پرش به محتوا

عدالت صحابه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
=== عدالت ===
=== عدالت ===
عدالت در لغت، به معنای [[استواری]] و [[استقامت]] است؛ چنانکه در برخی کتاب‌های لغوی به همین معنا آمده است. [[ابن اثیر]] می‌نویسد: "[[انسان]] [[عادل]] کسی است که [[هوای نفس]]، او را از [[حق]] روی‌گردان نمی‌کند و او را در [[داوری]] به [[ستم]] وا نمی‌دارد<ref>{{عربی|هو الذی لا یَمِیلُ به الهوی فیَجورَ فی الحکم}}؛ النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۱۹۰ و ر.ک: لسان العرب، ابن‌منظور، ج۹ (واژه عدل).</ref>.
عدالت در لغت، به معنای [[استواری]] و [[استقامت]] است؛ چنانکه در برخی کتاب‌های لغوی به همین معنا آمده است. [[ابن اثیر]] می‌نویسد: "[[انسان]] [[عادل]] کسی است که [[هوای نفس]]، او را از [[حق]] روی‌گردان نمی‌کند و او را در [[داوری]] به [[ستم]] وا نمی‌دارد<ref>{{عربی|هو الذی لا یَمِیلُ به الهوی فیَجورَ فی الحکم}}؛ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث، ج۳، ص۱۹۰ و ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج۹، واژه عدل.</ref>.


معانی اصطلاحی عدالت چنین‌اند:
معانی اصطلاحی عدالت چنین‌اند:
خط ۱۸: خط ۱۸:
# عدالت به معنای پرهیز از [[دروغ‌گویی]] در [[نقل روایت]] و ایجاد [[انحراف]] در آن است؛ به عبارت دیگر، پرهیز از آنچه که موجب نپذیرفتن نقل روایت می‌شود<ref>پاورقی تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، جلال‌الدین سیوطی، ص۳۷۸.</ref>.
# عدالت به معنای پرهیز از [[دروغ‌گویی]] در [[نقل روایت]] و ایجاد [[انحراف]] در آن است؛ به عبارت دیگر، پرهیز از آنچه که موجب نپذیرفتن نقل روایت می‌شود<ref>پاورقی تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، جلال‌الدین سیوطی، ص۳۷۸.</ref>.


غزالی می‌نویسد: عدالت؛ عبارت از مستقیم بودن در [[رفتار]] و [[دین]] است که سرانجام به حالت و نیروی [[نفسانی]] باز می‌گردد و آن نیروی نفسانی به گونه‌ای در نفس پابرجاست که [[تقوا]] و [[اطمینان]] نفسانی را در پی دارد؛ از این رو به گفتار کسی که از [[خدا ترسی]] ندارد، اعتمادی نیست<ref>المستصفی، ج۱، ص۱۵۷؛ و ر.ک: الاحکام، آمدی، ج۲، ص۲۴۵.</ref>.
غزالی می‌نویسد: عدالت؛ عبارت از مستقیم بودن در [[رفتار]] و [[دین]] است که سرانجام به حالت و نیروی [[نفسانی]] باز می‌گردد و آن نیروی نفسانی به گونه‌ای در نفس پابرجاست که [[تقوا]] و [[اطمینان]] نفسانی را در پی دارد؛ از این رو به گفتار کسی که از [[خدا ترسی]] ندارد، اعتمادی نیست<ref>المستصفی، ج۱، ص۱۵۷ و ر.ک: الاحکام، آمدی، ج۲، ص۲۴۵.</ref>.


اما مقصود [[پیروان]] [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] کدام یک از معانی مذکور است؟ [[محدثان اهل سنت]] می‌گویند، مراد از [[عدالت]]: "[[پرهیز]] از [[دروغ‌گویی]] عمدی هنگام [[روایت]] کردن و ایجاد [[انحراف]] در آن به وسیله انجام آنچه موجب نپذیرفتن روایت می‌شود، است"<ref>تدریب الراوی، سیوطی، ص۳۷۸.</ref>.
اما مقصود [[پیروان]] [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] کدام یک از معانی مذکور است؟ [[محدثان اهل سنت]] می‌گویند، مراد از [[عدالت]]: "[[پرهیز]] از [[دروغ‌گویی]] عمدی هنگام [[روایت]] کردن و ایجاد [[انحراف]] در آن به وسیله انجام آنچه موجب نپذیرفتن روایت می‌شود، است"<ref>تدریب الراوی، سیوطی، ص۳۷۸.</ref>.
خط ۲۴: خط ۲۴:
[[ابن انباری]] می‌گوید: "مراد از عدالت صحابه پذیرش روایت آنان است، بدون آنکه از اسباب عدالت و [[تزکیه]] [[راویان]] بحث و درباره آنها تحقیق شود؛ جز آن کسانی که خلافی کرده و این ثابت نشده است"<ref>تدریب الراوی، سیوطی، ص۳۷۸.</ref>. [[محمد]] محزون می‌نویسد: "مقصود از عدالت صحابه، دوری از دروغ‌گویی در [[نقل روایات]] است وگرنه راویان از انجام دیگر [[گناهان]] [[معصوم]] نیستند"<ref>تحقیق مواقف الصحابة الفتنه، ج۱، ص۱۲۹.</ref>.
[[ابن انباری]] می‌گوید: "مراد از عدالت صحابه پذیرش روایت آنان است، بدون آنکه از اسباب عدالت و [[تزکیه]] [[راویان]] بحث و درباره آنها تحقیق شود؛ جز آن کسانی که خلافی کرده و این ثابت نشده است"<ref>تدریب الراوی، سیوطی، ص۳۷۸.</ref>. [[محمد]] محزون می‌نویسد: "مقصود از عدالت صحابه، دوری از دروغ‌گویی در [[نقل روایات]] است وگرنه راویان از انجام دیگر [[گناهان]] [[معصوم]] نیستند"<ref>تحقیق مواقف الصحابة الفتنه، ج۱، ص۱۲۹.</ref>.


اما از گفتار برخی علمای [[اهل سنت]] در تعریف عدالت و [[فسق]] دانسته می‌شود که آنان عدالت را گسترده‌تر از پرهیز از دروغ‌گویی در [[نقل روایت]] دانسته‌اند. "[[نووی]]" در تعریف عدالت می‌نویسد: "[[عادل]] است و ضابط به این معنا که [[مسلمان]] و بالغ و [[عاقل]] است و از اسباب و عوامل فسق و از بین برنده [[مروت]] به دور است"<ref>التقریب (مقدمه ج۱).</ref>.<ref>مقصود از عدل و ضابط، عادل بودن راوی است و اینکه او اگر از حفظ حدیث را می‌گوید، آن را فراموش نکند و یا کتابش را مصون از تحریف و تصحیف و غلط بدارد و بداند که چه عواملی موجب اخلال به معنا می‌شود و از آنها پرهیز کند. (مقباس الهدایه، مامقانی، ج۲، ص۴۳)</ref> [[حافظ]] [[ابن حجر عسقلانی]] می‌نویسد: "مقصود از [[عدل]]، [[ملکه]] و نیرویی است که [[انسان]] را بر [[پایبندی]] به [[تقوا]] و مروت وامی‌دارد و مقصود از تقوا پرهیز از گناهان شرک‌آمیز یا فسق یا [[بدعت]] است"<ref>نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ص۳۲.</ref>.
اما از گفتار برخی علمای [[اهل سنت]] در تعریف عدالت و [[فسق]] دانسته می‌شود که آنان عدالت را گسترده‌تر از پرهیز از دروغ‌گویی در [[نقل روایت]] دانسته‌اند. "[[نووی]]" در تعریف عدالت می‌نویسد: "[[عادل]] است و ضابط به این معنا که [[مسلمان]] و بالغ و [[عاقل]] است و از اسباب و عوامل فسق و از بین برنده [[مروت]] به دور است"<ref>التقریب، مقدمه ج۱.</ref>.<ref>مقصود از عدل و ضابط، عادل بودن راوی است و اینکه او اگر از حفظ حدیث را می‌گوید، آن را فراموش نکند و یا کتابش را مصون از تحریف و تصحیف و غلط بدارد و بداند که چه عواملی موجب اخلال به معنا می‌شود و از آنها پرهیز کند. (مقباس الهدایه، مامقانی، ج۲، ص۴۳)</ref> [[حافظ]] [[ابن حجر عسقلانی]] می‌نویسد: "مقصود از [[عدل]]، [[ملکه]] و نیرویی است که [[انسان]] را بر [[پایبندی]] به [[تقوا]] و مروت وامی‌دارد و مقصود از تقوا پرهیز از گناهان شرک‌آمیز یا فسق یا [[بدعت]] است"<ref>نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ص۳۲.</ref>.


از گفتار [[دانشمندان شیعه]] درباره عدالت دانسته می‌شود عدالت، نیرویی است که انسان را بر [[پایبندی]] به [[تقوا]] واداشته و او را از رفتارهای نابهنجار باز می‌دارد. از برخی [[روایات شیعه]] دانسته می‌شود [[عدالت]] به چهار چیز محقق می‌شود: داشتن [[ورع]] و [[پاکی]]، [[امانت داری]]، [[وثوق]] و داشتن تقوا. از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیده شد عدالت [[مسلمانان]] به چه چیز شناخته می‌شود تا در پذیرش [[شهادت]] آنان به کار رود؟ [[امام]] فرمود: "اینکه [[راوی]] را به ویژگی‌هایی مانند [[عیب‌پوشی]] و [[پاکدامنی]] و [[پرهیز]] از شکم بارگی و [[مردم]] آزاری (با دست و زبان) و نیز به پرهیز از [[گناهان کبیره]] که [[خداوند]] [[وعده]] [[آتش]] درباره آنها داده است، بشناسید<ref>من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۲۴ (باب ۱۷ العداله، ح۱)؛ الاستبصار، شیخ طوسی، ج۳، ص۱۲؛ التهذیب، شیخ صدوق، ج۶، ص۲۴۱؛ وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج۲۷، ص۳۹۱.</ref>. این [[روایت]]، معیار [[شناسایی]] افراد [[عادل]] را معروف بودن آنان در بین مردم به [[عفت]] و [[پرهیز از گناه]] و [[حقیقت]] عدالت را [[عفاف]] اندام‌ها و پرهیز از [[گناهان]] بزرگی که خداوند درباره آنها وعده [[آتش دوزخ]] داده است، می‌داند.
از گفتار [[دانشمندان شیعه]] درباره عدالت دانسته می‌شود عدالت، نیرویی است که انسان را بر [[پایبندی]] به [[تقوا]] واداشته و او را از رفتارهای نابهنجار باز می‌دارد. از برخی [[روایات شیعه]] دانسته می‌شود [[عدالت]] به چهار چیز محقق می‌شود: داشتن [[ورع]] و [[پاکی]]، [[امانت داری]]، [[وثوق]] و داشتن تقوا. از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیده شد عدالت [[مسلمانان]] به چه چیز شناخته می‌شود تا در پذیرش [[شهادت]] آنان به کار رود؟ [[امام]] فرمود: "اینکه [[راوی]] را به ویژگی‌هایی مانند [[عیب‌پوشی]] و [[پاکدامنی]] و [[پرهیز]] از شکم بارگی و [[مردم]] آزاری (با دست و زبان) و نیز به پرهیز از [[گناهان کبیره]] که [[خداوند]] [[وعده]] [[آتش]] درباره آنها داده است، بشناسید<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۴، باب ۱۷ العداله، ح۱؛ الاستبصار، شیخ طوسی، ج۳، ص۱۲؛ التهذیب، ج۶، ص۲۴۱؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۳۹۱.</ref>. این [[روایت]]، معیار [[شناسایی]] افراد [[عادل]] را معروف بودن آنان در بین مردم به [[عفت]] و [[پرهیز از گناه]] و [[حقیقت]] عدالت را [[عفاف]] اندام‌ها و پرهیز از [[گناهان]] بزرگی که خداوند درباره آنها وعده [[آتش دوزخ]] داده است، می‌داند.


اگر مقصود از [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] آن مفهومی باشد که [[محدثان اهل سنت]] گفته‌اند؛ یعنی پرهیز از [[دروغ‌گویی]] در [[نقل روایت]]؛ با ادعای ایشان درباره همه [[صحابه]] ناسازگار است. آنچه [[مقام]] همه صحابه را نزد [[اهل سنت]] بالا برده و آنان را الگوی مسلمانان قرار داده، عدالت به معنای پرهیز از هر [[گناه]] و [[فسق]] است و نه عدالت به معنای پرهیز از دروغ‌گویی عمدی در نقل روایت [[پیامبر]]{{صل}}؛ زیرا پرهیز از دروغ‌گویی عمدی نمی‌تواند شخص را الگوی مردم کند و عدالت به معنای پرهیز از دروغ‌گویی عمدی، در بسیاری از [[راویان احادیث]] وجود دارد و برای [[الگو]] شدن، افزون بر [[دروغ]] نگفتن، شرایط دیگری نیز لازم است.
اگر مقصود از [[نظریه]] [[عدالت صحابه]] آن مفهومی باشد که [[محدثان اهل سنت]] گفته‌اند؛ یعنی پرهیز از [[دروغ‌گویی]] در [[نقل روایت]]؛ با ادعای ایشان درباره همه [[صحابه]] ناسازگار است. آنچه [[مقام]] همه صحابه را نزد [[اهل سنت]] بالا برده و آنان را الگوی مسلمانان قرار داده، عدالت به معنای پرهیز از هر [[گناه]] و [[فسق]] است و نه عدالت به معنای پرهیز از دروغ‌گویی عمدی در نقل روایت [[پیامبر]]{{صل}}؛ زیرا پرهیز از دروغ‌گویی عمدی نمی‌تواند شخص را الگوی مردم کند و عدالت به معنای پرهیز از دروغ‌گویی عمدی، در بسیاری از [[راویان احادیث]] وجود دارد و برای [[الگو]] شدن، افزون بر [[دروغ]] نگفتن، شرایط دیگری نیز لازم است.


و اگر مقصود از عدالت، علاوه بر پرهیز از دروغ‌گویی عمدی، پرهیز از دیگر گناهان نیز باشد، در این صورت، واژه عدالت با [[واقعیت]] [[تاریخی]] و [[سیره]] و روش همه صحابه مطابقت ندارد؛ زیرا جمعی از [[صحابه]] نه [[عدالت]] به معنای رعایت [[انصاف]] و رساندن [[حقوق]] به اهلش را داشتند و نه [[پرهیز از گناه]] و نه از [[ملکه]] و نیرویی برخوردار بودند که خود را [[حفظ]] کنند و حوادث تلخ [[تاریخی]] و [[گناهان]] گروهی از صحابه، [[گواه]] بر مطلب بیان شده است که در [[قرآن]] و [[روایات]] و [[تاریخ]] آمده است. البته برخی از آنان [[توبه]] کردند، ولی توبه گروهی از آنان ثابت نشده است. افزون بر این، [[توبه]] دلیل عدالت دائمی آنان نیست؛ چراکه برخی از صحابه پس از [[درگذشت پیامبر]]{{صل}} [[اعمال]] ناپسندی داشته‌اند و توبه آنان ثابت نشده است<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۵-۲۸.</ref>.
و اگر مقصود از عدالت، علاوه بر پرهیز از دروغ‌گویی عمدی، پرهیز از دیگر گناهان نیز باشد، در این صورت، واژه عدالت با [[واقعیت]] [[تاریخی]] و [[سیره]] و روش همه صحابه مطابقت ندارد؛ زیرا جمعی از [[صحابه]] نه [[عدالت]] به معنای رعایت [[انصاف]] و رساندن [[حقوق]] به اهلش را داشتند و نه [[پرهیز از گناه]] و نه از [[ملکه]] و نیرویی برخوردار بودند که خود را [[حفظ]] کنند و حوادث تلخ [[تاریخی]] و [[گناهان]] گروهی از صحابه، [[گواه]] بر مطلب بیان شده است که در [[قرآن]] و [[روایات]] و [[تاریخ]] آمده است. البته برخی از آنان [[توبه]] کردند، ولی توبه گروهی از آنان ثابت نشده است. افزون بر این، [[توبه]] دلیل عدالت دائمی آنان نیست؛ چراکه برخی از صحابه پس از [[درگذشت پیامبر]]{{صل}} [[اعمال]] ناپسندی داشته‌اند و توبه آنان ثابت نشده است<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۵-۲۸.</ref>.


=== صحابه ===
=== صحابه ===
==== معنای لغوی ====
==== معنای لغوی ====
صحابه در لغت به معنای ملازم و همراه است، چه آن ملازم، [[انسان]] و یا [[حیوان]] و یا مکان و یا [[زمان]] باشد و فرقی نمی‌کند که این [[مصاحبت]] و [[همراهی]] با [[جسم]] و تن (که اصل در همراهی همین است) و یا با [[عنایت]] و توجه باشد؛ ولی در عرف به کسی که همراهی‌اش با دیگری بسیار است، گفته می‌‌شود<ref>{{عربی|صحب: الصَّاحِبُ الملازم...، و لا یقال فی العرف إلّا لمن کثرت ملازمته...، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضی طول لبثه...}}؛ مفردات راغب، ماده صحب و لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.</ref>.<ref>ر.ک: میلانی، سید علی، عدالت صحابه، ص۲۷.</ref>
صحابه در لغت به معنای ملازم و همراه است، چه آن ملازم، [[انسان]] و یا [[حیوان]] و یا مکان و یا [[زمان]] باشد و فرقی نمی‌کند که این [[مصاحبت]] و [[همراهی]] با [[جسم]] و تن (که اصل در همراهی همین است) و یا با [[عنایت]] و توجه باشد؛ ولی در عرف به کسی که همراهی‌اش با دیگری بسیار است، گفته می‌‌شود<ref>{{عربی|صحب: الصَّاحِبُ الملازم...، و لا یقال فی العرف إلّا لمن کثرت ملازمته...، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضی طول لبثه...}}؛ مفردات راغب، ماده صحب و لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی میلانی|میلانی، سید علی]]، [[عدالت صحابه (کتاب)| عدالت صحابه]]، ص۲۷.</ref>


==== معنای اصطلاحی ====
==== معنای اصطلاحی ====
===== دیدگاه [[شیعه]] =====
===== دیدگاه [[شیعه]] =====
شیعه [[معتقد]] است لفظ «[[صحابی]]» اصصلاح [[شرعی]] نیست (این اصطلاح در لسان [[شارع]] نیامده)، بلکه [[شأن]] و مرتبه اش، مثل دیگر واژه‌های [[عربی]] است. «صاحب» در لغت ملازم و معاشر معنا می‌‌شود و این لفظ جز درباره کسی که ملازمتش زیاد باشد به کار نمی‌رود و چون «صحبت» همواره میان دو نفر مطرح است، از این رو همواره صاحب و جمع آن یعنی «[[اصحاب]]» به صورت مضاف به کار می‌‌روند<ref>ر.ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹.</ref>.
شیعه [[معتقد]] است لفظ «[[صحابی]]» اصصلاح [[شرعی]] نیست (این اصطلاح در لسان [[شارع]] نیامده)، بلکه [[شأن]] و مرتبه اش، مثل دیگر واژه‌های [[عربی]] است. «صاحب» در لغت ملازم و معاشر معنا می‌‌شود و این لفظ جز درباره کسی که ملازمتش زیاد باشد به کار نمی‌رود و چون «صحبت» همواره میان دو نفر مطرح است، از این رو همواره صاحب و جمع آن یعنی «[[اصحاب]]» به صورت مضاف به کار می‌‌روند<ref>ر.ک: [[علی باقر شیخانی| باقر شیخانی، علی]]، [[عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن (کتاب)| عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن]]، ص۲۹.</ref>.


[[صحابی]] در عصر [[رسول الله]]{{صل}} نیز در همان معنای لغوی به کار می‌‌رفت و گفته می‌‌شد: «صاحب رسول الله» یا «[[اصحاب رسول الله]]» که همواره این واژه‌ها به رسول الله یا چیز دیگر اضافه می‌‌شد، به عنوان مثال به افرادی که در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} ساکن بودند، «[[اصحاب]] الصفة» گفته می‌‌شد. البته پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، صحابی بدون مضاف الیه نیز به کار می‌‌رفت که مرادشان، اصحاب رسول الله{{صل}} بود و به صورت نامی برای آنان درآمد، بنابراین لفظ‌های «[[صحابه]]» و «صحابی» از اصطلاعات متشرعه و [[مسلمانان]] بوده و اصطلاح [[شرعی]] نیست<ref>عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۴.</ref>.
[[صحابی]] در عصر [[رسول الله]]{{صل}} نیز در همان معنای لغوی به کار می‌‌رفت و گفته می‌‌شد: «صاحب رسول الله» یا «[[اصحاب رسول الله]]» که همواره این واژه‌ها به رسول الله یا چیز دیگر اضافه می‌‌شد، به عنوان مثال به افرادی که در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} ساکن بودند، «[[اصحاب]] الصفة» گفته می‌‌شد. البته پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، صحابی بدون مضاف الیه نیز به کار می‌‌رفت که مرادشان، اصحاب رسول الله{{صل}} بود و به صورت نامی برای آنان درآمد، بنابراین لفظ‌های «[[صحابه]]» و «صحابی» از اصطلاعات متشرعه و [[مسلمانان]] بوده و اصطلاح [[شرعی]] نیست<ref>عسکری، سیدمرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۴.</ref>.


بعد از گسترش یافتن مفهوم اصطلاحی «صحابه» و به‌کارگیری فراوان آن در کتب [[تاریخی]]، [[حدیثی]] و [[فقهی]] برخی از [[علمای شیعه]] به تبیین مفهوم اصطلاحی آن پرداخته و گفته‌اند: صحابی کسی است که در حال [[ایمان]]، [[پیامبر]]{{صل}} را [[دیدار]] کرده و [[مسلمان]] از [[دنیا]] رفته است، اگرچه در این میان [[مرتد]] شده باشد<ref>شهید ثانی، شیخ زین الدین، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۳۹.</ref>. همچنین در تعریف دیگری آمده است: صحابی کسی است که در حال ایمان با پیامبر{{صل}} هم نشین شده و با ایمان مرده باشد<ref>سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن، ص۲۹و۳۰.</ref>
بعد از گسترش یافتن مفهوم اصطلاحی «صحابه» و به‌کارگیری فراوان آن در کتب [[تاریخی]]، [[حدیثی]] و [[فقهی]] برخی از [[علمای شیعه]] به تبیین مفهوم اصطلاحی آن پرداخته و گفته‌اند: صحابی کسی است که در حال [[ایمان]]، [[پیامبر]]{{صل}} را [[دیدار]] کرده و [[مسلمان]] از [[دنیا]] رفته است، اگرچه در این میان [[مرتد]] شده باشد<ref>شهید ثانی، شیخ زین الدین، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۳۹.</ref>. همچنین در تعریف دیگری آمده است: صحابی کسی است که در حال ایمان با پیامبر{{صل}} هم نشین شده و با ایمان مرده باشد<ref>سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[علی باقر شیخانی| باقر شیخانی، علی]]، [[عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن (کتاب)| عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن]]، ص۲۹و۳۰.</ref>


===== دیدگاه [[اهل سنت]] =====
===== دیدگاه [[اهل سنت]] =====
خط ۵۱: خط ۵۱:
به گفته [[ابن حجر عسقلانی]]، صحیح‌ترین تعریف برای «[[صحابی]]»، آن است که پیامبر{{صل}} را در حال [[ایمان]] [[دیدار]] کند و [[مسلمان]] از [[دنیا]] برود. از این رو کسانی که پیامبر{{صل}} را در [[زمان]] کوتاه یا طولانی [[همراهی]] کرده‌اند، از او [[روایت]] نموده‌اند یا نه، با ایشان به [[جنگ]] رفته‌اند یا نرفته‌اند، او را دیده‌اند و یا به جهت [[کوری]] ندیده‌اند، همگی از صحابه هستند<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.
به گفته [[ابن حجر عسقلانی]]، صحیح‌ترین تعریف برای «[[صحابی]]»، آن است که پیامبر{{صل}} را در حال [[ایمان]] [[دیدار]] کند و [[مسلمان]] از [[دنیا]] برود. از این رو کسانی که پیامبر{{صل}} را در [[زمان]] کوتاه یا طولانی [[همراهی]] کرده‌اند، از او [[روایت]] نموده‌اند یا نه، با ایشان به [[جنگ]] رفته‌اند یا نرفته‌اند، او را دیده‌اند و یا به جهت [[کوری]] ندیده‌اند، همگی از صحابه هستند<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.


[[جلال الدین سیوطی]]<ref>جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ هـ.ق) عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم می‌‌زیست. وی از اکابر علمای عامه است و تألیفات پرشماری در زمینه‌های مختلف دارد. وی نویسنده تفسیر مهم الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و نیز جامع‌ترین کتاب درباره علوم قرآنی با نام الإتقان فی علوم القرآن است.</ref> نیز به نقل از [[سعید بن مسیب]]<ref>سعید بن مسیب از بزرگان تابعین است که مورد پذیرش شیعه و سنی می‌‌باشد، وی از محبان امیرالمؤمنین{{ع}} و یکی از فقهای هفت گانه مدینه محسوب می‌‌شود.</ref> می‌‌گوید: صحابی کسی است که یک یا دو سال، با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه بوده و با او در یک یا دو [[غزوه]] شرکت داشته است<ref>سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref>ر.ک: علیا نسب، سیدضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۴ ـ۳۰.</ref>
[[جلال الدین سیوطی]]<ref>جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ هـ.ق) عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم می‌‌زیست. وی از اکابر علمای عامه است و تألیفات پرشماری در زمینه‌های مختلف دارد. وی نویسنده تفسیر مهم الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و نیز جامع‌ترین کتاب درباره علوم قرآنی با نام الإتقان فی علوم القرآن است.</ref> نیز به نقل از [[سعید بن مسیب]]<ref>سعید بن مسیب از بزرگان تابعین است که مورد پذیرش شیعه و سنی می‌‌باشد، وی از محبان امیرالمؤمنین{{ع}} و یکی از فقهای هفت گانه مدینه محسوب می‌‌شود.</ref> می‌‌گوید: صحابی کسی است که یک یا دو سال، با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه بوده و با او در یک یا دو [[غزوه]] شرکت داشته است<ref>سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref> [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۲-۲۵؛ [[سید ضیاءالدین علیا نسب|علیا نسب، سیدضیاءالدین]]، [[صحابه در قرآن (کتاب)| صحابه در قرآن]]، ص۲۴ ـ۳۰.</ref>


== [[عدالت صحابه]] در [[قرآن]] ==
== [[عدالت صحابه]] در [[قرآن]] ==
خط ۶۲: خط ۶۲:
# همچنین [[خداوند]] در [[وصف]] ایشان این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«و نیز به غنیمت  های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.</ref>.
# همچنین [[خداوند]] در [[وصف]] ایشان این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«و نیز به غنیمت  های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.</ref>.


این [[آیات]] که بیانگر [[خشنودی خداوند]] از [[صحابه]] است؛ دلالت بر [[رستگاری]] همه ایشان ندارد، بلکه بیانگر کمالی است که این افراد در آن شرایط به دست آورده‌اند و اگر آن کمال را تا پایان [[زندگی]] نیز نگه دارند، [[رستگار]] خواهند بود و اگر برخی صحابه در زندگی، راه خلاف [[اسلام]] را بپیمایند، [[رستگاری]] نخواهند یافت؛ زیرا جایگاه صحابه نزد خداوند بالاتر از [[پیامبر]] نیست که درباره او می‌فرماید: {{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۷۵-۷۹.</ref>
این [[آیات]] که بیانگر [[خشنودی خداوند]] از [[صحابه]] است؛ دلالت بر [[رستگاری]] همه ایشان ندارد، بلکه بیانگر کمالی است که این افراد در آن شرایط به دست آورده‌اند و اگر آن کمال را تا پایان [[زندگی]] نیز نگه دارند، [[رستگار]] خواهند بود و اگر برخی صحابه در زندگی، راه خلاف [[اسلام]] را بپیمایند، [[رستگاری]] نخواهند یافت؛ زیرا جایگاه صحابه نزد خداوند بالاتر از [[پیامبر]] نیست که درباره او می‌فرماید: {{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۷۵-۷۹.</ref>


=== [[نکوهش]] صحابه ===
=== [[نکوهش]] صحابه ===
خط ۷۳: خط ۷۳:
# در [[سوره حجرات]] نیز آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>. همچنین [[خداوند]] در [[آیه]] دیگری درباره فرد مورد نظر در آیه قبل می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref>. [[شأن نزول آیه]] "[[ولید بن عقبه]]" از [[اصحاب پیامبر]] بوده است که در عین داشتن دو [[فضیلت]] [[صحابی]] بودن و [[هجرت]] کردن به [[مدینه]]، نتوانست اعتبار خود را [[حفظ]] کند و با [[دروغ‌گویی]] درباره [[قبیله]] [[بنی مصطلق]]، خداوند از وی به عنوان [[فاسق]] یاد کرد. ملاحظه می‌شود با اینکه او [[پیامبر]]{{صل}} را دید و سخنانی را نیز از حضرت نقل کرد ولی [[فرمان]] بردار [[فرستاده خدا]] نبود؛ از این رو نمی‌توان همه [[اصحاب]] را که بیش از یک صد هزار تن بودند، [[عادل]] و [[پارسا]] دانست.
# در [[سوره حجرات]] نیز آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>. همچنین [[خداوند]] در [[آیه]] دیگری درباره فرد مورد نظر در آیه قبل می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref>. [[شأن نزول آیه]] "[[ولید بن عقبه]]" از [[اصحاب پیامبر]] بوده است که در عین داشتن دو [[فضیلت]] [[صحابی]] بودن و [[هجرت]] کردن به [[مدینه]]، نتوانست اعتبار خود را [[حفظ]] کند و با [[دروغ‌گویی]] درباره [[قبیله]] [[بنی مصطلق]]، خداوند از وی به عنوان [[فاسق]] یاد کرد. ملاحظه می‌شود با اینکه او [[پیامبر]]{{صل}} را دید و سخنانی را نیز از حضرت نقل کرد ولی [[فرمان]] بردار [[فرستاده خدا]] نبود؛ از این رو نمی‌توان همه [[اصحاب]] را که بیش از یک صد هزار تن بودند، [[عادل]] و [[پارسا]] دانست.


[[آیات]] دیگری در این زمینه نیز وجود دارد<ref>سوره توبه، آیه ۲۳-۲۵، آیه ۳۸-۳۹ و آیه ۱۰۱؛ سوره جمعه، آیه ۱۱ و ۳۸؛ سوره نور، آیه ۱۱؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.</ref>. بنابراین طبق [[آیات الهی]] حال همه ی [[صحابه]] یکسان نبوده و برخی مورد [[ستایش]] و برخی دیگر مورد [[نکوهش]] آیات الهی قرار گرفته اند<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۸۲-۹۸.</ref>.
[[آیات]] دیگری در این زمینه نیز وجود دارد<ref>سوره توبه، آیه ۲۳-۲۵، آیه ۳۸-۳۹ و آیه ۱۰۱؛ سوره جمعه، آیه ۱۱ و ۳۸؛ سوره نور، آیه ۱۱؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.</ref>. بنابراین طبق [[آیات الهی]] حال همه ی [[صحابه]] یکسان نبوده و برخی مورد [[ستایش]] و برخی دیگر مورد [[نکوهش]] آیات الهی قرار گرفته اند<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۸۲-۹۸.</ref>.


== [[عدالت صحابه]] در [[روایات]] ==
== [[عدالت صحابه]] در [[روایات]] ==
خط ۸۹: خط ۸۹:
# رسول خدا{{صل}} در [[حجة الوداع]] پس از [[سخنرانی]] مفصلی فرمود: به شما هشدار می‌دهم که مبادا پس از من [[مرتد]] و [[کافر]] شوید در حالی که همدیگر را به [[قتل]] می‌رسانید. [[آگاه]] باشید که من [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[رفتار]] شما هستم و شما از آن [[ناآگاه]] هستید<ref>{{متن حدیث|أَلَا لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْتَدُّونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ أَلَا إِنِّی قَدْ شَهِدْتُ وَ غِبْتُمْ}}؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۹۳؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۹۵؛ الفتن، ابن ماجه، ح۳۹۳۱.</ref>.
# رسول خدا{{صل}} در [[حجة الوداع]] پس از [[سخنرانی]] مفصلی فرمود: به شما هشدار می‌دهم که مبادا پس از من [[مرتد]] و [[کافر]] شوید در حالی که همدیگر را به [[قتل]] می‌رسانید. [[آگاه]] باشید که من [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[رفتار]] شما هستم و شما از آن [[ناآگاه]] هستید<ref>{{متن حدیث|أَلَا لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْتَدُّونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ أَلَا إِنِّی قَدْ شَهِدْتُ وَ غِبْتُمْ}}؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۹۳؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۹۵؛ الفتن، ابن ماجه، ح۳۹۳۱.</ref>.


این [[روایات]] نشانگر آن است که همه [[صحابه]] در برابر گفتار، رفتار و [[سنت نبوی]] [[تسلیم]] نبودند. پس دلیلی بر [[عدالت همه صحابه]] وجود ندارد<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۹۸-۱۰۳.</ref>.
این [[روایات]] نشانگر آن است که همه [[صحابه]] در برابر گفتار، رفتار و [[سنت نبوی]] [[تسلیم]] نبودند. پس دلیلی بر [[عدالت همه صحابه]] وجود ندارد<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۹۸-۱۰۳.</ref>.


== بررسی نظریه [[عدالت صحابه]] ==
== بررسی نظریه [[عدالت صحابه]] ==
خط ۹۶: خط ۹۶:
[[احترام]] به [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[وظیفه]] همه [[مسلمانان]] است و هیچ [[مسلمانی]] [[حق]] [[ناسزاگویی]] به آنها را ندارد. صحابه در [[زمان]] زندگانی [[حضرت]] به او [[ایمان]] آورده و [[اسلام]] را از وی فرا گرفتند و چون در کنار او [[جهاد]] کردند، محترم هستند و در [[جهان اسلام]] هیچ مسلمانی نیست که درباره [[صحابه پیامبر اکرم]]{{صل}} [[بدگویی]] یا اظهار [[بی‌مهری]] کند و اگر چنین نسبتی به گروهی از مسلمانان بدهند، نسبتی کاملا بی‌پایه است.
[[احترام]] به [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} [[وظیفه]] همه [[مسلمانان]] است و هیچ [[مسلمانی]] [[حق]] [[ناسزاگویی]] به آنها را ندارد. صحابه در [[زمان]] زندگانی [[حضرت]] به او [[ایمان]] آورده و [[اسلام]] را از وی فرا گرفتند و چون در کنار او [[جهاد]] کردند، محترم هستند و در [[جهان اسلام]] هیچ مسلمانی نیست که درباره [[صحابه پیامبر اکرم]]{{صل}} [[بدگویی]] یا اظهار [[بی‌مهری]] کند و اگر چنین نسبتی به گروهی از مسلمانان بدهند، نسبتی کاملا بی‌پایه است.


دیدن پیامبر امری [[افتخار]] آفرین است، ولی باعث [[پاک]] بودن هیچ [[انسانی]] از [[گناه]] نمی‌شود و نمی‌توان همه [[صحابه]] را [[عادل]] و [[پرهیزگار]] و پیراسته از [[گناه]] دانست؛ زیرا به [[شهادت]] [[قرآن]]، آنان در عین داشتن [[افتخار]] "[[صحابی]] بودن"، از حیث [[ایمان]] و [[نفاق]] و [[اطاعت]] و [[سرکشی]] در برابر [[خدا]] و رسولش به دسته‌های گوناگونی تقسیم شده‌اند؛ از این رو، نمی‌توان همگان را عادل و پرهیزگار دانست<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۷۴-۷۵.</ref>.
دیدن پیامبر امری [[افتخار]] آفرین است، ولی باعث [[پاک]] بودن هیچ [[انسانی]] از [[گناه]] نمی‌شود و نمی‌توان همه [[صحابه]] را [[عادل]] و [[پرهیزگار]] و پیراسته از [[گناه]] دانست؛ زیرا به [[شهادت]] [[قرآن]]، آنان در عین داشتن [[افتخار]] "[[صحابی]] بودن"، از حیث [[ایمان]] و [[نفاق]] و [[اطاعت]] و [[سرکشی]] در برابر [[خدا]] و رسولش به دسته‌های گوناگونی تقسیم شده‌اند؛ از این رو، نمی‌توان همگان را عادل و پرهیزگار دانست<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۷۴-۷۵.</ref>.


[[علامه شرف الدین]] می‌‌نویسد: "هر چند [[صحابه رسول الله]]{{صل}} بودن دارای [[شرافت]] و حسن است لکن به خودی خود سبب [[عدالت]] نمی‌شود و [[حکم]] آنها سه قسم است: [[عدول]] و [[بغات]] و [[مجهول الحال]] و این گزاره ای بر [[واقعیت]] صحابه است"<ref>{{عربی|إن من وقف علی رأینا فی الصحابة علم انه اوسط الآراء إذ لم نفرط فیه تفریط الغلاة الذین کفروهم جمیعاً، ولا افرطنا افراط الجمهور الذین وثقوهم اجمعین، فإن الکاملیة ومن کان فی الغلو علی شاکلتهم، قالوا: بکفر الصحابة کافة، وقال أهل السنة: بعدالة کل فرد سمع النبی صلی الله علیه وآله وسلّم أورآه من المسلمین مطلقاً، واحتجوا بحدیث کل من دب أو درج منهم اجمعین اکتعین ابصعین، أما نحن فإن الصحبة بمجردها وان کانت عندنا فضیلة جلیلة؛ لکنها ـ بما هی ومن حیث هی ـ غیر عاصمة، فالصحابة کغیرهم من الرجال فیهم العدول، وهم عظماؤهم وعلماؤهم، وأولیاء هؤلاء وفیهم البغاة؛ وفیهم أهل الجرائم من المنافقین، وفیهم مجهول الحال، فنحن نحتج بعدولهم ونتولاهم فی الدنیا والآخرة، اما البغاة علی الوصی، وأخی النبی، وسائر أهل الجرائم والعظائم کابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن ارطاة، وامثالهم فلا کرامة لهم، ولا وزن لحدیثهم، ومجهول الحال نتوقف فیه حتی نتبین أمره، هذا رأینا فی حملة الحدیث من الصحابة وغیرهم، والکتاب والسنة بینتنا علی هذا الرأی...}}؛ أجوبة مسائل جار الله، ص۱۶.</ref>. صدر الدین [[سید علی خان مدنی]] شیرازی نیز می‌‌گویند: "حکم [[عدالت صحابه]] مثل مابقی است و مطلق صحابه بودن مساوی با عادل بود آنها نیست"<ref>{{عربی|حکم الصحابة عندنا فی العدالة حکم غیرهم، ولا یتحتم الحکم بالأیمان والعدالة بمجرد الصحبة ولا یحصل بها النجاة من عقاب النار وغضب الجبار الا ان یکون مع یقین الایمان وخلوص الجنان، فمن علمنا عدالته وایمانه وحفظه وصیة رسول الله فی أهل بیته، وانه مات علی ذلک کسلمان وأبی ذر وعمار والیناه وتقربنا إلی الله تعالی بحبه، ومن علمنا انه انقلب علی عقبه واظهر العداوة لأهل البیت "{{ع}}" عادیناه لله تعالی وتبرأنا إلی الله منه ونسکت عن المجهولة حاله}}، الدرجات الرفیعة"؛ السید علی ابن معصوم، ج۱ ص۲۴.</ref>.
[[علامه شرف الدین]] می‌‌نویسد: "هر چند [[صحابه رسول الله]]{{صل}} بودن دارای [[شرافت]] و حسن است لکن به خودی خود سبب [[عدالت]] نمی‌شود و [[حکم]] آنها سه قسم است: [[عدول]] و [[بغات]] و [[مجهول الحال]] و این گزاره ای بر [[واقعیت]] صحابه است"<ref>{{عربی|إن من وقف علی رأینا فی الصحابة علم انه اوسط الآراء إذ لم نفرط فیه تفریط الغلاة الذین کفروهم جمیعاً، ولا افرطنا افراط الجمهور الذین وثقوهم اجمعین، فإن الکاملیة ومن کان فی الغلو علی شاکلتهم، قالوا: بکفر الصحابة کافة، وقال أهل السنة: بعدالة کل فرد سمع النبی صلی الله علیه وآله وسلّم أورآه من المسلمین مطلقاً، واحتجوا بحدیث کل من دب أو درج منهم اجمعین اکتعین ابصعین، أما نحن فإن الصحبة بمجردها وان کانت عندنا فضیلة جلیلة؛ لکنها ـ بما هی ومن حیث هی ـ غیر عاصمة، فالصحابة کغیرهم من الرجال فیهم العدول، وهم عظماؤهم وعلماؤهم، وأولیاء هؤلاء وفیهم البغاة؛ وفیهم أهل الجرائم من المنافقین، وفیهم مجهول الحال، فنحن نحتج بعدولهم ونتولاهم فی الدنیا والآخرة، اما البغاة علی الوصی، وأخی النبی، وسائر أهل الجرائم والعظائم کابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن ارطاة، وامثالهم فلا کرامة لهم، ولا وزن لحدیثهم، ومجهول الحال نتوقف فیه حتی نتبین أمره، هذا رأینا فی حملة الحدیث من الصحابة وغیرهم، والکتاب والسنة بینتنا علی هذا الرأی...}}؛ أجوبة مسائل جار الله، ص۱۶.</ref>. صدر الدین [[سید علی خان مدنی]] شیرازی نیز می‌‌گویند: "حکم [[عدالت صحابه]] مثل مابقی است و مطلق صحابه بودن مساوی با عادل بود آنها نیست"<ref>{{عربی|حکم الصحابة عندنا فی العدالة حکم غیرهم، ولا یتحتم الحکم بالأیمان والعدالة بمجرد الصحبة ولا یحصل بها النجاة من عقاب النار وغضب الجبار الا ان یکون مع یقین الایمان وخلوص الجنان، فمن علمنا عدالته وایمانه وحفظه وصیة رسول الله فی أهل بیته، وانه مات علی ذلک کسلمان وأبی ذر وعمار والیناه وتقربنا إلی الله تعالی بحبه، ومن علمنا انه انقلب علی عقبه واظهر العداوة لأهل البیت "{{ع}}" عادیناه لله تعالی وتبرأنا إلی الله منه ونسکت عن المجهولة حاله}}، الدرجات الرفیعة"؛ السید علی ابن معصوم، ج۱ ص۲۴.</ref>.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
البته برخی از اصولیون [[اهل سنت]] با این [[نظریه]] [[مخالفت]] کرده و [[صحابه]] را هم چون دیگر [[راویان]] دانسته‌اند که شرط پذیرش روایتشان، بحث و بررسی احوال آنان و [[اثبات]] عدالتشان است.
البته برخی از اصولیون [[اهل سنت]] با این [[نظریه]] [[مخالفت]] کرده و [[صحابه]] را هم چون دیگر [[راویان]] دانسته‌اند که شرط پذیرش روایتشان، بحث و بررسی احوال آنان و [[اثبات]] عدالتشان است.
# علامه محمد ابوریّه می‌‌گوید: "[[اصحاب]]، همانند دیگر افرادند که غلط و [[اشتباه]] و [[نسیان]]، بلکه [[پیروی از هوا و هوس]] نیز از آنان امکان دارد؛ زیرا آنان نیز بشرند و [[طبیعت]] بشری آنان همچون دیگران است و همان کارهایی که دیگران انجام می‌‌دهند، بر آنان نیز رواست"<ref> اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۵۴.</ref>.
# علامه محمد ابوریّه می‌‌گوید: "[[اصحاب]]، همانند دیگر افرادند که غلط و [[اشتباه]] و [[نسیان]]، بلکه [[پیروی از هوا و هوس]] نیز از آنان امکان دارد؛ زیرا آنان نیز بشرند و [[طبیعت]] بشری آنان همچون دیگران است و همان کارهایی که دیگران انجام می‌‌دهند، بر آنان نیز رواست"<ref> اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۵۴.</ref>.
#همچنین شمس الدین سخاوی در کتابش به [[اختلاف]] در این باره اشاره کرده و می‌‌نویسد: "همه ما (اهل سنت) بر [[عدالت صحابه]] [[اعتقاد]] داریم، ولی «آمدی» و «ابن [[حاجب]]»، آنان را مانند دیگران می‌‌دانند که بحث از عدالتشان، ضروری است"<ref>. سخاوی، شمس الدین، فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث، ج۳، ص۵۹.</ref>. <ref>ر.ک: علیا نسب، سیدضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۷۲و۲۷۳ و باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن، ص۳۶ تا۳۹.</ref>
#همچنین شمس الدین سخاوی در کتابش به [[اختلاف]] در این باره اشاره کرده و می‌‌نویسد: "همه ما (اهل سنت) بر [[عدالت صحابه]] [[اعتقاد]] داریم، ولی «آمدی» و «ابن [[حاجب]]»، آنان را مانند دیگران می‌‌دانند که بحث از عدالتشان، ضروری است"<ref>. سخاوی، شمس الدین، فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث، ج۳، ص۵۹.</ref>. <ref>ر.ک: [[سید ضیاءالدین علیا نسب|علیا نسب، سیدضیاءالدین]]، [[صحابه در قرآن (کتاب)| صحابه در قرآن]]، ص۲۷۲ و ۲۷۳ و [[علی باقر شیخانی| باقر شیخانی، علی]]، [[عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن (کتاب)| عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن]]، ص۳۶ ـ ۳۹.</ref>


[[دلایل]] اهل سنت برای اثبات [[عدالت]] جمیع صحابه، [[آیات]] و روایاتی است که در [[ستایش]] صحابه آمده است.
[[دلایل]] اهل سنت برای اثبات [[عدالت]] جمیع صحابه، [[آیات]] و روایاتی است که در [[ستایش]] صحابه آمده است.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
# همه صحابه هستند که به سبب صحبت رسول خدا، به [[مقام]] [[سبقت]] رسیده‌اند. این نظر [[محمد بن کعب]] آل القرظی است.
# همه صحابه هستند که به سبب صحبت رسول خدا، به [[مقام]] [[سبقت]] رسیده‌اند. این نظر [[محمد بن کعب]] آل القرظی است.
# مقصود سابقین به [[ثواب]] و [[شهادت]] است. این نظر را ماوردی ذکر کرده است.
# مقصود سابقین به [[ثواب]] و [[شهادت]] است. این نظر را ماوردی ذکر کرده است.
# کسانی که [[قبل از هجرت]] [[اسلام]] آوردند؛ این نظر [[قاضی ابو یعلی]] است<ref>زاد المسیر: ج۳، ص۳۳۳.</ref>.
# کسانی که [[قبل از هجرت]] [[اسلام]] آوردند؛ این نظر [[قاضی ابو یعلی]] است<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۳۳۳.</ref>.


همچنین طبق قید {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ}} شامل تمام کسانی می‌شود که از آنها [[تبعیت]] کرده است و انحصار این افراد به [[تابعین]] و تابع تابعین، صحیح نیست.
همچنین طبق قید {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ}} شامل تمام کسانی می‌شود که از آنها [[تبعیت]] کرده است و انحصار این افراد به [[تابعین]] و تابع تابعین، صحیح نیست.
خط ۱۷۴: خط ۱۷۴:
# هیچ یک از روایات، بر "عدالت همه صحابه" دلالت ندارد بلکه این روایات بر [[دشنام]] ندادن به [[اصحاب]] دلالت دارد و علت [[دستور پیامبر]] بر [[پرهیز]] از دشنام گویی نیز این بوده است که برخی اصحاب به یکدیگر دشنام می‌دادند و حضرت از دشنام دادن جلوگیری کردند. چنانکه در [[روایت]] آمده است: در [[دل]] خالد و [[عبدالرحمان بن عوف]] نسبت به یکدیگر چیزی جز [[دشمنی]] بود که سبب شد خالد، به [[عبدالرحمان]] [[دشنام]] دهد. آن‌گاه [[رسول خدا]] فرمود: به یارانم دشنام و [[ناسزا]] نگویید. جلوگیری از [[دشنام‌گویی]] ویژگی [[اخلاقی]] [[اسلام]] است که نه تنها به صحابه بلکه به دیگر [[مؤمنان]] و [[فاسقان]] نیز نباید دشنام داد. این دستور اخلاقی در روایات فراوان و کتاب‌های اخلاقی دیده می‌شود؛ چنانکه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در [[جنگ صفین]] به سپاهیانش اجازه نداد به [[سپاه معاویه]] دشنام گویند. بنابراین، جلوگیری علی{{ع}} از دشنام دادن به [[معاویه]] و لشکرش به معنای عدالت دشمنانش نیست.
# هیچ یک از روایات، بر "عدالت همه صحابه" دلالت ندارد بلکه این روایات بر [[دشنام]] ندادن به [[اصحاب]] دلالت دارد و علت [[دستور پیامبر]] بر [[پرهیز]] از دشنام گویی نیز این بوده است که برخی اصحاب به یکدیگر دشنام می‌دادند و حضرت از دشنام دادن جلوگیری کردند. چنانکه در [[روایت]] آمده است: در [[دل]] خالد و [[عبدالرحمان بن عوف]] نسبت به یکدیگر چیزی جز [[دشمنی]] بود که سبب شد خالد، به [[عبدالرحمان]] [[دشنام]] دهد. آن‌گاه [[رسول خدا]] فرمود: به یارانم دشنام و [[ناسزا]] نگویید. جلوگیری از [[دشنام‌گویی]] ویژگی [[اخلاقی]] [[اسلام]] است که نه تنها به صحابه بلکه به دیگر [[مؤمنان]] و [[فاسقان]] نیز نباید دشنام داد. این دستور اخلاقی در روایات فراوان و کتاب‌های اخلاقی دیده می‌شود؛ چنانکه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در [[جنگ صفین]] به سپاهیانش اجازه نداد به [[سپاه معاویه]] دشنام گویند. بنابراین، جلوگیری علی{{ع}} از دشنام دادن به [[معاویه]] و لشکرش به معنای عدالت دشمنانش نیست.
# [[پیامبر]]{{صل}} نفرمود به آنها دشنام ندهید، چون اصحاب من [[عادل]] هستند؛ بلکه پرهیز دادن از دشنام گویی، تنها [[دستوری]] اخلاقی و [[فقهی]] است؛ بنابراین دلالت بر عادل بودن فردی ندارد.
# [[پیامبر]]{{صل}} نفرمود به آنها دشنام ندهید، چون اصحاب من [[عادل]] هستند؛ بلکه پرهیز دادن از دشنام گویی، تنها [[دستوری]] اخلاقی و [[فقهی]] است؛ بنابراین دلالت بر عادل بودن فردی ندارد.
# اگر ما این نظریه را بر اساس این روایات بپذیریم، با مشکل دیگری روبرو می‌شویم و آن اینکه پذیرش این روایات، اساس این نظریه را خدشه‌دار می‌سازد؛ زیرا بر اساس [[روایات صحیح]] مسلم، برخی صحابه به یکدیگر دشنام می‌دادند و دشنام‌گویی آنها سبب [[آزار]] یکدیگر و در نتیجه آزار آنان موجب [[آزار پیامبر]]{{صل}} و [[خدا]] می‌شده است. در نتیجه، چنین افراد [[ناسزاگویی]]، [[لیاقت]] عنوان [[عدالت]] را ندارند<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۰۳-۱۱۵.</ref>.
# اگر ما این نظریه را بر اساس این روایات بپذیریم، با مشکل دیگری روبرو می‌شویم و آن اینکه پذیرش این روایات، اساس این نظریه را خدشه‌دار می‌سازد؛ زیرا بر اساس [[روایات صحیح]] مسلم، برخی صحابه به یکدیگر دشنام می‌دادند و دشنام‌گویی آنها سبب [[آزار]] یکدیگر و در نتیجه آزار آنان موجب [[آزار پیامبر]]{{صل}} و [[خدا]] می‌شده است. در نتیجه، چنین افراد [[ناسزاگویی]]، [[لیاقت]] عنوان [[عدالت]] را ندارند<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۱۰۳-۱۱۵.</ref>.


اما پیرامون [[حدیث]] «[[اصحابی کالنجوم]]» باید گفت: اکثر علمای [[علم حدیث]] و [[رجال]] [[اهل سنت]] این [[روایت]] را مردود، [[ضعیف]] و [[باطل]] می‌‌دانند.  
اما پیرامون [[حدیث]] «[[اصحابی کالنجوم]]» باید گفت: اکثر علمای [[علم حدیث]] و [[رجال]] [[اهل سنت]] این [[روایت]] را مردود، [[ضعیف]] و [[باطل]] می‌‌دانند.  
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
# آیا بر اساس این نظریه اگر گروهی از صحابه علیه گروه دیگری سخن گفته یا علیه یکدیگر جنگیدند، ما باید ساکت باشیم و چیزی نگوییم؟ در این صورت [[مسلمانان]] بعدی سرگردان خواهند شد که آیا [[حقّ]] با علی{{ع}} است تا روش او را [[الگو]] قرار دهیم یا [[حق]] با معاویه و کسانی است که با علی{{ع}} جنگیدند؟ از این رو، می‌توان گفت [[سرگردانی]] درباره [[شناخت]] پیشینیان و شناخت [[حق و باطل]]، حاصل [[پیروی]] از این نظریه است.
# آیا بر اساس این نظریه اگر گروهی از صحابه علیه گروه دیگری سخن گفته یا علیه یکدیگر جنگیدند، ما باید ساکت باشیم و چیزی نگوییم؟ در این صورت [[مسلمانان]] بعدی سرگردان خواهند شد که آیا [[حقّ]] با علی{{ع}} است تا روش او را [[الگو]] قرار دهیم یا [[حق]] با معاویه و کسانی است که با علی{{ع}} جنگیدند؟ از این رو، می‌توان گفت [[سرگردانی]] درباره [[شناخت]] پیشینیان و شناخت [[حق و باطل]]، حاصل [[پیروی]] از این نظریه است.


بنابراین این نظریه نه موافق [[شرع]] است و نه موافق [[عقل]]؛ چون عقل نمی‌پذیرد که تنها با [[دیدار]] با [[پیامبر]]{{صل}}، شخصی [[عادل]] حساب شود؛ با توجه به اینکه هیچ رابطه‌ای بین [[هم‌نشینی]] با پیامبر و [[عدالت صحابه]] نیست<ref>ر.ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۵۲-۵۴.</ref>.
بنابراین این نظریه نه موافق [[شرع]] است و نه موافق [[عقل]]؛ چون عقل نمی‌پذیرد که تنها با [[دیدار]] با [[پیامبر]]{{صل}}، شخصی [[عادل]] حساب شود؛ با توجه به اینکه هیچ رابطه‌ای بین [[هم‌نشینی]] با پیامبر و [[عدالت صحابه]] نیست<ref>ر.ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ص۵۲-۵۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۴٬۱۱۴

ویرایش