ معلوم بدیهی و یک‌بار در مآخذ منفصل به لحاظ‍ معلوم نظری) موجب طولانی شدن سخن می‌شد، بدون اینکه فایده‌ای بر آن مترتب شود.</ref>.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۴۲۴-۴۲۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش