اهل کتاب در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
از جمله حوادث مربوط به اهل کتاب، برخورد و [[ملاقات]] [[عالمان]] اهل کتاب با امام رضا{{ع}} و انجام مناظره با آن حضرت است. [[مأمون]] برای مغلوب کردن امام رضا{{ع}} و ضربه زدن به [[عقیده شیعه]] در مورد اینکه [[امام]] عالمترین فرد [[زمان]] خود است و نیز [[عزل]] آن حضرت از [[منصب]] [[ولایتعهدی]] پس از رسیدن به اغراض [[سیاسی]] خود<ref>حیاة الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۲.</ref>، مناظرههای متعددی میان آن حضرت{{ع}} و عالمان شرایع و [[مذاهب]] مختلف برپا میکرد. در روایتی از [[حسن بن محمد]] نوفلی یکی از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} نقل شده است که مأمون به [[فضل بن سهل]] [[دستور]] داد علمای [[ادیان]] و [[متکلمین]] آنان همچون [[جاثلیق]] عالم بزرگ [[نصاری]]، رأس الجالوت عالم بزرگ [[یهود]]، رؤسای [[صابئین]]، هربذ بزرگ، که برخی او را عالم بزرگ [[مجوس]]<ref>الحق المبین فی معرفة المعصومین{{عم}}، ص۴۳۷.</ref> یا [[خادم]] آتشکده آنان<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۹؛ الأنوار البهیة، ص۲۲۰.</ref> یا از علمای بزرگ [[هندیان]]<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۹؛ حیاة الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۵.</ref> شمردهاند، زردشتیها و عالم [[رومیان]] را گرد آورد تا با [[حضرت رضا]]{{ع}} مناظره کنند. پس از گرد آمدن آنان مأمون شخصی را به دنبال حضرت فرستاد. حسن بن محمد نوفلی که در نزد امام رضا{{ع}} حاضر بود آن حضرت را از مناظره با این افراد با این [[استدلال]] که آنان [[اهل]] [[انکار]] و مغالطهاند بر [[حذر]] داشت حضرت در پاسخ ضمن توصیه نوفلی به نداشتن [[نگرانی]] در اینباره فرمود: «مأمون آنگاه که [[مشاهده]] کند که من با [[اهل تورات]] با توراتشان و با [[اهل انجیل]] با انجیلشان و [[اهل زبور]] با زبورشان و با [[صابئین]] با [[زبان عبری]] و با زردشتیان با [[زبان فارسی]] و با [[رومیان]] با رومی و با هر فرقهای با زبان خودشان بحث نمایم و جواب همه را داده و بر همه [[پیروز]] گردم پشیمان شده و خواهد فهمید که آنچه به دنبال آن است در خور او نیست». | از جمله حوادث مربوط به اهل کتاب، برخورد و [[ملاقات]] [[عالمان]] اهل کتاب با امام رضا{{ع}} و انجام مناظره با آن حضرت است. [[مأمون]] برای مغلوب کردن امام رضا{{ع}} و ضربه زدن به [[عقیده شیعه]] در مورد اینکه [[امام]] عالمترین فرد [[زمان]] خود است و نیز [[عزل]] آن حضرت از [[منصب]] [[ولایتعهدی]] پس از رسیدن به اغراض [[سیاسی]] خود<ref>حیاة الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۰۲.</ref>، مناظرههای متعددی میان آن حضرت{{ع}} و عالمان شرایع و [[مذاهب]] مختلف برپا میکرد. در روایتی از [[حسن بن محمد]] نوفلی یکی از [[اصحاب امام رضا]]{{ع}} نقل شده است که مأمون به [[فضل بن سهل]] [[دستور]] داد علمای [[ادیان]] و [[متکلمین]] آنان همچون [[جاثلیق]] عالم بزرگ [[نصاری]]، رأس الجالوت عالم بزرگ [[یهود]]، رؤسای [[صابئین]]، هربذ بزرگ، که برخی او را عالم بزرگ [[مجوس]]<ref>الحق المبین فی معرفة المعصومین{{عم}}، ص۴۳۷.</ref> یا [[خادم]] آتشکده آنان<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۹؛ الأنوار البهیة، ص۲۲۰.</ref> یا از علمای بزرگ [[هندیان]]<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۹؛ حیاة الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۳۵.</ref> شمردهاند، زردشتیها و عالم [[رومیان]] را گرد آورد تا با [[حضرت رضا]]{{ع}} مناظره کنند. پس از گرد آمدن آنان مأمون شخصی را به دنبال حضرت فرستاد. حسن بن محمد نوفلی که در نزد امام رضا{{ع}} حاضر بود آن حضرت را از مناظره با این افراد با این [[استدلال]] که آنان [[اهل]] [[انکار]] و مغالطهاند بر [[حذر]] داشت حضرت در پاسخ ضمن توصیه نوفلی به نداشتن [[نگرانی]] در اینباره فرمود: «مأمون آنگاه که [[مشاهده]] کند که من با [[اهل تورات]] با توراتشان و با [[اهل انجیل]] با انجیلشان و [[اهل زبور]] با زبورشان و با [[صابئین]] با [[زبان عبری]] و با زردشتیان با [[زبان فارسی]] و با [[رومیان]] با رومی و با هر فرقهای با زبان خودشان بحث نمایم و جواب همه را داده و بر همه [[پیروز]] گردم پشیمان شده و خواهد فهمید که آنچه به دنبال آن است در خور او نیست». | ||
پس از معرفی [[امام رضا]]{{ع}} به [[عالمان]] [[اهل کتاب]] از سوی [[مأمون]]، [[خلیفه]] [[جاثلیق]] را برای [[مناظره]] با امام رضا{{ع}} [[دعوت]] کرد. جاثلیق نخست بدان سبب که امام رضا{{ع}} در مناظره به کتاب [[پیامبر خاتم]] که مورد قبول او نیست [[استدلال]] خواهد کرد از مناظره با آن [[حضرت]] عذر خواست [[امام]] وی را دعوت به مناظره بر اساس [[انجیل]] که مورد قبول جاثلیق است فرا خواند. سپس امام درباره موضوعات مختلف از جمله [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و کتاب آن حضرت و یوحنای دیلمی که در نزد [[حضرت مسیح]] دارای [[مقام]] و منزلتی بود و وجود نام [[پیامبر اسلام]] و [[اهل بیت]]{{عم}} آن حضرت در انجیل و شمار [[حواریون حضرت عیسی]] و [[بنده]] [[خدا]] بودن حضرت عیسی و عدم جواز [[پرستش]] آن حضرت از سوی [[مسیحیان]] مناظره کردند و برای [[اثبات]] این مطالب [[دلایل]] مختلفی را از [[تورات]] و انجیل و [[قرآن کریم]] اقامه کردند که در پایان جاثلیق [[اقرار]] نمود که معبودی جز خدای یگانه وجود ندارد. سپس امام با رأس [[جالوت]] [[رئیس]] [[یهودیان]] مناظره کرد. رأس جالوت در ابتدا پذیرش سخنان و پاسخهای امام رضا{{ع}} را مشروط به آن کرد که همه آنها از تورات و انجیل یا [[زبور داود]] یا [[صحف]] [[حضرت ابراهیم]] باشد امام در پاسخ این شرط را پذیرفت و همه پاسخهای خود به سؤالهای وی را از این کتابها آورد سپس وی درباره [[نبوت پیامبر خاتم]] سؤال کرد، امام رضا{{ع}} برای اثبات این امر پاسخهایی از تورات و انجیل و [[زبور]] داد و همچنین درباره [[انکار حضرت عیسی]] از سوی او و دیگر [[یهودیان]] مباحثی میان او و [[امام رضا]]{{ع}} مطرح شد. سپس مناظرهای کوتاه میان آن [[حضرت]] و هربذ بزرگ [[رئیس]] [[مجوسیان]] انجام گرفت و مباحث از سوی امام رضا{{ع}} در مورد [[پیامبر]] آنان و دیگر [[پیامبران الهی]] از جمله [[پیامبر اسلام]] مطرح گردید که هربن در مقابل [[دلایل]] [[قاطع]] [[امام]] پاسخی نداشته و [[سکوت]] نمود. در پی این امر امام رو به [[جمعیت]] حاضر کرد و از آنان درخواست کرد که اگر سؤالی دارند مطرح کنند که از میان آنان [[عمران]] صابئی رئیس [[صابئیان]] برخاسته و از امام درباره [[خداوند]] یگانه و ویژگیهای او پرسشهایی مطرح کرد و امام به همه سؤالهای او پاسخ داد تا اینکه عمران قانع گردید و به [[وحدانیت]] خداوند یگانه و [[نبوت پیامبر خاتم]] [[ایمان]] آورده و [[اسلام]] را در حضور آن حضرت پذیرفت و دیگر [[متکلمان]] وقتی تسلیمشدن عمران صابئی با وجود سرسختی شدید او در برابر اسلام را [[مشاهده]] کردند دیگر به امام رضا{{ع}} نزدیک نشده و از آن حضرت سؤالی نکردند تا اینکه هنگام غروب فرا رسید و امام مجلس را ترک کرد و [[مردم]] نیز متفرّق شدند<ref>التوحید، ص۴۱۷.</ref>. بر اساس روایتی از [[اباصلت هروی]]، [[خادم]] امام رضا{{ع}}، مناظرههای امام با [[عالمان]] [[اهل کتاب]] و دیگر [[مذاهب اسلامی]] و نقش آن در [[تغییر]] نگرش [[مسلمانان]] به آن حضرت و شخص [[مأمون]]، یکی از اسباب به [[شهادت]] رساندن امام رضا{{ع}} از سوی مأمون گردید<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۶۵.</ref>. افزون بر مراجعه عالمان و [[پیروان اهل کتاب]] به امام رضا{{ع}} و [[مناظره]] با آن حضرت، آنان به اجداد و نیاکان [[معصوم]] آن حضرت نیز مراجعات زیادی داشته و از آنان سؤالهای متعددی در مورد مسائل مختلف میکردند که برخی از این مراجعهها و سؤالها در سخنان و [[احادیث]] امام رضا{{ع}} مطرح شده است. در [[حدیثی]] از آن حضرت به نقل از پدرشان [[موسی بن جعفر]]{{ع}} آمده است روزی آن [[حضرت]] در نزد [[امام صادق]]{{ع}} بوده است که گروهی از [[یهودیان]] به نزد آن حضرت آمده و سوالهایی در مورد قرار گرفتن [[خلافت]] در غیر [[خاندان پیامبر]] مطرح کردند، امام صادق{{ع}} در پاسخ آنان فرمود در هر عصر و زمانی امینان [[الهی]] مورد [[ظلم و ستم]] دیگران واقع میشوند. سپس یهودیان از وجود [[علم لدنی]] در میان [[خاندان پیامبر اسلام]] سؤال کردند که آن حضرت دست بر سینه فرزند خردسال خود کشیده و برای او [[دعا]] کرد و سپس خطاب به یهودیان فرمود هرکس از آنان سؤالی دارد از فرزند خردسال آن حضرت سؤال نماید و آنان سؤالهای فراوانی از [[موسی بن جعفر]]{{ع}} پرسیدند و آن حضرت به همه سؤالهای آنان پاسخ داد و یهودیان پس از دریافت صحیح پاسخ سؤالهای خود به [[یگانگی خداوند]] [[متعال]] و [[نبوت پیامبر خاتم]] و [[امامت]] [[فرزندان]] آن حضرت [[شهادت]] داده و [[مسلمان]] شدند<ref>قرب الإسناد، ص۳۱۷-۳۳۰.</ref>. در [[نقلی]] دیگر از آن حضرت آمده است که یکی از [[پیروان اهل کتاب]] به نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} آمده و عرض کرد که سؤالهایی دارد که در صورت دریافت پاسخ خود از سوی آن حضرت [[اسلام]] را میپذیرد. سپس سؤالهای متعددی را درباره موضوعات مختلف از جمله [[تعداد امامان]] [[امّت]] [[آخرالزمان]]، جایگاه سکونت [[پیامبر آخرالزمان]] در [[بهشت]] و موضوعاتی دیگر مطرح کرد و آن حضرت به همه سؤالها پاسخ داد و شخص مذکور ضمن اعتراف به اینکه این پاسخها در [[کلام]] [[حضرت موسی]] و با املای [[حضرت هارون]]{{ع}} آمده است اسلام را پذیرفت و مسلمان شد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۶-۵۸.</ref> | پس از معرفی [[امام رضا]]{{ع}} به [[عالمان]] [[اهل کتاب]] از سوی [[مأمون]]، [[خلیفه]] [[جاثلیق]] را برای [[مناظره]] با امام رضا{{ع}} [[دعوت]] کرد. جاثلیق نخست بدان سبب که امام رضا{{ع}} در مناظره به کتاب [[پیامبر خاتم]] که مورد قبول او نیست [[استدلال]] خواهد کرد از مناظره با آن [[حضرت]] عذر خواست [[امام]] وی را دعوت به مناظره بر اساس [[انجیل]] که مورد قبول جاثلیق است فرا خواند. سپس امام درباره موضوعات مختلف از جمله [[نبوت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} و کتاب آن حضرت و یوحنای دیلمی که در نزد [[حضرت مسیح]] دارای [[مقام]] و منزلتی بود و وجود نام [[پیامبر اسلام]] و [[اهل بیت]]{{عم}} آن حضرت در انجیل و شمار [[حواریون حضرت عیسی]] و [[بنده]] [[خدا]] بودن حضرت عیسی و عدم جواز [[پرستش]] آن حضرت از سوی [[مسیحیان]] مناظره کردند و برای [[اثبات]] این مطالب [[دلایل]] مختلفی را از [[تورات]] و انجیل و [[قرآن کریم]] اقامه کردند که در پایان جاثلیق [[اقرار]] نمود که معبودی جز خدای یگانه وجود ندارد. سپس امام با رأس [[جالوت]] [[رئیس]] [[یهودیان]] مناظره کرد. رأس جالوت در ابتدا پذیرش سخنان و پاسخهای امام رضا{{ع}} را مشروط به آن کرد که همه آنها از تورات و انجیل یا [[زبور داود]] یا [[صحف]] [[حضرت ابراهیم]] باشد امام در پاسخ این شرط را پذیرفت و همه پاسخهای خود به سؤالهای وی را از این کتابها آورد سپس وی درباره [[نبوت پیامبر خاتم]] سؤال کرد، امام رضا{{ع}} برای اثبات این امر پاسخهایی از تورات و انجیل و [[زبور]] داد و همچنین درباره [[انکار حضرت عیسی]] از سوی او و دیگر [[یهودیان]] مباحثی میان او و [[امام رضا]]{{ع}} مطرح شد. سپس مناظرهای کوتاه میان آن [[حضرت]] و هربذ بزرگ [[رئیس]] [[مجوسیان]] انجام گرفت و مباحث از سوی امام رضا{{ع}} در مورد [[پیامبر]] آنان و دیگر [[پیامبران الهی]] از جمله [[پیامبر اسلام]] مطرح گردید که هربن در مقابل [[دلایل]] [[قاطع]] [[امام]] پاسخی نداشته و [[سکوت]] نمود. در پی این امر امام رو به [[جمعیت]] حاضر کرد و از آنان درخواست کرد که اگر سؤالی دارند مطرح کنند که از میان آنان [[عمران]] صابئی رئیس [[صابئیان]] برخاسته و از امام درباره [[خداوند]] یگانه و ویژگیهای او پرسشهایی مطرح کرد و امام به همه سؤالهای او پاسخ داد تا اینکه عمران قانع گردید و به [[وحدانیت]] خداوند یگانه و [[نبوت پیامبر خاتم]] [[ایمان]] آورده و [[اسلام]] را در حضور آن حضرت پذیرفت و دیگر [[متکلمان]] وقتی تسلیمشدن عمران صابئی با وجود سرسختی شدید او در برابر اسلام را [[مشاهده]] کردند دیگر به امام رضا{{ع}} نزدیک نشده و از آن حضرت سؤالی نکردند تا اینکه هنگام غروب فرا رسید و امام مجلس را ترک کرد و [[مردم]] نیز متفرّق شدند<ref>التوحید، ص۴۱۷.