اول و آخر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
(←مقدمه) |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
دو صفت از [[صفات ثبوتی | دو صفت از [[صفات ثبوتی خداوند]] است. در [[قرآن کریم]] واژه «الأوّل» ۲ بار، «اوّل» ۲۲ بار و «الأولین و الأوّلون» ۳۹ بار به کار رفته. هم چنان که واژه «الآخِر» ۲۷ بار، «آخِر» به صورت مضاف ۳ بار و «الآخرین» ۱۰ بار در قرآن کریم استعمال شده است. هر دو واژه اوّل و آخر تنها یک بار به عنوان صفت خداوند در قرآن کریم استفاده شده است: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست» سوره حدید، آیه ۳.</ref> در حدیث مشهوری که نود و نُه اسم از اسماء و صفات خداوند را برشمرده است، این دو صفت نیز به چشم میخورد. <ref>التوحید، ص۱۹۴</ref> | ||
«اوّل» در لغت، به معنای آغاز چیزی است و دو کاربرد اسمی و وصفی دارد که در معنای وصفی آن اسبقیت نهفته است. <ref>معجم مقاییس اللغة، ماده اوّل</ref> «آخِر» نیز در لغت، به معنای انجام، سرانجام، بازپسین و فرجام میباشد. | «اوّل» در لغت، به معنای آغاز چیزی است و دو کاربرد اسمی و وصفی دارد که در معنای وصفی آن اسبقیت نهفته است. <ref>معجم مقاییس اللغة، ماده اوّل</ref> «آخِر» نیز در لغت، به معنای انجام، سرانجام، بازپسین و فرجام میباشد. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
[[ابن میثم بحرانی]] نیز در شرح [[کلام امام علی]]{{ع}} در ابتدای [[خطبه ۶۲]] آورده است، [[صفات الهی]] نسبت به یکدیگر متصف به اموری از قبیل تقدم و تأخّر، قبلیت و بعدیت و [[سبق]] و مقارنت نمیشوند، نه از نوع زمانی آن و نه از نوع غیر زمانی آن. | [[ابن میثم بحرانی]] نیز در شرح [[کلام امام علی]]{{ع}} در ابتدای [[خطبه ۶۲]] آورده است، [[صفات الهی]] نسبت به یکدیگر متصف به اموری از قبیل تقدم و تأخّر، قبلیت و بعدیت و [[سبق]] و مقارنت نمیشوند، نه از نوع زمانی آن و نه از نوع غیر زمانی آن. | ||
اما تقدم و تأخر صفات خداوند نسبت به یکدیگر از نوع زمانی آن نیست،؛ چراکه زمان از توابع حرکت است و حرکت از ویژگیهای اجسام است و وجود اجسام متأخّر از وجود خداوند است. از این رو زمان مندی در مورد ذات و [[صفات خداوند]] بیمعناست و نمیتوان هیچ صفتی از [[صفات | اما تقدم و تأخر صفات خداوند نسبت به یکدیگر از نوع زمانی آن نیست،؛ چراکه زمان از توابع حرکت است و حرکت از ویژگیهای اجسام است و وجود اجسام متأخّر از وجود خداوند است. از این رو زمان مندی در مورد ذات و [[صفات خداوند]] بیمعناست و نمیتوان هیچ صفتی از [[صفات حق تعالی]] را قبل یا بعد از صفت دیگر او دانست. | ||
اما تقدم و تأخّر صفات خداوند نسبت به یکدیگر از نوع غیر زمانی آن همچون قبلیت و بعدیّت علّی معلولی، ذاتی، بالشّرف وبالفضیلة منتفی است،؛ چراکه صفات خداوند در ظرف [[ادراک]] ما اعتباراتی [[ذهنی]] هستند که از مقایسه [[خداوند]] با [[مخلوقات]] او به دست میآیند و نمیتوان گفت اعتباری قبل از اعتبار دیگر یا پس از آن است،؛ چراکه در این صورت [[ذات خداوند]] قابل زیادت و نقصان خواهد بود. بنابراین صحیح آن است که ذات خداوند را واجد تمام [[صفات کمال]] به نحو یک سان و به صورت دائمی بدانیم. از این رو خداوند ذاتاً هم اوّل است و هم آخر، بدون آنکه ترتیبی بین آن دو باشد. پس اوّل بودن خداوند به معنای مبدأ بودن او برای موجودات، و آخر بودن او به معنای [[غایت]] ممکنات بودنِ حق تعالی است. <ref>شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۶۸ـ ۱۶۹</ref> | اما تقدم و تأخّر صفات خداوند نسبت به یکدیگر از نوع غیر زمانی آن همچون قبلیت و بعدیّت علّی معلولی، ذاتی، بالشّرف وبالفضیلة منتفی است،؛ چراکه صفات خداوند در ظرف [[ادراک]] ما اعتباراتی [[ذهنی]] هستند که از مقایسه [[خداوند]] با [[مخلوقات]] او به دست میآیند و نمیتوان گفت اعتباری قبل از اعتبار دیگر یا پس از آن است،؛ چراکه در این صورت [[ذات خداوند]] قابل زیادت و نقصان خواهد بود. بنابراین صحیح آن است که ذات خداوند را واجد تمام [[صفات کمال]] به نحو یک سان و به صورت دائمی بدانیم. از این رو خداوند ذاتاً هم اوّل است و هم آخر، بدون آنکه ترتیبی بین آن دو باشد. پس اوّل بودن خداوند به معنای مبدأ بودن او برای موجودات، و آخر بودن او به معنای [[غایت]] ممکنات بودنِ حق تعالی است. <ref>شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۶۸ـ ۱۶۹</ref> |