امام کاظم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
بدون خلاصۀ ویرایش |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==ولادت و نسب== | ==ولادت و نسب== | ||
[[امام کاظم]]{{ع}} [[هفتمین امام]] [[شیعیان]] در قریه [[ابواء]] میان [[مکه]] و [[مدینه]] در هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری به [[دنیا]] آمد. نام مبارکشان [[موسی]] و نهمین تن از [[چهارده معصوم]]{{ع}} است. پدر ایشان [[امام صادق]] {{ع}} و مادرش حُمَیدَه بربریه از [[زنان]] [[پاک]]، دانشمند و [[پرهیزکار]] عصر خویش نام داشت. سه تن از [[فرزندان]] آن [[حضرت]] در [[ایران]] مدفوناند: [[امام رضا]] (در [[مشهد]])، [[حضرت معصومه]] (در [[قم]]) و [[احمد بن موسی شاهچراغ]] (در [[شیراز]])<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)|امامت امام کاظم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴.</ref>. | [[امام کاظم]]{{ع}} [[هفتمین امام]] [[شیعیان]] در قریه [[ابواء]] میان [[مکه]] و [[مدینه]] در هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری به [[دنیا]] آمد. نام مبارکشان [[موسی]] و نهمین تن از [[چهارده معصوم]]{{ع}} است. پدر ایشان [[امام صادق]] {{ع}} و مادرش حُمَیدَه بربریه از [[زنان]] [[پاک]]، دانشمند و [[پرهیزکار]] عصر خویش نام داشت. سه تن از [[فرزندان]] آن [[حضرت]] در [[ایران]] مدفوناند: [[امام رضا]] (در [[مشهد]])، [[حضرت معصومه]] (در [[قم]]) و [[احمد بن موسی شاهچراغ]] (در [[شیراز]])<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)|امامت امام کاظم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴.</ref>. | ||
==حمیده مادر امام کاظم{{ع}}== | ==حمیده مادر امام کاظم{{ع}}== | ||
[[مادر امام کاظم]]{{ع}}، ام [[حمیده]] بربری نامیده میشد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} درباره همسرش ـ [[مادر]] [[امام هفتم]] ـ میفرماید: حمیده مانند شمش طلا از [[زشتیها]] پاک است؛ [[فرشتگان]] همواره او را نگهداری کردند تا به من رسید، به سبب کرامتی که [[خداوند]] به من و [[حجت]] پس از من داشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.</ref>. | [[مادر امام کاظم]]{{ع}}، ام [[حمیده]] بربری نامیده میشد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} درباره همسرش ـ [[مادر]] [[امام هفتم]] ـ میفرماید: حمیده مانند شمش طلا از [[زشتیها]] پاک است؛ [[فرشتگان]] همواره او را نگهداری کردند تا به من رسید، به سبب کرامتی که [[خداوند]] به من و [[حجت]] پس از من داشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.</ref>. | ||
مرحوم [[کلینی]] داستان خرید حمیده را اینچنین ذکر کرده است: ابن [[عکاشة بن محصن]] [[اسدی]] در جلسهای نزد [[امام باقر]]{{ع}} بود. در آنجا امام صادق{{ع}} نیز حضور داشت. ابن عکاشه از حضرت پرسید: چرا [[ابوعبدالله]] [[ازدواج]] نمیکند، درحالی که وقت ازدواج وی رسیده است؟ امام باقر{{ع}} که در برابرش کیسۀ پولِ سر به مهری بود، در پاسخ فرمود: به زودی بردهفروشی از ساکنان بربر در خانه [[میمون]] [[منزل]] میکند. با این [[پول]] دختر بردهای برایش میخری. پس از مدتی امام باقر{{ع}} خبر ورود برده فروش را داد و [[دستور]] فرمود با کیسه پول دختری بخرید. ما نزد برده فروش رفتیم. گفت: تنها دو دختر [[بیمار]] برایم باقی مانده که حال یکی بهتر است. گفتیم: نکوتر را به چند میفروشی؟ گفت: هفتاد [[دینار]]. درخواست [[تخفیف]] کردیم، نپذیرفت. گفتیم: به مقدار همین کیسه زر میخریم؛ اما نمیدانیم چه مقدار زر است. مردی که با وی بود گفت: آن را باز کنید و وزن کنید؛ ما اینگونه عمل کردیم. هفتاد دینار در آن بود. دخترک را خریدم و نزد [[امام باقر]]{{ع}} بردیم، درحالی که [[جعفر]] نزد وی [[ایستاده]] بود. جریان را گزارش دادیم. از [[کنیز]] پرسید نامت چیست؟ گفت: [[حمیده]]. فرمود: ستوده باشی در [[دنیا]] و [[پسندیده]] باشی در [[آخرت]]. پرسید دوشیزه هستی یا [[بیوه]]؟ گفت: دوشیزهام و علت محفوظ ماندنش را از آسیب بردهفروشان بیان کرد. امام باقر{{ع}} فرمود: ای جعفر، دختر را نزد خود ببر [[بهترین]] شخص روی [[زمین]]، یعنی [[موسی بن جعفر]]{{ع}} از او متولد خواهد شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref> | مرحوم [[کلینی]] داستان خرید حمیده را اینچنین ذکر کرده است: ابن [[عکاشة بن محصن]] [[اسدی]] در جلسهای نزد [[امام باقر]]{{ع}} بود. در آنجا امام صادق{{ع}} نیز حضور داشت. ابن عکاشه از حضرت پرسید: چرا [[ابوعبدالله]] [[ازدواج]] نمیکند، درحالی که وقت ازدواج وی رسیده است؟ امام باقر{{ع}} که در برابرش کیسۀ پولِ سر به مهری بود، در پاسخ فرمود: به زودی بردهفروشی از ساکنان بربر در خانه [[میمون]] [[منزل]] میکند. با این [[پول]] دختر بردهای برایش میخری. پس از مدتی امام باقر{{ع}} خبر ورود برده فروش را داد و [[دستور]] فرمود با کیسه پول دختری بخرید. ما نزد برده فروش رفتیم. گفت: تنها دو دختر [[بیمار]] برایم باقی مانده که حال یکی بهتر است. گفتیم: نکوتر را به چند میفروشی؟ گفت: هفتاد [[دینار]]. درخواست [[تخفیف]] کردیم، نپذیرفت. گفتیم: به مقدار همین کیسه زر میخریم؛ اما نمیدانیم چه مقدار زر است. مردی که با وی بود گفت: آن را باز کنید و وزن کنید؛ ما اینگونه عمل کردیم. هفتاد دینار در آن بود. دخترک را خریدم و نزد [[امام باقر]]{{ع}} بردیم، درحالی که [[جعفر]] نزد وی [[ایستاده]] بود. جریان را گزارش دادیم. از [[کنیز]] پرسید نامت چیست؟ گفت: [[حمیده]]. فرمود: ستوده باشی در [[دنیا]] و [[پسندیده]] باشی در [[آخرت]]. پرسید دوشیزه هستی یا [[بیوه]]؟ گفت: دوشیزهام و علت محفوظ ماندنش را از آسیب بردهفروشان بیان کرد. امام باقر{{ع}} فرمود: ای جعفر، دختر را نزد خود ببر [[بهترین]] شخص روی [[زمین]]، یعنی [[موسی بن جعفر]]{{ع}} از او متولد خواهد شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۷۳.</ref> | ||
==کنیه و القاب== | ==کنیه و القاب== | ||
کنیه حضرت [[ابوابراهیم]]، [[ابوالحسن]] و ابوعلی است و به سبب کثرت [[عبادت]] به [[عبد]] [[صالح]] [[معروف]] و به [[دلیل]] شدت [[حلم]] و [[بردباری]] و [[گذشت]] در مورد دیگران به [[لقب]] کاظم نیز مشهور هست. همچنین آن [[حضرت]] به [[دلیل]] آنکه واسطه در [[نجات]] [[مردم]] و حل مشکلات ایشان نزد [[خداوند]] است به باب الحوائج ملقب شده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)|امامت امام کاظم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴.</ref>. | کنیه حضرت [[ابوابراهیم]]، [[ابوالحسن]] و ابوعلی است و به سبب کثرت [[عبادت]] به [[عبد]] [[صالح]] [[معروف]] و به [[دلیل]] شدت [[حلم]] و [[بردباری]] و [[گذشت]] در مورد دیگران به [[لقب]] کاظم نیز مشهور هست. همچنین آن [[حضرت]] به [[دلیل]] آنکه واسطه در [[نجات]] [[مردم]] و حل مشکلات ایشان نزد [[خداوند]] است به باب الحوائج ملقب شده است<ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)|امامت امام کاظم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴.</ref>. | ||
==[[فضائل]] و [[مناقب]]== | ==[[فضائل]] و [[مناقب]]== | ||
امام کاظم{{ع}} همانند پدرانشان در [[فضیلتهای اخلاقی]] و عملی، آموزگار و نمونه دیگران بود. منش و [[سلوک]] او همگان را متأثر میساخت؛ چنان که بنابر [[روایات]]، زمانی که ایشان را در زندان حبس کردند، زندانبانان را منقلب ساخت و به او [[ایمان]] آوردند<ref>مناقب آل ابی طالب، ۴/ ۳۲۲.</ref>. | امام کاظم{{ع}} همانند پدرانشان در [[فضیلتهای اخلاقی]] و عملی، آموزگار و نمونه دیگران بود. منش و [[سلوک]] او همگان را متأثر میساخت؛ چنان که بنابر [[روایات]]، زمانی که ایشان را در زندان حبس کردند، زندانبانان را منقلب ساخت و به او [[ایمان]] آوردند<ref>مناقب آل ابی طالب، ۴/ ۳۲۲.</ref>. | ||
درباره [[دانش]] آن حضرت [[روایت]] کردهاند که از همان [[کودکی]] شگفتی [[مردم]] را بر میانگیخت<ref>اصول کافی، ۲/ ۴۱۸.</ref>. در [[عبادت]] و [[زهد]] از همه [[مردم]] عصر خویش [[برتر]] بود<ref>ارشاد، مفید/ ۲/ ۱۷.</ref> و بدین صورت به ایشان [[لقب]] "العبدالصالح" داده بودند و اهل [[مدینه]] "زینالمجتهدین" اش میخواندند<ref>حضرت موسی کاظم، ۱۹.</ref>. از صفات والای [[اخلاقی]] امام کاظم{{ع}}، [[احسان]] و [[نیکی]] به [[مردم]] بود. [[نیازمندان]] حاجت خود را از ایشان میخواستند و "بابالحوائج" میدانستند. [[لقب]] مشهور [[امام]]{{ع}} "کاظم" است به معنای کسی که هنگام [[خشم]]، خویشتنداری میکند و [[خشم]] خود را فرو میبرد و به آسانی از دیگران در میگذرد<ref>ینابیع المودة، ۳/ ۱۱۷.</ref> | درباره [[دانش]] آن حضرت [[روایت]] کردهاند که از همان [[کودکی]] شگفتی [[مردم]] را بر میانگیخت<ref>اصول کافی، ۲/ ۴۱۸.</ref>. در [[عبادت]] و [[زهد]] از همه [[مردم]] عصر خویش [[برتر]] بود<ref>ارشاد، مفید/ ۲/ ۱۷.</ref> و بدین صورت به ایشان [[لقب]] "العبدالصالح" داده بودند و اهل [[مدینه]] "زینالمجتهدین" اش میخواندند<ref>حضرت موسی کاظم، ۱۹.</ref>. از صفات والای [[اخلاقی]] امام کاظم{{ع}}، [[احسان]] و [[نیکی]] به [[مردم]] بود. [[نیازمندان]] حاجت خود را از ایشان میخواستند و "بابالحوائج" میدانستند. [[لقب]] مشهور [[امام]]{{ع}} "کاظم" است به معنای کسی که هنگام [[خشم]]، خویشتنداری میکند و [[خشم]] خود را فرو میبرد و به آسانی از دیگران در میگذرد<ref>ینابیع المودة، ۳/ ۱۱۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۲.</ref> | ||
[[ابوبصیر]] میگوید: از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیدم: [[امام]] چگونه شناخته میشود. [[حضرت]] فرمود: "به چند [[خصلت]]، یکی آنکه از طرف پدرش و [[امام]] پیشین معرّفی شده باشد و اینکه هر چه از او بپرسند پاسخ میدهد و اگر هم نپرسند خود آغاز به سخن میکند و از [[آینده]] خبر میدهد و با [[مردم]] به هر زبانی سخن میگوید...، طولی نکشید که مردی از [[خراسان]] [[خدمت]] او رسید و به [[عربی]] با [[حضرت]] سخن گفت. [[امام]] به [[فارسی]] به او پاسخ داد. [[خراسانی]] گفت: به این سبب با شما به [[عربی]] سخن گفتم که [[گمان]] کردم شما [[فارسی]] نمیدانید. فرمود: سبحان الله! اگر نتوانم پس چه [[برتری]] بر شما دارم که به سبب آن مستحق [[امامت]] باشم، سپس فرمود: ای ابو [[محمّد]] ([[ابوبصیر]]) تحقیقاً بر [[امام]] [[کلام]] هیچ یک از [[مردم]] مخفی نیست ([[امام]] با همه زبانها آشناست) همچنین سخن پرندگان و سخن هر جانداری (بر [[امام]] مخفی نیست)"<ref>ارشاد، ص۵۶۸ و ۵۶۹.</ref> | [[ابوبصیر]] میگوید: از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیدم: [[امام]] چگونه شناخته میشود. [[حضرت]] فرمود: "به چند [[خصلت]]، یکی آنکه از طرف پدرش و [[امام]] پیشین معرّفی شده باشد و اینکه هر چه از او بپرسند پاسخ میدهد و اگر هم نپرسند خود آغاز به سخن میکند و از [[آینده]] خبر میدهد و با [[مردم]] به هر زبانی سخن میگوید...