</ref>. بر اساس روایتی از [[اباصلت هروی]]، [[خادم]] امام رضا{{ع}}، مناظرههای امام با [[عالمان]] [[اهل کتاب]] و دیگر [[مذاهب اسلامی]] و نقش آن در [[تغییر]] نگرش [[مسلمانان]] به آن حضرت و شخص [[مأمون]]، یکی از اسباب به [[شهادت]] رساندن امام رضا{{ع}} از سوی مأمون گردید<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۶۵.</ref>. افزون بر مراجعه عالمان و [[پیروان اهل کتاب]] به امام رضا{{ع}} و [[مناظره]] با آن حضرت، آنان به اجداد و نیاکان [[معصوم]] آن حضرت نیز مراجعات زیادی داشته و از آنان سؤالهای متعددی در مورد مسائل مختلف میکردند که برخی از این مراجعهها و سؤالها در سخنان و [[احادیث]] امام رضا{{ع}} مطرح شده است. در [[حدیثی]] از آن حضرت به نقل از پدرشان [[موسی بن جعفر]]{{ع}} آمده است روزی آن [[حضرت]] در نزد [[امام صادق]]{{ع}} بوده است که گروهی از [[یهودیان]] به نزد آن حضرت آمده و سوالهایی در مورد قرار گرفتن [[خلافت]] در غیر [[خاندان پیامبر]] مطرح کردند، امام صادق{{ع}} در پاسخ آنان فرمود در هر عصر و زمانی امینان [[الهی]] مورد [[ظلم و ستم]] دیگران واقع میشوند. سپس یهودیان از وجود [[علم لدنی]] در میان [[خاندان پیامبر اسلام]] سؤال کردند که آن حضرت دست بر سینه فرزند خردسال خود کشیده و برای او [[دعا]] کرد و سپس خطاب به یهودیان فرمود هرکس از آنان سؤالی دارد از فرزند خردسال آن حضرت سؤال نماید و آنان سؤالهای فراوانی از [[موسی بن جعفر]]{{ع}} پرسیدند و آن حضرت به همه سؤالهای آنان پاسخ داد و یهودیان پس از دریافت صحیح پاسخ سؤالهای خود به [[یگانگی خداوند]] [[متعال]] و [[نبوت پیامبر خاتم]] و [[امامت]] [[فرزندان]] آن حضرت [[شهادت]] داده و [[مسلمان]] شدند<ref>قرب الإسناد، ص۳۱۷-۳۳۰.</ref>. در [[نقلی]] دیگر از آن حضرت آمده است که یکی از [[پیروان اهل کتاب]] به نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} آمده و عرض کرد که سؤالهایی دارد که در صورت دریافت پاسخ خود از سوی آن حضرت [[اسلام]] را میپذیرد. سپس سؤالهای متعددی را درباره موضوعات مختلف از جمله [[تعداد امامان]] [[امّت]] [[آخرالزمان]]، جایگاه سکونت [[پیامبر آخرالزمان]] در [[بهشت]] و موضوعاتی دیگر مطرح کرد و آن حضرت به همه سؤالها پاسخ داد و شخص مذکور ضمن اعتراف به اینکه این پاسخها در [[کلام]] [[حضرت موسی]] و با املای [[حضرت هارون]]{{ع}} آمده است اسلام را پذیرفت و مسلمان شد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۶-۵۸.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اهل کتاب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اهل کتاب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۶۸۳.</ref> | ||
==[[مذمت]] [[اهل کتاب]]== | ==[[مذمت]] [[اهل کتاب]]== | ||
بر اساس [[تعالیم قرآن]] [[کریم]] و روایتهای صادر شده از [[اهل بیت]]{{عم}} از جمله [[احادیث]] منقول از [[امام رضا]]{{ع}} آن دسته از اهل کتاب که در عصر [[حاکمیت]] [[شرایع]] خود از آموزههای شرایع [[منحرف]] شدند و نیز آنان که [[پس از ظهور]] اسلام، نبوت پیامبر خاتم و [[کتاب آسمانی]] آن حضرت را [[انکار]] کردند و بر [[عقاید]] گذشته خود باقی ماندهاند انسانهایی [[گمراه]] و [[منحرف]] به شمار میروند که هم در [[دنیا]] مورد [[غضب خداوند]] و [[موحدان]] [[راستین]] [[الهی]] بوده و هم در [[آخرت]] در معرض [[کیفر]] و [[عذاب الهی]] قرار