پرش به محتوا

حدیث غدیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
معاجم صحابه، مشتمل بر نام همه صحابه نیست، بلکه هر یک از مؤلفان، آنچه را که خود به آن دست یافته نقل کرده است. ابن‌حجر در مقدمه الإصابه، پس از اشاره به کتاب‌هایی که پیشینیان درباره [[اسامی]] صحابه نوشته‌اند، ولی جامع همه صحابه نیست، از [[تصمیم]] خود بر [[نوشتن]] کتابی که مشتمل بر کسانی باشد که گذشتگان، آنها را نام نبرده‌اند، یاد کرده و افزوده است که کتاب او حتی یک دهم اسامی صحابه را هم در بر ندارد، زیرا ابوزرعه گفته است: “پیامبر{{صل}} در حالی از [[دنیا]] رفت که بیش از یکصد هزار مرد و [[زن]] او را دیده، و سخنان او را شنیده، و از او [[روایت]] کرده‌اند”<ref>الاصابة فی تمیز الصحابة، ج۱، ص۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۲۴۹-۲۵۵.</ref>
معاجم صحابه، مشتمل بر نام همه صحابه نیست، بلکه هر یک از مؤلفان، آنچه را که خود به آن دست یافته نقل کرده است. ابن‌حجر در مقدمه الإصابه، پس از اشاره به کتاب‌هایی که پیشینیان درباره [[اسامی]] صحابه نوشته‌اند، ولی جامع همه صحابه نیست، از [[تصمیم]] خود بر [[نوشتن]] کتابی که مشتمل بر کسانی باشد که گذشتگان، آنها را نام نبرده‌اند، یاد کرده و افزوده است که کتاب او حتی یک دهم اسامی صحابه را هم در بر ندارد، زیرا ابوزرعه گفته است: “پیامبر{{صل}} در حالی از [[دنیا]] رفت که بیش از یکصد هزار مرد و [[زن]] او را دیده، و سخنان او را شنیده، و از او [[روایت]] کرده‌اند”<ref>الاصابة فی تمیز الصحابة، ج۱، ص۴.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۲۴۹-۲۵۵.</ref>


==پاسخ‌های [[ابن قبه رازی]] درباره [[شبهات]] [[حدیث غدیر]]==
===پاسخ‌های [[ابن قبه رازی]] درباره [[شبهات]] [[حدیث غدیر]]===
===اشکال اول===
====اشکال اول====
شاید منظور [[رسول خدا]]{{صل}} از بیان [[حدیث غدیر]] بیان فضیلتی برای [[امام علی]]{{ع}} بوده، نه [[مقام امامت]]. [[ابن قبه رازی]] در پاسخ می‌گوید در نخستین برخورد با [[حدیث غدیر]] چنین احتمالی در [[ذهن]] پدید می‌آید؛ ولی پس از شرح و بیان احتمالات در معنای لفظ [[مولی]] این نتیجه حاصل شد که هیچ یک از آن معانی مد نظر [[پیامبر]] نبود و تنها معنایی که مراد و مقصود [[پیامبر]] بود، [[حق اطاعت]] و [[حق]] [[فرمانبرداری]] مسلمان‌هاست؛ از این‌رو میتوان فهمید [[پیامبر]] در [[مقام اثبات]] [[امامت امیرالمؤمنین]] بوده است نه صرفاً بیان فضیلتی برای ایشان<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۰.</ref>.
شاید منظور [[رسول خدا]]{{صل}} از بیان [[حدیث غدیر]] بیان فضیلتی برای [[امام علی]]{{ع}} بوده، نه [[مقام امامت]]. [[ابن قبه رازی]] در پاسخ می‌گوید در نخستین برخورد با [[حدیث غدیر]] چنین احتمالی در [[ذهن]] پدید می‌آید؛ ولی پس از شرح و بیان احتمالات در معنای لفظ [[مولی]] این نتیجه حاصل شد که هیچ یک از آن معانی مد نظر [[پیامبر]] نبود و تنها معنایی که مراد و مقصود [[پیامبر]] بود، [[حق اطاعت]] و [[حق]] [[فرمانبرداری]] مسلمان‌هاست؛ از این‌رو میتوان فهمید [[پیامبر]] در [[مقام اثبات]] [[امامت امیرالمؤمنین]] بوده است نه صرفاً بیان فضیلتی برای ایشان<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۰.</ref>.