، طولی نکشید که مردی از [[خراسان]] [[خدمت]] او رسید و به [[عربی]] با [[حضرت]] سخن گفت. [[امام]] به [[فارسی]] به او پاسخ داد. [[خراسانی]] گفت: به این سبب با شما به [[عربی]] سخن گفتم که [[گمان]] کردم شما [[فارسی]] نمیدانید. فرمود: سبحان الله! اگر نتوانم پس چه [[برتری]] بر شما دارم که به سبب آن مستحق [[امامت]] باشم، سپس فرمود: ای ابو [[محمّد]] ([[ابوبصیر]]) تحقیقاً بر [[امام]] [[کلام]] هیچ یک از [[مردم]] مخفی نیست ([[امام]] با همه زبانها آشناست) همچنین سخن پرندگان و سخن هر جانداری (بر [[امام]] مخفی نیست)"<ref>ارشاد، ص۵۶۸ و ۵۶۹.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۵.</ref> | ||
==[[معاجز]] و [[کرامات]]== | ==[[معاجز]] و [[کرامات]]== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
تاریخنویسان، [[معجزهها]] و کرامتهای متعددی برای [[امام موسی بن جعفر]]{{ع}} [[ثبت]] کردهاند؛ از جمله: | تاریخنویسان، [[معجزهها]] و کرامتهای متعددی برای [[امام موسی بن جعفر]]{{ع}} [[ثبت]] کردهاند؛ از جمله: | ||
#'''باطل کردن سحر''': از [[علی بن یقطین]] روایت شده است: "هارون الرشید" به دنبال کسی میگشت تا بتواند توسط او از [[عزت]] و [[احترام]] [[موسی بن جعفر]] بکاهد و در بحث مجابش کند و ایشان را در مجلس خجل نماید، مردی [[جادوگر]] برای این کار داوطلب شد. وقتی سفره را پهن کردند، بر نان جادویی خواند که هر وقت [[حضرت موسی بن جعفر]]{{عم}} میخواستند قطعه نانی بردارند، نان از مقابل حضرت، پر میکشید! هارون از [[خنده]] و [[شوق]] و شعف در جای خود آرام و قرار نداشت. حضرت نیز بلافاصله رو به عکس شیری که روی یکی از پردهها بود کرده، فرمودند: {{متن حدیث|"یا أسد خذ عدوالله"}}؛ ای شیر! این [[دشمن]] [[خدا]] را بگیر. [[راوی]] میگوید: آن عکس به صورت یک شیر درنده بسیار بزرگ درآمد و به سمت [[مرد]] [[جادوگر]] پرید و او را درید، [[هارون]] و اطرافیانش از هول آنچه دیده بودند، همگی غش کرده، به روی [[زمین]] افتادند، وقتی به هوش آمدند هارون به [[حضرت موسی بن جعفر]]{{عم}} عرض کرد. شما را قسم میدهم به حقی که بر شما دارم، از این عکس بخواهید آن مرد را برگرداند، حضرت فرمودند: اگر [[عصای موسی]]، آن عصاها و طنابهایی را که بلعیده بود، برگرداند، این عکس نیز آن مرد را بر خواهد گرداند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص ۹۶ و الثاقب فی المناقب، ص ۴۳۲. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۴۲.</ref>. | #'''باطل کردن سحر''': از [[علی بن یقطین]] روایت شده است: "هارون الرشید" به دنبال کسی میگشت تا بتواند توسط او از [[عزت]] و [[احترام]] [[موسی بن جعفر]] بکاهد و در بحث مجابش کند و ایشان را در مجلس خجل نماید، مردی [[جادوگر]] برای این کار داوطلب شد. وقتی سفره را پهن کردند، بر نان جادویی خواند که هر وقت [[حضرت موسی بن جعفر]]{{عم}} میخواستند قطعه نانی بردارند، نان از مقابل حضرت، پر میکشید! هارون از [[خنده]] و [[شوق]] و شعف در جای خود آرام و قرار نداشت. حضرت نیز بلافاصله رو به عکس شیری که روی یکی از پردهها بود کرده، فرمودند: {{متن حدیث|"یا أسد خذ عدوالله"}}؛ ای شیر! این [[دشمن]] [[خدا]] را بگیر. [[راوی]] میگوید: آن عکس به صورت یک شیر درنده بسیار بزرگ درآمد و به سمت [[مرد]] [[جادوگر]] پرید و او را درید، [[هارون]] و اطرافیانش از هول آنچه دیده بودند، همگی غش کرده، به روی [[زمین]] افتادند، وقتی به هوش آمدند هارون به [[حضرت موسی بن جعفر]]{{عم}} عرض کرد. شما را قسم میدهم به حقی که بر شما دارم، از این عکس بخواهید آن مرد را برگرداند، حضرت فرمودند: اگر [[عصای موسی]]، آن عصاها و طنابهایی را که بلعیده بود، برگرداند، این عکس نیز آن مرد را بر خواهد گرداند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص ۹۶ و الثاقب فی المناقب، ص ۴۳۲. إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۲۴۲.</ref>. | ||
#'''[[توبه بشر حافی]]'''<ref>وجه تسمیه او به [[بشر حافی|حافی]] (پابرهنه) همین ماجراست که تا پایان عمر از باب ادب حاضر نشد کفش بپوشد. منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۴۸۹ هفتم: در سبب شدن آن حضرت است برای توبه بشر حافی. و او را «حافی» میگفتند به واسطه آنکه پای برهنه بود همیشه و سبب پا برهنگیش ظاهرا آن بوده که پا برهنه خدمت حضرت امام موسی{{ع}} دویده و به سعادت عظیمی رسیده. بعضی نقل کردهاند که سرّ پا برهنگی او را از خودش پرسیدند، در جواب گفت: و الله جعل لکم الأرض بساطا ادب؛ ادب نباشد که بر بساط شاهان با کفش روند.</ref> [[علامه حلی]] در [[منهاج الکرامة]] [[نقل]] کرده روزی حضرت موسی بن جعفر{{ع}} در [[بغداد]] از در خانه بشر میگذشت، در حالی که صدای ساز و آواز، غناها و نی و رقص از آن خانه بیرون میآمد، در این هنگام کنیزکی برای ریختن خاکروبه از خانه بیرون آمد. حضرت به او فرمود: {{متن حدیث|یا جاریة صاحب هذه الدار حر أم عبد؟}}، "ای کنیزک صاحب این خانه [[آزاد]] است یا [[بنده]]؟" گفت: آزاد است. فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود میترسید. کنیزک چون برگشت، بشر که بر سر سفره شراب بود، پرسید چرا دیر آمدی؟ کنیزک حکایت [[سخن امام]] را برای بُشر نقل کرد، بُشر با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید اظهار [[شرمندگی]] نمود و عذر خواست و [[گریه]] کرد و از کار خود [[توبه]] کرد<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص ۵۹ و بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۱۳.</ref> | #'''[[توبه بشر حافی]]'''<ref>وجه تسمیه او به [[بشر حافی|حافی]] (پابرهنه) همین ماجراست که تا پایان عمر از باب ادب حاضر نشد کفش بپوشد. منتهی الآمال، ج ۳، ص ۱۴۸۹ هفتم: در سبب شدن آن حضرت است برای توبه بشر حافی. و او را «حافی» میگفتند به واسطه آنکه پای برهنه بود همیشه و سبب پا برهنگیش ظاهرا آن بوده که پا برهنه خدمت حضرت امام موسی{{ع}} دویده و به سعادت عظیمی رسیده. بعضی نقل کردهاند که سرّ پا برهنگی او را از خودش پرسیدند، در جواب گفت: و الله جعل لکم الأرض بساطا ادب؛ ادب نباشد که بر بساط شاهان با کفش روند.</ref> [[علامه حلی]] در [[منهاج الکرامة]] [[نقل]] کرده روزی حضرت موسی بن جعفر{{ع}} در [[بغداد]] از در خانه بشر میگذشت، در حالی که صدای ساز و آواز، غناها و نی و رقص از آن خانه بیرون میآمد، در این هنگام کنیزکی برای ریختن خاکروبه از خانه بیرون آمد. حضرت به او فرمود: {{متن حدیث|یا جاریة صاحب هذه الدار حر أم عبد؟}}، "ای کنیزک صاحب این خانه [[آزاد]] است یا [[بنده]]؟" گفت: آزاد است. فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود میترسید. کنیزک چون برگشت، بشر که بر سر سفره شراب بود، پرسید چرا دیر آمدی؟ کنیزک حکایت [[سخن امام]] را برای بُشر نقل کرد، بُشر با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید اظهار [[شرمندگی]] نمود و عذر خواست و [[گریه]] کرد و از کار خود [[توبه]] کرد<ref>منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، ص ۵۹ و بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۳۱۳.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۶۳.</ref> | ||
==[[امامت]]== | ==[[امامت]]== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
فعالیتهای امام کاظم{{ع}} بر دو دسته است: | فعالیتهای امام کاظم{{ع}} بر دو دسته است: | ||
#'''حرکت در زمینه [[فرهنگی]]، [[فکری]] و [[علمی]]:''' در این زمینه [[امام]] روش پدرش [[امام صادق]]{{ع}} را ادامه داد. با آنکه شروع [[امامت]] [[حضرت]] با آن وضع تاریک و خفقانبار [[حاکم]] بر [[جامعه]] همراه بود که حتْی [[یاران]] نزدیک [[امام صادق]]{{ع}} نیز [[جانشین]] او را نمیشناختند و امکان شرفیابی به محضرش را نداشتند، امّا طولی نکشید که [[وصیت]] [[علمی]] [[امام کاظم]] در سر تا سر [[جهان اسلام]] منتشر شد. گروههای بسیاری از [[دانشمندان]] بزرگ که در [[دانشگاه]] [[امام صادق]] تحصیل میکردند، هنگام اقامت [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در [[مدینه]] به سوی [[حضرت]] سرازیر شدند. [[سید بن طاووس]] [[روایت]] کرده است: "یاران [[حضرت]] در حالی که لوحههای آبنوس همراه داشتند در مجلس او حاضر میشدند و هرگاه کلمهای میگفت یا در موردی فتوایی میداد فوراً [[ثبت]] میکردند"<ref>انوار البهیه، ص۹۱.</ref>. از برجستهترین [[یاران]] و شاگردانش میتوان [[حماد بن عیسی]]، [[عبدالرحمن بجلی]]، [[علی بن یقطین]]، [[مفضل بن عمر]]، [[هشام بن حکم]] و [[یونس بن عبدالرحمن]] را نام برد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۴۲-۱۴۴.</ref>. | #'''حرکت در زمینه [[فرهنگی]]، [[فکری]] و [[علمی]]:''' در این زمینه [[امام]] روش پدرش [[امام صادق]]{{ع}} را ادامه داد. با آنکه شروع [[امامت]] [[حضرت]] با آن وضع تاریک و خفقانبار [[حاکم]] بر [[جامعه]] همراه بود که حتْی [[یاران]] نزدیک [[امام صادق]]{{ع}} نیز [[جانشین]] او را نمیشناختند و امکان شرفیابی به محضرش را نداشتند، امّا طولی نکشید که [[وصیت]] [[علمی]] [[امام کاظم]] در سر تا سر [[جهان اسلام]] منتشر شد. گروههای بسیاری از [[دانشمندان]] بزرگ که در [[دانشگاه]] [[امام صادق]] تحصیل میکردند، هنگام اقامت [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در [[مدینه]] به سوی [[حضرت]] سرازیر شدند. [[سید بن طاووس]] [[روایت]] کرده است: "یاران [[حضرت]] در حالی که لوحههای آبنوس همراه داشتند در مجلس او حاضر میشدند و هرگاه کلمهای میگفت یا در موردی فتوایی میداد فوراً [[ثبت]] میکردند"<ref>انوار البهیه، ص۹۱.</ref>. از برجستهترین [[یاران]] و شاگردانش میتوان [[حماد بن عیسی]]، [[عبدالرحمن بجلی]]، [[علی بن یقطین]]، [[مفضل بن عمر]]، [[هشام بن حکم]] و [[یونس بن عبدالرحمن]] را نام برد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۴۲-۱۴۴.</ref>. | ||
#'''[[مبارزه]] با [[حکومت]] [[غاصب]] و موضعگیری صریح در قبال هیئت حاکمه [[منحرف]] و خود را زعیم [[حقیقی]] [[مسلمانان]] دانستن:''' [[امام]]{{ع}} در این محور از سویی یارانش را از [[همکاری]] با [[حکومت]] شدیداً [[نهی]] میفرمود و به آنان [[دستور]] [[مبارزه منفی]] میداد (جریان [[صفوان جمال]] که [[حضرت]] او را از کرایه دادن شترانش به [[هارون]] [[نهی]] فرمود، معروف است). به [[زیاد بن ابی سلمه]] فرمود: "ای زیاد! اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و پاره پاره شوم بیشتر دوست دارم تا برای آنان کاری انجام دهم"<ref>مکاسب شیخ انصاری.</ref>. از سوی دیگر، به بعضی از یارانش ـ همچون [[علی بن یقطین]] ـ [[امر]] میکرد تا در دربار [[هارون]] بماند. [[حضرت]] با صراحت غصبی بودن [[حکومت]] را به [[هارون]] گوشزد میکرد. هنگامی که [[هارون]] از [[حضرت]] حدود [[فدک]] را پرسید تا آن را پس دهد، او سرحدّات [[کشور اسلامی]] را به عنوان حدود [[فدک]] ذکر فرمود. [[مناظره]] سرزنشآمیز [[امام]]{{ع}} با [[هارون الرشید]] در [[مرقد مطهر]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در پیش بزرگان و [[فرماندهان]] کشوری و لشکری را میتوان از این گونه فعالیتها شمرد<ref>مناقب آل ابیطالب، ۴/ ۳۴۵.</ref>. | #'''[[مبارزه]] با [[حکومت]] [[غاصب]] و موضعگیری صریح در قبال هیئت حاکمه [[منحرف]] و خود را زعیم [[حقیقی]] [[مسلمانان]] دانستن:''' [[امام]]{{ع}} در این محور از سویی یارانش را از [[همکاری]] با [[حکومت]] شدیداً [[نهی]] میفرمود و به آنان [[دستور]] [[مبارزه منفی]] میداد (جریان [[صفوان جمال]] که [[حضرت]] او را از کرایه دادن شترانش به [[هارون]] [[نهی]] فرمود، معروف است). به [[زیاد بن ابی سلمه]] فرمود: "ای زیاد! اگر از پرتگاهی بلند فرو افتم و پاره پاره شوم بیشتر دوست دارم تا برای آنان کاری انجام دهم"<ref>مکاسب شیخ انصاری.</ref>. از سوی دیگر، به بعضی از یارانش ـ همچون [[علی بن یقطین]] ـ [[امر]] میکرد تا در دربار [[هارون]] بماند. [[حضرت]] با صراحت غصبی بودن [[حکومت]] را به [[هارون]] گوشزد میکرد. هنگامی که [[هارون]] از [[حضرت]] حدود [[فدک]] را پرسید تا آن را پس دهد، او سرحدّات [[کشور اسلامی]] را به عنوان حدود [[فدک]] ذکر فرمود. [[مناظره]] سرزنشآمیز [[امام]]{{ع}} با [[هارون الرشید]] در [[مرقد مطهر]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در پیش بزرگان و [[فرماندهان]] کشوری و لشکری را میتوان از این گونه فعالیتها شمرد<ref>مناقب آل ابیطالب، ۴/ ۳۴۵.</ref>. | ||
#'''[[نظارت]] بر قیامهای [[علویان]]:''' هنگامی که [[حسین بن علی]] ـ [[صاحب فخ]] ـ به [[شهادت]] رسید [[حضرت]] گریست و فرمود: "به [[خدا]] [[مسلمانی]] [[صالح]] و روزهگیر و قدرتمند که [[امر به معروف و نهی از منکر]] میکرد و خانوادهاش مانند نداشت، در [[گذشت]]!"<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۵۳.</ref>. وقتی [[هادی عبّاسی]] از [[علویان]] به تنگ آمد گفت: "به [[خدا]] [[حسین]] جز به [[فرمان]] او ([[امام]] [[موسی]]{{ع}}) خروج نکرد!"<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۲۷۸.</ref>. اینگونه که خلفای [[غاصب]] با همه [[قدرت]] ظاهری از [[امام]] [[وحشت]] داشتند، [[عاقبت]] او را بازداشت نموده، به [[بغداد]] منتقل و در زندانهای انفرادی محبوس کردند و او را در زندان به [[شهادت]] رساندند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۴۲-۱۴۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵.</ref>. | #'''[[نظارت]] بر قیامهای [[علویان]]:''' هنگامی که [[حسین بن علی]] ـ [[صاحب فخ]] ـ به [[شهادت]] رسید [[حضرت]] گریست و فرمود: "به [[خدا]] [[مسلمانی]] [[صالح]] و روزهگیر و قدرتمند که [[امر به معروف و نهی از منکر]] میکرد و خانوادهاش مانند نداشت، در [[گذشت]]!"<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۵۳.</ref>. وقتی [[هادی عبّاسی]] از [[علویان]] به تنگ آمد گفت: "به [[خدا]] [[حسین]] جز به [[فرمان]] او ([[امام]] [[موسی]]{{ع}}) خروج نکرد!"<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۲۷۸.</ref>. اینگونه که خلفای [[غاصب]] با همه [[قدرت]] ظاهری از [[امام]] [[وحشت]] داشتند، [[عاقبت]] او را بازداشت نموده، به [[بغداد]] منتقل و در زندانهای انفرادی محبوس کردند و او را در زندان به [[شهادت]] رساندند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۴۲-۱۴۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵.</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
#سازماندهی [[نظام]] سری رابطان به دست [[امام]]{{ع}} که [[وظیفه]] داشتند ارتباط ایشان را با [[شیعیان]] سامان دهند و فرمانهای [[مقام امامت]] را به آنان برسانند<ref>پیشوایان ما، ۲۱۴.</ref>. | #سازماندهی [[نظام]] سری رابطان به دست [[امام]]{{ع}} که [[وظیفه]] داشتند ارتباط ایشان را با [[شیعیان]] سامان دهند و فرمانهای [[مقام امامت]] را به آنان برسانند<ref>پیشوایان ما، ۲۱۴.</ref>. | ||
#پیدایی برخی مسلکهای [[انحرافی]] و اوجگیری فعالیتهای [[عقیدتی]] و [[سیاسی]] آنها. برخی از این مسلکها ادعای [[تشیع]] نیز داشتند؛ ولی به هیچ وجه مقبول [[امام]]{{ع}} نبودند. فرقههای [[ناووسیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[مبارکیه]]، سمطیه و [[فطحیه]] چنین بودند. پدید آمدن این فرقهها در قلمرو [[مکتب]] [[تشیع]] شرایط حساسی را برای [[امام]]{{ع}} پدید آورد که تا آن زمان بیسابقه بود. [[امام]]{{ع}} با تدبیری خاص، توانست [[شیعیان]] را از این چالش [[فکری]] و [[عقیدتی]] برهاند و امامتِ مقبول [[آیین اسلام]] را برای آنان نمایان سازد. | #پیدایی برخی مسلکهای [[انحرافی]] و اوجگیری فعالیتهای [[عقیدتی]] و [[سیاسی]] آنها. برخی از این مسلکها ادعای [[تشیع]] نیز داشتند؛ ولی به هیچ وجه مقبول [[امام]]{{ع}} نبودند. فرقههای [[ناووسیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[مبارکیه]]، سمطیه و [[فطحیه]] چنین بودند. پدید آمدن این فرقهها در قلمرو [[مکتب]] [[تشیع]] شرایط حساسی را برای [[امام]]{{ع}} پدید آورد که تا آن زمان بیسابقه بود. [[امام]]{{ع}} با تدبیری خاص، توانست [[شیعیان]] را از این چالش [[فکری]] و [[عقیدتی]] برهاند و امامتِ مقبول [[آیین اسلام]] را برای آنان نمایان سازد. | ||
#[[سازشناپذیری]] امام کاظم{{ع}} در برابر [[حکومت]] و کژرویهای دیگر [[جامعه اسلامی]]، مسئلهای را پیش آورد که برای [[امامان]] قبلی پیش نیامده بود. [[امام]]{{ع}} برای مدتی طولانی در زندان حبس شد. | # [[سازشناپذیری]] امام کاظم{{ع}} در برابر [[حکومت]] و کژرویهای دیگر [[جامعه اسلامی]]، مسئلهای را پیش آورد که برای [[امامان]] قبلی پیش نیامده بود. [[امام]]{{ع}} برای مدتی طولانی در زندان حبس شد. | ||
[[حاکمان عباسی]] از [[وجود امام]]{{ع}} بیمناک بودند و هر از چند گاهی ایشان را به زندان میانداختند. روزگار حبس [[امام]]{{ع}} در [[عهد]] هارونالرشید طولانیتر بود و بارها به زندان رفت<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵.</ref>. | [[حاکمان عباسی]] از [[وجود امام]]{{ع}} بیمناک بودند و هر از چند گاهی ایشان را به زندان میانداختند. روزگار حبس [[امام]]{{ع}} در [[عهد]] هارونالرشید طولانیتر بود و بارها به زندان رفت<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵.</ref>. | ||
==امام در زندان== | ==امام در زندان== | ||
[[امام کاظم]]{{ع}} در [[طول عمر]] شریفشان سالهای زیادی در زندان [[هارون الرشید]]، [[خلیفه عباسی]] به سر برد و در تمام این مدت به [[عبادت]] [[خدا]] مشغول بود و ارتباط [[شیعیان]] با [[حضرت]] در این مدت تنها از طریق بعضی از [[نامهها]] بود<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۰۲۳۰۱؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۲، ص۷۴۳؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۳۸۲؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۲۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۹.</ref> | [[امام کاظم]]{{ع}} در [[طول عمر]] شریفشان سالهای زیادی در زندان [[هارون الرشید]]، [[خلیفه عباسی]] به سر برد و در تمام این مدت به [[عبادت]] [[خدا]] مشغول بود و ارتباط [[شیعیان]] با [[حضرت]] در این مدت تنها از طریق بعضی از [[نامهها]] بود<ref>مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۰۲۳۰۱؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۲، ص۷۴۳؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۳۸۲؛ هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۲۰۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۹.</ref><ref>[[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)|امامت امام کاظم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۹.</ref> | ||
==مدت [[زندان]] و بازداشت [[امام کاظم]]{{ع}}== | ==مدت [[زندان]] و بازداشت [[امام کاظم]]{{ع}}== | ||
از گزارش کافی استفاده میشود موسی بن جعفر{{ع}} توسط [[هارون]] در [[شوال]] ۱۷۹ دستگیر و به [[بصره]] فرستاده شد؛ بعد در زندان سندی بن شاهک در ششم [[رجب]] سال ۱۸۳ به [[شهادت]] رسید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref>؛ در نتیجه [[حضرت]] کمتر از چهار سال در زندان هارون بوده است و کسانی که مدت زندان حضرت را چهارده<ref>چهارده سال بر اساس اشتباهی است که در خبر مدت حضور ایشان در زندان ربیع رخ داده که ثوبانی نقل میکند: موسی بن جعفر جعفر{{ع}} بیش از ده سال در زندان ربیع به عبادت و سجده مشغول است (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۲۰) که صحیح آن بیش از ده ماه است. این ده سال را بر چهار سال افزودهاند، چهارده سال شده است؛ زیرا موسی بن جعفر جعفر{{ع}} سال ۱۷۴ در سفر حج بودند و خبر درگذشت چند تن از یاران خود را دادند (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۵۴-۵۵).</ref> یا بیش از چهار سال ذکر کردهاند، دچار [[اشتباه]] شدهاند. [[نجاشی]] دوران [[زندان]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را چهار سال دانسته است<ref>احمد بن علی نجاشی؛ رجال النجاشی، ص۲۷۳، در شرح حال علی بن یقطین آورده: او در سال ۱۸۲ درگذشت، وقتی که موسی بن جعفر جعفر{{ع}} در بغداد بود. ایشان مدت چهار سال در زندان هارون به سر بردند. مورخان شیعی به این گزارش نجاشی توجه کافی نکردهاند یا تصور شده علی بن یقطین چهار سال در زندان بوده است. بعد از مرگ ابن یقطین، محمدامین فرزند هارون که ولیعهد بود، بر او نماز خواند. (ابویوسف یعقوب بن سفیان فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۷۳).</ref>. اولین زندان [[حضرت]] در [[بصره]] بوده است؛ بعد به زندان [[فضل]] بن [[ربیع]]، بعد به زندان [[فضل بن یحیی]] و بار چهارم به زندان سندی بن شاهک<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۴۰؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۸۸، ۱۰۶ و ۱۰۸.</ref> منتقل شده است. از [[روایت]] سومی که در کافی آمده، استفاده میشود آن حضرت دو بار در [[زمان]] [[مهدی عباسی]] به [[بغداد]] فرا خوانده و پس از مدتی کوتاه [[آزاد]] شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.</ref> که مجموع آن هم بیش از چهار سال نیست. آن حضرت در زندان به [[نامه]] علی بن سوید پاسخ مفصلی داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۲۴.</ref> و الواحی درباره [[امامت امام رضا]]{{ع}} از زندان بصره<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۳.</ref> و بعد از زندان بغداد از جانب حضرت صادر شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۵۰.</ref> | از گزارش کافی استفاده میشود موسی بن جعفر{{ع}} توسط [[هارون]] در [[شوال]] ۱۷۹ دستگیر و به [[بصره]] فرستاده شد؛ بعد در زندان سندی بن شاهک در ششم [[رجب]] سال ۱۸۳ به [[شهادت]] رسید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref>؛ در نتیجه [[حضرت]] کمتر از چهار سال در زندان هارون بوده است و کسانی که مدت زندان حضرت را چهارده<ref>چهارده سال بر اساس اشتباهی است که در خبر مدت حضور ایشان در زندان ربیع رخ داده که ثوبانی نقل میکند: موسی بن جعفر جعفر{{ع}} بیش از ده سال در زندان ربیع به عبادت و سجده مشغول است (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۲۰) که صحیح آن بیش از ده ماه است. این ده سال را بر چهار سال افزودهاند، چهارده سال شده است؛ زیرا موسی بن جعفر جعفر{{ع}} سال ۱۷۴ در سفر حج بودند و خبر درگذشت چند تن از یاران خود را دادند (محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۸، ص۵۴-۵۵).</ref> یا بیش از چهار سال ذکر کردهاند، دچار [[اشتباه]] شدهاند. [[نجاشی]] دوران [[زندان]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را چهار سال دانسته است<ref>احمد بن علی نجاشی؛ رجال النجاشی، ص۲۷۳، در شرح حال علی بن یقطین آورده: او در سال ۱۸۲ درگذشت، وقتی که موسی بن جعفر جعفر{{ع}} در بغداد بود. ایشان مدت چهار سال در زندان هارون به سر بردند. مورخان شیعی به این گزارش نجاشی توجه کافی نکردهاند یا تصور شده علی بن یقطین چهار سال در زندان بوده است. بعد از مرگ ابن یقطین، محمدامین فرزند هارون که ولیعهد بود، بر او نماز خواند. (ابویوسف یعقوب بن سفیان فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۱۷۳).</ref>. اولین زندان [[حضرت]] در [[بصره]] بوده است؛ بعد به زندان [[فضل]] بن [[ربیع]]، بعد به زندان [[فضل بن یحیی]] و بار چهارم به زندان سندی بن شاهک<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۴۰؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۸۸، ۱۰۶ و ۱۰۸.</ref> منتقل شده است. از [[روایت]] سومی که در کافی آمده، استفاده میشود آن حضرت دو بار در [[زمان]] [[مهدی عباسی]] به [[بغداد]] فرا خوانده و پس از مدتی کوتاه [[آزاد]] شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۷.</ref> که مجموع آن هم بیش از چهار سال نیست. آن حضرت در زندان به [[نامه]] علی بن سوید پاسخ مفصلی داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۲۴.</ref> و الواحی درباره [[امامت امام رضا]]{{ع}} از زندان بصره<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۳.</ref> و بعد از زندان بغداد از جانب حضرت صادر شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۲؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰؛ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۵۰.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۷۵.</ref> | ||
==[[شهادت]]== | ==[[شهادت]]== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
سندی بن شاهک شبانه از عمر بن واقد که با [[موسی بن جعفر]]{{ع}} آشنا بود، خواست افرادی را برای [[دیدار]] با آن حضرت خبر کند<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref>. آنان هشتاد نفر از بزرگان بودند. سندی به آنان گفت: به این مرد بنگرید، آیا مشکلی دارد؟ [[مردم]] حرفهای زیادی میزنند. او در جای خود [[آزاد]] و در [[رفاه]] است. [[امیرالمؤمنین]] هارون قصد بدی درباره ایشان ندارد. [[انتظار]] میرود این را به اطلاع [[خلیفه]] برسانید. حاضران شیفته [[فضل]] و [[بزرگواری]] حضرت شدند. امام به آنان فرمود: ادعای توسعه و رفاه آنگونه است که الان میبینید؛ جز اینکه بدانید به من هفت بار سم دادهاند و [[بدن]] من فردا سبز میشود. [[راوی]] گوید: بعد از سخنان حضرت به سندی بن شاهک نگریستیم که از [[اضطراب]] میلرزید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref>. | سندی بن شاهک شبانه از عمر بن واقد که با [[موسی بن جعفر]]{{ع}} آشنا بود، خواست افرادی را برای [[دیدار]] با آن حضرت خبر کند<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref>. آنان هشتاد نفر از بزرگان بودند. سندی به آنان گفت: به این مرد بنگرید، آیا مشکلی دارد؟ [[مردم]] حرفهای زیادی میزنند. او در جای خود [[آزاد]] و در [[رفاه]] است. [[امیرالمؤمنین]] هارون قصد بدی درباره ایشان ندارد. [[انتظار]] میرود این را به اطلاع [[خلیفه]] برسانید. حاضران شیفته [[فضل]] و [[بزرگواری]] حضرت شدند. امام به آنان فرمود: ادعای توسعه و رفاه آنگونه است که الان میبینید؛ جز اینکه بدانید به من هفت بار سم دادهاند و [[بدن]] من فردا سبز میشود. [[راوی]] گوید: بعد از سخنان حضرت به سندی بن شاهک نگریستیم که از [[اضطراب]] میلرزید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۷.</ref>. | ||
سندی بن شاهک میگوید: از [[ابو الحسن]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} خواستم اجازه دهد ایشان را [[کفن]] کنم؛ فرمود: ما [[اهل بیت]]، [[حج]] اول، مهر زنانمان و کفنمان از [[اموال]] [[پاک]] خودمان است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۹: {{متن حدیث|فَقَالَ{{ع}} إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَ مُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا}}.</ref>. به [[نقل]] [[صدوق]] [[حضرت]] در [[زندان]] سندی در [[خانه]] مسیب، [[تاریخ]] [[جمعه]]، بیست و پنج [[رجب]] سال ۱۸۳ به [[شهادت]] رسید<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۹.</ref>. بدنش را بر تابوتی حمل کردند و میگفتند: این [[امام]] رافضه است، او را بشناسید<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۹: {{متن حدیث|فَحُمِلَ عَلَى نَعْشٍ وَ نُودِيَ عَلَيْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ}}.</ref>. [[قبر]] حضرت در مدینة [[السلام]] [[بغداد]] در [[قبرستان]] معروف به مقابر [[قریش]] است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref> | سندی بن شاهک میگوید: از [[ابو الحسن]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} خواستم اجازه دهد ایشان را [[کفن]] کنم؛ فرمود: ما [[اهل بیت]]، [[حج]] اول، مهر زنانمان و کفنمان از [[اموال]] [[پاک]] خودمان است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۹: {{متن حدیث|فَقَالَ{{ع}} إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتِنَا وَ مُهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا}}.</ref>. به [[نقل]] [[صدوق]] [[حضرت]] در [[زندان]] سندی در [[خانه]] مسیب، [[تاریخ]] [[جمعه]]، بیست و پنج [[رجب]] سال ۱۸۳ به [[شهادت]] رسید<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۹.</ref>. بدنش را بر تابوتی حمل کردند و میگفتند: این [[امام]] رافضه است، او را بشناسید<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۹: {{متن حدیث|فَحُمِلَ عَلَى نَعْشٍ وَ نُودِيَ عَلَيْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ}}.</ref>. [[قبر]] حضرت در مدینة [[السلام]] [[بغداد]] در [[قبرستان]] معروف به مقابر [[قریش]] است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۸۱؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۲۷۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۱۱۵؛ [[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)|امامت امام کاظم]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص ۴۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۲۲۴.</ref> | ||
==[[امام کاظم]]{{ع}} و [[هارون الرشید]]== | ==[[امام کاظم]]{{ع}} و [[هارون الرشید]]== | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
نمونه چنین عالمانی کسانی بودند که [[هارون]] هنگام [[شهادت امام]]، از آنها بر [[مرگ طبیعی]] [[امام]] [[شهادت]] خواست و از وجهه آنها برای [[تحمیق]] [[مردم]] استفاده کرد. | نمونه چنین عالمانی کسانی بودند که [[هارون]] هنگام [[شهادت امام]]، از آنها بر [[مرگ طبیعی]] [[امام]] [[شهادت]] خواست و از وجهه آنها برای [[تحمیق]] [[مردم]] استفاده کرد. | ||
بیمناسبت نیست در پایان، این نقل را نیز بیاوریم که [[امام کاظم]]{{ع}} به [[شیعیان]] خود سفارش کرده بود تا ظاهری آراسته و مرتب داشته باشند و [[شخصیت اجتماعی]] خود را [[حفظ]] کنند. روزی آن حضرت، یکی از شیعیان خود را دید که ماهیی در دست گرفته، راه میرود. خطاب به او فرمود: شما گروهی هستید که [[دشمنان]] زیادی دارید؛ پس هرچه میتوانید ظاهری آراسته داشته باشید<ref>الکافی، ج۶، ص۴۸۰: {{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ إِنَّكُمْ قَدْ عَادَاكُمُ الْخَلْقُ فَتَزَيَّنُوا لَهُمْ بِمَا قَدَرْتُمْ عَلَيْهِ...}}.</ref> | بیمناسبت نیست در پایان، این نقل را نیز بیاوریم که [[امام کاظم]]{{ع}} به [[شیعیان]] خود سفارش کرده بود تا ظاهری آراسته و مرتب داشته باشند و [[شخصیت اجتماعی]] خود را [[حفظ]] کنند. روزی آن حضرت، یکی از شیعیان خود را دید که ماهیی در دست گرفته، راه میرود. خطاب به او فرمود: شما گروهی هستید که [[دشمنان]] زیادی دارید؛ پس هرچه میتوانید ظاهری آراسته داشته باشید<ref>الکافی، ج۶، ص۴۸۰: {{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ إِنَّكُمْ قَدْ عَادَاكُمُ الْخَلْقُ فَتَزَيَّنُوا لَهُمْ بِمَا قَدَرْتُمْ عَلَيْهِ...}}.</ref><ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۱۰۸-۱۲۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | ||
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|'''امامشناسی ۵''']] | # [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|'''امامشناسی ۵''']] | ||
#[[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)| مقاله «امامت امام کاظم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی''']] | # [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد جواد اصغری|اصغری، محمد جواد]]، [[امامت امام کاظم (مقاله)| مقاله «امامت امام کاظم»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی''']] | ||
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | # [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | ||
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']] | # [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']] |