خواهند گرفت. در [[حدیثی]] از [[امام رضا]]{{ع}} به نقل از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} آماده است که آن [[حضرت]] از [[رئیس]] [[یهودیان]] سؤال کرد که [[یهود]] پس از [[حضرت موسی]]{{ع}} به چند [[فرقه]] تقسیم شدند که وی شمار خاصی را ذکر کرد ولی آن حضرت سخن و ادعای وی را [[تکذیب]] کرده و فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر برای من [[کرسی]] [[قضاوت]] قرار داده شود میان [[اهل تورات]] با توراتشان و میان [[اهل انجیل]] با انجیلشان و [[اهل قرآن]] با قرآنشان قضاوت خواهم کرد». سپس فرمود: «یهود پس از [[موسی]] هفتادویک فرقه شدند که هفتاد فرقه آنان در آتشاند و تنها یک فرقه [[اهل]] نجاتاند و آنان کسانی هستند که پس از موسی{{ع}} از [[یوشع بن نون]] [[وصیّ]] آن حضرت [[پیروی]] کردند و [[نصاری]] نیز هفتادودو فرقه شدند که هفتادویک فرقه از آنان در آتشاند و تنها یک فرقه از آنان در [[بهشت]] هستند و آنان کسانیاند که پس از [[حضرت عیسی]]{{ع}} از [[شمعون]] وصیّ آن حضرت پیروی نمودند»<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۲۳.</ref>. در [[نقلی]] دیگر از آن حضرت نیز از [[کفر]] برخی از [[پیروان]] [[شریعت]] حضرت عیسی{{ع}} به خاطر [[غلو]] در آن حضرت پس از وی و کفر برخی از پیروان شریعت حضرت موسی{{ع}} به خاطر [[بغض]] نسبت به حضرت عیسی{{ع}} سخن به میان آمده است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۶۸.</ref>. همچنین در [[تفسیر آیه]] ۱۰۶ [[سوره یوسف]] که از عدم [[ایمان]] گروهی از [[انسانها]] و [[شرک]] آنان به [[خداوند]] یاد شده از امام رضا{{ع}} نقل شده است که مراد از این افراد [[اهل کتاب]] هستند که به خداوند و [[معاد]] و [[تورات]] و [[انجیل]] ایمان آوردند سپس با [[انکار]] [[قرآن]] و [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] [[شرک]] ورزیدند<ref>بحار الأنوار، ج۵۵، ص۳۱۷.</ref> در [[تفسیر آیه]] ۱۰۵ بقره که از عدم رغبت [[اهل کتاب]] و [[مشرکان]] نسبت به نازل شدن خیر به [[مسلمانان]] از سوی [[خداوند]] یاد شده از [[امام رضا]]{{ع}} [[روایت]] است که خداوند در این [[آیه]] [[یهود]] و [[نصاری]] و مشرکان را [[مذمت]] نموده است زیرا آنان [[دوست]] ندارند که خداوند در [[شرف]] و [[فضیلت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} و [[علی]] و [[اهلبیت]] ایشان آیهای نازل کند. از اینرو [[عالمان]] یهود و نصاری [[عوام]] و همکیشان خود را از [[احتجاج]] و [[سخن گفتن]] با [[پیامبر اسلام]] منع میکردند تا مبادا [[حجت]] و [[برهان]] آن [[حضرت]] [[غالب]] شود و آنان از [[آیین]] خود دست برداشته و به پیامبر اسلام [[ایمان]] آوردند<ref>تفسیر العسکری{{ع}}، ص۴۸۸.</ref>. در [[نقلی]] دیگر منسوب به آن حضرت اهل کتاب مورد [[نفرین]] قرار گرفتهاند و از [[خداوند متعال]] برای آنان در خواست [[عذاب]] شده است<ref>فقه الرضا{{ع}}، ص۴۰۵.</ref>. در احادیثی دیگر آن حضرت شارب خمر را همچون [[بتپرست]] و زناکننده با [[مادر]] خود در [[حرم]] [[الهی]] دانست و فرمود چنین افرادی در [[قیامت]] همراه با یهود و [[انصاری]] و [[مجوسیان]] و مشرکان [[محشور]] میگردند<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۴۵.</ref>. و نیز مغبض [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} را همانند کسی دانست که بر [[آیین یهود]] و نصاری از [[دنیا]] میرود<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۸۶۴.</ref>. در نقلی دیگر امام رضا{{ع}}<ref>فقه الرضا{{ع}}، ص۳۹۸.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}}<ref>قرب الإسناد، ص۷۱.</ref> و [[امام صادق]]{{ع}}<ref>وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۵.