مسلم بن عقیل در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'شیعه راستین' به 'شیعه راستین'
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>') |
جز (جایگزینی متن - 'شیعه راستین' به 'شیعه راستین') |
||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
مسلم در کوچههای [[کوفه]] متحیر و سرگردان و در [[تاریکی]] [[شب]] از این کوچه به آن کوچه میرفت و نمیدانست به کجا برود و در کدام خانه را بزند، به نقل برخی از مورخین، در همین تاریکی شب صدای مردی را شنید که میگفت: مولای من! در این [[دل]] شب به کجا میروی؟ متوجه شد او [[سعید بن احنف]] است. مسلم گفت: میخواهم به جایی [[امن]] و مطمئن بروم تا بلکه با تنی چند از یارانم که [[بیعت]] کردهاند به [[مبارزه]] بپردازم. | مسلم در کوچههای [[کوفه]] متحیر و سرگردان و در [[تاریکی]] [[شب]] از این کوچه به آن کوچه میرفت و نمیدانست به کجا برود و در کدام خانه را بزند، به نقل برخی از مورخین، در همین تاریکی شب صدای مردی را شنید که میگفت: مولای من! در این [[دل]] شب به کجا میروی؟ متوجه شد او [[سعید بن احنف]] است. مسلم گفت: میخواهم به جایی [[امن]] و مطمئن بروم تا بلکه با تنی چند از یارانم که [[بیعت]] کردهاند به [[مبارزه]] بپردازم. | ||
سعید بن احنف این [[شیعه | سعید بن احنف این [[شیعه راستین]] [[اهل بیت]] که از عمق فاجعه با خبر بود در زیر لب با حالتی اندوهناک گفت: حاشا و کلا، دروازههای [[شهر]] را بستهاند و [[جاسوسان]] را در اطراف گماشتهاند تا تو را بیابند و کار را یکسره کنند بعد رو کرد به مسلم گفت: بیایید با هم برویم [[منزل]] «[[محمد بن کثیر]]» که محلی است [[امن]] و شما را [[پناه]] خواهد داد. | ||
مسلم به دنبال او تشریف فرما شد تا [[خانه]] محمد بن کثیر آمد و مورد [[تکریم]] و [[احترام]] او قرار گرفت او به پای مسلم افتاد و [[خدا]] را بر این [[موهبت]] [[سپاس]] گفت: و ایشان را در گوشهای از خانه دور از نظرها پنهان کرد. اما چون مأموران و [[جاسوسان]] پسر زیاد در تعقیب [[حضرت]] مسلم بودند گزارش کردند که مسلم در خانه محمد بن کثیر است لذا آنها با سرعت خانه محمد بن کثیر را محاصره کردند اما مسلم را نیافتند و خود محمد بن کثیر و پسرش را دستگیر کردند و با خود به [[قصر]] [[دارالاماره]] بردند و در آنجا هر دو را به [[شهادت]] رساندند. | مسلم به دنبال او تشریف فرما شد تا [[خانه]] محمد بن کثیر آمد و مورد [[تکریم]] و [[احترام]] او قرار گرفت او به پای مسلم افتاد و [[خدا]] را بر این [[موهبت]] [[سپاس]] گفت: و ایشان را در گوشهای از خانه دور از نظرها پنهان کرد. اما چون مأموران و [[جاسوسان]] پسر زیاد در تعقیب [[حضرت]] مسلم بودند گزارش کردند که مسلم در خانه محمد بن کثیر است لذا آنها با سرعت خانه محمد بن کثیر را محاصره کردند اما مسلم را نیافتند و خود محمد بن کثیر و پسرش را دستگیر کردند و با خود به [[قصر]] [[دارالاماره]] بردند و در آنجا هر دو را به [[شهادت]] رساندند. | ||