===اشکال دوم===
====اشکال دوم====
شاید [[رسول خدا]] معنایی را قصد کرده است که در کتب لغت یافت نمی‌شود؛ زیرا دامنه لغت [[عرب]] بسیار گسترده است و احاطه بر آن امکان‌پذیر نیست؟ بر این اساس نمی‌توان به طور حتم معنای اثباتی شما برای کلمه [[مولی]] را پذیرفت. [[ابن قبه رازی]] می‌گوید اگر عدم احاطه بر لغت [[عرب]] موجب شود [[دلیل]] و [[برهان]] از اعتبار ساقط شود، [[شایسته]] است این احتمال نه تنها تمام فرمایش‌های [[رسول خدا]] بلکه تمام [[آیات قرآن]] را نیز در بر گیرد؛ از این‌رو طبیعی است فرمایش‌های [[رسول خدا]] و توصیه‌های آن [[حضرت]] اعتبار چندانی نداشته باشد و نتوان به آنها استناد کرد. همچنین می‌توان گفت آن معنایی که در [[صدر اسلام]] رایج بوده، ممکن است در کتاب‌های لغت امروزین یافت نشود؛ از این‌رو میتوان [[حجیت]] [[کتاب و سنت]] را با دودلی نگریست. [[ابن قبه رازی]] در پایان این [[شبهه]] می‌گوید این گونه اشکال‌تراشی‌ها نوعی درپوش گذاشتن بر حقایق و خود را به [[نادانی]] زدن است. او در ادامه تلاش می‌کند با تکیه بر عرف و بیان مثال‌هایی معنای کلمه [[مولی]] را [[تبیین]] کند<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۰.</ref>.
شاید [[رسول خدا]] معنایی را قصد کرده است که در کتب لغت یافت نمی‌شود؛ زیرا دامنه لغت [[عرب]] بسیار گسترده است و احاطه بر آن امکان‌پذیر نیست؟ بر این اساس نمی‌توان به طور حتم معنای اثباتی شما برای کلمه [[مولی]] را پذیرفت. [[ابن قبه رازی]] می‌گوید اگر عدم احاطه بر لغت [[عرب]] موجب شود [[دلیل]] و [[برهان]] از اعتبار ساقط شود، [[شایسته]] است این احتمال نه تنها تمام فرمایش‌های [[رسول خدا]] بلکه تمام [[آیات قرآن]] را نیز در بر گیرد؛ از این‌رو طبیعی است فرمایش‌های [[رسول خدا]] و توصیه‌های آن [[حضرت]] اعتبار چندانی نداشته باشد و نتوان به آنها استناد کرد. همچنین می‌توان گفت آن معنایی که در [[صدر اسلام]] رایج بوده، ممکن است در کتاب‌های لغت امروزین یافت نشود؛ از این‌رو میتوان [[حجیت]] [[کتاب و سنت]] را با دودلی نگریست. [[ابن قبه رازی]] در پایان این [[شبهه]] می‌گوید این گونه اشکال‌تراشی‌ها نوعی درپوش گذاشتن بر حقایق و خود را به [[نادانی]] زدن است. او در ادامه تلاش می‌کند با تکیه بر عرف و بیان مثال‌هایی معنای کلمه [[مولی]] را [[تبیین]] کند<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۰.</ref>.


===اشکال سوم===
====اشکال سوم====
[[ابن قبه رازی]] اشکال سوم را این‌گونه شروع می‌کند که در [[منابع روایی اهل سنت]] آمده [[رسول خدا]] مولای [[زید بن حارثه]] به شمار می‌رفت، اما به [[دست]] [[امیرالمؤمنین]] [[آزاد]] شد؛ از این‌رو [[پیامبر]] [[ولایت]] خود بر [[زید]] را به [[امام علی]] واگذار کرده است. از طرفی [[اخبار]] دیگری هم [[نقل]] شده که [[پیامبر]] [[جانشینی]] [[امام علی]] را [[انکار]] کرده است. از این‌رو نمی‌توان [[حدیث غدیر]] را بر آن معنایی که امامیان می‌گویند حمل کرد. [[ابن قبه رازی]] بیان می‌کند که [[مخالفان]] [[امامیه]] تلاش کرده‌اند با این دو دسته [[اخبار]] موضوع [[خلافت امیرالمؤمنین]] را با تردید روبه‌رو کنند که بر فرض [[پیامبر]] در [[غدیر خم]] [[علی]] را ولی قرار داده باشد، منظور [[پیامبر]] [[ولایت]] او بر زیدبن حارثه است نه بر همه [[مسلمانان]]. او در پاسخ به این اشکال [[عقیده]] می‌گوید طرح این‌گونه مباحث هیچ کمکی به [[اثبات]] ادعای [[مخالفان]] [[عقیده امامیه]] نخواهد کرد؛ زیرا در حوزه نقد [[اخبار]] اگر یکی از طرفین بحث بخواهد خبر مورد استناد طرف مقابل را بر اساس خبر دیگری نقد کند باید آن خبر مورد توافق [[روایی]] دو طرف بحث باشد، نه اینکه [[راویان]] آن خبر تنها از [[مذهب]] مدعی باشند.
[[ابن قبه رازی]] اشکال سوم را این‌گونه شروع می‌کند که در [[منابع روایی اهل سنت]] آمده [[رسول خدا]] مولای [[زید بن حارثه]] به شمار می‌رفت، اما به [[دست]] [[امیرالمؤمنین]] [[آزاد]] شد؛ از این‌رو [[پیامبر]] [[ولایت]] خود بر [[زید]] را به [[امام علی]] واگذار کرده است. از طرفی [[اخبار]] دیگری هم [[نقل]] شده که [[پیامبر]] [[جانشینی]] [[امام علی]] را [[انکار]] کرده است. از این‌رو نمی‌توان [[حدیث غدیر]] را بر آن معنایی که امامیان می‌گویند حمل کرد. [[ابن قبه رازی]] بیان می‌کند که [[مخالفان]] [[امامیه]] تلاش کرده‌اند با این دو دسته [[اخبار]] موضوع [[خلافت امیرالمؤمنین]] را با تردید روبه‌رو کنند که بر فرض [[پیامبر]] در [[غدیر خم]] [[علی]] را ولی قرار داده باشد، منظور [[پیامبر]] [[ولایت]] او بر زیدبن حارثه است نه بر همه [[مسلمانان]]. او در پاسخ به این اشکال [[عقیده]] می‌گوید طرح این‌گونه مباحث هیچ کمکی به [[اثبات]] ادعای [[مخالفان]] [[عقیده امامیه]] نخواهد کرد؛ زیرا در حوزه نقد [[اخبار]] اگر یکی از طرفین بحث بخواهد خبر مورد استناد طرف مقابل را بر اساس خبر دیگری نقد کند باید آن خبر مورد توافق [[روایی]] دو طرف بحث باشد، نه اینکه [[راویان]] آن خبر تنها از [[مذهب]] مدعی باشند.


خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
او احتمال دیگری را برای مدعای [[اهل سنت]] مطرح می‌کند که فرض از [[دنیا]] نرفتن [[زید]] پیش از [[جریان غدیر]] و حضور در [[روز غدیر]] و شنیدن فرمایش‌های [[رسول خدا]] چیزی را [[اثبات]] نمی‌کند؛ زیرا تمامی [[عرب]] می‌دانستند [[زید بن حارثه]] [[غلام]] [[آزاده]] [[پیامبر]] و [[غلام]] [[آزاده]] کرده [[خاندان]] او نیز [[آزاد]] شده پسر عموی اوست. چنین امری در لغت و عرف آن [[جامعه]] دارای [[شهرت]] بود و [[دلیل]] نداشت که ایشان در آن موقع و شرایط [[مردم]] را جمع کند و بگوید آنچه را شناخته‌اید و در میان شما [[شهرت]] دارد، دوباره بشناسید. مثل اینکه کسی گفته باشد پسر [[برادر]] [[پدر]] [[پیامبر]] [[امام علی]] پسر عموی وی نیست، آن‌گاه [[رسول خدا]] در بازگشت از [[حج]] در [[غدیر خم]] [[مسلمانان]] را جمع کند و بگوید [[مردم]] بدانید هر که پسر [[برادر]] [[پدر]] من است، او عموزاده من می‌باشد. [[بدیهی]] است این گفتار و [[رفتار شایسته]] [[مقام پیامبر]] [[خدا]] نیست و نمی‌تواند مقبول باشد. این عمل هیچ‌گاه از [[ساحت]] [[نبی]] [[خدا]] سر نمی‌زد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱.</ref>.
او احتمال دیگری را برای مدعای [[اهل سنت]] مطرح می‌کند که فرض از [[دنیا]] نرفتن [[زید]] پیش از [[جریان غدیر]] و حضور در [[روز غدیر]] و شنیدن فرمایش‌های [[رسول خدا]] چیزی را [[اثبات]] نمی‌کند؛ زیرا تمامی [[عرب]] می‌دانستند [[زید بن حارثه]] [[غلام]] [[آزاده]] [[پیامبر]] و [[غلام]] [[آزاده]] کرده [[خاندان]] او نیز [[آزاد]] شده پسر عموی اوست. چنین امری در لغت و عرف آن [[جامعه]] دارای [[شهرت]] بود و [[دلیل]] نداشت که ایشان در آن موقع و شرایط [[مردم]] را جمع کند و بگوید آنچه را شناخته‌اید و در میان شما [[شهرت]] دارد، دوباره بشناسید. مثل اینکه کسی گفته باشد پسر [[برادر]] [[پدر]] [[پیامبر]] [[امام علی]] پسر عموی وی نیست، آن‌گاه [[رسول خدا]] در بازگشت از [[حج]] در [[غدیر خم]] [[مسلمانان]] را جمع کند و بگوید [[مردم]] بدانید هر که پسر [[برادر]] [[پدر]] من است، او عموزاده من می‌باشد. [[بدیهی]] است این گفتار و [[رفتار شایسته]] [[مقام پیامبر]] [[خدا]] نیست و نمی‌تواند مقبول باشد. این عمل هیچ‌گاه از [[ساحت]] [[نبی]] [[خدا]] سر نمی‌زد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱.</ref>.


===اشکال چهارم===
====اشکال چهارم====
همچنان که [[امامیه]] برای [[اثبات]] ادعایش درباره [[حدیث غدیر]] به روایاتی [[استدلال]] می‌کند که خود [[نقل]] کرده، [[اهل سنت]] نیز مجازند در اخباری که [[نقل]] می‌کنند، آن مطالبی را [[روایت]] نمایند که بر اساس [[حدیث غدیر]] برخلاف مدعای [[امامیه]] [[تغییر]] یابد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱.</ref>. [[ابن قبه رازی]] بر این [[باور]] است که این اظهار نظر نمی‌تواند صحیح باشد؛ چون بر [[اهل سنت]] لازم است آنچه از [[اخبار]] [[امامیه]] را که به معنای [[حدیث غدیر]] دلالت دارد، بیان کنند. با این توضیح که [[عقیده امامیه]] که {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را مختص به [[امامت علی]] می‌داند، با خبر شما که [[خبر غدیر]] را بر اساس آن به معنایی دیگر حمل کرده‌اید معارض می‌شود. این [[حدیث]] از آن جهت که نقلش [[مورد اتفاق]] است، برای [[امامیه]] [[حجت]] خواهد بود بر پایه همان دلالتی که پیش از این درباره [[مولی]] [[تبیین]] شد (اولی به [[تصرف]] بودن) و این سخن درخور تردید و کم و زیادکردن نیست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱-۷۲.</ref>.
همچنان که [[امامیه]] برای [[اثبات]] ادعایش درباره [[حدیث غدیر]] به روایاتی [[استدلال]] می‌کند که خود [[نقل]] کرده، [[اهل سنت]] نیز مجازند در اخباری که [[نقل]] می‌کنند، آن مطالبی را [[روایت]] نمایند که بر اساس [[حدیث غدیر]] برخلاف مدعای [[امامیه]] [[تغییر]] یابد<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱.</ref>. [[ابن قبه رازی]] بر این [[باور]] است که این اظهار نظر نمی‌تواند صحیح باشد؛ چون بر [[اهل سنت]] لازم است آنچه از [[اخبار]] [[امامیه]] را که به معنای [[حدیث غدیر]] دلالت دارد، بیان کنند. با این توضیح که [[عقیده امامیه]] که {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}} را مختص به [[امامت علی]] می‌داند، با خبر شما که [[خبر غدیر]] را بر اساس آن به معنایی دیگر حمل کرده‌اید معارض می‌شود. این [[حدیث]] از آن جهت که نقلش [[مورد اتفاق]] است، برای [[امامیه]] [[حجت]] خواهد بود بر پایه همان دلالتی که پیش از این درباره [[مولی]] [[تبیین]] شد (اولی به [[تصرف]] بودن) و این سخن درخور تردید و کم و زیادکردن نیست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۱-۷۲.</ref>.


===اشکال پنجم===
====اشکال پنجم====
چرا [[رسول خدا]] با صراحت و [[فصاحت]] [[جانشینی علی]] را اعلام نفرمود؟ چرا [[پیامبر]] جمله‌ای فرمود که تأویل‌بردار باشد و باعث این همه بحث و [[جدل]] شود؟ [[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این [[پرسش]] می‌گوید به صرف احتمال [[تأویل]] در خبر نمی‌توان آن را از معنای اصلی دور کرد و [[لزوم]] [[اطاعت از امام علی]] را در نظر [[رسول خدا]] منتفی دانست. [[ابن قبه رازی]] در ادامه چند مثال از اندیشه‌های [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[اصحاب]] همراه با [[ادله قرآنی]] یا [[روایی]] آنها را با احتمال‌های رقیب بیان می‌کند... [[ابن قبه رازی]] سپس می‌گوید هیچ کس به صرف احتمالات [[مخالف]] از اندیشه‌های خود [[دست]] بر نمی‌دارد. او [[معتقد]] است این‌گونه ایرادگیری خود را به [[سختی]] انداختن است که هیچ فایده‌ای ندارد؛ زیرا هر [[دلیل]] چه از [[قرآن]] یا از [[سنت]] که عده‌ای از [[مسلمانان]] به آن [[تمسک]] می‌کنند مورد [[اختلاف]] است. با این حال آن را [[دلیل]] [[قاطع]] می‌دانند و به مجرد احتمال خلاف [[دست]] از [[حجیت]] آن برنمی دارند<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲.</ref>.
چرا [[رسول خدا]] با صراحت و [[فصاحت]] [[جانشینی علی]] را اعلام نفرمود؟ چرا [[پیامبر]] جمله‌ای فرمود که تأویل‌بردار باشد و باعث این همه بحث و [[جدل]] شود؟ [[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این [[پرسش]] می‌گوید به صرف احتمال [[تأویل]] در خبر نمی‌توان آن را از معنای اصلی دور کرد و [[لزوم]] [[اطاعت از امام علی]] را در نظر [[رسول خدا]] منتفی دانست. [[ابن قبه رازی]] در ادامه چند مثال از اندیشه‌های [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[اصحاب]] همراه با [[ادله قرآنی]] یا [[روایی]] آنها را با احتمال‌های رقیب بیان می‌کند... [[ابن قبه رازی]] سپس می‌گوید هیچ کس به صرف احتمالات [[مخالف]] از اندیشه‌های خود [[دست]] بر نمی‌دارد. او [[معتقد]] است این‌گونه ایرادگیری خود را به [[سختی]] انداختن است که هیچ فایده‌ای ندارد؛ زیرا هر [[دلیل]] چه از [[قرآن]] یا از [[سنت]] که عده‌ای از [[مسلمانان]] به آن [[تمسک]] می‌کنند مورد [[اختلاف]] است. با این حال آن را [[دلیل]] [[قاطع]] می‌دانند و به مجرد احتمال خلاف [[دست]] از [[حجیت]] آن برنمی دارند<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲.</ref>.


خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:


[[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این قسمت از اشکال که چرا [[پیامبر]] [[سخن]] را به گونه‌ای ادا نکرده‌اند تا روشن باشد، می‌گوید شاید بدین علت باشد که معنای آن را به خردها و [[عقل‌ها]] واگذاشته‌اند؛ زیرا [[بهترین]] [[دلیل]] برای برداشت [[وجوب اطاعت]] از کلمه "مولی" این دو پاره [[کلام]] [[رسول]] خداست: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} و {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}}. معنای جمله دوم همان مفاد جمله اول است و در واقع {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}} [[استمرار]] معنایی {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى}} است؛ به عبارتی "مولا"ی اول همان بار معنایی‌ای را دارد که کلمه {{متن حدیث|أَوْلى}} دارد و از آنجا که بر سر "مولا"ی دوم فای عاطفه آمده، از لحاظ ادبی، "مولا"ی دوم نمی‌تواند معنایی غیر از "مولا"ی اول داشته باشد، چون در غیر این صورت [[کلام]] هرگز نه [[نظم]] و مفهوم خواهد داشت و نه صحیح است، بلکه نوعی هذیان‌گویی است و هر کس چنین نسبتی به [[رسول خدا]] بدهد به [[خداوند بزرگ]] [[کفر]] ورزیده است. چنین سخن مختلط، [[فاسد]]، بی‌مفهوم و بی‌معنا را هم هیچ [[انسان]] [[عاقل]] و حکیمی بر زبان نمی‌آورد، چه برسد به [[پیامبر اسلام]] که فرستاده خداست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲-۷۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۷۹-۱۸۴.</ref>
[[ابن قبه رازی]] در پاسخ به این قسمت از اشکال که چرا [[پیامبر]] [[سخن]] را به گونه‌ای ادا نکرده‌اند تا روشن باشد، می‌گوید شاید بدین علت باشد که معنای آن را به خردها و [[عقل‌ها]] واگذاشته‌اند؛ زیرا [[بهترین]] [[دلیل]] برای برداشت [[وجوب اطاعت]] از کلمه "مولی" این دو پاره [[کلام]] [[رسول]] خداست: {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}} و {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ}}. معنای جمله دوم همان مفاد جمله اول است و در واقع {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}} [[استمرار]] معنایی {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلى}} است؛ به عبارتی "مولا"ی اول همان بار معنایی‌ای را دارد که کلمه {{متن حدیث|أَوْلى}} دارد و از آنجا که بر سر "مولا"ی دوم فای عاطفه آمده، از لحاظ ادبی، "مولا"ی دوم نمی‌تواند معنایی غیر از "مولا"ی اول داشته باشد، چون در غیر این صورت [[کلام]] هرگز نه [[نظم]] و مفهوم خواهد داشت و نه صحیح است، بلکه نوعی هذیان‌گویی است و هر کس چنین نسبتی به [[رسول خدا]] بدهد به [[خداوند بزرگ]] [[کفر]] ورزیده است. چنین سخن مختلط، [[فاسد]]، بی‌مفهوم و بی‌معنا را هم هیچ [[انسان]] [[عاقل]] و حکیمی بر زبان نمی‌آورد، چه برسد به [[پیامبر اسلام]] که فرستاده خداست<ref>ابن قبه رازی رازی، الانصاف، ص۷۲-۷۳.</ref>.<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]]، [[ابن قبه رازی (کتاب)| ابن قبه رازی]]، ص۱۷۹-۱۸۴.</ref>
===شبهه رهاکردن [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}===
اکنون جای این [[پرسش]] است که با این همه [[دلیل]] و مدرک بر [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]، چرا [[مردم]]، [[حضرت علی]]{{ع}} را رها کردند و به سراغ [[خلفا]] رفتند؟
پاسخ این [[پرسش]] را در ابعاد مختلفی می‌توان جست:
# [[اعراب]] در [[جنگ‌های صدر اسلام]]، از [[علی]]{{ع}} ضربه‌های سنگینی خورده بودند؛ از این رو، برخی درصدد انتقام‌جویی بر آمدند که این مهم در [[دعای ندبه]] اشاره شده است: {{متن حدیث|فَأَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ أَحْقَاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُنَّ}}.
#برخی از [[مردم]] از سخت‌گیری [[علی]]{{ع}} در امور [[الهی]] و [[اجرای احکام]] [[دینی]] خبر داشتند؛ از این رو، به خاطر [[ضعف ایمان]]، دیگران را بر [[حضرت علی]]{{ع}} ترجیح دادند.
# [[قرب]] و [[محبوبیت]] [[حضرت علی]]{{ع}} در نزد [[پیامبر]]{{صل}} حساسیت و [[حسادت]] برخی افراد را تحریک کرده بود.
# [[اعراب]] بر پایه سنت‌های [[جاهلی]]، می‌خواستند [[ریاست]] در میان [[قبایل]] [[عرب]] در گردش باشد: {{متن حدیث|كَرِهُوا أَنْ يَجْمَعُوا لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِكُمْ بَجَحاً بَجَحاً، فَاخْتَارَتْ قُرَيْشٌ لِأَنْفُسِهَا فَأَصَابَتْ وَ وُفِّقَتْ}}<ref>دلائل الصدق، ج۴، ص۲۹۲؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص۵۸.</ref>.
#کهنسالی در [[ریاست]] بر [[قوم]] در [[فرهنگ]] [[عرب جاهلی]]، [[جایگاه]] ویژه‌ای داشت.
#گروهی از افراد، به خاطر تأویل‌هایی که [[خلفا]] از [[روایات]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[شأن]] [[حضرت علی]]{{ع}} داشتند، از [[همراهی]] با [[حضرت علی]]{{ع}} سرباز زدند
#برخی [[تطمیع]] و برخی دیگر [[تهدید]] شدند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۱۳۷-۱۳۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۶۱۷

ویرایش