</ref> نیز از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت کرده، به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه شخص [[یهودی]] یا [[مسیحی]] یا مجوسی یا دیگر [[پیروان]] [[عقاید]] غیر [[اسلامی]] را [[مشاهده]] کردید جملات {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنِي عَلَيْكَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيّاً وَ بِعَلِيٍّ إِمَاماً وَ بِالْمُؤْمِنِينَ إِخْوَاناً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً}} را بر زبان جاری نمایند و سپس در این [[روایتها]] آمده است که هرکس هنگام مشاهده پیروان دیگر عقاید این جملات را بر زبان جاری کند خداوند میان او و آنان در [[آتش جهنم]] جمع نخواهد کرد و وی را از [[عذاب]] [[جهنم]] [[نجات]] خواهد داد و نیز از آن [[حضرت]] [[روایت]] شده است که هرگاه برای [[یهود]] یا [[مسیحی]] دعایی کردید تنها برای دنیای وی [[دعا]] نموده و بگویید: {{متن حدیث|بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي الدُّنْيَا}}<ref>الکافی، ج۲، ص۶۵.</ref> | بر اساس [[تعالیم قرآن]] [[کریم]] و روایتهای صادر شده از [[اهل بیت]]{{عم}} از جمله [[احادیث]] منقول از [[امام رضا]]{{ع}} آن دسته از اهل کتاب که در عصر [[حاکمیت]] [[شرایع]] خود از آموزههای شرایع [[منحرف]] شدند و نیز آنان که [[پس از ظهور]] اسلام، نبوت پیامبر خاتم و [[کتاب آسمانی]] آن حضرت را [[انکار]] کردند و بر [[عقاید]] گذشته خود باقی ماندهاند انسانهایی [[گمراه]] و [[منحرف]] به شمار میروند که هم در [[دنیا]] مورد [[غضب خداوند]] و [[موحدان]] [[راستین]] [[الهی]] بوده و هم در [[آخرت]] در معرض [[کیفر]] و [[عذاب الهی]] قرار خواهند گرفت. در [[حدیثی]] از [[امام رضا]]{{ع}} به نقل از [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} آماده است که آن [[حضرت]] از [[رئیس]] [[یهودیان]] سؤال کرد که [[یهود]] پس از [[حضرت موسی]]{{ع}} به چند [[فرقه]] تقسیم شدند که وی شمار خاصی را ذکر کرد ولی آن حضرت سخن و ادعای وی را [[تکذیب]] کرده و فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]] اگر برای من [[کرسی]] [[قضاوت]] قرار داده شود میان [[اهل تورات]] با توراتشان و میان [[اهل انجیل]] با انجیلشان و [[اهل قرآن]] با قرآنشان قضاوت خواهم کرد». سپس فرمود: «یهود پس از [[موسی]] هفتادویک فرقه شدند که هفتاد فرقه آنان در آتشاند و تنها یک فرقه [[اهل]] نجاتاند و آنان کسانی هستند که پس از موسی{{ع}} از [[یوشع بن نون]] [[وصیّ]] آن حضرت [[پیروی]] کردند و [[نصاری]] نیز هفتادودو فرقه شدند که هفتادویک فرقه از آنان در آتشاند و تنها یک فرقه از آنان در [[بهشت]] هستند و آنان کسانیاند که پس از [[حضرت عیسی]]{{ع}} از [[شمعون]] وصیّ آن حضرت پیروی نمودند»<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۲۳.</ref>. در [[نقلی]] دیگر از آن حضرت نیز از [[کفر]] برخی از [[پیروان]] [[شریعت]] حضرت عیسی{{ع}} به خاطر [[غلو]] در آن حضرت پس از وی و کفر برخی از پیروان شریعت حضرت موسی{{ع}} به خاطر [[بغض]] نسبت به حضرت عیسی{{ع}} سخن به میان آمده است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۶۸.</ref>. همچنین در [[تفسیر آیه]] ۱۰۶ [[سوره یوسف]] که از عدم [[ایمان]] گروهی از [[انسانها]] و [[شرک]] آنان به [[خداوند]] یاد شده از امام رضا{{ع}} نقل شده است که مراد از این افراد [[اهل کتاب]] هستند که به خداوند و [[معاد]] و [[تورات]] و [[انجیل]] ایمان آوردند سپس با [[انکار]] [[قرآن]] و [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] [[شرک]] ورزیدند<ref>بحار الأنوار، ج۵۵، ص۳۱۷.</ref> در [[تفسیر آیه]] ۱۰۵ بقره که از عدم رغبت [[اهل کتاب]] و [[مشرکان]] نسبت به نازل شدن خیر به [[مسلمانان]] از سوی [[خداوند]] یاد شده از [[امام رضا]]{{ع}} [[روایت]] است که خداوند در این [[آیه]] [[یهود]] و [[نصاری]] و مشرکان را [[مذمت]] نموده است زیرا آنان [[دوست]] ندارند که خداوند در [[شرف]] و [[فضیلت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} و [[علی]] و [[اهلبیت]] ایشان آیهای نازل کند. از اینرو [[عالمان]] یهود و نصاری [[عوام]] و همکیشان خود را از [[احتجاج]] و [[سخن گفتن]] با [[پیامبر اسلام]] منع میکردند تا مبادا [[حجت]] و [[برهان]] آن [[حضرت]] [[غالب]] شود و آنان از [[آیین]] خود دست برداشته و به پیامبر اسلام [[ایمان]] آوردند<ref>تفسیر العسکری{{ع}}، ص۴۸۸.</ref>. در [[نقلی]] دیگر منسوب به آن حضرت اهل کتاب مورد [[نفرین]] قرار گرفتهاند و از [[خداوند متعال]] برای آنان در خواست [[عذاب]] شده است<ref>فقه الرضا{{ع}}، ص۴۰۵.</ref>. در احادیثی دیگر آن حضرت شارب خمر را همچون [[بتپرست]] و زناکننده با [[مادر]] خود در [[حرم]] [[الهی]] دانست و فرمود چنین افرادی در [[قیامت]] همراه با یهود و [[انصاری]] و [[مجوسیان]] و مشرکان [[محشور]] میگردند<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۴۵.</ref>. و نیز مغبض [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} را همانند کسی دانست که بر [[آیین یهود]] و نصاری از [[دنیا]] میرود<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۸۶۴.</ref>. در نقلی دیگر امام رضا{{ع}}<ref>فقه الرضا{{ع}}، ص۳۹۸.</ref> از [[امام باقر]]{{ع}}<ref>قرب الإسناد، ص۷۱.</ref> و [[امام صادق]]{{ع}}<ref>وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶۵.</ref> نیز از [[رسول خدا]]{{صل}} روایت کرده، به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه شخص [[یهودی]] یا [[مسیحی]] یا مجوسی یا دیگر [[پیروان]] [[عقاید]] غیر [[اسلامی]] را [[مشاهده]] کردید جملات {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنِي عَلَيْكَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيّاً وَ بِعَلِيٍّ إِمَاماً وَ بِالْمُؤْمِنِينَ إِخْوَاناً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً}} را بر زبان جاری نمایند و سپس در این [[روایتها]] آمده است که هرکس هنگام مشاهده پیروان دیگر عقاید این جملات را بر زبان جاری کند خداوند میان او و آنان در [[آتش جهنم]] جمع نخواهد کرد و وی را از [[عذاب]] [[جهنم]] [[نجات]] خواهد داد و نیز از آن [[حضرت]] [[روایت]] شده است که هرگاه برای [[یهود]] یا [[مسیحی]] دعایی کردید تنها برای دنیای وی [[دعا]] نموده و بگویید: {{متن حدیث|بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي الدُّنْيَا}}<ref>الکافی، ج۲، ص۶۵.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اهل کتاب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اهل کتاب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۶۸۶.</ref> | ||
==[[احکام فقهی]] [[اهل کتاب]]== | ==[[احکام فقهی]] [[اهل کتاب]]== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
همچنین در صورتی که شخص مسلمان در میان اهل کتاب از [[دنیا]] برود و مسلمان یا محرمی برای [[غسل]] دادن وجود نداشته باشد [[پیروان اهل کتاب]] میتوانند مسلمان را غسل دهند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۳۶۴؛ جواهر الکلام، ج۴، ص۵۹.</ref>. در [[نقلی]] منسوب به [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که اگر [[مرد]] [[مسلمانی]] میان مردان [[نصاری]] و [[زنان]] مسلمان از دنیا برود باید مردان نصاری او را بعد از شستن غسل دهند و اگر [[زن]] مسلمانی میان زنان نصاری و مردان مسلمان از دنیا برود باید زنان نصاری وی را بعد از شستن غسل دهند<ref>فقه الرضا{{ع}}، ص۱۷۳.</ref>. ولی برخی از فقیهان امامیه معتقدند در این موارد میّت بدون [[غسل]] [[دفن]] میشود بدان جهت که غسل احتیاج به [[نیت]] داشته و شخص [[کافر]] نمیتواند نیت قربت کند. [[احادیث]] مذکور را نیز به جهت [[ضعف سند]] غیر قابل قبول شمردهاند<ref>المعتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. [[فقیهان]] [[اهل سنت]] نیز معتقدند که شخص کافر نمیتواند [[مسلمان]] را غسل دهد<ref>المدونة الکبری، ج۱، ص۱۸۶؛ المبسوط، سرخسی، ج۲، ص۵۵؛ المغنی، ابن قدامه، ج۲، ص۳۹۹.</ref>. | همچنین در صورتی که شخص مسلمان در میان اهل کتاب از [[دنیا]] برود و مسلمان یا محرمی برای [[غسل]] دادن وجود نداشته باشد [[پیروان اهل کتاب]] میتوانند مسلمان را غسل دهند<ref>تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۳۶۴؛ جواهر الکلام، ج۴، ص۵۹.</ref>. در [[نقلی]] منسوب به [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که اگر [[مرد]] [[مسلمانی]] میان مردان [[نصاری]] و [[زنان]] مسلمان از دنیا برود باید مردان نصاری او را بعد از شستن غسل دهند و اگر [[زن]] مسلمانی میان زنان نصاری و مردان مسلمان از دنیا برود باید زنان نصاری وی را بعد از شستن غسل دهند<ref>فقه الرضا{{ع}}، ص۱۷۳.</ref>. ولی برخی از فقیهان امامیه معتقدند در این موارد میّت بدون [[غسل]] [[دفن]] میشود بدان جهت که غسل احتیاج به [[نیت]] داشته و شخص [[کافر]] نمیتواند نیت قربت کند. [[احادیث]] مذکور را نیز به جهت [[ضعف سند]] غیر قابل قبول شمردهاند<ref>المعتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۳۲۶.</ref>. [[فقیهان]] [[اهل سنت]] نیز معتقدند که شخص کافر نمیتواند [[مسلمان]] را غسل دهد<ref>المدونة الکبری، ج۱، ص۱۸۶؛ المبسوط، سرخسی، ج۲، ص۵۵؛ المغنی، ابن قدامه، ج۲، ص۳۹۹.</ref>. | ||
به نظر فقیهان [[امامیه]]<ref>تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۱۰۹؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۲۱۲.</ref> و برخی از فقیهان اهل سنت<ref>مغنی المحتاج، ج۱، ص۳۵۳.</ref> [[کفار]] اعم از [[اهل کتاب]] یا غیر اهل کتاب در [[قبرستان]] [[مسلمانان]] دفن نمیشود مگر اینکه [[زن]] کافر در رحم خود فرزند [[مسلمانی]] داشته باشد که به خاطر [[حرمت]] فرزند مسلمان میتوان او را در قبرستان مسلمانان دفن کرد. در [[حدیثی]] [[راوی]] از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال کرد که شخصی [[کنیز]] [[یهودی]] یا [[نصرانی]] دارد که از وی حامله شده است اما قبل از زایمان از [[دنیا]] میرود. آیا میتوان او را با فرزندش در قبرستان مسلمانان دفن کرد [[امام]] در پاسخ فرمود [[مادر]] و فرزند با هم در قبرستان مسلمانان دفن شوند<ref>تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. در مقابل برخی از فقیهان اهل سنت گفتهاند که [[زنان]] مذکور در قبرستان کفار و یا در منطقه ای میان قبرستان مسلمانان و کفار دفن میگردند<ref>مغنی المحتاج، ج۱، ص۳۵۷؛ المجموع شرح المهذب، ج۵، ص۲۸۵؛ کشاف القناع، ج۲، ص۱۷۰.</ref> | به نظر فقیهان [[امامیه]]<ref>تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۱۰۹؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۲۱۲.</ref> و برخی از فقیهان اهل سنت<ref>مغنی المحتاج، ج۱، ص۳۵۳.</ref> [[کفار]] اعم از [[اهل کتاب]] یا غیر اهل کتاب در [[قبرستان]] [[مسلمانان]] دفن نمیشود مگر اینکه [[زن]] کافر در رحم خود فرزند [[مسلمانی]] داشته باشد که به خاطر [[حرمت]] فرزند مسلمان میتوان او را در قبرستان مسلمانان دفن کرد. در [[حدیثی]] [[راوی]] از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال کرد که شخصی [[کنیز]] [[یهودی]] یا [[نصرانی]] دارد که از وی حامله شده است اما قبل از زایمان از [[دنیا]] میرود. آیا میتوان او را با فرزندش در قبرستان مسلمانان دفن کرد [[امام]] در پاسخ فرمود [[مادر]] و فرزند با هم در قبرستان مسلمانان دفن شوند<ref>تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۳۴.</ref>. در مقابل برخی از فقیهان اهل سنت گفتهاند که [[زنان]] مذکور در قبرستان کفار و یا در منطقه ای میان قبرستان مسلمانان و کفار دفن میگردند<ref>مغنی المحتاج، ج۱، ص۳۵۷؛ المجموع شرح المهذب، ج۵، ص۲۸۵؛ کشاف القناع، ج۲، ص۱۷۰.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[اهل کتاب - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «اهل کتاب»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۲]] ص ۶۸۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |