جز
جایگزینی متن - 'کاملترین انسان' به 'کاملترین انسان'
جز (جایگزینی متن - 'کاملترین انسان' به 'کاملترین انسان') |
|||
خط ۳۹۰: | خط ۳۹۰: | ||
#[[انسان کامل]] [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] است؛ | #[[انسان کامل]] [[فلسفه آفرینش]] [[جهان]] است؛ | ||
#حدوث و بقای [[خلقت]] به تحقق [[غایت]] و [[فلسفه]] آن بستگی دارد. | #حدوث و بقای [[خلقت]] به تحقق [[غایت]] و [[فلسفه]] آن بستگی دارد. | ||
*چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین | *چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین انسان]] روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[انسان]] [[خلیفه خداوند]] در [[زمین]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این [[مقام]]، همه [[فرزندان]] [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ [[کافران]]، [[مشرکان]] و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] میکنند، [[ستم]] کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، [[شایسته]] دستیابی به [[مقام]] والای [[خلافت الهی]] نیستند؛ زیرا این [[مقام]] "[[عهد الهی]]" است و [[ستمگران]] از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که [[خداوند]]، [[جهان]] را برای [[انسان]] آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، [[فلسفه آفرینش]] [[زمین]] و مواهب طبیعی، آزمودن [[آدمیان]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن [[الهی]] از طریق [[پرستش]] [[خداوند]] و [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر [[ناملایمات]]، که از [[ایمان]] سرشار به [[خداوند]] سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به [[مقام]] [[امامت]] را به [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر آزمودنهای [[الهی]] مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این [[آیه]]، علاوه بر [[صبر]] و [[استقامت]]، از [[یقین]] نیر سخن به میان آمده است. در [[حقیقت]]، [[یقین]] منشأ و عامل [[صبر]] و [[پایداری]] در راه خداست؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین [[یقینی]]، از [[امتحان الهی]] سرافراز بیرون میآید و به [[مقام]] والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این [[آیات]] و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین انسان]] در روزگار خویش است و [[فلسفه]] [[عالی]] [[آفرینش جهان]] به شمار میرود. از آن جا که [[جهان]]، [[فعل خداوند]] [[حکیم]] است و در فعل [[الهی]] لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای [[جهان]] در گرو وجود چنین [[انسانی]] است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که [[خداوند]] هرگز [[زمین]] را از [[حجت الهی]] ظاهر و شناخته شده یا پنهان و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را [[خلفای الهی]] در [[زمین]] می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به [[نیکی]] باز [[شناخت]] که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref> | ||
*'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای [[بشر]] به شمار میرود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده میشود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاریاش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعتها و نبوتهای [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایتگری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان میدهد، [[پیشوایان الهی]] در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، میکشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسانها]] منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار میدهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شدهاند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بودهاند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری میداند که دلهای [[مؤمنان]] را روشن میکند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دلهای [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشانتر است. البته همه [[دلها]] برای بهرهمندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهرهمندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنانکه [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد. | *'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای [[بشر]] به شمار میرود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده میشود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاریاش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعتها و نبوتهای [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایتگری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان میدهد، [[پیشوایان الهی]] در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، میکشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسانها]] منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار میدهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شدهاند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بودهاند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری میداند که دلهای [[مؤمنان]] را روشن میکند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دلهای [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشانتر است. البته همه [[دلها]] برای بهرهمندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهرهمندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنانکه [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد. | ||
*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست [[زندگی]] میکند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمیکند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی [[مردم]] او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این [[روایات]] تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را میبیند، ولی [[حاجیان]] او را نمیبینند یا نمیشناسند. [[نعمانی]] مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله [[وجود امام]]، [[سوگند]] یادکرده است [[حجت خداوند]] در میانم [[مردم]] به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و [[مردم]] را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[زمین]] هرگز از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد بود ولی در [[آینده]]، [[خداوند]] [[مردم]] را به [[دلیل]] [[ستم]] کاریشان از دیدن [[حجت الهی]] [[محروم]] میسازد. [[حجت خداوند]] [[مردم]] را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که [[حضرت یوسف]] [[مردم]] را میشناخت و آنان او را [[انکار]] میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "[[مردم]] به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] حضور دارد و [[مردم]] را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس [[حدیث]] دوم، [[مردم]] [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو [[حدیث]] دیگر، [[مردم]] شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد [[حدیث]] دوم در [[کلامی]] که [[شیخ طوسی]] از [[دومین نایب خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم [[حج]] حاضر میشود؛ [[مردم]] را میبیند و آنان را میشناسد. [[مردم]] نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از [[توقیعات]] [[امام عصر]]{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته [[روایات]] با یکدیگر [[سازگاری]] دارند. میتوان مقصود از [[روایات]] دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن [[حضرت]] دانست، زیرا: | *'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست [[زندگی]] میکند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمیکند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی [[مردم]] او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این [[روایات]] تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را میبیند، ولی [[حاجیان]] او را نمیبینند یا نمیشناسند. [[نعمانی]] مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله [[وجود امام]]، [[سوگند]] یادکرده است [[حجت خداوند]] در میانم [[مردم]] به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و [[مردم]] را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[زمین]] هرگز از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد بود ولی در [[آینده]]، [[خداوند]] [[مردم]] را به [[دلیل]] [[ستم]] کاریشان از دیدن [[حجت الهی]] [[محروم]] میسازد. [[حجت خداوند]] [[مردم]] را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که [[حضرت یوسف]] [[مردم]] را میشناخت و آنان او را [[انکار]] میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "[[مردم]] به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] حضور دارد و [[مردم]] را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس [[حدیث]] دوم، [[مردم]] [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو [[حدیث]] دیگر، [[مردم]] شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد [[حدیث]] دوم در [[کلامی]] که [[شیخ طوسی]] از [[دومین نایب خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم [[حج]] حاضر میشود؛ [[مردم]] را میبیند و آنان را میشناسد. [[مردم]] نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از [[توقیعات]] [[امام عصر]]{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته [[روایات]] با یکدیگر [[سازگاری]] دارند. میتوان مقصود از [[روایات]] دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن [[حضرت]] دانست، زیرا: |