اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حکومت عثمان' به 'حکومت عثمان'
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
جز (جایگزینی متن - 'حکومت عثمان' به 'حکومت عثمان')
خط ۷۷: خط ۷۷:
اشعث یک [[شخصیت]] دو چهره و از [[منافقان]] روزگار بود و در فرصت‌های مختلف طبق [[هوای نفس]] از [[قدرت]] [[حاکم]] [[پیروی]] می‌کرد. هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، اشعث با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد و اعلام [[وفاداری]] نمود. اما طولی نکشید که [[خیانت]] او آشکار شد، لذا [[شیخ طوسی]]، اشعث را از [[اصحاب حضرت علی]]{{ع}} به شمار آورده و در ادامه می‌نویسد: او سرانجام یک خارجی مسلک [[ملعون]] گردید<ref>رجال طوسی، ص۳۵.</ref>. [[ابن اثیر]] و دیگران نوشته‌اند: اشعث از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} بود و در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درآمد و در [[نبرد جمل]] و [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۹۸؛ الاصابه، ج۱، ص۸۸ و سیر اعلام النبلاء،ج۳، ص۳۷۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>
اشعث یک [[شخصیت]] دو چهره و از [[منافقان]] روزگار بود و در فرصت‌های مختلف طبق [[هوای نفس]] از [[قدرت]] [[حاکم]] [[پیروی]] می‌کرد. هنگامی که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، اشعث با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد و اعلام [[وفاداری]] نمود. اما طولی نکشید که [[خیانت]] او آشکار شد، لذا [[شیخ طوسی]]، اشعث را از [[اصحاب حضرت علی]]{{ع}} به شمار آورده و در ادامه می‌نویسد: او سرانجام یک خارجی مسلک [[ملعون]] گردید<ref>رجال طوسی، ص۳۵.</ref>. [[ابن اثیر]] و دیگران نوشته‌اند: اشعث از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} بود و در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درآمد و در [[نبرد جمل]] و [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۹۸؛ الاصابه، ج۱، ص۸۸ و سیر اعلام النبلاء،ج۳، ص۳۷۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>


بعد از [[قتل]] [[خلیفه سوم]]، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} همچنان او را [[حاکم]] ارمنستان و [[آذربایجان]] قرار داده بود<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۲۰۷.</ref> ولی به خاطر اسراف‌هایی که اشعث هنگام استانداری در زمان [[حکومت]] [[عثمان]] داشت و هم به خاطر سهل انگاری‌هایی که داشت، [[حضرت]] او را جهت [[جنگ]] با [[سپاه شام]] از [[آذربایجان]] فرا خواندند. [[نامه]] به این مضمون بود: "از امیرالمؤمنین علی به [[اشعث بن قیس]]: اما بعد؛ اگرچه امروز زمانه تو نیست پس باید در کار [[بیعت]] قبل از دیگران وارد شوی. اگر سستی‌هایی در کارت نبود، بر آنهایی که قبلاً [[خلیفه]] شناخته شدند مقدم و سزاوارتر بودی. اگر [[پرهیزکاری]] را پیشه کنی، بعضی از کارهایت جبران برخی دیگر را خواهد کرد. حال بدان که [[مردم]] با من [[بیعت]] کردند ولی [[طلحه]] و [[زبیر]] بی‌جهت [[بیعت]] مرا شکستند و [[عایشه]] را تحریک کرده به طرف [[بصره]] حرکت دادند و [[پرچم]] [[مخالفت]] علیه من برافراشتند. هر چه به آنها [[پند]] دادم و [[اصرار]] کردم از همان راهی که رفته‌اند باز گردند، ولی گوش ندادند، با ایشان جنگیدم و آنها را مغلوب نموده با بقیه به [[احسان]] و [[نیکی]] [[رفتار]] کردم. تو هم [[خیال]] نکن که این شغل مخصوص توست بلکه آن، امانتی در دست تو است و [[اموال]] زیر دست تو [[مال]] خداست و تو هم خزینه دار خدایی من [[تسلیم]] کنی. امیدوارم برای تو از [[زمامداران]] [[ناصالح]] نباشم به شرط آن‌که از [[راه]] راست [[منحرف]] نشوی. {{متن حدیث|وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌}}"<ref>الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ترجمه: طباطبایی)، ص۴۵۶.</ref>.
بعد از [[قتل]] [[خلیفه سوم]]، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} همچنان او را [[حاکم]] ارمنستان و [[آذربایجان]] قرار داده بود<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۲۰۷.</ref> ولی به خاطر اسراف‌هایی که اشعث هنگام استانداری در زمان [[حکومت عثمان]] داشت و هم به خاطر سهل انگاری‌هایی که داشت، [[حضرت]] او را جهت [[جنگ]] با [[سپاه شام]] از [[آذربایجان]] فرا خواندند. [[نامه]] به این مضمون بود: "از امیرالمؤمنین علی به [[اشعث بن قیس]]: اما بعد؛ اگرچه امروز زمانه تو نیست پس باید در کار [[بیعت]] قبل از دیگران وارد شوی. اگر سستی‌هایی در کارت نبود، بر آنهایی که قبلاً [[خلیفه]] شناخته شدند مقدم و سزاوارتر بودی. اگر [[پرهیزکاری]] را پیشه کنی، بعضی از کارهایت جبران برخی دیگر را خواهد کرد. حال بدان که [[مردم]] با من [[بیعت]] کردند ولی [[طلحه]] و [[زبیر]] بی‌جهت [[بیعت]] مرا شکستند و [[عایشه]] را تحریک کرده به طرف [[بصره]] حرکت دادند و [[پرچم]] [[مخالفت]] علیه من برافراشتند. هر چه به آنها [[پند]] دادم و [[اصرار]] کردم از همان راهی که رفته‌اند باز گردند، ولی گوش ندادند، با ایشان جنگیدم و آنها را مغلوب نموده با بقیه به [[احسان]] و [[نیکی]] [[رفتار]] کردم. تو هم [[خیال]] نکن که این شغل مخصوص توست بلکه آن، امانتی در دست تو است و [[اموال]] زیر دست تو [[مال]] خداست و تو هم خزینه دار خدایی من [[تسلیم]] کنی. امیدوارم برای تو از [[زمامداران]] [[ناصالح]] نباشم به شرط آن‌که از [[راه]] راست [[منحرف]] نشوی. {{متن حدیث|وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌}}"<ref>الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ترجمه: طباطبایی)، ص۴۵۶.</ref>.


[[امام]]{{ع}} [[نامه]] را به [[زیاد بن مرحب همدانی]] و به قولی به [[زیاد بن کعب]]<ref>الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ترجمه: طباطبایی)، ص۱۲۱.</ref> داد و به او فرمود به [[آذربایجان]] رفته و [[نامه]] را به [[اشعث بن قیس]] برساند. پسرعموی [[اشعث بن قیس]] که در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود نیز نامه‌ای بدین مضمون به [[اشعث بن قیس]] نوشت: "اما بعد؛ پسر عموی من [[اشعث بن قیس]]، بدان بعد از [[قتل عثمان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] بلکه بزرگان و برگزیدگان [[صحابه]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[بیعت]] کردند، من هم با ایشان موافقت کردم و [[صلاح]] [[دین]] و [[دنیا]] را در آن دانستم. چون در کار [[عثمان]] [[تأمل]] کردم، برای من چیزی معلوم نشد که مانع [[پیروی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شود. حال او نامه‌ای به تو نوشته است و تو را به [[بیعت]] خویش خوانده، چون بر مضمون [[نامه]] [[حضرت]] [[آگاه]] شوی مبادا که [[تأمل]] کنی و به عذری [[پناه]] ببری. [[بیعت]] کن که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، امروز [[امام]] به [[حق]] و [[خلیفه]] مطلق و از گذشته و [[آینده]] فاضل‌تر است. باید آنچه را نوشته‌ام راست بدانی و مرا [[صدیق]] خود بشماری. والسلام"<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۴۵۷.</ref>. زمانی که زیاد نزد [[اشعث بن قیس]] رسید و [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نوشته پسر عموی او را رسانید، [[اشعث بن قیس]] آنها را خواند و [[دستور]] داد تا [[مردم]] به [[مسجد]] بیایند. چون [[مردم]] جمع شدند، اشعث بالای [[منبر]] رفت و خطبه‌ای خواند و گفت: "امیرالمؤمنین [[عثمان]] [[ولایت]] [[آذربایجان]] را به من داده بود چنان‌چه تا حال در دست من است و برای او واقعه‌ای رخ داد و شما از اتفاقاتی که میان امیرالمؤمنین علی{{ع}} و [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] رخ داد و جنگ‌هایی که کردند، [[آگاه]] هستید، و این را بدانید که [[مهاجر]] و [[انصار]] بر [[خلافت]] و [[امامت]] او متفق شده‌اند. امیرالمؤمنین علی{{ع}} مردی بزرگ و عالی تبار است، [[نامه]] نوشته و مرا نیز [[دعوت]] کرده، در این باره [[رأی]] شما چیست؟" [[مردم]] همگی گفتند: به [[امامت]] و [[خلافت]] او [[راضی]] هستیم و غیر از او کسی را [[خلیفه]] نمی‌دانیم<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۴۵۷.</ref>.
[[امام]]{{ع}} [[نامه]] را به [[زیاد بن مرحب همدانی]] و به قولی به [[زیاد بن کعب]]<ref>الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ترجمه: طباطبایی)، ص۱۲۱.</ref> داد و به او فرمود به [[آذربایجان]] رفته و [[نامه]] را به [[اشعث بن قیس]] برساند. پسرعموی [[اشعث بن قیس]] که در [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود نیز نامه‌ای بدین مضمون به [[اشعث بن قیس]] نوشت: "اما بعد؛ پسر عموی من [[اشعث بن قیس]]، بدان بعد از [[قتل عثمان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] بلکه بزرگان و برگزیدگان [[صحابه]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[بیعت]] کردند، من هم با ایشان موافقت کردم و [[صلاح]] [[دین]] و [[دنیا]] را در آن دانستم. چون در کار [[عثمان]] [[تأمل]] کردم، برای من چیزی معلوم نشد که مانع [[پیروی]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} شود. حال او نامه‌ای به تو نوشته است و تو را به [[بیعت]] خویش خوانده، چون بر مضمون [[نامه]] [[حضرت]] [[آگاه]] شوی مبادا که [[تأمل]] کنی و به عذری [[پناه]] ببری. [[بیعت]] کن که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، امروز [[امام]] به [[حق]] و [[خلیفه]] مطلق و از گذشته و [[آینده]] فاضل‌تر است. باید آنچه را نوشته‌ام راست بدانی و مرا [[صدیق]] خود بشماری. والسلام"<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۴۵۷.</ref>. زمانی که زیاد نزد [[اشعث بن قیس]] رسید و [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و نوشته پسر عموی او را رسانید، [[اشعث بن قیس]] آنها را خواند و [[دستور]] داد تا [[مردم]] به [[مسجد]] بیایند. چون [[مردم]] جمع شدند، اشعث بالای [[منبر]] رفت و خطبه‌ای خواند و گفت: "امیرالمؤمنین [[عثمان]] [[ولایت]] [[آذربایجان]] را به من داده بود چنان‌چه تا حال در دست من است و برای او واقعه‌ای رخ داد و شما از اتفاقاتی که میان امیرالمؤمنین علی{{ع}} و [[طلحه]] و [[زبیر]] و [[عایشه]] رخ داد و جنگ‌هایی که کردند، [[آگاه]] هستید، و این را بدانید که [[مهاجر]] و [[انصار]] بر [[خلافت]] و [[امامت]] او متفق شده‌اند. امیرالمؤمنین علی{{ع}} مردی بزرگ و عالی تبار است، [[نامه]] نوشته و مرا نیز [[دعوت]] کرده، در این باره [[رأی]] شما چیست؟" [[مردم]] همگی گفتند: به [[امامت]] و [[خلافت]] او [[راضی]] هستیم و غیر از او کسی را [[خلیفه]] نمی‌دانیم<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ص۴۵۷.</ref>.
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش